جسم خدا

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جسم خدا

سلام

هدفن من از ایجاد این مبحث ، به قول معروف قلقلک دادن ذهن شما هست ، دوست دارم نظرات شما رو در این خصوص بدونم . لطفا بیشتر بنا به علم فیزیک توضیح بدید و اگر در نهایت فیزیک نتونست توجیه کننده باشه از عرفان هم استفاده کنید .

اولین نکته ای که قابل توجه هست ؛ جسم نبودن خدا و مادی بودن دنیا هست ، چطور خدایی که جسم نیست جسم رو آفرید ؟
اگر خداوند ماده رو آفرید چطور اون رو از بین می بره ؟ بلاخره نمیشه که توی فلسفه عرفانی ماده تا بینهایت دخیل باشه ، در این صورت خدا هم درگیر ماده خواهد شد .

بطور مثال عقیده من بر این هست که چیزی به نام ماده وجود حقیقی نداره ، تمامی جهان ها مجازی و موازی با نفس ما هستن که ما تنها تجسمی برای درک بهتر خدا از طریق نشانه ها داشته باشیم . همونطور که آدم و حوا به دلیل نافرمانی به بیابان رانده شدن تا با چشیدن سختی ها پی به حقیقت خدا و عدم فرمان برداری از شیطان ببرند .

باز هم خواهش میکنم بحث کنید و دلیل و برهان از اینور و اونور نیارید

سلام من فقط نظرم رو میگم.
به نظر من اشکالی نداره خدا ماده را بیافریند.حتی اگر خودش ماده نباشد
میدانیم که بزرگترین کاری که بشر کرده خلق دنیای مجازی یا همان دنیای 1.0 است در حالی که انسان ماده است

البته این به نظر من ایدئولوژی نظام خلقت کاملا متناقض است
اما در همین ایدئولوژی برخی میگوییند که نمیشود به موجودات دیگر اسم خلق داد
یعنی خدا خلق نمیکند و فعلی انجام نمیدهد
بلکه این تجلی او است و میدانیم تجلی کاملا با خلق فرق دارد
در نتیجه این عالم ماده هیچ وقت بوجود نیامده بلکه بوده مثل خود خدا.زیرا ما تجلی او هستیم
البته من حاظرم با تمام این نظریه ها مقابله کنم زیرا قبول دارم که همگی متناقض است
مثلا برخی میگویند که عالم ماده تجلی خدا هست
اما قبول ندارن تجلی امری اختیاری نیست و تجلی یک فعل نیست
به قول کسی .خدا شناس از هر اصل تکه ای برداشته و یک داستان متناقض سر هم کرده و عرضه میکند

در کل حرف شما هم در داخل این داستان سرهم شده گم میشه
چون بعد من یکی میاد میگه اصلا خدا خلق نکرده بلکه تجلی کرده
یکی میاد میگه تجلی همان خلق است
و.....

خدايا كفر نمي گويم /پریشانم
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت
خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

و شايد هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا000اگر با مردم آميزي

شتابان در پي روزي

ز پيشاني عرق ريزي

شب آزرده ودل خسته

تهي دست و زبان بسته

به سوي خانه باز آيي

زمين آسمان را کفر مي گويي000 نمي گويي؟

خدايا خالقا بس کن جنايت را/ تو ظلمت را000

تو خود سلطان تبعيضي

تو خود يک فتنه انگيزي

اگر در روز خلقت مست نمی کردی

يکي را همچون من بدبخت

يکي را بي دليل آقا نمي کردي

جهاني را چنين غوغا نمي کردي

دگر فرياد ها در سينه ي تنگم نمي گنجد

دگر آهم نمي گيرد

دگر اين سازها شادم نمي سازد

دگر از فرط مي نوشي

مي هم مستي نمي بخشد

دگر در جام چشمم باده شادي نمي رقصد

نه دست گرم نجوائي به گوشم پنجه مي سايد

نه سنگ سينه ي غم چنگ صدها ناله مي کوبد0

اگر فريادهايي از دل ديوانه برخيزد

براي نا مرادي هاي دل باشد

خدايا گنبد صياد يعني چه ؟

فروزان اختران ثابت سيار يعني چه ؟

اگر عدل است اين پس ظلم ناهنجار يعني چه؟

به حدي درد تنهايي دلم را رنج مي دارد

که با آواي دل خواهم کشم فرياد و برگويم

خدايي که فغان آتشينم در دل سرد او بي اثر باشد خدا نيست ؟!

شما اي مولياني که مي گوييد خدا هست و براي او صفتهاي توانا هم روا داريد!

بگوييد تا بفهمم

چرا اشک مرا هرگز نمي بيند؟

چرا بر ناله پر خواهشم پاسخ نمي گويد؟

چرا او اين چنين کور و کر و لال است؟

و يا شايد دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش

کنون از دست داده آن صفتها را

چرا در پرده مي گويم

خدا هرگز نمي باشد

من امشب ناله ني را خدا دانم

من امشب ساغر مي را خدا دانم

خداي من دگر ترياک و گرس و بنگ مي باشد

خداي من شراب خون رنگ مي باشد

خدا هيچ است0

خدا پوچ است0

خدا جسمي است بي معني

خدا يک لفظ شيرين است

خدا رويايي رنگين است

شب است و ماه ميرقصد

ستاره نقره مي پاشد

و گنجشک از لبان شهوت آلوده ي زنبق بوسه مي گيرد

من اما سرد و خاموشم!

من اما در سکوت خلوتت آهسته مي گريم

اگر حق است زدم زير خدايي000 !!!

عجب بي پرده امشب من سخن گفتم

خداوندا000

اگر در نعشه ي افيون از من مست گناهي سر زد ببخشيدم

ولي نه؟!

چرا من روسيه باشم؟

چرا غلاده ي تهمت مرا در گردن آويزد؟

خداوندا000

تو در قرآن جاويدت هزاران وعده ها دادي

تو مي گفتي که نامردان بهشتت را نمي بينند

ولي من با دو چشم خويشتن ديدم

که نامردان به از مردان

ز خون پاک مردانت هزاران کاخها ساختند

خداوندا بيا بنگر بهشت کاخ نامردان را0

خدايا ! خالقا ! بس کن جنايت را

بس کن تو ظلمت را

تو خود گفتي اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرمايد

تو او را با صليب عصيانت مصلوب خواهي کرد

ولي من با دو چشم خويشتن ديدم پدر با نورسته خويش گرم ميگيرد

برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام ميگيرد

نگاه شهوت انگيز پسر دزدانه بر اندام مادر مي لرزد

قدم ها در بستر فحشا مي لغزد

چه شد...قولت!؟

اگر مردانگي اين است

به نامردي نامردان قسم

نامرد نامردم اگر دستي به قرآنت بيالايم 000 !

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

شاعر:دکتر شریعتی

ممنون بابت توضیحات خوب شما

امروزه فیزیک ثابت کرده که در مقابل ماده ها ، پاد ماده ها هم وجود دارن ، یعنی زمانی که بیگ بنگ رخ داد بسیاری از ماده ها توسط پاد ماده ها از بین رفتند اما چون تعداد ماده ها از پاد ماده ها بیشتر بود هم اکنون جهان مادی هم وجود داره

پس ما در اینجا فقط با ماده و روح مقابل نیستیم بلکه ضد ماده ها هم وجود دارند .

