╫▐عملیات کربلا 4 ▐╫ای کاش من شهید نشوم!

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
╫▐عملیات کربلا 4 ▐╫ای کاش من شهید نشوم!

به نام خدا

چهارم دیماه سال 1365، سالگرد مظلومانه ترین عملیات و مظلوم ترین شهدا، در جنگ
عملیات کربلای 4 ، شهدای غواص
.............................................................
باز این دل یاد یاران کرده است ****** یاد آن خوش صیرتانِ بی ریا
باز یادِ، خرمشهرُ و گردان حبیب ****** یاد آن روزها و شبهای غریب
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
زمستان سال 1365.خرمشهر .گردان غواصی یاسین
غواصانی که روزها و هفته ها در هوای زمستان درآبهای سرد و استخوان سوز کارون باکمترین امکانات، وتحمل سختیها ، بی خوابیها، مریضیها، تمرین کرده وآموزش غواصی دیده بودن، حالا بایدتمام اون زحمات نتیجه میداد
چه خبر بود، شلمچه! اروند رود! جزیره ماهی! جزیره بوارین!
پرده سیاه شب کشیده شد، آخرین نماز جماعت بود، خیلی هاشان تا ساعتی دیگر به سفر ابدی میرفتن، این را فقط خودشان میدانستن،ذکرهای امام در هق هق گریه ها گم شده بود، همه زار میزدن، گریه ی عذر تقصیر،عفو و بخشش به درگاه خدا، گریه ی عاشق برای رسیدن به معشوق، گریه شوق از توفیق جهاد،صادقانه بدون اغراق میگویم
هیچ زبان وهیچ قلمی قادر به تصویر کشیدن،اون صحنه ها نیست
باید میبودی و میدیدی
در نزدیکی خط دشمن، غواصان پناه گرفته بودن،آماده دستور وفرمان حمله،لحظات سختی بود، همه چشمشون به عقربه های فسفری پرنور، ساعتهای غواصی ،که هر کدامشان بدست داشتن،بود
لباسهای سیاه غواصی به تن، سلاحها حمایل، نارنجکها، خشابها بسته به فانسقه ها، کوله های موشکهای آرپی جی به پشت، ماسکها بصورت،اشنوگرها به دهان، فینها به پا، بندهای آن محکم، چاقوهای غواصی به ساق پابسته، سیم خاردار قطع کن، سیم چین، چراغ قوه با انواع شیشه های رنگی برای اعلام خبر، کاتر(تیغ موکت بری). فندک، هر کدام را بجای خود محکم بسته بودن و آماده ی حرکت

لحظه موعود، فرا میرسید، در درون بچه ها غوغایی بود
سکوت بر شلمچه و اروند حاکم بود، فقط صدای خش خش نیزارها و امواج به گوش میرسید

هوا سرد بود، غواصان از سرما میلرزیدن، اما باید بی سر و صدا در ساحل اروند، داخل باطلاقها و لای نیزارها مخفی میماندن، تا دستور برسه. همه به سطح آب اروند، که با نور ماه، مثل آیینه شده بود،چشم دوخته بودن، به مواضعی که در عمق چند کیلومتری از ساحل خودی بود،فکر میکردن.



ثانیه ها به کندی میگذشت، بچه ها، لحظه شماری میکردن


آقا جلیل، فرمانده گردان،رسید، سر طناب رو به نفر جلو ستون دادو در گوشش یواش گفت :
یا علی، به امید خدا ، حرکت کنید. خدا نگهدارتون، مواظب باشید، خیلی یواش
دشمن در چند متری ما، در ساحل جزیره بود، مهمترین کاری که باید الان همه رعایت میکردن
سکوت بود و بس
ستون غواصان بصورت چهاردست و پا، وارد آب شدن، و شناور در دریای مواج اروند
خدایا، چه خواهد شد ،خدایا ،آنچه وظیفه بود و آنچه باید میکردیم،کردیم، بقیه اش با خودت
ستون غواص دور و دورتر شد،تا دیگر هیچ اثری از آنها نبود، دلهای مردان مانده در ساحل همراهشان رفت

دقایقی نگذشت،به یکباره، سکوت مرگبار اروند، با سفیر گلوله ها در هم شکست
سراسر خط دشمن،از تمام سنگرها سطح آب رو زیر آتش گرفتن، گلوله بود که میآمد
از موشک آرپی جی گرفته تا تیرهای کالیبر50،تیربارهای گرینوف، کلاش،همه فقط،سطح آب رو میزدن
آنقدر تیرها به هم پیوسته و پر حجم بود ، که خط آتش تشکیل شده بود
حتی با ضدهوایی چهار لول، بطرف غواصانی که در آب بدون هیچ جان پناهی بودن، شلیک میشد
تیرهای رسام، مثل میلگردهای مذابی که از کوره ی کارخانه ذوب آهن خارج میشه، به هم وصل بود
اصلا امکان عبور از لابلای گلوله ها نبود

گرچه خیلی از تیراندازهای دشمن سطح آب رو ،کور میزدن، اما به یکباره هواپیماها در آسمان پیدا شد و صدها گلوله ی منور ریخت
از روی بصره، دهانه ی خلیج فارس، تا روی خرمشهر، آسمون پر از منور شد

در طول جنگ، چنین عملیات نور افشانی ندیده بودم

منطقه مثل روز روشن شد،حالا وقتی بود تا ،تیراندازها، غواصان مظلوم رو یکی یکی شکار کنن
عملیات لغو شد

هیچ تماسی با غواصان نداشتیم
چه بر ماها، گذشت، خدا میداند و بس
دوستان ما در عمق اروند قتل و عام میشدن،ما در ساحل نظاره گر بودیم وهیچ کاری از دستمون ساخته نبود

دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش توپخانه و خمپاره اندازها گرفت،صدای غرش توپها لحظه ای قطع نمیشد،
دشمن میخواست نیروهایی که برای عملیات پای کار آمده بودن، تلف کُنه وکسی سالم از منطقه خارج نشه
از انفجار خمپاره ها و توپها ،گرد و خاکی به هوا بلند شده بود،که نور خورشید به زمین نمیرسید،فکر میکردم هنوز هوا روشن نشده و خورشید نزده،چشمم که به عقربه ساعت غواصی افتاد،ساعت 8 صبح بود،تعجب کردم

دستور اومد، هر کس، هر طور، با هر چی، میتونه،از منطقه خارج بشه، وعده ی ما،مقر گردان درخرمشهر
وارد اتاقهای دوستان شدیم، بچه هایی که شب گذشته با هم بودیم، ولی الان هیچ اطلاعی از سرنوشت اونا نداشتیم
دیدن ساکها و وسایلشون عذابمون میداد، هر کدوم در گوشه ای،درفکر فرو رفته بودن، هیچکس حرفی نمیزد، کم کم صدای گریه ی بچه ها بلند شد،داد میزدن،در فراغ یاران و دوستانشون
سوز ناکترین صحنه ها در جنگ، بعد از عملیات کربلای چهار بود
آقا جلیل دستور داد، وسایل اونا رو تعاون گردان جمع کنه، و بفرسته به لشکر
دیگه همه قطع امید کرده بودیم، بچه ها، یا اسیر شده بودن،یا غریق دریا و شهید

