فطرت و طبیعت و تأثیر آن بر تفاوت های زن و مرد

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فطرت و طبیعت و تأثیر آن بر تفاوت های زن و مرد

سلام

قبلا، علت برخی تفاوت های حقوقی بین زنان و مردان، تفاوت در فطرت و طبیعت آنها ذکر شد
مثلا امکان دارد بعضی ویژگی ها، به نظر، بین زن و مرد مشترک باشند، اما چون ریشه آن، در یکی به طبیعت و در دیگری به فطرت بر می گردد، لذا باعث تفاوت های حقوقی آن دو می گردد
در اینجا این سوال بوجود خواهد آمد که، تعریف فطرت و طبیعت و تفاوت آنها با هم چیست؟
و دیگر اینکه، کدام احکام، بر اثر این تفاوت بوجود آمده اند؟ تا جایی که میدانم، یکی از این احکام، اجازه ی چند همسری برای مردان و عدم جواز چند شوهری برای خانم هاست.

[=&quot]بسم الله الرحمان الرحیم[/][=&quot]
[/]

[=&quot] با سلام[/]

[=&quot]«فطرت» عبارت است از نوعى هدایت تکوینى انسان در دو قلمرو شناخت و احساس‏، فطریات مربوط به ادراک و شناخت و[/][=&quot] اصول تفکر بشر به شمار مى ‏روند، و همچنین فطریات مربوط به تمایل و احساس پایه هاى تعالى اخلاقى انسان قلمداد مى ‏گردند و همه این ها از ویژگی ها و خصائص روح انسانی اند.
قابل ذکر است که امور فطری دو قسم است و آن عبارت است از امور اعتقادی و امور ارزشی واخلاقی. همه انسانها در امورفطری اعتقادی مشترکند اما در امور فطری اخلاقی و ارزشی تفاوت دارند که
[/][=&quot]مراد از "فطرت" در آیه [/][=&quot]" فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها"[/][=&quot] سوره روم آیه 30، همین امور اعتقادی است و روایات هم آنرا تایید می کند. [/][=&quot]
بنابراین زن و مرد در فطرت( امور اعتقادی) مشترکند و هیچ تفاوتی از این جهت ندارند.
[/][=&quot]
اما «طبیعت» بیشتر
[/][=&quot]در مورد موجودات بی­ جان استفاده می­ شود و آن قوه و نیرویی و[/][=&quot]یا خصوصیتی در جسم است که منشأ خاصیت در جسم می شود مثلا می‏ گوییم طبیعت اکسیژن چنین است که قابل‏ احتراق است. لفظ"طبیعت" برای موجودات جاندار نیز استفاده می شود[/][=&quot]و آن خصوصیتی است که منشأ اثر خاص می ‏شود. طبیعت مانند فطرت امر تکوینی است یعنی اکتسابی نیست.(کتاب فطرت، شهید علامه مطهری،ص 29)[/]




[=&quot]‏ بى شك، زن و مرد تفاوتهايى از نظر جسم و روح دارند به همين دليل زن و مرد در احراز پستهاى اجتماعى متفاوتند و هر كارى از كسى ساخته است، ولى هيچيك از اينها دليل بر تفاوت شخصيت انسانى آنها، و يا تفاوت مقامشان در پيشگاه خدا نيست، و از اين نظر هر دو كاملا برابرند، و به همين دليل معيارى كه بر شخصيت و مقام معنوى آنها حكومت مى ‏كند، يك معيار بيش نيست، و آن ايمان است و عمل صالح و تقوى كه امكان دسترسى هر دو به آن يكسان است( تفسیر نمونه ذیل آیه فوق)[/]
[=&quot]موفق باشید
[/]

عندلیب;175598 نوشت:
سلام
قبلا، علت برخی تفاوت های حقوقی بین زنان و مردان، تفاوت در فطرت و طبیعت آنها ذکر شد
مثلا امکان دارد بعضی ویژگی ها، به نظر، بین زن و مرد مشترک باشند، اما چون ریشه آن، در یکی به طبیعت و در دیگری به فطرت بر می گردد، لذا باعث تفاوت های حقوقی آن دو می گردد
در اینجا این سوال بوجود خواهد آمد که، تعریف فطرت و طبیعت و تفاوت آنها با هم چیست؟
و دیگر اینکه، کدام احکام، بر اثر این تفاوت بوجود آمده اند؟ تا جایی که میدانم، یکی از این احکام، اجازه ی چند همسری برای مردان و عدم جواز چند شوهری برای خانم هاست.

