با مادر شوهر و خواهر شوهر بدجنس چه رفتاري بايد كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با مادر شوهر و خواهر شوهر بدجنس چه رفتاري بايد كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مادر شوهر من ما ميريم خونشون يا ميان خونه ما روزي نيست كه فرداش با اداره ي شوهرم تماس نگيره و از يه كار من ايراد و بهانه نگيره و شوهرمو به جون من نندازه. يه خواهر شوهر مجرد تو خونه هم دارم كه 31 سالشه و كلا از هيچ نوع بدجنسي اي در حق من كوتاهي نميكنه با اين كه من باهاش خوبم و هميشه براش خوب خواستم. همين تازگي تولدش بود ست كامل لوازم آرايشه اتود رو براش گرفتم. بعدش كه تولد بچم شد اومد خونمون يه كادوي آشغال براي بچم آورد و خانواده من رو هم اصلا تحويل نگرفت و وقتي شام خوردن از من تشكر نكرد تازه رفت دست به سينه نشست و نذاشت خواهره بزرگترش هم بياد كمك كنه. بدبخت زن داداشم وايساد دونه به دونه ظرفها رو تميز كرد و گذاشت توي ماشين ظرفشويي. تو رو خدا به من يه راه حل نشون بدين كه چجوري با اين مادر و دختر بدجنسش رفتار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟ در صورتي كه خودشون منو براي پسرشون انتخاب كردن و ازدواج ما كاملا سنتي بود. زن داداشم بهم ميگه خواهر شوهرت آدم بدجنسيه و آدم درستي نيست كه محبتهاي تو رو بفهمه. اگر فقط آدم حسودي بود آدم ميگفت چند دفعه براش كادوهاي خوب بگيرتا ديگه به زندگيت حسادت نكنه ولي اين كلا آدم درستي نيست و بدجنسه. تو رو خدا بهم يه راه حل نشون بدين كه چطوري با اين مادر و دخترش رفتار كنم كه بهشون نشون بدم كه من متوجه بدجنسيايي كه در حق من ميكنند ميشم. ولي ميخوام جوري باهاشون رفتار كنم كه فقط خودشون بفهمند كه من متوجه كاراشون هستم و ميخوام شوهرم نفهمه كه باز بتونن پرش كنند كه ببين چه جوري داره با ما رفتار ميكنه.... تو رو خدا هر چي به ذهنتون ميرسه بگين.همسرم ميدونه كه بهام بد رفتار ميكنند ولي ميخوام منم يه كارهايي مثل خودشون بكنم كه همسرم نفهمه. شماها ميگين چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟

بی اعتنا باش . عزیزم اصلا حرص نخور . دواش بی اعتناییه . همین .
خودتو بزن به بیخیالی .
اینا اصلا چیز مهمی نیست که بخوای خودتو به خاطرش عذاب بدی . تو به شوهرتو بچت محبت کن ، کافیه .
در ضمن ، دخترا که سنشون بالا میره و ازدواج نمیکنن قاط میزنن :khandeh!:

بیخیالی طی کن راحت میشی :ok:

سلام، لطفا عقیده ی نه چندان مفیدتون رو درمورد یک جمع تعمیم ندید. مشکل سن بالا و تاخیر در ازدواج یک عده با خلقیات ضعیف و عملکرد یک فرد که شاید درمواردی نامتعادل باشه،سنجیده نمیشه.لطفا قبل از نصیحت دیگران کمی فکر کنید.ممنون

nakisa;172424 نوشت:
در ضمن ، دخترا که سنشون بالا میره و ازدواج نمیکنن قاط میزنن

سلام.
همه اینطوری نیستن. بستگی به آدمش داره. بعضیها براشون خیلی مهمه که ازدواج کنن و حرف مردم هم پشت سرشونه و اذیتشون می کنه.. شاید حسود بشن.
عمومیت نداره ولی هست!

