تکلیف کسی که نام خدا و اسلام رو نشنیده چیست
تبهای اولیه
دوستان عزیز به نظر شما انسانهایی هستند که در دور افتاده ترین نقاط روی زمین هستند و نامی از خدا و دین اسلام نشنیده اند و حتی به ذهنشون هم خطور نمیکند چجوری به وجود آمده اند
واقعا تکلیف اینگونه انسانها در آخرت چیست:Moshtagh::Gig:
آیا حدیث یا روایتی در این زمینه داریم
[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی کتاب عدل الهی شهید مطهری بزرگوار میتواند به شما کمک کند
این کتاب را میتوانید اینجا به صورت آنلاین ببینید
http://www.aviny.com/library/motahari/index.aspx
[=Century Gothic]در زیر تیتر مطالبی که باید دنبال کنید را میاورم
امیدوارم مفید واقع شود
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]بخش نهم : عمل خير از غير مسلمان
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]آيا كسانی مانند دكارت را میتوان كافر شمرد ؟
[=Century Gothic] آيا انگيزه ترحم برای بعد ملكوتی دادن به اعمال كافی است ؟ 283 رواياتی كه دلالت میكند كه نيكوكاريهای مشركان نيز در سرنوشتشان مؤثر است [=Century Gothic]
آيا افرادی كه در كارهای خويشتن صرفا انگيزه خيرخواهی و نيكوكاری دارند ، دارای نوعی توحيد فطری هستند ؟
تخفيف عذاب از نيكوكاران بی ايمان
اگر انساني در جايي زندگي کند که اصلا از اسلام سخني نشنيده باشد و اصلا از وجود اسلام تا انتهاي عمرش هيچگونه اطلاع نداشته و سخني را نشنود، در اين صورت او حکم اهل "فتره" را خواهد داشت.
و بر طبق احکام شرعي الله تعالي هرگز کسي را بدون انذار عذاب نخواهد داد چنانکه مي فرمايد:
« وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(اسراء 15)
يعني: «و ما عذابكننده نيستيم مگر آنكه پيامبري را بفرستيم»
اين حقيقت نيز از عدل حق تعالي خبر ميدهد.
اما وضعيت اين انسانها در قيامت چگونه خواهد بود؟
علما گفتهاند: چنين كساني در عرصات قيامت مورد آزمايش و امتحان قرار ميگيرند، اگر در امتحان خود سربلند شدند پس بهشت نصيب آنها خواهد بود و اگر موفق نشوند جهنم نصيب آنها خواهد گرديد:
همچنين وضعيت شخص مجنون يا ديوانه ( و حتي کرولال و اهل فتره يعني کسي که پيام و رسالت پيامبران الهي به او نرسيده باشد ) در آخرت چگونه است؟؛
شيخ محمد ناصرالدين الباني رحمه الله در کتاب "چگونه قرآن را تفسير کنيم" گويد: "با آنها در قيامت معاملة ويژهاي خواهد شد و آن بدين صورت است که خداوند فرستادهاي را به سوي آنها ميفرستد که آنها را بيازمايد، چنانچه مردم در حيات دنيا امتحان ميشوند، پس هر کسي آن فرستاده را در عرصة قيامت استجابت نمود و از وي اطاعت نمود، به بهشت ميرود و کسي که عصيان و نافرماني نمايد وارد آتش ميگردد.( سلسله احاديث صحيحه (2468) )"
در احاديث صحيحي اين حقيقت اثبات مي شود:
حديث اول:«أربعة يحتجون يوم القيامة، رجل أصم لا يسمع، ورجل هرم، ورجل أحمق، ورجل مات في الفترة وفيه: فيأخذ مواثيقهم ليطيعنه فيرسل إليهم رسول أن ادخلوا النار، فوالذي نفسي بيده لو دخلوها لكانت عليهم بردا وسلاما ثم رواه عن أبي هريرة وقال في آخره: فمن دخلها كانت عليه بردا وسلاما، ومن لم يدخلها رد إليها»( مسند امام احمد - صحيح جامع الصغير الباني)
يعني: چهار نفر روز قيامت استدلال ميكنند؛ ناشنوايي كه نميشنود، مرد كهن سال و مردي كه عقل ندارد(مجنون است) و مردي كه در فتره ( پيام و رسالت پيامبران الهي به او نرسيده است)از دنيا رفته است. از آنها عهد و پيمان مي گيرند كه خداوند را فرمانبري كنند . او رسولي به نزدشان مي فرستد و به آن ها مي گويد كه وارد آتش شوند. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست اگر داخل شوند برايشان تبديل به سردي و سلامتي مي گردد، سپس آن را از ابوهريره روايت مي كند و در آخر حديث مي گويد: هركس داخل شود براي او تبديل به سردي و سلامتي مي گردد و هركس بدان وارد نشود او را به آتش برمي گردانند.