البته نکته ی مهم این است که احکام اسلام مطابق با فطرت وطبیعت انسانهاست وهیچ گاه با حکمی برخورد نمی کنیم که بر خلاف فطرت وطبیعت ما باشد منتها گاهی خصوصیات وویژگیهایی که در زن یا مرد وجود دارد به گونه ای است که ما به اشتباه آنها را طبیعت یا فطرت فرض می کنیم ونهایتا اگر حکمی را مخالف آن ببینیم سریع جبهه گیری کرده وحکم خدا را مخالف طبیعت تلقی می کنیم در صورتی که باید توجه داشته باشیم حکم خدا در مسیر طبیعتیست که آن طبیعت از مسیر اصلی خودش خارج نشده باشد ودر مسیر فطرت در حرکت باشد.

سلام

سعید;176803 نوشت:
زن و مرد در فطرت مشترکند و هیچ تفاوتی از این جهت ندارند.

اگر هر دو در فطرت مشترکند، پس این بخش از نوشته های من اشتباه است؟
عندلیب;175598 نوشت:
امکان دارد بعضی ویژگی ها، به نظر، بین زن و مرد مشترک باشند، اما چون ریشه آن، در یکی به طبیعت و در دیگری به فطرت بر می گردد، لذا باعث تفاوت های حقوقی آن دو می گردد

مثلا حس تملک، اگر ریشه اش به فطرت مرد بر میگردد، لذا چون زن و مرد در فطرت یکسانند، پس حس تملک در زن هم باید به فطرتش مرتبط باشد؟
در این صورت، چند همسری چطور توجیه میشود؟

عندلیب;176906 نوشت:
سلام

اگر هر دو در فطرت مشترکند، پس این بخش از نوشته های من اشتباه است؟

مثلا حس تملک، اگر ریشه اش به فطرت مرد بر میگردد، لذا چون زن و مرد در فطرت یکسانند، پس حس تملک در زن هم باید به فطرتش مرتبط باشد؟
در این صورت، چند همسری چطور توجیه میشود؟


بله متاسفانه یک برداشت اشتباه احتمالا باعث این نوع قضاوت شما شده است.لازم است یک بار دیگر این موضوع را مرور کنیم.

فطرت در واقع در یک تعریف ساده همان بعد معنوی انسان یا گرایشهای معنوی انسان است وطبیعت وجه اشتراک بین جاندار وبیجان وغریزه وجه مشترک بین انسان وحیوان.

همه ی احکام الهی مطابق با فطرت وطبیعت انسانهاست .هر جا هر حکمی را میبینیم در می یابیم که منطبق بر امور فطری وطبیعی ماست.اما بعضی مواقع ممکن است اموری را که فطری وطبیعی نیستند، فطری وطبیعی تلقی کنیم ونهایتا حکمی را مخالف با آن طبیعت وفطرت بدانیم .پس در درجه ی اول باید بدانیم آنچه که در رابطه اش می گوییم آیا واقعا امری فطری وطبیعیست یا نه، ما به اشتباه آن را فطری وطبیعی تصور کرده ایم.

در تعدد زوجات هم همینگونه است .حس انحصارطلبی در مردها به عنوان یک خصوصیت فطری تلقی می شود وجزءلاینفک وجود آنهاست.هر چند ممکن است در اثر تربیت ومحیط تحت تاثیر قرار بگیرد وکم رنگ یا بی رنگ شود اما در عین حال فطریست.

ولی در رابطه با حس تملک در بین خانمها این حس به عنوان یک امر فطری در نظر گرفته نمی شود وجزءلاینفک وجود خانمها نیست .گرچه بعضیها آن را به اشتباه طبیعی می دانند.وهمین طبیعی دانستن آن باعث می شود که دچار اشتباه شوندبنابراین قانون اسلام مطابق طبیعت واقعیست نه طبیعت ساختگی.