بزرگترین مشکل ماآدمها؛ اینه که قبل از اینکه درمورد چیزی مطمئن باشیم، قضاوت میکنیم.و بدترین مساله مون اینه که 99 تا راه حلی رو که میتونیم باهاش مشکل مون رو حل کنیم،از یاد می بریم و سریع برای نجات پیداکردن صورت مساله رو پاک می کنیم و گاهی یه دنیا مساله می سازیم. مادر و خواهر همسرتون رقیب تون نیستند، اگه بهشون اعتماد کنید و یک بار از موضع راهنمایی خواستن و احترام از باب بزرگ تر بودن شون وارد بشید.(همون طور که شما رقیب شون نیستید.)مطمئن باشید که نتیجه میده. بهشون نشون بدید که فرد مورد علاقه ی اونها که در ذهن شون شما تونستید تصاحب اش کنید ،هنوز هم پسر و برادر شونه و شما انتخاب خود اونها برای خوشبختی عزیزشون هستید.و یادتون باشه که آتیش رو با آتیش خاموش نمی کنن. لازمه گاهی هم آب باشید. و به بادهایی که اطرافتون باری از هرجهت می وزند توجه نکنید.تنها راه حلی که شمارو به خوشبختی نزدیک میکنه، اینه که بدون توقع محبت کنید. محبتی که نشه با مبلغی معامله اش کرد.درضمن گاهی خودتون رو جای طرف مقابل تون بگذارید.گاهی لازمه شما و همسرتون باهم یا هرکدوم به تنهایی یادی از اونها بکنید.اگه بتونید هم صحبت خواهر شوهرتون بشید مطمئن باشید که بزودی کسی رو می شناسید که برای توجه شما گاهی کارهایی می کرده که دلچسب تون نبوده.تنها به این خاطر که ازش یاد کنید.لطفا خوبیهاش رو ببینید.خودتون را جای اونها بزارید. و از لفظ هایی که بار منفی دارند دوری کنید.شاد باشید و سلامت...

با سلام

یه قانون کلی رو ماباید در ذهن داشته باشیم و اونم اینه که:


"هیچ وقت نباید بدی رو با بدی جواب بدی "



اگر دنبال این هستی که اون اشخاص رو اصلاح کنی و بهشون بفهمونی که این کارشون درست نیست و بهتره که دست از این کارشون بردارند قطعا با تلافی کردن به این هدفتون نمیرسید.

یه واقعیتهایی توی این دنیا هستند که آدم با پذیرشش میتونه همیشه خودش رو توی آرامش نگه داره و از زندگیش لذت ببره

اولا اینکه شما نمیتونی همه رو توی این دنیا با خودت هم مسیر کنی ولو به اینکه تو مسیر درست رو رفته باشی

ثانیا باید باور کنی که در صورت بدی کردن تو، اگه خدا بعدا از تو سوال و جواب کرد که چرا بدی کردی ،هیچ وقت این رو از تو نمیپذیره که خب بدی من به سبب بدی اونا بوده. پس به فکر خودتون باشد.

بنده نظرم اینه که توی یه فضای آروم رو در رو این مسئله رو با خودشون البته به صورت جدا جدا مطرح کنید و با مهربونی بگید که این کارتون درست نیست .اگه تاثیر کرد که چه خوب و اگه نکرد هم تو شاد باش که وظیفه ات رو نسبت به اونا انجام دادی و خدا این کارت رو بی جواب نمیذاره.

البته به قول بعضی دوستان یه کم بی خیالی و دل گُندگی هم توی این مسئله میتونه بهتون خیلی کمک کنه.

سارا تهرانی;172493 نوشت:
سلام، لطفا عقیده ی نه چندان مفیدتون رو درمورد یک جمع تعمیم ندید. مشکل سن بالا و تاخیر در ازدواج یک عده با خلقیات ضعیف و عملکرد یک فرد که شاید درمواردی نامتعادل باشه،سنجیده نمیشه.لطفا قبل از نصیحت دیگران کمی فکر کنید.ممنون

سلام عزیزم .
من کسی رو نصیحت نکرده و نمیکنم .
در صمن اون کله ی خنده رو که آخر جمله ام گذاشتم ، همه میدونن که نشانه ی شوخی هستش .
و من علمی حرف نزدم . این فقط یه توصیه بود که خواه پند گیر خواه ملال.
گاهی وقتا خانومها هدفشون از طرح مشکل همدلیه و ابرزا همدردیه نه ارائه ی راه حل علمی .

