جمع بندی تناقض:یکجامیگه تنها خدا ولي شماست جای دیگه خدا و پيامبر ‏و مومنان ولي شما؟؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تناقض:یکجامیگه تنها خدا ولي شماست جای دیگه خدا و پيامبر ‏و مومنان ولي شما؟؟

تنها خدا ولي شماست، ولي در جاي ديگري مي گويد: خدا و پيامبر ‏و مومنان ولي شما هستند

چرا خداوند در يك جا ميفرمايد : " و ما لكم من دون الله ولي و لا نصير"

براي شما جز خدا ولي و ياري رساني نيست .

و باز در جايي ميفرمايد : انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا: ولي شما خدا و رسولش وكساني اند كه ايمان آورده اند.

عمروخالد;166569 نوشت:
تنها خدا ولي شماست، ولي در جاي ديگري مي گويد: خدا و پيامبر ‏و مومنان ولي شما هستند

چرا خداوند در يك جا ميفرمايد : " و ما لكم من دون الله ولي و لا نصير"

براي شما جز خدا ولي و ياري رساني نيست .

و باز در جايي ميفرمايد : انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا: ولي شما خدا و رسولش وكساني اند كه ايمان آورده اند.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

اول: خداوند میفرماید تنها خدا ولی وسرپرست شماست زیرا انسان را با ارزش تر از آن میداند که همسان او (انسانی دیگر) ولی وسرپرست او باشد وتنها خدا است که از مقام انسان در میان مخلوقات مقامی بالاتر را دارد . و تنها سرپرستی این مقام والاتر بر انسان شایسته است . وغیر او در مقام سرپرستی انسان نمیباشند .

واما در آیه ای میفرماید :

من یطع الرسول فقد اطاع الله
کسی که از پیامبر اطاعت کند ، خدا را اطاعت کرده است(سوره ی نساء آیه ی80)
و دلیل این مطلب واضح وروشن است :

هر انسانی ظرفیت دریافت کلام وحی الهی را ندارد واین ظرفیت دریافت وحی را فقط افراد محدودی دارا هستند که یکی از ویژگی های این افراد امانت داری است و ویژگی مهم دیگر این افراد راستگویی است به صورتی که همواره در هر امتی کسانی به پیامبری پذیرفته میشدند که در این دوخصلت امانتداری وراستگویی یکه تاز امت خود بودند .
این دو خصلت در پیامبران سبب شده تا اینگونه در قرآن کریم بیان شود که اطاعت از رسول همان اطاعت از خداوند است زیرا حامل وحی وکلام خداوند در نهایت امانتداری وراستگویی میباشند .وکلام خداوند را بر انسان ابلاغ میکنند

حق یارتان :Sham:

الله جزای خیر بدهد
دوستان بازم بیشتر توضیح بدین

عمروخالد;166607 نوشت:
الله جزای خیر بدهد
دوستان بازم بیشتر توضیح بدین

باسمه تعالی، ایام شهادت سید و سالار شهیدان و یارانشان تسلیت باد.:Sham:

ولایت خداوند بالذات است و ولایت غیر خدا قایم به ولایت خداوند است.

در قرآن، از این نمونه ها زیاد است، مانند شفاعت که شفاعت اصلی از ناحیه خداوند است (قل لله الشفاعه جمیعا) و بقیه به اذن الهی شفاعت دارند(من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه).

پس ولایت بالاصاله از خداوند است و به اذن و اراده الهی به دیگران داده شده است، و ولایت دیگران در طول ولایت خدا است نه در مقابل و در عرض ولایت الهی؛ بنا بر این هیچ تناقضی نیست.

(این یک جواب مختصر و اجمالی، اگر مشکل حل شد الحمدلله و اگر حل نشد، در فرصت دیگر ان شاالله.)


با سلام وتسلیت ایام شهادت مولی الکونین علیه السلام

این موضع اساس عقاید شیعه است و اثبات مذهب حقه امامیه ، یعنی فقط الله تعالی وماذونین از جانب وی حق ولایت دارند ومن دون الله نیستند و غیر ایشان طاغوت میباشند.بهمین علت این آیات نزد وهابیون متناقض می نماید :

http://www.askdin.com/showthread.php?p=63265

هيچ تناقضي ما بين اين دو آيه وجود ندارد، بلکه اگر دقت کنيد در هر دو آيه لفظ "ولي" که به معناي دوست و ياور است با صيغه مفرد آمده است:

آيه اول: « وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ» (بقره 107).

يعني: «و شما را جز خداوند ولي‌ و نصيري‌ نيست‌».

ولي يعني: دوست‌ و نزديك‌ و نصير: ياور و مددكار است‌.

آيه دوم: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ» (مائده 55).

يعني: «جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولي‌ شما، تنها الله است» يعني‌: خداوند تبارك‌ و تعالي‌ ولي‌ و ياوري‌ است‌ كه‌ دوست‌ داشتن‌ و موالات‌ با وي‌ فرض‌ عين‌ ذمه‌ هر مسلماني‌ است ‌«و» جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولي‌ شما «رسول‌ اوست‌ و كساني‌ كه‌ ايمان‌آورده‌اند».

در آيه اول تنها خدا را "ولي" مومنان معرفي کرده و لفظ "ولي" نيز مفرد است، و در آيه دوم، الله و پيامبر و مومنان را "ولي" اهل ايمان ذکر کرده است ولي باز لفظ "ولي" با صيغه مفرد آمده درحاليکه مي بايست با صيغه جمع مي آمد يعني مي فرمود: «انما اوليائکم الله و رسوله و الذين آمنوا». بعبارتي خداوند متعال‌ (ولي‌) رادر آيه‌ كريمه‌ به‌ صيغه‌ مفرد آورد درحالي‌ كه‌ از ولايت‌ يك‌ جمع‌ ياد شده‌ است‌.

و اين بدان خاطر است که ولي و ياور اصلي و حقيقي فقط خداي متعال است، و ديگران از جمله مومنان هرچند که بنوعي دوست و ياري دهنده اهل ايمان هستند، ولي چون ولي و ياور حقيقي خدا است، لذا لفظ "ولي" با صيغه مفرد آمده تا به‌ اين‌ حقيقت‌ توجه‌ دهد كه‌ ولايت‌ وي‌ اصل‌ و ولايت‌ غير وي‌ تبع‌ است‌ و اگر به‌ صيغه‌ جمع‌ «اولياؤكم‌...» مي‌فرمود؛ ديگر در سخن‌، اصل‌ و تبعي‌ مطرح‌ نبود.

و خداي متعال در آيه دوم يادآور مي شود که دوست شما فقط خدا و پيغمبرش هستند، پس دوستي خدا بوسيله ايمان و پرهيزگاري به دست مي آيد. و هرکس که مومن و پرهيزگار باشد دوست خدا خواهد بود، و هر کس دوست خدا باشد دوست پيامبر نيز هست، وهرکس که خدا و پيامبرش را به دوستي بگيرد بايد کساني را دوست بدارد که خدا و پيامبر را دوست دارند، و آنها مومناني هستند که در ظاهر و باطن مومن بوده و با اقامه نماز همراه با شرايط و فرايض و ساير مکملات آن، خالصانه خدا را عبادت کرده، و با مردم نيکي مي نمايند، و زکات اموال خود را به مستحقان آن مي پردازند.

به سوال کننده محترم توصيه مي کنيم که براي تفسير آيات قرآن به اقوال مفسرين و متخصصين امر(توی سایت) مراجعه کنند تا مبادا در تفسير آيات دچار اشتباه و سهو شويد چرا که تفسير قرآن علمي تخصصي است که نياز به دانستن علومي همچون علم ادبيات عرب، علم بلاغت عربي و قرآن، علم اسباب نزول و ناسخ و منسوخ و تاريخ و غيره دارد، کسي که اين علوم را نياموخته باشد، پس براي تفسير آيات شايسته است به کتابهاي تفسير معتبر رجوع کند تا انشاءالله خداي متعال به فضل خويش وي را از آن علوم بهره مند مي گرداند.


