فلسفه ی علاقه ی ما
تب‌های اولیه
فلسفه ی علاقه ی ما
سلام علیکم
به فکر خودم در یک نگاه مطلقاً منطقی در مورد علاقه پسر به دختر، ما باید در ابتدا از خودمان بپرسیم:
من چرا به او علاقه دارم، و چرا به غیر او نه. و من به چه باید علاقه داشته باشم. و چرا باید علاقه داشته باشم؟
به راستی علت علاقمندی این دو جنس به یکدیگر چیست؟
با او
سلام و ادب؛
یه وقت میگیم عامل علاقه چه هست؟ یک وقت میگیم چه باید باشد؟
بین این دو سوال فرق است، اگر علاقه من شدن را غیر اختیاری بدانیم، سوال اول درسته که عاملش چیه؟ و اگر اختیاری بدونیم، سوال دوم درسته که عاملش چی باید باشه؟
بنظر می رسه که علاقه مند شدن، خودش اختیاری نیست که من تصمیم بگیرم که از این به بعد به فرد الف علاقه داشته باشم و یا از فردا از فلانی دیگه خوشم نیاد. ولی مقدماتِ علاقه مند شدن و جهتِ علاقه مندی اختیاری است و خودمون ایجادش می کنیم.
پس اصل علاقه مندی اختیاری نیست، ولی مقدمات و جهتش، چرا.
پس سوال درست این است که عامل علاقه مندی ما چیست؟ پاسخش در این تعریف از علاقه مندی که سخنی است بسیار حکیمانه، امده؛
الحُبُّ إنجذاب النّفس، نحو الکمال، بما أنّه جمیل.
دوست داشتن، جذب شدن جان انسان است به آن چیزی که کمال دارد از آن جهت که زیباست.
با تحلیل این تعریف به دست می آید که ما به صفات و ویژگی های موجودات علاقه مند می شویم، و اینکه طبع ما، هر موجودی را با صفات مورد علاقه ی خود ببیند، به او علاقه مند می شه، یعنی بهش جذب می شه. ولی اینکه صفات مورد علاقه ی نقس ما چیست؟ این همون بَک گراند و زمینه و مقدمه ای است که عرض کردم اختیاری است و ما درست می کنیم.
مثلا فردی که ارزش های مادی براش ملاک باشه، این می شه بک گراند و بستر علاقه ی نفسش، سپس هر موجودی را که مطابق با اون مختصات جسمانی مورد علاقه اش ببینه، بهش علاقه مند می شه.
و اگر کسی صفات روحی و باطنی خاصی مدّ نظرش باشه و پایه های علاقه مندی نفسش رو تشکیل بده، این گونه صفات خاص، جذبش می کنه.
کسی هم ممی کنه که به ترکیبی از این دو نوع ویزگی ها علاقه مند باشه و....
لزوما هم این نیست که ظاهری ها یا مادی ها بد باشه و باطنی ها و درونی ها خوب، نه هر کدوم در حد و شرایط خودش مطرحه.
این صفات رو از خُلقیات بگیرید که می شه مهربانی، شجاعت، صلابت، جدیّت، مسئولیت پذیری، درون گرائی، برون گرائی و..... در ویژگی های درونی و رنگ چشم و مو و قد و فُرم انگشتان و لباس و وضع مالی و.... در مسائل بیرونی و ظاهری و یا تحصیلات و درجات و مقام ها در مسائل اعتباری و..... شامل می شه.
البته اینها اشاره ای خیلی مجمل از مسئله بود، این مسائل خودش کلّی جای صحبت و بررسی و گفتگو داره که دقیقا این ویژگی هایی که می تونه نفس ما رو جذب کنه و موجب علاقه بشه چند تاست و کدوما بهتره بستر علاقه مندی نفس ما رو ترتیب بده و بسازه یا کدوما بهتره سهم بیشتری داشته باشه؟!
و ما دقیقا چطوری این بستر علاقه مندی نفسمون رو می سازیم که اون وقت خودش به سمت موجودات واجد او صفات جذب بشه؟ و.....