دو هفته بعد، در عملیات کربلای 5، خیلی از اون گریه کُن ها، به دوستاشون رسیدن و بعضیهاشونم مقدر شد، سال بعد تو ارتفاعات ماووت آسمونی بشن
**********************
اسامی بعضی از دوستان شهید غواص درعملیات کربلای 4

1-فریبرز عابدینی 2-محمدرضا کرابی 3-محمدرضا رنجبر 4-حسن عامری 5-علی شیبانی 6-محمد رضایی7- حمیدغفوری شعرباف 8-محمدرضا پروانه 9-مسعود شادکام 10-سیدهاشم سادات 11-سیدجمیل فاطمی 12-میشانی 13-لگزایی 14-علی راعی 15-علی کیخواه 16-نظیفی 17-سرچاهی 18-مرتضی باغشنی 19-رودخانگی 20-بلبلی 21-محمدحسین حسن زاده 22-حمید قائمی23-نصیری

ما موندیم در باتلاقهای ساحل امن، زمینگیر شدیم، یادمون رفت، غریقان بحر عشق را، غفلت زده ایم، بیچاره ایم و خسران دیده، دراین دیر خراب آلوده مرده گانیم،

گفت، ای بدبخت، بخفتی و خورشید دمید*** گفت ،از سابقه نومید مشو

التماس دعا
......................................................................................................

راوی: جانباز سرافراز علیرضا دلبریان



[="Arial"][="DarkOrchid"]با سلام

شرح عملیات کربلا 4 از کسی که از نزدیک عملیات رو دیده
استاد علیرضا دلبریان

فایل پیوست شد.

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل/
کجا دانندحال ما سبک بالان ساحل ها

IMAGE(<a href="http://revayatefabric.ir/upload/01%20" rel="nofollow">http://revayatefabric.ir/upload/01%20</a>[500x300].jpg)
[/]

خوشا انان که جانان میشناسند
طریق عشق و عرفان میشناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان میشناسند

سلام!!!
من فیلم نسبتا کاملی از بعضی از صحنه های درگیری را با کیفیت عالی دارم.کنار اروند عجب بکش بکشیه!!!
بچه ها دارند سوار می شوند یکدفعه توپ-خمپاره-بمب-هرچی بکی می ریزه روی سرشون.
قایقها منفجر می شوند-گلولوه های توپ می خوره کنار قایق ها بعضی ها می افتند توی آب.کم می خواهند ولی به دلیل حجم سنگین آتش کسی نمی تونه بره کمک
اینجا باید بگی یاحسین(ع)

نقل قول:
من فیلم نسبتا کاملی از بعضی از صحنه های درگیری را با کیفیت عالی دارم.

سلام
اگر امکانش هست در اینجا قرار دهید .
ممنون

حمیده هادی;331060 نوشت:

سلام
اگر امکانش هست در اینجا قرار دهید .
ممنون

سلام!!!
چون خصوصی است نمی توانم!

به نام خدا


سردار حاج قاسم سلیمانی عملیات «کربلای 4» و نقش فرماندهان و رزمندگان در این عملیات را این چنین روایت می کند:در عملیات «کربلای 4» لحظه قبل از شروع عملیات، این عملیات لو رفت و دشمن شروع کرد به ریختن آتش در ساحل ما.
تعداد زیادی از لشکرها در ساحل کم عرض رودخانه اروند بین نهر «خیِّن» و نهر «عَرَیض» وارد ساحل می شدند، عرض رودخانه هم 400 متر بود، در لابلای چولان ها و نی های کوتاه نشسته بودند و کفش های غواصی را پای خودشان می کردند، انفجار عظیمی رخ داد، دشمن همه آتش را در این ساحل باز کرد؛ هواپیماها منور ریختند و منطقه مثل روز روشن شد.
لب خاکریز نشسته بودم، نگاه کردم، فرمانده گردان چشمش را به چشم من دوخت، او با این نگاهش می خواست از من تکلیف کند که چه کار کنم؟
جوی خون از چولان ها به سمت رودخانه جاری شده بود؛ حداقل 10 ـ 15 نفر از بچه ها در نقطه ای که بودیم، شهید شدند؛ وقتی که گردان 300 نفره از ابتدای پل دریاچه ماهی به طرف انتها می آمد، به 200 نفر می رسید؛ آنها مجروح یا شهید می شدند و اطراف پل می ریختند.
فرمانده ایستاده می آمد، وقتی گفتم برو، سؤال نکرد؛ بچه ها با ندای «یا زهرا(س)» و «یا حسین (ع)» می رفتند.
عراقی ها مثل صیادهایی که مرغابی صید می کنند، لب ساحل ایستاده بودند و ساحل را شکستند. علی رغم اینکه برخی می گویند عملیات «کربلای 4» ناموفق بود، به نظرم عملیاتی موفقیت آمیز، به دلیل فرماندهی در جنگ بود.(فارس)

کجایند آن مردان بی ادعا


[/HR]
عملیات کربلای چهاربا رمز محمد رسول الله(ص) درمنطقه عملیاتی غرب اروند رود آغازشد و به همت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفت . درجنگ تحمیلی عملیاتهای زیادی انجام شد که اکثر قریب به اتفاق آنها به قسمت اعظم نتایج پیش بینی شده خود دست یافتند، اما در این میان کربلای چهار یک استثناست.


[/HR]
عملیات کربلای 4 هیچ گاه مظلومیت و شجاعت رزمندگان را فراموش نمی کند. عملیاتی که رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی ها داده بودند. رمز عملیات یا محمد(ص) بود که ساعت 22:45 روز سوم دی‌ماه سال 65 اعلام شد. مظلومیت شهدای عملیات کربلای چهار تداعی کننده غربت و مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا است.
پشت صحنه بزرگترین ناکامی

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، شروع عملیات کربلای چهار را غیرمنتظره خوانده است.
وی می‌نویسد: مغرب به پایگاه رسیدیم. ارتباط با قرارگاه مقدم نداشتیم. معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت 10 بود که خبر دادند عملیات با نام کربلای 4 آغاز شده است؛ غافلگیر شدیم.... محسن رضایی و محسن رفیق دوست تلفنی خبر از موفقیت اولیه دادند. بعد از ساعت 12 شب خوابیدم. بیدارم کردند و گفتند عراق حمله را اعلام کرده است.
قرار شد اسم عملیات را کربلای 4 و هدف را جواب به شرارت‌های اخیر عراق اعلام کنیم.
عملیات سرنوشت

هاشمی در ادامه می‌نویسد: عملیات کربلای 4 با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصره نیروهای مستقر در شبه جزیره فاو و تهدید بصره از جنوب؛ با رمز «یا محمد(صلی الله علیه و آله)» انجام شد. با پیروزی در این عملیات شبه جزیره فاو کاملا آزاد شده و موقعیت ایران در خلیج فارس بیش از پیش تقویت می‌شد. در ابتدا سپاه تمایل داشت این عملیات بلافاصله پس از والفجر 8 انجام شود، ولی عملا به دلیل عدم آمادگی نیروها میسر نشد. از طرف دیگر سپاه درخواست 1500 گردان برای اجرای تضمین شده عملیات داشت که در این مورد هم به تنها 300 گردان بسنده کرد.

