به خواستگارم چگونه نه بگویم؟؟؟؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به خواستگارم چگونه نه بگویم؟؟؟؟

سلام دوستان:Gol:

ایام به کامتون:Gol:

یکی از کاربران سوالی را مطرح کردند که من اینجا میذارم

تا هم دوستان و هم کارشناسان محترم ایشون را راهنمایی کنند

سوال اینه:

چند ماه پیش که شهریور بود یکی در دانشگاه که از بچه های سال بالایی بود و تا به حال هم نه با هم برخوردی داشتیم و نه کلاسی،صرفا در فضای دانشگاه همدیگرو دیده بودیم ازم خواستگاری کرد و من خیلی دستپاچه شدم و نمیدونستم جواب نه را بهش چطور بدم(من هیچ تمایلی به ایشون ندارم، اصلا)بعد از یه ربع حرف زدن ایشون و اصرار بر اینکه کار من اشتباه است و باید خانواده ها با هم اشنا بشن ولی چون شماره تماس یا اشنایی قبلی نداشتم این اولین و اخرین راه بود که پا پیش بزارم و شما ببخشید و... من فقط و فقط گفتم:والا راستش،نه!!!!!!!!!!

ایشون یه بار دیگه گفتم یعنی اصلا امکانش نیس که حداقل خانواده ها با هم اشنا و بشن و بعد تصمیم گیری و ...(ایشون فک میکرد من چون نمیتونستم بله بگم ،از روی خجالت نه رو میگفتم)من گفتم: نه والا
ایشون با کلی معذرت خواهی از مزاحمت و...رفت
--
از اون روز تا به امروز ایشون بعد کلاساشون همش مراقب من هستن و هر جا میرم با حفظ فاصله ازم دنبالم میکنن البته فقط تو دانشگاه یعنی هنوز ادرس خونمونو ندارن...من برای کار اداری تو خود دانشگاه از اموزش میرم مالی و از اون جا پژوهش و ...خلاصه دو ساعت میچرخم و اونم همش دنبالم حتی اخر شب که ساعت 7 میخوام برگردم خونه،میاد دنبالم خودش سرویس نداره و بعد از اینکه دید سوار سرویسم شدم تازه ول میکنه و میره

البته نکته قابل توجه اینکه من اعتماد به نفس خیلی کمی دارمی و 95 درصد اوقات چه در سرویس چه در خود دانشگاه اصلا از دویتم جدا نمیشم اون روزم که اومدن خواستگاری ، من همراه دوستم بودم

--
من از این حالت عذاب وجدان زیادی میگیرم خودم هیچ وقت دوس نداشتم عشقم یه طرفه باشه و الان من مسبب این یه طرفیه گیم
--
تا اینکه دیشب قبل از اینکه سوار سوریس بشم یکم از دوستم فاصله گرفتم و برای خرید به چند متری اونور تر رفتم ایشونم دنبالم کردن و اومدن جلو سلام دادن و یه بار دیگه حرفای قدیمیو زدن منم بهشون گفتم میتونم سوالی بپرسم؟ایشون گفتم شما هـــــر سوالی هـــــــر نکته ای خواستی بدونی من در خدمتم(این حالتاش اخر عذاب وجدانه)بهشون گفتم اگر اشنایی سطحی دانشگاهیه این اصرار برای چیه؟پیچوند جاب نداد فقط گفت واقعا فقط تو دانشگاه شما رو میشناسم و ....خلاصه باز یه ربع حرف زد هی هم نفس کم میاورد کاملا معلوم بود که به سختی داره حرف میزنه من اول فک کردم زبونش گیر میکنه بعد فهمیدم طرف سر تا پا استرس بوده بعدش من واقعا نمیدونستم چطور جواب نه را باید بدم گفتم واقعیتش اینکه قصد ازدواج ندارم!
ایشون گفتن میدونم خیلی سخته الان جواب برای شما من میتونم وقت دیگه ای مزاحمتون بشم و..من گفتم نه واقعیتش همینه ایشون فک میکنه من روم نمیشه! بعد گفتن که میخواین خانواده ها با هم در تماس باشن و جوابو اونا بگیرن ؟من که دیگه نمیدونستم چطور باید خواسته قلبیمو بهش بگم و از طرفی برای این راهی که جلوی پام گذاشته مستلزمه دادن شماره است ،نهایت حماقتو کردم و بهش گفتم نه اجازه بدین من باهاشون صحبت میکنم!

اون انقدر خوشحال شد که برای تشکر دولا شد!من نمیدونستم چطور جلوی این سو تفاهمو بگیرم بعد گفتن که کی باید خبرو ازتون بگیرم گفتم من 1شنبه ها داشنگاهم با نهایت تشکر و ...رفتن و من موندم و حماقتم و عذاب وجدان
منی که قرار نیس جواب بله را بدم نباید اونو امیدوارم میکردم الان یه نوری تو دلش روشن شده!

حالا غرض از این همه حرف اینکه دوست دارم راهنمایی ام کنید 1شنبه چطور باید جواب نه را بهش بدم که ناارحت نشه؟من حاظرم کاری بکنم که از من بدشم بیاد فقط و فقط نمیخوام به خاطر نرسیدن به من ناراحت بشه

فک میکنم توضیحاتم کافی بود اما اگر باز نیازی بیشتر برای دقیق شدن بود بفرمایید

با تشکر از دوست خوبمون به خاطر مطرح کردن سوالشون

علی یارتان:Gol:

سلام مجدد:Gol:

این تاپیک را هم ببینید تا دوستان نظر خودشون را میگند:

۷ راه ساده برای “ نه ” گفتن

••چرا قدرت "نه" گفتن و فرهنگ "نه" شنیدن نداریم؟؟؟••

علی یارتان:Gol:

[="navy"][="arial"]یاحبیب

سلام بر دوستان گرامی

درجواب این بنده خدا آخه اصلاً چرا میخواد جواب نه بگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا درباره ایشون بیشتر فکر نمیکنن شاید ایشون همون فرد مورد نظر این خانم باشن اما چون فعلا شناختی ندارن نسبت به ایشون میخوان جواب نه بدن ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
اگه برای خانواده منطقی و قابل درک است خوب به خانواده معرفی کنن اونا بهتر میتونن جواب بدم اگه واقعا شایسته نباشه اونوقت جواب نه میدن ؟!
بنظر من در جواب نه دادن عجله نکن ؟ اینکه نمیتونن درست جواب نه بدن شاید یه دلیلش این باشه که از ایشون بدشون هم نیومده اما خوشون هم نیومده و این بهترین احساس برای ازدواج سالم ( عاقلانه نه احساسی) است . [/][/]

زیرآسمان آبی;170430 نوشت:
یاحبیب

سلام بر دوستان گرامی

درجواب این بنده خدا آخه اصلاً چرا میخواد جواب نه بگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا درباره ایشون بیشتر فکر نمیکنن شاید ایشون همون فرد مورد نظر این خانم باشن اما چون فعلا شناختی ندارن نسبت به ایشون میخوان جواب نه بدن ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
اگه برای خانواده منطقی و قابل درک است خوب به خانواده معرفی کنن اونا بهتر میتونن جواب بدم اگه واقعا شایسته نباشه اونوقت جواب نه میدن ؟!
بنظر من در جواب نه دادن عجله نکن ؟ اینکه نمیتونن درست جواب نه بدن شاید یه دلیلش این باشه که از ایشون بدشون هم نیومده اما خوشون هم نیومده و این بهترین احساس برای ازدواج سالم ( عاقلانه نه احساسی) است .



با سلام

منم کاملا با شما موافقم

اصلا نباید عجله کرد . ایشون خیلی دارن عجولانه تصمیم میگیرن.

شاید چون هیچ شناختی نسبت به ایشون ندارن تمایلی هم بهشون ندارن .

خیلی ها هستن حتی بعد از ازدواج عاشق میشن .

بنظر من ایشون باید به این بنده خدا اجازه بدن تا با خانوادشون تشریف بیارن منزل خانوم .

تا هم خونواده ها با هم بیشتر آشنا بشن و هم اینکه این خانوم و آقا بیشتر همدیگه رو بشناسن .

اون موقع اگر دیدید واقعا این بنده خدا او ن چیزی نیست که شما می خوایید. خیلی محترمانه والدین شما می تونن جواب منفی رو به اون بنده خدا بدن.

