یکی میگه من کرامت دارم علم غیب دارم

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یکی میگه من کرامت دارم علم غیب دارم

سلام

یک جایی دیدم نوشته بود آیا امکانش هست چنین چیزی؟

مجبوریم;167106 نوشت:
سلام

یک جایی دیدم نوشته بود آیا امکانش هست چنین چیزی؟

سلام .
بله امکانش هست . اما معمولا کسی که این ویژگیها رو داره پیش هر کسی بیان نمی کند.

سلام

پس خیلی چیزا میتونن بکنن میدونن کی میمیرن یا میدونن من کی میمیرم:Gig:

هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش را دوختند

مقصود از این بیت شعر عارفان حق جز به اهلش برای عوام الناس بیان اسرار نمی کنند
همان اهل را هم توصیه می کنند تا زنده اند جایی بیان نکنند.

سلام علیکم

مدعی این مساله یا دروغگو و یا بی سواد است.

1- والله عالم الغیب و الشهاده.
علم غیب مختص خداوند متعال است و بنا بر روایات شیعه از این علم الهی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه نیزمتنعم شدند.

غیر از این هیچ کسی مدعی علم غیب نمیتواند باشد.

2- مگر اینکه بگوید بر من الهاماتی میشود که این مساله ممکن است همچنانکه برای حضرت مریم و مادر حضرت موسی و حتی مادری که کودکش به خطر افتاده این مساله حادث میشود ( حال با تفاوت میان مقوله اول و دوم )

3- یا اینکه بگوید من به مراتبی همچون کشف و شهود نائل شدم . که آنهم توصیف مختص به خودش را دارد لذا باید عینا نقل بفرمائید تا توسط اساتید تحلیل شود.

4- و نهایتا اینکه افرادی هستند که از برخی اتفاقات و اسرار ( در حد محدود ) توسط اجنه مطلع میشوند که این دسته از طایفه کشف و شهود و... که در بالا ذکر شد نیستند و بحثشان سوا است. ( این دسته آخر بنا بر دلایلی منحرفند )

یاحق

مجبوریم;167106 نوشت:
کی میگه من کرامت دارم علم غیب دارم میشه ها

با سلام خدمت شما

اینکه یکی از بندگان صالح خدا دارای کرامت و علم غیب شود امری ممکن است و نمونه های فراوانی وجود دارد که این مطلب را اثبات می کنند.

کرامت در اصل به معنی بزرگواری و عظمت معنوی است، و در اصطلاح علم کلام، کارهای خارق العاده ای که از پیامبران برای اثبات نبوت صادر می گردد با نام معجزه خوانده می شود، و همین گونه کارها از غیر پیامبران، با نام کرامت ذکر می شود.

بنابراین کرامت اصطلاحی در گفتار متکلمین به علم کلام، همان معجزه ای است که درباره امور خارق العاده غیر پیامبران، از اولیاء خداوند و امامان(ع) استعمال می شود. چرا که نشانه عظمت و بزرگواری آنها در پیشگاه خداوند است،

بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: «المعجزة علامة اللّه لایعطیهاالّا انبیائه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصّادق من کذب الکاذب ؛ معجزه نشانه ای برای خداست که خداوند آن را به کسی جز پیامبران و رسولان و حجّت هایش عطا نمی کند، و هدف از آن این است که به وسیله آن راستگویی راستگو از دروغگویی دروغگو شناخته شود.»( بحارالانوار، ج 12، ص 77.)

کرامات اولیای خدا ناشی از علو درجات آن ها در پیشگاه الهی است که با بندگی خالصانه در درگاه الهی و تهذیب نفس از رذایل اخلاقی به دست می آید و خداوند قدرتی را به او عطا می کند که مردم عادی از انجام آن عاجزند.

نتیجه آن که عبودیت خالصانه زیربنای کرامت اولیای الهی است و آن ها به جایی می رسند که مظهر جلال و جمال خداوند می شوند و به کمالی دست پیدا می کنند که با اذن پروردگار می توانند در جهان تکوین اثر بگذارند.

