ایا خداوند به خاطر عقل محدود بشر نعمت های بهشتی را این گونه معرفی کرده است؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا خداوند به خاطر عقل محدود بشر نعمت های بهشتی را این گونه معرفی کرده است؟

ایا خداوند به خاطر عقل محدود بشر نعمت های بهشتی را این گونه معرفی کرده است؟

منظور بنده این است که ایا همانطور که مصلا یک مورچه را نمیتوان از مفهوم تکنولوژی مطلع کرد و نهایت ارزوی او ممکن است که یک دانه باشد ایا برای انسان هم همین گونه است؟
از این رو خداوند نعمت های بهشتی را در حال حاضر این گونه معرفی کرده و ممکن است بعدا که انسان به تکامل رسید کلا ماهیت این نعمت ها متفاوت شود از قبیل قصر و حوری یا پادشاهی در بهشت؟

برچسب: 

[=Georgia]با او
[=Georgia]سلام و ادب؛

[=Georgia]در مورد سوالتون چند نکته عرض می کنم؛

[=Georgia]1-اینکه در قرآن کریم از صنعت های ادبی از جمله استعاره و تمثیل و تشبیه و... استفاده شده، شکّی نیست. خصوصا در مواردی که امری غیر مادی معرفی و توضیح داده می شود که نمونه ی قابل مشاهده ای در این دنیا مستقیما نداریم و باید با تمثیل آن حقیقت به چیزی شبیه به آن در این دنیا به ما معرفی بشود. عمدتاً آیاتی که دارای چنین ویژگی هستند، آیات متشابه هستند که منظور از آن، همان معنای ظاهری آن نیست. مثل ید الله فوق أیدیهم و....

[=Georgia]2-اما در باب اینکه آیات مربوط به وصف بهشت و جهنم هم جزو موارد تمثیلی و تشبیه است یا خیر، باید تامّل کرد. در این جا دو احتمال متصوّر است:

[=Georgia]الف: وصف بهشت و جهنم با همان کیفیت مذکور در آیات و روایات، حقیقی است و مثلا نعمات بهشتی که مانند موجودات همین عالَم ماده معرفی شده، عیناً همان است که بیان شده و از ظاهرش فهمیده می شود.

[=Georgia]ب: وصف بهشت و جهنم با کیفیت مذکور در آیات و روایات، تشبیهی و تمثیلی است و به موجوداتی شبیه به آن حقایق از این عالَم، تشبیه شده است.

[=Georgia]پس در عبارتی کوتاه 3 حالت و 3 فرض می توانیم داشته باشیم:

[=Georgia]الف: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین همین نعمات دنیوی است.

[=Georgia]ب: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن است.)

[=Georgia]ج: نعمات بهشتی با وصف قرانی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن هم نیست.)

[=Georgia]حال برای روشن شدن اینکه کدام حالت است، هم می توان بررسی ادبی روی عبارات انجام داد و اجزای استعاره و تشبیه را از آیات نشان داد تا دلیلی بر تشبیه و تمثیل بودن آن ها داشته باشد.
[=Georgia]حالت دیگر اینکه بحث عقلی کنیم و ببینیم که اساساً کدام یک از این 3 احتمال معقول است و کدام ها نا معقول؟! که ما اینجا تا حدی به سبک بررسی عقلی می پردازیم.

[=Georgia]اگر گزینه ی الف صحیح باشد، با مشکل عقلی مواجه خواهیم بود. چون اگر برای مثال وقتی قرآن کریم در باب بهشت می گوید: باغ هایی که از زیر درختانش نهر ها جاری است، آیا منظور از درخت، شیئی است که بدنه اش از بافت های قابل تجزیه ی چوب ساخته شده؟! و یعنی آبی که از زیر درختان در نهر ها جاری است، همین h2o هست؟! دقت کنید، وقتی بگیم نعمات اونجا عین نعمات اینجاست، یعنی عیناً همونه، اگر ذره ای تفاوت قائل بشید دیگه میشه مثل و شبیه، عین نمی شه. وقتی میگیم عین همونه، یعنی عین همون.