حديث دوم: محمد بن يحيي الذهلي و بزار از طريق عطيه العوفي از ابوسعيد خدري روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود:«الهالك في الفترة، والمعتوه والمولود يقول الهالك في الفترة لم يأتني كتاب، ويقول المعتوه: رب لم تجعل لي عقلا أعقل به خيرا ولا شرا، ويقول المولود: رب لم أدرك العقل، فترفع لهم نار فيقال لهم: ردوها، قال: فيردها من كان في علم الله سعيدا لو أدرك العمل، ويمسك عنها من كان في علم الله شقيا لو أدرك العمل، فيقول: إياي عصيتم فكيف لو أن رسلي أتتكم وفي رواية البزار فكيف برسلي بالغيب قال البزار لا يعرف إلا من طريق عطية عنه»
يعني: كسي كه در فتره بميرد و معتوه و مولود. اولي مي گويد: رسالتي به من ابلاغ نشد و معتوه مي گويد: پروردگارا ، براي من عقل قرار نداديد تا به وسيله آن خير و بدي را بفهمم و مولود مي گويد: پروردگارا من قادر به تعقل نبودم. آنگاه آتش برايشان مهيا مي شود و گفته مي شود بدان وارد شويد؛ آنگاه هركس در صورت مواجهه با عمل، در علم خداوند سعادتمند شود، بدان وارد مي شود و هركس در علم خداوند در صورت مواجهه با عمل، شقاوتمند گردد از ورود بدان خودداري مي كند آن وقت به آن ها گفته ميشود: خودم را نافرماني و معصيت كرديد حال اگر رسولانم نزد شما مي آمدند چگونه با آن ها معامله مينموديد. و در روايت بزار آمده: چگونه با رسولان من معامله مي نموديد در حالي كه آن ها شما را به ايمان به غيب دعوت مي نمودند و بزار ميگويد: اين روايت جز از طريق عطيه شناخته نشده است.
حديث سوم: محمد بن مبارك صوري با سند خود از معاذ بن جبل از رسول خدا صلي الله عليه وسلم روايت مي كند كه فرمود: « يؤتى يوم القيامة بالممسوخ عقلا، وبالهالك في الفترة وبالهالك صغيرا، فيقول الممسوخ: يا رب لو آتيتني عقلا ما كان من آتيته عقلا بأسعد مني، وذكر في الهالك في الفترة والصغير نحو ذلك، فيقول الرب عز وجل: إني آمركم بأمر فتطيعوني فيقولون: نعم، فيقول: اذهبوا فادخلوا النار، قال: ولو دخلوها ما ضرتهم، فتخرج عليهم قوابض فيظنون أنها قد أهلكت ما خلق الله من شيء، فيرجعون سراعا ثم يأمرهم الثانية فيرجعون كذلك، فيقول الرب عزوجل: قبل أن أخلقكم علمت ما أنتم عاملون وعلى علمي خلقتكم وإلى علمي تصيرون، ضميهم، فتأخذهم النار»
يعني: روز قيامت، كساني كه عقل نداشته و كسي كه در دوران فترت و يا كودكي از دنيا رفته اند حاضر مي شوند؛ فردي كه فاقد عقل بوده است مي گويد: پروردگارا! اگر همچون كسي كه به او عقل داده ايد به من هم عقل مي داديد او از من خوشبخت تر نمي بود و اهل فترت و كودك نيز امثال اين سخن را بيان ميدارند. آنگاه پروردگار متعال مي فرمايد: من شما را به چيزي دستور مي دهم پس مرا اطاعت كنيد. جواب مي دهند: آماده اطاعتيم. مي فرمايد: برويد و به آن آتش داخل شويد. گفت: اگر داخل مي شدند، آسيبي به آن ها نمي رساند. پس مأموراني بر آن ها وارد شده و گمان مي كنند هر آن چه را خداوند آفريده است نابود مي كنند. لذا به سرعت برمي گردند آنگاه است كه براي بار دوم به آن ها دستور داده مي شود ولي به همان صورت برمي گردند. سپس پروردگار متعال مي فرمايد: قبل از آفرينش شما آن چه را انجام دهنده اش هستيد را دانستم لذا بر اساس علم خويش شما را بيافريدم و مسير حركت شما نيز بر اساس علم من است، آن ها را در هم گير! پس آتش آن ها را در برمي گيرد».
در اسناد اين حديث ضعف وجود دارد، اما به وسيله شواهد و طريق هاي روايتي ديگر و احاديثي كه ابن كثير و غير او روايت كرده اند تقويت مي گردد.مجموع اين احاديث جنس امتحان را در روز قيامت ثابت مي نمايد و اين بدان سبب است كه خداوند كسي را كه مستحق عذاب نباشد بدان دچار نمي گرداند.ابن القيم و ابن كثير از ابن عبدالبر نقل كرده اند كه گفته است: اهل علم، احاديث وارد شده در اين موضوع را انكار كرده اند؛ چون آخرت دنياي عمل كردن و آزمايش نيست. چگونه مكلف به وارد شدن در آتش ميشوند چيزي كه در توانايي مخلوقات نيست و خداوند نيز هيچ موجودي را به بيشتر از حد توانايي مكلف نخواهد كرد. ابن القيم به چند صورت آن را جواب داده است: از جمله آن ها مي گويد: اهل علم بر انكار آن اتفاق نكرده اند، بلكه بعضي از احاديث وارد شده را صحيح دانسته اند چنان كه حديث اسود را كه امام احمد و اسحاق و ابن المديني روايت كرده اند از بسياري از احاديث احكام بهتر است. ابوالحسن اشعري نيز همين تلقي و نظر را از اهل سنت نقل كرده است و اين مي رساند كه آن ها به احاديث عمل كرده اند. بيهقي در اعتقاد خويش بيان داشته كه بعضي از ائمه بر امتحان انگشت نهاده و گفته اند امتحان تا زمان وارد شدن به بهشت پايان نمي پذيرد كه از آن جمله در صحيح روايتي در مورد آخرين نفري كه وارد بهشت ميشود آمده است كه پروردگارش از او عهد و پيمان مي گيرد كه چيزي ديگر از او نخواهد، ولي باز هم ميخواهد و درخواست مي كند آنگاه خداوند مي فرمايد: واي بر تو اي بني آدم چقدر خلاف وعده ميكني؛ و اين كار خلاف پيماني است كه با خدا بسته است و هم چنين فرموده خداوند متعال در سوره قلم آيه46:﴿ وَيدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يسْتَطِيعُونَ﴾. كه آن ها را به سجده كردن دستور مي دهند اما نمي توانند. اين آيه به صراحت بيان مي دارد كه در روز قيامت دعوت به سجده كردن مي شوند، چيزي كه كافران قادر به انجام آن نيستند.اما در مورد آن هايي كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم به طور قطعي در مورد جهنمي بودنشان حكم مي دهد، شايد به آن سبب باشد كه بر آن امر مطلع گشته است، همان گونه كه قبلاً بيان شد در مورد عمرو بن لحي فرمود: او روده هايش را در آتش با خود مي كشد، چون او اولين كسي است كه دين ابراهيم را تغيير داد.همين طور در حديث ابن مسعود كه ابوداود آن را در سنن خود آورده است آمده: *الْوَائِدَةُ وَالْمَوْءُودَةُ فِي النَّارِ» «كسي كه دختران را زنده به گور مي كرد و هم اطفال زنده به گور شده به خاطر ترس از فقر و تهيدستي هر دو در آتشند»
پس در روز قيامت ( مجنون و اهل فتره و کرولال ) آزمايش مي شوند و چنانکه در آن موفق بيرون آمدند به بهشت خواهند رفت وگرنه جهنمي خواهند بود
[QUOTE=delete;166869]دوستان عزیز به نظر شما انسانهایی هستند که در دور افتاده ترین نقاط روی زمین هستند و نامی از خدا و دین اسلام نشنیده اند و حتی به ذهنشون هم خطور نمیکند چجوری به وجود آمده اند
واقعا تکلیف اینگونه انسانها در آخرت چیست:Moshtagh::Gig:
آیا حدیث یا روایتی در این زمینه داریم
پاسخ : با سلا م و آرزوی موفقیت برای شما درابتدا باید گفت :
در مورد سرانجام اخروي انسان ها ما در عین این که از ميان حدود هفت میلیارد انسان، تنها شیعه دوازده امامی را اهل حق و در نهايت سعادت و نجات میدانیم، آن هم به شرطی که رعایت محرّمات و واجبات شرعی را نموده باشند ، امّا هرگز معتقد نیستیم غیر از اینان، بقیة انسان ها مطلقا اهل جهنم و عذاب هستند.