در ضمن فکر نمیکنم پیشنهاد به بیخیالی راه حل بدی باشه .

amitis;172407 نوشت:
مادر شوهر من ما ميريم خونشون يا ميان خونه ما روزي نيست كه فرداش با اداره ي شوهرم تماس نگيره و از يه كار من ايراد و بهانه نگيره و شوهرمو به جون من نندازه. يه خواهر شوهر مجرد تو خونه هم دارم كه 31 سالشه و كلا از هيچ نوع بدجنسي اي در حق من كوتاهي نميكنه با اين كه من باهاش خوبم و هميشه براش خوب خواستم. همين تازگي تولدش بود ست كامل لوازم آرايشه اتود رو براش گرفتم. بعدش كه تولد بچم شد اومد خونمون يه كادوي آشغال براي بچم آورد و خانواده من رو هم اصلا تحويل نگرفت و وقتي شام خوردن از من تشكر نكرد تازه رفت دست به سينه نشست و نذاشت خواهره بزرگترش هم بياد كمك كنه. بدبخت زن داداشم وايساد دونه به دونه ظرفها رو تميز كرد و گذاشت توي ماشين ظرفشويي. تو رو خدا به من يه راه حل نشون بدين كه چجوري با اين مادر و دختر بدجنسش رفتار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟ در صورتي كه خودشون منو براي پسرشون انتخاب كردن و ازدواج ما كاملا سنتي بود. زن داداشم بهم ميگه خواهر شوهرت آدم بدجنسيه و آدم درستي نيست كه محبتهاي تو رو بفهمه. اگر فقط آدم حسودي بود آدم ميگفت چند دفعه براش كادوهاي خوب بگيرتا ديگه به زندگيت حسادت نكنه ولي اين كلا آدم درستي نيست و بدجنسه. تو رو خدا بهم يه راه حل نشون بدين كه چطوري با اين مادر و دخترش رفتار كنم كه بهشون نشون بدم كه من متوجه بدجنسيايي كه در حق من ميكنند ميشم. ولي ميخوام جوري باهاشون رفتار كنم كه فقط خودشون بفهمند كه من متوجه كاراشون هستم و ميخوام شوهرم نفهمه كه باز بتونن پرش كنند كه ببين چه جوري داره با ما رفتار ميكنه.... تو رو خدا هر چي به ذهنتون ميرسه بگين.همسرم ميدونه كه بهام بد رفتار ميكنند ولي ميخوام منم يه كارهايي مثل خودشون بكنم كه همسرم نفهمه. شماها ميگين چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟

ايكاش كارشناسان سايت هم در اين مورد نظرشون را بيان مي كردند تا ديگران نيز بهره مند شوند..

[=&quot]...:Gol:
دختری
ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
[=&quot]
[=&quot]عاقبت یک روز دختر نزد دارو سازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد![=&quot]
[=&quot]دارو ساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند[=&quot].
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه بازگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهرش می ریخت و با مهربانی به او می داد.
[=&quot]هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد دارو ساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند[=&quot].
[=&quot]دارو ساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
...:Gol:

amitis;172407 نوشت:
مادر شوهر من ما ميريم خونشون يا ميان خونه ما روزي نيست كه فرداش با اداره ي شوهرم تماس نگيره و از يه كار من ايراد و بهانه نگيره و [="red"]شوهرمو به جون من نندازه[/]. يه خواهر شوهر مجرد تو خونه هم دارم كه 31 سالشه و كلا از هيچ نوع بدجنسي اي در حق من كوتاهي نميكنه با اين كه من باهاش خوبم و هميشه براش خوب خواستم. همين تازگي تولدش بود ست كامل لوازم آرايشه اتود رو براش گرفتم. بعدش كه تولد بچم شد اومد خونمون يه كادوي آشغال براي بچم آورد و خانواده من رو هم اصلا تحويل نگرفت و وقتي شام خوردن از من تشكر نكرد تازه رفت دست به سينه نشست و نذاشت خواهره بزرگترش هم بياد كمك كنه. بدبخت زن داداشم وايساد دونه به دونه ظرفها رو تميز كرد و گذاشت توي ماشين ظرفشويي. تو رو خدا به من يه راه حل نشون بدين كه چجوري با اين مادر و دختر بدجنسش رفتار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟ در صورتي كه خودشون منو براي پسرشون انتخاب كردن و ازدواج ما كاملا سنتي بود. زن داداشم بهم ميگه خواهر شوهرت آدم بدجنسيه و آدم درستي نيست كه محبتهاي تو رو بفهمه. اگر فقط آدم حسودي بود آدم ميگفت چند دفعه براش كادوهاي خوب بگيرتا ديگه به زندگيت حسادت نكنه ولي اين كلا آدم درستي نيست و بدجنسه. تو رو خدا بهم يه راه حل نشون بدين كه چطوري با اين مادر و دخترش رفتار كنم كه بهشون نشون بدم كه من متوجه بدجنسيايي كه در حق من ميكنند ميشم. ولي ميخوام جوري باهاشون رفتار كنم كه فقط خودشون بفهمند كه من متوجه كاراشون هستم و ميخوام شوهرم نفهمه كه باز بتونن پرش كنند كه ببين چه جوري داره با ما رفتار ميكنه.... تو رو خدا هر چي به ذهنتون ميرسه بگين.[="red"]همسرم ميدونه كه بهام بد رفتار ميكنن[/]د ولي ميخوام منم يه كارهايي مثل خودشون بكنم كه همسرم نفهمه. شماها ميگين چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟

شوهرتون میدونه باهاتون بد رفتاری می کنن ولی با یه زنگ مامانشون ....؟! تا حالا از شوهرتون پرسیدین چرا؟

amitis;172407 نوشت:
مادر شوهر من ما ميريم خونشون يا ميان خونه ما روزي نيست كه فرداش با اداره ي شوهرم تماس نگيره و از يه كار من ايراد و بهانه نگيره و شوهرمو به جون من نندازه. يه خواهر شوهر مجرد تو خونه هم دارم كه 31 سالشه و كلا از هيچ نوع بدجنسي اي در حق من كوتاهي نميكنه با اين كه من باهاش خوبم و هميشه براش خوب خواستم. همين تازگي تولدش بود ست كامل لوازم آرايشه اتود رو براش گرفتم. بعدش كه تولد بچم شد اومد خونمون يه كادوي آشغال براي بچم آورد و خانواده من رو هم اصلا تحويل نگرفت و وقتي شام خوردن از من تشكر نكرد تازه رفت دست به سينه نشست و نذاشت خواهره بزرگترش هم بياد كمك كنه. بدبخت زن داداشم وايساد دونه به دونه ظرفها رو تميز كرد و گذاشت توي ماشين ظرفشويي. تو رو خدا به من يه راه حل نشون بدين كه چجوري با اين مادر و دختر بدجنسش رفتار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟ در صورتي كه خودشون منو براي پسرشون انتخاب كردن و ازدواج ما كاملا سنتي بود. زن داداشم بهم ميگه خواهر شوهرت آدم بدجنسيه و آدم درستي نيست كه محبتهاي تو رو بفهمه. اگر فقط آدم حسودي بود آدم ميگفت چند دفعه براش كادوهاي خوب بگيرتا ديگه به زندگيت حسادت نكنه ولي اين كلا آدم درستي نيست و بدجنسه. تو رو خدا بهم يه راه حل نشون بدين كه چطوري با اين مادر و دخترش رفتار كنم كه بهشون نشون بدم كه من متوجه بدجنسيايي كه در حق من ميكنند ميشم. ولي ميخوام جوري باهاشون رفتار كنم كه فقط خودشون بفهمند كه من متوجه كاراشون هستم و ميخوام شوهرم نفهمه كه باز بتونن پرش كنند كه ببين چه جوري داره با ما رفتار ميكنه.... تو رو خدا هر چي به ذهنتون ميرسه بگين.همسرم ميدونه كه بهام بد رفتار ميكنند ولي ميخوام منم يه كارهايي مثل خودشون بكنم كه همسرم نفهمه. شماها ميگين چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام بانو....
مادر شوهر و خواهر شوهرت هیچ جنبه مثبتی ندارند ؟؟؟؟؟؟.... اخه همش از بدیا نوشتی ....بالاخره هر ادمی یه چیزا خوبیم داره شاید کم اما اگه بگردی پیدا میکنی همیشه با بدبینی نگاشون نکن....
و وقتیم به یکی کادو میدی...نباید انتظار متقابل داشته باشی که حتی برات کاددو بیاره چه برسه به خوب و بد بودنش!
من خودم همیشه هرجا از کار کسی ناراحت میشم با یه تیکه کوچولو که به طرفمم خیلی برنخوره گوشزد میکنم و میفهمونم ناراحت شدم....اما خانومی برا مادر شوهر و اینا کمی قضیه فرق دارهمخصوصا با چیزی که از همسرتون گفتین فک نکنم کار درستی باشه..... زندگی خودته که کم کم از بین میره..... باید برا خودتو زندگیت کمی از خودگذشتگی نشون بدیو اصلا برات مهم نباشه کارا اونا
خب باید بگم از محبت خارها گل میشود.... و واقعا هم تاثیر داره.... محبت بکن.....
جوری محبت کن که به چشم بیاد مثلا زنگ بزن به مادر شوهرتو بگو دلت تنگ شده و میخوای حالشو بپرسی یا رفتنی خونشون یه شاخه گل بخر و بگو رد شدنی برا اون گرفتیو خلاصه ازین کارا که همه خوب بلدن......
اولم جواب نمیده که هیچ بدتر میشه...ناامید نشو.... اولش طرف بیشتر تیکه میندازه و حرف کنایه دار اما وقتی ببینه تو به محبتت ادامه میدی مطمئنم اونم نرم میشه
محبت مثه اب میمونه از تو سنگم به مرور راه باز میکنه.......
اینا نظرات شخصی من بود اما مطمئنم جواب میده.....