[=Georgia]اشکالات حالت الف؛

[=Georgia]1-می دانیم که درخت به معنای این دنیا، موجودی زنده است که عمر معیّنی داره و بالاخره بعد از مدتی زوال پیدا می کنه و از بین می ره، سائیده می شه، برای حیاتش نیاز به اکسیژن داره، برای رشدش نیاز به نور خورشید به معنای فوتون(ذرات حامل انرژی یا خود انرژی) داره. و.... و کم و زیاد شدن همه ی این مولّفه ها در رشدش تاثیر داره. و اگر این شرایط نباشه، زودتر زوال پیدا می کنه و اگر باشه، اون درخت عمر بیشتری می کنه و در زمان طبیعی خودش زوال پیدا می کنه.
[=Georgia]در حالی که در مورد بهشت، در آیات و روایات ما، وعده ی جاودانگی آن داده شده، در اونجا نقص و نابودی و زوال نیست. و آیا اساساً ممکنه درختی مرکّب از اجزای قابل تجزیه ی بافت های چوبی زوال پیدا نکند؟!
[=Georgia]
[=Georgia]در اینجا طنزی نقل کنم، روزی سر یکی از کلاس همین بحث مطرح شد، یکی از اساتید ادبیات عرب ما، فرمودند که مثلا همین سیب، اگر سیب بهشتی همین سیب باشد یا مثلا در بهشت میوه ی موز و ... داشته باشیم، و میوه های بهشت، سیب یهشت دقیقا همین میوه و سیب باشه، اینها زباله و دور ریز داره، ما اون هسته های وسط سیب و احیانا پوستش رو که نمی خوریم، پس باید لابد پوست میوه ها را هم بگیریم، حالا اونوقت اگر میوه های بهشت مثل میوه های این دنیا بود و طبیعتا، زباله و دور ریز داشت، در بهشت سطل آشغال هم لازم خواهیم داشت. آنوقت آنجا زباله تولید می شه و باید رفتگر و ماموران جمع آوری زباله و... هم باشد و... آخرش می بینم که بهشت خیلی هم با همین دنیا فرقی نکرد Smile لذا آن میوه ها و نعمات، عین همین میوه ها و نعمات دنیا که نیستند، نعمات نورانی و یکپارچه ای هستند که از جهاتی شبیه نعمات این دنیا هستند.

[=Georgia]2-اشکال دوم این است که، بطور کلّی ما دو نوع عالَم می تونیم در ذهن تصوّر کنیم: عالَمی که موجودات مرکّب از اجزا، موجودات قابل تجزیه در اون هستند، و عالَمی که موجودات مجرّد و بسیط، یکپارچه و غیر قابل تجزیه اونجا هستند. حال کدام یک از این دو، عمر بیشتری دارند و کامل تر هستند؟! اون موجوداتی که در بودنشان نیازمن اجزاء تشکیل دهنده شان هستند و مرکب هستند کامل ترند؟! یا موجوداتی که یکپارچه بوده و از در بودنشان نیازمند اجزائی نیستند؟! حالت دوم.
[=Georgia]حالا در عالَم خارج هم، فعلا عالَم اولی که تصوّر کردیم رو که می بینیم هست. همه ی ما و عالَم اطرافمون، عالَم موجودات مرکب از اجزاء و مادی است. اما آیا عالَم دوم که شامل موجودات مجرد و بسیط هست هم وجود دارد؟! اینجا فرق بین ماتریالیست ها و کسانی است که همه ی موجودات را مرکب و مادی می دانند، یا افرادی که اعتقاد به عالَم متافیزیک دارندو به اصطلاح یومنون بالغیب هستند.

[=Georgia]حالا اگر بودن عالَم دوم را بپذیریم، با ویژگی بهشت جاودان و کامل، مرکب و مادی بودن سازگار است یا مجرد و بسیط بودن؟! گفتیم دومی کامل تره، پس اگر باشه، بهشت هم زمانی کامل تره که مجرد و بسیط باشه و به اجزاء تشکیل دهنده ای محتاج نباشه.
[=Georgia]اگر اینو بپذیرید، پس دیگه نعمات بهشت با این دنیا عین هم نمی شن، چون نعمات و آب و درخت و میوه در اینجا مرکب و محتاج به اجزائشون هستند، ولی نعمات بهشتی، مجرد و بسیط و یکپارچه خواهند بود.

