من از زندگیم راضی نیستم( متن كتاب رضايت از زندگي)

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من از زندگیم راضی نیستم( متن كتاب رضايت از زندگي)

با سلام

من این چند وقته توی مردم اطراف که دقیق شدم یه چیز رو به طور مشترک بینشون دیدم.

کاری ندارم به شدت و ضعفش ولی متاسفانه خیلی از مردمی که من دیدم یه مشکل مشترک توی زندگیشون دارند و اون نداشتن رضایت از زندگیه که به صورت های مختلف اون رو بروز میدن

به نظر شما ما چمون شده که اینقدر تو از زندگیهامون راضی نیستیم؟ اونم در حالی که میزان رفاه توی زندگی ها نسبت به سابق بیشتر شده

دوست دارم توی این تاپیک از عوامل نارضایتی از زندگی با هم حرف بزنیم. هرکی هرچی میدونه بسم الله

برای فهم این مطلب دو مثال براتون میزنم که خودم به چشم دیدم:


مثال اول:
دقیقا دو روز قبل از محرم عروسی یکی از آشناهامون بود و توی این عروسی از هر وسیله گناه آلودی برای شادی استفاده شده بود.
پدر داماد که به عنوان میزبان بود به قول خیلی از اونایی که توی مراسم بودند(البته یه موقع فکر نکنید که ما هم شرکت کردیم) مثل یه مرغ پر کنده بوده که این رو هم من خواسته بودم که از احوال این شخص برام بگن .
من با وجود اینکه خودم این فرد رو ندیده بودم ولی حس میکردم که با وجود این مراسم شاد!!!! ایشون شاد نباشن. شاید بپرسی خب این مطالب به هم چه ربطی دارند.



اگر بگم پدر داماد که الان سنی ازشون گذشته ، خودش توی سالهای قبل اصلی ترین طراح و بانی برنامه ها و مهمانی های آنچنانی بوده و همه رو یه جورایی به گناه دعوت میکرده و حتی اجبار میکرده؛ حرفم رو بهتر بتونم برسونم



حالا این فردی که خودش تا چند سال پیش بانی این کارها بوده و برای مجالس گناه برنامه میریخته الان همه اون اسباب گناه توی عروسی پسرش مهیاست ولی خودش رو که میبینی حس میکنی که یکی از افراد فامیلش مرده و این هم مجلس ختمشه.



با توجه به اون آشنایی که من از این شخص دارم مشکلش رو در عدم رضایت از زندگیش میبینم. به حدی این فرد افسرده شده و خودش رو توی زندگی بازنده میدونه که حتی عروسی کردن پسرش هم نمیتونه برای چند لحظه اون رو شاد کنه...



مثال اول رو از آدمهای این وری زدم ولی مثال دومم رو میخوام از آدمهای به ظاهر خوب بزنم...

مثال دوم :

آدمی رو میشناسم که الان بیش از 6 ده از عمرش میگذره .به ظاهر مذهبی هستش و خانواده مذهبی هم داره

این فرد با وجود اینکه بچه هاش رو سر و سامون داده و الحمدلله همشون عاقبت به خیر هستند(البته به صورت نسبی)بار ها و بارها ازش شنیدم که از زندگی راضی نیست و روزی چند آرزوی مرگ میکنه

وقتی بهش میگی که تو که مشکلی نداری .الحمدلله که همه بچه هات برا خودشون کسی هستند و عاقبت به خیرند میگه این رو قبول دارم ولی ته دلم از زندگیم ناراضیم

نمیخوام الان بگم که چرا این آقا از ندگیش راضی نیست ولی به هر حال میخواستم عرض کنم که اشخاصی هم هستند که در ظاهر متدین هستند و مشکلی ندارند ولی باز هم از زندگیشون راضی نیستند

سلام
این افراد منبع اصلی آرامش رو گم کرده اند.

مأوىٰ;169408 نوشت:
سلام
این افراد منبع اصلی آرامش رو گم کرده اند.

قبول دارم متاسفانه ما به جای این که به منبع اصلی آرامش فکر کنیم تمام افکارمونو جمع کردیمتا به منبع اضطراب (تجمل ، غرور ، خودبتر بینی و...) برسیم

safir sabz;169432 نوشت:
قبول دارم متاسفانه ما به جای این که به منبع اصلی آرامش فکر کنیم تمام افکارمونو جمع کردیمتا به منبع اضطراب (تجمل ، غرور ، خودبتر بینی و...) برسیم
مأوىٰ;169408 نوشت:
سلام این افراد منبع اصلی آرامش رو گم کرده اند.

با سلام
حرف هر دو بزرگوار متینه ولی بنده قصدم از باز کردن این تاپیک نگاه دقیق و ریز بینانه به عوامل این مسئله هستش نه صرفا گفتن یک سری کلیات

دوست دارم با دوستان از عوامل عدم رضایت حرف بزنیم و هر کدوم رو هم یه جورایی باز کنیم

به نظر من در دل همین عوامل خیلی حرفها میشه پیدا کرد

تا زماني كه توقعاتمون زياده و توقعاتمون صرفا مادي هستند اين ناآرامي ها و نارضايتي ها هست اگه به اونچه كه خداوند به من عطا مي كنه راضي باشم و به همون اندازه هم خرج كنم و نگاهم رو از زندگي ديگراني كه سطح زندگي ماديشون از من بالاتره تره بردارم اون حالت رضايتمندي ايجاد ميشه
اگه توي روايات و آيات الهي توصيه به انفاق و دستگيري از فقرا و يتيمان بسيار بيان شده فقط به اين خاطر نيست كه اونها از فقر نجات پيدا كنند بلكه يه بُعدش اينه كه زندگي پايين دست خودمون رو هم ببينيم تا آرامشي به خودمون هم برسه
يادمه يه خانمي كه ناآرامي زيادي به خاطر توقعات زيادش از زندگي كه داشت تعريف مي كرد : مدتي توي زندگيم خيلي آرامش داشتم اونهم زماني كه براي بچه هاي فقير يه محله كلاس نهضت گذاشته بودند و من براشون تدريس مي كردم اون سر وضع خاكي بچه ها و لباس كهنه شون به من آرامش مي داد

به نظر من خیلی تلقین تاثیر داره. وقتی آدم ببینه اکثر اطرافیانش از زندگیشون ناراضی هستن ، همش دارن می نالن ، و اکثر اطرافیانش حرف های نا امید کننده بزنن ، مثل : من از زندگیم راضی نیستم ... اینم شد زندگی ... زندگیه داریم؟؟؟ این حرف ها بالاخره رو زندگی آدم و رو احساس آدم تاثیر دارن و وقتی رو احساس تاثیر گذاشت ، یعنی رو زندگیت تاثیر گذاشت !!! و این به مرض اجتماعی تبدیل میشه. و یک اجتماع رو میگیره. واسه جوون های هم سن خودم ، 17 تا 25 ساله ها میگم موسیقی تو نا امید شدن نسبت به زندگی حیلی تاثیر داره. مخصوصا وقتی موسیقی های اجتماعی یا غمگین گوش میدیم ، اثرش تا ته روحمون میره. من اینو تجربه کردم. الان 99% همسن های من 24 ساعته آهنگ گوش میدن. چرا خدا گفته نکن این کارو؟؟ چون واسه خودمون بده. چون به همین نتایج بدش ( نا امید شدن نسبت به زندگی) بی توجهی می کنیم. و شاید بهتر باشه بگم ما نسبت به خدا جهل داریم و فقط باید بهش اعتماد کنیم ، که وقتی میگه این کارو نکن واسه خودت خوبه. مگه نمیخوای مث من بشی؟؟ به هر چیزی بگی باش ، بشه ؟؟؟ پس من بهت میگم چکار کنی ، تو فقط انجام بده و به من اعتماد کن. از گناهان کبیره س یاس و نا امیدی!! وقتی از زندگیت راضی نیستی ، تقصیر خودته !! خودت باید کاری کنی که راضی بشی !! اولین کار اینه که هر جیزی که حس نارضایتی زندگی رو بهت میده خط بکشی دورش !! مثلا موسیقی غمگین و ... ! بعدش باید خودت کاری کنی که از زندگیت راضی بشی !! گاهی لازمه چیزی که راضیت میکنه رو عوض کنی !! مثلا تو وقتی راضی میشی که یه مهندس یا دکتر بشی ! یا تلاش کن به مهندس و دکتر برسی و اگه نمیتونی ، ( نتونستن نباید از روی تنبلی باشه ) راه دیگه پیدا کن که خیرت به مردم برسه و فعال باشی. چیزی که انسان رو ( به طور فطری) راضی از زندگی میکنه اینه که خیرش به کسی برسه و اینکه فعال باشه . انسان راکد به فساد میفته ( حضرت علی : نفست رو مشغول به کاری کن ، قبل از اینکه اون تو زو مشغول به کاری کنه !!) .انسان راکد احساس به درد نخوری و بیهودگی میکنه !! با خودت تخزیه تحلیل کن که من از زندگیم راضیم ، چون کار مفید انجام میدم !!

