تفسیر آیه 72 احزاب

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفسیر آیه 72 احزاب

با سلام!
در آیه 72 سوره احزاب،در پایان آیه منظور از ظلومی و جهولی انسان چیست؟
آیا قبول کردن امانت الهی مساوی است با این دو صفت انسان یا نه؟
اگر امکان داردقسمت پایانی این آیه را برایم تفسیر کنید.

انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض والجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها وحملها

الانسان انه کان ظلوما جهولا .

ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم،آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن

هراسیدند؛وانسان آن را بر دوش کشید،او بسیار ظالم و جاهل بود .

باتشکر!


آيا توصيف انسان به اين دو وصف كه ظاهر آن نكوهش و مذمت او است بخاطر پذيرش اين امانت بوده؟!

مسلما پاسخ اين سؤال منفى است، چرا كه پذيرش اين امانت بزرگترين افتخار و امتياز انسان است، چگونه ممكن است بخاطر قبول چنين مقام بلندى او را مذمت كرد؟
يا اينكه اين توصيفها به خاطر فراموش كارى غالب انسانها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان كارى كه از آغاز در نسل آدم به وسيله" قابيل" و خط قابيليان شروع شد و هم اكنون نيز ادامه دارد.
انسانى كه او را از" كنگره عرش مى‏زنند صفير"، بنى آدمى كه تاج" كرمنا" بر سرشان نهاده شده، انسانهايى كه به مقتضاى إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً نماينده خدا در زمين هستند، بشرى كه معلم فرشتگان بود و مسجود ملائك آسمان شد، چقدر بايد" ظلوم" و" جهول" باشد كه اين ارزشهاى بزرگ و والا را به دست فراموشى بسپارد، و خود را در اين خاكدان اسير سازد، و در صف شياطين قرار گيرد، و به اسفل السافلين سقوط كند؟! آرى پذيرش اين خط انحرافى كه متاسفانه رهروان بسيارى از آغاز داشته و دارد بهترين دليل بر ظلوم و جهول بودن انسان است، و لذا حتى خود آدم كه در آغاز اين سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف مى‏كند كه بر خويشتن ستم كرده است رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (سوره اعراف آيه 23).
در حقيقت همان ترك اولى كه از او سر زد ناشى از فراموش كردن گوشه‏اى از عظمت اين امانت بزرگ بود! و به هر حال بايد اعتراف كرد كه انسان به ظاهر كوچك و ضعيف اعجوبه جهان خلقت است كه توانسته است بار امانتى را بر دوش كشد كه آسمانها و زمين‏ها از حمل آن عاجز شده‏اند، اگر مقام خود را فراموش نكند

با سلام

دو كلمه" ظلوم" و" جهول" دو وصف از ظلم و جهلند، و كسى را ظلوم و جهول گويند كه ظلم و جهل در او امكان داشته باشد، هم چنان كه به قول فخر رازى اسب چموش، و چارپاى چموش، و آب طهور، اوصافى هستند، براى حيوانى كه امكان چموشى، و آبى كه امكان طهور بودن را داشته باشد، و به همين جهت به سنگ و كلوخ، چموش نمى‏گويند .
ممكن هم هست- به قول بعضى ديگر-" دو كلمه مورد بحث به معناى مبالغه در ظلم و جهل را افاده كنند"( ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 528)

ظلوم و جهول بودن انسان، هر چند كه به وجهى عيب و ملاك ملامت و عتاب، و خرده گيرى است، و ليكن، عين همين ظلم و جهل انسان مصحح حمل امانت و ولايت الهى است، براى اينكه كسى متصف به ظلم و جهل مى‏شود كه شانش اين است كه متصف به عدل و علم باشد، و گر نه چرا به كوه ظالم و جاهل نمى‏گويند، چون متصف به عدالت و علم نمى‏شود، و همچنين آسمانها و زمين جهل و ظلم را حمل نمى‏كنند، به خاطر اينكه متصف به عدل و علم نمى‏شوند، به خلاف انسان كه به خاطر اينكه شان و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نيز هست.

و امانت مذكور در آيه که عبارت است از ولايت الهى و كمال صفت عبوديت، وقتى حاصل مى‏شود كه حامل آن، علم و ايمان به خدا داشته، و نيز عمل صالح را كه عبارت ديگر عدالت است، داشته باشد، و كسى كه متصف به اين دو صفت بشود، يعنى ممكن باشد كه به او بگوييم عالم و عادل، قهرا ممكن هم هست گفته شود، جاهل و ظالم، و چون علم و عدالت انسان موهبتى است كه خدا به او داده، و اما خود او فى حد نفسه جاهل و ظالم است، پس همين اتصاف ذاتى‏اش به ظلم و جهل، مجوز اين شده كه امانت الهى را حمل كند، و در حقش گفته شود: انسان بار اين امانت را به دوش كشيد، چون ظلوم و جهول بود(المیزان)

به عبارت ديگر حمل اين امانت الهي يعني اراده و اختيار بر انسان در صورتي صحيح و صادق مي باشد كه اين انسان شأنيت اتّصاف به ظلم و جهل را داشته باشد. و الّا اگر انسان اين شأنيت و استعداد اتّصاف به اين صفات را نداشت با ديگر موجودات «آسمانها و زمين» هيچ فرقي نداشت و از اين جهت حمل اين امانت بزرگ الهي نيز بر او صحيح نبود و آسمانها و زمين به اين دليل نتوانستند حامل اين امانت بزرگ الهي شوند كه استعداد اتّصاف به صفات ظلم و جهل را نداشتند, ولي انسان چون شأنيت اتصاف به ظلم و جهل را في حد نفسه داشت توانايي و استعداد جدا شدن از آن دو و متصف شدن به علم و عدل را نيز داشت و چنين انسان عالم و عادلي مشمول عنايات و رحمت خاصه و رحمت گسترده خداوند خواهد بود. پس ظلوم و جهول بودن في حد نفسه بودن انسان باعث شد كه توانايي حمل را پيدا كند و از ظلمت جهل و ظلم رهايي يابد پس خداوند به او لطف كرده تا بتواند ازچنين ظلمتهايي رهايي يابد.

«منظور از ظلوم و جهول، شأنيت و زمينه ظلم و جهل است نظير فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها الشمس/ 8، معنى آيه چنين مى‏شود: انسان امانت را حمل كرد زيرا كه شأنا ظلوم و جهول بود و مى‏توانست به عدل و علم راه يابد».( تفسير أحسن الحديث، ج‏8، ص: 402)

موضوع قفل شده است