امام صادق(ع) فرمود: «العبودیّة جوهرةٌ کنهها الرّبوبیّة ؛ عبودیّت و بندگی گوهری است که ربوبیّت در درون آن نهفته شده است.»(مصباح الشریعه، باب دوم، ص 100)

در قرآن كریم برای بعضی از اولیاء و بندگان شایسته خدا مقام كرامت اثبات شده است، مانند آیه شریفه: «هر وقت زكریا داخل محراب عبادت مریم می شد، رزقی را نزد او می یافت. [به او] می فرمود: ای مریم! این [غذا ]از كجا آمده است؟ [مریم] پاسخ می داد: از نزد خداست.» (آل عمران. 37)

در تفسیر روح البیان می خوانیم: رسول اكرم(ص) در زمان تنگدستی از دخترش فاطمه پرسید: این غذا از كجاست؟ فاطمه(س) جواب داد: هذا من عندالله! و پیامبر فرمود: شكر خدا را كه دخترم همانند مریم است.(روح البیان، ج 2، ص 92. نقل از تفسیر نور، ج 2، ص 85، ذیل آیه 73 آل عمران.)

نمونه ای دیگر از كرامت بانوان را به نقل از امام محمد باقر(ع) می خوانیم كه درباره مادر ارجمندش فاطمه بنت الحسن(س) می فرماید: «مادرم كنار دیواری نشسته بود، ناگاه دیوار شكاف برداشت و صدای مهیبی شنیدیم. با دستش اشاره كرد و گفت: نه، به حق مصطفی(ص)! خداوند به تو اجازه فرو افتادن ندهد، پس دیوار در هوا معلق ماند[تا مادرم كنار رفت و] اجازه داد [تا دیوار فرو ریخت.] پدرم به سبب دفع این خطر صد دینار صدقه داد.»(صول كافی، ج 1، ص 635)

اما نکته ای که نباید فراموش کرد اینست که با صرف امکان وجود کرامات برای اولیای الهی نباید به هر ادعایی توجه کرد و ادعای شخص مدعی کرامت را صدق دانست.

بدیهی است اشخاصی که دارای چنین مقامی هستند هم از لحاظ اخلاقی و تقوا در بین مردم شناخته شده هستند و هم سعی می کنند از آشکار کردن این امور پرهیز کنند و هیچگاه از این قدرت در منافع نفسانی استفاده نمی کنند.

[=&quot]احدي از مخلوقات خداوند علم غيب ندارند و غيب فقط و فقط و فقط نزد الله تعالي است و بس.[/]
[=&quot]دليل:[/]
[=&quot]الله تعالي مي فرمايد:«قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ» نمل 65. «بگو در آسمانها و زمين جز خداوند كسي غيب نمي‌داند» و مي فرمايد:«لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» كهف 26.[/]
[=&quot]«غيب آسمانها و زمين نزد خداوند است» و مي فرمايد:«عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ» رعد 9.«عالم و داناي عالم نهان و ظاهر خداوند بزرگ و متعال است».[/]
[=&quot]جز خداوند هيچ كس، نه ملائكه مقرب، نه پيامبر فرستاده شده چه برسد به كسي كه در مقام پايين تر از آن دو باشد، غيب نمي‌داند.[/]
[=&quot]الله تعالي از زبان نوح؛ مي فرمايد:«وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ» هود 31[/]
[=&quot] «به شما نمي گويم كه گنجينه هاي خداوند نزد من است و نمي گويم كه علم غيب مي دانم» و از زبان هود؛ مي فرمايد:«قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ» احقاف 23.[/]
[=&quot] «گفت جز اين نيست كه علم نزد خداست و آنچه بخاطر آن ارسال شده ام به شما ابلاغ مي كنم» و به پيامبرص مي فرمايد كه بگويد:«قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ» انعام 50. «بگو به شما نمي گويم كه گنجينه هاي خداوند نزد من است و نمي گويم كه غيب مي دانم» و مي فرمايد:«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ*قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» بقره 31- 32[/]
[=&quot] «خداوند تمام نامها را به آدم ياد داد سپس آنها را بر ملائكه عرضه داشت و فرمود: به آن اسمها مرا خبر دهيد اگر مي‌دانيد؟ گفتند: خداوندا تو پاك و منزهي ما جز آنچه به ما آموخته اي نمي دانيم همانا تو عليم و حكيم هستي».[/]
[=&quot]به خاطر همين بر هر مسلماني واجب است كه از شيادان و دروغگويان كه ادعاي علم غيب دارند و بر خداوند دروغ مي‌بندند دوري جويند كساني چون ساحران، دروغگويان و ستاره شناسان و غير آنها كه خود و بسياري ديگر را گمراه نموده و از راه راست منحرف شده اند.[/]
[=&quot]حال بنا بر اين قاعده هرکس ادعاي علم غيب کرد، بر شما واجب عيني است که او را تکذيب کنيد و نيازي نيست دنبال دلايل وي باشيد که آيا او دليلي براي اين ادعاي باطل دارد ياخير.[/]
[=&quot]اما پيش بيني کردن مسائلي از روي شواهد و قرائن را نمي توان غيب ناميد زيرا در غيب گفتن شخص بدون شک و ترديد و با قاطعيت ادعاي خبري را در آينده مي دهد بدون وجود هيچ قرائن و شواهدي اما مثلا هواشناسان با توجه به قرائن و شواهد موجود در حرکت ابرها پيش بيني مي کنند که فردا باران مي بارد ولي اين غيب نيست بلکه آن کارشناسان هوا شناسي از روي قرائن و شواهد عيني که موجود است اقدام به خبر هواي فردا يا چند روز آينده را مي دهند[/]
[=&quot]اما مسئله ي ديگري نيز وجود دارد بنام کرامات اولياء:[/]
[=&quot]بياد داشته باشيد که غيب با کرامات اولياء فرق مي کند و ممکن است برخي از مومنان متقي که جزو اولياءالله هستند داراي کراماتي باشند که آن کرامات را خداوند بدانها الهام و عطا مي نمايد، اما نخست بايد فرق غيب با کرامات را بدانيم تا اگر احيانا فردي ادعاي کرامت کرد تشخيص دهيم که آيا آن ادعا کرامت است يا واقعا قصد غيب گويي دارد و در زير نام کرامات غيب گويي خود را بر ديگران مخفي مي سازد.[/]
[=&quot]غيب گويي يعني اينکه شخص از آينده خبر مي دهد يا اينکه چيزي را که نمي داند کجاست بدان اطلاع مي دهد و خبر رساندن او به اين امورات از روي آگاهي است. اما کرامات از جنس معجزات هستند يعني اموراتي هستند که انجام آنها توسط انسان عادي سخت يا ناممکن است مانند غرق نشدن در آب دريا و نسوختن در آتش و ازدياد غذاى كم، و پديده‏هاى ديگر.[/]
[=&quot]معجزه از عجز گرفته شده و به معني عدم توانايي است.در قاموس آمده: معجزه پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم چيزي است كه دشمن از مبارزه كردن با آن عاجز مي شود و «هـ» معجزه در اينجا براي مبالغه آمده است.[/]
[=&quot]معجزه در اصطلاح:(أمر خارق للعادة يجري على أيديَ الأنبياء للدلالة على صدقهم مع سلامة المعارضة) «امر خارق العاده اي است كه بر دست انبياء براي صدق دعوتشان همراه با اينكه چيزي توانايي معارضه كردن با آن را ندارد، جاري مي شود».[/]
[=&quot]اينكه گفته مي شود خارق للعادة: آنچه را كه از افعال، و احوال طبيعي انبياء روي مي دهد از معجزه خارج مي گردد.[/]
[=&quot]و اينكه گفته مي شود يجري على أيديَ الأنبياء: امور خارق العاده كه بر دست اولياء انجام مي شود را خارج مي سازد و آن جزو معجزه به حساب نمي آيد بلكه كرامات است كه به خاطر پيروي كردن آنها از پيامبران جاري مي گردد. و به طريق اولي آنچه مربوط به ساحر و كاهن از سحر و جادو كه جز از انسان شرور روي نمي دهد، خارج مي گردد.[/]
[=&quot]و اين گفته للدلالة على صدقهم مع سلامة المعارضة: دروغگوياني كه مدعي علم غيب هستند از امور خارق العاده و همچنين سحر را خارج مي كند زيرا آنها از معارضه سالم نيستند بلكه با مانند خود از سحر در معارضه مي باشند زيرا آن از جمله سحر و جادو مي باشد.[/]
[=&quot]تعريف كرامت:[/]
[=&quot](الكرامة: أمر خارق للعادة غير مقرون بدعوى النبوة ولا هو مقدمة لها تظهر على يد عبد ظاهر الصلاح مصحوب بصحيح الاعتقاد والعمل الصالح) «كرامت به كاري خارق العاده گفته مي‌شود كه انجام دهنده آن ادعاي پيامبري نمي كند و حتي مقدمه‌اي براي ادعاي آن نمي باشد و بر دست بنده اي صالحي كه داراي عقيده اي صحيح و عمل صالح است ظاهر مي شود».[/]
[=&quot]وقتي گفته مي شود أمر خارق للعادة: كارهايي كه بر حسب عادت انجام مي شوند را خارج مي سازد.[/]
[=&quot]وقتي گفته مي شود غير مقرون بدعوى النبوة: معجزات انبياء خارج مي گردد.[/]
[=&quot]و وقتي گفته مي شود ولا هو مقدمة لها: همه امورات خارق العاده اي كه قبل از پيامبري برايشان روي مي دهد و مقدمه پيامبري آنهاست از آن خارج مي گردد.[/]
[=&quot]و اينكه گفته مي شود ويظهر على يد عبد ظاهر الصلاح . . : آنچه بر دست ساحر و كاهن كه سحر و جادو مي باشد خارج مي‌شود[/]
[=&quot]ادامه دارد
[/]
[=&quot][/]

[=&quot]ولى يك تفاوت بين آنها (معجزه و كرامت) وجود دارد.[/]
[=&quot] زيرا معجزه همراه با تحدى و مبارزه طلبى است ولى كرامت فاقد تحدى مى‏باشد، تحدى يعنى اينكه پيامبرى به امتش بگويد: اگر بعد از ديدن معجره، ايمان نياوريد، عذاب خدا بر شما نازل مى‏شود، در حالى كه كرامت، چنين نيست. بزرگترين كرامت مؤمن صبر و استقامت در اطاعت و بندگى خداست كه مستلزم انجام كارهاى نيك و اجتناب از كارهاى بد مى‏باشد.[/]
[=&quot]معجزه براي ادعاي نبوت بكار مي رود برخلاف كرامت كه صاحب آن ادعاي نبوت نمي كند و به خاطر تبعيت از پيامبر و استقامت بر شريعتش آن كرامت برايش حاصل شده است. معجزه خاص پيامبران و كرامت براي اولياء است. در مجموع هر دو امري خارق العاده هستند. هر كرامت اوليايي نشانه اي از معجزات رسولش است كه خداوند را با شريعتش عبادت مي كند.[/]
[=&quot]اطلاق معجزه بر كارهاي خارق العاده انبياء و كرامت بر كارهاي خارق العاده اولياء دو اصطلاح هستند كه در كتاب و سنت موجود نمي باشند. و آن اصطلاحي است كه علما بعداً بر آن دو بكار برده اند و براي فهم و معناي آن دو به آنچه در نصوص حق بيان شده، مراجعه كرده اند.[/]
[=&quot]خداوند درباره اولياء و كرامات آنان در قرآن سخن گفته است، از جمله در آيات 62 تا 64 سوره يونس چنين مى‏فرمايد:[/]
[=&quot] « أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (62) الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[/]
[=&quot]«آگاه باشيد! كه دوستان خدا ترسى (از خوارى در دنيا و عذاب در آخرت) ندارند. (براى از دست رفتن مال و منال دنيا) غمگين نمى‏شوند، (اولياى خدا) كسانى هستند كه ايمان آورده‏اند و تقوا را پيشه خود ساخته‏اند، براى آنان در دنيا (هنگام مرگ) و در آخرت (هنگامه رستاخيز) بشارت (به خوشبختى و نيكى) است، وعده خدا تخلف ناپذير است، اين است سعادت و پيروزى بزرگ».[/]
[=&quot] در آيه 257 سوره بقره، در اين مورد مى‏فرمايد:[/]
[=&quot]« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[/]
[=&quot]«خداوند ولى و عهده‏دار (امور) كسانى است كه ايمان آورده‏اند. خداوند، آنان را از تاريكيهاى (گمراهى) بيرون مى‏آورد و به سوى نور (ايمان) مى‏برد».[/]
[=&quot] در آيه 34 سوره انفال، مى‏فرمايد:[/]
[=&quot]« إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ»[/]
[=&quot] «همانا اولياى خدا تنها افراد پرهيزگار مى‏باشند»[/]
[=&quot]در آيات 24 تا 26 سوره مريم، مى‏فرمايد:[/]
[=&quot]« فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (24) وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا (25) فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا »[/]
[=&quot]«(جبرئيل) از زير درخت، مريم را صدا زد (و گفت:) غمگين مباش، پروردگارت پائين (از تو) چشمه آبى پديد آورده است (جارى ساخته است) تنه درخت خرما را بتكان تا براى تو خرماى تازه بيندازد. پس (از اين خرماى تازه) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و (به اين فرزند خود كه معجزه خداوند است) چشم روشن دار. (شادباش)».[/]
[=&quot]2- رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و سلم درباره اوليا و كرامات آنان سخن گفته است، از جمله در يك حديث قدسى، چنين مى‏فرمايد: «هر كس با اولياى من دشمنى كند، من با او مى‏جنگم. بهترين كارى كه بنده من بوسيله آن بمن نزديك مى‏شود، اداى فرايض و واجبات است. و نيز بنده من همواره با انجام عبادات نفلى بمن نزديك مى‏شود و مورد محبتم قرار مى‏گيرد، وقتى كه مورد محبتم قرارگرفت، من گوش او مى‏شوم تا بوسيله آن بشنود، و چشم او مى‏شوم تا بوسيله آن ببيند، و دست او مى‏شوم تا بوسيله آن اشياء را بگيرد. و پاى او مى‏شوم تا بوسيله آن، راه برود اگر از من چيزى بخواهد، حتما به او مى‏دهم، و اگر در پناه من بيايد، به او پناه مى‏دهم».[/]
[=&quot] در حديث قدسى ديگر، خداوند مى‏فرمايد: «من انتقام دوستانم را مى‏گيرم، همانطور كه شيرجنگجو انتقام خود را مى‏گيرد».[/]
[=&quot] در حديثى ديگر، آن حضرت صلى الله عليه وآله و سلم مى‏فرمايد: «همانا خداوند، مردان پاكى دارد كه اگر بنام خدا سوگند يادكنند، خداوند آنها را تبرئه خواهد كرد» (متفق عليه).[/]
[=&quot]در حديثى ديگر، رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم فرمود: «زنى در حال شيردادن پسرش بود كه در آن هنگام مرد اسب سوارى از كنار او گذشت. زن گفت: پروردگارا! فرزند مرا مانند اين اسب سوار بگردان، آن كودك نوزاد در حالى كه پستان در دهانش بود، بسوى آن اسب سوار نگاه كرد و گفت: خدايا! مرا مانند او مكن. سخن گفتن نوزاد از جمله كرامات او و والدينش بود». (متفق عليه).[/]
[=&quot]نقل است كه شخصى بنام جريج و مادرش، عابده بودند، مادرش كه از او رنجيده شده بود، او را نفرين كرده و گفته بود كه پروردگارا! تا پسرم، جريج زن زانيه را نبيند، او را نميران. خداوند، دعاى مادر جريج را كه عابده بود، پذيرفت، پذيرفته شدن دعايش از جمله كرامات او بود. مى‏گويند: پس از مدتى، جريج متهم به زنا شد و مردم گفتند كه: اين ولد زنا از نطفه جريج است. در آن لحظه جريج خطاب به نوزاد يك روزه، از او پرسيد: پدر تو كيست؟[/]
[=&quot] نوزاد گفت: فلان چوپان، سخن گفتن اين نوزاد نيز از جمله كرامات جريج عابد بود.[/]
[=&quot] در حديثى ديگر كه معروف به حديث اصحاب غار است، آمده است كه سه نفر وارد غارى شدند. ناگهان در غار بوسيله سنگى بزرگ و سنگين مسدود شد، هر چه تلاش كردند كه آنرا از سر راه خود بردارند، موفق نشدند، بعد متوسل به اعمال صالح خود شدند و دعا كردند و از خدا خواستند تا آن را از دهانه غار بردارد. خداوند دعاى آنان را اجابت كرد، و سنگ را از دهانه غار كنار زد. اين نيز از كرامات اصحاب غار بود، اين جريان در احاديث صحيح آمده كه قبلا بدان اشاره شد.[/]
[=&quot] نمونه ديگرى از كرامات اوليا، جريان راهب و پسر است در آنجا آمده كه آن پسر، حيوانى را كه راه را بر مردم مسدود كرده بود، پرتاب سنگى به سوى آن از پاى در آورد، در نتيجه معبر باز شد و مردم از آنجا عبور كردند. اين كار در واقع از كرامات آن پسر بود.[/]
[=&quot]- هنگامى كه خبيب در مكه نزد مشركين زندان بود، برايش انگور مى‏رسيد، حال آنكه در آن فصل، در مكه انگورى وجود نداشت.[/]
[=&quot]- براءبن عازب رضي الله عنه هر وقت براى انجام كارى، به نام خدا سوگند ياد مى‏كرد، خداوند به سوگند او پاسخ مثبت مى‏داد.[/]
[=&quot] براء در جريان جنگ قادسيه سوگند ياد كرده بود كه خداوند، مسلمانان را در برابر كفار پيروز مى‏كند، و نيز دعا كرد كه او در آن جنگ، نخستين شهيد باشد، سرانجام مسلمانان پيروز شدند و او اولين كسى بود كه از ميان سپاهيان اسلام به فيض شهادت نايل آمد.[/]