سلام علیکم

برای شناخت مردم ( که خودمان نیز یکی از آنهائیم ) و دلایل ناضایتی اشان از زندگی و رابطه اشان با دیانتنیاز به نگاه و بررسی ای دقیق و علمی داریم.

نتیجه این بررسی ها بنوعی همان است که در قرآن کریم در آیات متعدد به آن اشاره شده ولی در هر صورت انسان نیاز است که تحقیق کند و بفهمد.

من باب نمونه :
خیلی ها هستند که ما و شما آنها را مومن میدانم در حالیکه نیستند . این دسته خدا را عبادت میکنند تا مطامع و هوسهای دنیائی آنها را خدا به آنها بدهد و لازم است بفهمند که سعادت در بدست آوردن نیازهائی که برای خود تراشیده اند نیست. و این عبادا ت در اکثر موارد مخدوش به ریا است.

این افراد از زندگی ناراضیند در حالیکه همواره چشمایشان به دنبال ثروت و قدرت و شهرت (رفاه و آسایش حاصله از این ابزار ) این و آن است لذا از زندگی خود ناراضی اند . و چون هدف و مقصودشان در عبادات خدا نیست ودر حقیقت مقصود نهائی شان آن است که گفته شد و عباداتشان به همان خاطر است. لذا اهل دین نبوده و چه بسا کافر از دنیا بروند.
(البته سعی کردم خیلی خلاصه این مشکل را عرض کنم از این بابت که اگر نارساست عذر میخواهم.)

عده ای هم هستند که نه اهل دینند و نه مقصودشان سعادتی است که در کتاب خدا و کلام نبی و بزرگان آمده است.
خب طبعا آرمان آنها مانند دسته قبل حاصل نشده و از زندگی ناراضیند.

نقطه اشتراک دسته اول و دوم:
هر دو این دو دسته برای حصول به مقصود دست به باطل خواهند زد و حرام را با کمال میل سرخواهند کشید.
..
یاحق

با سلام

به نظر بنده اولین و مهمترین چیزی که لذت از زندگی را از بین میبرد و ما را نسبت به زندگیمان ناراضی میکند "باور نکردن واقعیتها و حقیقتهاست"

به نظر بنده خیلی از تلخ کامی های ما نسبت به مسائل مختلف، در باور ما نسبت به واقعیتها خلاصه میشه و ما به دلیل همین عدم باور واقعیتهای اطرافمون نمیتونیم درست از زندگیمون استفاده کنیم و از اون لذت ببریم

نمونه های این مسئله خیلی زیادند و توی پست بعد بیشتر بهش میپردازم

خیلی از مشکلات ما به این برمیگردد که واقعیت های زندگی رو باور نکردیم واقعیتهای این دنیایی که توش هستیم .


یه آقا پسری که یه دختری رو میخواد و اون دختر با یکی دیگه ازدواج میکنه و به خاطر این مسئله اون جوون افسردگی میگیره ، همه ریشه در نپذیرفتن واقعیت های این دنیا داره.


اگه این آقا پسر در پستوی باورهاش نسبت به این دنیا، این مسئله رو خوب جا انداخته بود که این دنیا ظرفیتش محدوده و نمیتونه همه خواسته های تو رو به تو بده و این دختر خانم یه نفره و ممکنه خواستگاراش چند نفر باشند و اگه خدا به هرکی برسوندش قطعا دیگران بی نصیب میمونند، قطعا با نرسیدن به دختر مورد علاقه اش به جای افسرده شدن برای خوشبختی اون دعا میکرد و همچنان حیات و طراوت رو در زندگی خودش ساری و جاری میساخت


یه نکته جالب دیگه خدمتتون تقدیم کنم...


میگن گناه آدم رو افسرده میکنه و این کاملا حرف حقیه ولی اگه پای صحبت معصومین بشینی متوجه میشی که اون شخصی که مرتکب گناه میشه مشکلش در نپذیرفتن واقعیتهاییست که توش قرار داده...


ما چون حقیقت مرگ رو نپذیرفتیم مرتکب گناه میشیم
ما چون حقیقت آخرت رو نپذیرفتیم دچار اشتباه میشیم
ما چون باور نداریم که همه انرژیمون رو از خدا گرفتیم دست به کارهای ناصواب میزنیم...

این حرف باشه ختم کلام بنده در این پست

یکی از رفقام میگفت در جوانی به مادربزرگم در خواب جهنم رو نشان دادند و ایشون تا سه روز بیهوش بود و بعدش که به هوش اومده بود تا آخر عمر دست از گناه شست و با لطافتی وصف ناپذیر زندگی میکرد که همه اطرافیان از زندگی با این شخص انرژی می گرفتند و به زندگی امیدوارتر نگاه میکردند

به لطف خدا بنده این تاپیک رو ادامه خواهم داد...

دوستان عزیز هم اگه بتونند و در تکمیل این تاپیک عنایتی داشته باشند ممنون میشم ...

واقعا موضوع خوبیه، منم اخیرا باهاش درگیر بودم

ma_214;169466 نوشت:
شاید بهتر باشه بگم ما نسبت به خدا جهل داریم و فقط باید بهش اعتماد کنیم ، که وقتی میگه این کارو نکن واسه خودت خوبه. مگه نمیخوای مث من بشی؟؟ به هر چیزی بگی باش ، بشه ؟؟؟ پس من بهت میگم چکار کنی ، تو فقط انجام بده و به من اعتماد کن.

کاملا موافقم
اما این مسئله چیزی نیست که با گفتن به مخالفان، بشه اونها رو مجاب کرد
باید هرکسی خودش به این نتیجه برسه که واقعا دستورات دین، به صلاح خودمونه، اگه بیایم و دستوراتشو تک به تک با تجربیات و دانسته های خودمون و یافته های علمی مقایسه کنیم، حتما به این نتیجه می رسیم

اما تجربه ی شخصیه خودم: من هم این حسی که شما میگید رو تو همین ماههای اخیر تجربه کردم
وقتی با خودم خوب فکر کردم، دیدم دلیلش ناامیدی از خدا بود
ناامیدی از رحمتش
ناامیدی از بخشش
ناامیدی از اینکه مواظبمونه و صدامونو می شنوه ( هرگاه بندگانم در باره من از تو بپرسند ، پس بگو : من نزديكم و دعاي درخواست كننده را هرگاه مرا بخواند استجابت مي كنم ، پس بايد بندگان هم مرا اجابت نموده بپذيرند و بايد به من ايمان آورند تا راه يابند . بقره-186)
ناامیدی از اینکه اگه تو این دنیا به نتایج کاراتون نرسیدید حتما اون دنیا جوابتونو میگیرید، پس جای نگرانی و یأس نیست
و دلیل همه ی این ناامیدی ها، دور شدن از قرآن بود...باید هر شب قرآن بخونم....خوندنی که بفهمم، نه اینکه فقط کلماتو ادا کنم....اگه عربی بلد نیستیم، حتما کنارش فارسیشو بخونیم، تا بفهمیم خدای مهربون چقد از امید با ما حرف زده

سلام.
روال عادی زندگی اینه که همه ناراضی باشن. مقام رضا که در عرفان مطرح شده برا هر کسی نیست.هنر میخواد.خیلی باید کارکنی تا به مقام رضا برسی.هرچی خدا بت داد بگی ممنون حتی بلا.
موسی (ع)به خدا گفت خدا یه همنشین تو دنیا برام معرفی کن. خدا آدرشو میده.میره میبینه کنج خرابه ای یه جزامی خوابیده. با خودش میگه این که نه عابده نه صالح پس چرا برای همنشینی من انتخاب شده. ازش میپرسه.میگه من به همین وضعیت از خدا کاملا راضیم.
رضایت از زندگی هم همینه.همه نمیتونن خودشونو راضی کنن باید ایمان قوی ای داشته باشن.
میگن دنیا برا مومن بهشت آرامشه و برا کافر جهنم اضطراب.