اگر این فرضیه رو در نظر بگیریم که پاد غیر ماده ، یا نمیدونم از چه واژه ای استفاده کنم پاد روح ! پس وجود خدا نقض میشه ، اما همچین چیزی وجود نداره ، پس هرگز ماده نمیتونه وجود خداوند رو نقض کنه چرا که خود ماده توسط چیز دیگه ای نقض میشه

اما باز هم سوالی که باقی میمونه اینه : آیا در مقایل پاد ماده ها که ماده رو به کلی نابود میکنند ، مخلوقاتی وجود دارن که ماده هارو به وجود بیارن ؟
یا اینکه خداوند به طور مستقیم ماده رو پدیدار کرد ؟

توی تاپیک اول حرف های من چنان هم غیر منطقی نبود که خدا نمیتونه ماده رو پدید بیاره ( نه اینکه قادر نباشه بلکه با قوانین خلقت ناسازگار هست ) پس خدا چیزی رو خلق کرد که ماده از اون پدیدار شد

و اون چیز بین روح و جسم رابطه پدیدار میکنه

ashkan 261;180405 نوشت:
سلام

هدفن من از ایجاد این مبحث ، به قول معروف قلقلک دادن ذهن شما هست ، دوست دارم نظرات شما رو در این خصوص بدونم . لطفا بیشتر بنا به علم فیزیک توضیح بدید و اگر در نهایت فیزیک نتونست توجیه کننده باشه از عرفان هم استفاده کنید .

اولین نکته ای که قابل توجه هست ؛ جسم نبودن خدا و مادی بودن دنیا هست ، چطور خدایی که جسم نیست جسم رو آفرید ؟
اگر خداوند ماده رو آفرید چطور اون رو از بین می بره ؟ بلاخره نمیشه که توی فلسفه عرفانی ماده تا بینهایت دخیل باشه ، در این صورت خدا هم درگیر ماده خواهد شد .

بطور مثال عقیده من بر این هست که چیزی به نام ماده وجود حقیقی نداره ، تمامی جهان ها مجازی و موازی با نفس ما هستن که ما تنها تجسمی برای درک بهتر خدا از طریق نشانه ها داشته باشیم . همونطور که آدم و حوا به دلیل نافرمانی به بیابان رانده شدن تا با چشیدن سختی ها پی به حقیقت خدا و عدم فرمان برداری از شیطان ببرند .

باز هم خواهش میکنم بحث کنید و دلیل و برهان از اینور و اونور نیارید

سلام و عرض ادب خدمت دوست جدید
این قلقلک شما تازگی ندارد
اگر بر این عقیده هستید تاپیکهای:
چرا خدا دیگر هیچ واکنشی نشان نمی دهد
و بحثی در رابطه با اصالت ادراکات بشری...
را دنبال کنید و با بینام عزیز که بسیار دوستش دارم هم دل شوید و لذت ببرید

شاد باشید:khaneh:

نه دوست من این بحثا زمان افلاطون هم بوده و تازگی ندارن
چیزی که من در بارش بحث میکنم مربوط به کیهانشناسی نوین هست و فقط اطلاعات محدودی در این زمینه در روی زمین موجود هست ، اصلا هم دوست ندارم با تعصبات اسلامی و اسپم بحث بشه

نه هدفم اسلام ستیزی هست نه اثبات اسلام ، بحث علمیه ، پس از اینور و اونور لینک نذارید ، توی تاپیک اول هم گفتم ، شاید اینجا عضو جدید باشم اما واسه بحث ها صفر کیلومتر نیستم


سلام عليكم

فكر كنم منظور شما از اين جمله اين باشد كه

ashkan 261;180405 نوشت:
باز هم خواهش میکنم بحث کنید و دلیل و برهان از اینور و اونور نیارید

ادله تکراری رو کپی پست نکنیم یا اگر بهتر بگویم منظورتان است که تحلیلی جامع تر شود.

و الا عدم رجوع به علم مربوطه و نظر صاحب نظران و اساتید هر فنی ممکن است منجر به ساختن ادله ای عوامانه شود.

در مورد جهان موازی

ashkan 261;180405 نوشت:
بطور مثال عقیده من بر این هست که چیزی به نام ماده وجود حقیقی نداره ، تمامی جهان ها مجازی و موازی با نفس ما هستن که ما تنها تجسمی برای درک بهتر خدا از طریق نشانه ها داشته باشیم . همونطور که آدم و حوا به دلیل نافرمانی به بیابان رانده شدن تا با چشیدن سختی ها پی به حقیقت خدا و عدم فرمان برداری از شیطان ببرند .

این سخن شما هم درست است هم اشتباه.
درست است چون عالم ماده مطلق نیست و مطلق در عالم مادی نمی گنجد لذا نمی توانیم با قاطعیت بگوئیم هست ولی این دال بر قطعیت بر نبود عالم ماده نمیشود.

نمی دانم این بحث در چه مرحله ای ارتباطی با تجسیم خدا پیدا میکند ولی

آنچه که مسجل است خداوند فانی نیست. ولی ماده و جسم فانی است.

در عوض همه چیز در او فنا میشوند. و اوست که نهایتا باقی است. ( کل من علیها فان )

ماده فنا پذیر نمیتواند باقی باشد و بماند پس خدا ماده و جسم نیست.

یاحق

نقل قول:
و الا عدم رجوع به علم مربوطه و نظر صاحب نظران و اساتید هر فنی ممکن است منجر به ساختن ادله ای عوامانه شود.

بله حق با شماس

نقل قول:

این سخن شما هم درست است هم اشتباه.
درست است چون عالم ماده مطلق نیست و مطلق در عالم مادی نمی گنجد لذا نمی توانیم با قاطعیت بگوئیم هست ولی این دال بر قطعیت بر نبود عالم ماده نمیشود.
نمی دانم این بحث در چه مرحله ای ارتباطی با تجسیم خدا پیدا میکند ولی
آنچه که مسجل است خداوند فانی نیست. ولی ماده و جسم فانی است.
در عوض همه چیز در او فنا میشوند. و اوست که نهایتا باقی است. ( کل من علیها فان )
ماده فنا پذیر نمیتواند باقی باشد و بماند پس خدا ماده و جسم نیست.

بحث بر این نیست که خدا جسم هست یا ماده ، شاید عنوان تاپیک گمراه کننده باشه ولی قشنگی بحث به گمراه کننده بودنشه ، میخواهیم بدونیم که چطور خدایی که ماده نیست ماده رو آفرید ، شاید این دیدگاه از منظر ما شیعیان و یا خیلی از ادیان متناسب با کتب الهی قابل هضم باشه اما هستند تعداد زیادی از مردم که هنوز برهان محکمی برای این موضوع پیدا نکردند و به پیدایش خودبخودی عالم عقیده دارند ...

تقریبا هم درست تصور میشه چون فیزیک به ما ثابت میکنه که دنیای ما ناقص هست و هیچ چیز کامل نیست ، در نتیجه هر چیزی میتونه خودبخود و ناخواسته ایجاد بشه ، چرا که اگر خداوند مستقیما در ایجاد اینها دست داشت هرگز تناقصی دیده نمیشد و همه چیز کامل بود ...

دیگه تصور بهشت و جهنم ، شیطان و فرشته ها و دنیای پس از مرگ مثل قدیم نیست ، که ما جهنم رو از اتش بدونیم و بهشت رو از باغ هایی با جویبار های جاری از شیر و عسل ، لازمه که یک استراتجی محکم برای اثبات این ادعاها بیان کنیم تا دستی دستی قران خودمون رو دچار نقض نکنیم

مطمئنا اگر همینجور پیش بره کم کم قرآن ما به کلی نقض میشه ، و ما نمیتونیم به امید منجی بشینیم که این نواقض رو رفع کنه ، چیزی که مسلمه اینه که ما خودمون باعث این تناقضات میشیم اما در اصل کلام الله بی عیب و نقصه

دورو اطراف ما خیلی ها هستن که فقط با تعصب و یک سری باور مذهبی زندگی میکنن ، هرمیست هایی که فقط بنا به اندوخته های اجتماعی و نیاکانشون در مقابل مردم و دین فتوا صادر میکنن ، جهان داره ثابت میکنه که دیگه مراجع تقلید نمیتونن دین رو گسترش بدن ، چیزی نیست که لازم به گفتن باشه اما خودتون دارید میبینید که مراجع فقط مردمشون رو حفظ میکنن ، چند تا مرجع داریم که توانایی ترویج اسلام رو داشته باشن ؟ فقط داریم به مردممون زور و فشار میاریم که مسلمان باشند ، اما کاملا بی فایده هست ،چرا که اصل تداوم روی حفظ دین اصلا رعایت نمیشه و هوس خیلی ساده روی دین سایه میندازه

واقعا لازمه که ما به سمت براهین محکم تر و جدیدتر قدم برداریم ، چون با چنگ و دندون نمیشه برای مدت زیادی دین رو حفظ کرد

حالا من میخوام اینو بدونیم که خدا چطور جسم رو آفرید ؟
اطلاعاتی که ما در دست داریم از زمانیه که بیگ بنگ رخ داد ، اما چیزی که میشه استنباط کرد اینه که قبل از اون لا اقل آسمون وجود داشته ، شاید آسمون نه جسم باشه نه روح ، اما حضور اون حس میشه ، جالبه که این حضور رو فقط روح حس میکنه و جسم داخل اون به قول دوستمون فنا شدنی هست

اما آسمون فنا شدنی نیست و نباید خیلی راحت ازین مساله بگذریم ، روح خودمون رو در مقابل آسمون در نظر می گیریم ، جایی که هیچ ماده ای نیست ، در نتیجه زمان و مکانی هم نیست ....