[=Georgia]اما اگر حالت ج صحیح باشد، اشکلی مطرح است، چون اگر هیچ شباهتی بین نعمات بهشتی و نعمات دنیا نباشه، اگر هیچ شباهتی بیت آب اونجا و آب اینجا نباشه، پس چه دلیلی داشت که قرآن کریم اون نعمات رو به اینها تشبیه کنه؟! مثلا چرا نگفت در بهشت کوه هایی است که از زیرش نهرهای آب جاری است؟ چرا گفت درخت هایی است که از زیرش نهر ها جاری است؟! پس لابد یک سنخیّتی بین درخت این دنیا با اون نعمت خاص بهشتی که به درخت تشبیه شده وجود دارد. اون سنخیّت و ویژگی مشترک، همان است که در ادبیّات و تشبیه بهش میگیم: وجه شبه. مثلا میگیم علی مانند شیر است. اینجا میگن چرا علی را به شیر تشبیه کردیم؟ چرا او را به مورچه تشبیه نکردیم؟ میگن بخاطر وجه شبه اونها. وجه شبه همان ویژگی مشترک بین علی و شیر است که همان شجاعت است.

[=Georgia]حالا مثلا وجه شبه بین آب دنیایی یا همان h2o با آب بهشتی چیست؟ شاید مثلا سیراب کردن باشه، آب این دنیا، تشنگی بدن مادی رو سیراب می کنه، و مثلا آب بهشتی، تشنگی روح را به علم و دانستن و معرفت به خدا، سیراب می کنه. که بعید هم نیست، چون گویا آب و شیر، صورت تمثیلی علم است. لذا در خواب هم آب و شیر، معمولا به علم تعبیر می شود.

[=Georgia]پس تنها گزینه و حالت معقول، گزینه ی ب هست. که نعمات بهشتی غیر از نعمات دنیایی است، ولی از جهاتی به هم شبیه هستند که همان وجه شبه اونهاست، لذا برای فهم ما، و نزدیک شدن ذهن ما به اون حقایق مجرد و بسیط و یکپارچه و نورانی، اونها به موجوداتی شبیه به آنها در عالَم ماده که البته اینها مرکب و ناقص و دارای اجزاء هستند، تشبیه شده است. لذا از جهاتی شباهت دارند، معمولا هم جهت شباهت در اثر و صفاتشون هست.

[=Georgia]پس نعمات مجرد بهشتی، با نعمات مرکب و مادی دنیایی، در ذات متفاوت اند، ولی در بعضی صفاتشون به هم شبیه هستند. لذا قرآن کریم از صنعت تمثیل و تشبیه برای معرفی و توضیح اونها استفاده نموده است، چرا؟ چون به بیان زیبای جناب مولوی (ره) :

[=Georgia]چون که با کودک سروکارت فتاد ** پس زبان کودکی باید گشاد.

[=Georgia]پیوسته متعالی
[=Georgia]یاحق

طارق;179784 نوشت:
با او
سلام و ادب؛

در مورد سوالتون چند نکته عرض می کنم؛

1-اینکه در قرآن کریم از صنعت های ادبی از جمله استعاره و تمثیل و تشبیه و... استفاده شده، شکّی نیست. خصوصا در مواردی که امری غیر مادی معرفی و توضیح داده می شود که نمونه ی قابل مشاهده ای در این دنیا مستقیما نداریم و باید با تمثیل آن حقیقت به چیزی شبیه به آن در این دنیا به ما معرفی بشود. عمدتاً آیاتی که دارای چنین ویژگی هستند، آیات متشابه هستند که منظور از آن، همان معنای ظاهری آن نیست. مثل ید الله فوق أیدیهم و....

2-اما در باب اینکه آیات مربوط به وصف بهشت و جهنم هم جزو موارد تمثیلی و تشبیه است یا خیر، باید تامّل کرد. در این جا دو احتمال متصوّر است:

الف: وصف بهشت و جهنم با همان کیفیت مذکور در آیات و روایات، حقیقی است و مثلا نعمات بهشتی که مانند موجودات همین عالَم ماده معرفی شده، عیناً همان است که بیان شده و از ظاهرش فهمیده می شود.

