قبول نداشتن پیامبر !!

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قبول نداشتن پیامبر !!

قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه.
حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته
واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟
یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

برچسب: 

با سلام
لطفا تاپيکهاي زير را مطالعه فرماييد.

علت تعدد زوجات نبی اعظم (ص)چیست؟

دلایل ازدواج پیامبر

لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۲۸﴾
به راستى كه پيامبرى از ميان خودتان به سوى شما آمده است كه هر رنج كه شما مى‏بريد، براى او گران مى‏آيد، و سخت هواخواه شماست و به مؤمنان رئوف و مهربان است‏ (۱۲۸)
توبه

نقل قول:
حضرت به خاطر دست يابى بر موقعيتهاى بهتر اجتماعى و سياسى، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيرى از كارشكني هاى آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براى مسلمان شدن قبايل عرب، به برخى ازدواج ها رو آورد

آخه کسی که برای جنبه سیاسی و اجتماعی ازدواج کرده ....
خود خدا هم به تشکیل خانواده خیلی اهمیت داده و چیز علکی نیست !
خدایی این شخص نمیتونه پیامبر بشه ...

rampage;166758 نوشت:
خود خدا هم به تشکیل خانواده خیلی اهمیت داده و چیز علکی نیست !

درسته بزرگوار
مبناي تشکيل هم مهم هست.
اما مهم تر از آن نحوه زندگي و تامين تمامي جنبه هاي لازم براي يک زندگي مشترک براي همسر مي باشد.
آيا نقصي در اداره زندگي مشترک و تامين نيازهاي مادي و معنوي ، عاطفي و روحي و ... اين همسران ديده ايد؟
يا علي
:Gol:

rampage;166758 نوشت:
آخه کسی که برای جنبه سیاسی و اجتماعی ازدواج کرده ....
خود خدا هم به تشکیل خانواده خیلی اهمیت داده و چیز علکی نیست !
خدایی این شخص نمیتونه پیامبر بشه ...

سلام ، عرض تسلیت :Sham:و عرض خوش آمدگویی :Hedye:

شما که اینقدر به خدا اعتماد داری و حرفش را قبول داری ،خداوند در مورد محمد امین (ص) می فرماید:

مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۴۰﴾
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست (۴۰)
احزاب

نیایش سبز;166762 نوشت:
سلام ، عرض تسلیت :sham:و عرض خوش آمدگویی :hedye:

شما که اینقدر به خدا اعتماد داری و حرفش را قبول داری ،خداوند در مورد محمد امین (ص) می فرماید:

مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۴۰﴾
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست (۴۰)
احزاب


خدا رو وارد مسِله نکن که اگه چنین پیامبری داشته باشه به اونم شک میکنم
یه چیزیم بگم: داداشم این سوال ها براش پیش اومده و خودم نتونستم جوابشو بدم و از شما دارم کمک میگیرم

راستی در مورد بچه دار شدن پیامبر از اون برده مصری (فکر کنم) چی دارید بگید
این دفعه چه قصدی داشتن اون عزیز

با سلام خدمت شما سرکار / جناب rampage گرامی

خیلی خوش اومدید به اسک دین

در مورد شبهه ای که شما مطرح کردید پاسخ های زیادی وجود داره . ولی بهتون پیشنهاد میدم اول تاپیک هایی که جناب گل لیلا زحمت کشیدن معرفی کردن رو مطالعه بفرمایید بعد از اون به مباحثه بپردازید.

برای اینکه کمی ذهنتون با این مساله بیشتر آشنا بشه مطلبی رو خدمتتون عرض میکنم.کمی بیشتر روش فکر کنید.

آیا می دونستید بین 13 زنی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم داشتند فقط عایشه باکره بوده؟

خوندم و شک هام هم بیشتر شد !!!!
آخه دلیل ها یه کم مسخره س(با معذرت از نویسنده مطلب)
جواب پست قبلی ام رو اونجا پیدا نکردم!!:Ghamgin:

بنام خدا.
سلام.
شما مشکلت چیه دوست عزیز؟میخوای برای داداشت 13 تا زن بگیری؟بهش بگید اگه میتونه به یکیش فقط اونقدر محبت داشته باشه و ذره ای هم ناراحتش نکنه و تمام نیازهاشو برآورده کنه اونوقت بره دومی رو بگیره و اگه بازم تونست بره بقیه رو بگیره تا 13 تا.شما در مورد پیامبر چی فکر کردید؟جوونای امروز ما یه دونه زن نمیتونن با محبت نگه داشته باشن.هیچ یک از همسران پیامبر از ایشون گله ای نداشتن و ناراضی نبودند.پیامبر از ته قلبش مردم رو دوست داشته و خداوند هم گفته که یا محمد تو به خاطر محبتی که در دل به مردم داری پیامبر شدی.ولی جوونای ما اگر هم به ظاهر همسر رو دوست داشته باشن توی قلبشون کلی جنگ و دعواست.
برام جالبه شما خدا رو قبول دارید پیامبری که فرستاده قبول ندارید.اگر اینطور باشه شما بنده دلتون هستید نه بنده خدا.
یا علی:Gol:

rampage;166750 نوشت:
حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟

اینکه کسی نه زن بگیرد دلیل بر این نمی شود که به نظر او نیازی به محبت در خانواده نبوده.

rampage;166783 نوشت:
خوندم و شک هام هم بیشتر شد !!!! آخه دلیل ها یه کم مسخره س(با معذرت از نویسنده مطلب) جواب پست قبلی ام رو اونجا پیدا نکردم!!

[=Times New Roman]
[=Times New Roman]سلام علیکم
به اسک دین خودتون خوش آمدید.
ممنون که انجمن گفتگوی دینی رو برای طرح سوالتون انتخاب کردید.
انشاءالله که این شک شما ، در نهایت باعث بشه خیلی بیشتر و بهتر از قبل، پیامبر اکرم :sallallah:رو بشناسید و دوست داشته باشید.

اما در مورد کنیز مصری که فرمودید ، ممکنه سندش رو هم ذکر کنید؟
سؤال شما مفصلا در اینجا هم بهش پرداخته شده. با دقت بخونید.

تا زمانی که دلائل از نظرتون قانع کننده نیست ،

[=Times New Roman]هر سوالی داشتید حتما بپرسید. [=Times New Roman]
[=Times New Roman] [=Times New Roman]موفق باشید.
التماس دعا.

rampage;166750 نوشت:
قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه.
حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته
واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟
یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

با سلام
و تشکر از دوستان
قبل از اینکه در این مورد گفتگو کنیم از شما چند تا سوال میپرسم !
که بتوانیم گفتگوی مفیدی انجام دهیم و مهمتر اینکه به نتیجه برسیم
۱- شما دارای چه دین و مسلکی هستید؟
اگر شیعه هستید

۲-اعتقادات دینی شما تا چه حد است؟
۴-تا چه حد شناخت نسبت به پیامبران ادیانهای ابراهیمی و بخصوص پیامبر ص اسلام دارید؟
۴-آیا به این درجه از کمال رسیده اید که اگر شبهه ای در مورد پیامبر ص برای شما پیش
آمد در مورد ان مطلق صحبت کنید ؟و نتیجه بگیرید؟
۵- بنظر شما چنانچه در مورد مسائل دینی وعقیده ای شبهه ای به وجود بیاید باید به چه کسی رجوع کرد؟
۶ -
با چه معیارهایی پیامبر ص و دیگران را سنجش میکنید ؟

یا علی ع

عــــلی;166791 نوشت:
بنام خدا.
سلام.
شما مشکلت چیه دوست عزیز؟میخوای برای داداشت 13 تا زن بگیری؟بهش بگید اگه میتونه به یکیش فقط اونقدر محبت داشته باشه و ذره ای هم ناراحتش نکنه و تمام نیازهاشو برآورده کنه اونوقت بره دومی رو بگیره و اگه بازم تونست بره بقیه رو بگیره تا 13 تا.شما در مورد پیامبر چی فکر کردید؟جوونای امروز ما یه دونه زن نمیتونن با محبت نگه داشته باشن.هیچ یک از همسران پیامبر از ایشون گله ای نداشتن و ناراضی نبودند.پیامبر از ته قلبش مردم رو دوست داشته و خداوند هم گفته که یا محمد تو به خاطر محبتی که در دل به مردم داری پیامبر شدی.ولی جوونای ما اگر هم به ظاهر همسر رو دوست داشته باشن توی قلبشون کلی جنگ و دعواست.
برام جالبه شما خدا رو قبول دارید پیامبری که فرستاده قبول ندارید.اگر اینطور باشه شما بنده دلتون هستید نه بنده خدا.
یا علی:gol:

چرا تند میرید
... برعکس فکر شما اون خیلی به خانواده پیوسته است و میگه کسی که این همه زن داره چه جوری میتونه بدون وجود امکانات نیازهای همه ی زنا شو برطرف کنه!

مشکاة;166799 نوشت:

سلام علیکم
به اسک دین خودتون خوش آمدید.
ممنون که انجمن گفتگوی دینی رو برای طرح سوالتون انتخاب کردید.
انشاءالله که این شک شما ، در نهایت باعث بشه خیلی بیشتر و بهتر از قبل، پیامبر اکرم :sallallah:رو بشناسید و دوست داشته باشید.

اما در مورد کنیز مصری که فرمودید ، ممکنه سندش رو هم ذکر کنید؟
سؤال شما مفصلا در اینجا هم بهش پرداخته شده. با دقت بخونید.

تا زمانی که دلائل از نظرتون قانع کننده نیست ،

هر سوالی داشتید حتما بپرسید.
موفق باشید.
التماس دعا.

تو کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام که در دانشگاه تدریس میشه موجود بود:
رسول خدا به جز ابراهیم که از ماریه قطبیه کنیز مصری که مقوقس (حاکم مصر) برای حضرت فرستاد ..........