این دو نوشته با هم تضاد ندارند؟

سعید;176803 نوشت:
زن و مرد در فطرت مشترکند و هیچ تفاوتی از این جهت ندارند

سینا;177317 نوشت:
.حس انحصارطلبی در مردها به عنوان یک خصوصیت فطری تلقی می شود وجزءلاینفک وجود آنهاست.هر چند ممکن است در اثر تربیت ومحیط تحت تاثیر قرار بگیرد وکم رنگ یا بی رنگ شود اما در عین حال فطریست. ولی در رابطه با حس تملک در بین خانمها این حس به عنوان یک امر فطری در نظر گرفته نمی شود وجزءلاینفک وجود خانمها نیست

اگر فطرت زن و مرد یکسان است، پس چطور در فطرت مرد، حس انحصار طلبی وجود دارد اما در فطرت زن نه؟

عندلیب;177383 نوشت:
این دو نوشته با هم تضاد ندارند؟

اگر فطرت زن و مرد یکسان است، پس چطور در فطرت مرد، حس انحصار طلبی وجود دارد اما در فطرت زن نه؟

اصل برابري ذاتي و همانندي ميان زن و مرد، یک امر بدیهی وروشن است .اما باید بدانیم همین زن ومردی که می گوییم در فطرت یکسانند وجوهر وجودی آنها یکیست در عین حال دارای برخي تفاوت هاي جسمي و رواني هستند که باعث شده نوع گرایشهای آنها متفاوت از یکدیگر باشد همين تفاوت هاي حقيقي است كه موجب برخي تفاوت هاي حقوقي ميان آن دو مي شود که البته هیچ منافاتي با برابري ذاتي و اصل عدالت ميان آن دو ندارد. علاوه بر این ، تفاوت در تشريع و حقوق نيز صرفا تفاوت در نوع عمل زن و مرد است نه در هدف نهايي و نتيجه و يا ارزش عمل آنها، زيرا كه خداوند، انسان را براي تكامل آفريده و هر يك از زن و مرد با عمل متناسب خود به اين كمال مي رسند و تفاوت روش، در اصل كمال يابي، هیچ تاثيري ندارد.

پس تفاوت هاي حقوقي زن و مرد، متناسب با تفاوت هاي حقيقي آنان است که در متن خلقت طراحی شده است

البته در نوشته «سعید» تناقضهای دیگه ای هم هست:

سعید;176803 نوشت:

[=&quot]«فطرت» عبارت است از نوعى هدایت تکوینى انسان ...[/][=&quot] و خصائص روح انسانی اند. ...[/][=&quot]
بنابراین زن و مرد در فطرت مشترکند و هیچ تفاوتی از این جهت ندارند....
[/]




[=&quot]‏... بى شك، زن و مرد تفاوتهايى از نظر جسم و روح دارند که این تفاوتها به طبیعت زن و مرد بازمی گردد ...[/]

در توضیحات «سینا» هم تعریف دقیق مفاهیم فطرت و طبیعت و حدود و صغور آنها درست مشخص نیست و اینکه "مطابقت فطرت و طبیعت" دقیقاً یعنی چه؟

به نظر من تو این مورد باید یه کم مبنایی تر بحث بشه.