ب: وصف بهشت و جهنم با کیفیت مذکور در آیات و روایات، تشبیهی و تمثیلی است و به موجوداتی شبیه به آن حقایق از این عالَم، تشبیه شده است.

پس در عبارتی کوتاه 3 حالت و 3 فرض می توانیم داشته باشیم:

الف: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین همین نعمات دنیوی است.

ب: نعمات بهشتی با وصف قرآنی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن است.)

ج: نعمات بهشتی با وصف قرانی، عین نعمات دنیوی نیست.( مثل و شبیه آن هم نیست.)

حال برای روشن شدن اینکه کدام حالت است، هم می توان بررسی ادبی روی عبارات انجام داد و اجزای استعاره و تشبیه را از آیات نشان داد تا دلیلی بر تشبیه و تمثیل بودن آن ها داشته باشد.
حالت دیگر اینکه بحث عقلی کنیم و ببینیم که اساساً کدام یک از این 3 احتمال معقول است و کدام ها نا معقول؟! که ما اینجا تا حدی به سبک بررسی عقلی می پردازیم.

اگر گزینه ی الف صحیح باشد، با مشکل عقلی مواجه خواهیم بود. چون اگر برای مثال وقتی قرآن کریم در باب بهشت می گوید: باغ هایی که از زیر درختانش نهر ها جاری است، آیا منظور از درخت، شیئی است که بدنه اش از بافت های قابل تجزیه ی چوب ساخته شده؟! و یعنی آبی که از زیر درختان در نهر ها جاری است، همین h2o هست؟! دقت کنید، وقتی بگیم نعمات اونجا عین نعمات اینجاست، یعنی عیناً همونه، اگر ذره ای تفاوت قائل بشید دیگه میشه مثل و شبیه، عین نمی شه. وقتی میگیم عین همونه، یعنی عین همون.

اشکالات حالت الف؛

1-می دانیم که درخت به معنای این دنیا، موجودی زنده است که عمر معیّنی داره و بالاخره بعد از مدتی زوال پیدا می کنه و از بین می ره، سائیده می شه، برای حیاتش نیاز به اکسیژن داره، برای رشدش نیاز به نور خورشید به معنای فوتون(ذرات حامل انرژی یا خود انرژی) داره. و.... و کم و زیاد شدن همه ی این مولّفه ها در رشدش تاثیر داره. و اگر این شرایط نباشه، زودتر زوال پیدا می کنه و اگر باشه، اون درخت عمر بیشتری می کنه و در زمان طبیعی خودش زوال پیدا می کنه.
در حالی که در مورد بهشت، در آیات و روایات ما، وعده ی جاودانگی آن داده شده، در اونجا نقص و نابودی و زوال نیست. و آیا اساساً ممکنه درختی مرکّب از اجزای قابل تجزیه ی بافت های چوبی زوال پیدا نکند؟!

در اینجا طنزی نقل کنم، روزی سر یکی از کلاس همین بحث مطرح شد، یکی از اساتید ادبیات عرب ما، فرمودند که مثلا همین سیب، اگر سیب بهشتی همین سیب باشد یا مثلا در بهشت میوه ی موز و ... داشته باشیم، و میوه های بهشت، سیب یهشت دقیقا همین میوه و سیب باشه، اینها زباله و دور ریز داره، ما اون هسته های وسط سیب و احیانا پوستش رو که نمی خوریم، پس باید لابد پوست میوه ها را هم بگیریم، حالا اونوقت اگر میوه های بهشت مثل میوه های این دنیا بود و طبیعتا، زباله و دور ریز داشت، در بهشت سطل آشغال هم لازم خواهیم داشت. آنوقت آنجا زباله تولید می شه و باید رفتگر و ماموران جمع آوری زباله و... هم باشد و... آخرش می بینم که بهشت خیلی هم با همین دنیا فرقی نکرد Smile لذا آن میوه ها و نعمات، عین همین میوه ها و نعمات دنیا که نیستند، نعمات نورانی و یکپارچه ای هستند که از جهاتی شبیه نعمات این دنیا هستند.

