آیا پدر و مادرمان را خودمان انتخاب کرده ایم؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پدر و مادرمان را خودمان انتخاب کرده ایم؟

سلام دوستان گرامی:Gol::Gol::Gol:
سوالی دارم که مربوط به عالم ملکوت و عالم ماقبل ملک است که قالوا بلی گفته ایم.
اینکه آیا خودمون پدر و مادرمون رو انتخاب کردیم؟
:Gig:

ashr;179454 نوشت:
سلام دوستان گرامی:gol::gol::gol:
سوالی دارم که مربوط به عالم ملکوت و عالم ماقبل ملک است که قالوا بلی گفته ایم.
اینکه آیا خودمون پدر و مادرمون رو انتخاب کردیم؟
:gig:

شما سؤالتون از جبر و اختیاره
اختیاری که ما در این عالم داریم احتمالاً نه قبل از این عالم داشتیم و نه بعد از این عالم خواهیم داشت. جبر و اختیار این عالم خاص همین عالمه. چیزی که تو همین عالم اینقدر بحث بر انگیزه، اگه بخواهد در مورد عالم قبل از دنیا تعریف بشه و در موردش بحث بشه حساب کنید چقدر غامض خواهد بود. ولی چون حرف قرآن است ما باید به اون ایمان بیاریم.

ســلام:Gol:

ashr;179454 نوشت:
آیا خودمون پدر و مادرمون رو انتخاب کردیم؟

خیر دوست عزیز.

من و شما اون زمان اصلا وجود نداشتیم تا بخوایم اختیار و انتخابی داشته باشیم.

اصلا اختیار و انتخاب در آن مرحله معنایی ندارد. چرا که اولا : اصلا کسی وجود نداشته تا ازش

بپرسن شما دوست داری پدر و مادرت چه کسی باشن؟

دوما: اگر وجود داشته که دیگه خلق شده، و اینکه بعد ازش بپرسن دوست داری پدر و مادرت کی

باشه، معنایی نداره چون خلقت صورت گرفته.

در واقع ما منتخب شرایط، اجتماع، زمینه و حتی ویژگی های ظاهری و غیره هم نیستیم ولی بعد

از خلقت، به جهت هدف افرینش خداوند گوهر " اختیار " رو به ما عطا کرده.

اما در مورد " قالوا بلی "

دوست عزیز، فکر میکنم این بحثش کاملا جداست چون بحث از " توحید فطری " است و اون سوال

شما از اختیار قبل از خلقت پرسش کرده!:Gig:

:Gol:

سلام ما خودمون انتخاب نكرديم ولي ميگن در عالم ذر اموزش هاي معنوي وجود داشته و براساس انها تعيين شده كي در چه خانواده اي باشه بعضي هم عهد بستن كه در سخت ترين شرايط ايمان ميارن :Gol:مثلا كساني كه بخاطر ايمانشون حتي از خانواده طرد شدن

زهــره;179701 نوشت:
ســلام:gol:

خیر دوست عزیز.

من و شما اون زمان اصلا وجود نداشتیم تا بخوایم اختیار و انتخابی داشته باشیم.

اصلا اختیار و انتخاب در آن مرحله معنایی ندارد. چرا که اولا : اصلا کسی وجود نداشته تا ازش

بپرسن شما دوست داری پدر و مادرت چه کسی باشن؟

دوما: اگر وجود داشته که دیگه خلق شده، و اینکه بعد ازش بپرسن دوست داری پدر و مادرت کی

باشه، معنایی نداره چون خلقت صورت گرفته.

در واقع ما منتخب شرایط، اجتماع، زمینه و حتی ویژگی های ظاهری و غیره هم نیستیم ولی بعد

از خلقت، به جهت هدف افرینش خداوند گوهر " اختیار " رو به ما عطا کرده.

اما در مورد " قالوا بلی "

دوست عزیز، فکر میکنم این بحثش کاملا جداست چون بحث از " توحید فطری " است و اون سوال

شما از اختیار قبل از خلقت پرسش کرده!:gig:

:gol:


قبل از این جهان همه ما در عالم ذر بودیم به مدت 2000 سال. و بلی را آنجا گفته ایم. همان که به عالم میثاف معروف است.

