کتابی خلاصه و مفید برای ما جوانان و نو جوانان با توجه به مکتب شیعه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتابی خلاصه و مفید برای ما جوانان و نو جوانان با توجه به مکتب شیعه

با سلام
این کتابی رو که من خودم دیدم و مطالعه کردم خیلی به دردم خورد.
در واقع این کتاب بر اساس کتب تخصصی علمای شیعه د رمباحث طبی و روانشناسی اسلامی است.
در مورد مطالبش اگر بخوام کمی توضیح بدم اینکه کتاب از سه بخش کلی تشکیل شده است:
قسمت اول در مورد نگه داری جسم ما است که شامل مباحثی مثل تغذیه(خیلی جمع و جور و خلاصه)،روش های ساده اسلام در پیشگیری و درمان بیماری های رایج،نکاتی در بهداشت خواب و ورزش و پاکیزه نگه داشتن بدن.
قسمت دوم کتاب به بررسی مغز و قدرت تفکر انسان می پردازد.این قسمت خیل برام تازه بود. کمی طول کشید به اون عمل کنم و عادت کنم اما بعدش جواب داد.یا اینکه نجوم بر کارهای انسان اثر دارد؟ یانه؟
قسمت سوم هم در مورد بعضی مطالب کاربردی در رابطه با ارتباط انسان با جامعه و یا حتی اشیا است بعضی از اثرات ادکار دینی، محافظت انسان از خود در برابر صدمات که دشمن به ما شیعیان می زند(این بخش بسیار جالب بود)و ... است
البته برای دانلود آن باید به قسمت کتابخانه بروید
در ادامه نیز سعی می کنم تا مطالبی بگذارم. از نظراتتان خوشحال میشوم

طب الهی (1)

مقدمه

هدف از طبابت درمان وسلامت جامعه بشری است و منحصر کردن روشهای درمانی به یک مکتب طبی ظلم به سلامت جامعه انسانی است چرا که شاید مکاتب دیگر نسبت به درمان روش هائی بهتر داشته باشند پس ملاحظه و بررسی مکاتب طبی دیگر مقتضای عقل و انصاف است تنها مکتبی می تواند روش درمانی را در خود منحصر کند که به تاروپود وجود انسانی آگاه و علم او کسبی و حاصل از تجربه در گذشت ایام نباشد و این مدعائی است که غیر از خالق انسان گوینده آن به مقتضای عقل و وجدان کاذب است از اینجاست که ضرورت پیگیری مکتب طبی ای که متصل به وحی باشد برای فطرتهای خاموش نشده جلوه گری می کند.


راه ورود به طب الهی
از ضروريات کار در طب الهی ، شناخت دقيق متون طب سنتي است چرا که « الاشياء تعرف بمقابلاتها» اشيا با ضدشان شناخته مي شوند. آدم ظلمت ديده نور را مي شناسد و قدر هوا را کسي مي داند که از آن محروم مانده باشد. بهر حال براي اينکه طب الائمه را بهتر بشناسيم و ببينيم همان تکرار طب سنتي است يا چيزي غير از آن، لازم است که طب سني را به خوبي در مطالعه بگيريم

بر خلاف منابع درسيِ رشته پزشکي در دانشگاهها که حاصل تاليفات زبدگان و نام آوراني است که آثارشان در شئون مختلف طب محل توجه و استفاده است، در طب الائمه غير از روايات وارده از سوي معصومين ع ، منبعي قابل استفاده نداريم. چرا که اين گنج عظيم آنچنانکه بايد از موشکافيهاي عالمانه براي کشف اسرار بر کنار مانده است. بوعلي، جرجاني و عقيلي خراساني، در طب سنتي شخصيتهايي جا افتاده اند, اما در حوزه طب الائمه جاي چنين دانشمندي خالي است.

