بررسی اصل امامت از منظر قرآن

تب‌های اولیه

185 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی اصل امامت از منظر قرآن

با سلام به همه دوستان
قطعا اصول دین در قران قابل اثبات است
سوال

مشخصه اصلی اصول دین طبق شاهدات قرآنی چیست ؟

آیا اصول دین در بین پیامبران و ادیان گذشته مختلف بوده است ؟

لطفا یکی از دوستان که در این زمینه توانایی دینی دارد به این سوالات جواب مستدل دهد تا بنده دیگر سوالاتم را از ایشان بپرسم

طالب علم;179660 نوشت:
با سلام به همه دوستان
قطعا اصول دین در قران قابل اثبات است
سوال

مشخصه اصلی اصول دین طبق شاهدات قرآنی چیست ؟

آیا اصول دین در بین پیامبران و ادیان گذشته مختلف بوده است ؟

لطفا یکی از دوستان که در این زمینه توانایی دینی دارد به این سوالات جواب مستدل دهد تا بنده دیگر سوالاتم را از ایشان بپرسم

با سلام و عرض ادب
قبل از پاسخ به سؤالتان لطفا به این سوال پاسخ دهید:
جایگاه خلافت شیخین از منظر عقل و قرآن و سنت چگونه است؟ آیا خلافت آنها مبتنی بر اصلی عقلایی و قرآنی و روایی است؟
وضعیت منکرین خلافت شیخین طبق نظر متکلمین و فقها و محدثین اهل سنت به چه صورتی است؟آیا منکرین این خلافت کافر و راه گم کرده اند و طبق روایت شریف«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» به مرگ جاهلی مرده اند؟یا خیر؟.

با عرض سلام

طالب علم;179660 نوشت:
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً پس هر گاه در امرى [دينى‏] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است. طالب علم آنلاین نیست.

شما همیشه ایات قران رو ناقص میبینی؟
خدا نکرده شاید نماز هم نخونی چون حتما به این نصفه ایه اعتقادداری دیگه نه؟(لا تقربوا الصلاه)
ببخشید ها!!!!:khaneh:

صدرا;179715 نوشت:
با سلام و عرض ادب
قبل از پاسخ به سؤالتان لطفا به این سوال پاسخ دهید:
جایگاه خلافت شیخین از منظر عقل و قرآن و سنت چگونه است؟ آیا خلافت آنها مبتنی بر اصلی عقلایی و قرآنی و روایی است؟
وضعیت منکرین خلافت شیخین طبق نظر متکلمین و فقها و محدثین اهل سنت به چه صورتی است؟آیا منکرین این خلافت کافر و راه گم کرده اند و طبق روایت شریف«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» به مرگ جاهلی مرده اند؟یا خیر؟.

سوال بنده چه ربطی به این سوالات شما دارد

اینکه کسی به اسم کارشناس نداند چرا اسم تایپک را نامگذاری می کنند جای تعجب است

سوال بنده در مورد اصول دین است هیچ کس خلافت شیخین را اصول دین قرار نداده است


اگر اصول دین شما قابل اثبات هستند بفرمایید ثابت کنید ماهم چیزی یاد بگیریم اگر هم قابل اثبات نیست صراحتا بگویید نه

دیگر چرا از جواب طفره می روید

شما هم اگر هر سوالی دارید یک تایپک بزنید بنده هم به عنوان یک جوان سنی نه بعنوان کارشناس اگر جوابش را بلد بودم می گویم بلدم اگر هم بلد نبودم مطمئن باشید مثل شما از جواب طفره نمی روم
اما در مورد سوال بی ربطتان می توانید به سخنان امام علی مراجعه کنید برای مثال نامه امام علی برای معاویه
إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْر وَعُمَرَ وَعُثْمانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلاَ لِلغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ، وَإنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُل وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذلِكَ لله رِضىً
همانا كسانى با من بيعت كرده‏ اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند، پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى‏ تواند خليفه‏ اى ديگر انتخاب كند، و آن كس كه غايب بود نمى ‏تواند بيعت مردم را نپذيرد. همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است ، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است

کمی فکر کن ببین امام علی خشنودی خدا را در چه عملی میداند

pedar;179723 نوشت:
با عرض سلام

شما همیشه ایات قران رو ناقص میبینی؟
خدا نکرده شاید نماز هم نخونی چون حتما به این نصفه ایه اعتقادداری دیگه نه؟(لا تقربوا الصلاه)
ببخشید ها!!!!:khaneh:


بعضی وقتها وقتی که دلایل دوستان شیعه را می بینم منم اینطوری میشم
از این اشتباهات ا پیش میاد شما زیاد ناراحت نباشید
آیه تطهیر را حتما شنیدی
وَ قَـرْنَ فِـي بُـيُـوتِـكـُنَّ وَلا تـَبـَرَّجْـنَ تـَبـَرُّجَ الْـجَـاهـِلـِيـَّةِ الاُولَـى وَأَقـِمْـنَ الـصّـَلاةَ وَ آتـِيـنَ الـزَّكـَاةَ وَأَطِـعْـنَ الـلّـَهَ وَ رَسُـولَـهُ
إِنّـَمَـا يُـرِيـدُ الـلّـَهُ لـِيُـذْهِـبَ عَـنْـكُـمُ الـرِّجْـسَ أَهْـلَ الْـبَـيْـتِ وَيُـطَـهّـِرَكُـمْ تـَطْهـِيـرًا

همچنان منتظر جواب سوالاتمان هستیم

طالب علم;179660 نوشت:
با سلام به همه دوستان قطعا اصول دین در قران قابل اثبات است

با سلام: شاید منظور شما این است که در قرآن به مسائل اصول دین اشاره شده است. و الا اثبات اصلی ترین اصول دین که همان وجود خداست در قرآن اثبات نشده است. فقط به آن اشاره شده است. اگر همین شبهاتی که درباره اثبات وجود خدا وجود دارد همان موقع هم وجود داشت شاید مسئله فرق میکرد. به عنوان مثال در دوران باستان و پیش از اسلام، مردم وقایع طبیعی (مثل باران) رو فعل مستقیم خدا میدانستند اما الان میدانند که علت علمی آن چیست؟ به خاطر همین الان انسان خودش میتواند باران بسازد.

اما درباره امامت، خداوند امامت را اثبات نکرده بلکه آن را در قرآن ذکر کرده است. یعنی ما رو ارشاد کرده است که در هر زمان باید بهترین مردم بر آنها حکومت کند و این خواست خداست و هدایت مردم در شئون مختلف زندگی، کار کسی است که از دیگران افضل باشد و شایسته نیست انسانی که از لحاظ علمی و تقوی از دیگران پایین تر است بر کسی که از او بالاتر است حکومت کند و او را هدایت کند.

muhammad-aga;179768 نوشت:
با سلام: شاید منظور شما این است که در قرآن به مسائل اصول دین اشاره شده است. و الا اثبات اصلی ترین اصول دین که همان وجود خداست در قرآن اثبات نشده است. فقط به آن اشاره شده است.

با سلام خدمت دوست عزیز محمد اقا مطلب جالبی فرمودید که بنده هم می خواستم در ادامه عرض کنم اما قبل از ان شخص سوال کننده باید بگوید که منظور او از پاسخ چیست ؟
اخه الان دوستان زمین و زمان و قران و روایت و سند از کتب خودشمون بذارن جلوش طوری که دهن هر معاندی رو ببنده باز این برادر سنی ما میگه جواب نگرفتم!!
پس قبل هر چیزی ایشون بفرمایند که در چه صورتی از جواب دوستان قانع میشوند و چگونه جوابی را برای خود می پسندند این اولا (لطف کن به این پاسخ بده)
دوما (لطفا از سوال خودت منحرف نشو (و دوستان هم در پاسخ به این سوال منحرف نشوند))تو می خواهی ما از قران ثابت کنیم که امامت از اصول دینه نه از فروع دیگه ؟غیر اینکه نیست؟
حالا اگه 2 تا سوال قبلی رو پاسخ دادی و منظورت هم همینیه که من گفتم ،تو خودت باید اصل بودن توحید و نبوت و معاد و از قران ثابت کنی !
یعنی اینکه بگی تو فلان ایه از قران گفته که توحید اصل است و نبوت اصل است .... و در فلان ایه گفته نماز فرع است و روزه فرع است و ... (اگه تونستی:Cheshmak:) نری برا من ایه بیاری که یگانگی خدا رو اثبات کنه چون اون جواب من نیست عزیز:Gol:
(در مورد شبهه ای هم که گفتی فعلا جواب نمیدم تا بحث منحرف نشه بعد نتیجه جواب اون و هم میدم انشا الله)
یا علی

دین
دعوت-یقین-نیت
نبوت-معاد-توحید

انسانها را به سوی الله دعوت ده امربه معروف موجب یقین به معاد در وجودخودت می شودوقتی یقین داری یعنی رسیدی به توحید

muhammad-aga;179768 نوشت:
با سلام: شاید منظور شما این است که در قرآن به مسائل اصول دین اشاره شده است. و الا اثبات اصلی ترین اصول دین که همان وجود خداست در قرآن اثبات نشده است..

سلام برشما
دوست عزیز وجود خدا جزء اصول دین نیست بلکه توحید جزء اصول دین است در تمام طول تاریخ مشکل بندگان خدا این نبوده که خدا را قبول نداشته باشند هم مشرکان و هم کافران خدا را قبول داشتند وپیامبران امده اند که مردم را موحد کنند اگر کسی قائل به وجود خدا بود این نه یعنی یکی از اصول دین را داراست ظاهرا شما هنوز اصول دین را نمی شناسید

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ
‏ هر گاه از آنان بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است ، و خورشيد و ماه را ( براي منافع شما انسانها روان و ) مسخّر كرده است‌ ؟ قطعاً خواهند گفت : خدا ! . پس چگونه ( با وجود اعتراف به يگانگي خدا در آفرينش كائنات و تسخير كرات ، از اقرار به يگانگي خدا در الوهيّت و فرمانروائي ) منحرف مي‌گردند ؟ ! ‏

و آیات در مورد اثبات اصل توحید زیاد هستند وخداوند ما را به تفکر در آیات آفاق و انفس برای اثبات خود و یگانگی خود فرا می خواند
muhammad-aga;179768 نوشت:
اما درباره امامت، خداوند امامت را اثبات نکرده بلکه آن را در قرآن ذکر کرده است

آیا ذکر چیزی در قران برابر است با اصول دین ؟خیلی از چیزها در قران ذکر شده اند

پس همچنان سوالمان باقی است چرا اهل تشیع امامت را جزء اصول دین می داند ؟

مشخصه اصلی اصول دین طبق شاهدات قرآنی چیست ؟

آیا اصول دین در بین پیامبران و ادیان گذشته مختلف بوده است ؟

طالب علم;179760 نوشت:
همچنان منتظر جواب سوالاتمان هستیم

بنده هم منتظر جواب سوالاتم هستم (شاید هم نمی خوای ببینی)
pedar;179781 نوشت:
....... اما قبل از ان شخص سوال کننده باید بگوید که منظور او از پاسخ چیست ؟ اخه الان دوستان زمین و زمان و قران و روایت و سند از کتب خودشمون بذارن جلوش طوری که دهن هر معاندی رو ببنده باز این برادر سنی ما میگه جواب نگرفتم!! پس قبل هر چیزی ایشون بفرمایند که در چه صورتی از جواب دوستان قانع میشوند و چگونه جوابی را برای خود می پسندند این اولا (لطف کن به این پاسخ بده) دوما (لطفا از سوال خودت منحرف نشو (و دوستان هم در پاسخ به این سوال منحرف نشوند))تو می خواهی ما از قران ثابت کنیم که امامت از اصول دینه نه از فروع دیگه ؟غیر اینکه نیست؟ حالا اگه 2 تا سوال قبلی رو پاسخ دادی و منظورت هم همینیه که من گفتم ،تو خودت باید اصل بودن توحید و نبوت و معاد و از قران ثابت کنی ! یعنی اینکه بگی تو فلان ایه از قران گفته که توحید اصل است و نبوت اصل است .... و در فلان ایه گفته نماز فرع است و روزه فرع است و ... (اگه تونستی) نری برا من ایه بیاری که یگانگی خدا رو اثبات کنه چون اون جواب من نیست عزیز (در مورد شبهه ای هم که گفتی فعلا جواب نمیدم تا بحث منحرف نشه بعد نتیجه جواب اون و هم میدم انشا الله) یا علی

pedar;179863 نوشت:
بنده هم منتظر جواب سوالاتم هستم (شاید هم نمی خوای ببینی)

دوست بزرگوار سوال را با سوال جواب نمی دهند ؟

اگر شما هم سوال داری تایپکی درست کن تا کارشناسان جواب شما را بدهند

طالب علم;179907 نوشت:
دوست بزرگوار سوال را با سوال جواب نمی دهند ؟ اگر شما هم سوال داری تایپکی درست کن تا کارشناسان جواب شما را بدهند

میگن کسی که خوابیده رو میشه بیدار کرد ولی کسی رو که خودش رو به خواب زده نه!