رضا;166824 نوشت:
با سلام
و تشکر از دوستان
قبل از اینکه در این مورد گفتگو کنیم از شما چند تا سوال میپرسم !
که بتوانیم گفتگوی مفیدی انجام دهیم و مهمتر اینکه به نتیجه برسیم
۱- شما دارای چه دین و مسلکی هستید؟
اگر شیعه هستید

۲-اعتقادات دینی شما تا چه حد است؟
۴-تا چه حد شناخت نسبت به پیامبران ادیانهای ابراهیمی و بخصوص پیامبر ص اسلام دارید؟
۴-آیا به این درجه از کمال رسیده اید که اگر شبهه ای در مورد پیامبر ص برای شما پیش
آمد در مورد ان مطلق صحبت کنید ؟و نتیجه بگیرید؟
۵- بنظر شما چنانچه در مورد مسائل دینی وعقیده ای شبهه ای به وجود بیاید باید به چه کسی رجوع کرد؟
۶ -
با چه معیارهایی پیامبر ص و دیگران را سنجش میکنید ؟

یا علی ع


شما دین پرسیدید
وقتی که به پیامبر شبهه دارم میتونم بگم شیعه هستم؟؟

rampage;166838 نوشت:
شما دین پرسیدید
وقتی که به پیامبر شبهه دارم میتونم بگم شیعه هستم؟؟


با سلام
دوست گرامی دقت نکردید
لطفا به سوالات یکی یکی جواب دهید
اگر دوست دارید به نتیجه برسیم و واقعا شبهه ای دارید

رضا;166841 نوشت:

با سلام
دوست گرامی دقت نکردید
لطفا به سوالات یکی یکی جواب دهید
اگر دوست دارید به نتیجه برسیم و واقعا شبهه ای دارید

داداش سوال آخر منو بخونید .
ربطی داره که چقدر اعتقاد دینی دارم ؟؟

اونم چه دخترایی را گرفته دختر عمر و ابوبکر یعنی نمیدونست اینا مشرکن اینقدر علم داشت چرا تو این قسمت نفهمیده نباید با اینا ازدواج کنه
حقیقتش سوال این دوست یکمی منم چیز شدم لطفا راهنمایی فرمایید
خیلی ممنون که تو بحث شرکت دهید
خدا بهمه تان اجر عظیم بده که شبهات ذهنی ما سعی به رفعشان دارید

عمروخالد;166862 نوشت:
نفهمیده نباید با اینا ازدواج کنه

دوست عزیز لطفا یکم در بکار بردن الفاظ توجه بیشتری کنید
لفظ کلمه نفهمیده ، یکم بی ادبانه هستش در مورد مقام پیامبر عزیزمون
پیامبر ما یکی از عاقل ترین و با فهم ترین فرد روی زمین بوده
انشاالله کارشناسان عزیز بزودی پاسخ سوالتون رو بدهند تا شهبات از ذهنتون خارج بشوند

بنام خدا.
سلام.

rampage;166834 نوشت:
چرا تند میرید ... برعکس فکر شما اون خیلی به خانواده پیوسته است و میگه کسی که این همه زن داره چه جوری میتونه بدون وجود امکانات نیازهای همه ی زنا شو برطرف کنه!

شرمنده تند رفتم آخه شما در مورد پیامبر تند رفته بودید گفتم منم با حس شما همراه باشم.
در کل:
پیامبر اشرف مخلوقات بوده و میدونسته چطوری در دل انسان ها بره این که چیزی نیست ایشون آینده انسان ها رو میدونسته.شما اگر با ایشان همکلام میشدید دلباخته پیامبر میشدید.آنتقدر کلام زیبا و متینی داشتند.منظور کلام ایشون به همسرانش هست نه به هر شخص نامحرمی.
عمروخالد;166862 نوشت:
اونم چه دخترایی را گرفته دختر عمر و ابوبکر یعنی نمیدونست اینا مشرکن اینقدر علم داشت چرا تو این قسمت نفهمیده نباید با اینا ازدواج کنه

پناه میبرم بخدا.شما علم خودتونو از پیامبر بالاتر میدونید؟شما بیشتر میدونید یا پیامبر خدا؟
هرچند جواب قانع کننده ای برای سوالات شما کارشناسان خواهند داد.ولی بهتر است مراقب باشیم که چه میگوییم.
بهتر است که بدانیم چه میگوییم و بهتر است که سوالات را زیبا مطرح کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از همه چیز، خواهشا ادب را رعایت کنید و در مورد بزرگ افرادی که با آنها بحث می کنید بی ادبی نکنید که خدای ما گفته که حتی خدای کافران را (که مشکل شما با کافران سر آن است) مسخره نکنید تا آنها هم خدای شما را مسخره نکنند.

و اما بعد.
اینکه در این زمان داشتن بیش از یک همسر عجیب به نظر می رسد بعلت تغییر فرهنگ و روش زندگی ماست و در آن زمان تعدد همسر چیز عجیبی نبوده.
مورد دوم محل زندگی ماست که ما در ایران زندگی می کنیم و اینجا تعدد همسر جایگاه چندانی ندارد ولی هنوز هم در کشور های عربی تعدد زوجین وجود دارد و مرسوم است.
بنده در این جا نمی خواهم در مورد اینکه تعدد زوجین خوب است یا بد صحبت کنم. فقط می خواهم بگویم که آن حضرت کار عجیب و جدیدی نکرده اند که بخواهیم به آن ایراد بگیریم.

سوم: تذکر مهم اینکه شما گفته اید ابراهیم از ماریه در زمان حضرت خدیجه متولد شده صحیح نمی باشد. بلکه ابراهیم در سال 7 بعد از هجرت به دنیا آمده اند.

چهارم: آیا شما در مورد محبت و گرمی خانواده به پیامبر ایراد گرفته اید؟ حضرت پیامبر تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بودند به خاطر احترام و بزرگداشت مقام آن خانم همسر دیگری اختیار ننمودند. این مطلب چند درس برای ما دارد، یکی شایستگی زیاد حضرت خدیجه و دیگری توجه پیامبر به خانواده. اینکه کسی در عربستان آن زمان تک همسری بماند چیز مرسومی نبود و پیامبر برای احترام به حضرت خدیجه این چنین کردند.
اما پس از حضرت خدیجه سایر همسران پیامبر نتوانستند مانند خدیجه برای پیامبر باشند. پس پیامبر همسران دیگری نیز اختیار نمودند که کار مرسوم آن زمان مردان عربستان بود.

اما شما مسئله تعدد همسر پیامبر را بد می دانید چون فکر می کنید که بعضی از ارزش ها که مهم آن توجه به کانون خانواده و تفاهم زن و شوهر و گرمی خانواده و عشق و محبت و اینجور چیزهاست در آن پایمال می شود..
حال شما با انصاف قضاوت کنید: پیامبر من که از نظر شما کار اشتباه کرده بیشتر به این اهداف و ارزش ها رسید یا کسانی که الان از نظر شما کار خوبی کرده اند؟
شما فکر می کنید که تعدد زوجین گرمی زندگی را می برد. حال کسانی که 1 همسر دارند زندگی شان گرم تر هست یا زندگی پیامبر من؟

کهیعص;166892 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از همه چیز، خواهشا ادب را رعایت کنید و در مورد بزرگ افرادی که با آنها بحث می کنید بی ادبی نکنید که خدای ما گفته که حتی خدای کافران را (که مشکل شما با کافران سر آن است) مسخره نکنید تا آنها هم خدای شما را مسخره نکنند.

و اما بعد.
اینکه در این زمان داشتن بیش از یک همسر عجیب به نظر می رسد بعلت تغییر فرهنگ و روش زندگی ماست و در آن زمان تعدد همسر چیز عجیبی نبوده.
مورد دوم محل زندگی ماست که ما در ایران زندگی می کنیم و اینجا تعدد همسر جایگاه چندانی ندارد ولی هنوز هم در کشور های عربی تعدد زوجین وجود دارد و مرسوم است.
بنده در این جا نمی خواهم در مورد اینکه تعدد زوجین خوب است یا بد صحبت کنم. فقط می خواهم بگویم که آن حضرت کار عجیب و جدیدی نکرده اند که بخواهیم به آن ایراد بگیریم.

سوم: تذکر مهم اینکه شما گفته اید ابراهیم از ماریه در زمان حضرت خدیجه متولد شده صحیح نمی باشد. بلکه ابراهیم در سال 7 بعد از هجرت به دنیا آمده اند.

چهارم: آیا شما در مورد محبت و گرمی خانواده به پیامبر ایراد گرفته اید؟ حضرت پیامبر تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بودند به خاطر احترام و بزرگداشت مقام آن خانم همسر دیگری اختیار ننمودند. این مطلب چند درس برای ما دارد، یکی شایستگی زیاد حضرت خدیجه و دیگری توجه پیامبر به خانواده. اینکه کسی در عربستان آن زمان تک همسری بماند چیز مرسومی نبود و پیامبر برای احترام به حضرت خدیجه این چنین کردند.
اما پس از حضرت خدیجه سایر همسران پیامبر نتوانستند مانند خدیجه برای پیامبر باشند. پس پیامبر همسران دیگری نیز اختیار نمودند که کار مرسوم آن زمان مردان عربستان بود.

اما شما مسئله تعدد همسر پیامبر را بد می دانید چون فکر می کنید که بعضی از ارزش ها که مهم آن توجه به کانون خانواده و تفاهم زن و شوهر و گرمی خانواده و عشق و محبت و اینجور چیزهاست در آن پایمال می شود..
حال شما با انصاف قضاوت کنید: پیامبر من که از نظر شما کار اشتباه کرده بیشتر به این اهداف و ارزش ها رسید یا کسانی که الان از نظر شما کار خوبی کرده اند؟
شما فکر می کنید که تعدد زوجین گرمی زندگی را می برد. حال کسانی که 1 همسر دارند زندگی شان گرم تر هست یا زندگی پیامبر من؟


اولا سلام عرض میکنم به آقای کهیعص:Gig:
ثانیا ما نه مسخره کردیم پیامبر و نه حرفی زدیم که شان ایشون رو پایین بیاره
ثالثا بچه دار شدن از یه کنیز شان پیامبر و پایین میاره ....اون کنیز که برای همیشه پیش پیامبر نیس که نیاز های اونا رو برطرف کنه
بعدش اگه ما میخوایم الگویی داشته باشیم باید به فرهنگمون بخوره که این چوری که معلومه خیلی فرق میکنه
و در کل من بازم میگم کسی که 11 زن داشته باشه نمیتونه نیاز های عاطفی و .... همه رو برطرف کنه یه کم زیاده!!!!!!!

rampage;166856 نوشت:
داداش سوال آخر منو بخونید .
ربطی داره که چقدر اعتقاد دینی دارم ؟؟

[=century gothic]با سلام
بله که ربط دارد!!
قطعا گفتگو با یک لائیک و یک وهابی خیلی فرق میکند !
گفتگو با یک انسان لا مذهب تا با
[=Century Gothic]دینداری [=century gothic] که دچار شبهه شده خیلی فرق میکند !!
اگر هم این مقدمه چینیها را میکنید تا به پادشاهان هخامنشی برسید بگوید تا برویم سر اصل مطلب
:Cheshmak:
[=Century Gothic]پس لطف[=Century Gothic]ا[=Century Gothic] طفره نروید و سوالات را جواب دهید ,در غیر اینصورت وقت کسی را نگیرد

rampage;166900 نوشت:
اولا سلام عرض میکنم به آقای کهیعص:gig:
ثانیا ما نه مسخره کردیم پیامبر و نه حرفی زدیم که شان ایشون رو پایین بیاره
ثالثا بچه دار شدن از یه کنیز شان پیامبر و پایین میاره ....اون کنیز که برای همیشه پیش پیامبر نیس که نیاز های اونا رو برطرف کنه
بعدش اگه ما میخوایم الگویی داشته باشیم باید به فرهنگمون بخوره که این چوری که معلومه خیلی فرق میکنه
و در کل من بازم میگم کسی که 11 زن داشته باشه نمیتونه نیاز های عاطفی و .... همه رو برطرف کنه یه کم زیاده!!!!!!!

سلام مجدد خدمت شما.

منظورم این نبود که خدای نکرده شما حضرت پیامبر رو مسخره کردید. شما وقتی درمورد پیامبر صحبت می کردید، بعضی جاها (مثل :یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!) به نظر من مناسب نبود. چون علاقه و ارادت ما به پیامبر اونقدر زیاد هست که حتی تحمل این رو نداریم کسی بگه بالای چشم هاشون ابرو هست. مطمئن باشید اگه مسخره ای در کار بود، من جواب نمی دادم.

