مباهله رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) با مسیحیان نجران

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
مباهله رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) با مسیحیان نجران

یدالله حاجی‌زاده

مباهله در لغت به معنی ملاعنه و نفرین متقابل می‌باشد.[1] و در اصطلاح به این معناست كه «دو تن یا دو گروه بر علیه یكدیگر دعای بد كنند. پس هر کدام ظالم باشد حق تعالی وی را رسوا گرداند و نقمت و عذاب خود را بر وی فرستد و ذریه او را مستأصل كند و هلاك گرداند».[2]
در حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت شده كه حضرت فرمود:
«خداوند عزوجل به من خبر داده كه پس از مباهله عذاب بر گروه باطل نازل می‌شود و حق را از باطل مشخص می‌سازد».[3]
از روایاتی كه درمنابع اسلامی نقل شده است، استفاده می‌شود که مباهله اختصاص به زمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) ندارد و در تمامی زمان¬ها قابل اجرا است. در حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده كه ایشان فرمود: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند، آن‌ها را به مباهله دعوت كنید.[4]
داستان مباهله پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با مسیحیان نجران:[5]
این داستان در برخی از منابع تاریخی و بسیاری از منابع تفسیری شیعه و اهل سنت ذكر شده است. در سال‌های پایانی حیات رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آوازه اسلام به تمامی نقاط دنیای آن روز رسیده بود رسول گرامی اسلام با ارسال نامه به سران كشورها و مناطق مختلف، سعی داشت دین اسلام را گسترش دهد. یكی از نامه‌هایی كه رسول مكرم اسلام به مناطق مختلف و سران كشورها نوشت، نامه‌ای است كه در سال دهم هجری[6] برای نصارای نجران ارسال كرد. در این نامه آمده است:
«... من شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خدا دعوت می‌كنم. اگر امتناع كردید، باید جزیه بپردازید و گرنه شما را به جنگ بخوانم»[7]
برخی قائلند آیه 64 سوره آل‌عمران نیز بخشی از این نامه می‌باشد.[8] در این آیه خداوند متعال می‌فرماید:
«بگو ای اهل كتاب بیائید به سخنی كه میان ما و شما مشترك است كه جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریك او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را، غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرند. هرگاه (از این دعوت) سر برتابند، بگوئید گواه باشید كه ما مسلمانیم».[9]
مسیحیان نجران پس از دریافت نامه به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند؛ هیئتی از بزرگانشان را به مدینه اعزام كنند تا با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد مذاكره و بحث شوند. ابن هشام می‌نویسد:
«هیأتی از نصاری نجران مركب از 60 نفر برای دیدار پیامبر و مذاكره با آن حضرت وارد مدینه شدند. در میان ایشان، 14 نفر و در میان 14 نفر، 3 نفر بودند كه سمت ریاست و بزرگی بر سایرین داشتند. و مورد احترام مسیحیان آن زمان بودند. یكی ملقب بود به «عاقب» كه در آن زمان نامش «عبدالمسیح» بود. دیگری ملقب بود به «سید» و نام او «ایهم» بود. و سومی «اسقف» بود و نامش «ابو حارثه بن علقمه»[10]
ابن سعد در باب نحوه ورود این هیأت به مدینه و برخورد پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آن‌ها می‌نویسد:
«مسیحیان در حالی كه جامه‌های نقش دار و گران قیمت و حریر یمنی پوشیده بودند، وارد مسجد شدند و به سوی مشرق نماز گزاردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مسلمانان فرمود: آزادشان بگذارید. سپس آن‌ها با همان لباس‌ها نزد پیامبر آمدند. پیامبر آنان را نپذیرفت ... روز بعد در جامه رهبانان آمدند و سلام كردند. پیامبر جواب داد و ایشان را به اسلام دعوت نمود. آن‌ها نپذیرفتند و گفتگو و بحث بسیاری شد».[11]
بحث و مجادله بین مسیحیان و پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله
مسیحیان در حقانیت دین خود با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مجادله نشستند.[12] مسیحیان نجران می‌گفتند: عیسی (علیه‌السّلام) خداست و گروهی او را پسر خدا می‌دانستند و دسته سوم، قائل به تثلیث «یعنی به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر ، روح القدس»[13] ابن هشام می‌نویسد:
«مسیحیان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفتند: اگر عیسی (علیه‌السّلام) پسر خدا نیست پس پدرش كیست؟... آیات قرآنی نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفی كرد».[14]
مجادله و بحث بین مسیحیان نجران و پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ادامه یافت. پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ادله‌ای روشن و براهینی قاطع گفتارهای باطل آنان را رد می‌كرد و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌گفت. اما مسیحیان هم‌چنان حق را انكار می‌كردند و بر عقاید باطل خویش اصرار می‌ورزیدند. در این هنگام آیه 61 سوره آل عمران نازل شد[15] و مسیحیان نجران به مباهله دعوت شدند. در این آیه آمده است:
«فَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ» (آل‌عمران/61)
«هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) كسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آن‌ها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می‌كنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌كنیم، شما زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌كنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله می‌كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم».
زمان وقوع این مباهله را 24 ذی الحجه الحرام[16]، سال دهم هجری[17] ذكر شده است. و مكان مباهله، جایی است كه اكنون به عنوان «مسجد الاجابه» در شهر مدینه و در نزدیكی بقیع مشهور است.[18] مسیحیان نجران پس از آنكه با پیشنهاد مباهله مواجه شدند، ابتدا با آغوش باز پذیرفتند. یكی از آن‌ها گفت:
«ای ابوالقاسم انصاف دادی، زیرا مباهله آیتی است كه میان ما و شما را فیصله می‌دهد».[19]
و وعده كردند كه مباهله را روز بعد انجام دهند»[20]
روز مباهله:
با فرا رسیدن روز مباهله رسول گرامی اسلام در حالی كه دست امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) را در دست داشت، به همراه حضرت علی (علیه‌السّلام) و فاطمه زهرا (س) به محل مباهله آمدند.[21] سران نجران از مشاهده این صحنه به وحشت افتادند. یكی از آن‌ها به همراهان خود گفت: به خدا سوگند من چهره‌هایی را می‌بینم كه اگر از خدا بخواهند كوهی را جابجا كند، چنین خواهد كرد.[22] یكی از ایشان به ابوحارثه گفت: برای مباهله نزدیك برو. او گفت: من همانا مردی استوار و جدی برای مباهله می‌بینم و به راستی بیم دارم كه راستگو باشد و اگر راستگو باشد یك سال نگذرد كه یك نفر مسیحی در دنیا نماند».[23]
مسیحیان از مباهله منصرف شدند و موافقت كردند كه با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) صلح كنند و جزیه بپردازند.[24] صلح‌نامه‌ای نوشته شد و مقرر گردید مسیحیان همه ساله تعداد 2000 جامه به عنوان جزیه بپردازند و در این صورت مسیحیان نجران و وابستگان ایشان در پناه خدا و رسولش اهل ذمه خواهند بود، جان و آئین و اموال و زمین‌های ایشان محفوظ خواهد بود.[25] سپس مسیحیان از پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خواستند تا با آنان حاكمی فرستد تا میان ایشان حكومت (داوری) كند. پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) «ابو عبیده جراح» را فرستاد.[26] چندی بعد "عاقب و سید" به مدینه آمدند و اسلام آوردند.[27]
دستور الهی مباهله به منظور روشن شدن حقیقت، و آشكار شدن گروه حق و باطل از طرف خداوند متعال تشریع شده است. مباهله میان مسیحیان نجران و رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، حقانیّت دین اسلام را آشكار ساخت. مسیحیان نجران چون به این حقانیت پی بردند، حاضر به مباهله نشدند. علاوه بر این با نزول آیه مباهله بار دیگر یكی از فضائل اهل بیت (علیهم‌السّلام) از زبان قرآن بیان شد و جایگاه عالی خاندان عصمت و طهارت به بشریت معرفی شد.
پی نوشت :