عزیز من تو اگه مطلب من رو میخوندی که میدونم خوندی می فهمیدی که جواب سوالت رو خیلی خوب دادم. چرا ؟ الان عرض میکنم
تو یه توهمی زدی که این شیعه ها که هی میگن امامت امامت بعدا هم اونو میذارن تو اصول دین بریم ازشون سوال بپرسیم بگیم ثابت کنین از قران که امامت از اصول دینه -چه شود .-خوب خفتشون و میگیریم :khaneh:

اما امان از اینکه بهشون بگی عزیز دل برادر صورت مسئله تو غلط هست .:Narahat az:
جواب تو همون سوالی هست که من ازت پرسیدم که تو به راحتی و مثل اب خوردن ازش گذشتی
چه کنیم که قدر زر زرگر بداند.....
جواب بنده که تو اون رو سوال فرض کردی اینه:

pedar;179863 نوشت:
....و می خواهی ما از قران ثابت کنیم که امامت از اصول دینه نه از فروع دیگه ؟غیر اینکه نیست؟
حالا ....تو خودت باید اصل بودن توحید و نبوت و معاد و از قران ثابت کنی ! یعنی اینکه بگی تو فلان ایه از قران گفته که توحید اصل است و نبوت اصل است .... و در فلان ایه گفته نماز فرع است و روزه فرع است و ...

همین سوال جواب تو هست .چرا که هیچ گاه و در هیچ کجای قران نمیتوانی ثابت کنی که مثلا نبوت از اصول دین هست . برای شروع همین خوبه .تویی که میخوایی ما اثبات کنیم که امامت از اصول دین هست شما اثبات بفرما که نبوت از اصول دینه (بعد ما از تو یاد بگیریم بگیم که : حالا فهمیدیم که چجوری اثبات میکنن که یه چیزی از اصول دین هست یا نیست .
بعدا ما هم اثبات کنیم که امامت از اصول دینه)

فکر کنم خیلی روش خوبی باشه

اما تو که فهمیدی با این جواب(همون سوال بنده) سوال خودت زیر سوال میره می خوای نادیده بگیری و بگی که جوابت رو نگرفتی ! واقعا از عجایب روزگاره !!!!

طالب علم;179744 نوشت:
سوال بنده چه ربطی به این سوالات شما دارد

اینکه کسی به اسم کارشناس نداند چرا اسم تایپک را نامگذاری می کنند جای تعجب است

سوال بنده در مورد اصول دین است هیچ کس خلافت شیخین را اصول دین قرار نداده است

با سلام و عرض ادب
البته رعایت ادب در گفتار هم امر مطلوبی است.
اینکه ما سوال از جایگاه خلافت از منظر اهل سنت نمودیم بی ربط به بحث نیست؛ چه اینکه شما خلافت را جزو اصول نمی دانید ولی با این حال بزرگان شما با منکرین این خلافت ساختگی درطول تاریخ چگونه برخورد نمودند؟![1]
چرا شیعیان در طول تاریخ در مجامعی که اکثریت آنرا اهل سنت تشکیل می دادند عمل به تقیه نموده اند؟ آیا جز این بود که در صورت آشکار نمودن عقاید خود کشته می شدند؟البته کشتن شیعه توسط افراد گمراه از اهل سنت هنوز هم ادامه دارد واگر جنابعالی مقداری چشمان خود را باز نمائید این امور را مشاهده می کنید.

نکاتی در امر خلافت از دیدگاه اهل سنت موجود است که قابل توجه است :
1- خلافت از منظر عامه امری آسمانی نیست ؛لذا هیچ اصل قرآنی بر آن قائم نیست.(البته شافعی و این تیمیه قائل به آسمانی بودن آن هستند، و گروهی نیز برای مشروعیت بخشی به خلافت آنها به روایات ساختگی روی آوردند).
2- منکرین این خلافت(طبق برخی نظرات) حکم کفار را دارند، حال چه کفر اعتقادی باشد و چه کفر فقهی(که البته برخی نظرات و عملکردها همین احتمال را تائید می کند).
3- اسلام با گفتن شهادتین محقق می شود، ولی با این حال چرا شیعه با اقرار به توحید به صرف اعتقاد به مساله ولایت و عدم قبول خلافت شیخین مستحق کشته شدن است؟
4- بر فرض هیج آیه و هیچ روایت صریحی در باب امامت نباشد ،اهل سنت که منکر امامت شیعی اند خود قائل به خلافت و امامت شیخین اند.
در دیدگاه علمای اهل تسنن اعتقاد به خلافت خلیفۀ اول و دوم از جایگاه بس بالایی برخوردار است به گونه ای که منکر آن به کفر نسبت داده شده است،واین مطلبی بسیارمهم است؛ چون اگر مرادکفر فقهی باشد باید دلیل معتبری داشته باشد در حالی که ملاک اسلام اقرار به توحید و شهادتین است و اگر کفر اعتقادی است باز دلیل معتبری می خواهد.
بنابراین باید در قرآن و یا روایات صحیح آمده باشد در حالی که چنین امری در هیچ آيه و روایتی نیامده است و این امری عجیب است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] . که یا کافر شدند- ودر این میان به همراه جمع کثیری از مردم عادی و بزرگانی از شیعه به جرم تشیع کشته شدند- و یا مبتدع و گمراه، که حتی در میان رواتی که محبت امیر المؤمنین علی علیه السلام را داشتند می بینیم که با وجود وثاقت مورد جرح واقع شدند به جرم تشیعی که به معنای محب علی علیه السلام بوده است.

طالب علم;179744 نوشت:

اگر اصول دین شما قابل اثبات هستند بفرمایید ثابت کنید ماهم چیزی یاد بگیریم اگر هم قابل اثبات نیست صراحتا بگویید نه

دیگر چرا از جواب طفره می روید شما هم اگر هر سوالی دارید یک تایپک بزنید بنده هم به عنوان یک جوان سنی نه بعنوان کارشناس اگر جوابش را بلد بودم می گویم بلدم اگر هم بلد نبودم مطمئن باشید مثل شما از جواب طفره نمی روم
اما در مورد سوال بی ربطتان می توانید به سخنان امام علی مراجعه کنید برای مثال نامه امام علی برای معاویه
إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْر وَعُمَرَ وَعُثْمانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلاَ لِلغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ، وَإنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُل وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذلِكَ لله رِضىً
همانا كسانى با من بيعت كرده‏ اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند، پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى‏ تواند خليفه‏ اى ديگر انتخاب كند، و آن كس كه غايب بود نمى ‏تواند بيعت مردم را نپذيرد.همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است ، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است

کمی فکر کن ببین امام علی خشنودی خدا را در چه عملی میداند

اما در مورد استناد شما به سخن حضرت امير عليه السلام اگر ابتدای نامۀ حضرت را می دیدید متوجه می شدید که مخاطب حضرت معاویه لعنه الله بوده است؛ همان کسی که به نظریه نص اعتقادی ندارد، ولی سیرۀ خلفای قبل از آن حضرت را به حسب ظاهر قبول دارد. بنابراین سخن حضرت مطابق قائده الزام است.
اما در مورد جایگاه امامت و اعتقاد به آن در میان شیعه گمان نکنم شما بی اطلاع از این امر باشید چه اینکه ما همۀ مسلمانان مقر به توحید و رسالت و معاد را مسلمان می دانیم و تمامی احکام فقهی اسلام را در مورد آنها جاری می دانیم. بنابراین امامت طبق اعتقاد شیعه جزو اصول مذهب شیعه است نه اصول دین وفروع دین.

آخرش ما نفهمیدیم کی راست میگه ظاهرا کارشناسان به ساعت عقایدشان تغییر می کند ودر شناخت اصول دین با هم اختلاف دارند

صدرا;179934 نوشت:
بنابراین امامت طبق اعتقاد شیعه جزو اصول مذهب شیعه است نه اصول دین.

دانشمند;179934 نوشت:
بله دوست گرامي از ديدگاه شيعه امامت از اصول دين است( هرچند برخي از اصول مذهب مي دانند )

صدرا;179934 نوشت:
بر فرض هیج آیه و هیچ روایت صریحی در باب امامت نباشد

ظاهرا سکوت و نداشتن جواب ان فرض شما را به واقعیت تبدیل کرده است پس اصل دینی به نام اصل امامت در قرآن وجود ندارد

طالب علم;179660 نوشت:
با سلام به همه دوستان
قطعا اصول دین در قران قابل اثبات است
سوال

مشخصه اصلی اصول دین طبق شاهدات قرآنی چیست ؟

آیا اصول دین در بین پیامبران و ادیان گذشته مختلف بوده است ؟

لطفا یکی از دوستان که در این زمینه توانایی دینی دارد به این سوالات جواب مستدل دهد تا بنده دیگر سوالاتم را از ایشان بپرسم


با سلام خدمت همه دوستان به خصوص جناب طالب علم میشه لطف کنید بفرمایید منظورتان از این سوالات چیست ؟
بر فرض که بگوییم اصول دین در تمام ادیان مشترک بوده و تمام پیامبران به آنها دعوت کرده اند .و قرآن بارها در آیات مختلف به آن امر کرده است ؛ بعدش چه می خواهید بفرمایید؟

طالب علم;179935 نوشت:
آخرش ما نفهمیدیم کی راست میگه ظاهرا کارشناسان به ساعت عقایدشان تغییر می کند ودر شناخت اصول دین با هم اختلاف دارند

ظاهرا سکوت و نداشتن جواب ان فرض شما را به واقعیت تبدیل کرده است پس اصل دینی به نام اصل امامت در قرآن وجود ندارد

با سلام
ظاهرا شما متوجه فرضی بودن سخن هم نمی شوید اینکه ما گفتیم بر فرض...به معنای عدم وجود آیه و روایت است؟
شما که معتقد به خلافت و امامت شیخین هستید یک دلیل عقلی و قرانی بر امامت آنها اقامه کنید که لااقل در حد فروعات باشد.
در مورد امامت که اصل دین است یا اصل مذهب می توانید از کارشناسان اخذ مدرک قول نمائید.

فرقان;179936 نوشت:
با سلام خدمت همه دوستان به خصوص جناب طالب علم میشه لطف کنید بفرمایید منظورتان از این سوالات چیست ؟
بر فرض که بگوییم اصول دین در تمام ادیان مشترک بوده و تمام پیامبران به آنها دعوت کرده اند .و قرآن بارها در آیات مختلف به آن امر کرده است ؛ بعدش چه می خواهید بفرمایید؟

با سلام به شما بزرگوار

نمی دانم چرا سوال کردن از اصول دین و مهمترین امر دین اینقدر برای شما زجر آور باشد
نوع صحبت کردن و جواب دادن جناب صدرا و دیگر دوستان را ببینید
چگونه از بی جوابی از این شاخه به آن شاخه می پرند

بهرحال شما باید خوشحال باشید که ما اینجا سوالاتمان را از شما می پرسیم مگر غیر از اینست که شما این انجمن را برای مشارکت مسلمانان قرار داده اید اگر اینجا در برابر یک جوان اهل سنت کم بیاریدوجوابی نداشته باشید چگونه می خواهید اثبات کنید اهل سنت باطل است چگونه است نمی توانید از اصول دینتان دفاع کنید
بگذریم جناب فرقان
ببینید دوست بزرگوار
اگر طبق اعتقاد شیعه پیش برویم باید در ادیان گذشته اصل امامت هم وجود داشته باشد واگر اصل امامت نبوده پس اصول دین کل ادیان و پیامبران قبل از رسول کامل نبوده است یا همه کامل بوده اند و تنها اصول دین شما از همه جداست
وباز اگر طبق اعتقاد شیعه پیش برویم بایدعلمای اهل تشیع دلیلی برای این ادعای بزرگ داشته باشند وبتوانند طبق اصول ثابتی که برای شناخت اصول دین وجود دارد آنرا اثبات کنند

دوست بزرگوارهمچنانکه شما هم میدانیدا صول دین مربوط به اعتقاد است و فروع دین مربوط به عمل.
حال وقتی که اصل امامت نتواند در قسمت اصول قرار بگیرد باید دید در چه قسمت دیگر قرار می گیرد

اما در مورد اینکه امامت جزء اصول دین است

علماى امامیه به جز برخى از متأخرین از آنان اتفاق کرده اند بر این که امامت اصلى از اصول دین است.

محقق لاهیجى مى گوید: «جمهور امامیه معتقدند که امامت از اصول دین است. گوهر مراد، ص 333

طالب علم;179825 نوشت:
دوست عزیز وجود خدا جزء اصول دین نیست بلکه توحید جزء اصول دین است در تمام طول تاریخ مشکل بندگان خدا این نبوده که خدا را قبول نداشته باشند هم مشرکان و هم کافران خدا را قبول داشتند

با سلام
ظاهرا شما فرق بین معنای کافر و مشرک را متوجه نشدید. ثانیا بهتر است کمی تاریخ ادیان مطالعه کنید تا بفهمید در طول تاریخ مردم چه اعتقاداتی داشته اند.