واما بعد:
بچه دار شدن از کنیز، طبق دین خدا حلال شمرده شده، و ما در مورد چیزی که حلال شمرده شده که نمی تونیم بگیم اشتباهه چون حلال بودن یعنی اینکه خدا اون رو تایید کرده. در پیامبران گذشته هم این کار مرسوم بوده. در مورد اینکه چرا این کار مجازه باید بحث دیگری رو پی گیری کنیم که می شه سوالی مثل "چرا ازدواج با کنیزان حلال هست. و چه شرایط و محدودیت هایی هم داره." واقعیتش، من خودم خیلی در این مورد اطلاعات ندارم و نمی تونم راهنمایی کنم.
در مورد اینکه الگوی ما به فرهنگ ما بخوره، من می خوام بگم که چرا فرهنگ ما چیزی که ایرادی نداره رو ایراد دار نشون میده؟ مشکل فرهنگ ماست که فکر میکنه ازدواج مرد با بیش از یک زن یعنی بی فرهنگی.
ما تکلیف خودمون رو باید مشخص کنیم: فرهنگ من برام مهم تره یا چیزی که دستور خدا هست. هر دو برامون مهم هستند ولی کدوم یکیشون مهمتره؟ که در شرایطی که با هم تضاد دارند طرف اون رو بگیریم.
با اینکه فرهنگ اصیل ایرانی بازهم با این مسئله مشکلی نداره.

و درمورد نیازهای عاطفی. چرا بیایم حدس و گمان بزنیم؟ اکثر زوایای زندگی پیامبر در دست ما هست. بیایم ببینیم واقعا از همسران پیامبر کسی بوده که نیازهاش برطرف نشده؟ (شما می تونید در این مورد بعنوان یه موضوع خوب تحقیق کنید و نتایج تحقیقتون رو تو کلاستون ارائه بدید و مطمئنا از همکلاسی هاتون هم خیلی هاشون این سوال براش مطرح هست.)

حالا چند تا سوال من بپرسم و شما جواب بدین: نیاز عاطفی رو برطرف کردن یعنی چی؟
آیا اون چیزی که الان تو جامعه ی ما مرسوم هست نیازها رو برطرف میکنه؟
اگه آره، فقط اینجوری نیازها برطرف میشه؟ نکنه راه دیگه ای باشه که اونجا بهتر نیازها برطرف بشه؟
اگه روش فعلی ما نیازها رو برطرف میکنه، چرا پس برطرف نمی شه!! ما در عمل میبینیم که خیلی خانواده ها مشکل دارند.

و اما نکته آخر: ما مرد و زن رو کاملا نمی شناسیم.
ما فکر می کنیم اگه زن و مرد همیشه پیش هم باشند بهتره؟ نکنه، زن طوری آفریده شده که اگه چند روز از همسرش دور باشه، علاقه و محبتش بیشتر می شه و بهتر نیازهاش برطرف میشه. (منظور من این نیست که حتما این جوریه، شاید هم اشتباه باشه، منظور من اینه که ما کاملا مطلع نیستیم. و هزارن پیچیدگی دیگر وجود داره)

یک طرف بحث ما خداست. چون پیامبر هر کار حتی کوچکترین کارهاشون هم دستوری بوده از طرف خدا. اوج زیبایی کار پیامبر در فنای کامل خودش هست و هر چی ما از زندگی پیامبر سراغ داریم رفتاری هست که خدا خواسته. اصلا مثل اینکه خدا با اراده خودش در شکل محمد (ص) روی زمین با مردم زندگی کرده. به همین دلیل با این اطمینان تو قرآن اومده که پیامبر اسوه ی شماست.

rampage;166750 نوشت:
قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه. حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟ یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

سلام

بزرگوار

هدف اصلی انبیا تربیت انسان ها است!!

به سمت زندگی بهتر و در صلح و صفا

که این تربیت ابعاد مختلفی دارد
توحیدی
اخلاقی
اعتقادی
و...

می شود سند گفتتون را بیاورید؟

شما از کجا می گویید زمان حضرت خدیجه حضرت از بردهشان فرزند داشته اند؟

سند بیاورید لطفا

اگر دوستان با خبرند بهم بگند راسته؟

واقعا حضرت در زمان حیات حضرت خدیجه ازدواج کرده اند؟

رضا;166824 نوشت:
۱- شما دارای چه دین و مسلکی هستید؟ اگر شیعه هستید ۲-اعتقادات دینی شما تا چه حد است؟ ۴-تا چه حد شناخت نسبت به پیامبران ادیانهای ابراهیمی و بخصوص پیامبر ص اسلام دارید؟ ۴-آیا به این درجه از کمال رسیده اید که اگر شبهه ای در مورد پیامبر ص برای شما پیش آمد در مورد ان مطلق صحبت کنید ؟و نتیجه بگیرید؟ ۵- بنظر شما چنانچه در مورد مسائل دینی وعقیده ای شبهه ای به وجود بیاید باید به چه کسی رجوع کرد؟ ۶ - با چه معیارهایی پیامبر ص و دیگران را سنجش میکنید ؟

سلام

دوست عزیز هرچند که فهم متقابل در مورد طرف مقابل مهم است

اما اصل نیست!!

بهتر است دوستمون بگویند به کدام اصول منطقی پایبند اند؟

rampage;166836 نوشت:
رسول خدا به جز ابراهیم که از ماریه قطبیه کنیز مصری که مقوقس (حاکم مصر) برای حضرت فرستاد ..........

کدام فصل؟

ماریه قبطیه همسر پیامبر هستند

اونم زمان حیات ام المومنین خدیجه(س) نباید باشد

کارشناسان تاریخ می شود پاسخ دهید؟

rampage;166838 نوشت:
وقتی که به پیامبر شبهه دارم میتونم بگم شیعه هستم؟؟

شبهه به یک اصول باعث خروج از دین نمی شود

مگر اینکه منجر به انکار و اعتقاد شود و از قالب شبهه خارج شود

امیدورام منطق را جلوی چشم خود بینید

آقایون دستتون درد نکنه فکر شما هر چی بگید این داداش ما راضی بشو نیست
میگه کسی که 13 تا زن داشته نمیتونه الگو باشه من دیگه تکلیف از سرم گذشت
ایشالا که خودش راه درست رو پیدا کنه

نقل قول:
کدام فصل؟

ماریه قبطیه همسر پیامبر هستند

اونم زمان حیات ام المومنین خدیجه(س) نباید باشد

کارشناسان تاریخ می شود پاسخ دهید؟


در سال هفتم هجرت پیامبر اکرم برای ابلاغ رسالت خویش، نمایندگانی را به نقاط مختلف فرستاد. حاطب بن ابی بلتعه را نیز به سوی مقوقس، حاکم مصر فرستاد. مقوقس که بزرگ قبطیان بود، به نامه پیامبر احترام گذاشت و در پاسخ او، نام وی را بر نام خویش مقدم داشت. مقوقس هدایای گرانبهایی برای پیامبر فرستاد که در میان آنها کنیزی به نام ماریه بود. ماریه در تاریخ به ماریه قبطیه معروف است.

در اواخر سال هشتم هجرت، ماریه از پیامبر فرزندی به دنیا آورد که پیامبر او را ابراهیم نام نهاد. وقتی سلمی، قابله‌ی ماریه، بشارت تولد فرزندش را داد، پیامبر هدیه گرانبهایی به او داد. رسول خدا روز هفتم تولد ابراهیم، گوسفندی را عقیقه کرد و موی سر او را کوتاه کرد و به اندازه وزن آن، در راه خدا نقره انفاق کرد.
ابراهیم در 18 ماهگی از دنیا رفت.

mkk1369;167043 نوشت:

سلام

دوست عزیز هرچند که فهم متقابل در مورد طرف مقابل مهم است

اما اصل نیست!!

با سلام
جناب محمد بنده در عجبم که میگوید اصل نیست ؟
شاید برای شما اصل نباشد !!؟
اما برای ما که از پله اول بالا رفتیم بسیار مهم است
شما چطور به این آقا میخواهید سخنانتان را بگنجانید وقتی نمیدانید اعتقادات این آقا چیست؟
و چقدر شناخت دارد ؟
که میگوید اصل نیست و اصول منطقی اصل است؟
آیا در ملحدین و مکتبهای مختلف اصول منطقی وجود ندارد و شما با یک ملحد منطق دار به نتیجه میرسید؟
اگر در این زمینه ما را هم راهنمائی کنید ممنون میشویم

rampage;167064 نوشت:
در سال هفتم هجرت پیامبر اکرم برای ابلاغ رسالت خویش، نمایندگانی را به نقاط مختلف فرستاد. حاطب بن ابی بلتعه را نیز به سوی مقوقس، حاکم مصر فرستاد. مقوقس که بزرگ قبطیان بود، به نامه پیامبر احترام گذاشت و در پاسخ او، نام وی را بر نام خویش مقدم داشت. مقوقس هدایای گرانبهایی برای پیامبر فرستاد که در میان آنها کنیزی به نام ماریه بود. ماریه در تاریخ به ماریه قبطیه معروف است.

در اواخر سال هشتم هجرت، ماریه از پیامبر فرزندی به دنیا آورد که پیامبر او را ابراهیم نام نهاد. وقتی سلمی، قابله‌ی ماریه، بشارت تولد فرزندش را داد، پیامبر هدیه گرانبهایی به او داد. رسول خدا روز هفتم تولد ابراهیم، گوسفندی را عقیقه کرد و موی سر او را کوتاه کرد و به اندازه وزن آن، در راه خدا نقره انفاق کرد.
ابراهیم در 18 ماهگی از دنیا رفت.

[=Century Gothic]با سلام

دوست عزیز بنده متذکر شدم که لطف کرده و اگر خواهان حقیقت هستید به سوالات جواب دهید !

و اما توضیحاتی را در مورد ماریة میدهم
ماریة قِبطیه:دختر شمعون قبطیه، مادر ابراهیم پسر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود که او را مقوقس قبطی حاکم اسکندریه و مصر برای آن حضرت هدیه فرستاد.
پیامبر اکرم در سال ششم هجرت سفیرانی به کشورهای خارج فرستاد و طی نامه‌هایی فرمانروایان این کشورها را به آئین توحید و اسلام دعوت کرد.
نامه ای نیز به مقوقس فرمانروای مصر نوشت و او را به اّئین اسلام دعوت نمود. اگرچه مقوقس در ظاهر به ندای پیامبر پاسخ مثبت نگفت، ولی ضمن ارسال هدایائی به نامه ایشان محترمانه پاسخ داد.
در میان این هدایا کنیزی بود به نام ماریه که بعداً به افتخار همسری رسول خدا رسید و برای او فرزندی به اسم ابراهیم آورد که شدیدا مورد علاقه پیامبر بود؛ اما متاسفانه نور وجود ابراهیم پس از 18 ماه به خاموشی گرائید.
پیامبر که برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بود از وضع وخیم فرزندش آگاه شد. به خانه آمد.
او را از آغوش مادر گرفت و در حالی که آثار ناراحتی از چهره او نمایان بود فرمود: چشم می گرید و دل محزون می‌شود؛ ولی هرگز سخنی که موجب خشم خداوند باشد بر زبان جاری نمی‌سازم. اگر وعده صادق و محقق الاهی نبود که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد، در فراق تو بیش از این می‌گریستم و غمگین می‌شدم.
ماریه از زنان خوب پیامبر و مورد عنایت اّن حضرت و علاقمند به حضرت زهرا سلام اله علیها و امیرالمومنین علیه السلام بود و به همین جهت مورد اّزار و سخنان گزنده دیگر زنان پیامبر واقع می‌شد. پیامبر نیز برای اّسایش او خانه‌اش را در باغچه‌ای در کنار مدینه -که به اّن « مشربه ام ابراهیم » می گویند- قرار دادند.
ماریه در زمان [=Century Gothic]عمر در سال 14 یا سال 16 هجری از دنیا رفت و عمر دستور داد مردم در تشییع جنازه اش حاضر شوند و خود بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

منابع :
بحارالانوار،‌ ج 22،‌ ص 151 تا 156؛ فروغ ابدیت، ‌ج 2، ‌ص 800 و 801؛ ریاحین الشریعه، ‌ج 2، ص 349؛ اسدالغابه، ج 7، ص 253؛ لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل 195، ص 47

اینجا هم دقت داشته باشید و تاریخها را با هم اشتباه نگیرد
خدیجه، در سال دهم بعثت و در سن 65 سالگی فوت کرد و پیامبر، در آن زمان، پنجاه سال داشت. پیامبر(ص) تا خدیجه زنده بود، ازدواج نکرد و جز از خدیجه و ماریة قِبطیه، صاحب فرزند نشد .

rampage;167063 نوشت:
آقایون دستتون درد نکنه فکر شما هر چی بگید این داداش ما راضی بشو نیست
میگه کسی که 13 تا زن داشته نمیتونه الگو باشه من دیگه تکلیف از سرم گذشت
ایشالا که خودش راه درست رو پیدا کنه

امیدوارم برادر شما راه راست را پیدا کنند.
اگر بخواهید کمکی برای برادرتان بکنید، به نظر بنده به ایشان بگویید که از کتب معتبری زندگی پیامبر (ص) را مورد مطالعه قرار دهند. کتابی که به نظر بنده مناسب می آید کتاب "فروغ ابدیت: تجزیه و تحلیل کاملی از زندگانی پیامبر اکرم (ص) " نوشته آیت الله سبحانی هست.

و اینکه برای ایشان دعا کنید تا خدا مطالعاتش را پر برکت سازد تا مفید افتد.

سلام

رضا;167068 نوشت:
جناب محمد بنده در عجبم که میگوید اصل نیست ؟

رضا;167068 نوشت:
شاید برای شما اصل نباشد !!؟

من گفتم برای من اصل نیست؟

اصل حسن ظن است

رضا;167068 نوشت:
اما برای ما که از پله اول بالا رفتیم بسیار مهم است

گاهی اوقات لازم است جهید؟

رضا;167068 نوشت:
شما چطور به این آقا میخواهید سخنانتان را بگنجانید وقتی نمیدانید اعتقادات این آقا چیست؟ و چقدر شناخت دارد ؟

دوست عزیز من شناخت دارم

او مسلمان است(چرا که با نام پیامبر سوال پپرسید و وظیفه من ان است که ایشان را مسلمان بدانم)
او مومن است(چرا که اگر ایمان نداشت در پی کشف حقیقت نمی امد)
او شیعه است(که احتمال اش نصف است چراکه اگر شیعه نبود چه لازم است این سوال را از این سایت بپرسد؟ اونم به استناد به یک کتاب مولف شیعه؟ )
او شبهه دارد(شبهه دلیل بر معاند بودن نیست و خارجی بودن نیست یا مرتد بودن)

پس من جوری باید سخن بگویم که همه چیز را شامل شود

خوب شما با این مشخصات چگونه جوابگو خواهید بود؟

جواب را می دانید:Gol:

رضا;167068 نوشت:
آیا در ملحدین و مکتبهای مختلف اصول منطقی وجود ندارد و شما با یک ملحد منطق دار به نتیجه میرسید؟

ما یکی از توصیه های خدایمان را باید در دل وارد کنیم

و ان

توکل
یاری جستن از صبر و نماز(حال به شیوه واجب یا به شکل دعای خیر)
و ایمان به اینکه حق همیشه درخشان است!!!
:Gol:

امیدوارم اگر از دست بنده رنجیده خاطر گشته اید حلالم نمایید

:Gol:

rampage;166750 نوشت:
قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه. حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟ یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

دوست گرامی فرهنگ اون زمان چند همسری بوده و هیچ کس اونوبد نمی دونسته
وقتی یک مساله ای فرهنگ عمومی جامعه هست و همه قبولش دارن دیگه قبح و زشتی
براش معنا نداره
از طرفی اون زمان مردا تو جنگا کشته می شدند و زنها بخاطر امرار معاش باید تحت سرپرستی
یک نفر قرار می گرفتن که ازدواج بهترین راه بوده
مثل حالا نبوده که شغل به راحتی پیدا بشه
از طرفی زنهای با بچه های یتیم برای سرپرستی بچه هاشونم باید به همسری یک مرد در می امدند
و دلایل زیاد دیگه بوده که چند همسری فرهنگ عمومی مردم بوده
و کار بدی دونسته نمی شده

rampage;166750 نوشت:
قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه. حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟ یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

سلام:دلایل ازدواجهای پیامبر بحث مفصلی می طلبد آنچه در سوره احزاب مطرح شده نشان می دهد تمام ازدواجهای حضرت ،تحت نظر و دستور الهی بوده.اصلا در اسلام با بیش از جهار زن نمی شود ازدواج کرد پس این حق را چه کسی به حضرت داده که بیش از چهار زن بگیرد؟آیا غیر از خدا این کار را کرده و همینطور در باره ازدواج با همسر فرزند خوانده خود که به امر الهی بوده.لطفا شما سوره احزاب را با دقت مطالعه بکن.نکته ای که اینجا باید بگویم این است که گاهی ما آداب و رسوم خود را ملاک حق و باطل قرار می دهیم در آداب ما اگر کسی دو زن بگیرد از خانواده و جامعه طرد می شود وگناه او غیر قابل بخشش محسوب می شود دیگر کسی با دختران او ازدواج نمی کند یا به پسر او دختر نمیدهدو...در حالیکه بسیاری از دختران سن بالا ومطلقه ها و بیوه ها از بی شوهری رنج می برند وگاها خودکشی می کنند یا روانی می شوند یا با اتباع خارجی غیر شیعه ازدواج میکنند و بدبخت می شوند آیا اگر دختر یا خواهر شما به این مشکل دچار بود، دو زن گرفتن را گناه نابخشودنی می دانستید؟چرا بدون در نظر گرفتن شرایط موجود در ازدواجهای پیامبر زود قضاوت می کنید و رسم ایرانی را حق محض می دانید؟به نظر شما آیا همه مردم دنیا بسیاری از رسوم غلط و پوسیده ما را قبول می کنند؟

rampage;166750 نوشت:
قبول دارید پیامبر باید الگوی زندگی مردم باشه.
حالا همین پیامبر 9 تا زن داشته و زمان حضرت خدیجه هم از برده اش فرزند داشته
واقعا این رو میشه الگو قرار داد؟؟یعنی اهمیتی به نیاز به محبت در خانواده نمیداد؟
یه روستا می رفته یه زن می گرفته!!!!

با سلام و عرض ادب

«وَلَقَدْ کانَ لَکُمْ في رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[1].
1- خداوند براي رسيدن انسانها به کمال مطلوب و ساحل مقصود، دستورات و برنامه‏هاي سعادت آفريني صادر نموده و نيز الگوهايي براي آنان قرار داده تا با شنيدن دستورات و فرامين از يک سو و ديدن اين الگوهاي عملي از سوي ديگر، تمامي راههاي سعادت به روي آنها باز باشد. انبياي عظام بهترين الگوهاي بشري هستند که نبي اکرم ‏صلي الله عليه وآله از ميان همه آنان درخشش و ويژگي خاصي دارد و لذا به‏عنوان «اسوه حسنه» براي رهپويان راه کمال و سعادت، معرفي شده است.
بخشي از ويژگي‏هاي حضرت، اختصاص به شخص آن حضرت دارد و قابل تقليد و پيروي نيست (همچون داشتن بیش از چهار همسر)، ولي بسياري از اوصاف آن حضرت، قابل تأسي و اقتدا مي‏باشد، بنابراين، طبيعي است که به حکم «لَايُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»[2]در توان ما، غير از پيروي از رفتار، اخلاق، منش زيبا و شايسته آن حضرت نيست و لذا همگان موظّف هستند تا با شناسايي اوصاف و اخلاق آن بزرگوار تا آنجا که ممکن است، خود را در این اوصاف محموده شبيه به آن حضرت سازند.

در بحث کثرت ازواج خداوند متعال در قران می فرماید:«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا؛[3]و اگر مى‏ترسيد كه (به هنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند.
اقتدای به حضرت(در این امر نیز) تنها در اصل گرفتن همسر نیست بلکه آنچه اهمیت دارد رعایت عدالت در میان آنان است.
بعد از تشريع حكم تعدد زوجات در اسلام، براي هر كدام از زوجه حقوقي ثابت شده است كه مشروح آن در كتاب هاي فقهي آمده است و عمده ترين آن، عدالت در امور مربوط به زندگي از قبيل حق همسرداري، تهيه وسايل زندگي و ... مي باشد. آيه مي فرمايد: اگر اين گونه امور را نمي توانيد مراعات نماييد، پس به يك همسر اكتفا كنيد. جالب اين كه اين نوع عدالت در قدرت وتوان انسان هست و لذا محور حكم همين نوع عدالت است.
در آيه 129 سوره نساء نیز آمده است: «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً ؛ وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ كانَ اللَّهُ واسِعاً حَكِيماً؛[=Times New Roman][4]شما هرگز نمى‏توانيد (از نظر محبّت قلبى) در ميان زنان، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد! ولى تمايل خود را بكلّى متوجّه يك طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى كه شوهرش را از دست داده درآوريد! و اگر راه صلاح و پرهيزگارى پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است».
آيه شریفه مي فرماید: كه عدالت از نظر محبت، در ميان همسران امكان پذير نيست، هر چند در اين زمينه كوشش شود. بديهي است كه يك قانون آسماني نمي تواند بر خلاف فطرت باشد و يا تكليف به آن چه قدرت انسان در آن نيست نمايد و از آن جا كه محبت هاي قلبي، عوامل مختلفي دارد كه بعضاً از اختيار انسان بيرون است، دستور به رعايت عدالت در مورد آن داده نشده است، ولي نسبت به اعمال و رفتار و رعايت حقوق در ميان همسران كه براي انسان، امكان پذير است، روي عدالت تأكيد شده است. در عين حال براي اين كه مردان از اين حكم، سوء استفاده نكنند، مي فرمايد: «اكنون كه نمي توانيد مساوات كامل را از نظر محبت ميان همسران خود رعايت كنيد، لااقل تمام تمايل قلبي خود را متوجه يكي از آنان نسازيد كه ديگري به صورت بلاتكليف درآيد و حقوق او نيز عملا ضايع شود».

بنابراین داشتن بیش از یک همسر با رعایت جوانب حقوق الهی آن امری شرعی است که مورد امضای خدای متعال است و اگر کسی در این امر اشکال کند باید ابتداء به قانون الهی اشکال نمایند؛ نه به سنت پیامبر صلی الله علیه وآله که برگرفته از وحی الهی است.

[1].الاحزاب/21.

[2].البقره/286.

[3].النساء/3.

[4].النساء/129.