2-اشکال دوم این است که، بطور کلّی ما دو نوع عالَم می تونیم در ذهن تصوّر کنیم: عالَمی که موجودات مرکّب از اجزا، موجودات قابل تجزیه در اون هستند، و عالَمی که موجودات مجرّد و بسیط، یکپارچه و غیر قابل تجزیه اونجا هستند. حال کدام یک از این دو، عمر بیشتری دارند و کامل تر هستند؟! اون موجوداتی که در بودنشان نیازمن اجزاء تشکیل دهنده شان هستند و مرکب هستند کامل ترند؟! یا موجوداتی که یکپارچه بوده و از در بودنشان نیازمند اجزائی نیستند؟! حالت دوم.
حالا در عالَم خارج هم، فعلا عالَم اولی که تصوّر کردیم رو که می بینیم هست. همه ی ما و عالَم اطرافمون، عالَم موجودات مرکب از اجزاء و مادی است. اما آیا عالَم دوم که شامل موجودات مجرد و بسیط هست هم وجود دارد؟! اینجا فرق بین ماتریالیست ها و کسانی است که همه ی موجودات را مرکب و مادی می دانند، یا افرادی که اعتقاد به عالَم متافیزیک دارندو به اصطلاح یومنون بالغیب هستند.

حالا اگر بودن عالَم دوم را بپذیریم، با ویژگی بهشت جاودان و کامل، مرکب و مادی بودن سازگار است یا مجرد و بسیط بودن؟! گفتیم دومی کامل تره، پس اگر باشه، بهشت هم زمانی کامل تره که مجرد و بسیط باشه و به اجزاء تشکیل دهنده ای محتاج نباشه.
اگر اینو بپذیرید، پس دیگه نعمات بهشت با این دنیا عین هم نمی شن، چون نعمات و آب و درخت و میوه در اینجا مرکب و محتاج به اجزائشون هستند، ولی نعمات بهشتی، مجرد و بسیط و یکپارچه خواهند بود.

اما اگر حالت ج صحیح باشد، اشکلی مطرح است، چون اگر هیچ شباهتی بین نعمات بهشتی و نعمات دنیا نباشه، اگر هیچ شباهتی بیت آب اونجا و آب اینجا نباشه، پس چه دلیلی داشت که قرآن کریم اون نعمات رو به اینها تشبیه کنه؟! مثلا چرا نگفت در بهشت کوه هایی است که از زیرش نهرهای آب جاری است؟ چرا گفت درخت هایی است که از زیرش نهر ها جاری است؟! پس لابد یک سنخیّتی بین درخت این دنیا با اون نعمت خاص بهشتی که به درخت تشبیه شده وجود دارد. اون سنخیّت و ویژگی مشترک، همان است که در ادبیّات و تشبیه بهش میگیم: وجه شبه. مثلا میگیم علی مانند شیر است. اینجا میگن چرا علی را به شیر تشبیه کردیم؟ چرا او را به مورچه تشبیه نکردیم؟ میگن بخاطر وجه شبه اونها. وجه شبه همان ویژگی مشترک بین علی و شیر است که همان شجاعت است.

حالا مثلا وجه شبه بین آب دنیایی یا همان h2o با آب بهشتی چیست؟ شاید مثلا سیراب کردن باشه، آب این دنیا، تشنگی بدن مادی رو سیراب می کنه، و مثلا آب بهشتی، تشنگی روح را به علم و دانستن و معرفت به خدا، سیراب می کنه. که بعید هم نیست، چون گویا آب و شیر، صورت تمثیلی علم است. لذا در خواب هم آب و شیر، معمولا به علم تعبیر می شود.

پس تنها گزینه و حالت معقول، گزینه ی ب هست. که نعمات بهشتی غیر از نعمات دنیایی است، ولی از جهاتی به هم شبیه هستند که همان وجه شبه اونهاست، لذا برای فهم ما، و نزدیک شدن ذهن ما به اون حقایق مجرد و بسیط و یکپارچه و نورانی، اونها به موجوداتی شبیه به آنها در عالَم ماده که البته اینها مرکب و ناقص و دارای اجزاء هستند، تشبیه شده است. لذا از جهاتی شباهت دارند، معمولا هم جهت شباهت در اثر و صفاتشون هست.

پس نعمات مجرد بهشتی، با نعمات مرکب و مادی دنیایی، در ذات متفاوت اند، ولی در بعضی صفاتشون به هم شبیه هستند. لذا قرآن کریم از صنعت تمثیل و تشبیه برای معرفی و توضیح اونها استفاده نموده است، چرا؟ چون به بیان زیبای جناب مولوی (ره) :

چون که با کودک سروکارت فتاد ** پس زبان کودکی باید گشاد.

پیوسته متعالی
یاحق

سلام
از پاسخ شما من این جور برداشت کردم که جهان اخرت را جهان مجردات میدانید در حالی که ما نمونه هایی بسیاری در احادیث و حتی قران داریم که جهان اخرت جهان مجردات نیست از قبیل سوختن بدن جهنمیان و دوباره بازسازی بدن انها برای عذاب یا قضیه حضرت ابراهیم یا احادیث در مورد عریان بودن بدنها در قیامت
حالا اگر شما بگویید که همین ماده دنیوی هم در اخرت مانند سایر چیزها به تکامل برسد و زوال ناپذیر میشود باز قابل قبول است ولی این که جهان اخرت جهان مجردات است با توجه به ایات و احادیث بسیار و صریح برایم قابل قبول نیست

با او
سلام و ادب؛


دوست عزیز مواردی که اشاره کردید، منافاتی با عرض بنده ندارد و بنظرم شما معانی مجرد و مادی و جسمانی و تفاوت عالم ماده با عالم مثال(برزخ) و عالم عقل را نمی دانید.


اولا که در بالا بنده مفصل توضیح دادم که بسیاری از این آیات و روایات که شما میگید، بیان تمثیلی دارند و منظور از اونها، همان معنای ظاهری آنها نیست. همانطور که ید الله فوق ایدیهم می دانیم که منظور همان معنای ظاهری نیست که خدا دست داشته باشد، بلکه تمثیل و تشبیه دو صفت از ثفات الهی به دو دست است.
بسیاری از این روایات و آیات هم که شما اشاره کردید، منظور از اونها همان معنای ظاهریشون نیست. بیان تمثیلی و تشبیهی دارند. ولی اینطور که شما نوشته اید، کاملا دارید ظاهری ترین معنایی که از این آیات و روایات می شه فهمید را مطرح می کنید.

اساساً تشبیه و تمثیل، یعنی یک حقیقتی که خودش مستقیما قابل بیان نبوده و یا بیان مستقیمش سخت فهمیده می شده، در بیان تمثیل و تشبیه بیان شده و لذا منظور از اون، همان معنای سطحی ظاهری که ازش فهمیده می شه نیست.


************************************************

ثانیا از نگاهی دیگر، مجرد بودن با بدن و جسم داشتن منافات نداره. ببینید اساساً جسم به دو نوع تقسیم می شه:


1-جسم مثالی یا برزخی = مجرد است.

2-جسم مادی = مرکب است.

بعد از مرگ هم ما بدن و جسم داریم، ولی بدن و جسم مثالی و برزخی که مجرد است، نه مرکب و مادی.
با این بیان عریان بودن جسم و حقیقت ما در آنجا خیلی دور از نظر نیست، چون جسم و بدن مثالی ما رو بعد از مرگ، صفات ما تشکیل می دهند، ظاهر بودن صفات ما یعنی عُریان بوده جسم مثالی ما.

عریان یعنی پوشیده نیست، دیده می شه. حالا جسم مثالی ما در آنجا که متشکل از صفات ماست، برای همه عیان است. مثلا در این دنیا کسی که صفت خشم داره، برای کسی عریان و عیان نیست، باطن افراد دیده نمی شه. ولی در اونجا صفت خشم او، می شه بدن مثالی او که مجرد هم هست. و همه می بینن، مثلا چیزی شبیه به سگ. یا فرد مغرور مانند مورچه. فرد مغرور بدن مثالی اش بعد از مرگ چیزی کوچک و حقیر هست مثل مورچه. که این به صراحت در روایات ما وارد شده.