قوانین کلی درمورد نحوه رفتار با خانواده همسر!


وقتی ما ازدواج می کنیم، اکثر ما توجه نمی کنیم که با یک خانواده دیگر وصلت کرده ایم. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، و عادتهایی برخلاف ما داشته باشند

یکی از سخت ترین رابطه هایی که ما برقرار می کنیم، با خانواده شوهر است.
وقتی ما ازدواج می کنیم، اکثر ما توجه نمی کنیم که با یک خانواده دیگر وصلت کرده ایم. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، و عادتهایی برخلاف ما داشته باشند. زمانی که این اختلاف نظرها یا اختلاف در زمینه رسم و رسوم و غیره وارد خانواده شما شد، کشمکش و درگیری شروع می شود. بنابراین چقدر درگیری قابل تحمل و پذیرفتنی است؟ این موضوع بستگی به افرادی دارد که وارد بحث می شوند. بنابراین یک قاعده کلی درمورد خانواده شوهر این است که از احساساتتان به عنوان یک راهنما کمک بگیرید.
بعضی از مسائل وجود دارد که نباید اقوام شوهر در آنها دخالت کنند.

موضوع اول پول و یا نداشتن پول است.

زمانی که خانواده همسر سعی می کنند زوج را از لحاظ مالی حمایت کنند یا اهداف مالی در سر دارند، عاقلانه آن است که موضوع را عوض کنیم. مطمئننا در بیشتر موارد خانواده همسر سعی می کنند که به فرزند و یا عروس و دامادشان کمک کنند اما اگر آنها این قصد را داشته باشند که روش زندگی خودشان را بر زندگی فرزندشان پیاده کنند، نشان می دهد که آنها قصد دخالت و فضولی در زندگی شما را دارند. دلیلی ندارد که خانواده ها از فرزندانشان به خاطر نحوه خرج کردن پولشان، یا پس انداز کردن آن یا حتی مقدار درآمد ماهیانه شان عیبجویی کنند. اگر نیاز مبرمی به پول پیدا کردید عاقلانه تر آن است که از افراد دیگری پول قرض بگیرید. بهترین راه این است که برخی مسائل زندگیتان را بین خودتان خصوصی و شخصی کنید و در خانواده های همسرتان نفوذ نکند.



