عوالم هفتگانه فرشته عشق(جمال باطني انسان كامل)
تبهای اولیه
:Gol:برگرفته ازکتاب زن طائرفردوس یاساحردوزخ
نویسنده: یعقوب قمری شریف آبادی
رهرو صراط حميد رحيمي در سلوكي صادقانه و در پرتو هدايت خضرطريق كمال با گذر از سه عالم جمادي، نباتي و حيواني كه در شمار عوالم سفلاي فرشتهءعشق ميباشد، به سير در مرتبهئ چهارم؛ يعني عالم انساني كه برزخ ميان مراحل سهگانهءسفلا و مراتب سهگانهء علياست، مبادرت ميورزد.
انسان، صورت متكامل الهي و معجون سرشته شده در فراز آسمان (أَحْسَنِ تَقْويمٍ) است كه پيكرهء راستقامتش از خاك مطهر سطح زمين به ظهور رسيده و كوثر حيات بربستر وجودش روان گشته، آنگاه به قعر (أَسْفَلَ سافِلِينَ) هبوط نموده و در ظلمتكدهءملك ماوا گرفته است تا با قدم سلوك در صراط جمال، مدارج تعالي روح و عروج معنويرا از اسفل جمادي به سوي اعلا عليّين طي نمايد و به وجه جميل فرشتهء باطني نايل گردد؛فرشتهء زيبارويي كه پاي بر اسفل عالم جمادي نهاده و وجه نورانياش، جلوه در آسمانجبروت دارد و انسان كه از عالم نوراني و بهشت مطهر الهي بر محنتسراي ملك تنزلكرده، تنها در پرتو تسليم عاشقانه به دستان رحماني انسان كامل، مراحل رشد و كمال ومراتب حب و عشق به جمال ليلي وجود را پيموده، به ماواي اصلي خويش كه بهشتديدار رحيمي است، بازگشت مينمايد؛ چه اينكه انسان كامل، از رهگذر نيل به قلعةاستوار ولايت، به هدايت (لا'يَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّروُنَ)؛ «جز دست پاكان به آن نرسد» با رهتوشهءاخلاص و طهارت بر خلاف راه و روش عامّه مردم سير نموده و به سرچشمهء عشق ومعرفت دست مييابد و آنگاه با فنا در بحر بيكران توحيد به بقاي در ذات حق نايل شده،* وجود روحانياش، بزرگترين حجت الهي و آيينهء تمامنماي عروس حجلهنشين قرآنيگرديده و به تبيين علوي «أَنَا السَّمو'اتُ السَّبْعُ» باطن ولايياش، نسخهء كبيري از مجموعهء عالميان و جامع مراتب هفتگانهء كمال و جمال ربوبي ميباشد:
«به درستي كه صورت انساني بزرگترين حجت خداست بر خلقش، و او همان كتابياست كه آن را با دست خود نوشته، و او همان هيكلي است كه با حكمت خود بنايشنموده، و اوست مجموعهء صورت جهانيان، و اوست مختصري از لوح محفوظ، و او بر هرغالبي، شاهد و بر هر انكاركنندهاي حجت است، و او طريق مستقيم به سوي هر خير ونيكي است و همان راهي است كه ميان بهشت و دوزخ كشيده شده است».
انسانكامل، اين برازندهترين نقش هستي و پرمعناترين كلمهء وجود، جام جهاننمايحق و يكتا جلوهگاه تام ولايت است كه مراتب فرشتهء جميل عشق از صحيفهء مطهرش بهظهور رسيده؛ مراتب هفتگانهاي كه به بيان (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَر'ا´ئِقَ)؛ «و بهتحقيق آفريديم بالاي سر شما هفت طبقه» بر فراز يكديگر بنا گشته و از قدمهاي فرشتهء زيباروي حق كه بر اسفل عالم جمادي قرار دارد، آغاز گرديده، به اعلا مرتبهء لاهوت كهمعدن فيوضات الهي است، ميانجامد.