تو هیچ چیز نباید عجولانه تصمیم گرفت چه برسه به ازدواج.

انشاالله که همه ی جوونها خوشبخت بشن .

سلام

ممنون از دوستانی که شرکت کردند و شرکت خواهند کرد

دوستان کاربر محترم فرمودند:

نقل قول:
الان تمام پاسخ دوستان برای متقاعد کردن منه درصورتی که من اصلا نمیخوام بهش فک کنم الان فقط یه راه میخوام که نه را بگم
یعنی ایشون از هیچ لحاظی با ما سنخیت ندارن


ممنونم از اعتمادتون

جای هیچ نگرانی نیست من مطمئنم با اعتماد به نفس و توکل بر خدا می تونید این بحث را مدیریت کنید.

ببینید ایشان کار اشتباهی انجام نداده و محترمانه خواستگاری کرده و از آن مهم تر این که خواسته با خانواده هماهنگ شوید.

خودت اگر به ازدواج فکر می‌کنید اجازه دهید کار جلو برود و رسماً بیایند خواستگاری. اگر هم فکر نمی‌کنید به ازدواج یا اصلاً به ایشان فکر نمی‌کنید می‌تونید به


او بگویید من او روز غافل گیر شدم راستش مشکلاتی دارم که فعلا به هیچ وجه به ازدواج فکر نمی‌کنم و خواهش می‌کنم دیگه دنبال نباشید.

اگر یه موقع قرار شد بیاید. شما می‌تونید ابتدا به خانواده خودتون هماهنگی کنید بگید با دوستم بود یه نفر اومد گفت می‌خوام برای خواستگاری بیام چه کنم و

هماهنگ کنید تا او مستقیما با خانواده تماس بگیرید.

سلام و درود خدا بر شما

نقل قول:
نمیدونستم جواب نه را بهش چطور بدم(من هیچ تمایلی به ایشون ندارم، اصلا)بعد از یه ربع حرف زدن ایشون و اصرار بر اینکه کار من اشتباه است و باید خانواده ها با هم اشنا بشن ولی چون شماره تماس یا اشنایی قبلی نداشتم این اولین و اخرین راه بود که پا پیش بزارم و شما ببخشید و... من فقط و فقط گفتم:والا راستش،نه!!!!!!!!!!

با توجه به توضیحات دوست عزیزمون گویا ایشون کاملا درین باره فکر کردند و به این نتیجه رسیدند که شرایط ازدواج رو ندارند یا حداقل با اون اقا.
اما دقت کنید که میتونید به ایشون بفرمایید که درین مدت فکر کردید دربارشون و تصمیم نهایی رو گرفتید و این مدت برای تصمیم گیری کافی بود و به این نتیجه رسیدید که این ازدواج بینتون ثمره ای نداره و اصلا مایل به ازدواج نیستید.
موقع جواب دادن از من و من و لکنت و حالت های صحبتی که نشان دهد شما اراده ی نه گفتن ندارید یا تردید دارید پرهیز کنید.
به صورت جدی و منطقی به ایشون بفرمایید که علاقه ای بینتون نیست و شما ازدواج نمی کنید با ایشون.
اینکه به خاطر دلسوزی و ... به ایشون امید واهی بدید کار اشتباهیه.چون در زندگی طرفین باید مایل به ازدواج باشند.
اما دقت کنید که همه ی جوانب تصمیمتون رو بررسی کنید که خدایی نکرده در اینده دچار تردید نشوید.
این رو هم عرض کنم هیچوقت موقع صحبت کردن با دیگران در اینگونه موارد مهم , از خودتون بی ارادگی و نداشتن اعتماد به نفس و ... نشون ندید چه در موقع جواب مثبت چه در هنگام جواب منفی.
التماس دعا

خیلی ساده هستش
بگه نه نه نه
وگرنه:kill:


با سلام و احترام

و تشكر از كاربران محترمي كه نظر دادند.

به دليل اينكه كاربر سوال كننده پاسخ شون رو به صورت خصوصي از جناب حامي دريافت كرده اند تاپيك قفل مي شود.

با تشكر
موفق باشيد

موضوع قفل شده است