دومین و شاید سخت ترین مورد بین همسر و خانواده همسر بچه ها هستند. نگهداری فرزندتان توسط خانواده همسر یک اشتباه بزرگ است.


حتی اگر آنها صلاحیت و توانایی این کار را داشته باشند اما نگهداری فرزندتان توسط آنها می تواند به یک موضوع ناراحت کننده بین شما تبدیل شود. خانواده همسر پدربزرگ و مادربزرگ هستند نه یک مراقب. اگر پدربزرگ و مادربزرگ ها در نقش یک مراقب باشند آنها می توانند تمام رفتارهای شخصی خودشان را وارد تربیت بچه شما بکنند. در این صورت بچه ها دو سری پدر و مادر خواهند داشت و خانواده همسر هم حق دخالت بیشتری در تربیت و شکل گیری شخصیت فرزند شما دارند.

برای بیشتر افراد، ارتباط برقرار کردن با خواهرشوهر و مادرشوهر بسیار سخت است.
حتی اگر مادرشوهرشان را به عنوان بهترین دوستشان بدانند. موارد بسیاری وجود دارد که زن ها توسط مادرشوهرانشان احساس تحقیر و سرزنش می کنند. تنها علت قابل قبول آن حس حسادتی است که در این رابطه وجود دارد.


بسیاری از مادرشوهرها نگران نحوه رفتار کردن عروسشان با پسرشان هستند.
حتی اگر رابطه عروس و مادرشوهری بسیار دوستانه باشد، مادرشوهر هر شب با عروس تماس می گیرد تا ببیند عروسش برای دردانه اش بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت کاری چه غذایی درست کرده است. زیرا او نمی تواند تحمل کند که پسرش بعد از یک روز سخت کاری یک غذای آماده و سطحی بخورد. او همچنین به اتو کردن لباسهای پسر و نوه اش اصرار می کند. با این کار او می خواهد این حقیقت را روشن کند که من لباسهای پسرش را اتو نمی کنم.


درچنین مواردی بهترین طرز برخورد با مادرشوهر، تشکر کردن از اوست.
اجازه دهید هرآنچه که می خواهد انجام دهد، و به یاد داشته باشید که این شما هستید که هر شب همسرتان را در خانه می بینید. اگر او فکر می کند شما تنبلید پس چه کسی کارهای خانه پسرش را انجام می دهد؟ او همسر و فرزند شما را دوست دارد و می خواهد بهترین کارها را برای آنها انجام دهد.



قانون بعدی با فامیل شوهر این است که آنها هرگز نباید از رفتارهای همسرمان که برای ما ناخوشایند است آگاه شوند. هرگز.



پدر و مادرها عیوب فرزندانشان را خوب می دانند، و نیازی به یادآوری آنها نیست. انجام دادن این کار مشکلات عدیده ای را سبب می شود. اگر همسرتان مشکلاتی دارد با دوستانتان در میان بگذارید نه با مادرشوهرتان. زیرا زمانی که مشکلتان با شوهرتان حل شد، هرآنچه که شما درمورد همسرتان با مادرشوهرتان مطرح کردید به خاطرش می ماند. بهترین راه این است که مشکلات زناشویی تان را با دوستانتان و یا غریبه ها مطرح کنید یا در دفتر خاطراتتان یادداشت کنید.

درمورد رابطه من و مادرشوهر هم باید بگوییم که ابتدا ممکن است ارتباط برقرار کردن با او کمی سخت باشد اما با مشخص کردن حد و حدودی بین شما و او مشکل حل می شود. هرگز نباید مسائل مالی تان را با خانواده همسر در میان بگذارید، یا مراقبت از بچه هایتان را به خانواده همسرتان بسپارید و یا بدگویی همسرتان را نزد خانواده اش بکنید. پس نتیجه می گیریم که خانواده شوهر هنوز هم ما را به چشم فرزندانشان می بینند. و این نشان دهنده عشق و دوست داشتن بین ماست.