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر

نقل:اگر فطرت زن و مرد یکسان است، پس چطور در فطرت مرد، حس انحصار طلبی وجود دارد اما در فطرت زن نه؟
ضمن تایید سوال بجای شما دوست عزیز، ابتدا لازم می دانیم مفهوم فطرت را بیان کرده و سپس مصادیق آن را مورد بررسی قرار دهیم تا جواب سوالتان روشن شود.
فطرت از "فطر" به معنای آغاز و ابتداست. و به حالت خاصی از آغاز "فطرت" گفته می شود. در احادیث "فطرت" در مصادیق متعددی بکار رفته است از جمله:
1- امور اعتقادی
- معرفت خدا: امام صادق علیه السلام در مورد قول پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ» فرمودند: يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه ( یعنی هر کسی که متولد می شود می داند خدای عزوجل خالق اوست)
- نبوت و امامت:ابو بصیر از امام صادق علیه السلام از مفهوم آیه " فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها" سوال می پرسد. حضرت در پاسخ می فرماید:هِيَ الْوَلَايَة
2- امور اخلاقی و ارزشی
برخی از امور اخلاقی در روایات برای همه انسانها مشترک شمرده شده و برخی متفاوت.
امور اخلاقی مشترک :
- َ امام صادق عليه السّلام مى ‏فرمايد: جُبِلَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا. دلها سرشته شده‏ اند بر دوستى هر كه بدان سود رساند و دشمنى با هر كه بدان زيان رساند.
امور اخلاقی متفاوت:
- امام صادق عليه السّلام مى ‏فرمايد:يُجْبَلُ الْمُؤْمِنُ عَلَى كُلِّ طَبِيعَةٍ إِلَّا الْخِيَانَةَ وَ الْكَذِب یعنی مؤمن هر منشى دارد جز خيانت و دروغ.
بنابراین اگر گفته شد زن و مرد در فطرت یکسانند منظور امور اعتقادی است اما در مورد امور اخلاقی همانطور که در بالا گفته شد زن و مرد یکسان نیستند.
موفق باشید:Gol:


فطرت همه بشر یکسان است و در هیچ حوزه ای با هم تفاوت ندارند و حدیثی که مورد استناد قرار گرفت و فطرت خاصی را به مومن نسبت داد، تنها به این دلیل است که کافر فطرت خود را وارونه می کند. به همین دلیل آن خصوصیت را ندارد. و الا در ابتدا همه فطرت یکسان دارند.
حتی اگر این اشکال را نیز کنار بگذاریم، دلیلی برای تفاوت فطرت بین زن و مرد نمی شود.
وجود تفاوت بین زن و مرد مسلم است. اما آیا این تفاوت ها در حوزه فطرت هستند؟ یا در حوزه جسم؟

اگر اشاراتی که در قرآن در مورد فطرت انسان وجود دارد رو کنار بگذاریم، فطرت در واقع برساخته ذهن فیلسوفان است. در جهان اسلام استاد مطهری با استفاده از ذات گرایی ارسطویی معتقد است که فطرت ام المسائل معارف اسلامی است. البته نظریات ذات گرایی مربوط به فلاسفه کلاسیک است در حالی که این نظریه در بین نظریه پردازان امروز جایگاه چندانی ندارد خصوصاً در حوزه مباحث جنسیت.

در مورد جنسیت اونچه که بیشتر مورد تأکید قرار گرفته طبیعت است که اون هم تحت تأثیر نظریات فمینیستی است چون اونها معتقدند جامعه مردسالار برای عادی جلوه دادن تبعیضات موجود در جامعه، از ذاتی بودن تفاوتهای مرد و زن استفاده کرده است. ولی خب همونطوری گه گفتم چون این مفهوم خیلی ذهنی است هم میشه تفاوتها و هم شباهتهای مرد و زن رو به اون نسبت داد. در واقع در بین خود فیلسوفان نیز اتفاق نظری در مورد فطریات انسان وجود ندارد.

مهترین و پایدارترین راه و رسم زندگى، برنامه‏ اى است که برگرفته از آفرینش و طبیعت انسانى و مطابق با فطرت او باشد، نه آنکه از عواطف و احساسات فرد یا جامعه نشات گرفته باشد . به تعبیر دیگر، انسان باید در زندگى فردى و اجتماعى خود قوانینى را به کار بندد که طبیعت و فطرت انسان فطرى (طبیعى) آن را اقتضا مى ‏کند، نه طبیعت انسانى که به هوا و هوس آلوده بوده، اسیر احساسات و عواطف است .