[=&quot] علاء بن الحضرمى در دعايش مى‏فرمود: «يَا عَليِمُ يَا حَكيِمُ يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ» و خداوند دعايش را مستجاب مى‏كرد، بعنوان مثال، در يك مورد مشاهده شد كه سپاهيان او از دريا عبور كردند، ولى حتى زين اسب‏هايشان تر نشد.[/]
[=&quot] حسن بصرى؛ عليه شخصى كه خيلى او را اذيت مى‏كرد، دعا كرد، بلافاصله آن شخص افتاد و مرد.[/]
[=&quot] شخصى از قبيله نخع با الاغى به مسافرت رفت، الاغش در مسير راه مرد، آن شخص نخعى وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا كرد. خداوند الاغش را زنده كرد، او بار ديگر زاد و سفر و كالاهايش را روى او نهاد و به سفرش ادامه داد.[/]
[=&quot] علاوه بر اينها، كرامات بيشمار ديگرى نيز از اولياى خدا بروز كرده، كه هزاران نفر از مردم، آنها را ديده‏اند.[/]
[=&quot]اولياء شيطان‏:[/]
[=&quot] شيطان نيز در ميان فرزندان آدم، دوستانى دارد كه بر آنها غلبه كرده و آنها را از ياد خدا غافل مى‏سازد او فتنه و فساد را براى دوستان خود به ارمغان مى‏آورد، و زشتى‏ها را در دل آنها زيبا جلوه مى‏دهد، تا جايى كه گوشهاى آنان را از شنيدن سخن حق كر مى‏كند و چشمهاى آنان را از ديدن راه راست و مشاهده دلايل حق، نابينا مى‏سازد در نتيجه، آنان تابع شيطان مى‏شوند و از دستورات او تبعيت مى‏كنند. شيطان آنها را براى انجام هر كار زشتى آماده مى‏كند و با زيبا جلوه دادن فساد، آنان را بسوى فساد مى‏كشاند، يعنى در نظر آنان خوب را بد و زشت را زيبا، نشان مى‏دهد، در نتيجه اين همكاريها با شيطان است كه، دشمن اولياى خدا و محارب با آنها بار مى‏آيند، و كاملا در جهت خلاف آنها گام بر مى‏دارند، اولياى خدا، خدا را دوست دارند و در صدد خشنودى او هستند ولى اينها خدا را مى‏رنجانند و زمينه خشم و غضب او را فراهم مى‏سازند.[/]
[=&quot] اينها (اولياء شيطان) مورد لعن و نفرين خدا قرار دارند، اگر چه كارهاى خارق‏العاده‏اى مانند پرواز كردن در هوا يا راه رفتن بر روى آب، مشاهده شود. اين كارها در واقع نوعى استداراج هستند كه خداوند، دشمنان خود را گرفتار چنين حالاتى مى‏كند يا اينكه نوعى كمك و هميارى از سوى شيطان است كه در حق دوستانش انجام مى‏گيرد. اين باور مؤمن برگرفته از دلايلى است كه در زير به آنها اشاره خواهيم كرد:[/]
[=&quot] - خداوند در مورد اولياى شيطان در آيه 257 سوره بقره چنين مى‏فرمايد:[/]
[=&quot] « وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[/]
[=&quot]«و (اما) كسانى كه كفر ورزيده‏اند، طاغوت (شيطان) ولى و سرپرست آنان است، و آنان را از نور (ايمان) به سوى تاريكيهاى (كفر و فساد) مى‏كشاند، اينان اهل دوزخ‏اند و هميشه در آن جاودانه مى‏مانند».[/]
[=&quot] در آيه 121 سوره انعام، مى‏فرمايد:[/]
[=&quot]« وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ»[/]
[=&quot]«شياطين دوستان خود را وسوسه مى‏كنند تا با شما منازعه و جدال كنند، اگر شما از آنان اطاعت كنيد، بيگمان شما (مثل ايشان) مشرك خواهيد بود».[/]