چه نظراتی میتونید در این باره عنوان کنید ؟


سلام بر اهل التحقیق و التعقل

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

مساله بسیار جالبی است.

خدائی که جسم نیست چطور جسم آفریده ؟
خداوند در قرآن کریم میفرمایند که در زمین و آسمانها دلایلی است برای آنان که اهل تعقل و تدبرند.

حال از آسمان و زمین می پرسیم خداوند چگون جسمی را خلق کرد در حالیکه خودش جسم نبود.

پاسخ را خواهیم شنید همانطوریکه خورشید سایه را ایجاد میکند. در حالیکه خودش سایه نیست.

یاحق

جا داره اینجا اشاره ای داشته باشیم به احساس ...
همونطور که میدونید انسان در حالت روح هم احساس داره ، احساساتی مثل عشق ، ایمان و یا حتی درد ؛ کافیه یک کابوس ببینید ، یا یک رویای شیرین رو تجسم کنید ، براحتی بدون تماس با ماده احساس شما دگرگون میشه

آیا اگر عالم ماده وجود نداشت ، شما احساس عشق نداشتید ؟ آیا درد و رنج و خوبی رو احساس نمیکردید ؟ پس احساس درد یا نشاط فقط با ماده آمیخته نشده ، چون آتش سوزاننده هست و آب شفا بخش نمیتونیم فقط این هارو عامل حیات بدونیم و یا عامل احساس و درک ...

احساس روحانی ناگذر هست و احساس دنیا گذرا ، فکر کردید که چرا خداوند میگه جهنم ابدی هست ؟ چرا بعضی ها اینجور احساس میکنند که بعضی ها بعد از مدتی که در جهنم بودن پاک میشن و به بهشت خواهند رفت ؟ میشه ازین کمک گرفت که در اون عالم زمان و مکان دنیایی وجود نداره که بخواد گذرا باشه ، اگر خوبی برای ما پیش بیاد ابدی هست و اگر هم خوبی نداشته باشیم بد خواهیم بود
نه اینکه صرفا زمان متوقف باشه ؛ عبادت و زندگی در دامن خدا کماکان ادامه خواهد داشت اما برای این بحث سعی نمیکنیم بیشتر ازین پیش بریم

برای اینکه ما درک بهتری داشته باشیم در کلام الله مجید از برزخ یاد شده ، جهانی که ما ساده تر قادر به درک اون هستیم ، جهانی فراتر از جهان مادی و کمتر از جهان اخروی ، که این عالم میتونه مارو بیشتر به نحوه خلق مادیات و یا خواصی که نه ماده هستن و نه روح نزدیک کنه
اطلاعات من در باره عالم برزخ تقریبا صفر هست و هیچ بحثی در این باره نمیتونم کنم
از شما عزیزان تقاضا میکنم که بیایید و شواهد عالم برزخ رو فقط در قالب بحث عنوان کنید و هرگز منبع و لینک معرفی نکنید .

ashkan 261;180405 نوشت:
اولین نکته ای که قابل توجه هست ؛ جسم نبودن خدا و مادی بودن دنیا هست ، چطور خدایی که جسم نیست جسم رو آفرید ؟

باسمه تعالی، سلام بر همه

به نظر بنده، جسم بودن یک موجود، از ضعیف بودن مرتبه وجودی آن است.

چرا به یک موجودی جسم، گفته می شود؟

جسم بودن از جهت این است که یک موجود، تقرر و ثبات ندارد، گویا لحظه لحظه وجودش خاموش و روشن می شود.

پس، اینجا دو مطلب وجود دارد:

اول: وجود جسم، که همان مرتبه ضعیف وجود است، گویا جسم یک وجودی است که در مرز عدم قرار گرفته است.

دوم: حد جسم که برگشت به جنبه عدم و نیستی، آن می کند.

باید توجه داشت، هر موجودی در حدی کامل است که شدت علمی و ثبات علمی داشته باشد، یعنی، از جهت وجودی حتی جسم هم عالم است، منتها یک علم بسیار ضعیف و لرزان، که ثبات و تقرر ندارد(مانند چراغی که دم به دم، خاموش و روشن می شود) به عبارت دیگر، رابطه جسم با خدا، از جهت همین بعد وجودی و علمی و مجرد (روشن)اوست، نه از جهت حد و نیستی او(خاموش).(دقت کنید)

بله بزرگوار فرمایش شما درسته
اما شیوه بیان شما نسبتا بازی با کلمات هست و برهان محکمی برای این مدعا نیست ، چرا که ما در تعریف یجسم و روح هنوز اگاهی لازم رو نداریم پس هدف اینه که درک واضح تری از این مسائل بدست بیاریم تا خداوند رو زیباتر ببینیم .

خدا شاهده که وقتی شما درک روشنی از منطق وجود ماده و روح داشته باشید هرگز توی نماز خوندن حواستون پرت نمیشه ؛ یکی از سخت ترین اعمالی که مسلمون ها درگیر اون هستن اینجاست که در هنگام نماز حواس آدم اجازه تمرکز رو بهش نمیده و اصطلاحا حواسمون پرت میشه .
ما بعد از این بحث خواهیم تونست که خداوند رو زیباتر ازینکه الان میپنداریم ببینیم ، بودند بزرگانی که هنگام نماز انقدر محو عبادت شدند که اصلا یادشون رفته کجا قرار دارن ؛
پس بحث ما فقط برای اثبات خداوند نیست

نکته خوبی رو اشاره کردید شما

نقل قول:

جسم بودن از جهت این است که یک موجود، تقرر و ثبات ندارد، گویا لحظه لحظه وجودش خاموش و روشن می شود.

من در تاپیک قبلیم اشاره کردم به عالم برزخ ، ظاهرا در برزخ این شعله ای که شما ازش یاد کردید ثابت هست ، و خاموش و روشن نمیشه ؛ اگر با ماده یا معادل اون روبرو باشیم پس در این عالم هم همین مسائل وجود داره که اصلا قابل قبول نیست

اما اگر بخواهیم از فیزیک کمک بگیریم ، به این نتیجه می رسیم که در نهایت ماده ای که ما با اون در رابطه هستیم از انرژی تشکیل شده ، انرژی نه روح هست و نه ماده ام اسرچشمه ی تولید ماده قلمداد میشه ...

آیا این امکان وجود داره که خداوند آفریدگار جسم نباشه و انرژی رو پدید آورده باشه ؟
چرا که جهان ما کاملا تصادفی به وجود اومده ، توجه کنید که این تصادفی بودن دال بر این این نیست که خداوند دخالتی در اون نداشته و بدون هدف افریده شده .
آیا این امکان وجود داره که عالم برزخ از منشا ماده ساخته شده باشه؟ یعنی از انرژی .

اگر بر اساس مستندات فیزیک ما با روح و انرژی روبرو باشیم ، خودبخود بحث ماده و مکان و زمان منتفی میشه و ما دیگه با چالش ماده و جسم روبرو نیستیم .