تلخترين واقعيت اين است که ما امامان معصوم علیهم السلام را به درستي نمي شناسيم و نسبت به ابعاد مختلف شخصيت ايشان جاهليم و اين جهل باعث شده است که از درياي گوهرافشان دانش الهي آنان بي بهره بمانيم. از اينرو اصليترين مقدمه براي ورود به منظومه ي طب الائمه ، امام شناسي است. تا علم امام را در فقه خلاصه ندانيم و مدير بودن را براي امامان جامعه کافي نشناسيم.
لازمه اين شناخت اين است که از طرح شبهه و سوال در مورد شخصيت امام نهراسيم و يقين بدانيم که با چنين رويکردي است که جهل به معرفت بدل مي شود و گنج پنهان به برکت جاري
برای آگاهی از شخصیت طبی شان چند نمونه میآوریم
کسي محضر امام صادق علیه السلام آمد و گفت: کنيزي دارم که در خواب مي ترسد(فزع النوم)، بيماريي که کسي نتوانسته علاجش کند. حضرت فرمود: فصدش کن
و او را فصد کردند و خوب شد. بحارالانوار ج 73 ص 190
آن قدر شخصیت بعضی افراد غفلت شده که اگر بگويند امام صادق ع چنين دستوري دادند، پذيرفته نمي شود. در حاليکه حضرت فرموده اند: در برابر روايتي که نام ما را بر سرش ديديد ، تسليم باشيد. بحارالانوار ج2 ص188

از جمله مسائلي که باعث بی مهری به روايات طبي شده تعارضات ظاهر روايات است. اين تعارضات هم در کليات طب الائمه ديده مي شدو هم در جزئيات ( مثلا استحمام کردن باعث چاقي و از طرفی علاج لاغري می دانند)3 وسائل الشیعه ج 2 ص 53
شايد در ابتدا چنين به نظر برسد که مجموعه اي از روايات متعارض نمي تواند مبناي علمی و عمليِ طبی باشد که کوچکترين خطا در آن جايز نيست.کسي محضر امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «خبري که از جانب شما به ما مي رسد دوگانه است و هر کسي چيزي مي گويد.» امام فرمود: «يعني يکي مي گويد روز است و ديگري مي گويد شب؟»
گفت:« نه تا اين حد. ولي به هر حال ضد و نقيضند»
فرمود:« روايتي را که از طرف ما به شما مي رسد ولو ضد و نقيض رد نکنید و بعد بياييد ما دليلش را به شما مي گوييم.»بحارالانوار ج2ص 187

بر خلاف ساير فِرق، ما معتقديم که امام زنده است و دريچه استعانت از ايشان باز. اگر چنين معناي عميقي در جان انسان جا بگيرد ، باب توسل گشوده و انوار هدايت از اين باب بر عقل و جان آدمي منتشر مي شود لذا کم نيستند خوابهايي که به خاطر توسل در آنها اهل بيت عليهم السلام نسخه تجويز فرموده اند.

سوال
آيا همه روايات طبي قضيه اي موردی است و حضرات معصومين براي شخصي خاص که به ايشان مراجعه کرده نسخه تجويز فرموده اند؟
جواب آن است که همه روایات اینگونه نیست رواياتي هستند که ايشان در آنها نسخه هاي کلي داده اند.نمونه آن در «رساله ذهبيه» امام رضاست که در آن رساله که حدود 30صفحه است، حضرت بيماريهاي بدن را شرح داده اند و علاوه بر ورود در 5 فن طب، نکاتي افزونتر فرموده اند. و در آخر رساله مي فرمايند: «هر کس به اين نوشته عمل کند و بدنش را با آن تنظيم نمايد از هر بيماري در امان است و بدنش به حول و قوه الهي صحيح و سالم مي ماند و خداوند عافيت را به هر که مي خواهد عطا مي نمايد» بحارالانوار ج 59 ص 327
البته نسخه هاي شخصي هم وجود دارد که تفکیک این موارد باید توسط عالمی حدیث شناس که مبانی طبی اهل بیت علیهم السلام را می داند بررسی گردد.متاسفانه متن حوزه فقط متن اصولي و فقهي است ومباحث طبي رسميت پيدا نکرده است و هر کس که در اين زمينه کاري مي کند بر پايه علاقه شخصي است. از يک طرف متن خاص در ميان نيست و از طرف ديگر کسي که سراغ روايات مي رود و با فهم آنها دست و پنجه نرم مي کند، ناکام مي ماند و سرانجام خسته کنار مي رود. بنابراين تدارک متني مناسب و علمی براي معرفي و ترويج اين طب الهي ضرورتي انکار ناپذير است.