با او
عرض سلام و ادب؛


بنظرم رسید یک تلقّی اشتباهی که گاهی از عالَم ذر بیان می شود را عرض کنم و تصحیح کنم. بعضاً گفته می شود که عالَم ذر، یک عالَمی بوده در زمانی قبل از این دنیا و در مکانی غیر از این دنیا، و ما قبل از تولد در این دنیا، در انجا بوده ایم و...، که عالَم ذر به این معنا صریحاً هم با آیاتی از قرآن کردیم و هم با عقل برهانی و قطعی منافات دارد. اتّفاقا آقای محمد حسین رخشاد، در پرس و پاسخ هایی که از علامه داشته و چاپ کرده، این سوال را هم پرسیده و علامه جواب کوتاه و در عین حال کامل و دقیقی فرموده اند، که نقل می کنیم. لذا همانطور که آیدی محترم زهره به درستی گفتند، ما قبل از این دنیا، در یک عالَم دیگری به معنای مکان و زمان دیگری نبوده ایم، که این با جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن انسان منافات دارد. بلکه منظور از عالَم ذر و آیه ی آلست بربکم، قالوا بلی معنای دقیقی است که آن را در محضر حضرت علامه طباطبایی(قدس سره) می آموزیم؛


« سوال 73 خداوند متعال مى فرمايد: و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ، و اشهدهم على انفسهم : الست بربكم ؟ قالوا: بلى ، شهدنا، ان تقولوا يوم القيامه ، انا كنا عن هذا غافلين (اعراف : 172 و 173).
- و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ، ذريه آنان را بر گرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: چرا، گواهى مى دهيم . تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين امر غافل بوديم .
اين عالم چه ارتباطى با عالم (ذّر) دارد؟ و نيز چگونه اشخاص مى فهمند كه در عالم ذّر (بلى ) گفته اند با وجود اينكه در اين عالم غافلند؟

جواب علامه طباطبایی: عالم (ذّر) روح اين عالم است كه آن را (عالم غيب ) نيز مى گويند. توضيح اينكه : هر موجودى دو وجه دارد: وجه الى الله كه زمان و تدريج در آن راه ندارد؛ و وجه بغيره ، كه در آن تدريج و زمان (با مقايسه موجودات به يكديگر) راه دارد. خداوند متعال مى فرمايد: انما امره اذا اراد شيئا، ان يقول له كن ، فيكون (يس : 82)
تنها كار خداوند وقتى بخواهد چيزى را ايجاد كند، اين است تا به آن مى گويد موجود شو، بى درنگ به وجود مى آيد.
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه كلمه (كن ) همان كلمه و گفتار خداوند متعال است ، و معلوم است كه كلام خداوند متعال مانند سخن گفتن انسان نيست كه با باز كردن دهان و اعتماد بر مقاطع حروف ، صورت بگيرد، بلكه مصداق گفتار خداوند متعال (كن ) همان موجود خارجى است ؛ بر اين پايه ، گفتار خداوند متعال (كن )، هم امر است ، و هم مخاطب درست كن است ، يعنى هم به آن (كن ) مى گويد و هم به آن گوش مى دهد كه بشنود، و هم قلب مى دهد كه بپذيرد، پس كلمه (كن ) از طرفى وجود شى ء و از طرفى ايجاد آن است . و در جاى ديگر مى فرمايد: و ما امرنا الا واحده كلمح بالبصر. (قمر: 50)
فرمان ما جز يكى نيست ، آن هم چون چشم به هم زدنى مى باشد.
كنايه از اينكه : امر ما تدريج بردار نيست .

پس ، ما سوى الله و همه مخلوقات ، يك امر و به يك (كن ) ايجاد شده و يك فعل است ؛ و اين موجود واحد منبسط يك وجه الى الله دارد كه يكى است و زمان و تدريج و حركت كه از لوازم جسم و ماده است ، در آن راه ندارد، زيرا زمان از حركت پديد مى آيد، و حركت لازمه جسم است و آن لازمه ماده است و به مقتضاى سنخيت بين علت و معلول از او مسلوب است ، اين وجه الى الله عالم ذّر اين عالم است .
و همان موجود يك وجه ديگر دارد كه همين دنياى ظاهر است ، كه در آن زمان و حركت و تدريج فرض مى شود، بنابراين ، عالم ذّر از اين عالم مسلوب نيست .