شجرهء طيبهء رسالت، حضرت ختمي مرتبت(ص)، در وصف چنين فرشتهاي كه درسراي جلال الهي، پردهنشين ميباشد، ميفرمايد: «اِنَّ لِلّهِ مَلَكاً فِي الأَرْضِ السُّفْلي' مَسيرَةَخَمْسِ مِئَةِ عامٍ وَ رَأْسُهُ فِي السَّماءِ الْعُلْيا مَسيرَةَ أَلْفِ سَنَةٍ؛ همانا براي خداوند فرشتهاي استكه پاهايش به اندازهء پانصد سال در اسفل زمين فرو رفته و سرش به ميزان هزار سال درآسمان اعلا برآمده است».
بدين ترتيب، رهرو صراط حميد رحيمي در سلوكي صادقانه و در پرتو هدايت خضرطريق كمال با گذر از سه عالم جمادي، نباتي و حيواني كه در شمار عوالم سفلاي فرشتهءعشق ميباشد، به سير در مرتبهئ چهارم؛ يعني عالم انساني كه برزخ ميان مراحل سهگانهءسفلا و مراتب سهگانهء علياست، مبادرت ميورزد. آنگاه در عوالم عليا، ابتدا با دو بالتسليم و عبوديت به پرواز در عالم روحاني پرداخته، از رهگذر عشق و فنا با بقا يافتن درششمين مرتبهء فرشتهء عشق كه عالم وجه نوراني است، در منزلگاه هفتم به سرچشمهء فيوضات الهي و معدنالعظمهء لاهوتي دست مييابد.
پایگاه اینترنتی نویسنده: www.foroughemahtab.com,net,org
نشانی پست الکترونیکی:
[="]برگرفته ازکتاب زن طائرفردوس یاساحردوزخ
[="]نویسنده: یعقوب قمری شریف آبادی
[="]گفتني است كه در عالم انساني، يگانه طريق رهايي گرفتاران دوزخ حيواني و تنها راهنجات اصحاب شمال، لبيكگويي به ابرار منادي ايمان و تدبر در آيات ربوبي است تا بدينسبب، چراغ عقل الهيشان روشن شده و مصداق اولوالالباب گردند.
[="]عالم انساني
[="]در مرتبهء انساني كه چهارمين عالم از عوالم فرشتهء عشق و حد فاصل و مرز ميان عالمحيواني و عالم روحاني است، آدمي، اين صورت آفريده شده از نطفهء مخلوط، به جهتبرخورداري از عقل ملكوتي و نفس ملكي، در معرض امتحان ربوبي قرار گرفته و در اينميان، به موجب فروغ چنين عقل الهي، راه شكر و هدايت را از بيراههء كفر و ضلالتبازشناخته است؛ (اِنّا خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً، اِنّا هَدَيْناهُالسَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً)؛ «به درستي كه ما آفريديم انسان را از نطفهء ممزوج تابيازماييم او را، پس او را شنوا و بينا نموديم. همانا هدايت كرديم او را به راه راست كه ياشاكر است و يا ناسپاس[="]».
[="]مولاي موحدان، علي مرتضي(ع)، دوگانگي عقل نوراني و نفس ظلماني را در ضميرآدمي چنين ترسيم نموده كه: «همانا خداوند در ملائكه، عقل را بدون شهوت قرار داد و دربهائم، شهوت را بدون عقل، و در بنيآدم هر دوي آنها را تركيب نمود. پس هر كس، عقلاو بر شهوتش غلبه كند، از ملائكه برتر است و هر كس شهوتش بر عقل او غلبه كند، ازبهائم بدتر است[="]».
[="]وادي پرفراز و نشيب انساني، ديار رنج و امتحان ربوبي و صراط ميان دوزخ حيواني وبهشت روحاني است كه در نتيجهء نزاع دو نيروي عقل و نفس، وارثان كتاب و اهل دين بهسه گروه تقسيم ميشوند[="]:
[="]جمع كثيري به سبب غلبهء شهوات حيواني، چراغ عقل ملكوتي خويش را به خاموشيدچار نموده و با هبوط به دوزخ حيواني، جلوهء آشكار (ظالِمٌ لِنَفْسِهِ) و مصداق بارز (اِنَّالْفُجّارَ لَفي جَحيمٍ) گرديدهاند و برخي نيز با بهرهمندي از نور عقل الهي، عارفانه، ميانهرويدر صراط مستقيم را پيشهء خود ساخته، به اشارت (تَعْرِفُ في وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ)؛ «درچهرههايشان تازگي بهشت را مييابي» با عروج به مدارج اعلاي انساني، به بهشت نعيمقدسي باريافتهاند؛ (اِنَّ الْأَبْر'ارَ لَفي نَعيمٍ) اما عدهء بسيار قليلي به سوي كوثر خير و معرفت،سبقت گرفته و سرمست از زلال حياتبخش عشق رحيمي، به مقام بهشتي (فَاَمّا اِنْ كانَمِنَ الْمُقَرَّبينَ، فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ) مفتخر گشته، به قرب حضرت حق واصلشدهاند[="]:
[="]([="]ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنَا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْسابِقٌ بِالْخَيْر'اتِ)؛ «سپس به ميراث نهاديم كتاب را به آنان كه از بندگان خود برگزيديم،پس بعضي از آنها ستمكنندگان به خويشاند و برخي ميانهرو هستند و بعضيپيشيگيرندگان به خوبيها ميباشند[="]».
[="]و اينگونه، بر خلاف اصحاب شمال كه با ظلم به خويشتن، شوق و همت خود را بهتمنيات دنيايي و خواستههاي نفساني معطوف ساختهاند، سبقتگرفتگان و مقربان بارگاهربوبي، به دلالت «قَدْ اَحْيا عَقْلَهُ وَ اَماتَ نَفْسَهُ» به احياي عقل رحماني و موت از نفسشيطاني نايل گشته و فراتر از اصحاب يمين كه تزكيهء قلب را در پرتو نور ايمان سرلوحهءخويش نمودهاند، عاشقانه به طواف ربّ خود برخاسته و در بهشت لقا، پروانهوار در انوارقدس ولايي بقا يافتهاند؛ چنان كه صادق آل عصمت و طهارت(ع) در تفسير آيهء فوقميفرمايد: «اَلظّالِمُ يَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ، وَ الْمُقْتَصِدُ يَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ، وَالسّابِقُ يَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ؛ ستمپيشه به دور نفس خود ميگردد، ميانهرو به دور قلبش و سبقتگيرنده به دور ربخويش طواف ميكند[="]».
[="]بنابراين، آندم كه نواي دلنشين انسانيت از زبان انسانكامل، طنينافكن ميگردد و بانگرحيل از شهوات نفساني و سير به سوي بهشت روحاني را در فضاي قلبها سرميدهد،گروهي عاشقانه دعوت آسماني ايشان را لبيك گفته، در پرتو طريقت ابراهيمي، مستانه ازشهد اذكار و كوثر اسرار مقربين مينوشند و در زمرهء اصحاب يمين، خود را به دستانانسانپرور خضر كامل تسليم ميكنند تا از مكر و فريب شياطين در عالم انساني كه جايگاهنسيان و الفت با تمايلات دنيايي و غفلت از معارف اولياي رحماني است، رهايي يابند؛ وگروهي ديگر محروم از حقايق اسما و مهجور از لطايف اذكار، تنها به معالم اسماي الهي وظواهر كلمات ربوبي بسنده نموده، و در كسوت اصحاب شمال، عارفان مقرب و سابقاناهل معرفت را انكار ميكنند[="].