2- براي بررسي سيره پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مناسب است تا در دو بخش اين سيره را مورد بررسي قرار دهيم:

الف) حجيت سيره
تمام اعمال، حركات، سكنات، گفته‌ها و اوصاف نفساني كه سيره و سنت پيامبر نام دارد، از طريق وحي انجام مي‌گيرد از اين رو سنت و سيره آن حضرت حجت است، لذا اطاعت از سنت و سيره اطاعت از خداوند است،«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ؛[1]كسي كه از پيامبر اطاعت كند همانا اطاعت خداوند را نموده». پس اين دو از هم جدا نخواهند بود، زيرا تمام آنچه را مي‌گويد و انجام مي‌دهد از ناحيه خداوند است و هرگز از روي هوي و هوس نمي‌باشد،«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي؛[2]هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد، آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است» بر همين اساس است كه فرمود:«إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحي؛[3]تنها از آنچه به من وحي مي‌شود، پيروي مي‌كنم».
و چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي همگان اسوه حسنه است«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[4] پس بايد آنچه كه رسول خدا براي مردم آورده بگيرند و اجرا كنند و آنچه كه از او نهي كرده از آن خودداري كنند. ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛[5] آنچه كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي شما آورده بگيريد و آنچه را كه از آن نهي كرده، از آن خودداري كنيد.

ب) سيره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن
در مورد سيره پيامبر در قرآن بحث گسترده‌اي است كه به طور اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:

1. دلسوزي نسبت به امت: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدايت آنها بود كه قرآن آن را اين گونه بيان مي‌فرمايد:«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلي آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً؛[6]شايد جان خود را به دنبال آنان، آن گاه كه به رسالت تو ايمان نياوردند از دست بدهي».

اين نشان از سعي و تلاش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسلام در هدايت امت دارد تا جايي كه خود را در پرتگاه هلاكت و نابودي قرار مي‌دهد تا مردم را هدايت كند.
خداوند در جايي ديگر مي‌فرمايد:«وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ؛[7] بر گستاخي كافران غم مخور، از مكر و حيله آنان بر خود فشار مده». نيز مي‌فرمايد:« فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ؛[8]جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه كه انجام مي‌دهند، آگاه است».[9]

[1] . نساء:218

[2] . نجم:2 و 3

[3] . انعام:50

[4] . احزاب:21

[5] . حشر:7

[6] . كهف:6

[7] . نمل:70

[8] . فاطر:80

[9] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1367، ج 6، ص 245

2. تطهير امت اسلامي: يكي از كارهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است كه مطهر امت اسلامي است چون خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاك و مطهر است، لذا امت خويش را پاك مي‌كند:«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ؛[1]از اموال آنها صدقه‌اي بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‌شان سازي برايشان دعا كن، زيرا دعاي تو براي آنان آرامش است».
زكات در اين آيه براي نمونه است، زيرا تمام دستورات اسلامي پاك كننده است و كسي كه دستورات اسلام را انجام بدهد به طهارت مي‌رسد، در آيه فوق به پيامبر خطاب مي‌كند و اين جمله «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ» وصف صدقه نيست، زيرا ضمير «ها» به صدقه بر مي‌گردد، لذا ضمير «هم» در تطهرهم و تزكيهم به صدقه بر نمي‌گردد با اين توصيف معناي آيه اين مي‌شود كه اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : با گرفتن صدقه از اموال مردم، خود مردم را تطهير و تزكيه مي‌كني.[2]

3. رأفت و رحمت پيامبر نسبت به امت: رحمت و رأفت از صفات خداوند است، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مظهر اين صفات الهي است، وقتي كه پيامبر از مردم زكات مي‌گيرد، خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد:«وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ؛[3]اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي آنها دعا كن زيرا دعاي تو براي آنها آرامش است، لذا آن حضرت مي‌فرمايد: «زندگي من براي شما خير است مرگ من هم براي شما خير است».[4]

4. صبر و پايداري: خداوند مسئوليت سنگيني بر عهده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار داد و فرمود:«إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً؛[5]ما گفتار سنگيني را به تو وحي مي‌كنيم».اين گفتار سنگين همان رسالت جهاني اوست، انجام اين رسالت جز با پايداري و صبر ممكن نيست، لذا خداوند در آيات متعددي پيامبر را دعوت به صبر مي‌كند.«وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛[6]براي خدا در طريق ابلاغ رسالت بردبار باش». «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ؛[7]بسان پيامبران اولوا العزم صبر نبي و درباره آنها عجله نكن». «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ؛[8]بنابراين همان گونه كه فرمان يافته‌اي استقامت كن همچنين كساني كه با تو به سوي خدا آمده‌اند».

پس از اين آيات استفاده مي‌شود كه اين سيره پيامبر، همان صبر و استقامت مي باشد و ديگر اين كه اين امر فقط وظيفه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيست بلكه تمام كساني كه از شرك به سوي ايمان باز گشته‌اند، بايد استقامت كنند.

سراسر زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با مشكلات همراه بوده آزارها و اذيت‌هاي فراواني نسبت به او روا مي‌داشتند او را سنگباران مي‌كردند، محاصره اقتصادي و سياسي مي‌نمودند، ياران او را شكنجه و آزار مي‌دادند او را دشنام و ناسزا مي‌گفتند، گاه او را ديوانه و گاه ساحر خطاب مي‌كردند، اما در تمام اين مشكلات شكيبا و صبور بود و با اين صبر و استقامتي كه پيشه كرد باعث شد كه دينش جهاني شود، بايد مؤمنين به اين سيره اقتداء كنند، لذا علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: صبر و استقامت به رهبران و زمامداران واجب است، زيرا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ همين معنا را بر دوستان و اهل طاعتش نيز واجب كرده است، زيرا مي‌گويد براي شما در زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسوه نيكويي است.

[1] . توبه:103

[2] . طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1391ه‍، ج 9، ص 377.

[3] . توبه:103

[4] . سپهر، محمد تقي، ناسخ التواريخ (زندگاني پيامبر)، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1381، ج 4، ص 1813.

[5] . مزمل:5

[6] . مدثر:7

[7] . احقاف:35

[8] . هود:112

5. خلق عظيم:« وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ؛[1]تو بر خويي بزرگ هستي».
يكي از ويژگيهاي برجسته پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن به عنوان خلق عظيم است:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛[2] در پرتو رحمت الهي در برابر تندي آنها نرم شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‌شدند».
در طول زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ موارد بسيار زيادي ازعطوفت و مهرباني رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه در رابطه با كفار و چه در رابطه با مسلمين وجود دارد، مثلاً در جريان فتح مكه، با آن كه مردم مكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را انواع آزارها و اذيت‌ها كرده بودند امّا وقتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مكه را فتح كرد همه را آزاد كرد و فرمود: امروز بر شما سرزنشي نيست خدا همگان را مي‌بخشد.[3]

6. گذشت و عفو: يكي از خصايص رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ گذشت و عفو بود، هر چه انسانيت انسان قوي‌تر شود گذشت او بيشتر خواهد شد، و چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رحمة للعالمين است و از طرفي هم خدا مي‌دانست كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اهل چنين خصلتي است لذا او را امر به عفو و گذشت كرد و فرمود: «فاعف عنهم؛[4] پس از آنها در گذر» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر اهل گذشت بود كه حتي از وحشي كه قاتل عمويش حمزه بود گذشت كرد، زيرا وقتي كه وحشي مسلمان شد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از او سؤال كرد تو وحشي هستي؟ گفت: بله، فرمود: عمويم حمزه را چگونه كشتي؟ او جريان را براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گفت، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گريه كرد و او را بخشيد.[5]

7. مشورت كردن: مشورت كردن با مردم يك نوع احترام به رأي آنها است، اگر شخصي با كسي مشورت كند در حقيقت با اين كارش به او مي‌فهماند كه تو داراي معرفت، عقل و درايت هستي كه من با تو مشورت مي‌كنم و اگر انساني همچون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين كاري را انجام دهد، باعث افتخار آن طرف مي‌شود، لذا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد با مردم مشورت كن:«وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر؛ِ[6]در كارها با آنها مشورت كن» لذا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در جنگ بدر با اصحابش مشورت كرد.

8. عبادت: وقتي كه آيه:«يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً؛[7]اي جامه به خود پيچيده شب را جز كمي بپا خيز» بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل تمام شب را به عبادت مي‌پرداخت تا اين كه پاهايش متورم شد لذا خداوند فرمود:«ما انزلنا عليك القرآن لتشقي؛[8]ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به زحمت افتي» و همچنين خداوند به پيامبرش فرمود:«فاقرؤاما قروا ما تيسر من القرآن؛[9] اكنون آنچه كه براي شما ميسر است قرآن بخوانيد». معلوم مي‌شود كه خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دستور مي‌دهد كه به خودش آسان بگيرد.
يا اين كه نماز شب كه براي ديگران مستحب است اما بر پيامبر واجب است، «و من الليل فتهجه به نافلة لك؛[10] مقداري از شب را برخيز و نماز بخوان كه آن خاص تو است». و اين عبارت بود كه به مقام محمود رسيد«عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً؛[11]اميد است كه پروردگارت تو را به مقام در خور ستايش برانگيزد».

با توجه به مطالب فوق در می یابیم که پیامبر صلی الله علیه وآله عصاره تمام خوبی ها و کمالات اخلاقی بوده اند و تمام صفات کمال را یک جا دارا بوده اند، ودر زندگی آن حضرت چه در دوره 25 ساله زندگانی مبارکش که با حضرت خدیجه سپری گردیدو آنحضرت همسری غیر از ایشان نداشتند؛ و چه در زمانی که در مدینه حضور داشتند و زنانی به همسری آنحضرت درآمدند، نمی یابیم که آنها از روش همسر داری آن حضرت انتقاد نموده باشند و آن حضرت را متهم به بی عدالتی نموده باشند. در حالی که در زندگی بسیاری از انسانها که تنها دارای یک همسرند و نه بیشتر(وشاید مدعی مساوات هم باشند) موارد متعددی از ظلم و بی مهری و...از طرفین مشاهده می شودکه منشااین امور فقدان مکارم اخلاقی است که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله تجلی اعظم آنها بوده اند.

