خیانت به حضرت موسی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خیانت به حضرت موسی

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً (احزاب 69) اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، مانند كسانى مباشيد كه موسى را با اتهام خود آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرّا ساخت و نزد خدا آبرومند بود.
می خوام بدونم این داستان مربوط به کجاست؟ اگر ممکن است داستانش را کامل برایم بنویسید و خلاصه نویسی نباشد لطفا
ممنونم

ترجمه جوامع الجامع، ج‏5، ص: 156
لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى‏ شما مانند مردمانى كه موسى را اذيت كردند نباشيد. برخى از مفسّران گويند: اين آيه درباره زيد و زينب و سخنانى كه بعضى از مردم درباره او مى‏گفتند نازل شده است.
برخى ديگر گويند: درباره اذيتهاى حضرت موسى عليه السلام است. و از جمله اذيّتها داستان «مومسه» زن بدكارى است كه «قارون» او را وادار كرد كه موسى را متّهم به زنا با خودش كند. و پاره‏اى گويند: مقصود آن هنگامى است كه موسى و هارون به كوه رفته بودند و هارون فوت كرد، بنى اسرائيل موسى را متّهم به قتل او كردند. فرشتگان جنازه او را آوردند و به بنى اسرائيل نشان دادند تا بفهمند كه او مرده است و كشته نشده است. و پاره‏اى ديگر گويند: او را به داشتن عيب بدنى، مانند مرض برص و باد فتق متّهم مى‏كردند. و خداوند (به وسايلى) بنى اسرائيل را آگاه كرد كه موسى از تمام اين اتهامات پاك و مبرا است.

هوريا شاهويي;175111 نوشت:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً (احزاب 69) اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، مانند كسانى مباشيد كه موسى را با اتهام خود آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرّا ساخت و نزد خدا آبرومند بود.
می خوام بدونم این داستان مربوط به کجاست؟ اگر ممکن است داستانش را کامل برایم بنویسید و خلاصه نویسی نباشد لطفا
ممنونم

با سلام

در اينكه منظور از ايذاء موسى ع در اينجا چيست؟ و چرا قرآن آن را به صورت سربسته بيان كرده؟ در ميان مفسران گفتگو است، و احتمالات گوناگونى در تفسير آيه داده‏اند از جمله:
1- طبق روايتى موسى ع و هارون ع بر فراز كوه رفتند و هارون بدرود حيات گفت، شايعه‏پراكنان بنى اسرائيل مرگ او را به موسى ع نسبت دادند، خداوند حقيقت امر را روشن ساخت و مشت شايعه‏سازان را باز كرد.

2- چنان كه مشروحا در ذيل آيات اخير سوره" قصص" آورديم" قارون" حيله‏گر براى اينكه تسليم قانون زكات نشود، و حقوق مستمندان را نپردازد، توطئه‏اى چيد كه زن بدكاره‏اى در ميان جمعيت برخيزد و موسى ع را متهم به روابط نامشروع با خود كند كه به لطف الهى نه تنها اين توطئه مؤثر نيفتاد بلكه همان زن به پاكى موسى ع و توطئه قارون گواهى داد.

3- گروهى از دشمنان موسى ع او را متهم به سحر و جنون و دروغ بستن بر خدا كردند، اما خداوند به وسيله معجزات باهرات او را از اين نسبتهاى ناروا مبرا ساخت.

4- جمعى از جهال بنى اسرائيل او را متهم به داشتن پاره‏اى از عيوب جسمانى مانند برص و غير آن كردند، زيرا او به هنگامى كه مى‏خواست غسل كند و خود را شستشو دهد هرگز در برابر ديگرى برهنه نمى‏شد، اما روزى هنگامى كه مى‏خواست در گوشه‏اى دور از جمعيت غسل كند لباس خود را بر قطعه سنگى گذاشت اما سنگ به حركت درآمد و لباس موسى را با خود برد، و بنى اسرائيل بدن او را ديدند كه هيچ عيب و نقصى نداشت! 5- بهانه‏جوئيهاى بنى اسرائيل يكى ديگر از عوامل آزار موسى ع بود گاه تقاضا مى‏كردند خدا را به آنها نشان دهد، گاه مى‏گفتند غذاى يك نواخت (من و سلوى) براى ما مناسب نيست، و گاه مى‏گفتند ما حاضر نيستيم وارد بيت المقدس شويم و با" عمالقه" بجنگيم، تو و پروردگارت برويد و آنجا را فتح كنيد تا ما وارد شويم؟

اما آنچه نزديكتر به معنى آيه است اينست كه آيه شريفه يك حكم كلى و جامع را بيان مى‏كند، زيرا بنى اسرائيل از جنبه‏هاى مختلف موسى ع را ايذاء كردند، ايذاءهايى كه بى شباهت به آزار بعضى از مردم مدينه نسبت به پيامبر اسلام ص نبود، و مانند پخش شايعات و نقل اكاذيب و نسبت ناروايى كه به همسر پيامبر ص دادندو خرده‏گيريهايى كه در مورد ازدواج پيامبر ص با زينب داشتند و مزاحمتهايى كه در خانه او و يا به هنگام صدا زدن نامؤدبانه نسبت به پيامبر ص ايجاد مى‏كردند.(تفسير نمونه، ج‏17، ص: 444)

علامه طباطبایی نیز در این رابطه می نویسد:

مراد از اين اذيت مطلق آزارهاى زبانى، و يا عملى نيست، گرچه مطلق آزار پيامبران حرام و مورد نهى است، ولى در خصوص آيه به قرينه جمله" فَبَرَّأَهُ اللَّهُ- خدا تبرئه‏اش كرد" مراد آزار از ناحيه تهمت و افتراء است، چون اين اذيت است كه رفع آن محتاج به تبرئه خدايى است.
و شايد علت اينكه از بيان آزار بنى اسرائيل نسبت به موسى (ع) سكوت كرد، و نفرموده كه آزارشان چه بوده، مضمون آن حديث را تاييد كند، كه فرمود: بنى اسرائيل اين تهمت را به موسى زدند، كه وى آنچه مردان دارند ندارد، و خدا هم موسى را از اين تهمت تبرئه كرد(ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 522)

در تفسير مجمع البيان نيز چنين آمده:

منظور آيه شريفه اين است كه از حقوق پيامبران خدا، از جمله بهترين و والاترين آنان حضرت محمد(ص) اين است كه حرمت و شكوه او را پاس داريد، نه اينكه با سخنان ناسنجيده و ناروا او را برنجانيد.


در اينكه بنى اسرائيل و بهانه‏ جويان و بدانديشان آنان چگونه موسى را رنجاندند، ديدگاه‏ ها يكسان نيست:


1- به باور گروهى از جمله «ابن عباس» آيه شريفه اشاره به داستان مرگ «هارون» دارد، چرا كه موسى به همراه برادرش «هارون» بر فراز كوهى سر به آسمان كشيده رفتند، و در آنجا بود كه «هارون» جهان را بدرود گفت و موسى را در اندوه خود نشاند؛ امّا بدانديشان اين پندار ناروا را به موسى نسبت دادند كه خود او را كشته ‏اى! آن گاه بود كه خدا گروهى از فرشتگان را براى برداشتن پيكر پاك «هارون» گسيل داشت، و آنان خبر دادند كه «هارون» خود جهان را بدرود گفته است و بدين وسيله دامان موسى را از تهمت آدمكشى پاك و پاكيزه ساختند.
گفتنى است كه از امير مؤمنان(ع) نيز همين ديدگاه روايت شده است.


2- امّا به باور گروهى، حضرت موسى بسيار انسان باحيا و آبرومندى بود، به گونه‏اى كه به هنگام شستشوى بدن خويش و يا انجام غسل خلوت مى‏ كرد، و بهانه‏ جويان و بدانديشان اين دروغ را ساختند و پخش كردند كه او در بدن خويش عيب و نقصى دارد و از سلامت و زيبايى اندام بى ‏بهره است، و به همين جهت خويشتن را به هنگام نظافت و شستشو از چشمها نهان مى ‏دارد؛ زمانى كه از آنان پرسيدند، او چه عيب و نقصى دارد؟ به دروغ و ناروا گفتند: او به بيمارى «برص» و يا ناراحتى بيضه و باد فتق گرفتار است.
پس از اين بافته‏ هاى ظالمانه و نارواى آنان، روزى موسى در گوشه‏اى لباس خود را براى انجام غسل بيرون آورد و روى سنگى نهاد، آن سنگ درغلطيد و لباس وى را برد، او آمد تا لباس خود را برگيرد كه چشم گروهى از بنى ‏اسرائيل بر اندام برهنه او افتاد و ديدند كه او زيباترين و متناسب‏ترين اندام‏ها را دارد؛ و بدين وسيله خدا دروغ و بافته بى ‏اساس آنان را افشا ساخت و موسى را از تهمت‏ هاى آنان پاك و پاكيزه معرّفى نمود.
گفتنى است كه اين روايت را «ابوهريره» آورده است، امّا گروهى آن را نپذيرفته‏ اند، چرا كه بر موسى كه پيامبر خداست هرگز نزيبد كه بدن خود را به صورت برهنه به مردم نشان دهد، و با اين كار نامناسب نفرت مردم را برانگيزد.