طالب علم;179825 نوشت:
آیات در مورد اثبات اصل توحید زیاد هستند وخداوند ما را به تفکر در آیات آفاق و انفس برای اثبات خود و یگانگی خود فرا می خواند

البته این نشان نمیدهد که توحید در قرآن اثبات شده است. این نیاز به یک تاپیک جداگانه دارد تا شبهاتی که درباره توحید مطرح است مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

ثانیا: طبق معیار شما توحید هم نباید جزء اصول دین باشد. چون در قرآن آیات زیادی در وصف علم و قدرت خداوند آمده است. ان الله علی کل شیئ قدیر. پس چرا فقط توحید از اصول دین باشد. قدرت هم باید جزء اصول دین باشد. حتی میتوان گفت آیاتی که درباره قدرت خداوند است بیشتر از آیات توحیدی است و خداوند با ذکر آیات مختلف قدرا خود را اثبات کرده است.

سلام

ابتدا باید اصل تعریف شود

تعریف بنده از اصل این است

اصل چیزی است که فرع بر ان استوار شده و پایه و بن ای چیز را می گویند

مثلا پایه اصل صندلی است
و نشیمنگاه نیز اصل صندلی است

و پشتی نیز همین طور

اما اگر پشتی داشته باشیم نشیمنگاه و پایه نداشته باشیم

صندلی نداریم

و اگر پشتی و پایه باشد نشیمنگاه نداشته باشیم

باز صندلی نداریم

ولی اگر پایه و نشیمنگاه باشد و پشتی نداشته باشیم

صندلی داریم

اما نه به طور کامل

ایا این تعریف را قبول می کنید؟

muhammad-aga;179970 نوشت:
با سلام
ظاهرا شما فرق بین معنای کافر و مشرک را متوجه نشدید. ثانیا بهتر است کمی تاریخ ادیان مطالعه کنید تا بفهمید در طول تاریخ مردم چه اعتقاداتی داشته اند.

سلام برشما
ببین دوست گرامی اهل تشیع و اهل تسنن اهل کتاب از یهودی و مسیحی را کافر می دانند اگر چه آنها خدا را قبول دارند

وبرای تقسیم بندی کافر می توانید به سایتهای زیادی که در این باره وجود دارد مراجعه کنید
اما همچنان که گفتم تقسیم بندی مسلمان و کافر بر اساس اعتقاد به وجود خدا نیست و اعتقاد به وجود خدا برابر نیست با توحید

muhammad-aga;179970 نوشت:
ثانیا: طبق معیار شما توحید هم نباید جزء اصول دین باشد. چون در قرآن آیات زیادی در وصف علم و قدرت خداوند آمده است. ان الله علی کل شیئ قدیر. پس چرا فقط توحید از اصول دین باشد. قدرت هم باید جزء اصول دین باشد. حتی میتوان گفت آیاتی که درباره قدرت خداوند است بیشتر از آیات توحیدی است و خداوند با ذکر آیات مختلف قدرا خود را اثبات کرده است.

دوست گرامی خود اصل توحید تقسیم بندی می شود
مثلا در اهل تشیع
توحید ذات - توحید صفات - توحید افعال و توحید عبادت
و در اهل تسنن
توحید الوهیت - توحید ربوبیت و توحید اسما ء و صفات
پس قدرت یا تمام صفات خدا از اصل توحید بیرون نیست

نقل قول:

پس همچنان سوالمان باقی است چرا اهل تشیع امامت را جزء اصول دین می داند ؟

مشخصه اصلی اصول دین طبق شاهدات قرآنی چیست ؟

آیا اصول دین در بین پیامبران و ادیان گذشته مختلف بوده است ؟




با سلام

1-بنص قرآن کریم خدای متعال خلق میکند ومی آفریند و در این میان انسان کاملترین و احسن مخلوقات است :{قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى }طه50

..فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ }المؤمنون14

2-برای هدایت وسعادت بشر رسولانی فرستاد تا با تلاوت و تبیین آیات قرآن دست بشر را بگیرند وبه کمال برسانند که این اصل وهدف از آفرینش است :

{رَّسُولاً يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً }الطلاق11

3-اما نبوت ختم شد و دیگر پیامبری نیست که آیات الهی را بر مردم بخواند وتبیین کند واز اختلاف جلوگیری کند : {مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً }الأحزاب40

و هدایت هم ختم نشد:

إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ }الرعد7 ، برای هر قومی یک نفر هادی وشهید وجود دارد .

{وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ }النحل89

4- در آخرین سوره نازله و اواخر عمر آخرین پیامبر خدا ، دین الهی کامل و نعمت تمام گشت : ...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً ..المائده-3

البته با ابلاغ موضوع بسیار مهمی که اگر پیامبر آنرا اعلان نکند همه ی زحماتش بهدر میرود :

{يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ }المائدة67

واین مهم چیزی نیست مگر همان دنباله هدایت رسولان که با ختم نبوت خاتمه یافت اما با امر امامت ادامه می یابد برای هدایت مردم . واین دوثقل یعنی قرآن وعترت همواره تا قیامت با همند وجدایی ندارند و تازمانیکه قرآن باشد ولی الله از اهل بیت هم در کنار قرآن موجود است تا هدف خدای سبحان در هدایت مردم محقق شود وحجت بر همه اقوام تمام گردد که همواره امتی از مردم بر دین مستقیم الهی ثابتند :

{وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ }الأعراف181

واینان بجز ولایت مداران الله و رسولش و امام علی (ع) {وفرزندانش} نیستند :

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ }المائدة55

5- واین اصل خلافت و هدایت در همه ادیان گذشته هم وجود داشته در افرادی معین که امامت به ظالمین نمیرسد :

...وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ }الأعراف142

{وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي }طه90


ودر تورات کتاب اول تواریخ 25-13 هم تصریح شده که : هارون ونسل او برای خدمت مقدس تقدیم قربانی و هدایای بنی اسرائیل به حضور خدای متعال انتخاب شدند تا پیوسته خداوند را خدمت کنند ..

ودر دوم تواریخ 13-10 نیز فرمود که : وکاهنان که از نسل هارون هستند خداوند را خدمت میکنند ولاویان آنها را در انجام وظیفه ای که دارند یاری میکنند ...

ودر مزامیر 51-16 هم آمده که : وبنی اسرائیل در صحرا به موسی وهارون که امامان برگزیده خدا بودند حسد بردند ...(همین کاری که با اهل بیت رسول (ص) کردند و... )

ودر میکاه 4-6 هم فرمود : خداوند فرمود که من شما را از مصر بیرون آوردم واز بندگی (فرعون) نجاتتان دادم و موسی وهارون ومریم را فرستادم تا هدایتتان کنند اما من چه کرده ام که از من روگردان وخسته شده اید جواب دهید ؟!

وبجای اطاعت موسی وخلیفه اش دنباله رو گوساله سامری شدند ؟ اول پادشاهان19-28وخروج36-32


طالب علم;180002 نوشت:
سلام برشما ببین دوست گرامی اهل تشیع و اهل تسنن اهل کتاب از یهودی و مسیحی را کافر می دانند اگر چه آنها خدا را قبول دارند

با سلام، البته این مطلب آنچنان هم مسلم نیست و به خاطر همین در مورد اینکه آیا بر اهل کتاب احکام کافر جاری میگردد، اختلاف است. البته حرف شما تا حدودی درست است چون نه تنها اشخاصی که منکر نبوت هستند، کافرند( به خاطر انکار نبوت) اشخاصی که ضروریات دین مثل نماز و روزه را نیز انکار میکنند کافر هستند. پس کافر بودن انسان منوط به انکار اصول دین به تنهایی نیست. ممکن است کسی نبوت را قبول داشته باشد اما حکم او را انکار کند.

طالب علم;180002 نوشت:
پس قدرت یا تمام صفات خدا از اصل توحید بیرون نیست

اگر ممکن است بگویید چگونه اصل توحید شامل قدرت هم میشود؟ توحید به معنای این است که خداوند برای خلق و ربوبیت عالم نیاز به شریک ندارد و این عالم را به تنهایی آفریده است و خدا واحد است، واحد بودن مستلزم قدرت بر هر کاری نیست. اما از کجا معلوم قدرت بر انجام هر کاری داشته باشد. ( البته اگر دوست داشتید به این سوال جواب دهید، چون این سوال از موضوع بحث ما بیرون است)

خیر البریه;180024 نوشت:

با سلام

1-بنص قرآن کریم خدای متعال خلق میکند ومی آفریند و در این میان انسان کاملترین و احسن مخلوقات است :{قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى }طه50

..فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ }المؤمنون14

2-برای هدایت وسعادت بشر رسولانی فرستاد تا با تلاوت و تبیین آیات قرآن دست بشر را بگیرند وبه کمال برسانند که این اصل وهدف از آفرینش است :

{رَّسُولاً يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً }الطلاق11

3-اما نبوت ختم شد و دیگر پیامبری نیست که آیات الهی را بر مردم بخواند وتبیین کند واز اختلاف جلوگیری کند : {مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً }الأحزاب40

و هدایت هم ختم نشد:

إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ }الرعد7 ، برای هر قومی یک نفر هادی وشهید وجود دارد .

{وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ }النحل89

4- در آخرین سوره نازله و اواخر عمر آخرین پیامبر خدا ، دین الهی کامل و نعمت تمام گشت : ...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً ..المائده-3

البته با ابلاغ موضوع بسیار مهمی که اگر پیامبر آنرا اعلان نکند همه ی زحماتش بهدر میرود :
چه

{يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ }المائدة67

واین مهم چیزی نیست مگر همان دنباله هدایت رسولان که با ختم نبوت خاتمه یافت اما با امر امامت ادامه می یابد برای هدایت مردم . واین دوثقل یعنی قرآن وعترت همواره تا قیامت با همند وجدایی ندارند و تازمانیکه قرآن باشد ولی الله از اهل بیت هم در کنار قرآن موجود است تا هدف خدای سبحان در هدایت مردم محقق شود وحجت بر همه اقوام تمام گردد که همواره امتی از مردم بر دین مستقیم الهی ثابتند :

{وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ }الأعراف181

واینان بجز ولایت مداران الله و رسولش و امام علی (ع) {وفرزندانش} نیستند :

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ }المائدة55

5- واین اصل خلافت و هدایت در همه ادیان گذشته هم وجود داشته در افرادی معین که امامت به ظالمین نمیرسد :

...وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ }الأعراف142

{وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي }طه90

ودر تورات کتاب اول تواریخ 25-13 هم تصریح شده که : هارون ونسل او برای خدمت مقدس تقدیم قربانی و هدایای بنی اسرائیل به حضور خدای متعال انتخاب شدند تا پیوسته خداوند را خدمت کنند ..

ودر دوم تواریخ 13-10 نیز فرمود که : وکاهنان که از نسل هارون هستند خداوند را خدمت میکنند ولاویان آنها را در انجام وظیفه ای که دارند یاری میکنند ...

ودر مزامیر 51-16 هم آمده که : وبنی اسرائیل در صحرا به موسی وهارون که امامان برگزیده خدا بودند حسد بردند ...(همین کاری که با اهل بیت رسول (ص) کردند و... )

ودر میکاه 4-6 هم فرمود : خداوند فرمود که من شما را از مصر بیرون آوردم واز بندگی (فرعون) نجاتتان دادم و موسی وهارون ومریم را فرستادم تا هدایتتان کنند اما من چه کرده ام که از من روگردان وخسته شده اید جواب دهید ؟!

وبجای اطاعت موسی وخلیفه اش دنباله رو گوساله سامری شدند ؟ اول پادشاهان19-28وخروج36-32



سلام برشما
دوست عزیز شما که کار را خرابتر کردید بنده به فرض قبول کرده ام امامت هست الان سوالم اینست که چرا جزء اصول دین است و مشخصه اصلی شناخت اصول دین چیست و آیا اصول پیامبران مختلف بوده است

اما شما آمده اید امامت را ثابت کرده اید ؟
اگر چه اگر اینها دلیل امامت باشند اصلا امامتی هم وجود ندارد تا در مورد اصل بودن آن حرف بزنیم

امامت از منظر شیعه عبارت است از
1- بعد ازفوت رسول صلی الله علیه و سلم از طرف خدا افرادی برای جانشیتی انتخاب شده اند
2-یکی از خصوصیات اصلی این امامان که بعد از فوت رسول صلی الله علیه وسلم می آیند عصمت است
3- 12 عدد به نامهای .... می باشند
حال کسی می تواند بگوید امامت را قبول دارم که این اصول را هم قبول داشته باشد

حال کدامیک از آیاتی که آوردید این امامت را اثبات می کند

اما اینکه پیامبران امام بوده اند شکی در ان نیست و ما امت رسول خدا صلی الله علیه و سلم هستیم

اگر امامت جز اصول دین است پس چرا مثل ایه ی توحید وایه ی نبوت یا ایه معاد کوچکترین حرف واضح وروشنی مانند این جملات در باره ی امامت ائمه در قرآن نیست؟

چرا خدا در قران اسمی از علی نیاورده تا این همه اختلاف بین شیعه و سنی پیش نیاید؟

در قران از مور ملخ وپشه گرفته تا حیض زنان ومنی مردان همه گفته شده پس چرا در مورد امامت به این مهمی که می گویند از اصول دین است و در مورد حضرت علی وجانشینی پیغمبر صراحتا وصاف وساده چیزی گفته نشده وباید دست به دامن بند وتبصره وتاویل وتفسیربزنیم که بله منظور ایه این است

طالب علم;180078 نوشت:
حال کدامیک از آیاتی که آوردید این امامت را اثبات می کند

بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلا
صدق الله العلی العظیم

السلام علی من اتبع الهدی :
دوست گرامی و بزرگوار ، همان آیه شریفه ای که شما نیمی از آن را در قسمت امضای خود گذاشته اید . میتواند پاسخ کاملی باشد به سوال شما که در دو تاپیک مجزا مطرح کردید .
البته اگر به احادیث و شان نزول و تفاسیر معتبر مرتبط با آن مراجعه نمایید . و بدون تعصب در آن دقیق شوید و غور کنید . آیه شریفه مذکور آنقدر بار معنوی دارد که اگر بخواهید به تمام آنها برسید باید حداقل یک هفته تحقیق و مطالعه کنید . اگر دوست داشتید . بنده حاضرم در مورد سوال شما بحث قرآنی هم داشته باشم .

در تاپیک قبلی بنده در خدمت شما بودم و یک بحث روایی داشتم . و هیچگاه از محور بحث خودم خارج نشدم . اما دلایل واضح و مبرهن مرا قبول نکردید .
تصمیم داشتم که در تاپیک حاضر مشارکتی نداشته باشم و نظری ندهم . اما چه کنم که سوز دل و خیر خواهی نمیگذارد . باور کنید در مورد شما قصدی جز خیر خواهی ندارم .
والسلام علی عبادالله الصالحین
الاحقر سید امیر طاهری

muhammad-aga;180064 نوشت:
پس کافر بودن انسان منوط به انکار اصول دین به تنهایی نیست. ممکن است کسی نبوت را قبول داشته باشد اما حکم او را انکار کند.

سلام علیکم :
محمد آقا
از جمله بالایی شما که در نقل قول آوردم . به اندازه یک دنیا مطلب یاد گرفتم و آموختم . بسیار عالی بود دوست گرامی و بزرگوار محمد آقا :Gol: از این جمله کوتاه شما بسیار سپاسگذارم . به من درس دادید .:frind:

طالب علم;180078 نوشت:
سلام برشما
دوست عزیز شما که کار را خرابتر کردید بنده به فرض قبول کرده ام امامت هست الان سوالم اینست که چرا جزء اصول دین است و مشخصه اصلی شناخت اصول دین چیست و آیا اصول پیامبران مختلف بوده است

سلام.

امامت ومشخصات ان در قران موجود است و مناط و ملاک چنین اشخاصی در مذهب شیعه به خوبی شناخته شده است ،بنابراین شما فعلا فرض را کنار بگذار و این اصل را حداقل از خود قران بپذیر،هر چند این مباحث قبلا در حضور برخی دیگر از دوستان شما انجام گرفته بود،علهذا چون خیلی مایلید از قران خصوصیات امام را بفهمید برخی را خلاصه از ان مباحث می اوریم:

نقل قول:
[=tahoma]
[=&quot]همانطور که مشخص است امامت به معنای مقتدا و پیشوا می باشد ؛و مقتدا کسی است ؛که خود پیشتر و جلوتر از دیگران به چونین امری نائل شده باشد؛تا دیگران را در ان امور مقتدایی و پیشوایی کند؛نتیجتا چه ائمه کفر و چه ائمه حق مبتدا در امر هدایت هستند ؛نتیجتا امام قبل از همه متبلس به امر هدایت است؛حال این هدایت می خواهد به کفر و ضلالت باشد ؛چه به حق و امر خدا..و منشا هدایت دیگران از امام می رسد..[/]

[=&quot]تا اینجا ان شاالله با کلام بنده موافق باشید؛البته مقتدای کفر را خداوند در ابتدا بدون اینکه خود مقتدا بخواهد ؛به چونین امری نائل نکرد ؛حال چرا خداوند ايشان را پيشواى كفر كرد؟ و آيا اين كار به عدالت خدا برخوردى ندارد؟ در پاسخ مى گوييم : وقتى برخورد دارد كه اين اضلال خدا ابتدايى باشد، يعنى خود آنان قبلا كارى نكرده باشند كه مستوجب اين اضلال باشند، و اما اگر اين اضلال به عنوان مجازات كفر و جحودى باشد كه آنان قبل از ديگران مرتكب شدند، به عدالت خدا برخورد ندارد[/][=&quot].[/][=&quot]...[/]

[=&quot]خلاصه بحث تا اینجا اینطور شد که خداوند برای اهل ضلال امام مضل قرار داده است وبرای اهل حق امامی که به امر خداوند هدایت می کند...[/]

[=&quot]حال می اییم سر اصل مطلب ؛ابتدا به این دو ایه توجه کنید:[/]

[=&quot]وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ[/]
[=&quot]و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏.[/]

[=&quot]همانطور که می بینید خداوند اصل امامت بر حق را ؛با یک قید اورده است ؛وان هدایت می باشد ؛ولی هدایتی که به امر او یعنی خداوند باشد ؛به عبارتی امام حق مردم را به امر او هدایت می کنند ؛پس باید دید این امری که متعلق او یعنی خدا قرار گرفته چه می باشد ؛..[/]

[=&quot]این دو ایه اصل امر خداوند را مشخص می کند:[/]
[=&quot]إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ.. [/]
[=&quot]فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود![/]
[=&quot]فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ [/]
[=&quot]پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او بازمی‌گردانند![/]

[=&quot]از این ایه به خوبی مشخص می گردد که امر خداوند ؛ویا به عبارتی هر جا امر متعلق به خداوند باشد ؛منظور ملکوت اوست ؛یعنی امر خدا همان تکوین اوست ؛نه امر تشریعی و حکم شرعی...[/]

[=&quot]این ایه نیز این مطلب را تایید می کند:[/]
[=&quot]الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين‏..[/]
[=&quot]نتیجتا جایی که امر را خداوند به خود نسبت داده باشد ؛همان ملکوت و دار تکوین اوست...[/]
[=&quot]از طرفی خداوند همین ملکوت را به یقین نسبت داده است ؛به عبارتی کسی دارای یقین است که به ملکوت دسترسی داشته باشد حال چرا ؛به این ایه توجه نمایید:[/]
[=&quot]وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ[/]
[=&quot]و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد.[/]
[=&quot]خوب تا اینجا مشخص شد که جایی که امر به خداوند تعلق بگیرید یا به خودش نسبت داده شود منظور دار ملکوت وتکوین است ؛وکسی که به یقینرسیده باشد ؛به چونین امری نایل می اید....[/]
[=&quot]بر اساس مطالب بالا می اییم سراغ ایات قبل:[/]

[=&quot]وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَ[/][=&quot]كَانُوا[/][=&quot] لَنَا عَابِدِینَ ..[/]
[=&quot]وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏.[/]

[=&quot]وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ[/]
[=&quot]لطفا تعصب را کنار بگذارید و با منطق و عقل تامل نمایید...[/]
[=&quot]همانطور که می بینید خداوند امام حق را امامی می داند که هدایت به امر او کند وهمچونین اهل یقین باشد ،یعنی به ملکوت افراد و اعمال انها دسترسی داشته باشد؛...[/]
[=&quot]از نکته بالا یک مطلب به دست می اید ؛و ان اینکه دار تکوین خطا پذیر نیست؛چون با یقین قابل جمع نیست ؛نتیجتا امام باید به یقین برسد تا بتواند هدایت کند؛که این هدایت تعلق به امر و ملکوت خداوند قرار گرفته است..یک نکته دیگر نیز می باشد وان فعل خیرات است(از طرفی فعل به خارج بر می گردد) ؛واین امکان ندارد مگر اینکه افعال و اعمال انها به دور از خطا باشد و همیشه در مسیر حق قرار داشته باشد ؛چون وحی خیرات چونین چیزی را ضروری می کند واین نیز همان دارد تکوین است ...[/]
[=&quot]واخرین مطلب نیز همان است که قبلا گفته شد؛شما به لفظ کانوا در ایه توجه نمایید ؛این یعنی تقدم ایشان در چونین امری ؛یعنی ایشان قبل از همه به این امر دست یازیده اند..[/]
[=&quot]پس تا اینجا تعلقات یک امام حق مشخص شد و احکامی که او را در این امر پابرجا نگه می دارد...[/]

[=&quot]حال می اییم سراغ این ایه:[/]
یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا
[=&quot](به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود! [/]
[=&quot]همانطور که مشاهده می کنید ؛امام مورد نظر را مطلق بیان نموده است یعنی قیدی در جمله نیست تا امام را به ان تقیید کرده باشد؛نتیجتا امام مورد نظر در ایه فوق ؛هم مربوط به مقتدای کفار است و هم مقتدای بر حق...از طرفی امام مورد نظر را نیز مقید به گروه خاصی نکرده است ؛نتیجتا هر گروهی از مردم چه با مقتدای ضلالت چه با مقتدای حق به این ایه تعلق می گیرد...از طرفی زمان نیز در این ایه مطلق است نتیجتا از اولین تا اخرین فرد تا روز قیامت را در بر می گیرد ؛نتیجتا زمین تا انسان دارد از امام خالی نیست...[/]
[=&quot]علهذا الان نیز باید امام بر حق و امام مضل بر حسب شرایط قبلی وجود داشته باشد ؛نتیجتا امام بر حق که به امر الهی هدایت می کند و امور ملکوتی را نیز به دست دارد در این ایه مصداق پیدا می کند؛پس هم اکنون نیز امام بر حق باید وجود داشته باشد ؛وگرنه از کلام حضرت حق نفی غرض بر می خیزد...[/]

[/]

طالب علم;180078 نوشت:

امامت از منظر شیعه عبارت است از
1- بعد ازفوت رسول صلی الله علیه و سلم از طرف خدا افرادی برای جانشیتی انتخاب شده اند
2-یکی از خصوصیات اصلی این امامان که بعد از فوت رسول صلی الله علیه وسلم می آیند عصمت است
3- 12 عدد به نامهای .... می باشند
حال کسی می تواند بگوید امامت را قبول دارم که این اصول را هم قبول داشته باشد

حال کدامیک از آیاتی که آوردید این امامت را اثبات می کند

اما اینکه پیامبران امام بوده اند شکی در ان نیست و ما امت رسول خدا صلی الله علیه و سلم هستیم

اینکه پیامبران امام بوده اند مطلقا ،اتفاقا جای شک دارد چون مقام امامت را خداوند در هدایت به امر گذاشته است که یک امر باطنی و تکوینی است و لی وظیفه نبوت ابلاغ است و راهنمایی و نشان دادن راه در ظاهر ،حالا شخص چه بخواهد برود چه نخواهد...

خلاصه امامت در مقام باطن است و نبی در مقام ظاهر ،نتیجتا احکام هر یک در خصوصیات مغایر است،انکه منکر نبوت باشد کفرش به ظواهر بر می گردد که از خصوصیات چنین کفری همان نجاست ظاهری است،وانکه منکر امامت باشد که البته والاتر از نبوت است،کفرش به باطن بر می گردد که در مرتبه دوم اسلام است که همان ایمان می باشد که یک امر باطنی است،که البته خصوصیات چنین کفری نیز مقید به همان مرتبه باطن است نه در فروع واحکام ظاهری...

در ثانی بر اساس اتحاد نفس پیغمبر اکرم و حضرت امیر ،خود به خود مقام امامت برای ان حضرت اثبات می گردد....

نتیجه:
در هر عصری باید امامی باشد،واین عصر نیز از دایره امامت خارج نیست تا انرا تخصیص بزند..

یاحق

سید امیر;180102 نوشت:

با سلام و عرض تشكر از اظهار لطف شما.
مقصود من این بود که حتی انکار احکام معمولی نیز سبب کفر انسان میشود. یعنی اگر شخصی معتقد به حرمت زنا باشد ولی زنا کند، گناهکار است. اما اگر کسی حرمت زنا را انکار کند کافر است.
حال اگر شخصی بداند که مسئله امامت را به طور کلی ( یعنی اینکه خداوند انسان ها را امر نموده تا از امام خود پیروی کنند و برای مقام امامت شرایطی ذکر کرده است) اگر این شخص امامت امام را قبول داشته باشد ولی از اوامر او سرپیچی کند گناهکار است، اما اگر امامت او را انکار کند کافر است.

البته ممکن است کسی اشکال کند که مقایسه انکار احکامی مانند وجوب نماز و حرمت زنا با مسئله امامت صحیح نیست. چرا که مسئله وجوب نماز را همه مسلمانان قبول دارند ولی امامت مسئله اختلافی است.
ممکن است بتوان اینگونه جواب داد: بر فرض که امام هر عصر از لحاظ نام و مشخصات فردی مورد اتفاق نباشد، اما مسئله امامت به طور کلی مورد اتفاق مسلمانان است. یعنی همه میدانند که باید امامی داشته باشند که جانشین رسول خدا باشد. اما از قرآن به دست می آید که این امام باید شرایطی داشته باشد. یعنی اتفاق و اجماع مردم به تنهایی کافی نیست. حال اگر شما شخصی را امام خود میدانید، یک نفر پیدا شد با دلایل تاریخی و حدیثی، به شما ثابت کرد که یک نفر بهتر از امام شما هم برای امامت جامعه اسلامی وجود دارد، در اینجا اگر شما امامت فرد افضل را قبول نکنید در حقیقت به یکی از اصول قرآنی کافر شده اید. حتی این مسئله در مورد مرجعیت در شیعه هم کاربرد دارد. شما اگر بدانید یک مرجع اعلم است حرام است از دیگری تقلید کنید. وقتی در مرجعیت تا این حد سختگیری میشود پس در مورد امامت جامعه باید به قرآن مراجعه کنیم تا ببینیم خداوند چه کسی را شایسته امامت میداند. اگر چه اسم امامان در قرآن نیامده است اما معیار شناخت امام معلوم است.

البته اهل سنت به طور کلی در مسئله امامت و پیشوایی مردم، خیلی مسئله را راحت میگیرند. حتی در امام جماعت تا آنجا که من میدانم عدالت را شرط نمیدانند. همین که نمازش از لحاظ فقهی صحیح باشد کفایت میکند.
اما شیعه یک مکتب ایده آل گراست. چه در رهبری دینی یا سیاسی باید شایسته ترین انسان بر دیگران امامت کند. همین مسئله در نماز جماعت هم مشهود است که نمازگزار برای اقامه نماز حماعت باید احراز کند که امام جماعت عادل است.

طالب علم;180078 نوشت:
دوست عزیز شما که کار را خرابتر کردید بنده به فرض قبول کرده ام امامت هست الان سوالم اینست که چرا جزء اصول دین است و مشخصه اصلی شناخت اصول دین چیست و آیا اصول پیامبران مختلف بوده است

با سلام، به نظرم بهتر است ابتدا اصول دین و فروع دین را تعریف کنیم. ابتدا من تعریف خودم را ارائه میدهم اگر مشکلی دارد بفرمایید
اولا یادآوری این نکته لازم است که اصطلاح اصول دین و فروع دین از ابداعات متکلمین است و الا در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی به نام اصول دین به صورت انحصاری مطرح نشده است.
البته نظر شخصی من این است که نمیتوان گفت که اصول دین یعنی هر مسئله ای که انکار آن سبب کفر میگردد. چون انکار خیلی از مسائل شرعی هم سبب کفر میگردد.
پس باید دنبال یک فرق دیگر بین اصول دین و فروع دین بگردیم.

اونطور که در برخی کتاب ها نوشته اند اصول دین اصولی هستند که اعتقاد بدان ها باید به صورت شخصی باشد و نه به صورت تقلیدی. یعنی شما نمیتوانید به نبوت پیامبر اعتقاد داشته باشید به خاطر تقلید از نیاکان خود و یا حتی از خود پیامبر، یعنی باید با دلیل و برهان این مطلب ثابت شود
اما فروع دین اموری هستند که برای اعتقاد به آنها باید مطیع امر خدا و رسول بود. یعنی لازم نیست من با عقلم بفهمم چرا نماز واجب است و به آن معتقد باشم، بلکه تقلید از پیامبر میکنم.

فرق دوم اصول و فروع دین در این است که اصول دین از امور اعتقادی است ولی فروع دین از امور عملی است.

دوستان دیگر هم لطف کنند اگر تعریف مناسبی از اصول دین دارند ارائه کنند تا زودتر به نتیجه برسیم.

سید امیر;180102 نوشت:
سلام علیکم : محمد آقا از جمله بالایی شما که در نقل قول آوردم . به اندازه یک دنیا مطلب یاد گرفتم و آموختم . بسیار عالی بود دوست گرامی و بزرگوار محمد آقا از این جمله کوتاه شما بسیار سپاسگذارم . به من درس دادید .

با سلام و عرض تشکر از اظهار لطف شما
نوشته های بالا در ادامه نظر شما است

کافر بی نام;180079 نوشت:
اگر امامت جز اصول دین است پس چرا مثل ایه ی توحید وایه ی نبوت یا ایه معاد کوچکترین حرف واضح وروشنی مانند این جملات در باره ی امامت ائمه در قرآن نیست؟

چرا خدا در قران اسمی از علی نیاورده تا این همه اختلاف بین شیعه و سنی پیش نیاید؟

در قران از مور ملخ وپشه گرفته تا حیض زنان ومنی مردان همه گفته شده پس چرا در مورد امامت به این مهمی که می گویند از اصول دین است و در مورد حضرت علی وجانشینی پیغمبر صراحتا وصاف وساده چیزی گفته نشده وباید دست به دامن بند وتبصره وتاویل وتفسیربزنیم که بله منظور ایه این است

جناب به اصطلاح طالب علم

من فكر ميكنم كافر بي نام بيشتر به ابزاري براي پرده دري در گفتار والقاء كاذب عقيده بكار گرفته شده تا وجود يك كاربر

نقل قول:
سلام برشما
دوست عزیز شما که کار را خرابتر کردید بنده به فرض قبول کرده ام امامت هست الان سوالم اینست که چرا جزء اصول دین است و مشخصه اصلی شناخت اصول دین چیست و آیا اصول پیامبران مختلف بوده است

سلام بر حق جویان

ظاهرا دقت کافی ندارید گفتیم که خدای سبحان در قرآن میفرماید که ثمره و هدف از خلقت ، عبودیت و رسیدن به کمال مورد نظر الله تعالی است آیا اصلی بالاتر از این ؟ و علت ارسال رسل نیز همین است . وبنص قرآن کریم مقام امامت از رسالت بالاتر است مگر شما نبوت را جزو اصول دین نمیدانید ؟

پس امامت بطریق اولی و مهمتری از اصول دین است بنص آیات روشن قرآن .

وهمه پیامبران امام نبودند بلکه عده معدودی ، چرا که نبوت نشاندادن جاده است و امامت رساندن طالب به مقصد :و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏...همچنانکه در معنای وصیله یا وسیله قبلا گذشت.

نقل قول:
اما شما آمده اید امامت را ثابت کرده اید ؟اگر چه اگر اینها دلیل امامت باشند اصلا امامتی هم وجود ندارد تا در مورد اصل بودن آن حرف بزنیم

پس بفرمایید منظور خدای سبحان از آیه 67 مائده چه امر مهمتر از نبوتی بوده که اگر رسول الله (ص) آنرا در آخرین روزهای عمرش ابلاغ نکند همه 23 سال زحمت نبوتش ناتمام میماند ؟

نقل قول:
امامت از منظر شیعه عبارت است از

نقل قول:

1- بعد ازفوت رسول صلی الله علیه و سلم از طرف خدا افرادی برای جانشیتی انتخاب شده اند
2-یکی از خصوصیات اصلی این امامان که بعد از فوت رسول صلی الله علیه وسلم می آیند عصمت است
3- 12 عدد به نامهای .... می باشند
حال کسی می تواند بگوید امامت را قبول دارم که این اصول را هم قبول داشته باشد

حال کدامیک از آیاتی که آوردید این امامت را اثبات می کند

اول اینکه رسول خدا (ص) باذن خدای متعال ائمه و هادیان مردم را معرفی کرد نه از نزد خود.

دوم اینکه عصمت ایشان بدلیل عقلی ونقلی از آیه تطهیر و : ولا تطیعوا امر المسرفین و....اثبات میشود .

ضمن اینکه اگر بفرض نصی هم نداشتیم بحکم عقل باید از داناترین و مومن ترین افراد تبعیت کنیم .

سوم اینکه 12 عدد ایشان بنا بر احادیث صحیح ومتواتر مسلمانان بعدد نقبای بنی اسرائیل از سوی خدای متعال (همچنانکه گذشت در تورات نیز آمده که فقط از نسل هارون باید باشند) برای هدایت خلق منصوب شدند وهیچیک از مسلمین در طول 1400 سال هنوز نتوانسته عده و نام این 12 امیر را بجز بر ائمه اثنی عشری علیهم السلام تطبیق دهد.

muhammad-aga;180168 نوشت:
با سلام و عرض تشكر از اظهار لطف شما.
مقصود من این بود که حتی انکار احکام معمولی نیز سبب کفر انسان میشود. یعنی اگر شخصی معتقد به حرمت زنا باشد ولی زنا کند، گناهکار است. اما اگر کسی حرمت زنا را انکار کند کافر است.
حال اگر شخصی بداند که مسئله امامت را به طور کلی ( یعنی اینکه خداوند انسان ها را امر نموده تا از امام خود پیروی کنند و برای مقام امامت شرایطی ذکر کرده است) اگر این شخص امامت امام را قبول داشته باشد ولی از اوامر او سرپیچی کند گناهکار است، اما اگر امامت او را انکار کند کافر است.

البته ممکن است کسی اشکال کند که مقایسه انکار احکامی مانند وجوب نماز و حرمت زنا با مسئله امامت صحیح نیست. چرا که مسئله وجوب نماز را همه مسلمانان قبول دارند ولی امامت مسئله اختلافی است.
ممکن است بتوان اینگونه جواب داد: بر فرض که امام هر عصر از لحاظ نام و مشخصات فردی مورد اتفاق نباشد، اما مسئله امامت به طور کلی مورد اتفاق مسلمانان است. یعنی همه میدانند که باید امامی داشته باشند که جانشین رسول خدا باشد. اما از قرآن به دست می آید که این امام باید شرایطی داشته باشد. یعنی اتفاق و اجماع مردم به تنهایی کافی نیست. حال اگر شما شخصی را امام خود میدانید، یک نفر پیدا شد با دلایل تاریخی و حدیثی، به شما ثابت کرد که یک نفر بهتر از امام شما هم برای امامت جامعه اسلامی وجود دارد، در اینجا اگر شما امامت فرد افضل را قبول نکنید در حقیقت به یکی از اصول قرآنی کافر شده اید. حتی این مسئله در مورد مرجعیت در شیعه هم کاربرد دارد. شما اگر بدانید یک مرجع اعلم است حرام است از دیگری تقلید کنید. وقتی در مرجعیت تا این حد سختگیری میشود پس در مورد امامت جامعه باید به قرآن مراجعه کنیم تا ببینیم خداوند چه کسی را شایسته امامت میداند. اگر چه اسم امامان در قرآن نیامده است اما معیار شناخت امام معلوم است.

البته اهل سنت به طور کلی در مسئله امامت و پیشوایی مردم، خیلی مسئله را راحت میگیرند. حتی در امام جماعت تا آنجا که من میدانم عدالت را شرط نمیدانند. همین که نمازش از لحاظ فقهی صحیح باشد کفایت میکند.
اما شیعه یک مکتب ایده آل گراست. چه در رهبری دینی یا سیاسی باید شایسته ترین انسان بر دیگران امامت کند. همین مسئله در نماز جماعت هم مشهود است که نمازگزار برای اقامه نماز حماعت باید احراز کند که امام جماعت عادل است.

=======================================================

با سلام، به نظرم بهتر است ابتدا اصول دین و فروع دین را تعریف کنیم. ابتدا من تعریف خودم را ارائه میدهم اگر مشکلی دارد بفرمایید
اولا یادآوری این نکته لازم است که اصطلاح اصول دین و فروع دین از ابداعات متکلمین است و الا در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی به نام اصول دین به صورت انحصاری مطرح نشده است.
البته نظر شخصی من این است که نمیتوان گفت که اصول دین یعنی هر مسئله ای که انکار آن سبب کفر میگردد. چون انکار خیلی از مسائل شرعی هم سبب کفر میگردد.
پس باید دنبال یک فرق دیگر بین اصول دین و فروع دین بگردیم.

اونطور که در برخی کتاب ها نوشته اند اصول دین اصولی هستند که اعتقاد بدان ها باید به صورت شخصی باشد و نه به صورت تقلیدی. یعنی شما نمیتوانید به نبوت پیامبر اعتقاد داشته باشید به خاطر تقلید از نیاکان خود و یا حتی از خود پیامبر، یعنی باید با دلیل و برهان این مطلب ثابت شود
اما فروع دین اموری هستند که برای اعتقاد به آنها باید مطیع امر خدا و رسول بود. یعنی لازم نیست من با عقلم بفهمم چرا نماز واجب است و به آن معتقد باشم، بلکه تقلید از پیامبر میکنم.

فرق دوم اصول و فروع دین در این است که اصول دین از امور اعتقادی است ولی فروع دین از امور عملی است.

دوستان دیگر هم لطف کنند اگر تعریف مناسبی از اصول دین دارند ارائه کنند تا زودتر به نتیجه برسیم.