اگر موافق این هستید بفرمایید تا در باره روح و انرژی و جهانی از روح و انرژی بحث کنیم . که ممکنه همون برزخ باشه و به اهداف چنین جهانی خواهیم پرداخت

سلام خدمت دوستان

بحث به شدت علمی شده و دوستان نظریه های فوق بشری خود را به جامعه علمی جهان عرضه میکنند!!(فقط جای انیشتین و هاوکینگ و هایزنبرگ و...خودم خالیه)

خواهشاً کامل بخونید.

ashkan 261;180405 نوشت:
چطور خدایی که جسم نیست جسم رو آفرید ؟

شما مطمئن اید که خدا جسم رو افریده...؟
شما مطمئن اید که دنیای معنوی وجود داره..؟
متاسفانه همه ما انسان ها به پوچ بودن زندگی پی میبریم و انگاه برای فرار از این پوچی تخیلاتمون رو به کار میاندازیم.

ما همیشه با یک پیش فرض زندگی میکنیم و با آن، همه چیز را توضیح می دهیم اما زمانی میرسد که دیگر این پیش فرض قادر به توضیح خیلی چیزها نیست و ما فرض خود را تغییر می دهیم و.....
مانند همان کاری که بشر در طول عمر خود در حوزه علم انجام داده است.

تمام حرف من در این انجمن اینه که بیاید فرض کنید خدایی نیست،غیبی نیست،دنیای غیر مادی نیست،.......اون وقته که از توجیهاتی که حاصل عقل ناقص ماست راحت میشیم.
حداقل دیگه نیازی به توجیحات احساسی نداریم.اون وقت مسائلی بوجود میاد که خیلی ساده تره و میشه با علم ماده توجیحش کرد.

موفق باشید.

میشه وقتی حرفی واسه گفتن نداری پارازیت نندازی ؟
ادامش نده ، به کار خودت برس و کاری به این تاپیک نداشته باش

ashkan 261;181101 نوشت:
فرمایش شما درسته اما شیوه بیان شما نسبتا بازی با کلمات هست و برهان محکمی برای این مدعا نیست ، چرا که ما در تعریف یجسم و روح هنوز اگاهی لازم رو نداریم پس هدف اینه که درک واضح تری از این مسائل بدست بیاریم تا خداوند رو زیباتر ببینیم .

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز، جناب اشکان

بنده متوجه فرمایش شما نشدم، بازی با کلمات؟ بنده فرمایش شما در رابطه با چگونگی رابطه خدا با جسم را به نحو بسیار روشنی(البته در حد توان) توضیح دادم، اینکه جسم چیست، در فلسفه تعریف می شود، و مقصود بنده از جسم همان جسم فلسفی است، البته این جسم با ماده و انرژی فیزیکی یکی می شود، ظاهرا سوال شما هم، متوجه همان جسم است؛ زیرا قلقلک شما مبنی بر این مطلب است که می خواهید بفرمایید، خدایی که جسم نیست، چگونه جسم را خلق می کند؟ ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش، اصلا چه رابطه ای بین خدای مجرد و جسم وجود دارد؟

خوب، قطعا بحث، بحث اثبات جسم نبود، یعنی در این بحث اثبات جسم مفروض و پذیرفته شده است، بعد ما به بیان رابطه جسم از جهت اینکه مرتبه ای از وجود است با حضرت حق پرداختیم، و بحث هم کاملا به نظر خودم یک توجیه و بیان مستدل و منطقی، بین خلق و خالق است.

به هر حال، تعریف فلسفی جسم، نفس، عقل، مشخص است.

اتفاقا، بنده اینجا نکته ای به عرضتان می رسانم که در هر بحثی، باید سوال و موضوع بحث کاملا روشن، باشد.

ashkan 261;181101 نوشت:
من در تاپیک قبلیم اشاره کردم به عالم برزخ ، ظاهرا در برزخ این شعله ای که شما ازش یاد کردید ثابت هست ، و خاموش و روشن نمیشه ؛ اگر با ماده یا معادل اون روبرو باشیم پس در این عالم هم همین مسائل وجود داره که اصلا قابل قبول نیست

بنده دقیقا متوجه، فرمایشات جنابعالی نشدم، عالم ماده و جسم مشخص است، عالم برزخ مرتبه کاملتر از ماده است که وجود بسیار کاملتری دارد، و فرمایش شما هم کاملا درسته که برزخ به نحو عالم ماده نیست، بلکه موجودات در عالم برزخ ثبات و قرار دارند و هیچ منافاتی هم بین عالم برزخ و عالم ماده وجود ندارد.

ashkan 261;181101 نوشت:
اما اگر بخواهیم از فیزیک کمک بگیریم ، به این نتیجه می رسیم که در نهایت ماده ای که ما با اون در رابطه هستیم از انرژی تشکیل شده ، انرژی نه روح هست و نه ماده ام اسرچشمه ی تولید ماده قلمداد میشه ...

یک وقت هست می خوایم بحث فلسفی داشته باشیم، یک وقت هست می خوایم بحث فیزیکی داشته باشیم، انرژی فیزیکی با تعریف فیزیکی همان جسم فلسفی است(ظاهرا، تا جایی که بنده متوجه شدم، البته اگر اشتباه می گم، می تونید، تذکر بدید.)زیرا در تعریف انرژی فیزیکی مسأله تجرد و علم مطرح نیست، و اگه انرژی فقط توان و قوه باشه، و هیچ فعلیت و ثباتی نداشته باشه، می شه سرچشمه وجود ماده که بعید می دانم.

ashkan 261;181101 نوشت:
آیا این امکان وجود داره که خداوند آفریدگار جسم نباشه و انرژی رو پدید آورده باشه ؟

خداوند، بنا بر دیدگاه فلسفی، آفریدگار همه چیزاست، خداوند بر هر مخلوقی، احاطه و ربوبیت دارد.

ashkan 261;181101 نوشت:
جهان ما کاملا تصادفی به وجود اومده ، توجه کنید که این تصادفی بودن دال بر این این نیست که خداوند دخالتی در اون نداشته و بدون هدف افریده شده .

از جهت فلسفی، تصادف محال است، بلکه، هر موجودی قطعا علتی دارد، منظم و مرتب.

ashkan 261;181101 نوشت:
آیا این امکان وجود داره که عالم برزخ از منشا ماده ساخته شده باشه؟ یعنی از انرژی .

ابتدا باید تعریف و تصورتان را از عالم برزخ بفرمایید، اما این برزخی که بنده می فهمم، در مرتبه بالاتر از ماده و انرژی است، اما از جهت فلسفی، و مطابق دلایل فلسفی (حرکت جوهری)، ماده و انرژی، کامل بشود وجود برزخی پیدا می کند، نه اینکه عالم برزخ از انرژی تشکیل شده باشه، (البته اون انرژی که جسم فلسفیه)، گرچه هر موجودی در عالم پایین، قطعا، در عالم برزخ حضور برزخی دارد و...

ashkan 261;181101 نوشت:
اگر موافق این هستید بفرمایید تا در باره روح و انرژی و جهانی از روح و انرژی بحث کنیم . که ممکنه همون برزخ باشه و به اهداف چنین جهانی خواهیم پرداخت

ان شاالله، در کشف حقیقت موفق باشید.