هست هستی;169641 نوشت:
سلام. روال عادی زندگی اینه که همه ناراضی باشن. مقام رضا که در عرفان مطرح شده برا هر کسی نیست.هنر میخواد.خیلی باید کارکنی تا به مقام رضا برسی.هرچی خدا بت داد بگی ممنون حتی بلا. موسی (ع)به خدا گفت خدا یه همنشین تو دنیا برام معرفی کن. خدا آدرشو میده.میره میبینه کنج خرابه ای یه جزامی خوابیده. با خودش میگه این که نه عابده نه صالح پس چرا برای همنشینی من انتخاب شده. ازش میپرسه.میگه من به همین وضعیت از خدا کاملا راضیم. رضایت از زندگی هم همینه.همه نمیتونن خودشونو راضی کنن باید ایمان قوی ای داشته باشن. میگن دنیا برا مومن بهشت آرامشه و برا کافر جهنم اضطراب.


سلام علیکم

ان شاء الله تعالی دورنیست و برای همه میسر است اگر کمی به نعمتهایی که دارند بیشتر نگاه کنند و تعقل و تفکر کنند و باور داشته باشند خداوند بر آنها مهربان است حتی بیشتر از محبت مادر به فرزند.

بچه که بودیم شکلات آرزوی ما بود و پدر و مادر از ما دریغ میکردند چون ماده غذائی مفیدی نبود و هم دندانها را خراب میکرد ولی با کمی التماس نتیجه میگرفتیم .
نتیجه آسیبهائی بود که به دندانهایمان زدیم.

ولی آسیبهای معنوی خیلی خطرناکتر و مهلک تر از خراب شدن دندان و حتی سرطان هستند.



یک مثال و توصیف و نقل یک مریض مبتلا به یک مرض :

مثلا فرض کنیم فقیری عائله مند را یا فتیم و به جای پرداخت ذکات و یا معرفی شغل و .. به او یک میلیارد ثروت دادیم . چه کار خوبی نه ؟
من و شما فقر مادی او را میبینیم و تنها اشکال آن شخص را در فقر میدانیم ولی خداوند نفس او و آینده او را میداند.

اگر آن فقیر و خانواده اش بواسطه ثروتمندی تبدیل به یک حیوان شوند یا نه ایمانشان تقویت گردد را ما نمیدانیم.

ما حتی در مورد خودمان هم اینها را نمیدانیم. و نمیدانیم که چه امراضی را در قلب خود داریم و همچون سرطان سم آنرا هر روز فرو میدهیم.

لذا عاقلانه است توکلمان را به خدا بیافزائیم و شکر گذار نعمتهای او باشیم.و این با کمی ذکر و تعقل و تامل میسر است.

شخصی را میشناسم که مبتلا به حسد و بخل است. او را در محل کارم هر روز میبینم و در نگاه ها و اعمال او دردش را هر کسی میتواند ببیند.
اگر ثروتمندی را ببیند که ماشینش را عوض کرده آزار میبیند . اگر ببیند فقیری کاری پیدا کرده و درآمد خوبی دارد رنج میبیند و کلماتش به حد آزار دهنده ای مسموم است.

به قول هست هستی دنیا و عقبای این شخص جهنم خالص است.
نصیحت برای او همچون بادی است که به دیوار بتونی میخورد و هیچ تاثیری بر او ندارد.

واقعا دیدن این عذاب دردآور است وای به حال ابتلای به این مرض.

خدایا همه ما را به راه راست هدایت فرما. آمین یا رب العالمین


یاحق

سلام
من همه ی بیانات دوستان رو خوندم واقعا چقدر دلنشین بودند
از همه ممنون که وقت می ذارید
یه مسئله ای مطرح می شه self-reflection یعنی خود اندیشی
یکی دیگه هم که از اون یاد خواهیم کرد مسئله self -denial
این دو تا رو گفتم واسه مقدمه

با خودمون رو راست باشیم اکثر اوقات بر می گردیم به خودمون می گیم خوب حالا که به اینجا رسیدیم حالا که چی؟!خدایی نگفتیم؟من خودم شخصا شونصد بار:Nishkhand:
هزار بار شده خودمونو مقایسه کردیم با یکی که هم پایه ماست ولی در عین اینکه در خیلی چیزا مشابه هستیم ولی اون در نظر ما خیلی بالاتره!!:Moteajeb!:
یه مثال دیگه
اونو مربوط به سوال دوستمون می گم
دیدین بعضی هارو همیشه به قول من در گله گیشون بازه همیشه یه چیزی دارن در موردش نق بزنن به عبارتی هیچ وقت از زندگیشون رضایت کامل ندارن
بچه های خوب،زندگی رو به روال ،تن سالم،ولی ا...
حتما دیدین به کرراتم دیدین

بیاین واسه خودمون اول رضایت رو معنی کنیم
در نظر منی که الان کارمندنم مثلا رضایت یعنی اینکه من برسم به بالاترین حد کاری من برسم به جایی که موفقیتم بشه زبان زد درسته؟
ولی من خودم می دونم به اونجام اگه برسم بازم به چیزای دیگه فک می کنم و اینی که دارم به چشم نمی اد:Ghamgin:

چاره چیه؟
چاره اش اینه :ok:
من واسه خودم هدف تعیین کنم
یادم به حدیث اومد خالی از لطف نیست گفتنش
امام رضا می فرماید واسه هرکسی که واسه شما کار می کنه از قبل از اینکه کارش شروع بشه تعیین کنین قراره به ازای این میزان مشخص کار چقدر دست مزد بدین،اگر این کارو نکنید هرچقدرم بهش بدین فک می کنه کمتر از حقشه
اینو گفتم که بگم مشخص کردن هدف چه سودی داره
وقتی اهداف مشخص باشه وقتی واسه خودمون تعیین کردیم که قراره کی به چی برسیم کارمون راحته
یه مثال
مثلا من چند سال پیش که دانشجوی کارشناسی بودم این هدف رو مشخص کردم که تا سال 90 حتما دانشجوی ارشد باشم و حتما ساعات کاریمو از 5 ساعت به 10 ساعت ارتقا بدم
واسه من دانشگاه قبولی مهم نبود فقط قبولی مهم بود ساعات کاری من فقط مختص به تدریس نبود فقط کار مورد علاقم بود که بش برسم و همین طورم شد و این تعیین اهداف به من کمک کرد از چیزای مهم دیگم نزنم چون می خوام به اینا برسم
چیزیو فدای چیز دیگه نکردم اونم چیزای مهم
***یکی از بهترین راه های استفاده از وقت این است که قابلیت های خود را در زمینه هایی که نتایج کلیدی را برای شما به بار می آورد افزایش دهید
من چیکار کنم که از زندگیم راضی باشم؟
صبح که بلند می شم یه کاغذ بذارم جلوم کارمو بنویسم
الویت بندی کنم شماره بزنم اول این... دوم... مثلا اول باید دوش بگیرم بعدش باید حتما جواب نامه هامو بدم...بعدش...
اینجوری
حالا من تو اون کاغذ 50 تا کار نوشتم به خودم می گم من امروز 10 تاشم انجام بدم خوبه
مطمئن باشید که از روزای دیگه می افتین رو روال
************[="DarkOrange"][/]این با برنامه ریزی خیلی خیلی فرق داره ها...
[="rgb(255, 140, 0)"][="Black"][/][/] در نظر من برنامه ریزی اونجوری که ما می خوایم جواب نمی ده اینکه من تعیین کنم چه کاریو تو چه ساعتی انجام بدم اصلا جالب نیست ولی اگر الویت بندی کنیم که اینارو حتما انجام بدیم خیلی بهتره

این جوری کم کم از خودمون راضی می شیم از فعالیت هامون احساس خوبی داریم اینکه کار عقب افتاده کم داریم نه که نداشته باشیما داریم ولی کم داریم
ادمی که رضایت کامل کامل داشته باشه ندایم توهم نزنید :Nishkhand: هر وقت من غر می زنم از اوضاع شکایت می کنم مامانم می گه دختر زندگی همینه باید شکایت داشته باشی که به خودت بیاییو بری جلو
خیلی حرفش قشنگه
این احساس نارضایتی انگار یه جور رقیب واسه ما
رقابت سالم داشته باشین:Kaf:

توصیه من واسه اونهایی که می خواید به دوستانونو اشناهاتون کمک کنید ازش سوال کنید مگه از زندگیش چی می خواسته بهش فرصت بدید از خواسته هاش بگه اگه هنوز وقت داره واسشون تلاش کنه اگه ئاقع بینانه می تونه بهشون برسه پس بهش این نوید بدین که دیر نیست ولی اگه نارضایتیش بابت چیزایی هست که دیگه برگرد ندارا هم شما هم خود اون تمنا می کنم قصه شو نخورین در قبال اون چیزایی که از دست دادین صد برابرشو بدست اوردین

******[="RoyalBlue"]انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید . [/]

و در اخر [="DarkOrchid"]خوشبختی شکل ظاهری ایمان است ،تا ایمان و امید و سخت کوشی نباشد ،هیچ کاری را نمی توان انجام داد .[/]

هست هستی;169641 نوشت:
سلام.
روال عادی زندگی اینه که همه ناراضی باشن. مقام رضا که در عرفان مطرح شده برا هر کسی نیست.هنر میخواد.خیلی باید کارکنی تا به مقام رضا برسی.هرچی خدا بت داد بگی ممنون حتی بلا.
موسی (ع)به خدا گفت خدا یه همنشین تو دنیا برام معرفی کن. خدا آدرشو میده.میره میبینه کنج خرابه ای یه جزامی خوابیده. با خودش میگه این که نه عابده نه صالح پس چرا برای همنشینی من انتخاب شده. ازش میپرسه.میگه من به همین وضعیت از خدا کاملا راضیم.
رضایت از زندگی هم همینه.همه نمیتونن خودشونو راضی کنن باید ایمان قوی ای داشته باشن.
میگن دنیا برا مومن بهشت آرامشه و برا کافر جهنم اضطراب.

با سلام

به نظر بنده این حرفتون که میفرمایید روال عادی زندگی اینه که همه ناراضی باشند جای بحث داره و بهش میشه یه جورایی اشکال کرد

اگه منظورتون از روال عادی زندگی، نوع زندگیهاییه که ما الان داریم انجام میدیم ، حرف درستیه چرا که ما زندگیهامون رو بر اساس طبیعت و حقیقت این دنیا بنا نکردیم و این هم ریشه در همون عدم پذیرش واقعیات و حقیقتهای این دنیا داره و به دلیل درست نبودن بنای زندگیمون ته کار به عدم رضایت از اون زندگی میرسیم


ولی اگه منظورتون از روال عادی زندگی همون طبیعت زندگی و حقیقت این دنیایی هست که در اون زندگی میکنیم باید بگم که این حرف ،حرف درستی نیست چرا که طبیعت این دنیا جدای از آخرت معنا پیدا نمیکنه و اگه ما این دو حقیقت رو آنچنان که هست باور داشته باشیم مطمئن باشید که در سخت ترین شرایط هم اگه قرار بگیریم هیچ وقت از زندگیمون ناراضی نمیشیم

neda;169745 نوشت:
در نظر منی که الان کارمندنم مثلا رضایت یعنی اینکه من برسم به بالاترین حد کاری من برسم به جایی که موفقیتم بشه زبان زد درسته؟ ولی من خودم می دونم به اونجام اگه برسم بازم به چیزای دیگه فک می کنم و اینی که دارم به چشم نمی اد

با تشکر از شما
تعریف ما از رضایت در میزان رضایتمندیمون خیلی موثره و بنده هم با حرف شما موافقم و بهترین معیار برای رضایت رو باید از اسلام گرفت
neda;169745 نوشت:
با خودمون رو راست باشیم اکثر اوقات بر می گردیم به خودمون می گیم خوب حالا که به اینجا رسیدیم حالا که چی؟!خدایی نگفتیم؟من خودم شخصا شونصد بار هزار بار شده خودمونو مقایسه کردیم با یکی که هم پایه ماست ولی در عین اینکه در خیلی چیزا مشابه هستیم ولی اون در نظر ما خیلی بالاتره!!

اینا رو بنده قصد دارم تک تک بررسی کنم
به طور خلاصه یکی از اون رفتا هایی که ما رو به عدم رضایت از زندگیمون میکشونه بحث مقایسه نادرست هستش

عرض شد که بزرگترین چیزی رو که ما برای رسیدن به رضایت در زندگی نیاز داریم باور کردن واقعیتهاست که البته خود اینها تعدادشون کم نیست

اولین باوری رو که ما نیاز داریم و به عنوان پیش فرض زندگیون باید قرارش بدیم این مطلبه که:

"باید بین در زندگی مشکل داشتن و با زندگی مشکل داشتن تفاوت قائل شد"

این رو باید به عنوان یک حقیقت پذیرفت که بین مشکلات موجود در زندگی و لذت نبردن از زندگی هیچ ملازمه ایی وجود نداره.

کم نبودند افرادی که در زندگیهاشون مشکلات زیادی داشته اند که هر کدام آن مشکلات کمر آدم رو خم میکنه ولی باز هم در اوج سختیهای زندگی بسیار پر انرژی و با روحیه زندگیهاشون رو ادامه داده اند و زندگیشون سرشار بوده از رضایت و سبک بالی

بهترین مثال در این مورد رو باید از سرور و سالار شهیدان زد که هلال بن نافع تاریخ نگار واقعه کربلا میگوید من وقتی در کنار گودی قتلگاه نگاهم به سر بریده حسین(ع) افتاد در چهره اش آنقدر آرامش و رضایت و بشاشیت دیدم که یادم از تمام مصیبتهایی رفت که بر حسین بن علی وارد شده
گویی در این چهره با وجود تحمل آن همه مصائب سخت، اثری از گرفتگی و افسردگی وجود ندارد

نمی دونم چرا با نظرتون موافق نیستم
همیشه اول باس مشکلمونو حل کنیم بعد از دید دینی بررسی کنیم
درسته سایت سایت دینیه ولی بذارید مشکل جز جز بشه
اگر قراره کلا همه چیز اینجوری باز بینی بشه من ترجیحمی دم دیگه چیزی ننویسم

neda;169769 نوشت:
نمی دونم چرا با نظرتون موافق نیستم
همیشه اول باس مشکلمونو حل کنیم بعد از دید دینی بررسی کنیم
درسته سایت سایت دینیه ولی بذارید مشکل جز جز بشه
اگر قراره کلا همه چیز اینجوری باز بینی بشه من ترجیحمی دم دیگه چیزی ننویسم

اگه شیوه بهتری توی ذهنتون هست بفرمایید ولی بنده منظورتون رو از جزء جزء بررسی کردن درست متوجه نشدم

به هر حال این مسئله رو هم نمیشه نادیده گرفت که توی این فضا یه جور پیش فرض دینی هم توی بحثها لحاظ میشه

در کنار نظراتی که داده میشه ما برامون اهمیت داره که نظر اسلام رو هم بدونیم چرا که قبلا این رو برای خودمون حل کردیم که حرف آخر حرف اسلامه ولی به هر حال از نظرهای دیگه هم استقبال میکنیم چرا که ممکنه اون نظری که ما دادیم یه نظر تحمیلی باشه برای دین و حقیقتا نظر دین غیر از این باشه

با سلام

اگه خدا بخواد میخوام یه فراز دیگه از بحث رو تقدیم حضورتون کنم که البته خودش ممکنه توی چند پست مطرح بشه

گفتیم که باور ما نسبت به واقعیات بیشترین تاثیر رو در میزان رضایتمندی ما از زندگی داره و الان یه مطلب دیگه به این بحث اضافه میکنیم


باید خواسته ها و آرزوهای ما مطابق و ناظر بر واقعیتهایی باشه که ما در اون زندگی میکنیم

خیلی از غصه هایی که ما در زندگیمون میخوریم به این برمیگرده که خواسته و آرزویی که داریم ،در واقعیت قابل دسترسی نیست و حتی محال عادی و عقلیه؛ ولی چون ما طالب اون هستیم وقتی به اون دست پیدا نمیکنیم افسرده میشیم و این تاثیر مستقیمش رو روی زندگی ما میذاره


تحقیقات نشون داده که در بین اونایی که از ماهواره استفاده میکنند افسردگی و پرخاشگری بیشتر شایعه .شاید بعضی ها دلیلهای خوب و قانع کننده ایی برای این مطلب بیارند که مثلا ماهواره فلان تاثیر منفی رو میذاره ولی من میخوام بگم یکی از کارهایی که ماهواره ها الان بر روی جوامع انجام میدنند فاصله انداختن بین خواسته های اونها و واقعیاتی هستش که توش زندگی میکنند و این تاثیر منفی بسیار مخربی رو بر زندگی افراد میذاره