با شروع عملیات مشخص شد که دشمن از طرح عملیات خودی آگاه بوده و با آمادگی و هوشیاری کامل مهم‌ترین معبر عملیاتی یعنی معبر کم عرض آبی «ام الرصاص» (تنگه هرمز) را مسدود کرده است و در نتیجه با وجود برخی پیش‌روی‌ها، ایران از رسیدن به اهداف خود بازماند


درباره اهمیت این عملیات، همین بس که سال 65 را به سال سرنوشت جنگ نام‌گذاری کرده و این عملیات را عملیات سرنوشت می‌خواندند که در صورت پیروزی، ایران می‌توانست از راه دیپلماسی به جنگ پایان داده و صدام را ساقط نماید.
با شروع عملیات مشخص شد که دشمن از طرح عملیات خودی آگاه بوده و با آمادگی و هوشیاری کامل مهم‌ترین معبر عملیاتی یعنی معبر کم عرض آبی «ام الرصاص» (تنگه هرمز) را مسدود کرده است و در نتیجه با وجود برخی پیش‌روی‌ها، ایران از رسیدن به اهداف خود بازماند.
ساعت هفت صبح و قبل از اخبار رادیو، اهواز اعلان وضعیت قرمز کرد. این به معنای تحرک هواپیمای دشمن است. تلفنی اطلاع دادند که آقای سنجقی می‌آید و اخبار حمله را می‌آورد و گفتند به اهداف اولیه نرسیده‌اند.
... بالاخره آقای سنجقی آمد و معلوم شد به جز دو سه محور موفقیت نداشته‌ایم. کم کم روشن شد که از منطقه شلمچه و جزایر بوارین و ماهی عقب نشسته‌اند و از جنوب جزیره مینو که عبور کرده بودند و سرپل قابل توجهی، آن طرف اروند به دست آورده بودند نیز عقب نشسته‌اند. جزیره ام الرصاص را در تصرف دارند ولی گفتند در بیانیه نیاید که معلوم می‌شود تثبیت نشده‌اند.

[h=1][/h]


[/HR]
امروز 4 دی ماه مصادف است با شهادت شهدای بسیاری که در آخرین ساعات سوم خردادماه 1365 با رمز عملیات کربلای 4 خود را به آب و آتش زدند. به همی بهانه یادی می کنیم از سه شهید از جمع این شهدا : شهید سیدعباس میرهادی، شهید حجت‌الاسلام «مهدی(حیدر) عبدوس» و ابراهیم محبوب.


[/HR] [h=2]
فرمانده خمین[/h] شهید سیدعباس میرهادی در سال 1342ش در روستای میشیجان از توابع شهرستان خمین چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی را با تنگدستی در زادگاهش سپری کرد و تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. در عنفوان جوانی، سیدعباس به جمع مبارزین علیه رژیم ستم‏شاهی پیوست. به ‏دنبال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، شادی و نشاط به خانه‌های ایرانیان بازگشت اما دیری نپائید که حمله رژیم بعثی، چشمان کودکان بی‌پناه را گریان کرد. با دیدن این صحنه‌ها، میرهادی به جبهه‌های جنوب و غرب شتافت تا همانند دیگر برادران غیورش، به دفاع از میهن اسلامی بپردازد. مدتی بعد به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‏علت توانائی بسیار به سمت فرمانده عملیات سپاه خمین برگزیده شد. برای مدتی نیز مسئولیت واحد آموزش نظامی را بر عهده گرفت. قبل از عملیات والفجر 8، به دستور فرماندهان سپاه به ‏عنوان فرمانده گردان امام ‌رضا (ع) راهی جبهه شد و حماسه‌ای بی‌نظیر آفرید. سرانجام فرمانده دلیر عرصه‌های نبرد در تاریخ چهارم دی‏ماه سال 1365 هجری شمسی در عملیات کربلای 4، شلمچه را به خون خویش آراست. پیکر پاکش چون ستارهای درخشان در جنوب باقی ماند تا سالکان، راه را گم نکنند. ل ؟
[h=2]
مأموریت گلوله[/h] شهید حجت‌الاسلام «مهدی(حیدر) عبدوس» مسئول تبلیغات جبهه‌های جنوب و از شهدای استان سمنان است که در 14 فروردین سال 1341 در خانواده‌ای مذهبی که مقلد امام خمینی(ره) بودند، متولد شد؛ او تا قبل از رفتن به مدرسه در جلسات قرآن شرکت می‌کرد.
شیخ عبدوس در دوران تحصیلش با وجود اینکه به خاطر فشار مادی لباس وصله‌دار می‌پوشید، درس و کلاس را ترک نکرد و مورد علاقه معلمش بود و به قول یکی از معلمان دوران ابتدایی که پس از شهادتش مطرح کرد، شهید باعث باحجاب شدن او شده بود.
این شهید علاقه زیادی به اهل بیت(ع) به خصوص حضرت مهدی(عج) داشت؛ در سال 59 عضو سپاه شد؛ در عملیات شکست حصر آبادان به عنوان تک‌تیرانداز حضور داشت؛ پس از آن با مسوولیت‌هایی همچون مسوول عقیدتی پادگان شهدای کرمانشاه، تبلیغات گردان، مسوول تبلیغات قرارگاه خاتم‌الانبیاء، جانشین تبلیغات جبهه جنوب در عملیات‌های زیادی شرکت کرد و حدود 20 ماه در جبهه بود.
سیدمهدی همزمان با حضور در جبهه، تحصیلات حوزوی خود را تا دوره دوم سطح رسائل و مکاسب ادامه داد؛ سرانجام در 4 دی ماه 1365 در عملیات «کربلای 4» به شهادت رسید و پیکر مطهرش را در امامزاده اشرف(ع) نزدیک برادرش به خاک سپردند.
در مورد شجاعت او دوستانش می گویند: «صدام گفته این محبوب کیست؟ هر کس سرش را برای من بیاورد، جایزه دارد.