حالا چرا دعوا میکنین؟
بابا به مادر پیر هم دیگه رحم کنید:khaneh:
بهتره از بحثی که فیزیک و فلسفه را به هم وصل میکنه خوداری کنید
زیرا فیزیک علمیست در حال رشد
دیروز یکی اومد گفت سرعت نور 300000 کیلومتر در ساعت هست.انیشتن
تمام فرمول های اختر شناسی بر این مبنا طرح ریزی شد
امروز چند نفر پیدا شدن میگن
با عرض احترام نسبت به دانشمند بزرگ البرت انیشتن ما در صدد هستیم تا ثابت کنیم سرعت نور اشتباه محاصبه شده
دیروز انیشتن گفت ماده از بین نمیره
امروز یکی میگه پاد ماده وجود دارد
دیروز یکی میگفت سیاه چاله تنها جرمی هست که هیچ چیزی از خود بروز نمیدهد
امروز از سیاه چاله ها امواج رایدیی میگیرن
دیروز میگفتن عناصر اربعه اب و خاک و اتش و هوا است
امروز میگن عناصر اربعه انرژی و ماده .نیروی جاذبه .نیروی الکترو مغناطیس . نیروی هسته ای هست
دیروز میگفتن ماده 3 حالت داره.گاز مایع جامد
امروز میگن 4 حالت داره .گاز .مایع .جامد .پلاسما
دیروز میگفتن بیگ بنگ اغاز عالم کیهانیست
امروز میگن چنین چیزی محال است .و بیگ بنگ تنها یک انفجاری بودن میان ده ها کیهان دیگر
امروز میگن سیاه چاله ها اجرامی سنگین هستن
فردا میگن سیاه چاله ها نقطه ای بیش نستند نقطه ای در مدار صفر درجه .و هیچ جرمی ندارن
امروز میگن عمر جهان 13 بیلیون سال هست
فردا یه ستاره پیدا میکنن به فاصله 15 بیلیون سال نوری
امروز میگن خدا نیست
فردا میگن خدا هست
پس فردا ثابت میکنن خدا نمیتواند باشد
میخوام بگم فیزیک علمی در حال تغیر هست و نمیشه به دلایل و مستنداتش اطمینان کرد

یکی در یکی از پست ها گفت خورشید دلیل وجود سایه است و ان را بوجود میاورد
اولا سایه وجود ندارد.این عدم وجود نور هست که شما به ان سایه میگین
دوما عدم نیازی به دلیل ندارد که ان خورشید باشد

کسی هم مثال زد افکار از جنس ماده نیستن اما انسان مادی فکر میکند
اولا فکر ما رو هوا ذخیره نمیشود
نورون های مغزی برای خنده تو مخ من و شما نیستن
افکار خاطرات و .... همگی ناشی از فعل و انفعالات مادی هستن

نقل قول:
تمام حرف من در این انجمن اینه که بیاید فرض کنید خدایی نیست،غیبی نیست،دنیای غیر مادی نیست،.......اون وقته که از توجیهاتی که حاصل عقل ناقص ماست راحت میشیم.
حداقل دیگه نیازی به توجیحات احساسی نداریم.اون وقت مسائلی بوجود میاد که خیلی ساده تره و میشه با علم ماده توجیحش کرد.

یه جمله در تایید حرف بالا
از بیخدا میپرسن
این جهان چگونه بوجود امده ؟میگه نمیدونم(واقعا فیزیک نمیدونه جهان چگونه بوجود امده)
از با خدا میپرسن این جهان چگونه بوجود امده؟میگه خدا ان را خلق کرده
میگن خدا را کی خلق کرده؟میگه هیچ کس.خدا بوده
کدام جواب منطقی تر است؟
اینکه بگیم نمیدونیم یا اینکه علت همه چیز را موجودی متناقض و فرای ادراک و تصور بیان کنیم؟

در هر صورت خواستم نظری بدم .و اون اینکه اگر در مورد خدا بحث میکنید وارد علم فیزیک نشین.زیرا سر در گم میشین
پس بحث پیرامون خدا در فیزیک کسی را به تنیجه نمیرساند

نقل قول:
میخوام بگم فیزیک علمی در حال تغیر هست و نمیشه به دلایل و مستنداتش اطمینان کرد
یکی در یکی از پست ها گفت خورشید دلیل وجود سایه است و ان را بوجود میاورد
اولا سایه وجود ندارد.این عدم وجود نور هست که شما به ان سایه میگین
دوما عدم نیازی به دلیل ندارد که ان خورشید باشد

کسی هم مثال زد افکار از جنس ماده نیستن اما انسان مادی فکر میکند
اولا فکر ما رو هوا ذخیره نمیشود
نورون های مغزی برای خنده تو مخ من و شما نیستن
افکار خاطرات و .... همگی ناشی از فعل و انفعالات مادی هستن

هیچ چیز کامل نیست ، این حرفی بود که من خودم بهش اشاره داشتم ، دلیل نمیشه که علم کامل باشه ، فیزیک هم ازین قاعده مستثنا نیست و باید در گسترش و تکمیل اون گام برداریم .

درسته ، وقتی نور نباشه تاریکی هست ، وقتی گرما نباشه سرما هست ، وقتی خوبی نباشه بدی هست ، و وقتی خدا فراموش بشه بی خدایی هست ، این دقیقا گفته ی آلبرت انیشتین هست ، اما منظور دوست ما ازینکه خورشید عامل سایه هست چیز دیگه ای هست ، شما نبابد کلمات رو به بازی بگیری ، باید درک کنی که منظور افراد چی هست .

این تصور که افکار از جنس ماده نیست دو حالت داره ، ما امروزه با هوش مصنوعی روبرو هستیم ، اما در علم رباتیک و کامپیوتر هرگز از واژه هوش طبیعی استفاده نمی کنیم .
نورون های مغزی وظیفه انتقال اطلاعات پردازش شده ی مغز رو بر عهده دارند ، نورون های مغزی به اطلاعات مغز ما شکل میدن ، ما وقتی با چشم میبینیم ، در شبکه ی چشم ما نور پردازش میشه و توسط سلول های عصبی وارد مغز میشه برای پردازش ، تا اینجا صحیح هست ، اما باید توجه کنی که درک ما از مواد و خواص طبیعت صرفا در روح ما نوشته میشه و این همون هوش طبیعی یا ادراک ما هست که تقریبا میشه گفت غیر قابل شبیه سازی با کامپیوتر هست .

نقل قول:
خوب، قطعا بحث، بحث اثبات جسم نبود، یعنی در این بحث اثبات جسم مفروض و پذیرفته شده است، بعد ما به بیان رابطه جسم از جهت اینکه مرتبه ای از وجود است با حضرت حق پرداختیم، و بحث هم کاملا به نظر خودم یک توجیه و بیان مستدل و منطقی، بین خلق و خالق است.
به هر حال، تعریف فلسفی جسم، نفس، عقل، مشخص است.
اتفاقا، بنده اینجا نکته ای به عرضتان می رسانم که در هر بحثی، باید سوال و موضوع بحث کاملا روشن، باشد.

مساله اینجاست که تعاریف فلسفی برای خیلی افراد پذیرفته و برای خیلی ها غیر قابل قبول هست .
هدف ما این هست که به شیوه ای روشن به بیان مسائل بپردازیم که برای همه قابل قبول باشه .

شما اگر خارج از فلسفه به موضوع خلقت نگاه کنید ، خدا هیچ دخالتی در پیدایش کهکشان ها نداشته ، باز هم میگم ، هرگز حرف من به این معنا نیست که خدا خالق نیست و مخلوقات خودبخود پدید اومدند ، بذارید مثالی بزنم ، به فرض مثال شاه توت از ابتدا وجود نداشته ، انسان با ترکیب چند گیاه ، این میوه رو پدید اورده ، شاه توت نعمت خدا هست ، آفریدگار اصلی اون خدا هست ، اما بدست بشر شکل گرفته ، خدا هم اگر بخواد میتونه اون رو تغییر بده اما این کار رو نمیکنه ، چون مخلوقات رو به حالت طبیعی خودش قرار داده .

پس ما نباید خداوند رو عامل اصلی پیدایش جسم در نظر بگیریم ، باید دنبال خواصی باشیم که ماده رو پدید اوردند ، یعنی انقدر به دنبال منشا و سرچشمه ها بریم تا تا به حد اون برسیم ، هرگز نمیتونیم به خدا برسیم چون این قدرت رو در وجود ما قرار نداده ، اما این قدرت رو داریم تا فراتر از کهکشان ها که با عددی بسیار وسیع با ما فاصله دارند دست پیدا کنیم

فیزیک این رو به ما ثابت میکنه که با اکتشافات جدید میتونیم فراتر از نور حرکت کنیم تا در زمان کوتاهی فواصل میلیار ها سال نوری رو طی کنیم ، با استنداد به انحنای مکان زمان از نسبیت انیشتین و سیاه چاله ها .

