اوج کرامت زن در قرآن، منظور از سفیه در آیه پنجم سوره نساء کیست ؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اوج کرامت زن در قرآن، منظور از سفیه در آیه پنجم سوره نساء کیست ؟

اوج کرامت زن در قرآن، منظور از سفیه در آیه پنجم سوره نساء کیست ؟

سوره نساء، آیه پنجم:

و لا توتوا السفهاء اموالكم التى جعل اللّه لكم قياما و ارزقوهم فيها و اكسوهم و قولوا لهم قولا معروفا (5)

اموالى كه خدا قوام زندگانى شما را به آن مقرر داشته به تصرف سفيهان مدهيد و از مالتان نفقه و لباس به آنها دهيد و با گفتار خوش آنان را خرسند كنيد. (5)

البته در تفاسیر و تعابیر مختلف این آیه را با توجه به آیه قبل و آیه بعد و …. می سنجند و بسیار آسمان و ریسمان بافته می شود تا ثابت کنند. مراد از سفیه در این آیه زنان نبوده اند و منظور از سفیه در این آیه یتیم نابالغ می باشد.


اما به نظر من منظور سفیه در این آیه زنان بوده اند، چرا که:

1 – بیان شده است که اموال خودتان، (اموالى كه خدا قوام زندگانى شما را به آن مقرر داشته) در صورتیکه اگر منظور اموال یتیمان بود همانند سایر آیات باید بیان می شد، اموال یتیمان پیش از بلوغ اقتصادی. نگاهی هم به آیاتی که در آن عبارت مال یتیم و یا اموال یتمیان آورده شده است. برای فهم معنی درست آیه فوق بیشتر به ما کمک می کند.

سوره نساء، آیه دوم:

و آتوا اليتامى اموالهم و لا تتبد لوا الخبيث بالطيب و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم انه كان حوبا كبيرا (2)

و اموال يتيمان را پس از بلوغ به دست آنها بدهيد و مال بد و نامرغوب خود را به خوب و مرغوب آنها تبديل مكنيد و اموال آنان را به ضميمه مال خود مخوريد كه اين گناهى بس بزرگ است (2)

سوره نساء، آیه چهارم:

و ابتلوا اليتامى حتى اذا بلغوا النكاح فان انستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم و لا تاكلوها اسرافا و بدارا ان يكبرو او من كان غنيا فليستعفف و من كان فقيرا فلياكل بالمعروف فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم و كفى باللّه حسيبا (6)

يتيمان را آزمايش نمائيد تا هنگامى كه بالغ شده و تمايل به نكاح پيدا كنند، آنگاه اگر آنها را دانا به درك مصالح زندگانى خود يافتيد اموالشان را به آنها باز دهيد و به اسراف و عجله مال آنها را حيف و ميل مكنيد بدين انديشه كه مبادا كبير شوند و هر كس از اولياى يتيم دار است به كلى از هر قسم تصرف در مال يتيم خوددارى كند و هر كس كه فقير است در مقابل نگهبانى آن مال ، به قدر متعارف ارتزاق كند پس آنگاه كه بالغ شدند و مالشان را رد كرديد هنگام رد مال به آنها بايد گواه گيريد براى حكم ظاهر، ولى در باطن و براى محاسبه خلق كافى است .(6)

سوره نساء، آیه دهم:

ان الذين ياكلون امول اليتمى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا (10)

نان كه مال يتيمان را به ستمگرى مى خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد. (10)

سوره انعام، آیه یکصد و پنجاه و دوم:

و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن حتى يبلغ اشده و اوفوا الكيل و الميزان بالقسط لا نكلف نفسا الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى و بعهد الله اوفوا ذلكم وصيكم به لعلكم تذكرون (152)

به مال يتيم نزديك مشويد جز به طريقى كه نيكوتر است تا وى به قوت خويش برسد، پيمانه و وزن را به انصاف تمام دهيد ما هيچ كس را مگر به اندازه تواناييش مكلف نمى كنيم چون سخن گوييد دادگر باشيد گر چه عليه خويشاوند و به ضرر او باشد و به پيمان خدا وفا كنيد، اينها است كه خدا شما را بدان سفارش كرده ، باشد كه اندرز گيريد (152)

سوره اسراء، آیه سی و چهارم:

و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتّى هى احسن حتّى يبلغ اشدّه و اوفوا بالعهد انّ العهد كان مسولا (34)