همچنين عالم ذّر اين گونه نيست كه مردم به صورت ذّر و مانند مورچه يا ذرات ريز در اصلاب وجود داشته باشد، و خداوند متعال به مقتضاى (الست بربكم ؟) (اعراف : 172): (آيا من پروردگار شما نيستم ؟) خود را به آن ها بنماياند به گونه اى كه با چشم و امثال آن خداوند متعال را ببينند. و آنگاه (بلى ) (اعراف : 172) (بله ) بگويند؛ زيرا دو محذورى كه خداوند در ذيل آيه فرمود كه ان تقولوا يوم القيمه ؛ انا كنا عن هذا غافلين ، او تقولوا، انما اشرك آباؤ نا من قبل ، و كنا ذريه من بعدهم ، افتهلكنا بما فعل المبطلون (اعراف : 172، 173): (تا مبادا روز قيامت بگوييد: ما از اين امر غافل بوديم ، يا بگوييد: پدران ما پيش از اين مشرك بوده اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم ، آيا ما را به خاطر آنچه باطل انديشان انجام داده اند، هلاك مى كنى ؟) با معناى اخير سازگار نيست ، هر چند مرحوم سيد مرتضى و طبرسى رحمهما الله به همين معناى دوم قائلند. »


منبع: در محضر علامه طباطبایی-727 پرسش و پاسخ-محمدحسین رخشاد-نشر سماء قلم-ص50


پیوسته متعالی
یاحق

ashr;179454 نوشت:
سلام دوستان گرامی:Gol::Gol::Gol:
سوالی دارم که مربوط به عالم ملکوت و عالم ماقبل ملک است که قالوا بلی گفته ایم.
اینکه آیا خودمون پدر و مادرمون رو انتخاب کردیم؟:Gig:[/QUOTE

با سلام

مگر فرقي هم ميكند

اگر منظورتان در جهت عاقبت انسان در آن جهان است كه خداوند بر اساس داشته هاي انسان از او تكليف ميخواهد

ashr;179454 نوشت:
سلام دوستان گرامی:Gol::Gol::Gol:
سوالی دارم که مربوط به عالم ملکوت و عالم ماقبل ملک است که قالوا بلی گفته ایم.
اینکه آیا خودمون پدر و مادرمون رو انتخاب کردیم؟
:Gig:

با سلام:Gol:

از پاسخهای دوستان خصوصاً جناب طارق و سرکار زهره تشکر می کنم.:Gol:

بدیهی است انسانها در خلقت خود هيچ گونه اختياري از خود ندارند؛ يعني در حقيقت انسان در خلقت و در اختيار داشتن خود مجبور است و هيچ نقش و تأثيري در آن ندارد. همچنين بعد از خلقت و ورود به اين دنيا، اقامت در اين جا نيز به اختيار وي نيست؛ چرا که به طور قطع و اجبار روزي بايد اين زندگي دنيوي را ترک کند و به عالم ديگر برود. نه تنها انسان، بلکه هيچ موجودي از موجودات در خلقت خود آزاد نيستند. تنها خداوند متعال است که به انسان و ديگر موجودات زندگي و حيات مي بخشد. چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «الذي خلق الموت و الحيوة...» آن کس (خدا) که مرگ و حيات را آفريد...،» (ملک، 2)

اصولاً انسان قبل از خلقت وجود نداشت و چيزي نبود تا بتواند از خود اختياري داشته باشد. بديهي است که داشتن اختيار فرع بر وجود است. انسان ابتدا بايد موجود باشد تا بعد از وجود درباره اختيار و آزادي وي بحث کرد.

بنابراين، انسان به ناچار طبق اراده و مشيت الاهي خلق مي شود و پا به عرصۀ وجود مي گذارد چنانکه قرآن می فرماید: "«هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يکن شيئاً مذکوراً»، آيا زماني طولاني بر انسان نگذشت که چيز قابل ذکري نبود".(انسان، 1)

برای مطالعه بیشتر ر.ک:

- انسان شناسی محمود رجبی. انتشارات موسسه امام خمینی
- انسان در قرآن، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشار ات صدرا

موفق باشید ...:Gol:

با سلام به همه دوستان عزیز

جناب طارق اگر مسئله رو بیشتر بشکافند ممنون می شوم

چون بنا بر برخی احادیث حضرات معصومین قطعا عالمی قبل از عالم ما وجود داشته به نام ذر که در انجا دوستان و دشمنان اهل بیت شناسائی شده اند و انبیا مشخص شده اند
و ایضا اقرار به بلی گرفته شده در حالیکه بنا بر فرمایش حضرت علامه رحمت الله علیه عالم ذر در بطن همین عالم است اگر بنده درست متوجه شده باشم بنده

یا علی

با او
سلام و ادب؛

در پاسخ به سوال دوست عزیز آیدی محترم عبدالله؛

به سوال شما به دو شیوه می شود پاسخ داد، یکی اینکه همه ی روایاتی که شما اشاره کردید را یکی یکی بیاریم اینجا و دقیقا با بررسی سند و تطبیق با قرآن و واکاوی واژگان و بررسی نکات بلاغی، جامعه ی روائی تشکیل بدیم و یک کار فقه الحدیثی تمام عیار انجام بدیم.

و در این بررسی توجّه داشته باشیم که بسیاری از روایات و آیات ما، دارای استعارات و آرایه ها و تمثیل و تشبیه هستند و منظور از اونها، همان معنای ظاهری و سطحی ترین معنایی که ازشون فهمیده می شه، نیست. همان طور که آیات متشابه دیگر، مثل ید الله فوق ایدیهم، به همان معنای ظاهریشون نیست، اینها هم از آیات و روایات متشابه هستند که معنای ظاهری مُراد نیست.

اما راه دیگری که برای جواب سوال شما هست، اینکه اساساً وقتی ما میان یک دلیل عقلی قطعی و یک دلیل نقلی صحیح السّند، تعارض ظاهری مشاهده می کنیم، چه باید بکنیم؟

یعنی از طرفی عقل قطعی می گه که انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا هست. همچنین عقل قطعی می گه خداوند تکلّم به معنای حرف زدن و تولید صوت، نداره. و....

و از طرفی ظاهر این آیات و روایات، در وهله ی اول، این طور به نظر می رسد که بله خدا یک طرف ایستاده بود، ذرات ما هم در جایی دیگر، خدا از اون طرف گفت: آیا من خدای شما نیستم؟ و ما هم دهانمان را باز کردیم و گفتیم: بله، تو خدای ما هستی.

اینجا چه باید کرد؟ آیا این آیات و روایات، بیانگر واقعه ای تشریعی هستند که واقعا سوالی بصورت کلامی پرسیده شده باشه؟ اگر بصورت زبانی پرسیده شده، به چه زبانی پرسیده شده؟ انگلیسی؟ عربی؟ فارسی؟ آیا خدا هم با صوت آن هم در عالَم ماورای ماده، صحبت می کند؟ و یعنی ذرّات ما دهان داشته که صحبت کنه؟ و ما کجا زبان آموخته بودیم؟ و.....؟!!!

یا اینکه این آیات و روایات، بیانگر یک ماجرای تکوینی است، که گویی ما در دل خود به مثابه ی یک ایمان قلبی، در وهله ای، تصدیق به بودن خدا کردیم، با بودن خودمان؟! یعنی از وجود خود، پی به وجود خالق خود برده ایم و اینگونه تصدیق تکوینی صورت گرفته. و این مسئله به زبان تمثیل و تشبیه، بصورت داستان تمثیلی که ریشه در حقیقت داره، ولی ظاهرش داستانی است، بیان شده است؟!

*****************************************************

به این چند خط از آیت الله جوادی آملی در باب تعارض دلیل عقلی و نقلی توجّه کنید:

[توصیه می کنم دوستان اهل مطالعه و بحث در حیطه ی مباحث دینی، حوصله کنند و این چند خطی که از حکیم عصر آقای جوادی آملی(حفظه الله) نقل کرده ام حتماً مطالعه کنند. قسمت های رنگی شده را دقیق تر مطالعه بفرمائید.]