نقل قول:
بنده دقیقا متوجه، فرمایشات جنابعالی نشدم، عالم ماده و جسم مشخص است، عالم برزخ مرتبه کاملتر از ماده است که وجود بسیار کاملتری دارد، و فرمایش شما هم کاملا درسته که برزخ به نحو عالم ماده نیست، بلکه موجودات در عالم برزخ ثبات و قرار دارند و هیچ منافاتی هم بین عالم برزخ و عالم ماده وجود ندارد

منظور من در نوشته های قبل موجود هست ، اینطور تصور میکنم که اگر ماده از انرژی پدید اومده باشه ، عالم برزخ از انرژی پدید اومده ، یعنی برزخ از منشا ماده ساخته و ماده نیست . و انرژی از خاصیت دیگه ای پدید اومده . بعضی ها اون رو روح میدونن یعنی روح=انرژی ، که در این صورت باید گفت ماده به نوعی ساخته ی دست روح هست ، دستی که هنوز قابل درک برای ما نیست و میشه به واژه یدالله استناد کرد

نقل قول:
یک وقت هست می خوایم بحث فلسفی داشته باشیم، یک وقت هست می خوایم بحث فیزیکی داشته باشیم، انرژی فیزیکی با تعریف فیزیکی همان جسم فلسفی است(ظاهرا، تا جایی که بنده متوجه شدم، البته اگر اشتباه می گم، می تونید، تذکر بدید.)زیرا در تعریف انرژی فیزیکی مسأله تجرد و علم مطرح نیست، و اگه انرژی فقط توان و قوه باشه، و هیچ فعلیت و ثباتی نداشته باشه، می شه سرچشمه وجود ماده که بعید می دانم.

اینجا ما با یک تداخل مواجه شدیم ، و میبینیم که به قول شما انرژی جسم فلسفی هست ، منظور شما صحیح هست ، پس باید به تجزیه اون بپردازیم ، انرژی از فیزیک قابل تعریف هست ، در فلسفه هم همینجور ، در صورتی که در گذشته از بعد فیزیک قابل تعریف نبود .
البته این انرژی ، به معنای انرژی هایی مثل گرمایی و تابشی و ... نیست
ما میگیم تمام اتفاقات اطراف ما از انرزی پدید میان ، اما در فلسفه این تعریف میتونه شامل روح هم بشه ؛ پس ما با یک درک نسبی از انرژی بحث میکنیم که گاهی گرایش به ماده داره و گاهی به روح

اینجا یا روح از انرژی هست یا ماده ، در فیزیک ماده انرژی هست و در فلسفه ، روح ؛ احساس منو شما میگه روح از انرژی هست و اینو غیر قابل انکار میدونیم ، اما فیزیک و علم میگه ماده از انرژی هست .
پس لازمه که ما بدونیم خود انرژی از چی هست ، میتونیم این مجهول رو در نظر بگیریم

ماده حقیقتا انرژی هست / روح فرضا انرژی هست

نقل قول:

خداوند، بنا بر دیدگاه فلسفی، آفریدگار همه چیزاست، خداوند بر هر مخلوقی، احاطه و ربوبیت دارد.
از جهت فلسفی، تصادف محال است، بلکه، هر موجودی قطعا علتی دارد، منظم و مرتب.

اما بنا به بیگ بنگ و کتاب استیون هاکینگ و همون مثال شاه توت که من عنوان کردم ، این ها تصادفی پدید اومدند . و فقط از بعد فلسفه میشه گفت خدا اون هارو آفریده ، اما در فیزیک اون ها خودبخود ساخته شدند .
بحث ما هم تعوذوا بالله به چالش کشیدن خدا نیست

نقل قول:
ابتدا باید تعریف و تصورتان را از عالم برزخ بفرمایید، اما این برزخی که بنده می فهمم، در مرتبه بالاتر از ماده و انرژی است، اما از جهت فلسفی، و مطابق دلایل فلسفی (حرکت جوهری)، ماده و انرژی، کامل بشود وجود برزخی پیدا می کند، نه اینکه عالم برزخ از انرژی تشکیل شده باشه، (البته اون انرژی که جسم فلسفیه)، گرچه هر موجودی در عالم پایین، قطعا، در عالم برزخ حضور برزخی دارد و...

صرفا بحث برزخ نیست ، به طور مثال ما با معراج پیامبر ، غیبت صغری امام زمان ؛ تولد حضرت مسیح ، یا حتی وحی به پیامبران مواجه هستیم .
در تورات مقدس و احتمالا قرآن مجید ، در رابطه با به پیامبری رسیدن حضرت موسی در کوه سینا اینجور بیان شده که حضرت موسی به پیروانش فرمود من خدا رو ندیدم و نشنیدم ، او در ذهن من قرار گرفت
یعنی وحیی که به پیامبران نازل شده صدای فیزیکی نبوده ، اینو میتونیم به غار حرا و حضرت محمد هم که سواد نوشتن و خواندن نداشت نسبت بدیم که این وحی ها در ذهن اون ها شکل گرفته
این انکار ناپذیره ، و من برزخ رو چنین عالمی تصور میکنم ، همونجور که در احادیث شیعه عنوان شده ، درون قبر و شب اول قبر ، فرشته ها به سمت پیکر انسان میان ...
این که نمیشه یه فرشته بیاد داخل قبر و مرده زنده بشه ، ما این هارو از بعد عرفانی می پذیریم ، یه مسلمان نباید این مسائل رو به صورت فیزیکی درک کنه . این ها بسیار فراتر از فیزیک هستند و اگر در احادیث به صورت خرافات فیزیکی بیان شده وظیفه ما هست که اون هارو به صورت فیزیکی فراتر از ماده به اثبات برسونیم ؛ قطعا این تحقیقات میتونه دروازه جدیدی رو به سمت تفسیر قرآن باز کنه
من وقتی میبینم مادر بزرگم ، مادرم یا خیلی از اطرافیانم چنین باور هایی دارند ، تاسف میخورم ، تقصیر اون ها هم نیست ، درکی که ما از معجزه و وقایع پس از مرگ داریم 100% مادی هست

پس اگر از برزخ و جنس اون صحبت کردم این دلایل هم شاملش میشد ، اگر شنیدید افرادی در کما بودن و به عالم برزخ رفتند و ... نباید این هارو باور کنید .
فقط حضرت محمد بود که تونست به معراج بره و فقط حضرت مهدی بود که تونست غیب بشه و فقط حضرت مسیح بود که تونست از غیب پدید بیاد و غیب بشه .
اگر شما در خواب ، رویا ببینید یا دچار کابوس بشید ، قطعا از خواب میپرید ، تصور کنید که در کما دچار رویا یا کابوس بشید ، خواب نیستید که بپرید پس این رویا و کابوس طولانی تر خواهد بود و برخی تصور میکنن که به عالم برزخ و یا مشابه اون راه پیدا کردند ؛ البته این هم سعادتی هست که نمیشه ازش به راحتی گذشت ، در همون حد هم زیباست و مارو به خدا نزدیک تر میکنه .

gsaeed;181272 نوشت:

کسی هم مثال زد افکار از جنس ماده نیستن اما انسان مادی فکر میکند
اولا فکر ما رو هوا ذخیره نمیشود
نورون های مغزی برای خنده تو مخ من و شما نیستن
افکار خاطرات و .... همگی ناشی از فعل و انفعالات مادی هستن

با سلام

در پاسخ به این اشکال شما که در حقیقت همان ادعای مادیگرایان، مبنی بر عدم تجرد روح و نفس است. درست در نقطه مقابل، الهیون معتقدند: از جمله ادله تجرد نفس، مسأله (یادآوری خاطرات) است. که البته این دلیل، نیازمند شرحی نسبتاً مبسوط است. که در حوصله بحث نمی گنجد اجمالاً اینکه گاهی ما خاطره ای از سالهای دور داریم که آن را فراموش کرده و اکنون آن را به یاد می آوریم و ما درست همان خاطره را و نه چیزی مشابه آن را متذکر می شویم.