[1].قلم:40

[2].آل عمران:159

[3].منشور جاويد، همان، ص 245

[4].آل عمران:159

[5].سيد رضي صدر، محمد في القرآن، قم، مركز انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1420، ص 78

[6].آل عمران:159

[7].مزمل: 1 ـ 2

[8].طه:1 ـ 2

[9].مزمل:20

[10].اسراء:79

[11].اسراء:79

تاپیک جالبی شده
[=&quot]

[=&quot]
[/]
[=&quot]سلام[/]
[=&quot] اولا بسیاری از آن اتهامات دروغ است؛ اینکه از برده خدیجه رضی الله عنها بچه دار شدند! یا از زن مصری! نمی دانیم این اتهامات را از کجا می آورند![/]
[=&quot]پیامبر برای زیبایی با اونا ازدواج نکرد بلکه بخاطر ترویج اسلام پیامبر سعی کرد زنانی با ایمان را به ازدواج انتخاب نماید [/]
[=&quot]پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فقط از خدیجه و ماریه که هر دو از امهات المومنین بودند، بچه دار شدند وگرنه با هیچ زن آزاد یا برده ی دیگری بچه دار نشدند والعیاذبالله که این نوعی تهمت زنا است.[/]
[=&quot]اما پیامبر صلی الله علیه وآله سلم اگر با 9 زن ازدواج کردند دلیل بر شهوت یا علاقه به زنان نبوده! بلکه این جزو سیاست تبلیغی ایشان بوده؛ لازمه ی فهم این مطلب اینست که انسان با نحوه زندگی قبایلی عرب آنزمان آشنا باشد و گرنه ممکن است مسائل را بگونه ای دیگر تحلیل نماید، زیرا مقتضیات فرهنگی جامعه ی قبایلی عرب آنزمان با زمان کنونی ما در ایران متفاوت بوده، و انسان منصف و محقق هیچگاه بدون درنظر گرفتن تفاوت بین این دو فرهنگ قضاوت نمی کند.[/]
[=&quot]مردم قبایلی عرب آنزمان، اگر دختری از قبیله خود را به رهبر قبیله ی دیگری می دادند، آنگاه کل قبیله با او دوست و یاور می شدند و آنرا افتخار می دانستند که فلان رهبر، از قبیله آنها دختری به همسری گرفته است. از اینرو گاها پیامبر صلی الله علیه وآله سلم برای نرم کردن قلب طایفه ای و برای آنکه دست از دشمنی با مسلمین بردارند و متحد آنها شوند و ایمان بیاورند، با زنی از قبیله آنها ازدواج می نمود. و این ازدواج خیر و برکتی می شد برای آن قبیله و دیگر مسلمانان؛ دلیل محکمی که می تواند تاییدی بر این سیاست باشد اینست که: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم بجز عایشه رضی الله عنها، تنها با پیرزنان بیوه ازدواج کردند، حتی خود خدیجه رضی الله عنها نیز 15 سال از ایشان بزرگتر بودند، و بعد از بعثت نیز تنها با زنانی مسن و بیوه ازدواج می کردند، و قطعا اگر هدفی بجز پیشبرد سیاست تبلیغی دین می داشت، با دختران جوان و باکره ازدواج می کرد.[/]
[=&quot]و هدف از ازدواج با عایشه رضی الله عنها نیز چیزی جز تربیت یک دختر جوان در خانه ی پیامبر خدا نبود تا دین را بیاموزد و سالها بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم آن آموخته ها را – خصوصا در امور خانواده – به مردم انتقال بدهد.[/]
[=&quot]اصلا جدای از این؛ خداوند متعال همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم را مختار کردند تا بین طلاق یا ادامه زندگی با پیامبر صلی الله علیه وسلم یکی را برگزینند، چنانکه در سوره تحریم بدان اشاره شده است. و به پیامبر هم تو قرآن فرموده اگر همسرانت ناراضی هستی طلاقشان بده[/]
[=&quot]با این وجود تمامی آنها ترجیح دادند که با پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بمانند، و این دلیل دیگری است بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم هیچ نیاز شخصی به آن زنان نداشته است.[/]
[=&quot]بنابراین اگر با دیدی معاندانه به قضایا ننگریم و بلکه با انصاف و بی طرفی قضاوت نمائیم، خواهیم فهمید که آن ازدواجها نمی توانستند نیازهای یک شخص شهوتران که عاشق زنان است را برآورده کند. [/]
[=&quot]آیا شما حاضر هستید که با 9 پیرزن بیوه ازدواج کنید و نفقه همه ی آنها را تامین نمائید؟ و بین آنها عدالت برقرار نمائید و به آنها محبت کنید؟[/]

[=&quot] [/][=&quot]در تعدد زوجات پيامبر صلى الله عليه وآله سلم حكمت زیادی وجود دارد:[/]
[=&quot][/] [=&quot]1- حكمت تعليمي: اين حكمت هدف اساسي تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وآله و سلم را تشكيل مي دهد چون ايشان بدين وسيله توانستند براي زنان معلماني تربيت كنند كه احكام شرعي را به آنها بياموزند، زيرا نيز همانند مردان تكاليفي فرض شده است، و بسياري از زنان از پرستش بعضي از امور شرعي، بخصوص مسائلي كه به زنان تعلق داشت همانند احكام حيض، نفاس، جنايت و مسائل زناشويي و ديگر احكام، از رسول صلى الله عليه وآله و سلم خجالت مي كشيدند و بسيار مشكل بود كه يك زن بر حياي خود غلبه نموده و اين مسائل را از پيامبر بزرگوارمان سوال كند و مي دانيم كه در بعضي اوقات اين امر اتفاق مي افتاد، و در مقابل، رسول صلى الله عليه وآله وسلم قرار داشت كه در اخلاق خود به حياء كامل آراسته بود، و بر طبق روايتهاي كتب سنت حياء و شرم او از حياء دوشيزه اي كه در چادر خود پنهان شده بيشتر بود (اشد حياء من العذراء في خدرها). [/][=&quot]
[/]

[=&quot]در نتيجه ايشان نمي توانست به همه سوالاتي كه از سوي زنان متوجه او مي گرديد با صراحت كامل پاسخ گويد. و اين باعث مي شد كه جواب خود را به صورت كنايه بيان كند، كه در اين صورت نيز منظور ايشان در بعضي از اوقات توسط زنان فهم و درك نمي شد.[/][=&quot][/]
[=&quot]و برخي از اين زنان در تاريكي و به هنگام شب نزد همسران رسول مي آمدند تا در مورد برخي از امور دين و احكام حيض و نفاس و جنايت و ديگر امور از او سوال كنند. آنها همسران رسول صلى الله عليه وآله وسلم را بهترين آموزگاراني مي يافتند كه مي توانستند آنان را توجيه نموده، و از طريق آنان زنان بسياري در دين خداوند فقيه گشتند. و نيز بر همگان آشكار است كه سنت مطهر فقط و فقط به سخنان رسول صلى الله عليه وآله و سلم محدود نمي شود. بلكه سنت عبارت است از قول، فعل و تقرير ايشان صلى الله عليه وآله وسلم و همه اين مسائل تشكيل دهنده شرعي هستند كه اتباع آن بر همه امت واجب مي باشد. [/][=&quot][/]
[=&quot]در نتيجه بايد پرسيد: چه كسي به جز همسران او كه خداوند آنان را تكريم نموده و امهات المومنين لقب يافته اند و در دنيا و آخرت همسران رسول صلى الله عليه وآله و سلم خواهند بود مي تواند افعال و اخبار آن بزرگوار را براي ما نقل كند؟ و بدون شك فضل و تمجيد در نقل جميع احوال، افعال و حركات منزلي رسول صلى الله عليه وآله وسلم به همسران او بر مي گردد. و اين چنين بود كه آن همسران گرامي به معلمان و محدثاني تبديل شدند كه سنت و طريقت رسول خدا را نقل و نشر نموده، و به قدرت حفظ، نبوغ و ذكاوت مشهور و زبانزد خاص و عام شدند. [/][=&quot]
[/]

[=&quot]2- دوم: حكمت تشريعي[/][=&quot][/]
[=&quot]به عنوان مثال در اين باب مي توان از بدعت فرزند خواندگي (تبني) كه در مجتمع جاهليت قبل از اسلام رايج بود نام برد. اين مسئله به صورت عادت در آمده بود كه جدا شدن از آن به سادگي امكان نداشت. يك شخص از آنان پسري را كه از صلب و تيره اش نبود به فرزند خواندگي مي پذيرفت، و در اين تبني او را فرزند حقيقي خود مي خواند كه با فرزندان حقيقي و نسبي اش از لحاظ نسب در يك رديف قرار داشت و از لحاظ ميراث، طلاق، ازدواج و محرم شدن و همه امور ديگر با آنان هيچ گونه فرقي نداشت. و اين مسئله بصورت ديني تقليدي در آمده بود كه در تمامي جامعه جاهليت اعمال مي شد. و حتي شخص به فرزند خوانده اش مي گفت: ((تو پسر من هستي از تو ارث مي برم و از من ارث خواهي برد)). [/][=&quot][/]
[=&quot]و اين چنين بود كه زيد بن حارثه به فرزند خواندگي رسول صلى الله عليه وآله و سلم در آمد و از آن روز همه مردم او را ((زيد بن محمد)) مي خواندند. بخاري و مسلم از عبدالله بن عمر رضى الله عنها روايت مي كنند كه گفت: زيد بن حارثه در خدمت رسول صلى الله عليه وآله و سلم بود و ما او را به جز ((زيد بن محمد)) به نام ديگري نمي خوانديم، تا اينكه اين عبارات قرآن نازل شد: )ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ )(الأحزاب: من الآية5)[/][=&quot]
[/]

[=&quot](معني): ((آنان را بنام پدرانشان بخوانيد كه اين نزد خداوند عدل و نيكويي است.)) در نتيجه رسول صلى الله عليه وآله و سلم به زيد فرمودند ((انت زيد بن حارثه بن شراحيل)). (معني): تو زيد پسر حارثه پسر شراحيل هستي. و ايشان دختر عمه خود ((زينب بنت جحش الاسديه)) را به همسري او در آورد، و مدت زيادي را با او زندگي كرد، اما ديري نپاييد كه روابط زناشويي آنان رو به تيرگي گذشت. [/][=&quot][/]
[=&quot]و سرانجام بر اساس حكمتي كه خداوند آن را اراده كرده بود، زيد، زينب را طلاق داد، و خداوند به رسول صلى الله عليه وآله و سلم دستور داد تا با زينت ازدواج كند تا بدعت فرزند خواندگي و شالوده جاهليت از بيخ و بن كنده شده و اساسي اسلامي بجاي آن بنشيند. [/][=&quot][/]
[=&quot]و اين ازدواج به امر خداوند انجام گرفت و آن گونه كه دروغگويان و تهمت زنان و دشمنان خداوند مي گويند، هيچ انگيزه شهواني و هوا جويانه در پشت سر نداشت، بلكه اين ازدواج در جهت غرضي نبيل و هدفي شريف به وقوع پيوست كه همان ابطال عادات و تقاليد جاهليت بود. و خداوند عزوجل غرض از اين ازدواج را اين گونه عنوان مي دارد:[/][=&quot][/]
[=&quot] (لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً)(الأحزاب: من الآية37)[/][=&quot][/]
[=&quot](معني): ((تا پس از اين، مومنان در ازدواج با زنان پسر خوانده هاي خود كه آنها را طلاق داده اند بر خود گناه و سختي نبينند.))و بخاري از زينب رضي الله عنها روايت مي كند كه ايشان به اين ازدواج بر ساير زنان رسول صلى الله عليه وآله و سلم افتخار نموده و به ايشان مي گفت: ((كه شما را خانواده هايتان به ازدواج در آوردند، اما ازدواج من به امر خدا از بالاي هفت آسمانش بود.)) [/][=&quot][/]
[=&quot]اين ازدواج به امر خداوند حكيم و براي اثبات شرعي نوين بود. پس سبحان و منزه خدايي كه حكمت او آن قدر دقيق است كه عقول و افهام، آن را احاطه نتواند كرد و چه زيبا مي فرمايد: [/][=&quot][/]
[=&quot]) وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً)(الاسراء: من الآية85)(معني): ((و از علم بجز مقداري اندك، بهره نبرده ايد.))[/]
[=&quot][/][=&quot]
[/]