«فصل چهارم: تعارض عقل و نقل

از مباحث گذشته اين نكته آشكار شد كه عقل در عرض نقل، حجّت و معتبر است و جانب معرفت شناختي دين را تحت سلطه و اشراف وحي تأمين مي‏كند. شواهدي از قرآن بر هم طرازي و هم سطحي عقل با نقل در هندسه معرفت ديني، اقامه شد. بايد اين نكته اضافه شود كه مقصود از ظاهر برخي روايات كه تخطئه عقل در برابر نقل را افاده مي‏كند، خصوص قياس فقهي و تمثيل منطقي است؛ نه عقل برهاني و اطمينان‏آور.
قياس فقهي قبل از اينكه در علم فقه و اصول بي‏اعتبار شود، در علم منطق تحت عنوان «تمثيل» تخطئه شده و قرنهاست كه موهون بودن آن پيش از تاك و تاك نشان تبيين شده است؛ يعني پيش از اينكه اين روايات بخواهند ضعف و سستي قياس فقهي را بيان كنند، عقل برهاني بر بي‏اعتباري ظنّ و گمان برخاسته از تمثيل منطقي كه همان قياس فقهي است فتوا داده و اين روايات مؤيد عقل و منطق هستند.
از عقل برهاني نه تنها در روايات تخطئه نشده، بلكه به عنوان حجّت دروني در كنار حجّت بيروني (نقل معتبر) مورد تأكيد قرار گرفته است. مرحوم صدوق نقل مي‏كند كه ابن السكيت به وجود مبارك امام رضا(عليه‌السلام) عرض كرد كه امروز مدعيان زيادند و دعواها فراوان، حجّت خدا بر مردم چيست؟ فرمود: «العقل».(بحارالانوار، ج1، ص105)

نتيجه طبيعي و منطقي جاي گرفتن عقل در درون هندسه معرفت ديني و برابر نشستن آن در عرض نقل، آن است كه معرفت نسبت به دين و شناخت از اسلام زماني شكل مي‏گيرد كه همه منابع معرفتي آن در كنار هم و با هم ملحوظ شوند، بنابراين كسي مجاز نيست به صرف مراجعه به همه قرآن، در مسئله‏اي مدّعي شود كه دين و اسلام چنين مي‏گويند، چه رسد به اينكه با انتخاب يك يا دو آيه بخواهد نظر اسلام را درباره مطلبي بيان كند.
ابتدا بايد همه قرآن را به اندازه توانمان با يكديگر بررسي و ارزيابي كنيم، زيرا برخي آيات مفسر بعضي ديگر است: «يفسّر بعضه بعضاً». سپس بگوييم قرآن اين محتوا را ارائه مي‏دهد. در رتبه بعد به سراغ روايات برويم و متشابهات آن را به محكماتش ارجاع دهيم و روايات مخصص و مقيّد را در كنار عموم و اطلاق ببينيم و احياناً اگر روايت معارضي وجود دارد با توجه به اخبار علاجيه تعارضات آن را علاج و رفع كنيم. در مرتبه سوم اين روايات را به قرآن عرضه كنيم، زيرا بر طبق روايات مربوطه، قرآن ميزان و معيار پذيرش روايات است و رواياتِ مخالف كتاب الله بايد طرد شوند.
كساني كه به منزلت عقل در درون معرفت ديني توجه نمي‏كنند پژوهش محدود را پايان مراحل وصول به فهم حجّت و معتبر از دين مي‏دانند و گمان مي‏برند به صرف مراجعه به ادله نقلي؛ يعني كتاب و سنّت، فهم از دين حاصل شده است حال آنكه اگر به شأن عقل در بُعد معرفت شناختي دين توجه شود بايد سهم عقل در شكل‏دهي فهم از دين مورد اعتنا قرار گيرد. در اين صورت چه‏بسا فهمي از كتاب و سنّت با برهان عقلي معارض باشد يا مفاد يك روايت به وسيله دليل عقلي تخصيص يا تقييد يابد.
همان‏گونه كه در درون ادله نقلي فراوان با موارد تعارض و تخصيص و تقييد روبه‏رو هستيم، ميان ادله نقلي با دليل عقلي نيز اين امور اتفاق مي‏افتد، پس مراحل ادراك حكم خدا و فهم حجّت و معتبر از دين زماني كامل مي‏شود كه هر دو منبع دين؛ يعني عقل و نقل را به طور كامل بررسي مي‏كنيم، آن‏گاه مجازيم در مسئله‏اي مدعي شويم كه اسلام چنين مي‏گويد.
قرآن به تنهايي تمام اسلام نيست مگر نزد كساني كه «حسبنا كتاب الله» را معتقدند چنان‏كه روايات نيز تمام اسلام نيستند، بلكه ثقل اصغرند. مجموع قرآن و روايات و عقل مي‏توانند معرّف احكام اسلام بوده و حجّت شرعي در باب فهم دين را به دست دهند.