وقتی من که یه بچه شهرستانی هستم و درامد درست و حسابی ندارم پای فیلمها و تبلیغات ماهواره بشینم به مرور در وجود من خواسته ها و آرزوهایی درست میشه که وقتی با واقعیتهای اطرافم اون رو تطبیق میدم میفهمم که این آرزوها خیلی از اون واقعیتهایی که من درونش زندگی میکنم دوره و این اول رنج منه
تازه اگه به جاهای باریک نکشه و دست و پای بیهوده برای برآوردنشون نزنم و به خلاف و هزارتا مشکل دیگه نیفتم، اولین نتیجه اش افسردگی و غصه خوردنه

ادامه پست قبل

آرزو ، روح امید رو در زندگی میدمه ولی حالا باید پرسید کدام آرزو؟

پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: آرزو ، رحمتیست از جانب خدا برای امتم

حالا یه سوال از دل حرفامون به ذهن میرسه که این همه که در روایات آرزو های دراز تقبیح شده پس چطور این مطلب با حرف رسول اکرم جمع میشه؟
به نظر شما برنامه ریزی کردن برای آینده و تعیین هدف یک نوع آرزو و خواسته رو دنبال نمیکنه ؟جایگاه برنامه ریزی کجاست؟

جواب این سوال ها در همون پست قبل یه جورایی مشخص شد و اونم اینه که آرزوهای پسندیده و برنامه ریزی برای اهداف آینده از اون دسته خواسته هایی هستند که مطابق با واقعیتهایی هستند که ما در آن قرار گرفته ایم ولی آرزو های دور و دراز که در احادیث ناپسند خوانده شده این تطابق را در درون خود لحاظ نکرده و قطعا چون ناظر به واقعیتهای بالفعل و بالقوه آدمی نیست ثمره اش جز یاس و ناامیدی نیست

چند ویژگی آرزو های دراز که در روایات به ان اشاره شده رو در این پست تقدیمتون میکنم

از قضا امام سجاد هم در وصف کوفیان میفرماید :شیطان شما را فریب داده و به آرزوهای دراز مبتلا کرده .مرگ بر شما ای اهل کوفه

از جمله ویژگیهای آرزوهای دراز:

1. دست نایافتی بودن آرزو
2.انتظار کشنده و زجر آور
3.فریبنده بودن آرزوها
3.فراموش کردن داشته ها در پرتو دل بستن به آن آرزو(این آرزو نیمگذارد که فرد از داراییهایش لذت ببرد)

چرا از زندگیمون نارضی هستیم: سوال زیباییه »»آرامش روحی

در آغاز نفس انسان اماره بالسوء است ; بسیار امر کننده به بدیها

یک اسب که رام نشده در آغاز دردسرهاش خیلی زیادباعث میشه طرف دندان و سرش بشکنه یا بلاهای زیادی براش میاره

باید این اسب را رام کنیم آرام آرام تا چی تا تابع به امر ما باشه نه ما تابع به امر اون باشیم

پس ما نباید غلام نفس خود باشیم ما باید نفس را غلام خود بسازیم

نفس اماره باعث میشود انسان کاربد انجام بدهد و کار بد موجب گناه میشود وقتی انسان گناه می کند انسان از درون نا نورمال میشود و آرامش کامل پیدا نمی کند آرامش واقعی ندارد هرچند بعضیا فکر میکنند آرامش دارند اما اشتباه می کنند مثل برخی که می گویند موسیقی غذای روح است در صورتی در اشتباه اند موسیقی غذای نفس است!!

بنابراین همانطور که اسب را باید رام و تابع خود کرد باید نفس را نیز زد و تربیتش کرد ( یکی از دلایلی که انسان در آغاز از نماز لذت نمی برد این است که نماز ابتدا کارش اینه حال آدمو بگیره یعنی حال نفسو بگیره تو که خوابیدی تو که سرگرم لهب و بازی هستی تو که غرق سرگرمی هستی یهو موذن میگه الله اکبر حالت گرفته شد!! بله نفست باید تربیت بشه پس در آغاز نماز اون لبه برنده اش بر روح انسان تاثیر میذاره تا انسان نفسش را خوب تربیت بکند)

نفس لوامه نفس سرزنشگر با عث میشه انسان نفس را تربیت بکند و نفس را تابع خود بسازد و غلام و بندگی نفس را نکند بلکه باید حاکم بر نفس باشد:

نفس لوامه از طریق ذکر الله تعالی حاصل می آید با تلاوت قرآن با نشستن در مکان های سخنرانی با همنشینی با انسانهای صالح باید اونقدر زیاد نفس سرزنشگر را بکار بگیری تا نفس تبدیل به نفس مطمئنه(راضیه;مرضیه) به این نفس که رسیدی زندگیت دیگه نور علی نور است

و این نور تاثیر زیادی دارد!!!

تو برای دیدن اشیا با چشم به نور خورشید نیاز داری خلاصه به یک نور احتیاج داری تا ببینی هر چند چشمت سالمه!
یک نفر میره بیابان شب و تاریک تاریکه هیچی جلو راش نمیبینه این متوجه میشه یک چیز زیر پاشه فکر میکنه مار است
فورا از اونجا فرار میکنه و جلوتر که میره بعد مدتی:یک چیزی شبیه سنگ زیر پاش میاد تاریکه چیزی نمی بینه با پا شوتش میکنه روز بعد فردا صبح که میاد میبینه عجب
آه آخ اون که مار نبود بلکه طناب بود و خیلی هم بهش محتاج بودم بعدش جلوتر میره :Moteajeb!: سنگه طلا بوده


توجه کردی چشم برای دیدن به نور خورشید نیاز داره

دل انسان هم به نور ایمان احتیاج ؟؟!!؟

راهی;169747 نوشت:
به نظر بنده این حرفتون که میفرمایید روال عادی زندگی اینه که همه ناراضی باشند جای بحث داره و بهش میشه یه جورایی اشکال کرد

منظورم از روال عادی گرایش غریزی بشر به تفاخر جاه طلبی (که ریشه های نارضایتی هستن) و خیلی چیزای دیگه.مثل گرسنگی. شما باید یه ایمان قوی ای داشته باشی تا روزه بگیری. در مورد رضایت از زندگی هم همینطوره.خوی غریزی مارو به جاه طلبی میکشه و درسته که کنارش گرایش به خوبی هست ولی اکثر آدما گرایش به بعد غریزی دارن.اکثرهم لایعقلون.خدام میدونه.چرا دوری از گناه ثواب داره چون گرایش به گناه هست که تو به خاطر هدف والاتر ازون میگذری.درمورد نارضایتی هم همینطوره.ماهممون جاهطلبیم میخوایم تفاخر کنیم.ولی کی میتونه اینارو کنترل کنه کسی که ایمان داشته باشه. کسی که میل به تفاخر وطمع و حرص وحسد وتکبر وجاه طلبی شو ازبین برد اون وقت از زندگی راضی میشه.که کار هر کسی نیست. علم و عمل میخواد.

برخی از سختی ها و بلایا باید برای انسان بوجود بیاد تا بهتر در دنیای دیگر از بهشت لذت کامل را ببرد چرا که حکمت الهی این را تقاضا می کند که انسانهایی را که الله بیشتر دوست دارد مورد امتحان قرار می دهد

بستگی به فرد دارد اگر نور ایمان در وجودش باشد لا خوف علیم ولاهم یحزنون اگر نه مشکل اندر تاریکی چیزی بیابد سرش به دیوار میخوره تو چاه می افته خلاصه

در آغاز نفس اماره بالسوء است به همین دلیل میل به غرایز و فلان و فلان داره اگه خوب تربیتش کنی تا به مطمئنه که رسیدی دیگه آرامش داخل وجودت میاد هر چند بازم مشکلات جلوی راهت بیاد بنا به دلیل توکل و یقینی که به خدا داری مشکلات و پشت سر میذاری

چند وقت پیش توی سایت میخوندم که بزرگترین رئیس باند Mafia در سن 75 سالگی در ایتالیا خود کشی کرد
بعد از چند روز وصیتنامه اش را پیدا کرده بودند که نوشته بود : دنبال قاتل نگردین من واقعا خود کشی دارم میکنم و از این دنیا دیگه خسته شدم و همه چی برایم تکراری شده ، چون هر چی خواستم توی این دنیا بدست آوردم دیگر چیزی نبود که بدست نیاورده باشم و دیگر نمیخواهم توی این دنیا زندگی کنم

علتش چیست واقعا که دنیا برامون تکراری شده؟!