بنده خدا شوهر!!!
هی باید بشینه و بین خواهر و زنش یکی رو انتخاب کنه
90 درصد مشکلات خانما سر چیزای بی اهمیته...

بیچاره اون مردایی که تا آخر میشینن پای صحبت انیا تا خودشونو خالی کنن و..
این زیر اب اونو میزنه
اون زیر اب اینیکی رو ....

فکر نکنم هیچ چیزی مثل اهمیت ندادن به اون خواهر شوهر باعث سوختنش بشه
پس بی تفاوت باشید

و اینقدر شوهر بد بختم تو مرحله قضاوت نزارید
یه بار حق رو به شما میده
2 بار
3 بار
بلاخره شک نکنید چند باری رو هم حق به بقیه یده
که در این صورت روش باز میشه تا شما رو مقصر بدونه و..
پس سر چیزای کوچیک الکی کیفیت زندگیتونو خراب نکنید

خوش بحال مردا که اصلا این چیزا براشون مهم نیست
که کی سلام داد
کی کادو داد
کی تیکه انداخت
کی سرحال نبود
کی خسته بود
....

[=&quot]باعرض سلام و تشکر[/][=&quot]
خدمت شما عرض کنم که موضوع ارتباط با مادر شوهر و به طور کلی خانواده شوهر یکی از موضوعاتی است که جای بحث و گفت و گو زیاد دارد اما به طور خلاصه راهکارهای زیر پیشنهاد می شود:
1- با یک درونگری و خودکاوی متوجه می شوید شما تمرکز بسیار افراطی روی رفتارهای منفی خانواده همسرتان دارید و نقاط منفی آنها را زیر ذره بین گذاشته اید پس از این تمرکز افراطی به تدریج کاهش داده و لیستی از نقاط مثبت و خوبی ها هر چند اندک را نوشته و سعی کنید آنها را مورد توجه خود قرار دهید.
2- سعی کنید هدفتان را از رابطه با خانواده همسرتان مشخص کنید و اگر هدفتان احساس رضایت همسرتان است و احترام متقابلی است که همسرتان به خانواده شما دارند ، شما باید تا حد ممکن با گذشت و مدیریت گفتگو جلساتی که شما با خانواده شوهرتان دارید را به رضایت درونی نزدیک کنید مثلا موضوع گفت و گو را تغییر دهید و موضوع خوشایند دیگری را جایگزین کنید.
3- سعی کنید با تفکر همه یا هیچ مبارزه کنید یعنی شما نباید با خودتان بگویی یا باید در این رفت و آمدها همه چیز بر وفق مرادم باشد و همه چیز خوشایند باشد یا اینکه باید کامل ارتباط را کنار بگذارم .
4- با خود بگویید که روان و شخصیت من از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نباید با این گونه گفتارها و رفتار هایی که فاعل آن من نبودم دچار استرس و افسردگی شود.
5- هیچ وقت قصد انتقام جویی را در ذهن نپرورانید و بد را با بد جواب ندهید زیرا اگر رفتار و گفتارهای آنها بد باشد شما هم مانند آنها خواهید شد اما سعی کنید با مهارت بالا در مقابل گفتارها و رفتارها ایستادگی کنید و در قالب شوخی و ظنز و یا در فضای مناسب با لحن مناسب نسبت به رفتارها و گفتارهای غیر منطقی آنها واکنش مناسب نشان دهید.
6- با فراگیری مهارت های شوهر داری سعی کنید رابطه خودتان را باهمسرتان بهتر کنید و برای اصلاح خطاهای شناختی همسرتان گاهی اوقات خوبی های خانواده اش را به ایشان بگویید.
7 - همانطور که شما از خانواده خودتان به زندگی جدیدی وارد شده اید همسرتان هم از خانواده خودذ جدا شده و به زندگی جدیدی که حد و مرز دارد وارد شده است و هر دوی شما پاسخگوی رفتارهای خودتان هستید بنابراین سعی نکنید به هیچ وجه مشکلاتی که با خانواده همسرتان دارید به صورت سرزنش آمیزی روی همسرتان خالی نکنید .
موفق باشید.

[/]

موضوع قفل شده است