[1]- ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408، ج11، ص 72.
[2]- بلاذری، احمد بن یحیی؛ فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، تهران، نقره، 1337، چاپ اوّل، ص 95، پاورقی به قلم مترجم به نقل از ابن هشام.
[3]- مفید محمد بن محمد بن نعمان؛ الارشاد، بی‌جا، دارالمفید، بی‌تا، ج1، ص 167.
[4]- مکارم سیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب ااسلامیه، بی تا، ج2، ص 447.
[5]- نجران بلده كوچكی است میان عدن و حضر موت در ناحیه كوهستانی، كوفی، احمد بن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 1036.
[6]- الفتوح، ص 1036.
[7]- یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371، چاپ ششم، ج1، ص 452.
[8]- احمدی میانجی، علی؛ مكاتیب الرسول، قم، دارالحدیث، 1419، چاپ اوّل، ج2، ص 497.
[9]- قرآن كریم، سوره آل عمران،آیه 64.
[10]- حمیری، ابن هشام؛ سیرة رسول الله (ص)، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، كتابچی، 1375، چاپ پنجم، ج1، ص 380.
[11]- واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ج1، ص 346.
[12]- ابن خلدون، عبدالرحمان؛ پیشین، ص 461.
[13]- حمیری، ابن هشام، پیشین، ج1، ص 382.
[14]- همان، ص 383.
[15]- سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنشور، بی‌جا، دارالعرفه، چاپ اوّل، 1365، ج2، ص 38.
[16]- كوفی، احمد بن اعثم؛ پیشین، ص 1036 - احمدی میانجی، علی؛ پیشین، ج2، ص 497.
[17]- طوسی، محمدحسن؛ مصباح المجتهد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411، چاپ اوّل، ص 764.
[18]- لنكرانی، فاضل؛ مناسك حج، قم، مهر، 1373، چاپ سوم، ص 242.
[19]- ثمالی، ابوحمزه، تفسیر ابی حمزه ثمالی، قم، الهادی، چاپ اوّل، 1420، ص 134.
[20]- خرگوشی، واعظ، شرف النبی، تهران، بابك، 1361، ص 144.
[21]- المقریزی، احمد بن علی؛ امتاع الاسماع، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1420، ج2، ص 95.
[22]- همان.
[23]- یعقوبی، ابن واضح، پیشین، ص 451.
[24]- محمد بن محمد بن نعمان، پیشین، ص 168.
[25]- واقدی، محمدبن سعد؛ پیشین، ص 346.
[26]- ابن خلدون، عبدالرحمن؛ پیشین، ص 461 و حمیری، ابن هشام؛ پیشین، ص 381.
[27]- همان