[=&quot]3- حكمت اجتماعي[/][=&quot][/]
[=&quot]حكمت سوم تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وآله و سلم حكمت اجتماعي است، مي توان به وضوح از خلال ازدواج ايشان با دختر صديق اكبر (ابي بكر) رضى الله عنه، و سپس ازدواج ايشان با دختر فاروق (عمر)رضى الله عنه دريافت. و مي بينيم كه چگونه پيوند مصاهره (دامادي) و نسب ايشان با قريش، و ازدواج آن بزرگوار با بسياري از زنان آنان، بين اين قبايل پيوندي ناگسستني به وجود مي آورد، و باعث مي شود تا همه قلبها با ايمان، تعظيم و اجلال تمام، حول او و دعوتش گرد آيند. [/][=&quot][/]
[=&quot]رسول صلى الله عليه وآله و سلم با عايشه دختر عزيزترين و محبوبترين اشخاص نسبت به وي يعني ابوبكر صديق ازدواج نمود. ابوبكر صديق رضى الله عنه سرمدار و پيشتاز مجيبان دعوت اسلام بود كه جان و مال خود را در راه نصرت دين خداوند و دفاع از رسول او تقديم كرده بود، و انواع آزار و اذيت را در راه اسلام متحمل شده بود [/][=&quot]
[/]

[=&quot]در نتيجه رسول صلى الله عليه وآله و سلم در اين دنيا براي ابوبكر هيچ پاداشي را لايق تر از اين نديد كه با دختر او ازدواج نموده، و ميان خود و او رابطه دامادي و خويشاوندي به وجود آورد، تا اين رابطه بر صداقت و پيوند طولاني و ناگسستني آنان بيافزايد. به همين صورت آن بزرگوار، با حفصه دختر عمو ازدواج نمود كه اين پيوند پاداشي بر اسلام، صدق، اخلاص، و از خود گذشتگي عمررضى الله عنه در راه اين دين بود. عمررضى الله عنه همان قهرمان اسلام است، كه با مسلمان شدنش خداوند، اسلام و مسلمانان را عزت بخشيده و معالم دين را به اهتزاز در آورد. در نتيجه پيوند پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم با او از طريق داماديش، بهترين پاداشي بود كه جانبازي او در راه دين اسلام را جوابگو بوده، و لياقت او را به اثبات مي رساند، پس چه جليل است سياست آن بزرگوار صلى الله عليه وآله و سلم و چه زيباست وفايش به وفاداران مخلص خود. [/][=&quot][/]
[=&quot]مثال ديگر اين سياست جليل نبوي را مي توان در چگونگي تكريم نمودن عثمان و علي رضى الله عنه مشاهده نمود. كه ايشان را با تزويج دختران خود به آنان با زيبايي تمام اكرام مي كند. . و اين چهار يار، بزرگترين اصحاب ايشان بودند كه پس از وفات رسول صلى الله عليه وآله و سلم منصب خلافت آن بزرگوار را بدست گرفته و در راه توسعه دين و دعوت اسلامي به پيش تاختند. پس حكمت را بنگريم كه چگونه جلوه مي كند، و آن حكيم را ببينيم كه به كجا مي نگرد. [/][=&quot][/]
[=&quot] 4- حكمت سياسي[/][=&quot][/]
[=&quot]رسول صلى الله عليه وآله و سلم به جهت الفت دادن قلوب و جذب و جمع قبايل بر گرد خود به ازدواج با برخي از بانوان مبادرت نمودند. و آشكار است كه ايجاد پيوند زناشويي با زني از زنان يك قبيله يا عشيره چگونه ارتباطي بين آن قبيله و فرد بوجود مي آورد، و طبيعتاً فرد مي تواند از افراد آن قبيله جهت نصرت و حمايت خود دعوت به عمل بياورد. پس بياييد تا براي اين مسئله مثلهايي بياوريم تا غرض از اين حكمت نمايان گردد: [/][=&quot][/]
[=&quot]1- رسول صلى الله عليه وآله و سلم با جويريه بنت الحارث، سرور بني المصطلق ازدواج كرد. جويريه همراه با قوم و عشيره خود به اسارت مسلمانان در آمده بود، و پس از اسارت مي خواست با دادن فديه خودش را رها سازد، در نتيجه نزد رسول صلى الله عليه وآله و سلم آمده و از ايشان درخواست كمي مال نمود تا بتواند مبلغ فديه را بپردازد و رسول صلى الله عليه وآله و سلم به او پيشنهاد نمود كه فديه او را بپردازد و با او ازدواج كند و او نيز اين پيشنهاد را قبول كرد، و آن بزرگوار با او ازدواج نمود. چون اين خبر به گوش مسلمانان رسيد اظهار داشتند كه: ((چگونه خويشان كساني كه رسول صلى الله عليه وآله و سلم داماد آنان شده است، در اسارت ما باشند؟)) [/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]و نتيجتاً همه اسراء را آزاد كردند. و همگامي كه بنوالمصطلق اين بزرگي، شهامت و جوانمردي را از رسول صلى الله عليه وآله و سلم و مسلمانان مشاهده نمودند، همگي مسلمان شدند و در زير لواي اين دين خداوندي قرار گرفتند و ايمان خود را نشان دادند. [/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]پس مي بينيم كه اين ازدواج چه بركت بزرگي براي جويريه و قوم و عشيره اش به همراه داشت چون اين ازدواج سبب اسلام و آزادي همه آنان گرديد و جويريه خوش يمن ترين زنان براي قبيله اش بود. و در صحيح بخاري از عايشه آمده است كه فرمودند: رسول خدا زنان قوم بني المصطلق را به اسارت در آورد، و پس از اخراج خمس، آنان را بين جنگجويان تقسيم نمود و قسمت سواره دو سهم و پياده يك سهم افتاد و در اين ضمن ((جويريه بنت حارث)) نصيب و قسمت ((ثابت بن قيس)) گرديد. در نتيجه جويريه نزد رسول صلى الله عليه وآله و سلم آمده و گفت: اي رسول خدا، من جويريه دختر حارث، سرور قوم بني المصطلق مي باشم و مي داني كه چه بر سر من آمده است، و ثابت قيمت آزادي مرا ((نه (9) اوقيه)) قرار داده است، پس جهت آزاديم به من كمك كن. و رسول صلى الله عليه وآله و سلم در جواب فرمودند: ((آيا بهتر از آن را مي خواهي؟)) [/][=&quot][/]
[=&quot]و او جواب داد: و آن چيست؟ [/][=&quot][/]
[=&quot]و رسول صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند: ((همه مبلغ مذكور را من مي پردازم و با تو ازدواج مي كنم.)) [/][=&quot][/]
[=&quot]و او هم جواب داد: ((بلي اي رسول خدا)). و رسول صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند: پس تمام است و من اين كار را كردم.)) و اين خبر بزودي ميان مردم پخش شد و گفتند: چگونه خويشان رسول خدا در اسارت ما باشند؟ در نتيجه همه زنان بني المصطلق را كه در اسارت داشتند آزاد نمودند كه تعداد آنها به صد خانواده مي رسيد. و همه اين امور به يمن ازدواج رسول صلى الله عليه وآله و سلم با دختر رهبر قوم بني المصطلق بود.[/][=&quot][/]
[=&quot] 2- و به همين صورت رسول صلى الله عليه وآله و سلم با ((صفيه بنت حيي بن اخطب)) كه پس از قتل شوهرش در غزوه خيبر به اسارت در آمده و در سهم بعضي از مسلمانان افتاده بود، ازدواج نمود، چون اهل راي و مشورت گفتند: ((اين زن بانوي بني قريظه است و فقط شايسته رسول صلى الله عليه وآله و سلم مي باشد.)) در نتيجه مسئله را به رسول صلى الله عليه وآله و سلم پيشنهاد نمودند و ايشان صفيه را پيش خوانده و او را در انتخاب ميان اين دو امر مخير نمود:[/][=&quot][/]
[=&quot] الف) او را آزاد ساخته و با او ازدواج كند تا همسر او باشد. [/][=&quot][/]
[=&quot](ب) او را آزاد كند تا به اهل و خويشاوندانش بپيوندد. [/][=&quot][/]
[=&quot]پس صفيه امر اول مبني بر آزادي و ازدواجش با رسول صلى الله عليه وآله و سلم را انتخاب نمود، كه اين مسئله به علت جلال منزلت، عظمت و خوشرفتاري رسول صلى الله عليه وآله و سلم بود، در نتيجه ايشان مسلمان شده، و با اسلام او تعداد زيادي از مردم، نيز مسلمان شدند. [/][=&quot][/]
[=&quot]روايت مي شود هنگامي كه صفيه نزد رسول صلى الله عليه وآله و سلم رفت ايشان به او گفت: ((پدر تو در بين يهوديان كماكان سرسخت ترين دشمنان من بود، تا اينكه خداوند او را از بين برد. و صفيه جواب داد: ((خداوند در كتابش مي گويد:(وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى )(الأنعام: من الآية164). [/][=&quot][/]
[=&quot](معني): ((و هيچ كس گناه كس ديگر را بدوش نخواهد كشيد.)) [/][=&quot][/]
[=&quot]رسول صلى الله عليه وآله و سلم به او گفت: انتخاب كن، اگر اسلام را انتخاب كردي تو را براي خودم نگاه مي دارم، و اگر دين يهود را انتخاب كردي ممكن است تو را آزاد كنم تا به قوم خود بپيوندي.)) [/][=&quot][/]
[=&quot]و او جواب داد: ((ميل اسلام دارم، و حتي قبل از شنيدن اين سخنان نيز، تو را تصديق كرده بودم، من نه به يهوديت ميلي، و نه در آن پدر و برادري دارم. تو مرا مخير نمودي كه بين كفر و اسلام، يكي را انتخاب كنم، پس خداوند و رسول او را بهتر از آزادي و بازگشت بسوي قوم خود مي بينم.)).[/][=&quot][/]
[=&quot]در نتيجه رسول صلى الله عليه وآله و سلم او را نزد خود نگاه داشت[/][=&quot][/]
[=&quot]3- و به همان صورت ايشان با ام حبيبه (رمله بنت ابي سفيان) ازدواج كرد. ابوسفيان در آن زمان از مشركان بوده، و از سرسخت ترين دشمنان رسول صلى الله عليه وآله و سلم بشمار مي رفت. ام حبيبه دختر او در مكه مسلمان شده و همراه با شوهرش براي حفظ دين خود به حبشه مهاجرت كرده بود. و هنگامي كه همسرش در آن سرزمين وفات يافت، ايشان تنها و بدور ياور باقي ماند، و هنگامي كه رسول صلى الله عليه وآله و سلم از اين مسئله آگاه شد، شخصي را نزد نجاشي پادشاه حبشه فرستاد تا ام حبيبه را به ازدواج ايشان در آورد، و نجاشي اين مسئله را به او ابلاغ نمود، و يا شنيدن اين خبر ام حبيبه بسيار شادمان گشت. چون به علت بي كسي اگر نزد پدرش ابوسفيان باز مي گشت، او را مجبور به مرتد شدن و كفر نموده، و يا او را عذاب مي دادند پس مهر او را چهارصد دينار به اضافه هدايايي نفيس قرار داد، و هنگامي كه به مدينه منوره باز گشت، رسول صلى الله عليه وآله و سلم با او ازدواج نمود، و چون اين خبر به گوش ابوسفيان رسيد، به اين ازدواج اعتراف كرده و گفت: (هو الفحل لا يقدع انفه)( مثل عربي است كه براي بيان نجابت و كرامت كسي گفته مي شود و معناي اصطلاحي آن اين است: ((او كريمي است كه در نجابت و كرامتش خدشه اي وارد نيست.)). ابوسفيان پيامبر را موجب افتخار خود مي دانست، و هرگز منزلت او را انكار نكرد، تا اينكه خداوند او را بسوي اسلام هدايت نمود.[/][=&quot][/]
[=&quot]و در اينجا است كه حكمت جليلي كه از ازدواج رسول صلى الله عليه وآله و سلم با دختر ابوسفيان نتيجه مي شود، به زيبايي تمام نمايان مي گردد. اين ازدواج باعث تخفيف آزار مسلمانان توسط مشركين گشت. چون پس از اينكه ميان رسول صلى الله عليه وآله و سلم و ابوسفيان پيوند و قرابت بوجود آمد، با اينكه ابوسفيان در آن زمان سرسخت ترين بني اميه در دشمني با رسول صلى الله عليه وآله و سلم و مسلمانان بشمار مي رفت، اين ازدواج باعث الفت گرفتن او و قوم و عشيره اش با اسلام شد. و رسول صلى الله عليه وآله و سلم به پاداش ايمان و هجرت ام حبيبه كه همراه با دينش به حبشه مهاجرت كرده بود او را براي خود برگزيد تا بدين وسيله او را تكريم كرده باشد. و پس از اينكه در مورد حكمت تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وآله و سلم سخن رانديم. بياييد كمي هم در مورد ((امهات المومنين)) يعني زنان آن حضرت صحبت كنيم. خداوند تعالي اين زنان را براي حبيب خود اختيار نمود و آنان را با اين شرف بزرگ يعني انتساب به سرور پيامبران اكرام نمود، و آنان را برگزيده زنان و مادران مومنان قرار داد تا احترام و تعظيم آنان همواره محفوظ بوده، و ازدواج با آنان را پس از فوت رسول صلى الله عليه وآله و سلم به هدف تكريم آن بزرگوار حرام دانست. و چه زيبا فرمود:(النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ )(الأحزاب: من الآية6)(معني): ((پيامبر اولي و سزاوارتر به مومنان است از خود آنها، و زنان پيامبر مادران مومنان هستند.)) همچنين فرمود:(وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً)(الأحزاب: من الآية53)(معني): ((و شما هرگز نبايد رسول خداوند را اذيت و آزار كنيد، و همچنين هرگز نبايد پس از او با زنان او ازدواج كنيد. چه به راستي اين مسئله نزد خداوند بسيار بزرگ است.)) [/][=&quot][/]
[=&quot]علامه قرطبي در تفسير خود ((الجامع لاحكام القرآن)) مي گويد: ((خداوند زنان پيامبرش را به اين شرف بزرگ نائل نمود كه آنان را امهات المومنين (مادران مومنان) قرار داد و به اين صورت، بزرگداشت، به پاكي ياد كردن، اجلال، و حرمت ازدواج آنان بر مردان را واجب نمود تا بدين طريق پيامبرش را تكريم و آنان را تشريف كرده باشد.)) [/][=&quot][/]