[=&quot]- رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نيز درباره اولياى شيطان سخن گفته‏اند از آن جمله در حديثى آمده است، شبى رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم ستاره‏اى را ديد كه روشن شد و از جاى خودش بسرعت دور گشت. آنحضرت صلى الله عليه وآله و سلم به يارانش فرمود: «شما در دوره جاهليت، در مورد اين ستارگان كه به آنها (شهاب ثاقب) مى‏گويند، چه نظر داشتيد؟» ياران عرض كردند، ما عقيد داشتيم كه بخاطر بدنيا آمدن يا مردن شخصيتى بزرگ، چنين اتفاقى مى‏افتد، رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم فرمود: «خير، چنين نيست. بلكه واقعيت اين است كه هر وقت پروردگار عالم براى انجام كارى تصميم مى‏گيرد، حاملين عرش تسبيح مى‏گويند، بعد اهالى آسمان هفتم تسبيح مى‏گويند، تا اينكه نوبت به اهالى آسمان دنيا مى‏رسد، بعد اهالى آسمان هفتم، از حاملين عرش مى‏پرسند كه پروردگار ما چه فرموده است؟ حاملان عرش اهالى آسمان را از تصميم پروردگار با خبر مى‏سازند، بعد اهالى هر آسمان ديگر كسب خبر مى‏كنند تا نوبت به آسمان دنيا مى‏رسد. در اين هنگام، شياطين در صدد استراق سمع بر مى‏آيند، آنگاه بوسيله اين ستارگان رانده مى‏شوند. شياطين، سخنانى را كه شنيده‏اند براى دوستان خود مى‏برند. اگر اين سخنان، بدون كم و كاست گفته شوند، حق‏اند. اما شياطين از جانب خود مطالبى را به آنها اضافه مى‏كنند». (مسلم و احمد).[/]
[=&quot]در حديثى ديگر كه بخارى روايت كرده، مى‏فرمايد: هنگامى كه از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم درباره سخنان افراد كاهن پرسيدند، فرمود: سخن كاهن، واقعيت ندارد. مردم عرض كردند، ولى آنها گاهى سخنانى مى‏گويند كه واقعيت دارند. آنحضرت صلى الله عليه وآله و سلم فرمود: «آنها در واقع همان سخنان حقى است كه جن‏ها و شياطين استراق سمع نموده و به اطلاع آنها رسانيده‏اند البته همراه با صد تا دورغ».[/]
[=&quot]- صدها نفر از انسانها، حوادث شگفت‏انگيز شياطين را در هر زمان و مكان ديده‏اند، كه اينك چند نمونه از آنها را در زير بيان مى‏كنيم.[/]
[=&quot] 1- شياطين، براى دوستان خود، انواع خوردنى و نوشيدنيها را آورده‏اند.[/]
[=&quot] 2- نياز بعضى از دوستان خود را بر طرف ساخته‏اند.[/]
[=&quot] 3- امور غيبى و پنهان را به اطلاع دوستان خود رسانيده‏اند.[/]
[=&quot] 4- شياطين، دوستان خود را در برابر انواع سلاح، بيمه كرده‏اند بگونه‏اى كه هيچ سلاحى در مورد آنان كارگر نيفتاده است.[/]
[=&quot] 5- شياطين، گاهى بصورت انسانهاى پاك و صالح در برابر دوستان خود آشكار شده‏اند، تا ايشان را از راه راست منحرف كنند و به شرك و گناه آلوده سازند.[/]
[=&quot] 6- شياطين، گاهى دوستان خود را در مدت كوتاهى، به مناطق دور دست برده يا افرادى را از فواصل دور، نزد آنها آورده‏اند. تا نيازشان را برآورده سازند.[/]
[=&quot] و ساير كارهاى ديگرى كه شياطين و جن‏هاى سركش، توانايى انجام آنها را داشته و دارند.[/]
[=&quot]البته تفاوت ميان كرامات اولياءاللّه و اولياء شيطان در رفتار و احوال خود انسانها ظاهر مى‏شود. شخصى كه احوال و پديده‏هاى فوق العاده از او صادر مى‏شود، اگر انسان با خدا، پاى بند سنت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم و اهل ايمان و تقوى باشد، اين گونه احوال و پديده‏ها يقينا كرامت‏هايى هستند كه از جانب پروردگار باو عنايت شده‏اند. و اگر انسان بد باطن، خبيث، شرور، غرق در معصيت و بدور از ايمان و تقوى است، آنگاه پديده‏هاى خلاف عادت كه از وى صادر مى‏شوند، از نوع خدمات و مساعدت‏هايى هستند كه شياطين براى دوستان خود انجام مى‏دهند يا استدراج ناميده مى‏شوند.[/]