همرزمان شهید عبدوس در کتاب خاطرات شهدای سمنان درباره این شهید روایت می‌کنند: رفتار شیخ عبدوس طوری بود که به سایر رزمنده‌ها قوت قلب می‌داد، در عملیات خیبر، آتش بعثی‌ها به جزیره کمتر شده بود، منطقه در آرامشی نسبی فرو رفت، بچه‌های گردان موسی کلیم‌الله خسته شده بودند، دیگر رمقی در بقیه نیروها نمانده بود؛ در آن چند روز تعدادی شهید داده بودیم، مجروحان هم کمتر از شهدا نبودند.
شهید عبدوس در حجم کم آتش فرصت را غنیمت شمرد و سنگر به سنگر رفت؛ حرف می‌زد و شوخی می‌کرد، به او گفتم: «آقا حیدر داری ایستاده می‌روی، نمی‌گویی گلوله‌ای به تو بخورد، می‌ترسم طوری‌ات شود».
ترس هم داشت، عراقی‌ها در عملیات «خیبر» برای پس ندادن جزایر مجنون سماجت می‌کرد و بچه‌ها هم برای گرفتنش از جان مایه می‌گذاشتند، او تبسمی کرد و گفت: «هر گلوله‌ای که مأموریت داشته باشد، حتماً می‌آید، ترس ندارد».
[h=2]
جایزه برای سر محبوب[/h] شهید ابراهیم محبوب یکم تیر ماه سال 1332 در روستای حسن آباد چناران به دنیا آمد. در شش سالگی به همراه خانواده به مشهد مقدس نقل مکان کرد. دوران ابتدایی را در سال 1339 در مدرسه کاشانی آغاز کرد و در کنار تحصیل،‌ برای فراگیری و آموزش قرآن کریم به مکتب رفت و همزمان با تحصیل،‌ قرآن را هم آموخت. ده دوازده ساله بود که در دبستان عکس شاه را از قسمت چشم سوراخ کرد و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. در سال 1345 وارد مدرسه راهنمایی ابومسلم مشهد شد و در این مقطع وضع درسی خوبی داشت.
در سال 1348 وارد هنرستان کشاورزی شد و پس از پایان تحصیلات،‌ چون دیپلم کشاورزی داشت، خدمت سربازی خود را به عنوان سپاهی ترویج در روستا سپری کرد و به محرومین کشاورز کمک می کرد. دوران آموزشی را در کرج و بقیه خدمت خود را در دامپزشکی مشهد گذراند و بیش از همه فعالیت خود را در سرخس و فریمان و روستاهای تابع گذراند و پس از آن در دانش‌سرای راهنمایی در رشته زبان انگلیسی مشغول به تحصیل شد که بعد از مدت کوتاهی به دلیل مفاسد اخلاقی آن مرکز از آنجا انصراف داد و دانش‌سرا را ترک کرد. او در سال 1355 به استخدام شرکت ملی گاز ایران در آمد. ابراهیم محبوب قبل از انقلاب در تظاهرات به صورت فعال شرکت می کرد و یک بار در شاهرود،‌ در حین تظاهرات دستگیر و زندانی شد که با میانجیگری کارکنان شرکت گاز شاهرود آزاد شد.
به فوتبال علاقه داشت. مدتی را به عنوان بازیکن تیم ابومسلم خراسان و سپس مربی و مدتی را نیز به عنوان داور فعالیت می کرد و عضو فعال و مفید مسجد امام رضا (ع) – واقع در خیابان آبکوه مشهد – بود و هم به عنوان عضو کمیسیون پاکسازی شرکت ملی گاز بود،‌ گاهی اوقات تا ده روز را در ماههای غیر از رمضان روزه می گرفت.
اولین بار در سی سالگی به عنوان بسیجی داوطلب جبهه ها شد و او همان اوایل به عنوان نیروی زبده و قوی مدتهای زیادی را در جبهه فعالیت می کرد تا اینکه از طرف فرمانده لشکر – آقای قالیباف – به سمت فرمانده گردان حزب الله منصوب شد. در پشت جبهه هم فعالیت می کرد و ضمن رسیدگی به بازندگان شهدا و دلجویی از خانواده های آنان،‌ حمایت از محرومان جنگ زده را سرلوحه خود قرار داده بود.او در مدت هشت ماه حضور در جبهه ها دوباره مجروح شد. اولین بار شش ماه در جبهه بود و دو ماه در بیمارستان بستری شد و پس از بهبودی به جبهه بازگشت.
در مورد شجاعت او دوستانش می گویند: «صدام گفته این محبوب کیست؟ هر کس سرش را برای من بیاورد، جایزه دارد. »
ابراهیم محبوب در 4 دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 4 در محل جزیره بوارین به شهادت رسید و پیکرش در منطقه باقی ماند،‌ اما پس از سه سال جسدش پیدا شد و در تاریخ 21 مرداد 1368 پس از تشییع در بهشت رضا مشهد در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد.

با نام خدا

ای کاش من شهید نشوم!

جانباز سید جواد کافی یکی از غواصان گردان یاسین در عملیات کربلای 4 است. از 120نفری که در گردان یاسین بودند فقط 4 نفر برگشتند که یکی هم این رزمنده نوجوان بود. آنها 8 روز در میان نیزارهای جزیره ماهی مقاومت کردند و به طور معجزه آسایی زنده ماندند. سید جواد که در زمان عملیات 16 سال بیشتر نداشت، خاطرات آن 8 روز را این چنین بیان می کند.

قرار بود دو گردان نوح و یاسین از لشگر 21 امام رضا به جزیره ماهی برویم و به عنوان خط شکن این جزیره را بگیریم تا بعد بچه ها با قایق بیایند و تا بصره پیشروی کنیم.

شب عملیات فرماندهان، ما را به دو صف کردند، حدود 120 نفر غواص بودیم. قرار شد سه نفر سرشان بیرون از آب باشد تا بچه ها در مسیر گم نشوند.

ما از نهر خیم وارد رودخانه شدیم. آب رودخانه در حالت مد بود. من مسؤول دسته بودم و سرم از آب بیرون بود. آن قدر شدت آب زیاد بود که ما حتی یک «فین» ( کفش مخصوص غواصی) هم نزدیم.

تقریباً به نوک ماهی نزدیک شده بودیم که یک دفعه هواپیمای عراقی آمد و «فیدر» زد. ( فیدر منور هایی است که حدود یک ربع از ساعت در آسمان روشن است و مثل روز منطقه را روشن می کند) تا هواپیما «فیدر» زد، بچه ها به هم ریختند؛ چون انتظار چنین چیزی را نداشتیم.

زیر نور فیدر من همه جا را به خوبی می دیدم. یک چهار لول نوک جزیره ماهی گذاشته بودند که تیر رسام (تیرهایی که روشن است و وقتی به طرف شما می آید ما به خوبی آن را می بینی) به عمق آب شلیک می کرد. وحشتناک و غیرقابل پیش بینی در تله افتاده بودیم!

در همان حال از خدا درخواستی کردم که هنوز که هنوزه به خاطر آن درخواست می سوزم و خودم را نمی بخشم. در دل گفتم: خدایا ای کاش من شهید نشوم!

