آسيب شناسي تربيتي

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آسيب شناسي تربيتي

در اين مبحث به انواع واقسام تربيت ها ي آسيب زا اشاره مي كنيم
1- آسيب شناسي تربيت ديني
يكي از اشتباهات مكرري كه امروزه از روي غفلت وعادت مرتكب مي شويم ملازمه اي است كه ميان معرفت ديني يا به عبارتبي حس مذهب و اطلاعات و دانش ديني قائل ميشويم و مي پنداريم كه شرط قطعي دينداربودن و ديني شدن تراكم اطلاعات واندوخته هاي حفظي و صوري دانش ديني است در حاليكه اگر آموزش ديني به همراه پرورش حس ديني نباشد نه تنها كمكي به تقويت تمايلات فطري نمي كند بلكه خود مانع و حجاب بزرگي در برابر اين تمايل خود انگيخته ايجاد مينمايد
در هيچ دوره ايي از ادوار تاريخ معرفت ديني چنين ملازمه ايي با آموزش هاي صوري نه در اذهان و نه در جو فرهنگ به شدت و قاطعيتي كه امروزه رايج است وجود نداشته است در عصر حاضر كه اطلاعات و يا به عبارتي بمباران اطلاعات جاي معرفت حقيقي را گرفته است در عصري كه هجوم روز افزون شاخه ها و شعبات گسترده علم مجازي مانع ظهور علم حقيقي مي گردد

اي كرده به علم مجازي خو
نشنيده از علم حقيقي بو
سرگرم به حكمت يوناني
دلسرد ز حكمت ايماني

در عصري كه دلخوش داشتن به لذت هاي كاذب علم حصولي انگيزه دست يابي به علم لدني حقيقي و حضوري را كاهش داده است در چنين شرائطي است كه مصداق بارز حجاب بودن اين گونه آموزش ها بيش از پيش در قالب اين عبارت شگفت وتكان دهنده بيان مي شود كه العلم هو الحجاب الاكبر و به تعبير زيباي اما راحل رضوان الله تعالي عليه كه فرمودند علمي كه ايمان نياورد حجاب اكبر است بدين ترتيب علاوه بر حجاب ها وموانع مختلفي كه در برابر شكوفايي فطرت انسان ايجاد مي شود علم و دانش بي حاصل از همه آن حجاب ها بزرگتر است در جايي ديگر از امام راحل نقل است كه اگر تهذيب نباشد علم توحيد هم بدرد نمي خورد يعني همين علم توحيد كه في نفسه با مسائل الهي و ديني سر و كار دارد اگر با صفاي باطن و آماده سازي رواني و جذبه هاي قلبي همراه نگردد خود بعنوان حجاب عمل ميكند
همين اشتباه در مورد سواد و بي سوادي نيز در عصر حاضر تكرار مي شود هر چند در فرهنگ اسلامي علم و ادب و فرهنگ ارزشي فوق العاده داشته است و از سواد داشتن بعنوان يك فضليت انكار ناپذير ياد شده است اما همين سواد و كسب علم موقعي موثر است كه به كمك تقويت حس معرفت و حقيقت جويي بيايد فراموش نكنيم كه پايه گذار فرهنگ اسلامي پيامير اكرم (ص) است كه از نظر درجه معرفت گوي سبقت را از همه علماي جهان ربوده است خود فاقد سواد و يك فرد امي بوده است آنحضرت بي آنكه از قدرت خواندن ونوشتن برخوردار باشد به عقيده ما به بالاترين درجه كمال دست يافته است و تا آنجا پيش رفته است كه جبرئيل پر مي سوزاند
گفت جبريل بپر اندر پيم
گفت رو رو من حرف تو نيم

همين پيامبر امي نه از طريق آموزشهاي كلاسيك و دورس حفظي وتراكم اطلاعات ديني بلكه از طريق عرفان دل و از روي بصيرت ونگاه معنا ياب به طبيعت و آيات هستي و سيردر آفاق و انفس با مشاهده دروني و برگرفته از ذخاير فطري خود به درجه ايي ازمعرفت ديني دست يافت كه شايسته پذيرش كلام الهي در قالب وحي گرديد
به فرمايش حافظ
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