به مال يتيم هم نزديك مشويد مگر بنحوى كه تصرف در آن بهتر باشد براى يتيم از تصرف نكردن ، تا به حد رشد برسد، و به عهد خود وفا كنيد، كه از عهدها نيز بازخواست خواهيد شد (34)

2 – چرا باید یک نفر اموال خودش را در تصرف یتیمی که رشد اقتصادی نیافتاده قرار بدهد، حال آنکه در آیه دوم همین سوره (نساء) تاکید شده است که اموال ایتام نابالغ اقتصادی را هم به دست خودشان هم ندهند، چه برسد به اموال غیر.

سوره نساء، آیه دوم:

و آتوا اليتامى اموالهم و لا تتبد لوا الخبيث بالطيب و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم انه كان حوبا كبيرا (2)

و اموال يتيمان را پس از بلوغ به دست آنها بدهيد و مال بد و نامرغوب خود را به خوب و مرغوب آنها تبديل مكنيد و اموال آنان را به ضميمه مال خود مخوريد كه اين گناهى بس بزرگ است (2)

نگاهی به روایاتی در زمینه این آیه:

1 – رَوَى السَّكُونِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ، قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْمَرْأَةُ لَا يُوصَى إِلَيْهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُم‏

من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه دویست و بیست و ششم

سكونى از امام جعفر بن محمّد، از پدرانش روايت كرده است كه فرمود: اميرالمومنين فرموده است: زن به وصايت انتخاب‏ نمی شود، زيرا خداى عزّ و جلّ می فرمايد: «و اموالتان را بسفيهان مدهيد»


2- وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ قَالَ لَا تُؤْتُوهَا شَارِبَ الْخَمْرِ وَ لَا النِّسَاءَ ثُمَّ قَالَ وَ أَيُّ سَفِيهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ

من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه دویست و بیست و ششم

و در خبر ديگر از امام باقر از فرمان خداى عزّ و جلّ كه می فرمايد «و اموالتان را به نابخردان مدهيد» پرسيدند، فرمود: آن را به باده ‏خوران و زنان مدهيد. سپس فرمود: و كدامين سفيه از شرابخوار سفيه‏تر است!.

3 – أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ‏ إِنَّ أَوَّلَ مَا مَلَكْتُهُ لَدِينَارَانِ عَلَى عَهْدِ أَبِي وَ كَانَ رَجُلٌ يَشْتَرِي الْأَرْدِيَةَ مِنْ صَنْعَاءَ فَأَرَدْتُ أَنْ أُبْضِعَهُ فَقَالَ أَبِي لَا تُبْضِعْهُ قَالَ فَدَفَعْتُ إِلَيْهِ سِرّاً مِنْ أَبِي فَخَرَجَ الرَّجُلُ فَلَمَّا رَجَعَ بَعَثْتُ إِلَيْهِ رَسُولًا فَقَالَ لَهُ مَا دَفَعَ إِلَيَّ شَيْئاً قَالَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا اسْتَتَرَ ذَلِكَ مِنْ أَبِي فَذَهَبْتُ إِلَيْهِ بِنَفْسِي وَ قُلْتُ الدِّينَارَانِ قَالَ مَا دَفَعْتَ إِلَيَّ شَيْئاً فَأَتَيْتُ أَبِي فَلَمَّا رَآنِي رَفَعَ إِلَيَّ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مُتَبَسِّماً يَا بُنَيَّ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ أَنْ لَا تَدْفَعْ إِلَيْهِ إِنَّهُ مَنِ ائْتَمَنَ شَارِبَ الْخَمْرِ فَلَيْسَ لَهُ عَلَى اللَّهِ ضَمَانٌ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً فَأَيُّ سَفِيهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ إِنْ شَهِدَ لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ وَ إِنْ شَفَعَ لَمْ يُشَفَّعْ وَ إِنْ خَطَبَ لَمْ يُزَوَّج‏

الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، جلد نخست، صفحه دویست و هفتاد و هشت