اينکه حضرت مي فرمايند: «دواي بلغم حمام ناشتا است»،وسائل الشیعه ج 2 ص 53 يک روايت ست. تبيين علمي روايات و تحليل آنها با زبان علمي، کار ماست. بايد با جمع بندي دانسته ها، روايات اهل بيت را با زبان علمي و فني در هيات متني عالمانه در جامعه رواج دهيم.

منابع طبی اهل بیت غنی است به طوری که از جلد 58 تا 66 بحارالانوار درباره طب است منهاي بحثهاي پراکنده طبي در ساير روايات مثل «توحيد مفضل» که چون نامش توحيد بوده در جلد سوم آمده و يا رساله اهليليجيه که آن هم در جلد سوم آورده شده است. البته علماي ديگري هم در اين زمينه کار کرده اند مانند سيد عبدالله شبر که در زمينه هاي مختلف از جمله طب الائمه کتاب نوشته اند و در مقدمه گفته است:« مي بينم مردم به اين در و آن در مي زنند و ما چرا از طب الائمه استفاده نمي کنيم»

بعضی خیال می کنند که طب الائمه همان طب سنتی است که این وهم از جهل است برای نمونه در طب الائمه اسباب و علايم به امور جسماني محدود نمي شود. مثلا يکي از اسباب بيماري، گناه است. وقتي فهميديم سبب بيماري گناه است دارو ديگر فايده ندارد. چون درمان بايد بر اساس سبب باشد. وقتي سبب امري روحاني است ، پرداختن به جسم چه فايده اي دارد.

در روايتي حضرت امام صادق در مباحثه با يکي از زناديق مي فرمايند:« ان المرض علي وجوه شتی.» بحارالانوار ج 10 ص 172 مرض وجوه مختلفي دارد. مرض البلوي: مرضي که مرض امتحان است. حضرت ايوب کجا خود را مداوا کند وقتي قرار است در دستگاه الهي امتحان شود؟ اين درمان ندارد. مرض العقوبه: يعني بايد عقوبت کاري را که کرده بچشد. مثلا در روايت آمده است« اگر در جامعه اي زنا زياد شود خداوند مرگ ناگهاني را زياد مي کند.»
براي فهم طب الائمه بايد وسعت نظر داشت و براي درک اسباب، دقت در موضع درد کافي نيست.
«مرض جعل عليه الفنا»: مرضي که بناست بواسطه آن شخص بميرد « و انت تزعم ان ذلک من اغذيه رديئه» و تو پزشک گمان مي کني که غذاي بد خورده است« او من عله کانت من امه » و يا مرض، مرض ارثي است بخلاف طب سنتي که اسباب و علائم را کاملا استقراء نکرده اند.
با توسع دايره اسباب ديگر نمي توان بناي درمان را بر ظاهر بيماري گذاشت آنچنانکه مرسوم است و متاسفانه هنوز بيمار ننشسته، نسخه اش را به دستش مي دهند. در طب الائمه براي درمان بايد سبب واقعي را پيدا کرد و اين ممکن نيست مگر با شناخت روحيات و اعتقادات و زندگي ودیگر موارد شوون بيماربه هر حال امراض مختلف است و اسباب مختلف و ما بايد متناسب با هر سبب درمان مناسب را انتخاب کنيم.

سید علی اکبر;176377 نوشت:

این کتابی رو که من خودم دیدم و مطالعه کردم خیلی به دردم خورد.

با سلام و احترام

كدوم كتاب؟!
لطفا لينك كتاب رو هم در پست اول قرار بدين.

موضوع قفل شده است