متاسفانه ؟یه بنده خدایی میگفت این چه زندگی مزخرفیه
صبح زود باید بری سر کار تا غروب بعد 2 ساعت طول میکشه توی این ترافیک بیایی خونه بعد که میایی اگر حال داشته باشم یه شامی میخورم نداشته باشم یه چایی میخورم میرم میکپم ، حقوقمم انقدر نمیرسه که برم ازدواج کنم از تنهایی در بیام یا اینکه حداقل یه تفریحی برم ؟
آخه این چه دنیای مزخرفیه که هی باید کار کنیم تا شکممون سیر بشه کاشکی انسانها مجبور نبودن 3 وعده غذا در روز بخورن؟!
چی باید بهش بگم؟

واقعا ما به دنیا اومدیم تا کار کنیم و شکممون رو سیر کنیم؟!
هدف اعلای خلقت آدمی همینه؟ پس چه تفاوتی است با ....؟!:Moteajeb!:

هست هستی;169981 نوشت:
منظورم از روال عادی گرایش غریزی بشر به تفاخر جاه طلبی (که ریشه های نارضایتی هستن) و خیلی چیزای دیگه.مثل گرسنگی. شما باید یه ایمان قوی ای داشته باشی تا روزه بگیری. در مورد رضایت از زندگی هم همینطوره.خوی غریزی مارو به جاه طلبی میکشه و درسته که کنارش گرایش به خوبی هست ولی اکثر آدما گرایش به بعد غریزی دارن.اکثرهم لایعقلون.خدام میدونه.چرا دوری از گناه ثواب داره چون گرایش به گناه هست که تو به خاطر هدف والاتر ازون میگذری.درمورد نارضایتی هم همینطوره.ماهممون جاهطلبیم میخوایم تفاخر کنیم.ولی کی میتونه اینارو کنترل کنه کسی که ایمان داشته باشه. کسی که میل به تفاخر وطمع و حرص وحسد وتکبر وجاه طلبی شو ازبین برد اون وقت از زندگی راضی میشه.که کار هر کسی نیست. علم و عمل میخواد.

ممنون از جوابی که دادید
بنده هم چند جمله دیگه در همین باب عرض کنم

در احادیث وقتی آدم نگاه میکنه متوجه میشه که این دنیایی که توش هستیم رو دو جور ترسیم کرده یکی فریبنده و رهزن بودن دنیا ودیگری مرزعه بودن برای آخرت و پلی برای عبور و رسیدن به بهشت برین

حالا به نظر شما حقیقت این دنیا فریبنده بودنشه یا مرزعه آخرت بودنش؟

به نظر بنده حقیقت دنیا هردو تا مسئله رو در برمیگیره و این دنیا رو زیبا میکنه و به صورت طبیعی اگر درست به این دو مسئله فکر کنی و طبق این باور درست به این دو مسئله برنامه ات رو تنظیم کنی تو حتما از زندگیت رضایت پیدا میکنی و از اینکه به دنیا اومدی احساس شادی میکنی...

حتی اون خصلتهای بد رو هم نباید به تنهایی دید.باید همه اونها رو در کنار قوه های مطلوب انسان قرار داد و بعد درباره طبیعت و مسیر عادی انسان نظر داد که به صورت طبیعی انسان به کدام طرف کشیده میشه؟.

به نظر بنده وقتی به مجموعه خصلتهای بد و خوب در وجود انسان نگاه کنیم قطعا جهت مثبت بر جهت منفی میچربه و طبیعت انسان بیشتر میل به خوبیها داره تا بدیها و اگر غیر از این باشه نقض غرض از جانب خدا پیش میاد.

گناه کردن یک امریست که برخلاف طبیعت انسان و دنیای اطراف واقع میشه

البته این فهم بنده هستش و وحی منزل نیست و شاید گوشه هایی از اون جای خدشه داشته باشه

rahiil;170089 نوشت:
واقعا ما به دنیا اومدیم تا کار کنیم و شکممون رو سیر کنیم؟!
هدف اعلای خلقت آدمی همینه؟ پس چه تفاوتی است با ....؟!:moteajeb!:

با سلام خدمت شما

چون مخاطب سوالتون بنده نبودم پس در واقع من هم نباید جواب بدم ولی در اینجا خوبه به چند نکته توجه داشته باشیم که خالی از لطف نیست


ما وقتی به دنیا میایم یک سری نیازهایی داریم که طبیعت این دنیا بهمون تحمیل میکنه و این با هدفی که برای اون به دنیا اومدیم متفاوته


در این دنیا اصل اون هدفیه که براش به دنیا اومدیم و اون آدم شدن و رسیدن به قرب الهیه و هر نیازی غیر از این نمیتونه هدف قرار بگیره .اینجا یه سوال پیش میاد که پس اون نیازها رو چیکار کنیم؟

باید گفت این نیازهایی که دنیا بهمون تحمیل کرده رو باید برطرف کنیم و به اونها به چشم هدف نگاه نکینم و حتی رفع اون نیازها رو در جهت هدف قرار بدهیم

رفع این نیازها باید در حدی باشه که تزاحم و تقابلی با هدف اصلیمون پیدا نکنه و هرجا که به اون مرز برسه باید دست نگه داشت

نیاز به خوردن و انرژی گرفتن یک چیز طبیعیه ولی نباید اون قدر وقتمون رو در رفع این نیاز تلف کنیم که خود رفع این نیاز بشه هدف یا اینکه مانع از رسیدن به هدف اصلیمون بشه بلکه باید با توجه به هدفمون در رفع این نیاز تلاش کنیم و با نیت کردن میشه این رفع احتیاج رو هم مقدس کرد تا حدی که در احادیث داریک که اگر کسی در راه کسب روزی حلال از دنیا بره اجر شهید رو داره

راهی;169395 نوشت:
با سلام

من این چند وقته توی مردم اطراف که دقیق شدم یه چیز رو به طور مشترک بینشون دیدم.

کاری ندارم به شدت و ضعفش ولی متاسفانه خیلی از مردمی که من دیدم یه مشکل مشترک توی زندگیشون دارند و اون نداشتن رضایت از زندگیه که به صورت های مختلف اون رو بروز میدن

به نظر شما ما چمون شده که اینقدر تو از زندگیهامون راضی نیستیم؟ اونم در حالی که میزان رفاه توی زندگی ها نسبت به سابق بیشتر شده

دوست دارم توی این تاپیک از عوامل نارضایتی از زندگی با هم حرف بزنیم. هرکی هرچی میدونه بسم الله


چرا میگین میزان رفاه مادی بیشتر شده؟ اتفاقا برعکس. بخصوص جوون ها شدیدا درگیر مسایل مالی شدن. فشارهای جامعه بهشون زیاد شده و واقعا راه نجات خاصی هم ندارن. مفیدترین روزهاشون رو با غصه و سردرگمی از دست میدن. خب همینا باعث میشه از زندگی و زنده بودن احساس لذت نکنن.
البته این مطلق هم نیست. خیلی جاها دلیل اصلی نارضایتی ها تصمیم گیری بر اساس منطق محض... یا توصیه ی اطرافیان.. یا عرف جامعه است. نه بر مبنای گواهی دل... دل اگه خوش نباشه...

به نظرم بيشتر نارضايتي ها به خاطر تحمل نكردن مشكلات ريز و درشت دور و برمونه. يه كم راحت طلب شديم.
ولي واقعا هدف از خلقت ما چي بوده من هم اين سوال رو داشتم. مگه نه اينكه هر كسي يه رسالتي داره.
البته بحث عبادت و پرستش جداست.

سرگشته;170151 نوشت:
چرا میگین میزان رفاه مادی بیشتر شده؟ اتفاقا برعکس. بخصوص جوون ها شدیدا درگیر مسایل مالی شدن. فشارهای جامعه بهشون زیاد شده و واقعا راه نجات خاصی هم ندارن. مفیدترین روزهاشون رو با غصه و سردرگمی از دست میدن. خب همینا باعث میشه از زندگی و زنده بودن احساس لذت نکنن.
البته این مطلق هم نیست. خیلی جاها دلیل اصلی نارضایتی ها تصمیم گیری بر اساس منطق محض... یا توصیه ی اطرافیان.. یا عرف جامعه است. نه بر مبنای گواهی دل... دل اگه خوش نباشه...