تعارض عقل و نقل به راههاي مختلفي قابل حلّ است. در مواردي كه عقل و نقل متباين هستند لازم است به يقين اخذ شود؛ مثلاً روايت يا آيه‏اي را كه با مطلب يقيني و برهاني عقل ناسازگار است از ظاهر خويش منصرف مي‏شود و آن را به معنايي موافق با دليل عقلي تأويل مي‏برند و اگر محملي براي آن نبود (بنا به نظر برخي) روايت مخالف با حكم صريح عقل را تأويل مي‏كنند و يا به بيان ديگر علم آن را به اهلش وامي‏گذارند.

براي مثال، زماني كه به دليل صريح عقلي براي ما مسلّم شد خداوند جسماني، داراي اعضا و قابل رؤيت با حواس ظاهري نيست، آن دسته از آياتي كه ظهور در جسم داشتن خداوند دارند؛ نظير ﴿يَدُ اللهِ فَوقَ اَيديهِم﴾(1)، ﴿وُجوهٌ يَومَئِذٍ ناضِرَة ٭ اِلي رَبِّها ناظِرَة﴾(2) را بي‏درنگ به محمل صحيحي تأويل مي‏بريم و تعارض ظاهري عقل و نقل را برطرف مي‏سازيم، چنان كه با ادله عقلي‏اي كه درباره لزوم عصمت انبيا(عليهم‌السلام) در دست داريم آياتي نظير ﴿وعَصي ءادَمُ رَبَّهُ فَغَوي﴾(3) را بي‏درنگ توجيه مي‏كنيم و معناي ظاهري آن را حجت نمي‏دانيم.

»

کتاب منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی-آیت الله جوادی آملی-نشر اسراء-صص 70-74

پیوسته متعال
یاحق

سلام
بلاخره نفهمیدم دنیای فبل این هست یا نیست؟
شاید اونجا روح ما بوده و بعد با انتخاب خود ما برای ازمایش شدن و رفتن به درجات بالا با تولد جسم به دنیا اومدیم
شاید خدا اونجا قبلش گفته اگه رفتین دنیا اونجا سخته و قبلش اون قول رو گرفته
شاید چون قران میگه: و به یاد بیار فلان..... میخوات چیزی که ما میدونیستیمو یاد اوری کنه ؟

روح سبز;197794 نوشت:
سلام
بلاخره نفهمیدم دنیای فبل این هست یا نیست؟
شاید اونجا روح ما بوده و بعد با انتخاب خود ما برای ازمایش شدن و رفتن به درجات بالا با تولد جسم به دنیا اومدیم
شاید خدا اونجا قبلش گفته اگه رفتین دنیا اونجا سخته و قبلش اون قول رو گرفته
شاید چون قران میگه: و به یاد بیار فلان..... میخوات چیزی که ما میدونیستیمو یاد اوری کنه ؟

سلام این دنیای قبل چی هست؟
که شما این قدر دنبال جواب اینکه اون جا بودی یا نبودی میگردی؟

روح سبز;197794 نوشت:
بلاخره نفهمیدم دنیای فبل این هست یا نیست؟ شاید اونجا روح ما بوده و بعد با انتخاب خود ما برای ازمایش شدن و رفتن به درجات بالا با تولد جسم به دنیا اومدیم شاید خدا اونجا قبلش گفته اگه رفتین دنیا اونجا سخته و قبلش اون قول رو گرفته شاید چون قران میگه: و به یاد بیار فلان..... میخوات چیزی که ما میدونیستیمو یاد اوری کنه ؟
من از یکی از کارشناسان ان لاین پرسیدم این طور پاسخ دادند:
بعضی از مفسران میگویند الست بربکم به عالم زر اشاره داره اما بعضی ا مفسران معاصر مثل ایت الله جوادی املی و ایت الله طباطبایی اعتقاد دارند که این ایه در واقع به عقل ما انسان ها اشاره داره!و حجت باطنی و نه عالمی دیگه!!

اما متاسفانه اینکه نظر کدام گروه از مفسران کاملا درسته معلوم نیست هنوز!

سلام دوستان
اتفاقاچند سال پیش من هم این مطلب رو از یه مشاور که اتفاقا روحانی هم بود شنیدم
که قبل از این عالم ما در عالم ذر بودیم و در اونجا خداوند از ما می پرسد که ایا مایل هستی در دنیا زندگی کنی و ما هم برای تقرب به پروردگار و تحمل سختی هاقبول کرده ایم و روایت هم هست که انتخاب خونواده و پدر و مادرمان هم بعهده خودمون بوده البته می گفت روایتش ضعیفه

کارشناسای محترم لطفا مطالب رو طوری بیان کنند که برای یه شخص عادی که فقه و الهیات نخونده هم قابل درک باشه
مرسی

سلام

پدر و مادر هر انسان را خود انسان با اعمالش انتخاب کرده است
پسر و دختر هر انسانی را نیز خود انسان با اعمالش انتخاب کرده است

الله تعالی علیم است

(معلم می داند دانش آموز تنبل در امتحان ناموفق است بازهم ازش امتحان می گیره و بدون امتحان او را مردود نمی کنه مبادا اعتراض کنه )

الله جل جلاله فردی به نام علی را می داند که در نهایت قرآن را حفظ می کند از طرفی حافظ می تواند چند نفر را به بهشت ببر من جمله پدر و مادر

حال

الله تعالی که از اول در عالم بالا کسی را مادر و پدر علی قرار می دهد که از لحاظ چیزهای زیادی به او نزدیک باشد (شاید در برخی موارد با هم مخالف باشند)

پدر و مادر او را کسی می کند که واقعا ذره ای ایمان داشته باشد تا علی بنا به حافظ قرآن او را وارد بهشت ببرد

پدر ومادر او را یک انسان ضعف الایمان نمی کند

زیرا در این صورت در شفاعت آخرت نا عدلی ایجاد می شود

پس از همان ابتدا بنا بر اعمال پسر را متناسب با پدر و پدر را متنا سب با پسر قرار داده

حال شاید استثناهایی باشه کسی پدر کافره و خودش مسلمانه یا بلعکس این دیگر درحکمت الهی است