حال آيا در برنامه هاي تربيت ديني خود به چنين روشهايي متوسل مي شويم ؟؟؟
آيا دانش آموزان ما به چنين احساسي از دريافت طبيعت دست يافته اند ؟
آيا اساسا فرصت چنين نگاهي را به آنان داده ايم؟
آيا اگر فرصت چنين نگاهي داده شد شرائطي از درون براي فهم آيه ياب و معنا جوي آنها بطور خود جوش فراهم كرده ايم ؟
معرفت ديني حس ديني رغبت و عاطفه ديني نه در آموزش دروس ديني و نه صرفا در علم حصولي و اكتسابي و نه با چشم سر كه با چشم دل ، نه با گوش سر كه با گوش جان ، نه با صورت ظاهر كه با سيرت باطن ، نه با زبان دهان كه با زبان قلب بدست مي آيد و از اين همه كداميك را در نظام تربيت ديني خود قرار داده ايم ؟
آيا اگر مطالب ديني را در آموزش هاي زياد كرديم كتب ديني را افزايش داديم و يا اطلاعات و تبليغات و تعاليم دين را گسترش داديم به تقويت حس ديني و رغبت ديني هم كمكي كرده ايم ؟
آيا اساسا رابطه ايي مثبت بين آموزش واژه هايي ديني و فهم و عشق به دين وجود دارد ؟

هنر يك مربي موفق در پرورش حس ديني متربي در اين است كه شوق و كنجكاوي و حس حقيقت جويي او را افزايش دهد و از هر گونه آموزش تحميلي وانتقال مستقيم مطالب و مفاهيم بپرهيزد او بايد به متربي فرصت كشف طبيعت و فطرت خودش را به دست خودش بدهد
هدف تربيت ديني برانگيختن شوق و رغبت ديني است و نه صرفا انتقال مطالب ديني در واقع آموزش اينكه كودك چگونه به حقيقت ديني دست يابد مهمتر از دريافت حقيقت ديني از جانب ديگري است

ادامه دارد

برچسب: 

دل گفت مرا علم لدني هوس است
تعليم كن گرت بدان دسترس است
گفتم كه الف ، گفت دگر ، گفتم هيچ
در خانه اگر كس است يك حرف بس است

ادامه مبحث را از فرازي از نيايش شگفت آور امام كاظم عليه السلام شروع ميكنيم
اللهم لا تخرجني من التقصير و لا تجعلني من المعارين خدايا مرا از مدار تقصير ( احساس نقصان ، احساس خلاء و نياز ، مدار نقص و... ) خارج مكن و مرا از افراد عاريه ايي قرار مده
در اين دعاي عارفانه و عاشقانه امام كاظم دو اصل بزرگ تربيتي و دو قانون تعيين كننده در پرورش انسان كمال جو نهفته است
اول اينكه امام كاظم از خداوند ميخواهد كه او را هيمشه در وضعيتي قراردهد كه احساس نقصان كوتاهي و خلاء و تقصير وجودي در خودش داشته باشد همين احساس يك زمينه تربيت براي بدست آوردن درجات كمال ميگردد همين احساس منجر به شور طلب و شوق وصل ميگردد همين احساس به انسان حرارت و پويايي ميدهد
شگفتي نيايش در اينجاست كه امام كاظم از خداوند نميخواهد كه او را از مدار كمال خارج نكند بلكه مي فرمايد مرا از مدار تقصير خارج مكن يعني اصل حركت و كمال جويي انسان دراين حس نيازمندي و تشنگي نهفته است
امروزه نيز در نظريه هاي روان شناسي به ويژه رويكردهايي كه با روش فعال و خلاء با مساله تعليم و تربيت برخورد مي نمايند همين قانون را بعنوان زير بناي آموزش و پرورش فعال در برابر آموزش و پرورش فعل پذير سنتي قرار ميدهند اين روانشناسان معتقدند در يك فرايند تربيتي وظيفه مربي خارج كردن ذهن دانش آموز از حالت تعادل به عدم تعادل است در واقع لازمه پيشرفت وارتقاء مراحل تحول دروني خارج شدن از سازش يافتگي هاي قبل و تعادل مراحل پيشين است
دانشمند معروف ژان پياژه با اعتقاد به اصل تعادل جويي گفته است كه انگيزه حيات و كمال جويي بشردر تعادل جويي پي در پي است و اين تعادل جويي پايان ناپذير است و معتقد است : خوشبختانه بشر هيچگاه به شناخت كاملي از واقعيت دست نمي يابد زيرا در هر مرحله ايي از شناخت نسبت به مراحل بالاتر احساس نقصان و عدم تعادل ميكند واين احساس هميشگي است و جاي خوشحالي دارد كه هيچگاه هم به شناخت كامل هم نمي رسد و اگر احساس شناخت كامل به او دست دهد ديگر حركت و انگيزه اي براي كمال جويي نمي ماند
ژان پياژه اين اصل را بعنوان كليد تحول رواني بشر تلقي ميكند
با اين وصف هنر يك مربي و معلم ايجاد احساس نياز و خلاء و عدم تعادل در ساختار شناختي وعاطفي دانش آموز است
مربي و معلم اصلي ، قبلي و ازلي بشر فطرت است پس بايد كودك را از طريق قانوني كه در طبيعتش نهفته است براي تربيت او استفاده كرد
استاد تو عشق است چون به آنجا رسي
او خود به زبان حال گويد چون كن
عشق را جز عشق نتوان يافت
علم از او آگهي به ايمان يافت