با سلام خدمت دوست عزیزم

اینکه مشکل یه جوون الان بحث مالیه دلیل بر این نیست که الان جووناهمون مشکل اقتصادی شدید دارند .البته نمیخوام به صورت کامل نفی کنم ولی عوامل دیگه ایی هم تو بحث هستش که تاثیرات به سزایی بر اینمشکلات میذاره

بنده یه مثال میزنم برا اینکه همیشه بحث نبود کار نیست بلکه نوع تربیت ما و نوع نگرش ما هم در بیکاریمون تاثیر داره

جلوی درخونه ما طرح فاضلاب اجرا شده که همین الان هم دارند ادامه میدن و ممکنه چند سال طول بکشه تا کل منطقه رو کانال کشی کنند. کل کارگرهای این طرح از اتباع خارجی هستند و حتی یه دونه ایرانی هم توی این طرحنیست که البته تعداد کارگرهاش هم کم نیستند

از یکیشون پرسیدم درآمدت توی روز چنده؟
کارش حفر کانال بود .میگفت 6ساعت 50 هزار و اگه 12 ساعت بمونیم100هزار تومان بهمون میدن


ما اولا هر کاری رو قبول نمیکنیم خصوصا اگه یه کم سخت باشه

ثانیا درآمدش برامون خیلی مهمه چون یه جورایی باید با توقعات بالا بالامون تطابق پیدا کنه

ثالثا اگه پولی هم دستمون بیاد به جای اینکه یه تولیدی بزنیم و چند جوون رو بیاریم سر کار حاضر به ریسک کردن و به زحمت انداختن خودمون نیستیم

استرسی که خود این موارد به جووناهی ما وارد میکنه کم از بیکاری مطلق نداره

ضمانا یه نکته هم تقدیم حضورتون بکنم و اونم اینه که منابعی که به اونا برای این بحث رجوع داشتم رو در آخرین پستها تقدیمتون میکنم

البته اگه به این توجه کنیم که خداوند متعال ما رو آفرید و این یک لطفی از طرف خداست و می تونست اصلا خلقمون نکنه فکر می کنم که خیلی از مشکلات برامون حل میشه.

مهرآور;170307 نوشت:
البته اگه به این توجه کنیم که خداوند متعال ما رو آفرید و این یک لطفی از طرف خداست و می تونست اصلا خلقمون نکنه فکر می کنم که خیلی از مشکلات برامون حل میشه.

با سلام و عرض تشکر

حرف شما متینه. این هم از دسته باورهاییست که خیلی میتونه به شاد بودن و رضایت مندی ما در زندگی کمک کنه

مهرآور;170307 نوشت:
می تونست اصلا خلقمون نکنه فکر می کنم که خیلی از مشکلات برامون حل میشه.

دوست عزیز بحث سر همین حرفه که چرا اصلا خلقمون کرد؟!
اگر خلقمون نمیکرد اتفاقی می افتاد؟!

delete;170384 نوشت:
دوست عزیز بحث سر همین حرفه که چرا اصلا خلقمون کرد؟!
اگر خلقمون نمیکرد اتفاقی می افتاد؟!

با سلام

این البته خارج از بحثمون هستش ولی عرض کنم که

لطف برای خداوند واجب الوجود امری ضروریه

فراز دیگه ایی از بحث رو تقدیمتون میکنم


نگاه و باور ما نسبت به حقیقت دنیا در میزان رضایت ما اززندگی ما تاثیر به سزایی دارد

چند ویژگی از دنیا رو باید خوب درک کرد تا از مشکلات این دنیا احساس افسردگی و یاس نکرد


1.اینجا دنیاست و دار امتحان


باید باور کنیم که اینجا بهشت نیست بلکه اینجا دنیاست .توی این دنیا آزمون برگزار میشه که البته کار آسونی نیست و نتیجه اون که بهشت باشه رو توی اون دنیا میدن
فکر نکن اینجا هرچی بخوای به دست میاری چرا که این ویژگی مخصوص بهشت الهیه و دنیا ظرفیت رسیدن به همه خواسته های تو رو ولو به حق هم باشن ، نداره



امام علی ع:هرگاه به آنچه که خواستی نرسیدی پس بخواه (و توجه داشته باش به)آنچه که تو در آن قرار داری


یعنی اگه به تمام خواسته هات نرسیدی مهم نیست ؛مهم اینه که تو حواست به داشته هات باشه و قدر داشته هات رو بدونی

از جمله ویژگیهای دنیا که باید به آن توجه داشت این است که:

دنیا به عنوان یک گذرگاه موقت است و هر سختی هم که در آن باشد به یک چشم به هم زدن تمام میشود

باور داشتن به کم بودن مدت دنیا در تحمل سختی ها و ناملایمات آن خیلی میتواند به انسان کمک کند

پیامبر اکرم ص:شما برای آخرت خلق شده اید و دنیا برای شما

یعنی تو از به دست نیاوردن دنیا نباید غصه بخوری چرا که تو مال دنیا نیستی و حقیقت وجودی تو برای آخرت خلق شده که از نعمتهای بهشتی استفاده ببری

امام حسین ع در مقابل لشکر کوفیان در کربلا فرمودند :

شقی کسی است که دنیا او را دچار امتحان نماید .مبادا این دنیا شما را فریفته نماید. زیرا این دنیا امید کسی را که به آن دل ببندد قطع میکند و طمع کسی را که به آن طمع کند نابود میسازد

سومین باور به یکی از ویژگیهای دنیا که میتواند به ما در رضایتمندیمان از زندگیمان کمک کنداین است که:

به هر چه که از دنیا برسی در برابر آخرت کوچک و قلیل است

اگه انسان به قلیل بودن متاع دنیا اعتقاد پیدا کند قطعا از به دست آوردن ان خودش را نمیبازد و از ازدست دادن آن اندوهگین نمیشود

قرآن کریم میفرماید:قل متاع الدنیا قلیل و الاخره خیر لمن اتقی

چهارمین ویژگی دنیا ناپایدار بودن آن است که باور به آن هم از میزان دلبستگی به دنیا تاثیر بسزا دارد و همین دلبستگی هاست که مایه غم اندوه آدم میشود

پیامبر اکرم ص: رغبت و دلبستگی به دنیا غم و اندوه را زیاد میکند

در جایی دیگر هم میفرمایند راحتیو آسایش ثمره زهد و عدم دلبستگی به دنیاست

با سلام

یه قسمت دیگه از بحث رو امروز تقدیمتون میکنم

ما گاهی اوقات از رزق و روزیمون و اینکه آیا برای ما حاصل میشه یا نه احساس نگرانی میکنیم و همین باعث میشه که اون لذتی رو که باید از زندگیمون ببریم با این نگرانی ،از دست بدیم

مسئله نگرانی از رزق و روزی مربوط به الان نمیشه و از قدیم الایام وجود داشته تا جایی که قرآن کریم به اون دسته از کسانی که از روی ترس از فقر، فرزندانشون رو میکشتند در مذمت کارشون خطاباتی رو داره

برای حل این مسئله و ازبین بردن استرس و نگرانی اون ، ما نیاز به دو باور داریم که خیلی به ما در رضایتمندیمون از زندگی میتونه کمک کنه.

قبل از اینکه این دو باور رو تقدیم حضورتون کنم باید بگم ما هم یه جورایی متهم هستیم به کشتن اولادهامون و خطاب قران هم میتونه یه جورایی شامل حال ما بشه.

خیلی از ماها از ترس اینکه نکنه نتونیم روزی خودمون و بچه هامون رو تامین کنیم از بچه دار شدن به شدت میپرهیزیم و حداکثر اگه بچه بخوایم یه دونه هستش و از به دنیا اومدن بچه های دیگه به انواع روشها جلوگیری میکنیم که به نظر من یه جور قتل بالقوه اولادها محسوب میشه

توی پست بعدی اون دو باور رو تقدیم میکنم

حالا اون دو باور رو که باعث ازبین رفتن استرس و نگرانی روزی میسه رو تقدیم میکنم


1.اگه ما باور داشته باشیم که خدا روزی رو تضمین کرده هیچوقت غصه فقر رو نمیخوریم و از اینکه فقیر بشیم نمیترسیم



ان الله هوالرزاق ذو القوه المتینه(ذاریات58)



این رو باید باور داشت که رزق و روزی به دست خداست و برای هر فرد مقدارش رو هم خودش تعیین کرده پس خودت رو بکشی باز هم به همون قدری دست میابی که خدا تایین کرده و این رو تو اگه باور کنی نتیجه اش آرامش در زندگیه



امام علی فرمودند:کسی اطمینان داشته باشد روزی تقدیر شده او از جانب خدا، از بین نمیرود ، قلبش راحت و روانش آسوده میشود



پیامبر اکرم هم میفرمایند : روزی به دنبال کسی میگردد که او به دنبال آن روزی نیست



شاید منظور پیامبر این باشد که هرکسی وظیفه اش را تشخیص بدهد و خیلی به دنبال چرب و شیرین بودن آن کار نباشد خدا در همان کاری که وظیفه اوست ولو به کم بودن درآمد باز هم آن برکت زیاد را خواهد انداخت

ادامه دارد....