اما در کل با همین مثالی که گفتم همین گونه است

سلام
راستشو بخوای این سوال چند سال پیش من بود که جوابشو تو یه خواب گرفتم
یک شب که خوابیدم خواب دیدم که تو یه دنیای دیگم زن بچه داشتم دنیای خیلی قشنگی بود یادم پنجره اشپزخونه رو به دریا باز میشد در خونه رو به یه باغ خیلی قشنگ خیلی حال میکردم تو اون دنیا یک رو اعلام کردن ای انسانها شما برای این که خودتون رو بسنجید باید به یه دنیایی برید نمیدونم برای چی اومدم و تو اون دنیا برای چی اومدم به نظرم میاد که میگفتن برید یه دنیایی و وفادارتون رو ثابت کنید من تصمیم نداشتم بیام یادم میاد اخرین روز بود و یادم هم نمیاد برای چی تصمیم گرفتم بیام از اون دنیا قشنگ اخرین روز بود تو خواب یادم اعلام میکردن که امروز اخرین روز تا این موقه وقت دارید اقا من از خانوادم خداحافظی کردم یادم گفتم شما تیکه گمشده من هستید شاید تو اون دنیا من شما رو به یاد نیارم ولی با دست پر برمیگردم و میام پیشتون یادم میاد اخرش که داشتم خداحافظی میکردم چند ساعت مونده بود تا اخرین فرصت برای ازمایش اقا ما اومدیم مثل این دنیا کاغذ بازی نبود تصمیم میگرفتی اون تصمیم عملی میشد یادم وقتی داشتم میومدم یکی که شکل ادمی زاد نبود گفت تصمیمت گرفتی ممکنه ضرر کنی مطمعنی میخوای بری گفتم اره یادم خوابوندم یه جایی مثل قبر اون موقه من تو قبر بیدار شدم قبر زیبایی بود یه نفر اومد جلو گفت من دوستتم اومدم تا کمکت کنم تا مقدمات رفتن به اون دنیات فراهم بشه من رو برد با خودش یادم کشور و خانواده رو انتخاب میکردن اون دوستم چند تا خانواده رو بهم معرفی کرد حتی منو فرستاد تو اون خانواده ها زندگی کنم ببینم چه طوریه من اون لحظه یادم فقط به فکر این بودم که دست پر برگردم منو تو یه خانواده پولدار برد کسل کننده برد ولی من همه چی داشتم کسل کننده بود اون خانواده رو نخواستم من رو بپش یه خانواده معتقد برد دیدم انها اصلا به درد من نمیخوردن چون همیشه تو عمل کم میارن اما منو پیش خانواده الانم اورد به خدا همون اتفاقهایی که حتی ایندشو تو خواب میبینم دیدم همون خوابهایی که ایندشو تو بیداری میدیدم من خانواده کنونیم رو انتخاب کردم یادم دوستم کمکم کرد گفت سعادت تو تو این خانوادست یادم بعضی ها که داشتن انتخاب میکردن به خاطر این که زیاد زجر نکشن تو این ازمایش خانواده های راحت رو انتخاب میکردن اقا بعد از این انتخاب من چند بار از من پرسیدن ایا مطمعنی گفتم اره بعدش دوست من بعضی چیزهارو برام توضیح داد که وحشت کردم ولی ته دلم راضی بود چون دوستم بهم گفته بود با این خانواده که انتخاب کردی دست خالی بر نمیگردی یادم من با دوستم حدود چند روز تو یه کوها و تپه های گردش میکردیم تا این که باور کنید تو دل مادرم رو هم دیدم بعدش متولد شدم و تمام اتفاقاتهایی که تو زندگیم تا الان رخ داده رو دیدم و اخر خوابم بود که دوستم اومد و گفت مسیر رو اشتباه داری میری اومدم کمکت حواست جمع کن
اما بعد از اون خواب الان به جای رسیدم که گاهی اوقات به خدا شک میکنم ولی یاد اون دنیا میفتم دلم اروم میگیره با این که خواب بوده ولی به ارامش میده حالا هم اگه اون خواب حقیقت داشته باشه میخوام بگم خدایا غلت کردم این خانواده رو انتخاب کردم همش مشکلات همش بدبختی همش کار سختیه به دادم برس من جز نماز خواندن و کفر گفتن هیچ گناهی ندارم تا حالا هم حق کسی رو نخوردم البته این دلیل اصلیش خانوادم بودن
دوستان اگه کسی این دوست من که تو خواب دیدمش دید بهش بگه که خیلی وقته سراغم نیومده این رسم رفاقت نیست
ببخشید این یه خواب بود باورش برای خودم هم گاهی اوقات سخته ولی اون کلمه اون دوستم یادم نمیره که میگفت تو اون زندگی اصلا به ظاهر دنیا نگاه نکن

سلام.
یه چیزی برام سواله.
کاربرد سوالات این چنینی چیه؟

[="Times New Roman"][="DeepSkyBlue"]نه خواهش میکنم بزرگوار
بنده که وارد درس معرفت نفس شدم و رسیدم به بحث اختیار این سوال مطرح شده و هنوز نه جواب فلسفی شنیدم و نه عرفانی و نه غیره...
[/]

تو بحث معرفت نفس خیلی سوالات دیگه ای وجود داره که اگه جواب براشون داشته باشین خودبخود چنین سوالاتی کمرنگ میشه.
مثلاً اینکه نقش خانواده در کمال انسان چقدره؟ اگه نقش قابل توجه و تعیین کننده ای داشته باشه پرسیدن چنین سوالاتی جا داره اما اگه نه، نه.
من عقیده دارم اختیار و اراده ی شخص انسان بعد اینکه وارد عالم ماده شد، تو سیر معرفتی و کمالی اش نقش تعیین کننده داره و این اراده می تونه از عوامل دیگه مث خونواده اثر بگیره می تونه نه.

[=Times New Roman]سلام عليكم و رحمه الله

جناب عشر گرامي اين سوال يك شبهه فرقه اي است
كه زمزمه ميشود
به اين صفحه از تاپيك نظري بياندازيد.

http://www.askdin.com/thread12147-4.html

موضوع قفل شده است