فراز بعدي دعاي امام كاظم عليه السلام اصل مهم ديگر را در تربيت آشكار مي كند و آن درخواست از خداوند است كه او را از جمله افراد عاريه اي قرار ندهد اللهم لا تجعلني من المعارين اين تعبير كوتاه اما جامع و كامل همه حرف تربيت است يعني هدف تربيت بايد به گونه ايي باشد كه متربي هيچ چيز را بطور عاريه ايي ، تصنعي وابسته مدار ، طفيلي و انگل گونه از ديگران كسب نكرده باشد بلكه آنچه هست و بايد باشد از جانب خودش واز قوه كشف و ابداع و حركت خودش بدست آمده باشد تربيت فرد بايد متكي به خود ، مبتني برفطرت خويش و برگرفته از استعداد دروني و توان خودش محقق شده باشد انگيزه كما ل جويي او از درون خودش بجوشد
اين دعاي امام كاظم گوياترين ، صريح ترين و مجمل ترين تصوير از مقام انسان در نزد خداوند است انساني كه تربيت و پرورش او وابسته با انگيزش هاي بيروني و توبيخ ها و تشويق هاي ديگران نيست
لذا در تربيت ديني از اينكه فرد را به خاطر انجام اعمال و افعال اخلاقي و ديني صرفا به منابع تشويق و تنبيه بيروني وابسته كنيم بايد شديدا پرهيز نمود و اگر چنين روش هايي در نظام تربيتبي تقويت گردد نهايتا تريبت ديني يك تربيت شكننده و ناپايدار مي گردد كه هيچگاه به عشق الهي و لذت لدني منجر نمي گردد و بلكه چنين تربيت خود حجاب و مانع عمده اي در مقابل پرورش حس ديني مي شود
گفت صحبت هاي خود كوته كنيد
پند را در جان و در دل ره كنيد
گر كمالم با كمال انكار نيست
وز نيم اين زحمت و آز چيست ؟؟؟

ادامه دارد

heavenly;165622 نوشت:

فراموش نكنيم كه پايه گذار فرهنگ اسلامي پيامير اكرم (ص) است كه از نظر درجه معرفت گوي سبقت را از همه علماي جهان ربوده است
خود فاقد سواد و يك فرد امي بوده است آنحضرت بي آنكه از قدرت خواندن ونوشتن برخوردار باشد به عقيده ما به بالاترين درجه كمال دست يافته است و تا آنجا پيش رفته است كه جبرئيل پر مي سوزاند

با سلام و احترام

ببخشيد منظور از اين متن چيست؟!

لطفاً منبع و سند اين نوشته ها رو بفرماييد.
با تشكر

آذر بانو;166169 نوشت:

با سلام و احترام

ببخشيد منظور از اين متن چيست؟!

لطفاً منبع و سند اين نوشته ها رو بفرماييد.
با تشكر

سلام
از دقتي كه به مباحث ميفرمائيد بسيار متشكرم
سركار بزرگوار همچنانكه در بسياري از احاديث و روايات آمده است پيامبر از راه علم اكتسابي به مقام نبوت نرسيد بلكه از راه شهود باطن و البته خودسازي نفس به اين درجه رسيد و از راه تعليم و تربيت كلاسيك هيچ تجربه ايي نداشتند
سركار بزرگوار نميدونم ابهام اين حرف كجاست ولي براي تنوير ذهن حضرتعالي شما را به لينك سايت راسخون دعوت ميكنم مطالعه بفرمائيد
http://www.rasekhoon.net/article/show-49831.aspx
با تشكر در پناه حق

در اين مبحث به شناخت استعدادهاي دروني مي پردازم
وظيفه مربي در تربيت ديني متربي چيزي جز زمينه سازي غير مستقيم و فعال براي اينكه كودك بتواند از آن طريق به حس دين جويي و حقيقت يابي دست يابد نيست
بگذاريد كودك خود با قوه عقل خود كشف نمايد و تامل كند هر چند آثار آن كند و تدريجي و ناپيدا باشد ، نگران تاخير نباشيد در عوض پايدار و مستمر خواهد بود بقول اگوست كنت براي رسيدن سريع به هدف آهسته حركت كنيد
رهرو آن نيست گهي تند و گهي خسته رود
رهرو آن است كه پيوسته و آهسته رود

