ارجاء در علم کلام یعنی چه؟
تبهای اولیه
ارجاء در علم کلام یعنی چه؟
قول به ارجاء یعنی چه؟
ممنونم
مرجئه( اميدواران؛ به تأخيراندازندگان) إِرْجَاءً [رجأ] الأَمرَ: آن كار را به تأخير انداخت،
مرجئه، نام يكى از نخستين فرقههاى اسلامى است، كه از لحاظ نظرى دشمن شديد خوارج بشمار مىرفتهاند. خوارج مىپنداشتند كه هر مسلمانى كه مرتكب معصيت كبيره شود كافر است، در حالى كه مرجئه بخلاف آنها معتقد بودند كه هيچ مسلمانى با ارتكاب به گناه ايمان خود را از دست نمىدهد؛ بلکه مىگفتند ايمان امري قلبي و زباني است و عمل در آن نقشي ندارد و گناه هيچ ضرري به ايمان نميرساند و مرتكب گناه چه كبيره، چه صغيره، مؤمن است.
همين عقيده موجب سكوتگرايى بسيار آنان در سياست گشت، چه بنابر مذهب آنان، امامى هم كه مرتكب كبيره شود هنوز مسلمان است و بايد از او اطاعت شود؛ و نماز در پشت سر او درست و معتبر است. امروزه ديرى است كه اين مذهب منقرض شده است. ولى نفوذ آن در مذهب اهل سنّت و جماعت، و به طور كلى كسانى كه خود را از تعصّبات دينى و تحزّبات سياسى و عقيدتى آزاد و بر كنار مىخواستهاند بسيار قوى بوده است و هنوز هم ادامه دارد. مانند بسيارى از فرقهها، اين فرقه هم يك ريشه سياسى داشته است.
نام «مرجئى» به معنى كسى است كه داورى درباره اشخاص را تا روز رستاخيز- كه نهانىها آشكار مىگردد- به تأخير مىاندازد.
در دوره عباسى كه مسأله خلافت ديگر چندان حاد نبود، مرجئه باز همان تسامح و آسانگيرى اصولى خود را حفظ كردند. آنان نسبت به گناهان ديگران چندان جدّى نبودند. براى آنها تنها يك گناه بخششناپذير بود و آن كفر و بىايمانىاست. آنچه مهم است مسأله ايمان است. براى آنان ايمان يك مقوله منحصر به فردى بوده است، نه گناهان بزرگ آن را مخدوش مىكند، و نه اعمال نيك آن را افزون مىسازد. شايد مهمترين مستند مرجئه از آيات قرآن مجيد اين آيه بوده كه مىگويد «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه 9/ آيه 106)- و گروه ديگرى اميدوار مانده و چشم دوختهاند به فرمان خدا؛ كه يا عذابشان مىكند و يا توبه ايشان را مىپذيرد، و خدا داناى استوار كار است.
آنها صريحا اظهار مىكردند كه «زنا» و «سرقت» مؤمن را از ايمان به وحدانيّت خدا و حتى از بهشت منع نمىكند. خلاصه ايمان به دين اسلام، بدين معنى است كه مرتكب كبيره را كافر نبايد خواند، و او هر كارى بكند باز مسلمان است. اگر توبه كند توبه او از سوى خدا پذيرفته است، و اگر گناه كردن خود را رها نكرد، بازهم در گروی اراده خداوندرحمن است، اينها جنبههايى است از واكنش نظرى اين فرقه در برابر خوارج، به ويژه اين اعتقادشان كه مرتكب كبيره در عذاب مخلّد خواهد ماند.