داستان مردباکرامتی که قدرخود راندانست :
ترجمه اسباب نزول 119 [سوره الأعراف(7): آيه 175] ..... ص : 119
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها ... (آيه 175). ابن مسعود گويد: اين آيه درباره مردى از بنى اسرائيل به نام بلعم بن باعورا است. ابن عباس و ديگر مفسران نيز نام او همين طور ذكر كرده‏اند. والبى گويد بلعم مردى بود در شهر جباران چون موسى با بنى اسرائيل به شهر ايشان در آمدند پسر عموها و قوم بلعم نزد وى آمده گفتند: موسى مردى تندخوى است و لشكر بسيار دارد و اگر بر ما غلبه كند همه را مى‏كشد، از خدا بخواه كه گزند موسى و سپاهش را از ما برگرداند. بلعم گفت اگر چنين دعايى بكنم دنيا و آخرتم از دست مى‏رود. و آنها پيوسته اصرار مى‏كردند تا بلعم موسى و لشكرش را نفرين كرد و خدا عنايت از بلعم برگرفت و از موهبت الهى عارى شد (فانسلخ منها).

[="navy"]سلام

اولین شرط رهروی عبور از خود است عبور از منیت است لذا هرکس بگوید من کرامت دارم یا درغگو و کلاهبردار است یا احمق ![/]

قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
بگو: كسى در آسمانها و زمين نهان- غيب- را نمى‏داند مگر خدا. و نمى‏دانند كه كى برانگيخته مى‏شوند.

مردخدا;230206 نوشت:
قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ بگو: كسى در آسمانها و زمين نهان- غيب- را نمى‏داند مگر خدا. و نمى‏دانند كه كى برانگيخته مى‏شوند.

اگر انسان متصل به خداوند بشود خداوند علم غيب را به او عطا ميكند البته به اندازه اي كه آن فرد شايسگي آن را داشته باشد رسول اكرم هنگام ساخت مسجد النبي به صحابي خود به نام عمار فرمود: اي عمار اين ها (كساني كه سنگ بر دوش عمار ميگذاشتند ) قاتلين تو نيستند همانا تو به دست گروهي ستمگر در ميدان جهاد شهيد خواهي شد. و اين پيش بيني رسول خدا به وقوع پيوست و عمار 34 سال بعد در جنك صفين در ركاب اميرالمومنين عليه السلام به دست اطرافيان معاويه به شهادت رسيد و پيش بيني پيامبر تحقق يافت .

حتي آيت الله العظمي بهجت هم علم غيب داشت
http://s3.picofile.com/file/7405814408/miryazdi_bahjat.mp3.html

أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ في‏ جَوِّ السَّماءِ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (79نحل)
آيا به پرندگانى كه در جوّ آسمان مسخّر (قدرت خداى) اند ننگريستند كه آنها را جز خداوند (با تعبيه دستگاه پرش در بدن و الهام كيفيت پرواز به آنها) نگه نمى‏دارد

موضوع قفل شده است