مرا اول به بیمارستان صحرایی، بعد به بیمارستان اهواز و در آخر یک ماه در بیمارستان اراک بستری کردند. وقتی برای مرخصی به خانه رفتم به کوچه مان (کوچه جوادیه در خیابان طبرسی) که رسیدم، با عصا داشتم به سمت خانه می رفتم که مادرم را دیدم. گفتم سلام علیکم. سرش را بالا کرد و یک نگاهی به من کرد و گفت سلام آقا و بعد رد شد. گفتم مادر منم، جواد. گفت ای جواد تویی!
مادرم مرا نشناخت.

مهمترین حرف دفاع مقدس
پس از عملیات کربلای 8 دو اتوبوس از بچه ها را به دیدار حضرت امام بردند. من در اتوبوس دوم بودم. متأسفانه اتوبوس ما زمانی به جماران رسید که زمان دیدار با امام تمام شده بود و بچه ها داشتند بر می گشتند. در حالی که حسابی پکر بودم.

در شیب تند جماران شهید جلیل محدثی فر را دیدم، با ناراحتی گفتم، دیدی چه شد این همه راه کوبیدیم و آمدیم ما را راه ندادند و ما امام را ندیدیم.

محدثی فر خیلی محکم و جدی گفت:

«دیدن و ندیدن امام که مهم نیست. مهم این است که حرف امام زمین نماند.» یک کلام حرف او، برای من تاریخی را ساخت که مهمترین کار در این تاریخ آن است که حرف ولی فقیه بر زمین نماند

منبع : پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی

در غروب قبل از شب عملیات کربلای 4 در یک سنگر بزرگ اجتماعی که بچه های گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا حضور داشتند فرماندهان ارشد لشکر حاج مرتضی قربانی ، کمیل کهنسال ، جاویدالاثرمحمدحسن قاسمی طوسی ،شهیدان، حاج حسین بصیر ، ابراهیم زمانی ، حجت نعیمی ، خانقاه جهانگرد و ...به تشریح عملیاتی در پیش پرداختند.
جدای از توصیف حالت عرفانی آن جلسه که خدا می داند در هیچ برهه ای دیگر برایم حادث نشده و بیانگر صحنه ای عرفانی غیر قابل وصف بوده است ، سردار مرتضی قربانی طی یک سخنرانی به تشریح عملیات در پیش پرداختند که یکی از موارد که ایشان به آن پرداختند نحوه عبور غواصان ( که خودم به اتفاق آقایان سیدآقاجان و سیدمهدی سجادی ، سیداسماعیل نبوی و شهید رحمت اله سعیدی جزو آنان بوده ایم ) پرداختند. از آتش پشتیبانی و نحوه حمایت توپخانه و لجستیک از بچه ها، بسیار سخن گفتند . بعنوان مثال گفتند که اگر خدای نکرده عملیات لو برود، تانکهای پیشرفته در خط اول ما مستقر هستند که با داشتن نورافکن های بسیار قوی و افکندن نور نورافکنها به سوی خط اول دشمن جلوی دید عراقیها را می گیرند و دیگر اینکه آنقدر آتش عقبه توپخانه های قوی خواهد بود که هیچ یک از خطوط چندگانه دشمن مجال بیرون و گشودن آتش بسوی نیروهای خودی را نخواهند داشت.
با همه این تفاسیر شب عملیات کربلای 4 فرا رسید . بعد از انجام مقدمات شب عملیات که در این جا قصد پرداختن به آنرا ندارم (زیرا وصف شب عملیات کربلای 4 هرگز از قلم و زبان الکن شخصی چون من بر نمی آید ) شروع به حرکت به سوی اروند کردیم . (لازم به ذکر است که عملیات کربلانی 4 در تاریخ 3/10/65 در منطقه عمومی خرمشهر و شرق جزیره ام الرصاص عراق به وقوع پیوست )
قبل از رسیدن به خط اول که همان اروند بوده است می بایستی از یک نهر به عرص حدوداً 50 متری رد می شدیم به محض ورود به داخل نهر متوجه شدیم که همه کسانی که جلیقه نجات غریق نداشتند و فقط لباس غواصی داشتند به علت سنگینی تجهیزات نظامی قادر به انجام وظایف محوله که مستلزم عملیات غافلگیرکننده می باشد را ندارند زیرا جلیقه نجات فقط برای کسانی بود که رسته آنان آرپی جی زن، تیربارچی ویا کمک آنان بودندپیش بینی شده بودواگر سایر افراد مثل تک تیراندازان از آن استفاده می کردند به علت سبکی زیاد، اصل استتار در آن رعایت نمی شد و امکان لو رفتن عملیات را زیاد می کرد. لذا برای اینکه هم اصل غفالگیری رعایت شود هم اینکه استتار نیروهای خودی هم لحاظ شود، آموزش غواصان در طی قریب به شش ماه آموزشی می بایستی با تجهیزاتی تمام می شد که هم وزن تجهیزات مورد نیاز در شب عملیات باشد .
این مورد مطلب زیاد پیچیده ای نیست و به راحتی قابل پیش بینی بود که متأسفانه از دید فرماندهان ما که به خلوص نیت آنان کوچکترین خدشه ای وارد نیست دور مانده بود که همین مسئولیت ظاهراً کوجک منجر به این شد که اکثر نیروهای غواص برای حفظ اصل غافلگیری و استتار تجهیزات بسیار ضروری را کنار بگذارند و نیروهایی که فاقد جلیقه نجات بوده اند تقریباً با تجهیزات ناقص به آب زدند.
با ورود به اروند و حرکت به سوی خط اول دشمن که همان عبور از رودخانه وحشی اروند باعرض حدود1000متر بود، تا طی مسافتی حدود 400 متر هیچ تحرک خاصی از سوی دشمن انجام نشده ولی وقتی از نیمه عرض رودخانه رد شدیم آتش شدید دشمن با انواع سلاحهای سبک و سنگین بر روی بچه ها شروع شد . آتش باری خط اول دشمن با استفاده از تیربار ، آر پی جی ، ضد هوایی های چهار لول ، دولول ، تک لول ، دوشکا ، آرپی جی یازده و انواع سلاحهای دیگر بود که تمامی ستون نیروهای خودی را در برگرفته بود و بچه های یکی یکی مورد اصابت قرار می گرفتند، در این میان روشنایی حاصل از منورهای دشمن و انبوه گلوله های شلیک شده رسام ، وحشت عجیبی در دل نیروهای غواص انداخته بود و تیرهای رسام با اصابت به سطح آب و کمانه کردن کاملاً امان بچه های را بریده بود و من برای رهایی از این موضوع بقیه مسیر را زیرآبی طی کرده و موقعی متوجه شدم که سرم بین میله های هشت پر گیر کرده است .
به هر نحوی بود خود را از شر این میله های هشت پر رها کرده و موقعی که سر از آب بیرون آوردم خودم را حدوداً در 20 متری نیروهای بعثی که بالای کانالهای احداث شده بر لب جزایر ام الرصاص تبعیه شده بود دیدم .این فاصله 20 متری را میله های هشت پر ، سیم خاردارهای حلقوی، انواع تله های انفجاری و مینها پر کرده بود ولی شرایط طوری بود که فرصت فکر کردن نبود و به هر نحوی بود به همراه پسرعموهایم سیدآقاجان و سیدمهدی خودمان را به پای کانال رساندیم، در حالیکه نیروهای عراقی در بالای کانال با سلاحهای سبکتر خود تک تک بچها را مورد هدف قرار می دادند . در این میان یکی از بچه ها با آرپی جی تیربارچی عراقی را مورد اصابت قرار داد تا ما بتوانیم از دیواره کانال بالا رفته و خود را به کانال جزیره برسانیم.
در ورودی کانال متوجه شدیم که نیروها همدیگر را گم کرده و قادر به انتخاب ادامه مسیر به سمت چپ یا راست نبودیم . در این میان انفجار نارنجک پرتابی از سوی عراقیها سیدآقاجان و دو نفر دیگر از بچه ها را مجروح کرد و این بر مشکلات ما افزود در این میان ناگهان سردار گمنام جبهه های نبرد ، جناب آقای رمضان خاجیان از بچه های شجاع گلوگاه به یاری ما شتافت تا از سردرگمی خلاصی یابیم به همراه آقای خاجیان به سمت چپ کانال حرکت کرده و نسبت به پاک سازی کانال از حیث وجود دشمن پرداختیم در این موقع من ، سیدآقاجان ، سیدمهدی ، شهیدرضا مرادی از بچه های گنبد و دوسه نفر دیگر بودیم و جهت تکمیل شدن جمع خود به همراه فرمانده خود ، تعدادی از نیروهای خودی را جمع آوری کردیم که جمع ما به حدود 20 نفر رسید و جهت کمک به بچه های دیگر در سمت چپ کانال حرکت کردیم . از جمع بچه هایی که جمع کرده بودیم 14 نفر از بچه هایی بودند که در دوران آموزشی بیشتر با هم بودند و به قول شهید مرندی از بچه های خیلی مقدسی مأبی بودند که امثال مارا آدمهای خوبی نمی دانستند .
با پیشروی به سمت چپ بعد از طی مسافتی از مسیر متوجه شدم که ما فقط همان 6-7 نفر اولیه مانده ایم و بقیه آقایان در طی مسیر و با استفاده از تاریکی شب به سنگرهای عراقی پاک سازی شده پناه برده و در واقع به دستور فرماندهی تمکین نکرده اند. فرمانده را از این موضوع با خبر نمودم و مجبور شدیم دوبار مسیر را برگشته و با جستجو در سنگرهای فتح شده قبلی عراقیها آنها را یافته و دوباره با هم حرکت کردیم و متأسفانه بعد از طی مسیری کوتاه دوباره این موضوع تکرار شد و با تکرار شدن این مطالب در دفعات بعد فرمانده ما از کمک آنان مأیوس شده و با اندک نیروی 7-6 نفره به حرکت خود ادامه دادیم تا اینکه به حول و قوه خداوند و شجاعت دوستان خط اول دشمن کاملاً شکسته شد .
موضوعی که باید در این خصوص به آن اشاره کنم عدم وفای به عهده فرماندهان به وعده های داده شده در شب قبل عملیات داده بودند بود و آن عدم پشتیبانی از نیروهای غواص در طی مسیر رودخانه بود و با اینکه وعده داده بودند که با استفاده از آتش توپخانه و تانک و استفاده از نورافکن های تانک خط اول دشمن را از کار می اندازند بود . بصورتیکه تنها حمایتی که آن شب از نیروهای غواص شد یک قبضه مینی کاتیوشا بود که تا صبح عمل کرد و در اولین ساعات صبح هواپیماهای عراقی آنرا هم زدند که بعداً فهمیدیم مسئولیت آن با شهید حمید نادعلیزاده از شهرستان بهشهر بوده است .
و اگر به گوشه ای از قولهای داده شده در خصوص آتش تهیه عمل می شد تعداد شهدای غواص ما بسیار کمتر می شد و همین موضوع باعث شد که تعداد زیادی از غواصهای قایق سوار ما در داخل اروند مورد اصابت قرار گیرند و برای همیشه شهدای ما در قعر اروند جاودانه شدند و مظلومانه در اروند به شهادت رسیدند و هرگز اجساد آنان بدست خانواده هایشان نرسید و خوراک کوسه های دریایی گردید.
یاد تمامی شهدای گمنام ایران خصوصا شهدای مظلوم کربلای4:یحیی اشکاران، رحمت سعیدی،مهدی شریعتی،حسینعلی بالویی ...گرامیباد