همينطور، چون اين فرقه«عصمت» را شرط ضرورى امامت يا خلافت نمىدانستند، اين مذهب موافق طبع امويان افتاد چنانكه آن را مذهب رسمى خود مىشناختند و در رواج آن بسيار مىكوشيدند. و چون هم شيعه و هم خوارج امويان را منكر بودند و غاصب خلافت مىشناختند، و اعمال آنها را غالبا خارج از آيين اسلام مىدانستند، توسّل به مرجئه در جهت كسب قدرت امويان- از حيث «تئورى»- عامل مهمى به شمار می رفته است، و تا زمانى كه آن دودمان بر سر كار بودند، مرجئه نيز اهمّيّت داشتند. ولى از زمانى كه آنها روى به زوال رفتند، مرجئه نيز اهمّيّت خود را از دست دادند.
سه ويژگى مهم مرجئه
روى هم رفته مذهب ارجاء داراى سه ويژگى مهم بوده كه از لحاظ سياسى و روانشناسى اجتماعى حائز اهمّيّت است:
1. سكوت و تسليم.
بدين معنى كه اين جماعت- كه از بد حادثه اسامى رجال آنها را يا نمىدانيم يا بسيار كمتر مىدانيم مانند بسيارى از فرقههاى ديگر، اهل تسليم و رضا بودهاند، و مانند غالب عالمان دين در دوره اموى به مضمون اين حديث پاىبند بودهاند كه «خدا اين دين را توسط مرد فاجرى هم تأييد مىكند».
2. آسانگيرى.
ظاهرا، اين مذهب بر خلاف برخى مذاهب و فرقهها- از جمله خوارج كه به سختگيرى و حتى «قتل غيله» (- ناگهان كشتن- «ترور») شهرت داشتند، بيشتر به تسامح رفتار مىكردهاند، يعنى نه خود اهل خشونت و سختگيرى بودهاند و نه از اهل خشونت و سختگيران حمايت عقيدتى مىكردند.
3. بىاعتنايى به سياست.
به احتمال زياد، سياست را نيز كار پسنديده و قابل اعتنا نمىشمردند. در احوال اين جماعت، كم و پيش مىخوانيم كه در عمل به اين سخن پيامبر اكرم عمل مىكردند كه «صلّوا خلف كلّ برّ و فاجر» پشت هر پيشواى نيكوكار و بدكارى نماز بگزاريد.بسيارى از كسانى كه در شور و شر سياست فايدهيى نمىديدند و ايام را فتنهانگيز مىيافتند گوشه مىگرفتند. كسان زيادى را مىشناسيم كه البتّه وابستگى ظاهرى ايشان به مرجئه مسلّم نبوده، ولى در عمل رفتارى مىكردند كه به مرجئه بسيار نزديك بودهاند. مثلا كسانى كه امير مؤمنان (علیه السلام) را رها كردند، از جمله عبد اللّه بن عمر و ابو موسى اشعرى، از جمله بهانههاى ايشان اين بود كه: روزگار، روزگار فتنه است و پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) گفته است: «سلامة الرّجل فى الفتنة ان يلزم بيته» سلامت مرد در روزگار فتنه در آن است كه در خانه خود بنشيند.در همين روزگار است كه عبد اللّه بن عمر پشت سر حجّاج يوسف نماز مىخواند، و چون در اين باره از او مىپرسند، در جواب مىگويد: «هرگاه كه ما را به نماز مىخوانند مىپذيريم ولى زمانى كه به شيطان مىخوانند رهايشان مىكنيم و نمىپذيريم.» از كسان ديگرى كه اعتزال را برگزيدند و گفتند: «در فتنه ميان صحابه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) داخل نمىشويم»، به جز ابن عمر، سعد بن ابى وقّاص، محمد بن مسلمه انصارى، اسامة بن زيد بن حارثه كلبى مولاى رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) را ياد كردهاند.
منبع: تاريخ علم كلام در ايران و جهان،دکتر علی اصغر حلبی، ص: 108
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شهرستاني، عبدالكريم، الملل و النحل، ج 1، ص 125، منشورات رضي، قم.
2. مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 402، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375 ش.
3. اشعري، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 215.
4. مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 405، 406، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375 ش.
5. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، ص 277، مركز جهاني علوم اسلامي، قم، چاپ اول 1377 ش.