قول مادیون اینست که این صورتهای درک شده ابتدا در مخ و مغز آثاری می گذارند و سپس هر گاه به هر دلیلی منفصل شد این صورتهای علمی بوجود می آیند. درحالیکه لازمه این مدعا اینست است که این خاطرات و صورتهای علمی که فراموش شده و اکنون یاد آوری می شوند عین آن صورتهای قبلی و علوم قبلی نباشند و تنها مشابه آنها باشند. در حالی که این حقیقت خلاف وجدان آدمی است چون کسی وقتی خاطرات جوانی و گذشته خود را یادآوری می کند وجداناً درمی یابد که عین همان خاطره را درمی یابد نه امری مشابه آن از سوی دیگر، ما گفته ایم که سلولهای مغز و اعصاب به طور میانگین هر ده سال یک بار به کلی عوض می شوند با این حساب باید تمام خاطرات بعد از این مدت حذف شوند.

البته ممکن است مادی در جواب این اشکال بگوید که سلولهای جدید که می آیند وارث خصوصیات سلولهای گذشته هستند و حامل تمام آثار آنان،

در پاسخ گفتنی است: ضمن این که این مطلب خلاف وجدان انسانها است باید گفت که اگر چنین است که شما می گویید چه کسی این معنا را درک می کند و وحدت یا تشابه صورت سابق و لاحق را درک می کند چون روشن است بدون مقایسه و درک یادآوری و بازشناسی و قضاوت امری ممکن نیست یعنی لازم است که یک موجودی وراء این سلولها باشد تا آن صورت و ادراک اولی را حفظ کرده باشد بعد بگوید که این ادراک مشابه که از سلولهای بعدی صادر می شود با آن ادراک اولی مشابه یا واحد است. خود سلول که از بین رفته یا تازه آمده است که این قدرت را ندارد.(دقت فرمایید). با این بیان قول الهیون ثابت می شود و با اثبات آن معلوم می شود که وقتی معلومات ما مجرد باشند ظرف و خازن آن هم که همان نفس است به طریق اولی مجرد از ماده است. نه آن چیزی که شما سلولها و یا نورون های مغزی خطاب می کنید.(1)

موفق باشید ...

پاورقی_________________________________________
1. با استفاده از کتاب الله خالق الکون، آیت الله سبحانی، ص 414 الی 418 و آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدی، ص 207

gsaeed;181272 نوشت:

یه جمله در تایید حرف بالا
از بیخدا میپرسن
این جهان چگونه بوجود امده ؟میگه نمیدونم(واقعا فیزیک نمیدونه جهان چگونه بوجود امده)
از با خدا میپرسن این جهان چگونه بوجود امده؟میگه خدا ان را خلق کرده
میگن خدا را کی خلق کرده؟میگه هیچ کس.خدا بوده
کدام جواب منطقی تر است؟
اینکه بگیم نمیدونیم یا اینکه علت همه چیز را موجودی متناقض و فرای ادراک و تصور بیان کنیم؟

در هر صورت خواستم نظری بدم .و اون اینکه اگر در مورد خدا بحث میکنید وارد علم فیزیک نشین.زیرا سر در گم میشین
پس بحث پیرامون خدا در فیزیک کسی را به تنیجه نمیرساند


با سلام مجدد

این نتیجه گیری ناقص و مثال گونه شما هم، نشانی دیگر از ذهن بسته و محدود طرفداران مادیگرایی است که ابزار شناخت را تنها به علوم تجربی و فیزیکی محدود می دانند و ابزار شناخت دیگر اعم از عقل و استدلال و فطرت و شهود و وحی الهی را اموری غیرواقعی و تصورات واهی و متناقض می خوانند.

عقل و اندیشه مادیگرایان، اعم از دانشمندان و متفکران مادیگرا، با این همه تجربه گری و ادعا بسا ناتوان تر از عقل و درک یک پیرزن ریسنده است که وقتی از او می پرسند آیا این جهان خالق و مدبری دارد بر اساس درک و فهم صحیح و به تجربه در پاسخ می گوید: وقتی یک چرخ ریسندگی به این کوچکی نیاز به سازنده و گرداننده دارد چگونه می شود که جهان با این عظمت، از خالق و مدبر بی نیاز باشد.

با این مقدمه روشن می شود که بر خلاف نظر شما، علوم تجربی(زیست و فیزیک و ...) می توانند مؤید و اثبات کننده وجود خالق و مدبر باشند اما این امر بستگی به زاویه، نوع نگرشی و عینکی دارد که دانشمندان بر چشمان خویش می زنند.

کما اینکه بسیاری از دانشمندان علوم مختلف تجربی، در نقطه مقابل منکران و ملحدان، از طریق همین علوم، به خدا رسیده و دلایلی بر اثبات وجود خدا اقامه نموده اند. و به جرأت می توان گفت: اكثريّت دانشمندان علوم طبيعى، خدا پرستند و طرفداران ماترياليسم (مادّى گرى) در ميان آنها در اقليّت هستند. (برای این منظور می توانید به کتاب اثبات وجود خدا. (تأليف 40 تن از دانشمندان بزرگ معاصر) مراجعه کنید.)

براى نمونه گفتار چند نفر از سرشناسان آنها ببینید:

موفق باشید ...

ashkan 261;181353 نوشت:
اما بنا به بیگ بنگ و کتاب استیون هاکینگ و همون مثال شاه توت که من عنوان کردم ، این ها تصادفی پدید اومدند . و فقط از بعد فلسفه میشه گفت خدا اون هارو آفریده ، اما در فیزیک اون ها خودبخود ساخته شدند . بحث ما هم تعوذوا بالله به چالش کشیدن خدا نیست

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز

مطالب مختلفی در نوشته های شما دیده می شود که باید روشن بشود، اما اجمالا بنده به همین یک نکته اشاره می کنم که ان شاالله ببینیم به کجا می رسیم.

دوست عزیز، اگر ما در مورد مخلوقات الهی سخن بگوییم، در مورد موجوداتی سخن می گوییم که به تمام جهت، فقیر به الله تبارک و تعالی هستند، شما هر کشفیاتی را که در نظر بگیرید، منافاتی با مخلوق بودن آن ها ندارد.

اگر ما از احکام مخلوقات بحث می کنیم، قبل از اینکه نسبت به هر حکمی آگاه بشویم، باید بدانیم که اینها مخلوقند، یعنی کشف ما از حقیقت مخلوقات دخالتی در ذات فقیر و غیر مستقل آنها ندارد؛ هیچ و هیچ کاری مستقلا از انسان و بقیه مخلوقات ساخته نیست، لحظه ای وآنی نمی شود مخلوقات را بدون خالق، پابرجا دانست.

چنان که قبلا به عرضتان رساندم، از جهت فلسفی، قطعا هیچ تصادفی، توجیه پذیر نیست، تصادف به معنای آگاه نبودن ما از حقایق است.

پس، هیچ موجودی مستقل نیست، هیچ تصادفی قابل قبول نیست مگر به معنای عدم آگاهی ما، هر حکمی که از موجودات عالم کشف بشود، حکم در مورد موجودی است که مخلوق است، یعنی علم و کشف ما، حقیقت آن را عوض نمی کند.

صدیق;181386 نوشت:

با سلام مجدد

این نتیجه گیری ناقص و مثال گونه شما هم، نشانی دیگر از ذهن بسته و محدود طرفداران مادیگرایی است که ابزار شناخت را تنها به علوم تجربی و فیزیکی محدود می دانند و ابزار شناخت دیگر اعم از عقل و استدلال و فطرت و شهود و وحی الهی را اموری غیرواقعی و تصورات واهی و متناقض می خوانند.