با سلام

ما که دوست داشتیم دوستان توی این تاپیک ما رو با نظراتشون همراهی کنند ولی متاسفانه قابل ندونستند و ما هم رغبتمون برا ادامه دادن این تاپیک کم شده

اگه لطف کنید و بحث رو با ما دنبال کنید و ما رو از نظرات خوبتون بهره مند کنید ممنون میشیم

البته اگه توی اصل تاپیک و سیر بحثها هم انتقاد یا نظری داشته باشید با کمال میل پذیرا هستیم

راهی;169395 نوشت:

دوست دارم توی این تاپیک از عوامل نارضایتی از زندگی با هم حرف بزنیم. هرکی هرچی میدونه بسم الله


با سلام و احترام

و تشكر از نكات ارزشمندي كه در اين تاپيك جمع آوري كردين.

به نظر من از مهم ترين دلايل نارضايتي از زندگي "مقايسه" و "بالا رفتن سطح توقعات" و "كم شدن روحيه ي قناعت" هست.

آذر بانو;172255 نوشت:

با سلام و احترام

و تشكر از نكات ارزشمندي كه در اين تاپيك جمع آوري كردين.

به نظر من از مهم ترين دلايل نارضايتي از زندگي "مقايسه" و "بالا رفتن سطح توقعات" و "كم شدن روحيه ي قناعت" هست.


با سلام و عرض تشکر

بنده در پستهای اولی خودم به این مطلب اشاره کرده بودم که ریشه عدم رضایتمندی از زندگی رو در سه حوزه باید دنبال کرد
که بنده فقط فرصت کردم یک حوزه رو مورد بررسی قرار بدم



1.باورهای افراد هستش که تا الان هرچی حرف زده شده در حوزه باورهای افراد بوده

2. حوزه خُلقیات که بحث قناعت و روحیه متوقعانه به همین حوزه بر میگرده

3.حوزه رفتارها: که مقایسه هم به این قسمت مربوط میشه



همه این بخشها به هم مرتبط هستند و هر کدام در دیگری موثر هستش و اگه خدا عمری بده میخوام این تاپیک رو ادامه بدم و مفصل تر بحثش رو تقدیم کنم

با سلام

در باب نگرانی از روزی حرف زدیم و گفتیم یکی از عواملی که نمیگذارد ما از زندگیمان لذت ببریم ،نگرانی و دغدغه های بیش از حدی است که ما از کسب و روزیمون داریم و به زندگی های خیلی از ماها آتش انداخته و شادی رو از زندگیهامون برده



مثلا به جوونه میگی چرا ازدواج نمیکنی؟برای روحیه ات خیلی مفیده میگه بابا کی نونش رو میده



به اون زن و شوهر که چند سال از ازدواجشون گذشته میگی چرا بچه دار نمیشید تا زندگیتون از این سردی و بیروحی در بیاد؟میگه از کجا بیارم شکمش رو سیر کنم .تازه فردا که ادعای ماشین و امکانات آنچنانی کرد کی میتونه جوابشون رو بده.



این نگرانیه زندگیها رو داغون کرده و همه اش برا اینه که ما باورهامون غلطه و تحت تاثیر تبلیغات بی پایه و اساس الگوهای دینیمون رو کنار گذاشتیم



یه بارو رو تقدیم کردم که چون ما نداریمش به مشکل خوردیم.قدیمیا میگفتند روزی رسون خداست و همین حرف ریشه در دین ما داره و دین این رو تایید میکنه که البته ما باورش نداریم



این مقدمه حرفم بود و دومیش رو توی پست بعدی تقدیم میکنم...

حالا باور دوم که ما نداریمش و جوونهای مارو هم به ناکجا آباد کشیده اینه که دین میگه:

روزی بر گذر زمان توزیع میشه

ما باید باور کنیم که خدا روزی هر روز رو توی همون روز قرار داده و تو نمیتونی اون رو توی روزهای قبل به دست بیاری.

الان خیلی از جوونهای ما دنبال این هستند که یه شبه پولدار بشن و به همه چی برسند و همین میشه که تمام سرمایه و دار و ندارشون رو توی این شرکتهای هرمی کوفتی میذارند و تهش براشون یه عالمه بدهکاری و غصه میمونه همه به خاطر همین باور غلطه

نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد

پیامبر اکرم به مولای متقیان فرمودند :

"یا علی غم و غصه رزق و روزی فردا رو نخور که هر روز روزی خودش را به همراه خودش می آورد"

معرفي كتاب


هنر رضايت از زندگي

مقدمه ناشر
پيش گفتار
بخش يکم:باورهاي رضامندي

فصل يکم:بستر کاميابي


رضايت چيست؟ خوش بختي کجاست؟


آن گونه که مي انديشيم، احساس مي کنيم


تفکر واقع گرا، شرط رضامندي


هماهنگي انتظارات با واقعيت ها


تلازمي ميان سختي و ناخرسندي نيست


فصل دوم:شناخت واقعيت دنيا


يک. اين جا دنياست!


دو. دنيا گذر گاه موقت است، نه خانه دائم!



يک. خود را ميهماني بدانيم که بايد از خانه ميزبان ، کوچ کند



دو. خود را غريب يا رهگذر بدانيم



سه. دنيا را مثل يک خواب خوش بدانيم



چهار. دنيا را پلي بدانيم که از آن مي گذريم و ديگر به آن باز نمي گرديم.



پنج. خود را در اين دنيا مسافر بدانيم



شش. خود را همانند مستأجري بدانيم که بايد از خانه استيجاري کوچ کند



سه. دنيا ناچيز است


چهار. دنيا ناپايدار است


دل بسته نباش؛ آسوده باش


فصل سوم:معناي زندگي

فصل چهارم:روزي زندگي


نگراني از روزي


خدا روزي را تضمين کرده است


اگر باور کنيم، راحت زندگي مي کنيم


روزي، برگذر زمان، توزيع شده است


حرص، رنج بي حاصل


قناعت، کليد رضايت


قناعت و تلاش


بخل، دشمن آسايش زندگي


فصل پنجم:آرزوهاي زندگي


به راستي چرا چنين اتفاقي مي افتد؟


فصل ششم:مقايسه در زندگي


مقايسه اجتماعي و نقش آن در تلخ و شيرين شدن زندگي


انواع مقايسه


مهارت مقايسه کردن


يک. مقايسه کاهنده



کارکرد رواني مقايسه صعودي



پيامدهاي مقايسه صعودي




يک. اندوه




دو. حسرت




سه. ناسپاسي و بي تابي




دو. مقايسه افزاينده


کارکرد رواني مقايسه نزولي


پيامدهاي مقايسه نزولي



يک. سپاس گزاري



دو. افزوني نعمت



سه. قناعت کردن



چهار. افزايش آستانه بردباري



فصل هفتم:سخت نگيريد

بخش دوم:زمينه هاي رضامندي

مقدمه

فصل يکم:امکانات خوش بختي


يک. لذت کار



کار و تامين نيازها



کار و بهداشت روان




الف- شادابي




ب- کار، تأمين روزي و آرامش




ج- کار و خود ارزش بخشي




دو. هنر تدبير



معناي تدبير



سه. خانه زندگي


چهار. وسيله نقليه


فصل دوم:بسترهاي شادکامي


يک. امنيت و شادکامي


دو. سلامت و لذت


سه. لذت خواب


چهار. شوخ طبعي



حد شوخي کردن



فصل سوم:لذت انس


يک. در کنار دوستان



لذتّ بي تو بودن



روابط اجتماعي و مهارت هاي ارتباطي



خانواده اجتماعي



روش برخورد با تعريف و تمجيد



روش برخورد با توهين و تحقير



دو. گلستان خانواده



يک: همسر خوب



دو. فرزند صالح



سه. باخدا بودن


بخش سوم:مهارت هاي مقابله با تنيدگي
موضوع قفل شده است