آقا محمد سلام علیکم :
بنده با تک تک جملات و بهتر بگویم با تک تک کلمات و حروف این نوشتار شما کاملا موافقم .
در واقع شما لطف فرمودید و با بیان شیوا و بلیغ و در عین حال ساده و همه کس بفهم ، اصل مطلب را بیان کردید .
الان متوجه شدم که در واقع ادله بنده و جناب اندیشمند در تاپیک قبلی در لفّ بیان شده بود . (لفافه) .
http://www.askdin.com/thread16103.html

و شما با بیان ساده و شیوای خود آن را کاملا باز کردید . و بقول ادیبان : لفّ جملات ما را نشر فرمودید . خداوند خیرتان دهد .
بنده همچنان در محضر شما تلمذ میکنم .
برایم دعا کنید که خداوند تبارک و تعالی به این حقیر نیز نعمت روان گویی و شیوایی کلام ، همانند شما عطا نماید .

=======================================================
از دوست گرامی جناب طالب علم نیز درخواست دارم : این پست آقا محمد را دقیق و چند باره بخوانند . این جملات میتواند به جمع بندی مباحث در دو تاپیک ایجادی شما کمک کند .
والسلام علی من اتبع الهدی

کافر بی نام;180079 نوشت:
اگر امامت جز اصول دین است پس چرا مثل ایه ی توحید وایه ی نبوت یا ایه معاد کوچکترین حرف واضح وروشنی مانند این جملات در باره ی امامت ائمه در قرآن نیست؟

سلام

امده است

اما دوستان تمایلی به دیدن ان ندارند

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة/124)
(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمي‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.

این ایه بنا به احادیث متواتر و تفسیر شیعه و سنی

اولی الامر 12 خلیفه هستند که بعد از رسول الله(ص) می ایند

این دو نمونه از ایات

کافر بی نام;180079 نوشت:
چرا خدا در قران اسمی از علی نیاورده تا این همه اختلاف بین شیعه و سنی پیش نیاید؟

مگر قرار است که خدا همین طوری هر کس را که گفته است ایمان آورده ایم رها کند؟

تازه سخنان پیامبر عین وحی است

و یه سوال

آیا نام همه پیامبران در قران امده است؟ یا نام تمامی کتب؟

وَالَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يوقِنُونَ(البقرة/4)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مي‌آورند؛ و به رستاخيز يقين دارند.
أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(البقرة/5)
آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

یا یه سوال دیگه

آیا نام پیامبر همه جای قران امده است؟
هر ایه ایی که مربوط به حضرت(ص) چه طور؟

کافر بی نام;180079 نوشت:
ر قران از مور ملخ وپشه گرفته تا حیض زنان ومنی مردان همه گفته شده پس چرا در مورد امامت به این مهمی که می گویند از اصول دین است و در مورد حضرت علی وجانشینی پیغمبر صراحتا وصاف وساده چیزی گفته نشده وباید دست به دامن بند وتبصره وتاویل وتفسیربزنیم که بله منظور ایه این است

امتحان الهی

حفظ قران از تحریف

و...

با سلام

erfan_alavi;180151 نوشت:

نتیجه:
در هر عصری باید امامی باشد
،واین عصر نیز از دایره امامت خارج نیست تا انرا تخصیص بزند..

یاحق


در مورد نتیجه ای که گرفتید اولا طبق اظهار نظر دوستتان

خیر البریه;180199 نوشت:

]وهمه پیامبران امام نبودند بلکه عده معدودی

پس نتیجه می گیریم اکثریت مردم بدون امام بو ده اند و معدود مردم امام داشتند

می شود بفرمایید قبل از نبوت رسول خدا چه کسی امام مردم بود و چند نسل مردم بدون امام بوده اند

اما سخن در مورد بعد از فوت رسول است

شما می گویید 12 تفر هستند
پس تنها 12 نسل امام دارند و نسلهای دیگر بدون امام هستند که باید حساب کرد اگر برای هر نسلی امامی بیاید باید چند امام داشته باشیم تازه چون قیامت هم مشخص نیست دقیقا نمی توان گفت چند امام لازم است

اما در مورد وضع کنونی ما می شود بگویید امازمان چرا به اندازه شما ضرورت بودن امام یا همان اصل دین را نمی داند

حال نسلهایکه قبل از ایشان بوده اند و مردند و همه روزه دعا می کردند که امام ظهور کند اما ظهور نکرد چی چرا باید امام نداشته باشند

الان چرا ما امام نداریم و دارید نائب برای آن تعیین می کنید مگر نتیجه شما این نیست که ما باید الان امام داشته باشیم پس کجاست

این نقدی مختصر بود و بنده نمی خواهم در مورد اصل امامت حرف بزنم چون قبل از من علمای شما فهمیدند که این اصل جای در قران ندارد و مجبور شدند ادعای تحریف قران سردهند و کتاب فصل الخطاب فی تحریف رب الارباب را برای امت به ارمغان اوردند
پس لطفا اگر جوابی به اصل سوال بنده دارید بفرمایید اگر نه از بحث طفره نروید
با تشکر

طالب علم;180314 نوشت:
با سلام

در مورد نتیجه ای که گرفتید اولا طبق اظهار نظر دوستتان

پس نتیجه می گیریم اکثریت مردم بدون امام بو ده اند و معدود مردم امام داشتند

می شود بفرمایید قبل از نبوت رسول خدا چه کسی امام مردم بود و چند نسل مردم بدون امام بوده اند

سلام!

نقل قول:
اما در مورد دوران بعد از حضرت عیسی ؛

حضرت عالی بین امامت و نبوت خلطی فاحش کرده اید و خیال کرده اید امام باید پیامبر هم باشد ؛این در حالی است امام می تواند باشد ولی سمت پیامبری نداشته باشد ؛همانطور که پیامبری می تواند باشد که سمت امامت را نیز داشته باشد...این در حالی است که بعد از حضرت عیسی برخی از حواریون و اوصیای ان حضرت چونین امری را به عهده گرفتند که در کتاب انجیل متی ولوفا نام برخی از این حواریون و پیامبران بعد از حضرت عیسی درج گردیده است که البته همه تبلیغ دین عیسی را می کردند...

بر طبق نص ایه قران ،تا انسان هست هیچ وقت زمین از امام خالی نمی تواند باشد..

طالب علم;180314 نوشت:

اما سخن در مورد بعد از فوت رسول است

شما می گویید 12 تفر هستند
پس تنها 12 نسل امام دارند و نسلهای دیگر بدون امام هستند که باید حساب کرد اگر برای هر نسلی امامی بیاید باید چند امام داشته باشیم تازه چون قیامت هم مشخص نیست دقیقا نمی توان گفت چند امام لازم است

بعد از پیامبر اکرم بنابر نص ایه باید امام باشد،ولی انتصاب این امر از طرف خداست وارتباطی مستقلا به پیامبر اکرم ندارد ،ایشان فقط وظیفه معرفی دارند نه انتصاب به شخصه،خلاصه تا انسان هست امام هم باید باشد وگرنه نفی غرض از سخن وحی بر می خیزد...

طالب علم;180314 نوشت:

اما در مورد وضع کنونی ما می شود بگویید امازمان چرا به اندازه شما ضرورت بودن امام یا همان اصل دین را نمی داند

حال نسلهایکه قبل از ایشان بوده اند و مردند و همه روزه دعا می کردند که امام ظهور کند اما ظهور نکرد چی چرا باید امام نداشته باشند
.

شما مثل اینکه مواردی که ذکر شد را ندیدین،امام هدایت به امر می کند ،وامر همان جهت است که مستقیما به خدا استناد دارد نه به خلق،نتیجتا عدم حضور ظاهری امام دخلی به وظیفه ایشان ندارد،چون انچه لزوم ظاهر را دارد نبوت است که وظیفه راهنمایی و ارشاد احکام و موارد ظاهری را دارد نه انچه مربوط به باطن وملکوت اشخاص است.......نتیجتا عدم حضور امام در ظاهر ارتباطی به اصل این موضوع ندارد..........

پس اصالت در شناخت امام است نه در حضور ظاهری ایشان که مردم او را ببینند واین شرط لازم برای امام نیست،نتیجتا مردم گذشته وحال و اینده ،حتی اگر موفق به دیدن امام نشوند باز خدشه ای به ان وارد نیست...

اما در مورد نیابت و حکم ریاست و فرمان برداری باید به عرض برسانم که چنین چیزی برگرفته از خود شاخه های امامت است،وقتی خود امام حضور ظاهری نداشته باشد بالتبع باید نایبانی داشته باشد،و البته ولایت این نایبان در حکم و دستورات در طول ولایت امام است نه مستقلا...ولی شما فعلا از اصل پایین بیایید تا بعدا به فرعیات ان نیز برسیم....

در مورد تحریف قران نیز فعلا بحثش اینجا نیست،....

خلاصه اینکه:
امام در هر عصری باید باشد،حتی اگر دو نفر در روی زمین باشند یکی از انها امام است،واین مطلب این را می رساند که در عصر کنونی نیز باید امامی باشد ولی اینکه امام حاضر چه کسی است از عهده این بحث خارج است...

خیر البریه;180199 نوشت:

پس بفرمایید منظور خدای سبحان از آیه 67 مائده چه امر مهمتر از نبوتی بوده که اگر رسول الله (ص) آنرا در آخرین روزهای عمرش ابلاغ نکند همه 23 سال زحمت نبوتش ناتمام میماند ؟
.

پس شما می گویید پیامبر خدا تا قبل از این 23 سال امامت حضرت علی را ابلاغ نفرمودند و در اخرین لحظا ت عمرش فرمودند که زحماتش ناتمام نماند
پس حدیث منزلت و ایه اطاعت و ایه مباهله وآیه ولایت و حدیث دار و....... همه باطل شدند
بعدش در حدیث قرطاس میخواست بگوید که نگذاشتند
کمی پیچیده شد
تا 23 سال نگفت نه ببخشید طبق آیه اطاعت و لایت گفت و در آخر میخواست بگه که نگذاشتند
خوش باشید

نقل قول:
با سلام، به نظرم بهتر است ابتدا اصول دین و فروع دین را تعریف کنیم. ابتدا من تعریف خودم را ارائه میدهم اگر مشکلی دارد بفرمایید
اولا یادآوری این نکته لازم است که اصطلاح اصول دین و فروع دین از ابداعات متکلمین است و الا در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی به نام اصول دین به صورت انحصاری مطرح نشده است.
البته نظر شخصی من این است که نمیتوان گفت که اصول دین یعنی هر مسئله ای که انکار آن سبب کفر میگردد. چون انکار خیلی از مسائل شرعی هم سبب کفر میگردد.
پس باید دنبال یک فرق دیگر بین اصول دین و فروع دین بگردیم.

اونطور که در برخی کتاب ها نوشته اند اصول دین اصولی هستند که اعتقاد بدان ها باید به صورت شخصی باشد و نه به صورت تقلیدی. یعنی شما نمیتوانید به نبوت پیامبر اعتقاد داشته باشید به خاطر تقلید از نیاکان خود و یا حتی از خود پیامبر، یعنی باید با دلیل و برهان این مطلب ثابت شود
اما فروع دین اموری هستند که برای اعتقاد به آنها باید مطیع امر خدا و رسول بود. یعنی لازم نیست من با عقلم بفهمم چرا نماز واجب است و به آن معتقد باشم، بلکه تقلید از پیامبر میکنم.

فرق دوم اصول و فروع دین در این است که اصول دین از امور اعتقادی است ولی فروع دین از امور عملی است.

دوستان دیگر هم لطف کنند اگر تعریف مناسبی از اصول دین دارند ارائه کنند تا زودتر به نتیجه برسیم.

ممنون از شما که حداقل از جواب طفره نرفتید ان شا ء الله در پست بعدی به مبحث اصلی تایپک و که ان شناخت اصول دین است می پردازم

طالب علم;180338 نوشت:
پس شما می گویید پیامبر خدا تا قبل از این 23 سال در مورد اثبات امامت حضرت علی چیزی نفرمودند و در اخرین لحظا ت عمرش فرمودند که زحماتش ناتمام نماند پس حدیث منزلت و ایه اطاعت و ایه مباهله وآیه ولایت و حدیث دار و....... همه باطل شدند بعدش در حدیث قرطاس میخواست بگوید که نگذاشتند خوش باشید

به نام او که سلام است

سلام

دوست عزیز لطفا مغلطه نکنید چه جهلا و یا عمدا

خیلی از احکام در فواصل مختلف ابلاغ می شود

و در انجا محکم تر صورت گرفت و کامل و جامع و در حضور بسیاری از مسلمانان
و گرفتن بیعت
و خواندن امام(ع) به لقب صریح امیرالمومنین

و بیان جامع ایات و مدارک و...:Gol:

سلام

جناب طالب علم بنده سئوالی برایم پیش امده البته شما ایه 59 سوره نسا را قیچی کرده اید که بنده قویاً توصیه میکنم اینکار را نکنید چون باز شدن چنین بابی باعث تغییر معانی میشود .