3- «ابوالعاليه» آورده است كه «قارون» با پرداخت پول به زن بدنامى او را وادار كرد تا در حضور مردم برخيزد و موسى را به داشتن رابطه نامشروع با خود متهم سازد، امّا خداى فرزانه آن حضرت را از آن تهمت رسوا و دروغ سهمگين پاك و پاكيزه معرفى فرمود و دشمنان بدانديش او را رسوا ساخت.

4- «ابومسلم» آورده است كه: بهانه‏جويان و بدانديشان بنى ‏اسرائيل پس از ديدن معجزه‏هاى نهگانه از موسى، به جاى ايمان به او و راه و رسم آسمانى‏اش، به آن حضرت نسبت جادوگرى و جنون دادند.



حضرت علامه طباطبايي در شان نزول اين آيه مي فرمايند:

[=&quot]
[/]

بهترين وجهى كه ذكر كرده ‏اند اين است كه آيه شريفه اشاره است به تهمت هايى كه به آن جناب در خصوص داستان زيد و زينب زدند، و بعيد نيست كه چنين باشد، چون در روايات بسيارى كه در اين قصه وارد شده، مطالبى است كه با قداست ساحت رسول خدا (ص) مناسبت ندارند.(ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 522 )

به نام یگانه هستی بخش

با تشکر از دوستانی که در این بحث شرکت کردند.

اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! مبادا نظير آن افرادى باشيد كه موسى را اذيت و آزار كردند. سوره احزاب،آیه69.

از اينكه خدا در ميان پيامبران (ع) نام مبارك حضرت موسى را خاطرنشان كرده معلوم مى‏شود: اذيت و آزارهائى كه به پيامبر اسلام (ص) مى‏رسيده نظير اذيت و آزارهائى بوده كه بحضرت موسى مى‏رسيده است. و نيز معلوم مى‏شود: بنى اسرائيل كه خود را در زمره مؤمنان مى‏دانستند حضرت موسى را اذيت و آزار مى‏كرده‏اند. و از جمله آنان (قارون) بوده است. همانگونه كه در اخبار آمده: وى حضرت موسى (ع) را به زنا متهم مى‏نمود.

و چون بنى اسرائيل كه خويشتن را مؤمن مى‏دانستند سخنان ناروائى در باره موسى مى‏گفتند، و همانگونه كه معروف است: ايرادهاى بنى اسرائيلى به آن بزرگوار مى‏گرفتند لذا خداى سبحان حضرت موسى را از اينگونه اتهامات، تبرئه مى‏كند و مى‏فرمايد (فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا) نه تنها خدا او را تبرئه مى‏كند. بلكه بالاتر از اينها مى‏فرمايد: حضرت موسى نزد خدا وجيه و آبرومند هم هست (وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً).

از جمله اذيت و آزارهائى كه حضرت موسى (ع) از بنى اسرائيل ديد اين بود كه حضرت على بن أبي طالب (ع) مى‏فرمايد. حضرت موسى و هارون (ع) بر فراز كوه رفتند و حضرت هارون در آنجا از دنيا رفت. هنگامى كه موسى برگشت بنى اسرائيل آن بزرگوار را متهم كردند كه تو هارون را به قتل رسانده‏اى! چرا كه هارون ما را از تو بيشتر دوست مى‏داشت، و بيشتر از تو با ما مدارا مى‏كرد.

هنگامى كه آنان موسى را بدين جهت، متهم و اذيت نمودند. بعد از اين جريان بود كه خداى توانا فرشتگان را مأمور كرد: بدن هارون را حمل نمودند، و بنى اسرائيل به آن مرور كردند. فرشتگان به نحوى در باره موت هارون سخن گفتند كه بنى اسرائيل دريافتند: حضرت هارون از دنيا رفته است.(تفسير آسان، ج‏16، ص147).:Gol::Gol:

موضوع قفل شده است