والله اعلم

کدخدایی;166741 نوشت:
به سوال کننده محترم توصيه مي کنيم که براي تفسير آيات قرآن به اقوال مفسرين و متخصصين امر(توی سایت) مراجعه کنند تا مبادا در تفسير آيات دچار اشتباه و سهو شويد چرا که تفسير قرآن علمي تخصصي است که نياز به دانستن علومي همچون علم ادبيات عرب، علم بلاغت عربي و قرآن، علم اسباب نزول و ناسخ و منسوخ و تاريخ و غيره دارد، کسي که اين علوم را نياموخته باشد، پس براي تفسير آيات شايسته است به کتابهاي تفسير معتبر رجوع کند تا انشاءالله خداي متعال به فضل خويش وي را از آن علوم بهره مند مي گرداند.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار آنچه مد نظر شماست را دریافتم مطلب بنده از جمله مطالبی است که آیت الله سبحانی وعلامه جعفری در تفسیر این آیه بیان فرمودند . وبنده هفته ای حداقل 5بار آن رادر کلاس عنوان میکنم .

لطف میکنید منبع تفسیری مطلب خود را بفرمایید!!!!!!

الله اعلم !!!!

حق یارتان :Sham:

[="darkgreen"]إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ«55»
ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند
[/]

[="blue"]سلام

همه میدانند که ان مومنی که در حال رکوع زکات میدهد کیست پس منظور مومنان خاص است ![/]

[="darkgreen"]قَالَ هِی عَصَای أَتَوَكَّأُ عَلَیهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِی فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى«طه/18»
گفت این عصای من است بر آن تکیه می‏دهم و با آن برای گوسفندانم برگ می تکانم و کارهای دیگری هم برای من از آن برمی‏آید
[/]

[="blue"]چوب موسی ابزار اوست گاهی با ان برگ میتکاند و گاهی اژدها میشود و جادو را میبلعد پیامبر و امام نیز چوب خدایند و نمیشود انان را از خدا جدا دانست .[/]

سلام

ممنون از همه فکر کنم تناقض رفع شدخدا اجرتان بدهد

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

واما در مورد آیه ای که خداوند درآن میفرماید :

اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولوالامر منکم

تقریباً تمام مفسران شیعه اتفاق نظر دارند که واژه «اولوالامر» بر امامان شیعه دلالت دارند. در تفسیر نمونه، این نکته یاد شده و آمده است:
رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شؤون زندگی از طرف خداوند و پیامبر به آن‌ها سپرده شده است، و غیر آن‌ها را شامل نمی‌شود. و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولی الامرند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولی الامر می‌باشند.

البته در غیر امام معصوم (ع) طبق تفسیر نمونه باید شروطی را در اطاعت از نمایندگان اولوالامر منظور نمود

واینکه دلیل اطاعت از اوالوالامر در معنای امام معصوم همان اطاعت از خداوند است بدون هیچ شرطی ! همان دلیل اقامه شده بر پیامبر گرامی میباشد .که اولا" معصوم از هر گناه هستند وثانیا" امین پروردگار می باشند .

واما دلیل شرط داشتن اطاعت از نمایندگان اولوالامر .......

در ضمن لطف میفرمایید مدیر محترم جناب پیام بزرگوارمنبع تفسیر جناب کدخدایی را هم بقرمایید :Gol:

حق یارتان :Sham:

کدخدایی;166741 نوشت:
يعني: «جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولي‌ شما، تنها الله است» يعني‌: خداوند تبارك‌ و تعالي‌ ولي‌ و ياوري‌ است‌ كه‌ دوست‌ داشتن‌ و موالات‌ با وي‌ فرض‌ عين‌ ذمه‌ هر مسلماني‌ است ‌«و» جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولي‌ شما «رسول‌ اوست‌ و كساني‌ كه‌ ايمان‌آورده‌اند». در آيه اول تنها خدا را "ولي" مومنان معرفي کرده و لفظ "ولي" نيز مفرد است، و در آيه دوم، الله و پيامبر و مومنان را "ولي" اهل ايمان ذکر کرده است ولي باز لفظ "ولي" با صيغه مفرد آمده درحاليکه مي بايست با صيغه جمع مي آمد يعني مي فرمود: «انما اوليائکم الله و رسوله و الذين آمنوا». بعبارتي خداوند متعال‌ (ولي‌) رادر آيه‌ كريمه‌ به‌ صيغه‌ مفرد آورد درحالي‌ كه‌ از ولايت‌ يك‌ جمع‌ ياد شده‌ است‌. و اين بدان خاطر است که ولي و ياور اصلي و حقيقي فقط خداي متعال است، و ديگران از جمله مومنان هرچند که بنوعي دوست و ياري دهنده اهل ايمان هستند، ولي چون ولي و ياور حقيقي خدا است، لذا لفظ "ولي" با صيغه مفرد آمده تا به‌ اين‌ حقيقت‌ توجه‌ دهد كه‌ ولايت‌ وي‌ اصل‌ و ولايت‌ غير وي‌ تبع‌ است‌ و اگر به‌ صيغه‌ جمع‌ «اولياؤكم‌...» مي‌فرمود؛ ديگر در سخن‌، اصل‌ و تبعي‌ مطرح‌ نبود. و خداي متعال در آيه دوم يادآور مي شود که دوست شما فقط خدا و پيغمبرش هستند، پس دوستي خدا بوسيله ايمان و پرهيزگاري به دست مي آيد. و هرکس که مومن و پرهيزگار باشد دوست خدا خواهد بود، و هر کس دوست خدا باشد دوست پيامبر نيز هست، وهرکس که خدا و پيامبرش را به دوستي بگيرد بايد کساني را دوست بدارد که خدا و پيامبر را دوست دارند، و آنها مومناني هستند که در ظاهر و باطن مومن بوده و با اقامه نماز همراه با شرايط و فرايض و ساير مکملات آن، خالصانه خدا را عبادت کرده، و با مردم نيکي مي نمايند، و زکات اموال خود را به مستحقان آن مي پردازند. به سوال کننده محترم توصيه مي کنيم که براي تفسير آيات قرآن به اقوال مفسرين و متخصصين امر(توی سایت) مراجعه کنند تا مبادا در تفسير آيات دچار اشتباه و سهو شويد چرا که تفسير قرآن علمي تخصصي است که نياز به دانستن علومي همچون علم ادبيات عرب، علم بلاغت عربي و قرآن، علم اسباب نزول و ناسخ و منسوخ و تاريخ و غيره دارد، کسي که اين علوم را نياموخته باشد، پس براي تفسير آيات شايسته است به کتابهاي تفسير معتبر رجوع کند تا انشاءالله خداي متعال به فضل خويش وي را از آن علوم بهره مند مي گرداند.

سلام

یکم این تفسیر ممکن است گنگ باشد

آیا منظورتان همان است که ولایت حضرات تحت ولایت خدا هست

مانند جنین که در رحم مادر است؟
:Gol:

سلام دوست گرامی

و ما لكم من دون الله ولي و لا نصير

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا ﴿26﴾سوره کهف

بگو خدا به آنچه درنگ كردند داناتر است نهان آسمانها و زمين به او اختصاص دارد وه چه بينا و شنواست براى آنان ياورى جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايى خود شريك نمى‏گيرد
(26)

وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَكَفَى بِاللّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللّهِ نَصِيرًا ﴿45﴾ سوره نسا

و خدا به [حال] دشمنان شما داناتر است كافى است كه خدا سرپرست [شما] باشد و كافى است كه خدا ياور [شما] باشد

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿30﴾

و پيامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كردند (30)

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا ﴿31﴾

و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست (31)

سوره فرقان

فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ
﴿4﴾ التحریم

در حقيقت‏خدا خود سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين فرشتگان [هم] پشتيبان [او] خواهند بود
(4)

قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا
﴿17﴾احزاب

بگو چه كسى مى‏تواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براى شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند و غير از خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت (17)

وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
﴿22﴾ عنکبوت

و شما نه در زمين و نه در آسمان درمانده‏كننده [او] نيستيد و جز خدا براى شما يار و ياورى نيست (22)

وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿31﴾ شوری

و شما در زمين درمانده كننده [خدا] نيستيد و جز خدا شما را سرپرست و ياورى نيست (31)

با توجه به آیات بالا فکر کنم مثال مانند جنین که در رحم مادر است زیاد مناسب نباشه

سلام.