حتّی در قرآن کریم هم مکرّر در تفاسیر آمده که آیه ی «إذا الوحوش حُشِرَت» یک معنایش این است که انسان هایی که خوی وحشی دارند، یا جسم و بدنی برزخی که وحشی بودن در اون ظاهر است محشور می شن.

____________________________________


اما در مورد سوختن به این سوال جواب بدید، سوختن بدن بعد از مرگ که در روایات و آیات آمده کدام یک از دو حالت زیر است:

1-سوختن در آنجا عین سوختن در اینجاست.

2-سوختن در آنجا نوعی سوختن، شبیه به سوختن اینجاست.

اگر بگید شماره ی 1 درسته، پس یعنی بدن هایی که اونجا می سوزه، در واقع سلول هایی داشته باشه که بسوزه، بعد خود بدن کم کم در حال سوختن، سیاه بشه و به کربن دی اکسید تبدیل بشه. پس لابد دود سیاه هم تولید می شه و....!!! آیا اینطور هست؟
یا نوعی سوختن است، به معنای نوعی احساس سوزش که لزوماً آتش گرفتن نیست. اصلا آیا در زبان بشری، هر گونه سوختنی، به معنی آتش گرفتن است؟

مثلا وقتی می گن فلانی از فراغ معشوقش داره می سوزه، اینجا هم منظور آتش گرفتن هست؟! ممکن نیست سوختن در این ایات و روایات اینگونه بیان تمثیلی باشه و اینگونه سوختن باشه؟! اگر نه دلیل بیارید.

پیوسته متعالی
یاحق

دوست من شما خودتان مرتب از کلمه بدن برزخی استفاده میکنید در حالی که من برزخ را قبول دارم که جسم مثالی هست و روح مجرد ولی من منظورم قیامت و بعد از ان است نه برزخ ایا و قتی به امام معصوم میگویند که در قیامت مردم تشنه و گرسنه میشوند میفرمایند بله و یا قران میفرماید از فرط تشنگی اب طلب میکنند و حمیم به انها داده میشود شما همه را مانند برزخ میدانید در حالی که خداوند خودشان میفرمایند که زمین را به غیر از این زمین تبدیل میکنیم
شما ماده را تنها این ماده ای که الان با اون سر و کار دارید میدونید و با این دلیل میگویید که در اخرت امکان ندارد این ماده وجود داشته باشد ولی چرا نمیگویید ممکن است این ماده تکامل پیدا کند و تمام این ایراداتی که شما از ان میگیرید رفع شود اون موقع چه؟
به هر حال یقینا قیامت مانند برزخ نیست و از جهاتی هم حتما ""جسمها از گور برمیخیزند"" حالا این چه جسمیست خدا میداند

[=&quot]سلام دوست عزیز.اول اینکه بگویم ما اشرف مخلوقاتیم,حتی شیطان باید از ما اطاعت می کرد.چون او حق انتخاب داشت سجده نکرد[/][=&quot].
[/][=&quot]کجا بودیم که شیطان سجده نکرد؟ما دربهشت بودیم.درسته؟حال که انسان از شیطان فریب خورد وارد زمین شدیم.حال داریم میکوشیم با نماز خوانده و...به بهشت باز گردیم[/][=&quot].
[/][=&quot]خداییش کی خدا دروغ گفته که این دومیش باشه؟
تو ایرانی زندگی میکنیم که کتاب دین وزندگی واندیشه,ضعف دارند یعنی آبدیت نیستند,باید دنبالش بری.نعمت های بهشتی همانطور است که خدا خودش فرموده.در یک طرف قضیه جهنم را مورد مطالعه کنید,چه شکنجه های سختی,چه لحظه های طاغت فرسایی.همانطور نعمت های بهشتی زیادن و قابل فهم نیست د رمقابل شکنجه ها و عذاب های جهنم نیز قابل فهم نیست.
باشد که در کنار هم با صلح ودوستی زندگی کنیم
[/]

موضوع قفل شده است