[="]در ماجراي عبرتآموز تاريخ بشريت، آدم صفيالله(ع) و دو فرزندش، هابيل و قابيل،به عنوان نخستين نمادهاي: مقربين، اصحاب يمين و اصحاب شمال جلوه ميكنند؛ چهاينكه آدم(ع) پس از توبهء عارفانه در حريم مصفاي انسانكامل، از منزلت الهي معالم اسما بهمرتبت رحماني معارف اذكار تعالي يافته، به موجب تاييد به روح قدسي، در زمرهء مقربينقرار گرفت، و هابيل كه مولود توجه آدم(ع) به اذكار ولايي بود، به نداي قدسي پدر لبيكگفته و در پرتو تسليم عاشقانه به دستان ربوبي آدم(ع)، اوّلين مظهر اصحاب يمين گرديد[="].
[="]اما قابيل كه صرفاً وليدهء علمالاسمائي آدم(ع) بود، در ظلمت نفس، مصداق آشكاراصحاب شمال گشت و همواره به انكار علم لدني و معارف ناب ولايي پرداخت و دستخويش را به خون پاك برادر آلوده ساخت و پيوسته مايهء رنجش و آزار شيث هبةاللّهگرديد. امام صادق(ع) در اينباره ميفرمايد[="]:
[="]«[="]همانا قابيل به نزد هبةاللّه آمد و به او گفت كه پدرم علمي را كه در نزدش بود به توبخشيد، در حالي كه من بزرگتر از تو هستم و به آن سزاوارترم، ولكن پسرش را كشتم،پس بر من غضب كرد و تو را به سبب آن علم بر من برگزيد و به خدا قسم! اگر تو چيزي ازآن علمي كه در نزدت هست و پدرم به ميراث به تو داده، بيان كني تا بر من تكبر و افتخارنمايي، هرآينه تو را ميكشم؛ همچنانكه برادرت را كشتم. پس هبةاللّه آنچه از علم و دانشدر نزدش بود، پنهان داشت[="]...».
[="]در نتيجه، عالم انساني را بايد گذرگاهي صعبالعبور دانست كه به بيان روايي «اِنَّ عَلي'جَهَنَّمَ جِسْراً أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ» پلي باريكتر از مو و برندهتر از شمشيراست كه بر روي دوزخ شهوات حيواني قرار گرفته، و گذر از آن و نيل به ملكوت روحانيو بهشت طهارت، جز به قدم عشق و معرفت ممكن نبوده و در چنين صراط دقيق وظريفي، غفلت سالك و يا انكار او نسبت به اذكار و معارف رحماني، موجب سقوط ازمقام رفيع انساني به ورطهء پست حيواني ميگردد[="].
[="]گفتني است كه در عالم انساني، يگانه طريق رهايي گرفتاران دوزخ حيواني و تنها راهنجات اصحاب شمال، لبيكگويي به ابرار منادي ايمان و تدبر در آيات ربوبي است تا بدينسبب، چراغ عقل الهيشان روشن شده و مصداق اولوالالباب گردند؛ (كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَيْكَمُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرُ اُولُوا الْأَلْبابِ)؛ «كتابي كه فرو فرستاديم آن را به تو مبارك تاتأمل كنند در آياتش و پندگيرند صاحبان خرد[="]».
[="]آنگاه چنين انساني با تمناي خالصانهء (وَ تَوَّفَنا مَعَ الْأَبْر'ارِ) از ذات بينياز ربوبي، راهوصول به مقام ابرار را كه همان اصحاب يميناند، طلب نموده، به موت از خواهشهاينفساني نايل ميشوند[="].