ولایت یک امر وجودی و عینی است،به عبارتی اعتباری نیست،واین یعنی اینکه ولایت یک امر تشکیکی است،یعنی از منشا اصلی که مستقل است بگیر و بیا پایین تر که البته هر ولایتی بر اساس قرب و نزدیکی به منبع اصلی ارجحیت دارد....

به عنوان مثال:

شما چند صورت ذهنی برای خودتان ایجاد می کنید که زنده اند و افعال و اعمالی انجام می دهند،مثلا نیکی می کنند و یا زشتی انجام می دهند ویا می خورند و می نوشند وغیرهم ،..پس همه اثار اینها از یک جهت نسبت به عملی که انجام می دهند به خودشان تعلق دارد و افعالشان منسوب به خودشان است،ولی از جهت دیگر همین افراد ذهنی و کارهایشان همه از ان شماست و مالکیت همه اینها از ان شماست و استقلالی در کارهایشان ندارند،بلکه مجموع این صورتها وافعالشان باز فعل شماست...

ولایت نیز چنین است،به عبارتی اشخاصی هستند که در قرب و نزدیکی صاحب ولایت می شوند پس این ولایت از یک جهت منسوب خودشان است واز جهتی همه این اشخاص و ولایتشان از ان خداست،...

یاحق

نقل قول:
مانند جنین که در رحم مادر است؟

[="blue"]سلام

مانند عصائی است که در دست موسی است نه مانند جنینی که در رحم مادر است ![/]

سلام

اینکه بگیم عصا

ببینید عصا قدرتش از موسی نبود از بالاتر بود یعنی اگر خدا میگفت بشو انجام میگرفت تابع عصا موسی نبود بلکه خدا بود
پس نتیجه این مثال هم مثال خوبی نیست
مثال خوب؟

عمروخالد;168238 نوشت:
سلام

اینکه بگیم عصا

ببینید عصا قدرتش از موسی نبود از بالاتر بود یعنی اگر خدا میگفت بشو انجام میگرفت تابع عصا موسی نبود بلکه خدا بود
پس نتیجه این مثال هم مثال خوبی نیست
مثال خوب؟

سلام

یک زمان است که عصا قدرتش را از خدا میگیرد که مطلب شما صحیح است و یک زمان از موسی میگیرد که همان ریختن برگ درختان و سایر مواردی است که چوپانان از چوبدستشان استفاده میکنند این مثال درست است یعنی نمیتوان گفت که چوبدست ان عمل را انجام داد بلکه موسی به وسیله چوبدست ان عمل را انجام داد .

سلام

حضرت موسی مجبور بود از چوب دست استفاده بکنه بعنی نمیتوانست بدون چوب دست آن عمل را انجام بدهد و چوب دست چیزی بود لازم
پس نمیشه

کدخدایی;168250 نوشت:
سلام

حضرت موسی مجبور بود از چوب دست استفاده بکنه بعنی نمیتوانست بدون چوب دست آن عمل را انجام بدهد و چوب دست چیزی بود لازم
پس نمیشه

[="navy"]سلام

هیچ چوپانی مجبور نیست از چوب دست استفاده کند .

خداوند برای وحی از جبرئیل استفاده مینمود یعنی خدا مجبور بود تا از جبرئیل استفاده نماید ؟[/]

سلام

حضرت موسی برگ درختان را می ریخت چگونه
آیا بدون استفاده از وسیله حضرت موسی چنین قدرتی داشت نه
حضرت موسی نمی تواند امر کنه بریزید و برگها بریزند نه نمی تواند
اما خدا چرا می تواند و خدا مجبور نیست برای کار از وسیله استفاده کند البته اگر هم استفاده کنه به اختیار خود است

اما برای حضرت موسی لازم است از وسیله استفاده کند سنت الهی بر این که انسان نمی تواند بله خدا می تواند و هر عملی بر روی زمین تابع امر الله است

لذا این مثال بنا براین که تمامی چیزها تابع امر الله میباشند مثال جالبی نیست و نقص های زیادی دارد.