پیوسته متعالی
یاحق
سلام و ادب؛
یه وقت میگیم عامل علاقه چه هست؟ یک وقت میگیم چه باید باشد؟
بین این دو سوال فرق است، اگر علاقه من شدن را غیر اختیاری بدانیم، سوال اول درسته که عاملش چیه؟ و اگر اختیاری بدونیم، سوال دوم درسته که عاملش چی باید باشه؟
بنظر می رسه که علاقه مند شدن، خودش اختیاری نیست که من تصمیم بگیرم که از این به بعد به فرد الف علاقه داشته باشم و یا از فردا از فلانی دیگه خوشم نیاد. ولی مقدماتِ علاقه مند شدن و جهتِ علاقه مندی اختیاری است و خودمون ایجادش می کنیم.
پس اصل علاقه مندی اختیاری نیست، ولی مقدمات و جهتش، چرا.
پس سوال درست این است که عامل علاقه مندی ما چیست؟ پاسخش در این تعریف از علاقه مندی که سخنی است بسیار حکیمانه، امده؛
الحُبُّ إنجذاب النّفس، نحو الکمال، بما أنّه جمیل.
دوست داشتن، جذب شدن جان انسان است به آن چیزی که کمال دارد از آن جهت که زیباست.
با تحلیل این تعریف به دست می آید که ما به صفات و ویژگی های موجودات علاقه مند می شویم، و اینکه طبع ما، هر موجودی را با صفات مورد علاقه ی خود ببیند، به او علاقه مند می شه، یعنی بهش جذب می شه. ولی اینکه صفات مورد علاقه ی نقس ما چیست؟ این همون بَک گراند و زمینه و مقدمه ای است که عرض کردم اختیاری است و ما درست می کنیم.
مثلا فردی که ارزش های مادی براش ملاک باشه، این می شه بک گراند و بستر علاقه ی نفسش، سپس هر موجودی را که مطابق با اون مختصات جسمانی مورد علاقه اش ببینه، بهش علاقه مند می شه.
و اگر کسی صفات روحی و باطنی خاصی مدّ نظرش باشه و پایه های علاقه مندی نفسش رو تشکیل بده، این گونه صفات خاص، جذبش می کنه.
کسی هم ممی کنه که به ترکیبی از این دو نوع ویزگی ها علاقه مند باشه و....
لزوما هم این نیست که ظاهری ها یا مادی ها بد باشه و باطنی ها و درونی ها خوب، نه هر کدوم در حد و شرایط خودش مطرحه.
این صفات رو از خُلقیات بگیرید که می شه مهربانی، شجاعت، صلابت، جدیّت، مسئولیت پذیری، درون گرائی، برون گرائی و..... در ویژگی های درونی و رنگ چشم و مو و قد و فُرم انگشتان و لباس و وضع مالی و.... در مسائل بیرونی و ظاهری و یا تحصیلات و درجات و مقام ها در مسائل اعتباری و..... شامل می شه.
البته اینها اشاره ای خیلی مجمل از مسئله بود، این مسائل خودش کلّی جای صحبت و بررسی و گفتگو داره که دقیقا این ویژگی هایی که می تونه نفس ما رو جذب کنه و موجب علاقه بشه چند تاست و کدوما بهتره بستر علاقه مندی نفس ما رو ترتیب بده و بسازه یا کدوما بهتره سهم بیشتری داشته باشه؟!
و ما دقیقا چطوری این بستر علاقه مندی نفسمون رو می سازیم که اون وقت خودش به سمت موجودات واجد او صفات جذب بشه؟ و.....
پیوسته متعالی
یاحق
سلام:Gol:
تاپیک های مرتبط جهت اطلاعات بیشتر:
▪•●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ نامه نگاری همسران، یکی از بهترین شیوه های ابراز محبتƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ●•▪
چگونه همسرم را از محبت سیراب کنم
علی یارتان:Gol: