شيعه در دوران حاكميت امويان !!!!!!!!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شيعه در دوران حاكميت امويان !!!!!!!!

با سلام

سال شصت هجرى قمرى معاويه در گذشت و پسرش يزيد طبق بيعتى كه پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمان حكومت اسلامى را در دست گرفت.
يزيد به شهادت تاريخ،هيچگونه شخصيت دينى نداشت،جوانى بود حتى در زمان حيات پدر، اعتنايى به اصول و قوانين اسلام نمى‏كرد و جز عياشى و بى بند و بارى و شهوترانى سرش نمى‏شد و در سه سال حكومت‏خود،فجايعى راه انداخت كه در تاريخ ظهور اسلام با آن همه فتنه‏ها كه گذشته بود،سابقه نداشت.
سال اول،حضرت حسين بن على عليه السلام را كه سبط پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود با فرزندان و خويشان و يارانش با فجيعترين وضعى كشت و زنان و كودكان و اهل بيت پيغمبر را به همراه سرهاى بريده شهدا در شهرها گردانيد (1) و در سال دوم،«مدينه‏»را قتل عام كرد و خون و مال و عرض مردم را سه روز به لشكريان خود مباح ساخت (2)

و سال سوم،«كعبه مقدسه‏»را خراب كرده و آتش‏زد!! (3) و پس از يزيد،آل مروان از بنى اميه زمام حكومت اسلامى را-به تفصيلى كه در تواريخ ضبط شده-در دست گرفتند حكومت اين دسته يازده نفرى كه نزديك به هفتاد سال ادامه داشت،روزگار تيره و شومى براى اسلام و مسلمين به وجود آورد كه در جامعه اسلامى جز يك امپراطورى عربى استبدادى كه نام خلافت اسلامى بر آن گذاشته شده بود،حكومت نمى‏كرد و در دوره حكومت اينان كار به جايى كشيد كه خليفه وقت (وليد بن يزيد) كه جانشين پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و يگانه حامى دين شمرده مى‏شد،بى محابا تصميم گرفت‏بالاى خانه كعبه غرفه‏اى بسازد تا در موسم حج در آنجا مخصوصا به خوش گذرانى بپردازد (4) !!

خليفه وقت[وليد بن يزيد]قرآن كريم را آماج تير قرار داد و در شعرى كه خطاب به قرآن انشاء كرد گفت:روز قيامت كه پيش خداى خود حضور مى‏يابى بگوى خليفه مرا پاره كرد!! (5) البته شيعه كه اساسا اختلاف نظر اساسى‏شان با اكثريت تسنن در سر دو مسئله خلافت اسلامى و مرجعيت دينى بود،در اين دوره تاريك،روزگارى تلخ و دشوارى مى‏گذرانيدند ولى شيوه بيدادگرى و بى بند و بارى حكومتهاى وقت و قيافه مظلوميت و تقوا و طهارت پيشوايات اهل بيت آنان را روز به روز در عقايدشان استوارتر مى‏ساخت و مخصوصا شهادت دلخراش حضرت حسين پيشواى‏سوم شيعه در توسعه يافتن تشيع و بويژه در مناطق دور از مركز خلافت،مانند عراق و يمن و ايران كمك بسزايى كرد.
گواه اين سخن اين است كه در زمان امامت پيشواى پنجم شيعه كه هنوز قرن اول هجرى تمام نشده و چهل سال از شهادت امام سوم گذشته بود،به مناسبت اختلال و ضعفى كه در حكومت اموى پيدا شده بود،شيعه از اطراف كشور اسلامى مانند سيل به دور پيشواى پنجم ريخته به اخذ حديث و تعلم معارف دينى پرداختند (6) .
هنوز قرن اول هجرى تمام نشده بود كه چند نفر از امراى دولت‏ شهر قم را در ايران بنياد نهاده و شيعه نشين كردند (7) ولى در عين حال شيعه به حسب دستور پيشوايان خود،در حال تقيه و بدون تظاهر به مذهب زندگى مى‏كردند.
بارها در اثر كثرت فشار و سادات علوى بر ضد بيدادگريهاى حكومت قيام كردند ولى كست‏خوردند و بالاخره جان خود را در اين راه گذاشتند و حكومت‏بى‏پرواى وقت در پايمال كردن‏شان فروگذارى نكرد.

جسد زيد را كه پيشواى شيعه زيديه بود از قبر بيرون آورده به دار آويختند و سه سال بر سر دار بود،پس از آن پايين آورده و آتش زدند و خاكسترش را به باد دادند!! (8) به نحوى كه اكثر شيعه معتقدند امام چهارم و پنجم نيز به دست‏بنى اميه با سم در گذشتند (9) و درگذشت امام دوم و سوم نيز به دست آنان بود.

فجايع اعمال امويان به حدى فاحش و بى‏پرده بود كه اكثريت اهل تسنن با اينكه خلفا را عموما مفترض الطاعه مى‏دانستند ناگزير شده خلفا را به دون دسته تقسيم كردند.خلفاى راشدين كه چهار خليفه اول پس از رحلت پيغمبر اكرم مى‏باشند (ابو بكر و عمر و عثمان و على) و خلفاى غير راشدين كه از معاويه شروع مى‏شود.

امويين در دوران حكومت‏خود در اثر بيدادگرى و بى بند و بارى به اندازه‏اى نفرت عمومى را جلب كرده بودند كه پس از شكست قطعى و كشته شدن آخرين خليفه اموى،دو پسر وى با جمعى از خانواده خلافت از دار الخلافه گريختند و به هر جا روى آوردند پناهشان ندادند،بالاخره پس از سرگردانيهاى بسيار كه در بيابانهاى نوبه و حبشه و بجاوه كشيدند و بسيارى از ايشان از گرسنگى و تشنگى تلف شدند،به جنوب يمن در آمدند و به دريوزگى خرج راهى از مردم تحصيل كرده و درزى حمالان عازم مكه شدند و آنجا در ميان مردم ناپديد گرديدند (10) .



پى‏نوشتها:
1-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 216 تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 190.مروج الذهب،ج 3،ص 64 و تواريخ ديگر.
2-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 243.تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 192.مروج الذهب،ج 3،ص 78.
3-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 224 تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 192.مروج الذهب،ج 3،ص 81.
4-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 73.
5-اذا ما جئت ربك يوم حشر فقل يا رب خرقنى الوليد (مروج الذهب،ج 3،ص 216)
6-ر.ك:بحث امام شناسى همين كتاب.
7-معجم البلدان،ماده‏«قم‏»
7-مروج الذهب،ج 3،ص 217-219.تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 66.
8-بحار،ج 12 و ساير مدارك شيعه.
10-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 84.
شيعه در اسلام صفحه 52
تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

موضوع قفل شده است