امام صادق فرمود: در زمان پدرم دو دينار داشتم. شخصى كه به صنعا مى‏رفت و از آنجا رداء مى ‏آورد، خواستم كه دو دينار را به او بدهم تا براى من نيز ردايى بياور و اما پدرم گفت: دو دينار را به او نده.
حضرت مى‏گويد: ولى من دور از چشم پدرم پول را به او دادم ! و او روانه شد.
وقتى كه برگشت يك نفر را براى گرفتن رداء نزد او فرستادم. در جواب گفته بود كه او چيزى به من نسپرده است. خيال كردم به خاطر اينكه از پدرم مخفى كند اين را گفته است. لذا خودم رفتم و دادن دو دينار را به او يادآورى كردم.
گفت: تو چيزى به من ندادى. و انكار كرد! من نيز نزد پدرم آمدم وقتى كه مرا ديد سرش را بلند كرد و تبسمى نمود و فرمود: مگر نگفتم درهمها را به او نده؟ هر كس به شارب خمر اعتماد كند، از طرف خدا هيچ ضمانتى براى او نيست؛ چون خداوند متعال مى‏فرمايد: لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً
آيا كسى كم ‏خردتر از شارب خمر وجود دارد؟ چون شهادتش قبول نيست و شفاعتش پذيرفته نمى‏شود. و اگر خواستگارى كند به او زن نمى‏دهند.

تفسير نمونه، ج‏3، ص: 268

سفيه كيست؟
" راغب" در كتاب مفردات ميگويد: سفه (بر وزن تبه) در اصل يك نوع كم‏وزنى و سبكى بدن است بطورى كه به هنگام راه رفتن تعادل حفظ نشود، و به- همين جهت به افسار كه ناموزون است و دائما در حال حركت است" سفيه" گفته ميشود، و سپس بهمين تناسب در افرادى كه رشد فكرى ندارند بكار رفته است خواه سبكى عقل آنها در امور مادى باشد يا در امور معنوى.
ولى روشن است كه منظور از سفاهت در آيه فوق عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است به طورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد، و در مبادلات مالى منافع خود را تامين نمايد، و باصطلاح كلاه سرش برود، شاهد بر اين سخن آيه دوم است كه ميگويد:
" فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ":" اگر آنها را رشيد يافتيد اموالشان را به دست آنها بسپاريد".
بنا بر اين آيه فوق با اينكه در باره يتيمان بحث ميكند، يك حكم كلى و عمومى براى همه موارد در بر دارد، كه انسان نبايد در هيچ حال و در هيچ مورد،اموالى كه تحت سرپرستى او است و يا زندگى او به نوعى به آن بستگى دارد به- دست افراد كم عقل و غير رشيد بسپارد، و در اين موضوع فرقى در ميان اموال عمومى (اموال حكومت اسلامى) نيست، گواه بر اين موضوع علاوه بر وسعت مفهوم آيه، و مخصوصا كلمه" سفيه" رواياتى است كه از پيشوايان اسلام در اين زمينه نقل شده است.

مثلا: در روايتى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه:" شخصى بنام ابراهيم بن عبد الحميد ميگويد: از امام تفسير آيه" و لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ" را پرسيدم فرمود: شرابخواران سفيهند و نبايد اموالتان را به آنها بسپاريد"! «1» در روايت ديگرى نيز از انتخاب" شارب الخمر" به عنوان امين امور مالى نهى شده است، خلاصه توصيف شرابخوار به سفاهت كرارا در روايات ديده ميشود، و اين تعبير شايد به خاطر آن باشد كه شخص شرابخوار هم سرمايه مادى خود را از دست مى‏دهد، و هم سرمايه معنوى را، چه سفاهتى از اين بالاتر كه انسان پول بدهد و عقل و هوش خود را نيز بدهد و ديوانگى خريدارى كند، قواى مختلف بدنى را نيز بر سر اين كار بگذارد و زيانهاى اجتماعى فراوانى ببار آورد؟! در روايت ديگرى تمام افرادى كه به جهتى از جهات قابل اعتماد نيستند" سفيه" ناميده شده‏اند، و از سپردن اموال (شخصى و عمومى) به آنها نهى شده است:" يونس بن يعقوب" ميگويد: از امام جعفر صادق ع تفسير آيه" وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ" را پرسيدم فرمود: من لا تثق به" سفيه كسى است كه مورد اعتماد نباشد". «2»
از اين روايات برميايد كه" سفيه" معنى وسيعى دارد و از سپردن اموال عمومى و خصوصى به آنها نهى شده است، منتها اين نهى در بعضى از موارد به عنوان تحريم است و در پاره‏اى از موارد كه درجه سفاهت شديد نيست به معنى كراهت است.
__________________________________________________
1- تفسير برهان جلد اول ذيل آيه مورد بحث‏
2- تفسير برهان جلد اول ذيل آيه مورد بحث، و همچنين در تفسير نور الثقلين.