نوشته شده توسط سید خالق سجادی


[=times new roman]نیمه ی اول دی ماه، مصادف است با سال گشت عملیات «کربلای چهار». به همین مناسبت یادی می کنیم از شهدای مظلوم و غریب این عملیات.چند روزی به عملیات کربلای4 مانده بود. .عکس زیر یادگاری است که چند روز قبل از عملیات مزبور برداشته شده است. شصت و چهار نفر در این عکس دیده می شوند. جنگ که به پایان رسید، فقط سی و دو نفر از این بچه ها، در این دنیا ماندگار شده بودند که اکثر آن ها در همین عملیات «کربلای چهار» خلعت شهادت پوشیدند. شهیدانی که در عکس می بینید عبارتند از:

مجید پیله فروشها، پرویز اسفندیاری، مهرداد خانبان، علی جاویرمهر، فلاح انبوهی، شالباف، رضا وهابی، ابراهیم کرمی، محمدرضا کبیری، حسین اسماعیلی، محسن امامقلی، قاسم جمالی، حسین عبادی، مجید روغنی، محمود احمدی، عبادی، داوود خلیلی، رضا پیله فروشها، رحیم صحراکارنیا، احمد اللهیاری، سید باقر علمی، محمد کیامیری، علیرضا جوادی، اکبر اسدی، اصغر مافی، اسماعیل مرندی، سید علی حسینی، امیر باقریان، محسن زرینی، صادق صالحی، جعفر سقائیان، پرویز اسفندیاری. عباس عطاری

روحمان با یادشان شاد
شادی روحشان صلوات
برداشت از سایت مذهبی ها

سردار سلیمانی می‌گوید: وقتی که از گردان ۴۰۸ صحبت می‌شود یعنی بحث اصحاب صفه. یعنی بحث متدینین و مؤمنین. یعنی بحث مردان اشک‌ها، مردانی که در شب‌های تاریک در دل وحشت نیزه می‌زدند و راه را برای هزاران مجاهد دیگر باز می‌کردند.


گردان ۴۰۸ به تنهایی تاریخ ذی‌قیمت دفاع مقدس ما است. مظلومیت، معنویت، شجاعت و شهادت‌طلبی مردان این گردان اعم از فرماندهان تا رزمندگان آن، نیازمند کنگره‌های عظیمی است. گردان ۴۰۸ به تنهایی جامعیت جامعی از دفاع مقدس ما است.