[="]اما يكتا طريق تعالي اصحاب يمين از مرتبهء انساني و عروج به مدارج والاي ملكوتي،سرمست شدن از عشق و حب صادقانه به وجه منوّر انسانكامل ميباشد كه به مصداق «اِنَّالصُّورَةَ الْاِنْسانِيَّةَ... هِيَ الصِّر'اطُ الْمَمْدُودُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ» صراط مستقيم الهي بين جهنمحيواني و بهشت روحاني است؛ انسان مقربي كه در اعلا مرتبهء عقل قرار گرفته و چراغعقل رحماني را در وجود پويندهء طريق كمال و جمال مطلق برميافروزد، تا اين سراج منيربه بيان روايي « [اَلْعَقْلُ ] ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَاكْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ» موجب حصول مقام عبوديتدر ضمير او گشته و از آلايش شهوات نفس رهايي بخشيده، مسير رشد و تعالي و وصولبه مدارج اعلاي بهشتي را براي او هموار سازد؛ «طَهِّرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ دَنَسِ الشَّهَو'اتِ تُدْرِكُوارَفيعَ الدَّرَجاتِ؛ نفس خودتان را از پليدي شهوات پاك كنيد تا درجات رفيع را دركنماييد»؛ چه اينكه سختترين حجاب رويت حقايق ملكوت، گرفتاري در بند تعصباتجاهلانه و اسارت در دام وساوس شيطاني است؛ «لَوْلا' أَنَّ الشَّياطينَ يَحُومُونَ عَلي' قُلُوبِ بَنيآدَمَ لَنَظَرُوا اِلَي مَلَكُوتِ السَّمو'اتِ؛ اگر شياطين به دور قلوب بنيآدم نميگرديدند، هرآينهانسانها به ملكوت آسمانها نظاره ميكردند[="]».
[="]بنابراين، آنكه هابيلوار كلمات قدسي مقربين را تصديق كرده و به دلالت روايي«اَلْعاقِلُ مَنْ هَجَرَ شَهْوَتَهُ» با قدم عقل در ديار انساني از شهوات حيواني هجرت نموده، وبا عشق و تسليم در پيشگاه ربوبي انسانكامل، به صراحت علوي «اَلْعاقِلُ مَنْ أَماتَشَهْوَتَهُ» به موت از نفس شيطاني مفتخر گشته، شايستهء دم مسيحايي صاحبدلان ميگرددو به نفحهء حياتبخش روحاني، تولدي دوباره يافته، به ملكوت آسمانها بار مييابد؛ «لَنْيَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمو'اتِ وَ الْأَرْضِ مَنْ لَمْ يُولَدْ مَرَّتَيْنِ؛ كسي كه دو بار تولد نيافته باشد، بهملكوت آسمانها راه نمييابد[="]».
[="]آنگاه چنين رهروي جامهء طهارت را بر تن نموده و به تاج زيبندهء كرامت افتخار يافته،بر سرير عزّ و شكوه ولايي به نظارهء جمال قدس رحيمي مينشيند، و اينگونه سيمايپاكش برخوردار از طراوت روح و ريحان بهشتي گرديده، شراب طهور عشق را از دستربوبي ساقي كوثر مينوشد[="]:
[="]([="]اِنَّ الْأَبْر'ارَ لَفي نَعيمٍ* عَلَي الْأَر'ائِكِ يَنْظُرُونَ* تَعْرِفُ في وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ* يُسْقَوْنَمِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ* خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في ذ'لِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ* وَ مِز'اجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ* عَيْناًيَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ)؛ «به درستي كه ابرار در نعيم هستند. بر تختها نظاره ميكنند. در رويايشان تازگي بهشت را مييابي. از شراب صاف مهرشده نوشانيده ميشوند، كه مُهرشمشك است و در آن بايد رغبتكنندگان، رغبت كنند؛ [شرابي كه ] مزاجش از چشمهء تسنيماست؛ چشمهاي كه مقربان از آن مينوشند[="]».
[="]بدين ترتيب، نسيم حياتبخش ربوبي بر وجود خالصشدهء رهرو صراط كمال وجمال وزيدن ميگيرد، تا اسماعيلوار به دستان ابراهيمي صاحبدل ولايي تسليم شده وسرمست از بادهء عشق رحيمي به موت از عالم انساني نايل آمده،* به عالم روحاني وبارگاه رفيع ملكوتي، حياتي طيبه يابد[="].
[="] www.foroughemahtab.com,net,org[="]پایگاه اینترنتی نویسنده: [="]
[="]نشانی پست الکترونیکی:[="]