نفس تامل و تعمق خود يك عامل خلاقيت و كمال زاست و بقول ابراهيم ادهم : تامل ، حج عقل است
بگذاريد متربي با آهستگي و به تدريج بدون هيچگونه شتاب زدگي به كنجكاويهاي خود بخودي و طبيعي خويش از راه طريق قوه كشف و قدرت عقل خود به فطرت خويش دست يابد از ارائه دانسته ها و معلومات از پيش تعيين شده طي مطالب آمداده ديني پرهيز نماييد و او را در برابر ندانسته ، مجهولات ، ابهامات ، ترديدها تحريك و تحريض نماييد او خود براين جبران عدم تعادل ذهني خود به حركت در مي آيد تا طبق قانون تعادل جويي طبيعت خويش ذهنش را آرام بخشد
ناصر خسرو قبادياني به زيبايي تمام تفاوت اين دو نوع پرورش را به اين گونه بيان كرده ست
عقل ديگر بخشش يزدان بود
چشمه آن درميان جان بود
چون ز سينه آب دانش جوش كرد
نه شود گنده نه ديرينه نه زرد
عقل تحصيلي مثال جوييها
كان رود درخانه اي از كوهها
راه آبش بسته شد شد بي نوا
از درون خويش جو سرچشمه را

لذا فرق است بين عقل خدا انديش و عقل عدد انديش عقلي كه از پي درك دروني به معرفت دروني خدا ميرسد وعقلي كه از روي تحصيل ظاهر به عدد و نمره معلم نگاه مي كند عقلي كه براي شور طلب عشق و وصال به حق به فعاليت مي افتد و عقلي كه به زور تشويق و تنبيه معلم براي وصال به نمره و قبولي به حفظيات مشغول ميشود
عقل ايماني چو شحنه عادل است
پاسباني و حاكم شهر دل است
جهد كن تا پير عقل و دين شوي
تا چو عقل كل تو باطي بين شوي

حال در روش هاي آموزش و پرورش كنوني آنجا كه تعليم و تربيت ديني مطرح است تا چه اندازه به اين نكته توجه شده است ؟؟؟
معلمين و مربيان در برنامه ريزي از تربيت ديني به چه ميزان از روش هاي تربيتي كه منجر به پرورش حس ديني و عشق به ارزشهاي ديني ميشود بجاي روشها ي آموزشي و اكتسابي استفاده مينمايند ؟؟؟

شايد يكي از گويا ترين تعابيري كه بتوان اين حجاب آموزشي را كه مانع پرده برداري و كشف فطرت انسان مي گردد نشان داد بيان شيخ عطار باشد
اي در ميان جانم و جان از تو بي خبر
از تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر
چون پي برد به تو دل و جانم كه جمله تو
در جان و در دلي دل وجان ازتو بي خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
ونگه همه به نام و نشان از تو بي خبر
جويندگان گوهر درياي كنه تو
در وادي يقين و گمان از تو بي خبر
شرح و بيان تو چه كنم ؟ زانكه تا ابد
شرح از تو عاجزست و بيان از تو بي خبر

شايد اين حجاب هاي آموزشي است كه ظاهرا همه مفاهيم و اسامي و معاني ديني را بر زبان جاري ساخته است اما بعضا از درون خبري نيست
در سيره انبيا و ائمه عليهم السلام و سخنان و اندرزهاي بزرگان دين و عرفان بسيار امده است كه براي تربيت ديني و پرورش اكسير عشق و معرفت نسبت به خالق هستي بايد به شيوه هاي غير كلامي (كونوا دعاة الناس بغير السنتكم ) يعني اكتشافي و غير رسمي و امثالهم متوسل گريدد
علم رسمي سر به سر قيل و است و قال
نه از او كيفيتي حاصل نه حال
علم نبود غير علم عاشقي
ما بقي تلبيس ابليس شقي

از امام علي ع در رابطه با درجات علم و به ويژه از سطحي بودن و پست بودن علمي كه در حد كلام و لسان باقي مي ماند نقل است كه فرمود
أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَأَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَالْأَرْكَانِ
كم ارزشترين درجه علمي آن چيزي است كه در حد لسان و زبان باز مي ايستد و برترين و رفيعترين حد دانش آن چيزي است كه بر جوارح و اركان ظاهر مي شود

در پايان اين بخش باز هم از سخن آن معلم و مربي گرانمقدار ، آن عالم عامل و عارف كامل حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه ياد كنيم كه فرمودند :
" علمي كه ايمان نياورد حجاب اكبر است "
" اگر تهذيب نباشد علم توحيد هم به درد نمي خورد "

انشاالله در بحث آينده به مبحث آسيب شناسي تربيتي عادتي خواهيم پرداخت

موضوع قفل شده است