اما سئوال بنده اینست که اهل سنت در وضو پاها را میشویند و شیعه انها را مسح میکند هردو هم در کتاب خدا امده است هردو هم در حدیث از پیامبر امده است حال برای رفع این اختلاف چه باید بکنیم ؟

طالب علم;180338 نوشت:
پس شما می گویید پیامبر خدا تا قبل از این 23 سال امامت حضرت علی را ابلاغ نفرمودند و در اخرین لحظا ت عمرش فرمودند که زحماتش ناتمام نماند
پس حدیث منزلت و ایه اطاعت و ایه مباهله وآیه ولایت و حدیث دار و....... همه باطل شدند
بعدش در حدیث قرطاس میخواست بگوید که نگذاشتند
کمی پیچیده شد
تا 23 سال نگفت نه ببخشید طبق آیه اطاعت و لایت گفت و در آخر میخواست بگه که نگذاشتند
خوش باشید

ممنون از شما که حداقل از جواب طفره نرفتید ان شا ء الله در پست بعدی به مبحث اصلی تایپک و که ان شناخت اصول دین است می پردازم

یا شما معنای امامت را نمی دانید ؛یا می دانید ولی تفسیری از ایه ای نیست تا از ان برای حربه استفاده نمایید ؛ ایه مورد نظر در مورد ولایت است نه امامت هر یک از این دو ؛ مقوله ای جداست با ویژگیها و خصایص مستقل ؛این ایه چه دخلی به امامت دارد حقیر نمی دانم...

اگر بحث شما بر سر امامت است از همین حالا به شما می گوییم که در هر دوره یک امام بیش نیست ؛برای همین در زمان نزول ایه نیز فقط یک امام بود وان هم پیغمبر اکرم ؛این را در نظر داشته باشید ؛تا دوباره بین ولی و امام خلط های فاحش نفرمایید...

در نظر داشته باشید:

ولایت هیچ دخلی به وجود امام در یک دوره ندارد به عبارتی ممکن است ؛در یک برهه دو شخص باشند که یکی امام باشد ودیگری ولی ایشان در امور زعامت وخلافت و امور؛ مانند ولایت حضرت هارون در زمان حضرت موسی که ایشان در زمان غیبت ؛زمام را به دست هارون دادند؛وبا این حال باز مردم خلاف دستور موسی ع عمل نموده و با وجود ولایت هارون باز او را ول کرده به سامری گرویدند؛این را که دیگر نمی توان لاپوشانی نمود(خوب دقت می کنید که چی می گم!!!:ok:)...پس بودن دو شخص به عنوان امام و جانشین و یا ولی در یک برهه اصلا موردی ندارد.....
البته توجه داشته باشید که این مورد در عرف نیز متعارف است؛یعنی شخصی ممکن است در زمان حیات خود اموالش را تحت سرپرستی کسی در اورد واورا ولی اموال خود بعد از مرگ نماید و یا کسی را قیم اطفال خود نماید با اینکه هر دو در یک برهه از زمان در قید حیات هستند...

در ثانی اصول دین در مذهب شیعه غیر از نبوت و توحید و همچنین معاد که دنباله اصل نبوت است،امامت و عدل نیز حاکم است،نتیجتا کسی که امامت را قبول نداشته باشد شیعه نیست،ولی مسلمان هست،به عبارتی احکام ظاهری اسلام بر او جاری است ولی احکام معنوی و باطنی بر او جاری نیست......

خلاصه امام لاحق در اخرین لحظه عمر امام پیشین عهده دار چنین منصبی می گردد،و تا امام سابق زنده هست ،این امر از عهده امام لاحق ساقط است ولی در ولایت ممکن است امام سابق زنده باشد و انکه چنین منصبی را در اینده اتخاذ می کند در حکم ولی از طرف او باشد و او نیز در حیات باشد...

خلاصه اینکه جهالت در مرگ بدون شناخت امام از قران تببین گشته است،هر چند علمای اهل تسنن این را هم تفهم نکنند ولی از زیر قلم شکسته اشان رد شده باشد...

یاحق

باسلام

برای پی بردن به اصول دین در قرآن شواهدات قرآنی زیاد باشد
اما سعی می کنم به مهمترین آنها بپردازم

1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده

5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند

6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود
پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

و اصول دین مربوط به اعتقادات است یعنی جزءعمل و تکلیف نیست
البته بعد از نظر دوستان قابل فبض و بسط است
فعلا اینها را مهم دانستم

حال امامت را با این شواهد قرآنی تطبیق می دهیم


سلام عليكم

بسيار عالي

البته نمیدانم این عیارها تا چه حد مورد تائید بزرگان اهل سنت هست چراکه سندی شما ارائه نکردید.

در مورد تشیع نیز هنوز عیارها مشخص نشده.

اما در مورد همینها که فرمودید در مورد امامت در قرآن ( صرفا قرآن کریم ) ان شاء الله خواهیم پرداخت :

طالب علم;180382 نوشت:
1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

امامت ائمه بعد از نبی نیز از در قرآن کریم با نشانه ها و صفاتی محکم و مشخص توصیف شده اند .

در این آیات :

وَلَقَدْ آتَينَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ(السجده/23)
ما به موسي کتاب آسماني داديم؛ و شک نداشته باش که او آيات الهي را دريافت داشت؛ و ما آن را وسيله هدايت بني اسرائيل قرار داديم!
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتِنَا يوقِنُونَ(السجده/24)
و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت مي‌کردند؛ چون شکيبايي نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(السجده/25)
البته پروردگار تو ميان آنان روز قيامت در آنچه اختلاف داشتند داوري مي‌کند (و هر کس را به سزاي اعمالش مي‌رساند)!

این آیات بوضوح در مورد امامت بعد از نبی و ارسال حکم الهی و ابلاغ رسالت صحبت میکند.
البته انبیاء نیز بواسطه سرپرستی امت و پاسخ به پرسشهایشان بغیر از رسالت دارای مسئولیت امامت نیز هستند.

در مورد انتخاب عده ای با عنوان ائمه و سمت آنها برای هدایت :

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(القصص/5)
ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم!

انتخاب عده ای با عنوان ائمه ( چه نبی باشد چه امام ) که خداوند برای هدایت بندگان تعئین کرده که منتی است از طرف خدایتعالی برای مظلومین حق طلب در برابر ظالمین .

طالب علم;180382 نوشت:
2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است


بله اصول دین پیامبران یکی است البته به شرطی که تحریف را در نظر نگیریم و همچنین سنت الله در هدایت بندگانش در مورد امامت نیز همانطوریکه عرض شد در تمام ادوار تغئیر نکرده.

طالب علم;180382 نوشت:
3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

بله کلیات که عرض شد جزیئات نیز در حد توصیفات کتاب الله که در مورد هر امری به اندازه ای توصیف دارد و بیش از آن نیاز به تفسیر و تبئین نبی اکرم و امامان و اهل یقین دارد به آنها واگذار گردیده.

در مورد ائمه صفاتی همچون وارثین ذکر کردیم از صفات دیگرشان این است که از اهل یقینند


وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتِنَا يوقِنُونَ(السجده/24)
و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت مي‌کردند؛ چون شکيبايي نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

آنها اهل یقین به آیات الهی اند و اهل صبر خب. اهل یقین چه صفاتی دارند ؟

تعدادی از این صفات رو از زبان قرآن کریم بشنویم:

وَالَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يوقِنُونَ(البقرة/4)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مي‌آورند؛ و به رستاخيز يقين دارند.


به نبوت و سلسله نبوت ایمان دارند و هم به معاد

وَقَالَ الَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ لَوْلَا يكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَينَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يوقِنُونَ(البقرة/118)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمي‌گويد؟! و يا چرا آيه و نشانه‌اي براي خود ما نمي‌آيد؟!» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مي‌گفتند؛ دلها و افکارشان مشابه يکديگر است؛ ولي ما (به اندازه کافي) آيات و نشانه‌ها را براي اهل يقين روشن ساخته‌ايم.

اسرار الهی بر قلب آنها نازل گردیده

أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيةِ يبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يوقِنُونَ(المائدة/50)
آيا آنها حکم جاهليت را (از تو) مي‌خواهند؟! و چه کسي بهتر از خدا، براي قومي که اهل يقين هستند، حکم مي‌کند؟!

اهل توحید - توکل و (همانطوریکه قبلا ذکر شد) صبرند و عدل

الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يوقِنُونَ(النمل/3)
همان کساني که نماز را برپا مي‌دارند، و زکات را ادا مي‌کنند، و آنان به آخرت يقين دارند.

خب مشخص است

وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يوقِنُونَ(الجاثية/4)
و نيز در آفرينش شما و جنبندگاني که (در سراسر زمين) پراکنده ساخته، نشانه‌هايي است براي جمعيتي که اهل يقينند.

اهل بصیرت

هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يوقِنُونَ(الجاثية/20)
اين (قرآن و شريعت آسماني) وسايل بينايي و مايه هدايت و رحمت است براي مردمي که (به آن) يقين دارند!


اهل تفسیر قرآنند و شریعت الهی را می شناسند


والی ماشاء الله

ادامه دار..

نقل قول:
ما در مورد دوران بعد از حضرت عیسی ؛

حضرت عالی بین امامت و نبوت خلطی فاحش کرده اید و خیال کرده اید امام باید پیامبر هم باشد ؛این در حالی است امام می تواند باشد ولی سمت پیامبری نداشته باشد ؛همانطور که پیامبری می تواند باشد که سمت امامت را نیز داشته باشد...این در حالی است که بعد از حضرت عیسی برخی از حواریون و اوصیای ان حضرت چونین امری را به عهده گرفتند که در کتاب انجیل متی ولوفا نام برخی از این حواریون و پیامبران بعد از حضرت عیسی درج گردیده است که البته همه تبلیغ دین عیسی را می کردند...

بر طبق نص ایه قران ،تا انسان هست هیچ وقت زمین از امام خالی نمی تواند باشد..


جواب سوالات بنده را ندادی
می شه بفرمایید قبل از نبوت رسول خدا چه کسی امام مردم بود ؟منظور هم عصر رسول خدا چه کسی امام بود ؟
سوال بعدی
خود حصر 12 امام نفی بودن این ادعای شماست
شما می گوییدامامان 12 تفر هستند
پس تنها 12 نسل امام دارند و نسلهای دیگر بدون امام هستند که باید حساب کرد اگر برای هر نسلی امامی بیاید باید چند امام داشته باشیم تازه چون قیامت هم مشخص نیست دقیقا نمی توان گفت چند امام لازم است
حال شما برای جواب این سوال چکار می کنید
البته لطفا به جای بازی با الفاظ جواب بدهید طوری که قبل از ما خودتون هم بفهمید چی میگید

طالب علم;180382 نوشت:
5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند


در مورد نپذیرفتن امری که فرمودید صحیح است.

ولی خداوند در آیه 25 سوره سجده در مورد

قضاوت در مورد کسانی که از امامان تبعیت نکرده اند این امر را به خودش واگذار فرموده.

البته عده ای از علمای اهل تشیع نیز معتقدند که این اصل مذهب است لذا اهل سنت را کافر و مرند نمیدانند.

طالب علم;180382 نوشت:
6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال


این حکم اذا جاء احتمال بطل استدلال را نمیدانم از بر چه اساس عقلی ای و کجا آورید !!

حتی در مورد محکمترین محکمات آیات و عالم هستی احتمال وجود دارد.

مثلا لیس کمثله شی ء آیه ای محکم است. ولی نمیدانم کدام اهل استدلال شیر پاک خورده ای آمده خدا را شی ء کرده و جسم توصیف کرد.

لذا این استدلال هم وارد نیست.

یاحق

طالب علم;179959 نوشت:
با سلام به شما بزرگوار

نمی دانم چرا سوال کردن از اصول دین و مهمترین امر دین اینقدر برای شما زجر آور باشد
نوع صحبت کردن و جواب دادن جناب صدرا و دیگر دوستان را ببینید چگونه از بی جوابی از این شاخه به آن شاخه می پرند

بهرحال شما باید خوشحال باشید که ما اینجا سوالاتمان را از شما می پرسیم مگر غیر از اینست که شما این انجمن را برای مشارکت مسلمانان قرار داده اید اگر اینجا در برابر یک جوان اهل سنت کم بیاریدوجوابی نداشته باشید چگونه می خواهید اثبات کنید اهل سنت باطل است چگونه است نمی توانید از اصول دینتان دفاع کنید

با سلام و عرض ادب
ما در پاسخ سؤال شما سوالی نمودیم که البته ظاهرا برای شما جواب به آن دشوار بود و جوابی مرحمت ننمودید چون اگر جواب را ذکر می نمودید مسائل دیگری روشن می شد.البته شما به خاطر عدم پاسخ بفرمائید ما از این شاخه به اون شاخه می پریم؟!