سینا;180684 نوشت:
مهترین و پایدارترین راه و رسم زندگى، برنامه‏ اى است که برگرفته از آفرینش و طبیعت انسانى و مطابق با فطرت او باشد، نه آنکه از عواطف و احساسات فرد یا جامعه نشات گرفته باشد . به تعبیر دیگر، انسان باید در زندگى فردى و اجتماعى خود قوانینى را به کار بندد که طبیعت و فطرت انسان فطرى (طبیعى) آن را اقتضا مى ‏کند، نه طبیعت انسانى که به هوا و هوس آلوده بوده، اسیر احساسات و عواطف است .

ممنون از جناب سینا،
مسئله بغرنج اینه که بدونیم فطرت و طبیعت انسان چه هستند تا اقتضائات اونها چه باشند و از کجا باید گرفته بشن از عقل یا دین و اینکه آلوده شدن طبیعت با هوا وهوس چه معنایی دارد.

اینقدر کلی صحبت کردن مشکلی رو حل نمیکنه.

به نظر من حوزه جسم وفیزیولوزی روی روح وخصلتهای روانی هم اثر دارد واین دو جدای از هم نیست.آنچه در زن ومرد متفاوت است مربوط به جسم وخصوصیات روحی ورفتاری ناشی از تفاوتها جسمانی و هورمونی است.اما به حوزه عقل عملی وشناخت خدا وخوب وبد اعمال و ایمان مربوط نیست. حتی در عقل نظری هم تفاوت زن ومرد ثابت نشده.اینها در واقع (جان) انسان است.همان نفخت فیه من روحی که درآیات ابتدایی سوره مومنون تصریح شده.حالا فطرت دقیقا کدامیک از این حوزه هاست نمی دانم.

با فطرت دو نوع برخورد میشه کرد برخورد ایمانی و عقلانی، در گفتمان دینی ما باید ایمان بیاریم که فطرتی برای انسان هست که احتمالاً مرتبط با نفخه الهی و پیمانی است که در عالم ذر از انسان گرفته شده است یعنی در کلی ترین و ماورایی ترین سطح ممکن، اما وقتی بخواهیم این فطرت را مبنایی برای روحیات و رفتار دنیایی انسان یا حتی وارد بحث اخلاقیات کنیم، اینجاست که عقل راه را بر ما میبندد. چون فطرت بنا به تعریف جوهر وجود انسانی است و ثابت است اما این عالم، جهان تکثرات است که اولین و مهمترین آن انشعاب زن و مرد است. ما در اینجا با این معضله مواجه میشویم که تفاوت های زن و مرد را باید فطری بدانیم یا شباهت های آنها را؟ از این رو به نظر من در بحث از منشأ جنسیت و برای تبیین تفاوتهای حقوقی مرد و زن درست تر آن است که به «طبیعت» استناد بجوییم.

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام به دوست گرامی جناب علی

نقل:فطرت همه بشر یکسان است و در هیچ حوزه ای با هم تفاوت ندارند و حدیثی که مورد استناد قرار گرفت و فطرت خاصی را به مومن نسبت داد، تنها به این دلیل است که کافر فطرت خود را وارونه می کند. به همین دلیل آن خصوصیت را ندارد. و الا در ابتدا همه فطرت یکسان دارند.
حتی اگر این اشکال را نیز کنار بگذاریم، دلیلی برای تفاوت فطرت بین زن و مرد نمی شود.
وجود تفاوت بین زن و مرد مسلم است. اما آیا این تفاوت ها در حوزه فطرت هستند؟ یا در حوزه جسم؟
با توجه به تعریف فطرت که گفته شده فطرت مربوط به دو حوزه ی ادراک و احساس می باشد بنابراین امور فطری تنها در ادراکات و امور اعتقادی خلاصه نمی شود تا بگوییم همه انسانها در فطرت یکسانند. ما بالوجدان می دانیم که احساسات زن و مرد متفاوت است و این تفاوت منشا روحی دارد و مربوط به تفاوت فطری در احساسات زن و مرد است.
عمده دلیل در یکسان بودن فطرت انسانها آیه " فطرت الله التی فطر الناس علیها" می باشد که با روایات تفسیری ذیل آیه مشخص شد منظور فطریات اعتقادی است.
موفق باشید:Gol:

موضوع قفل شده است