چشم من وشما برای دیدن تابع امر الله

گوش من وشما برای شنیدن تابع امر الله

زبان من وشما برای گفتن
تابع امر الله

دست وپای من وشما برای حرکت کردن
تابع امر الله

هر قطره ی خون بدن من و شما
تابع امر الله

یک پرنده برای باز و بسته کردن پرهای خود تابع امر الله

جن و انس تابع امر الله

بحر و بر تابع امر الله

شرق و غرب تابغ امر الله

آسمان و زمین تابع امر الله

لا اله الا الله

لا اله از تمام مخلوقات نمی شود الا الله مگر باذن الله

_______________________________________________________________________________

بهترین فکر فکری است که انسان را به خدا نزدیک کند فکر در عظمت الله
پس لااله الا الله از یک الله میشود از تمام مخلوقات نمی شودمگر باذن ... (پس با خدا باشید چون خدا با شماست)

[="navy"]
سلام

اشتباه نکنید اینجا بحث تکوین نیست که هیچ برگی از درخت نمی افتد الا به امر خدا اینجا بحث تشریع است یعنی تفاوت نمیکند که چوب چیست چوب وسیله است خواه نازک باشد خواه ضخیم خواه کوتاه باشد خواه بلند اصلاً چوب نباشد .

یعنی انچه مهم است اراده موسی است که به چوب ارزش میدهد یعنی چوب همان دست موسی میشود وقتی به اراده او حرکت میکند .[/]

بهلول;167203 نوشت:
مانند عصائی است که در دست موسی است نه مانند جنینی که در رحم مادر است !

سلام تحت امور و لایت را گفته ام

ببینید جنین در رحم مادر دارای ولایتی اس که در ان جهان است

یعنی انکه می تواند زنده باشد و بدن بسارد

اما اگر جدا از بند ناف مادر باشد این ولایت را ندارد

یعنی این مادر است که به جنین فرصت زنده گی می دهد و مستقل نیست

(مثال جهت نزدیکی اذهان است)

اگر جنین ارتباط اش با مادر قطع شود
بعد از مدتی خواهد مرد!!!

و حال اگر ولایت ما نیز جدا از ولایت خدا بود طبیعتا ما وارد ولایت شیطان و نابود می شدیم

این چه طور است؟
:Gig::Gol:

mkk1369;168529 نوشت:
سلام تحت امور و لایت را گفته ام

ببینید جنین در رحم مادر دارای ولایتی اس که در ان جهان است

یعنی انکه می تواند زنده باشد و بدن بسارد

اما اگر جدا از بند ناف مادر باشد این ولایت را ندارد

یعنی این مادر است که به جنین فرصت زنده گی می دهد و مستقل نیست

(مثال جهت نزدیکی اذهان است)

اگر جنین ارتباط اش با مادر قطع شود
بعد از مدتی خواهد مرد!!!

و حال اگر ولایت ما نیز جدا از ولایت خدا بود طبیعتا ما وارد ولایت شیطان و نابود می شدیم

این چه طور است؟
:gig::gol:

[="navy"]سلام

جنین در رحم مادر هیچ استقلالی ندارد هیچ اراده ای ندارد و یک روز هم متولد میشود و میشود مادر دیگری و اینها همه اش غلط است ![/]

ما دنبال چی هستیم دوستان :Gig:

مثالو بیخیال موضوع را گرفتم

پرسش:
آیا این تناقض نیست که قرآن یک جا می گوید تنها خدا ولیّ شماست، و در آیه ای دیگر می گوید خدا و پیامبر و مؤمنان، ولیّ شما هستند؟

پاسخ:
در باره ولایت داشتن، فقط این دو آیه نیستند تا فقط آن دو را با هم مقایسه کنیم؛ از طرفی ولایت دارای مراتبی است. لذا بهتر است مجموع آیات در این زمینه را بررسی کنیم تا بتوانیم به نتیجه صحیح برسیم.

در اين زمینه چهار دسته آيات داریم؛ علامه طباطبایی(ره) این آیات را این گونه دسته بندی می کند:

دسته اول:
آياتى كه اشاره به ولايت تكوينى خداى متعال دارد، و اينكه خداى متعال هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبير و به هر طورى كه خود بخواهد برايش ميسور و صحيح و روا است، مانند اين آيات:
«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ‏ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ»(1)
«ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ»(2)
«أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»(3)
«فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ»(4)
و...