واقعیت امر این است که تعداد زیاد زوجهای پیامبر و مخصوصا ازدواج اخر ایشان با عایشه برای خیلی از انسانها و مسلمین و جوانان مسلمان قابل توجیه نیست و خیلیها با این قضیه نمیتونن کنار بیان از جمله خود من

hadihama1360;173052 نوشت:
واقعیت امر این است که تعداد زیاد زوجهای پیامبر و مخصوصا ازدواج اخر ایشان با عایشه برای خیلی از انسانها و مسلمین و جوانان مسلمان قابل توجیه نیست و خیلیها با این قضیه نمیتونن کنار بیان از جمله خود من

سلام علیکم جمیعا

چه چیز این مطلب قابل قبول نیست ؟ در بین اعراب مرگ و میر بخاطر جنگها در بین مردان بسیار زیاد بود.
مخاطراتی از این دست باعث شده بود که مردها بصورت مرسوم و عرف با چندین زن ازدواج کنند و سرپرستی آنها به این ترتیب به اینها واگذار می شد.
( جنگها و نبردهای بی پایان قومی قبیله ای و فامیلی )

ازدواج با چندین زن در آن زمان ( بالاخص پس از غزوات ) چنان لازم بود که خداوند در قرآن کریم به ازدواج دو دو و سه سه فرمان داده و رای به مساوات بین زنان میدهد.
و اهل اخلاصشان کسانی بودند که زنانی با سن بالا و فرزندان بیشتر را انتخاب میکردند.

مساله بعدی اینکه تقریبا تمام ازدواج های پیامبر خواستگار همسران ایشان بودند و بیشتر زنانی که با ایشان ازدواج کردند حتی در دوره یائسگی بودند و ازدواج بمنظور ایجاد نسبت فامیلی قبائل با پیامبر انجام میشده و این نسبتها مانع از ادامه نبردها به این بهانه میشده..

این موضوع با این مطلب که کسی برود در بین دختران جوان حرمسائی برای خود انتخاب کند خیلی فرق میکند.

یاحق

bina88;173087 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

چه چیز این مطلب قابل قبول نیست ؟ در بین اعراب مرگ و میر بخاطر جنگها در بین مردان بسیار زیاد بود.
مخاطراتی از این دست باعث شده بود که مردها بصورت مرسوم و عرف با چندین زن ازدواج کنند و سرپرستی آنها به این ترتیب به اینها واگذار می شد.
( جنگها و نبردهای بی پایان قومی قبیله ای و فامیلی )

ازدواج با چندین زن در آن زمان ( بالاخص پس از غزوات ) چنان لازم بود که خداوند در قرآن کریم به ازدواج دو دو و سه سه فرمان داده و رای به مساوات بین زنان میدهد.
و اهل اخلاصشان کسانی بودند که زنانی با سن بالا و فرزندان بیشتر را انتخاب میکردند.

مساله بعدی اینکه تقریبا تمام ازدواج های پیامبر خواستگار همسران ایشان بودند و بیشتر زنانی که با ایشان ازدواج کردند حتی در دوره یائسگی بودند و ازدواج بمنظور ایجاد نسبت فامیلی قبائل با پیامبر انجام میشده و این نسبتها مانع از ادامه نبردها به این بهانه میشده..

این موضوع با این مطلب که کسی برود در بین دختران جوان حرمسائی برای خود انتخاب کند خیلی فرق میکند.

یاحق


اما ازدواج آخر ایشان با عایشه دقیقا با دلایلی که شم ذکر کردید تناقض دارد و اصلا و ابدا قابل قبول و توجیه نیست شاید خیلی از علما و مورخین تاریخی با آوردن دلایل واهی بخواهند این را توجیه کنند ولی این توجیه حد اقل برای من قابل قبول نیست

hadihama1360;174076 نوشت:
اما ازدواج آخر ایشان با عایشه دقیقا با دلایلی که شم ذکر کردید تناقض دارد و اصلا و ابدا قابل قبول و توجیه نیست شاید خیلی از علما و مورخین تاریخی با آوردن دلایل واهی بخواهند این را توجیه کنند ولی این توجیه حد اقل برای من قابل قبول نیست


سلام علیکم

روایات متنوعی در مورد ازدواج ایشان با پیامبر در کتب روائی و تاریخی اهل سنت و همچنین روایت یا روایاتی ( احتمالا ) در کتب روائی شیعیان وجود دارد.

شما کدامیک از اینها را میفرمائید.

یاحق

این به هیچ عنوان بهانه خوبی برای ازدواج با یک دختر بچه کم سن نیست. اشکالی که ما به محمد وارد میکنیم این نیست که چرا با دختر ابوبکر ازدواج کرده است، بلکه اشکال در کم سن بودن عایشه است. برای یک پیامبر خدا هرگز شایسته نیست که نسبت به یک دختر کوچک احساسات جنسی داشته باشد، و این بسیار غیر معقول است که بر اساس این احساسات عمل کرده باشد. امروزه اگر یک مرد 54 ساله با یک دختر 9 ساله تماس جنسی داشته باشد، او را بعنوان یک بیمار پدوفیل (بچه باز) به زندان می اندازند، چرا پیامبر اسلام باید بخشیده شود؟
"بیماری پدوفیلیا شامل تحریک شدن مکرر جنسی و یا احساس نیاز و هوس کردن و بر انگیخته شدن احساسات جنسی در قبال کودک و یا کودکان است. بیمار پدوفیل باید بیش از 16 سال سن داشته باشد و تحریک جنسی باید مربوط به کودک 13 یا کم سن و سال تر باشد. اختلاف سنی بین بیمار و شخص محرک باید حداقل 5 سال باشد.

عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم) ، حضرت محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد، این ازدواج پدوفیل بودن حضرت محمد را نشان میدهد، برای اطلاعات بسیار کامل و جامعی از این ازدواج و بررسی نظرات مختلف در این مورد به نوشتاری با فرنام ”سن پایین عایشه، مناظره ای بین آیت الله منتظری و دکتر علی سینا ” مراجعه کنید. عایشه محبوب ترین زن حضرت محمد بود تا جایی که حضرت محمد در بستر مرگ سر بر روی سینه های وی گذاشته بود. علاقه حضرت محمد به عایشه تا جایی بود که وقتی زینب عایشه را محکوم به زنا با صفوان کرده بود، حضرت محمد از طرف الله آیاتی آورد تا عایشه را برائت کند. برای شرح کل ماجرا مراجعه کنید به عایشه و صفوان و بحث در مورد آیات مربوط به برائت عایشه. عایشه از راویان مهم حدیث و از حافظان قرآن حساب می‌شود. اما شیعیان به دلیل خصومتی که وی با علی داشت و جنگی که او با علی داشت اورا ملعونه و پلید میدانند. حضرت محمد بارها اعلام کرده است که عایشه را از همه زنان خود بیشتر دوست داشته اما شیعیان معتقدند وی زن فاسدی بوده است و حضرت محمد خدیجه را بیش از سایر زنان دوست داشته است تا جایی که سالی که خدیجه از دنیا رفت را سال عذاداری اعلام کرد. عایشه تا زمان خلافت معاویه زیسته است و با علی نیز در زمان خلافتش جنگ جمل جنگیده است.
• صحیح مسلم جلد جلد 2 : .3309,3310,3311 صفحه 715 و 716
• صحیح بخاری جلد .7:88 برگ 65
• بحار الانوار جلد 22 برگ 202

حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با حضرت محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، حضرت محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب می‌شود و نسخه عثمان از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. از ماجراهای جالبی که حفصه در آنها شرکت داشت رسوایی حضرت محمد در ارتباط با کنیز حفصه یعنی ماریه است که حضرت محمد را مجبور کرد سوره تحریم را بسراید. برای اطلاعات بیشتر از این ماجرا به حضرت محمد ماریه و حفصه ، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی حضرت محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی حضرت محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس مراجعه کنید. حفصه تا زمان خلافت عثمان زنده بوده است.
• ابن ماجه جلد .3:2086 برگ 258
• ابو داوود جلد .2:2448 برگ 675 جلد .3:5027 برگ 1402.
• صحیح مسلم جلد .2:2642 برگ 576 جلد .2:2833 برگ 625 جلد .2:3497 برگ 761
• بحار الانوار جلد 22 برگ 202

موضوع قفل شده است