دليل اين امر آن است كه ما دیگران را یا عالم و عامد میدانیم یا جاهل و غیر عامد. عالمان و عامدان اهل عذاب اند، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل کرده اند. جاهل هم دو دسته اند: مقصر و قاصر. مقصران یا افرادی که با وجود امکان رسیدن به حقیقت ،از آن سرباز زده اند، مثل عالمان، جهنّمی اند (البته بدون لحاظ رحمت الهی که ممکن است شامل آنها هم بشود). امّا قاصران که اکثر مردم را تشکیل میدهند، به طور حتم اهل نجاتند،
قرآن مجید میفرماید: «و ما کنّا معذبین حتی نبعث رسولاً؛ هیچ طایفه ای را عذاب نمی کنیم. مگر حجت را بر آن ها تمام کرده باشیم».(1)
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زیرا یا غافلند واصلاً احتمال خلاف در گفتار و کردار خود را نمی دهند یا احتمال خلاف میدهند، امّا راه و وسیله ای برای رسیدن به حق در اختیار ندارند و یا در پی کشف حقیقت رفته و تحقیق کرده اند، ولی نتوانسته اند بفهمند گفتار و کردارشان باطل بوده و خلاف واقع است ، هر چند پایبندی آنها به اصول و دستورهای دینی خودشان هم تا حدی لازم است .
شهید مطهرى(ره) در این باره مىگوید: «اگر کسى در روایات دقت کند، مىیابد که ائمه(ع) تکیهشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مىآید، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطى باشد که مىبایست تحقیق و جستجو کند ، اما افرادى که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطى به سر مىبرند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمىروند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند.
ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مىدانند. این گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهى درباره آنان مىرود».
وى از مرحوم علامه طباطبایى نقل مىکند: «همان طورى که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد».(2)
در نتيجه انسان هاي اوليه و دور از تمدن هاي بشري و مناطق بعثت انبياء ، در اين مجموعه محسوب شده و در صورت عمل به آنچه حقيقت و درست مي پنداشتند يا به مقتضاي عقلشان صحيح مي نمود ، اهل نجات خواهند بود ؛ يعني محاسبه اعمال آنان، بر پایه عدل خداوندى است . ايشان بر اساس عقل و فطرت و کردارشان ، هم چنین اعتقادات و باورهایي كه حق مي پنداشتند مورد حساب قرار مىگیرند.
در واقع سير تكاملي و رفتارهاي اختياري ايشان وتكاليف و مسئوليت هاي آن ها در قبال خداوند و محاسبه آن هيچ تفاوت ريشه اي با ما ندارد ، مگر آنكه معيار و ضابطه تكاليف و مسئوليت هاي آن ها و محاسبه اعمالشان توسط خداوند همان حكم عقل و فطرت آن ها است و براي ما در كنار عقل و فطرت ، دستورات وحياني و تكاليف ديني كه به ما رسيده است .
ناگفته نماند كه انسان ها همواره در طول تاريخ از هدايت هاي وحياني و انتقال معارف آسماني بهره مند بودند و اكثريت افراد بشر در طول تاريخ مورد برخورداري از هدايت هاي وحياني هرچند به شكل ساده و نازل و ابتدايي قرار گرفتند و نبايد آن ها را همانند فداييان نسل هاي اخير بشر تلقي نمود .
جهت مطالعه بیش تر در این موضوع به کتاب «عدل الهی» ( بخش اعمال خیر غیر مسلمانان) اثر استاد شهید مطهری مراجعه فرمائید.
پىنوشتها:
1.مائده (5) آیه 73.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد. انتشارت صدرا ، تهران 1374 ش .
3. رعد (13) آیه 29.