اینکه شیعه امامت را جزو اصول می داند(خواه جزو اصول دین؛ یا اصول مذهب) نه فروع دین، مبتنی بر دیدگاه شیعه نسبت به جایگاه رفیع امامت است. در نظر شیعه امامت امتداد رسالت است، جز اینکه پیامبر صلی الله علیه واله پایه گذار شریعت و طرف پیک آسمانی است و امام مبیّن شریعت و حافظ و نگهبان آن است.

امام در تمام شئون جز مسالۀ نزول وحی، با پیامبر صلی الله علیه و آله همگام می باشد و تمام شرایطی که برای پیامبر ضروری ولازم شناخته شده است(از قبیل علم به معرف و اصول اسلام و فروع و احکام آن و مصونیت از گناه و خطا و اشتباه) عینا برای امام نیز لازم و ضروری است.

لذا طبق اعتقاد شیعه امامت یک نوع ولایت الهی است، که از جانب خداوند به شخص امام داده می شود و به سان نبوت یک مقام انتصابی بوده و عهده دار آن از طرف خود خداوند تعیین می گردد.

ارتباط وثيق شناخت امام با معرفت خداوند، موجب مى‏شود كه هر گونه خللى در شناخت امام و انحراف و خطا در مقام تعيين مصداق امامت، سبب خلل جبران‏ناپذير در خداشناسى گردد. بر اين مبناست كه روايت معروف «اگر كسى بدون امام‏ و يا بدون شناخت امام‏ از دنيا برود، به مرگ جاهليت مرده است» را عميقتر مى‏توان فهميد.
وبا این اعتقاد نمی توان جایگاه امام و معرفت او را به سان دیگر واجبات از فروعات دینی پنداشت.

واین به خلاف تلقی اهل سنت نسبت به امر امامت است همچنان که متكلمان اشعرى و معتزلى امامت را مسأله‏اى فرعى و فقهى انگاشته‏اند، در ترسيم اوصاف امام، به اندازه‏اى از تسامح رسيده‏اند كه برخى از آنها فاسق بودن شخص را منافى منصب امامت نپنداشته‏اند.

اشاعره و معتزله، بر اين باورند كه امامت و مباحث مربوط به آن، از موضوعات علم فقه است و طرح مباحث امامت در اواخر كتب كلامى، نه به دليل كلامى بودن آن، بلكه صرفا براى رعايت عادتى است كه از ديرباز در اين باره جارى بوده، وگرنه جايگاه اصلى طرح آن، علم فقه است.

انديشه فوق، چنان كه از گفتار برخى از قائلان به اين نظريه بر مى‏آيد[1]، مبتنى بر نظريه‏اى ديگر است كه اشاعره و معتزله در باب ضرورت امامت اتخاذ كرده‏اند. آنان در مسأله ضرورت امامت، بر اين گمانند كه نصب و تعيين امام، در شرع بر مردم واجب است. بنا بر اين، از ديدگاه آنان، تعيين و برگزيدن امام، فعلى از افعال مكلّفان است، و چون افعال مكلّفان، موضوع علم فقه است، پس مباحث امامت نيز مربوط به علم فقه مى‏باشد.

صاحبان انديشه فوق، امامت را نه تنها از اصول نمى‏دانند، بلكه در ميان فروع نيز چندان اهميتى براى آن قائل نيستند؛ تا آنجا كه درباره امامت گفته‏اند: «اميد به نجات كسى كه از بحث امامت روگردان مى‏شود، بيشتر است تا آن كسى كه به مباحث امامت مى‏پردازد».[2]

[1]. ماوردى، الاحكام السلطانيّة، ج 2، ص 5.

[2].سيف الدين آمدى، غاية المرام، ص 363.

سلام بر شما
همانطور که گفتیم
- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد
مثلا
خداوند برای اثبات یگانگی خود می فرماید
(فاعلم انه لا اله إلا الله
) (محمد :19).
(قل هو الله أحد
) (الإخلاص:1).
(هو الله الذي لا اله إلا هو
) (الحشر:22).
(وإلهكم اله واحد لا اله إلا هو الرحمن الرحيم
) (البقرة:163).
(إنما هو اله واحد
) (إبراهيم:52).
(وقال الله لا تتخذوا الهين اثنين إنما هو اله واحد
) (النحل:51).
( وإلهنا وإلهكم واحد
) (العنكبوت :).
وآیات بیشمار دیگر یا در مورد نبوت رسول
]محمد رسول الله
[ (الفتح:29).
]وما محمد إلا رسول
[ (آل عمران:144).

حال بررسی جواب شما

bina88;180398 نوشت:

امامت ائمه بعد از نبی نیز از در قرآن کریم با نشانه ها و صفاتی محکم و مشخص توصیف شده اند .

در این آیات :

وَلَقَدْ آتَينَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ(السجده/23)


ما به موسي کتاب آسماني داديم؛ و شک نداشته باش که او آيات الهي را دريافت داشت؛ و ما آن را وسيله هدايت بني اسرائيل قرار داديم!
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتِنَا يوقِنُونَ(السجده/24)
و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت مي‌کردند؛ چون شکيبايي نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(السجده/25)
البته پروردگار تو ميان آنان روز قيامت در آنچه اختلاف داشتند داوري مي‌کند (و هر کس را به سزاي اعمالش مي‌رساند)!

این آیات بوضوح در مورد امامت بعد از نبی و ارسال حکم الهی و ابلاغ رسالت صحبت میکند.
.

می شود بگویید شما از کجا فهمیدید که در مورد امامت بعد از رسول خداست
خداوند در مورد امامت بعد از حضرت موسی صحبت می کند
عجب آیات صریحی اوردید در رد ادعای خود
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ‏
و چون شكيبايى ورزيدند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايان براى ديگران قرار داديم، كه به فرمان ما مردم را به سوى حق و عدالت و آراستگى به ارزش‏ها هدايت مى‏كردند.
به باور «قتاده»
منظور اين است كه: و از بنى اسرائيل پيشوايانى قرار داديم، كه ديگران به‏وسيله آنان هدايت يافته و كارهاى شايسته انجام دهند
* * *
تفسیر مجمع البیان
اما با توجه به جمله ((جعلنا)) (قرار داديم ) بيشتر چنين به نظر مى رسد كه منظور پيامبرانى است كه از سوى خداوند به اين مقام منصوب شدند.
تفسیر نمونه
تفسیر اطيب البيان
(24) (وجعلنامنهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا وكانوا باياتنا يوقنون ): (و ازآنان پيشواياني قرار داديم كه چون به آيات ما يقين داشتند و خويشتندار بودند، به فرمان ما هدايت مي كردند)ي
عني ما بعضي از بني اسرائيل را پيشوا قرار داديم و آنها را به امر خود امام كرديم تامردم را هدايت كنند و آنها در دين صبر كردند و قبلا هم به آيات ما يقين داشتند و به حقيقت آن معترف بودند، پس تورات كتاب پر بركتي بوده كه في نفسه هدايت است ودر دامان خود افرادي را پرورش داده كه از نظر لياقت به حدي رسيده اند كه خداوندآنها را براي امامت و هدايت مردم برگزيد

bina88;180398 نوشت:


البته انبیاء نیز بواسطه سرپرستی امت و پاسخ به پرسشهایشان بغیر از رسالت دارای مسئولیت امامت نیز هستند.
در مورد انتخاب عده ای با عنوان ائمه و سمت آنها برای هدایت :

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(القصص/5)


ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم!

انتخاب عده ای با عنوان ائمه ( چه نبی باشد چه امام ) که خداوند برای هدایت بندگان تعئین کرده که منتی است از طرف خدایتعالی برای مظلومین حق طلب در برابر ظالمین

.

شما قراره آیه صریح بیاورید که بعد از رسول 12 امام معصوم می آیند بفرمایید منتظریم
bina88;180398 نوشت:

البته انبیاء نیز بواسطه سرپرستی امت و پاسخ به پرسشهایشان بغیر از رسالت دارای مسئولیت امامت نیز هستند.

خیر البریه;180199 نوشت:
وهمه پیامبران امام نبودند بلکه عده معدودی

bina88;180398 نوشت:

.
بله اصول دین پیامبران یکی است البته به شرطی که تحریف را در نظر نگیریم و همچنین سنت الله در هدایت بندگانش در مورد امامت نیز همانطوریکه عرض شد در تمام ادوار تغئیر نکرده.

..

پس اصل دوم اینست که تمام پیامبران اصول دین مشترکی داشتند و آن عبارت است از توحید ، نبوت و معاد
پس چیزی به اسم امامت جزء اصول دین نمی باشد


3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد
مثلا در مورد معاد اصل بهشت و جهنم ثابت و حتی به جزئیات بهشت و جهنم پرداخته شده است
اما ببینیم آیا اصل امامت صریح آمده است که در بند اول هنوز آیه ای صریح و محکمی ندیدم مثل محمد رسول الله
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ
پس باید صراحت بگوید ای علی ما تو را امام قرار دادیم یا هر عبارت صریح دیگر
و آنان 12 عدد هستند و اسم این 12 تن اینها می باشد یا حداقل مثل اسم پیامبران اسم چند نفر یا حداقل یک نفر آورده شودو معصوم بودن آنها

طالب علم;180400 نوشت:
جواب سوالات بنده را ندادی
می شه بفرمایید قبل از نبوت رسول خدا چه کسی امام مردم بود ؟منظور هم عصر رسول خدا چه کسی امام بود ؟

دوست عزیز اینکه در هر زمانی امامی می باشد یک مطلب است و اینکه این امام کیست یک مطلب دیگر،اصل بحث این است که بر طبق ایه قران هر قومی و گروهی باید امامی و هدایت گری داشته باشد،که امام هر قوم نیز با امام دیگر قوم فرق می کند،و اینکه ان امام حضور ظاهری داشته باشد و یا نداشته باشد خدشه ای به این اصل نمی زند،که قبلا توضیح ان امد،اما اینکه حجت خدا بر زمین قبل از پیامبر چه کسی بوده است،انرا باید ازتاریخ و گفته معصومین پیدا نمود نه از اصلی کلی ،بر طبق روایات اوصیای حضرت عیسی چنین مقامی را احراز نموده اند ...ولی چیزی که هست غیبت وظهور انها در بین مردم دخلی به عدم وجود امام ندارد،به عبارتی اصالت در وجود چنین شخصی است و شناخت به چنین امری ....ولی اینکه شخص بیاید وبگوید من امام هستم چنین چیزی بر عهده او نیست بلکه همچین امری از لوازم نبوت است.....

به عنوان مثال در حدیثی هست که:
ميان عيسي و محمد صلي الله عليه و آله و سلم 500 سال فاصله بود و از اين پانصد سال 250 سال بود كه پيغمبر و امامي ظاهر نبود . راوي پرسيد : پس چه مي كردند؟ فرمود: آنها كه مؤمن بودند به دين عيسي عليه السلام متمسك بودند و به آن عمل مي كردند؛ و فرمود كه : هرگز زمين خالي از پيغمبر يا امام نمي باشد و ليكن گاهي ظاهرند و گاهي مخفي ....

در هر حال جزئیات ضرری به انچه اصل است وارد نمی کند،واصل این است که زمین خالی از حجت حق نمی تواند باشد،حالا چه ظاهر و جلوی دید اشخاص باشد چه غایب از دید اشخاص باشد...که قبلا توضیح ان داده شد...

طالب علم;180400 نوشت:

سوال بعدی
خود حصر 12 امام نفی بودن این ادعای شماست
شما می گوییدامامان 12 تفر هستند
پس تنها 12 نسل امام دارند و نسلهای دیگر بدون امام هستند که باید حساب کرد اگر برای هر نسلی امامی بیاید باید چند امام داشته باشیم تازه چون قیامت هم مشخص نیست دقیقا نمی توان گفت چند امام لازم است
حال شما برای جواب این سوال چکار می کنید
البته لطفا به جای بازی با الفاظ جواب بدهید طوری که قبل از ما خودتون هم بفهمید چی میگید

دوست عزیز چنین امری دخل به انچه گفته شد ندارد،بلکه انچه قبل از قیامت اتفاق می افتد بنا برهمان شاخصه امامت که عصمت می باشد و از کانال ایشان به ما رسیده است،بعد از ظهور امام عصر و شهادت ایشان باز جهان از حجت خالی نمی گردد چون رجعت که یکی از اصول قران و شیعه است چنین امری را به عهده می گیرد و رجعت معصومین خلا انرا پر می کند،وبین دوران رجعت معصومین تا قیامت مصداق حکومت صالحان قرار می گیرد ،بعد از اخرین حجت خدا که از دنیا برود،جهان در هاله ای از ابهام فرو می رود ،وانوقت مقدمه صور اول اغاز می گردد........این تفصیلات را جز معصوم کسی نمی تواند ادعا نماید وهر چنین کند مصداق کذابین قرار می گیرد...

دوباره به عرض می رسانم که اصالت در این مقال ،اثبات وجود امام در هر دوره ای است و همین اصل برای اثبات اصل امامت کافی است و لی اینکه چه کسی چنین منصبی را به عهده می گیرد خارج از این بحث است....

یاحق

موضوع قفل شده است