در اينجا يك سؤال پيش مى‏آيد و آن اينكه اگر آيه در مورد اموال يتيمان است چرا" اموالكم" (ثروتهاى شما) مى‏گويد: نه،" اموالهم" (ثروتهاى آنها)؟
ولى ممكن است نكته اين تعبير بيان اين مسئله مهم اجتماعى و اقتصادى باشد كه اسلام همه افراد جامعه را يكى ميداند، بطورى كه مصلحت و منفعت يك فرد نمى‏تواند از منافع جدا باشد، همچنين زيان يك فرد عين زيان يك جامعه است. بنا بر اين به خاطر همين موضوع به جاى" ضمير غائب"" ضمير مخاطب" قرار داده شده، يعنى اين اموال در حقيقت فقط متعلق به ايتام نيست، بلكه به شما هم مربوط است، و اگر زيانى به آن متوجه شود بطور غير مستقيم متوجه شما شده است، لذا در نگهدارى آن بايد مراقبت كامل داشته باشيد.
در باره اين تعبير تفسير ديگرى هم هست و آن اينكه مقصود از اموالكم اموال خود سرپرستان است نه اموال يتيمان، يعنى اگر شما ميخواهيد به افراد يتيم كه هنوز رشد كافى نيافته‏اند كمك كنيد شايد تحت تاثير عواطف حساب نشده اموالى بدست آنها بسپاريد و آنها را به كارهايى بگماريد كه از آنها ساخته نيست، بلكه به جاى اين كار غير عاقلانه بهتر اين است كه غذا و لباس و مسكن آنها را تامين كنيد تا بالغ و رشيد شوند.
و در واقع اين يك درس بزرگ اجتماعى است كه قرآن بما ميدهد كه افراد" قاصر و ناتوان" را به خاطر كمك به شخص آنها به كارهايى كه قدرت انجام آن را ندارند نگماريد زيرا اگر اين كار منفعت جزئى براى آنها داشته باشد ممكن است زيانهاى كلى براى اجتماع ببار آورد. بلكه بايد از طريق كمكهاى بلا عوض و كارهاى سبك و كوچك آنها را اداره كرد.
از اينجا روشن مى‏شود اينكه بعضى از كوته‏فكران افراد ضعيف و ناتوان را به پست‏هاى تبليغى و مذهبى براى كمك و ارفاق به آنها انتخاب مى‏كنند يكى از زيان‏بارترين و نابخردانه‏ترين كارهاست.

تفسير نمونه، ج‏3، ص: 269

پرسش:
منظور از سفیه در آیه پنجم سوره نساء کیست ؟

پاسخ:
منظور از سفاهت در آيه فوق عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است به طورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد، و در مبادلات مالى منافع خود را تامين نمايد، و باصطلاح كلاه سرش برود، شاهد بر اين سخن آيه دوم است كه ميگويد:
" فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ":" اگر آنها را رشيد يافتيد اموالشان را به دست آنها بسپاريد".
مثلا: در روايتى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه: شخصى بنام ابراهيم بن عبد الحميد ميگويد: از امام تفسير آيه" و لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ" را پرسيدم فرمود: شرابخواران سفيهند و نبايد اموالتان را به آنها بسپاريد.
و اين تعبير شايد به خاطر آن باشد كه شخص شرابخوار هم سرمايه مادى خود را از دست می ‏دهد، و هم سرمايه معنوى را، چه سفاهتى از اين بالاتر كه انسان پول بدهد و عقل و هوش خود را نيز بدهد و ديوانگى خريدارى كند.
در روايت ديگرى تمام افرادى كه به جهتى از جهات قابل اعتماد نيستند" سفيه" ناميده شده ‏اند، و از سپردن اموال (شخصى و عمومى) به آنها نهى شده است:" يونس بن يعقوب" ميگويد: از امام جعفر صادق ع تفسير آيه" وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ" را پرسيدم فرمود: من لا تثق به" سفيه كسى است كه مورد اعتماد نباشد".
از اين روايات برميايد كه" سفيه" معنى وسيعى دارد.

موضوع قفل شده است