دسته دوم:
آياتى كه ولايت تشريع شريعت و هدايت و ارشاد توفيق و امثال اين ها را براى خداى متعال ثابت مى ‏كند، آن ها نيز از اين قرارند:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(5)
«وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ»(6)
«وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ»(7)
نتيجه اين دو دسته آيات اين است كه دو سنخ ولايت براى خداى متعال هست، يكى ولايت تكوينى و يكى تشريعى و به عبارت ديگر يكى ولايت حقيقى و يكى ولايت اعتبارى.

دسته سوم:
آياتى كه ولايت تشريعى را كه در آيات قبل براى خداوند ثابت مى ‏كرد، همان را براى رسول خدا ثابت مى ‏كند و قيام به تشريع و دعوت به دين و تربيت امت و حكومت بين آنان و قضاوت در آنان را از شؤون و مناصب رسالت وى مى ‏داند، آن ها نيز از اين قرارند:
«النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(8)
«أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ»(9)
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»(10)
و...

دسته چهارم:
آياتى كه همين ولايتى را كه دسته سوم براى رسول خدا ثابت می نمود، براى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) ثابت مى‏ كند، و از جمله آن ها همين آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» است كه بعد از اثبات ولايت تشريع براى خدا و رسول با واو عاطفه عنوان «الذين آمنوا» را كه جز بر اميرالمؤمنين منطبق نيست به آن دو عطف نموده و به يک سياق، اين سخن ولايت را (كه ولايت واحده ‏اى است، البته براى پروردگار متعال بطور اصالت، و براى رسول خدا و اميرالمؤمنين بطور تبعيت و به اذن خدا) ثابت مى ‏كند.(11)
بنابر این:
خداوند متعال براى خود دو سنخ ولايت نشان داده، يكى ولايت تكوينى، دوم ولايت تشريعى؛ آن گاه در آياتی ولايت تشريعى را به رسول خود استناد مى ‏دهد و در آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا»(12) همان را براى اميرالمؤمنين (علیه السلام) ثابت مى ‏كند.

بیانی دیگر؛
در تفسیر آیه «وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» آمده:
«ولايت» ذاتيه كليه مطلقه، مختص به خداست و اما غير خدا، ولايت آن ها ذاتى نيست بلكه به جعل الهى است. هم چنین «نصرت» مطلقه كه قدرت بر رفع همه بليات و آفات و اعانت بر همه امور باشد، بالذات مختص به خداست؛ اما نصرت بعضى نسبت به بعض ديگر، مانند نصرت مؤمنين از پیامبر و ائمه (علیهم السلام) اولا: بالذات و بالاستقلال نيست، بلكه محتاج به اعانت پروردگار است چون انسان در هيچ فعلى استقلال ندارد، و ثانيا: جزئى است و بر همه امور و رفع همه آفات و شرور قدرت ندارد، زیرا ممكن بالذات، محتاج است و از خود هيچ ندارد و نصرت و يارى او هم به نصرت و يارى خدا و قوت و قدرتى است كه خدا به او عنايت می كند.(13)

بنابر این:
«ولایت»، مراتب و انواعی دارد؛ ولایت ذاتی و بالاستقلال و مطلقه، مختص خداوند متعال است؛ ولی ولایت غیر خدا، غیر ذاتی، عرضی، موقتی، قراردادی و متوقف بر ولایت خداوند است.
لذا این ولایت ها اصلا در عرض هم نیستند تا تعارضی پیش بیاید بلکه در طول یکدیگر هستند و ولایت اصلی و ذاتی برای خداوند متعال است و دیگر ولایت ها، از او منشأ می گیرد و در سایه و زیرمجموعه او است.

پی نوشت ها:
1. شوری: 42/ 9.
2. سجده: 32/ 4.
3. یوسف: 12/ 101.
4. شوری: 42/ 44.
5. بقره: 2/ 257.
6. آل عمران: 3/ 68.
7. جاثیه: 45/ 19.
8. احزاب: 33/ 6.
9. نساء: 4/ 59.
10. احزاب: 33/ 36.
11. ر.ک: ترجمه تفسير الميزان طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏6، ص 15 – 18.
12. مائده: 5/ 55.
13. ر.ک: طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج ‏2، ص 142 و 143.

موضوع قفل شده است