گردان ۴۰۸ در دو عملیات مهم، بزرگ و تاثیرگذار تاریخ جنگ ما نقش‌آفرینی کرد. کربلای ۴ اوج هنرنمایی؛ ولایت‌پذیری و تعبد این گردان و ادای دین به تشیّع،اسلام و اهل بیت(ع) بود.

هیچکس هیچ وقت نمی‌تواند از ذهن خود این تصویر زیبا و فراموش ناشدنی گردان ۴۰۸ را محو کند که در چولان‌های کنار اروند در کربلای ۴ جوی‌های خون کوچکی روان بود و من این جوی‌های خون را به چشم خودم دیدم و دیدم چگونه آن‌ها بدون ذره‌ای ابهام، ترس و تردید به اروند زدند در حالی که دشمن در بالای خاکریز‌ها به آن‌ها نگاه می‌کرد و تک تک آن‌ها را با تیربارهای خود نشانه می‌رفت و آن‌ها ذره‌ای ترس به خودشان راه ندادند.

من عاشورای امام حسین را در عاشورای گردان ۴۰۸ در کربلای ۴ دیدم و همین رزم را در عملیات استراتژیک و سرنوشت‌ساز کربلای ۵ که در کل سرنوشت دفاع مقدس ما تاثیر بزرگ و اساسی داشت، دیدم.

گردان ۴۰۸ با فرماندهان عزیزش و شهدای زنده‌اش در دل شب آن راه سخت پر وحشت را در دل زمستان در داخل آب‌ها چندین کیلومتر در مواجهه با سیم‌های خاردار و مین‌ها و کمین‌ها طی کرد و خط غیرقابل تسخیر دشمن را به زعم خودش درهم شکست و عملیات کربلای ۵ با قدرت بازوان فرزندان شما در گردان ۴۰۸ رقم خورد.

چهره عزیز، محبوب و پر از معنویت و همیشه ذاکر شهید عبدالهی برای این گردان کافی است.

این گردان،گردان ذاکرین بود.خدا را به محمد(ص) و آل محمد(ص) قسم می‌دهم به حقیر و همه‌ ارادتمندان این گردان پرافتخار شهر کرمان، این نماد مردانگی و رزم مردان شهر کرمان را توفیق عطا کند برای ادای دین. ادای دین ما و همه کسانی که زنده ماندند و در این راه هستند این است که این راه را در این دوره‌ بسیار پرمخاطره و مهم، دوره‌ای که تشیّع عزیز نیازمند خون و فداکاری است و اسلام در یک معرکه بسیار مهم و عظیم در مقابل استکبار قرار دارد، استکباری که با همه‌ همراهان و اصحابش و با همه توانمندی‌هایش در مقابل اسلام صف کشیده‌ است. بهترین راه ادای دین ما ایستادن در صف اسلام و دفاع از اسلام عزیز و تشیّع عزیز است و امیدواریم خداوند به همه ما توفیق ادای دین را عطا کند و ما را با شهادت در راه این شهدای عزیز و آرمان‌های آنان و امام صادقین و صالحین و خلف صالحش یعنی مقام معظم رهبری با شهادت در این راه رو سفید کند و به همه ما نمره قبولی عطا بفرماید.

[h=1][/h] در شرایـطی که منابـع صنعتـی و اقتصادی و مراکز آب و برق کشور هدف بمباران شدید و گسترده دشمن قرار داشت، در تاریخ 3/10/65 با چهار قرارگاه به نامهای نجف، قدس، کربلا و نوح عملیاتی آغاز شد با نام کربلای 4 و با رمز " یا محمد (ص)

دشمن با استفاده از اطلاعاتی که توسط عوامل بیگانه در اختیارش گذاشته شده بـود، از هـوشیاری کامل برخوردار شده ، لذا بـا استفاده از تاکتیک های ضدغواص و شناور، مانع از انجام عملیات بر اساس پیش‌بینی‌های قبلی شد. دشمن از همان شب عملیـات بـا استفـاده از منورهــای پیاپی و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگانها) و همچنین اجرای آتش مؤثر بر روی رودخانه اروند، عملاً سازمان نیروهای غواص را به هم زد، به طوری که نیروها بعضاً پراکنده شده و عمدتاً نمی‌توانستند به طور دقیق روی هدف عمل نمایند.
یـکی از مناطـق حساس عملیات، جزیره ام‌الرصاص و نـوک بوارین بود که به رغم کوشش های بسیار که برای تصرف آن صورت گرفت، به خاطر اتش شدید دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک آتش تیربار روی آب به صورت ضربدری و بـاحجم زیـاد، مانـع عبـور نیروهـا از تنگـه ام‌الرصـاص ـ بـوارین شد بـه رغم کـوشش های بسیـار ، عملاً ادامـه نبرد بـدون اینکه چشم‌انداز روشنی داشته باشد با مشکلات عدیده‌ای توأم شد، لذا به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.
علل عدم موفقیت عملیات :
در میان عوامل متعددی که سرنوشت عملیات کربلای 4 را رقم زد دو عامل بیش از بقیه تعیین کننده بود:

دشمن با استفاده از اطلاعاتی که توسط عوامل بیگانه در اختیارش گذاشته شده بـود، از هـوشیاری کامل برخوردار شده ، لذا بـا استفاده از تاکتیک های ضدغواص و شناور، مانع از انجام عملیات بر اساس پیش‌بینی‌های قبلی شد.

الف: افشا شدن عملیات :
نحوه برخورد نظامی عراق با عملیات کربلای 4 و اظهارات بعدی مقامات نظامی این کشور دلالت بر این داشت که وسیله هوشیاری دشمن صرفاً مشاهده تحرکات نیروهای ایرانی نبـود، بلکه آنها عمدتـاً بــراطلاعات واصله از دستگاه جاسوسی آمریکا تکیه داشتند.
چنـانکـه قبـلاً اشـاره شد، در آن مقـطـع ارائـه اطـلاعـات نـظـامی بـه عـراق و مقابـله با هر گونه پیروزی جمهوری اسلامی، به عنوان یک مسئله اساسی و اصولی برای آمریکا مطرح بود چون با تزلزل حاکمیت عراق، روسها از موقعیت به دست آمده نهایت بهره‌برداری را می‌نمودند.
اظهارات بعدی برخی از مقامات عراقی در مورد اهداف عملیات و نتایج آن حاکی از آن است که اطلاعات ارسالی به عراق حاوی نکات قابل ملاحظه‌ای بوده است:

«هـدف ایـران شهـر بـصره بـوده و هست … ایرانی ها اگر موفق می‌شدند هدف های خود را تحقق بخشند، ارتباط میان سپاه سوم و هفتم را قطع می‌کردند و تمام فاو ،خورعبدالله و شمال بصره را به اشغال خود در می‌آوردند. علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشه‌های لازم را طرح کردیم … و از درسهای فاو استفاده نمودیم.»
نکته قابل توجه در اظهارات بعدی عدنان خیرالله، اشاره مستقیم وی به اطلاعات واصله از آمریکا بود. وزیر دفاع عراق ضمن تشکّر از آمریکا اظهار داشت:
«ما بـه خاطر ایـن اطلاعات از آنان تشکّر می‌کنیم. امـا به آنان خاطر نشان می‌کنیم که در مقایسه با برخوردشان با ایران، در این مورد تعادل برقرار نبوده است
ب: استفاده از تجارب عملیات فاو توسط عراق :
اتـخـاذ استراتژی دفـاع متحرک عـلاوه بر اهـداف اصلی، تناظر بـر این امر بود که دشمن با ایجاد تأخیر در عملیات بعدی جمهوری اسلامی که مرتباً تبلیغات آن نیز در سطح کشور صورت می‌گرفت، تلاش کرد که تا از یکسو زمین عمومی منطقه فاو تا بصره را مسلح نماید و امکان ادامه عملیات فاو را دراین منطقه از بین ببرد و ازسوی دیگرتدابیری برای مقابله با تاکتیکهای ویژه آن عملیات بیندیشد.
عراقیها طی فرصت حاصله توانستند با توجه به تاکتیک نیروهای سپاه برای عبور از رودخانه که عمدتاً متکی به نیروهای غوّاص بود و با در نظر گرفتن شرایط و وضعیت جزر و مّد آب، تاکتیک های جدیدی را برای مقابله با نیروی غّواص اتخاذ کنند.

روزنامه ساندی تلگراف نوشت:«پیروزی عراق، آن حماسه نظامی که عدنان خیرالله ادعا کرده، نبود. اما ثابت کرد که مراکز دفاعی عراق می‌تواند در مقابل ایران مقاومت کند.»

بنابراین، در آستانه عملیات کربلای 4 دشمن بااستفاده از یک فرصت ده ماهه با مسلح کردن زمین منطقه، ایجاد مواضع و استحکامات در ساحل رودخانه و همچنین آرایش سلاح برای پوشاندن سطح آب جهت ممانعت از حرکت نیروهای غواص و سایر اقدامات، از آمادگی لازم برای مقابله با تهاجم رزمندگان اسلام برخوردار شده بود.
بازتاب عملیات کربلای 4:
عراقیها که از مدتها قبل نسبت به اجرای عملیات گسترده و سرنوشت‌ساز از سوی ایران، دراضطراب و نگرانی بودند،بلافاصله پس از عدم حصول نتیجه مطلوب ایران از عملیات مزبور، تبلیغات وسیعی را مبنی بر شکست نبرد سرنوشت‌ساز آغاز کردند. عراقیها با تأکید بر گستردگی این عملیات با هدف تصرف بصره، در نظر داشتند بر پیروزی عراق تأکید نمایند. فرمانده سپاه هفتم عراق طی مصاحبه‌ای، در مورد عملیات اظهار داشت:
«هدف ایران ازحمله اخیر به خاک عراق، اشغال منطقه بصره و یکسره کردن جنگ به نفع خود بود …حمله اخیر ایران یک حمله گسترده و وسیع بود و شکست آن موجب متلاشی شدن نیروهای ایران گردید. اما این بدان معنا نیست که ایران بار دیگر نیروهای خود را جمع‌آوری نکرده و به عراق حمله نکند.»

فرمانده سپاه سوم عراق نیز طی مصاحبه‌ای، با اشاره به تاکتیک عملیات و عواقب زیان‌آور آن برای عراق در صورت پیروزی ایران، گفت:

«خطرناکترین محور عملیاتی جنوب،حّد فاصل مرزهای مشترک میان سپاههای هفتم و سوم می‌باشد، زیرا از طریق سپاه سوم می‌توان به منطقه شلمچه نفوذ کرد واز آنجا به ابوالخصیب و سپس به بصره راه یافت و از منطقه سپاه هفتم می‌توان با نفوذ به عمق آن، به پشت سپاه هفتم رسید.»
در میان عکس‌العملهایی که به دنبال عملیات کربلای 4 در محافل سیاسی ـ نظامی و رسانه‌های عمومی جهان به وجودآمد، هیاهوی تبلیغاتی عراق مبنی بر شکست عملیات سرنوشت‌ساز، بیش از سایر مسائل مورد توجه قرار گرفته و اظهارات گوناگون را سبب گردید.در مرحله اول، برخی از رسانه‌ها سروصدای زیاد عراق را بنا به وضعیت خاّص سیاسی حاکمان عراق، تلاش در جهت افزایش ثبات سیاسی ـ نظامی و تقویت روحیه ارتش عراق تلقی کردند، چنانکه روزنامه دی‌ولت نوشت:«سر و صدای زیاد عراق مبنی بر کسب پیروزی، برای دامن زدن به جنگ روانی است. این‌گونه اعمال برای تقویت روحیه مردم عراق بود دلیلی بر خسته بودن مردم این کشور از جنگ می‌باشد.»
در همین زمینه، روزنامه تایمز مالی اقدامات تبلیغاتی عراق را به عنوان کودتای تبلیغاتی برای صدام ذکر کرده، نوشت:
«دیپلمات ها در بغداد و مقامات واشنگتن این عملیات را کوچکتر از آنچه که ادعا شده، دانسته‌اند. دیپلمات ها معتقدند که این پیروزی عراق یک کودتای تبلیغاتی به موقع برای صدام، در پایان سالی که در آن عراق فاو را از دست داده بود به حساب می‌آید."

در میان عکس‌العملهایی که به دنبال عملیات کربلای 4 در محافل سیاسی ـ نظامی و رسانه‌های عمومی جهان به وجودآمد، هیاهوی تبلیغاتی عراق مبنی بر شکست عملیات سرنوشت‌ساز، بیش از سایر مسائل مورد توجه قرار گرفته و اظهارات گوناگون را سبب گردید.

علاوه برمطالبی که نسبت به ناباوری صاحبنظران سیاسی ـ نظامی درخصوص تبلیغات عراق ذکر شد، عامل اساسی‌تر، عدم مشابهت عملیات کربلای 4 با خصوصیات یک عملیات گسترده، در مقایسه با گذشته جنگ بود.
تنهاروزنامه ایندیپندنت در این زمینه نوشت:
«شکی نیست که این عملیات یک حمله گسترده و عمده به شمار می‌آید، ولی به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را حمله نهایی دانست. ایران در این منطقه تعداد زیادی نیرو مستقر کرده است که در حمله اخیر، عمدة آنها شرکت نداشتند.»
گذشته از اینها، تحلیل های دیگری بر اساس نتیجه عملیات کربلای 4 ارائه شد که بعضاً آمادگی و قوّت عراق را در خصوص رویارویی با تهاجمات قوای نظامی ایران خاطر نشان می‌ساخت. در این زمینه روزنامه ساندی تلگراف نوشت:
«پیروزی عراق، آن حماسه نظامی که عدنان خیرالله ادعا کرده، نبود. اما ثابت کرد که مراکز دفاعی عراق می‌تواند در مقابل ایران مقاومت کند.»


[/HR]منبع :
برگرفته از کتاب سیری در جنگ های ایران و عراق