عقل و اندیشه مادیگرایان، اعم از دانشمندان و متفکران مادیگرا، با این همه تجربه گری و ادعا بسا ناتوان تر از عقل و درک یک پیرزن ریسنده است که وقتی از او می پرسند آیا این جهان خالق و مدبری دارد بر اساس درک و فهم صحیح و به تجربه در پاسخ می گوید: وقتی یک چرخ ریسندگی به این کوچکی نیاز به سازنده و گرداننده دارد چگونه می شود که جهان با این عظمت، از خالق و مدبر بی نیاز باشد.

با این مقدمه روشن می شود که بر خلاف نظر شما، علوم تجربی(زیست و فیزیک و ...) می توانند مؤید و اثبات کننده وجود خالق و مدبر باشند اما این امر بستگی به زاویه، نوع نگرشی و عینکی دارد که دانشمندان بر چشمان خویش می زنند.

کما اینکه بسیاری از دانشمندان علوم مختلف تجربی، در نقطه مقابل منکران و ملحدان، از طریق همین علوم، به خدا رسیده و دلایلی بر اثبات وجود خدا اقامه نموده اند. و به جرأت می توان گفت: اكثريّت دانشمندان علوم طبيعى، خدا پرستند و طرفداران ماترياليسم (مادّى گرى) در ميان آنها در اقليّت هستند. (برای این منظور می توانید به کتاب اثبات وجود خدا. (تأليف 40 تن از دانشمندان بزرگ معاصر) مراجعه کنید.)

براى نمونه گفتار چند نفر از سرشناسان آنها ببینید:

موفق باشید ...


جالبه اما من کتابی میشناسم که توسط چند دانشمند شکل گرفته و این کتاب اماری از خداشناسان در باب علم را روشن میکند
مثلا اماری که ارائه میکند این است که الان یادم نیست ولی حدود 90% فیزیک دانان 80 % زیست شناسان 60% شیمی دانان اختر شناسان و.... بی خدا هستن
کسانی مثل انیشتن خدا را موجودی پوچ میدانند
باری
نقل قول:
وقتی از او می پرسند آیا این جهان خالق و مدبری دارد بر اساس درک و فهم صحیح و به تجربه در پاسخ می گوید: وقتی یک چرخ ریسندگی به این کوچکی نیاز به سازنده و گرداننده دارد چگونه می شود که جهان با این عظمت، از خالق و مدبر بی نیاز باشد.[
/QUOTE]
و باید پرسید که ایا میشود خدای پیچیده و بزرگ بدون خالق باشد؟
اگر اری
چه ایرادی دارد جهان هم به همان علت که خدا خالق ندارد.خالق نداشته باشد
چه ایرادی دارد جهان به عنوان یک کل بدون خالق باشد
و سوال اساسی تر چه دلیلی هست که ثابت کند منشا یا علت همهی معلول ها باید خدایی هوشمند پیچیده عالم قادر باشد؟
چرا نمیشود علت همه چیز را موجودی ساده بدون علم بدون قدر و بی ارزش پرستش پنداشت؟
که نسبت به ذات خود و فعل و انفعالات خود موجودات را خلق میکند

: ashkan 261اما بنا به بیگ بنگ و کتاب استیون هاکینگ و همون
و مطلبی در دفاع از کلام ashkan 261
حرف جنای هشام درست است تصادف حادثه زمانی پیش می اید که ما جاهل باشیم .هر رویدادی طبق اصولی پیش می اید و اصولا هیچ حادثه یا تصادفی وجود ندارد
باید گفت این جهان را قوانین به این شکل در اوردن
مثل قانون جاذبه که باعث بی نظمی شده و موجودات جدید بوجود می اورد
کی میگه این جهان بر پایه نظم هست ؟کدام نظم؟
اصل بوجود امدن حرکت وجود بی نظمی هست
زمانی که مثلا 100 اهن ربا با نظم معین کنار هم چیده شده باشد هیچ اتفاقی نمی افتد هیچ حرکتی انجام نمیشود
اما کافیست یک بی نظمی صورت گیرد مثلا یک اهن ربا سر جایش نباشد ان زمان است که حرکت اهن ربا ها صورت میگیرد
اما این شکلی که ما میبینیم و ان را نظم مینامیم نظمیست میان یک بی نظمی بزرگتر
به گفته معروف در هر بی نظمی میتوان نظمی یافت
اما اینکه ان قوانین یا ان موجودات اولیه چگونه بوجود امدن بحثی جداست که شاید فیزیک هم به جوابش نرسیده باشد

ashkan 261;180405 نوشت:
سلام

هدفن من از ایجاد این مبحث ، به قول معروف قلقلک دادن ذهن شما هست ، دوست دارم نظرات شما رو در این خصوص بدونم . لطفا بیشتر بنا به علم فیزیک توضیح بدید و اگر در نهایت فیزیک نتونست توجیه کننده باشه از عرفان هم استفاده کنید .

اولین نکته ای که قابل توجه هست ؛ جسم نبودن خدا و مادی بودن دنیا هست ، چطور خدایی که جسم نیست جسم رو آفرید ؟
اگر خداوند ماده رو آفرید چطور اون رو از بین می بره ؟ بلاخره نمیشه که توی فلسفه عرفانی ماده تا بینهایت دخیل باشه ، در این صورت خدا هم درگیر ماده خواهد شد .

بطور مثال عقیده من بر این هست که چیزی به نام ماده وجود حقیقی نداره ، تمامی جهان ها مجازی و موازی با نفس ما هستن که ما تنها تجسمی برای درک بهتر خدا از طریق نشانه ها داشته باشیم . همونطور که آدم و حوا به دلیل نافرمانی به بیابان رانده شدن تا با چشیدن سختی ها پی به حقیقت خدا و عدم فرمان برداری از شیطان ببرند .

باز هم خواهش میکنم بحث کنید و دلیل و برهان از اینور و اونور نیارید

با سلام خدمت همه دوستان و تشکر از مطالب دیگر کارشناسان عزیز ؛ دوست عزیز پاسخ این سوال کاملا فلسفی است ، در فلسفه گفته می شود که ماده و جسم بودن اصلا کمال نیست بلکه عین نقص است و نیاز ، یعنی جسم بودن به معنای ضعف وجود است ؛ در حکمت متعالیه گفته می شود عالم هستی مراتبی از وجود است (تشکیک در وجود) که تماما از جنس وجود بوده و تنها اختلاف آنها در شدت و ضعف وجود است ؛ یعنی علت ، وجودی قوی تر دارد و دارای کمالات بیشتری معلول خود است وگر نه هیچ اختلافی بین علت و معلول نیست .
لذا می توان گفت وجود معلول ، وجود ضعیف شده علت خود است که مقداری از کمالاتش کم شده است . در فلسفه گفته می شود عالم ماده معلول یازدهم خداوند سبحان است و به حدی کمالات آن کم شده است که تبدیل به جسم شده ؛ لذا جسم بودن تماما نقص است و ضعف وجودی.

[="green"] در جمع بندی این تایپیک عرض می شود این تایپیک با یک سوالی ازجناب اشکان شروع شد که پرسیدند آیا خداوند جسم را آفریده است در حالیکه خود جسم نیست؟ اگر بله چطور ممکن است، اگر خیر پس چه کسی آن را آفریده است؟
در پاسخ گفته شد: بله خداوند متعال آن را آفریده است ولی جسم بودن به معنای ضعف وجودی است؛ به این معنا که خداوند از کمالات خود کم کرده و خلق کرده تا به عالم ماده رسیده است، یعنی ماده پایین ترین درجه وجودی را دارد. در حکمت متعالیه گفته می شود عالم و هستی دارای مراتبی از وجود است که پست ترین و ضعیف ترین مرتبه وجودی آن دنیا و عالم ماده است. لذا خداوند خالق ماده است و با کم کردن کمالات مراتب بالاتر به عالم ماده رسیده است. [/]

موضوع قفل شده است