کشتن دگرادیشان که اسلام را نمی پذیرفتند - چپاول اموال ایرانیان و....؟!

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کشتن دگرادیشان که اسلام را نمی پذیرفتند - چپاول اموال ایرانیان و....؟!

کشتن دگرادیشان که اسلام را نمی پذیرفتند - چپاول اموال ایرانیان در شهرهای فارس و اهواز و کرمان - کنیزداری امام علی
!!!؟؟؟!!!
؟؟؟!!!؟؟؟

نامه 16: هنگام جنگ به یاران خود مى فرمود:

بر شما گران نیاید، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله اى بود. حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید. همواره آزمند آن باشید که نیزه هایتان تن ها را بشکافد و ضربتهایتان سخت و کشنده باشد. آوازها را در سینه ها حبس کنید، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى کند. سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته اند بلکه تسلیم شده اند. و کفر را در دل نهان داشته اند و چون یارانى بیابند، آشکارش سازند.
نامه 19: نامه اى از آن حضرت (ع ) به یکى از عاملانش :

اما بعد. دهقانان شهر تو، از درشتخویى و سخت دلیت شکایت کرده اند که ایشان را تحقیر مى کنى و برایشان ستم روا مى دارى . نگریستم و دیدم که آنان هنوز مشرک اند و سزاوار آن نیستند که به خود نزدیکشان سازى و چون در پناه اسلام اند نشاید که آنان را برانى یا برایشان ستم روا دارى . پس شعار خود ساز، درشتى کردن را آمیخته به نرمخویى . و روشى پیش گیر، میان شدت و راءفت . گاه آنها را به خود نزدیک نماى و گاه از خود دور دار، اگر خدا خواهد.

نامه 20: از نامه آن حضرت (ع ) این نامه را به زیاد بن ابیه (11) نوشته است که از سوى عبد اللهبن عباس بر بصره فرمان مى راند و ابن عباس خود از جانب على (ع ) فرمانروایى اهواز و فارس و کرمان را داشت :

به خدا سوگند مى خورم ، سوگندى راست که اگر به من خبر رسد که در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده اى ، چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانى و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و حقیر و خوار شوى . والسلام .

نامه 23: وصیتى از آن حضرت (ع ) که پس از او با اموالش چه کنند. آن را هنگامى که از صفین باز مىگشت نوشته است :

این وصیتى است که بنده ، خدا، على بن ابیطالب ، امیرالمؤ منین ، درباره دارایى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد.
از این وصیت :
حسن بن على به انجام دادن این وصیت قیام مى کند. خود از دارایى من هزینه مى کند آنسان ، که شایسته است ، و از آن انفاق مى کند آنسان ، که شایسته است . اگر براى حسن حادثه اى پیش آید و حسین زنده باشد، او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصیتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانید.
نصیب دو پسر فاطمه از صدقه على همان مقدار است که دیگر فرزندان على را.
و اگر پسران فاطمه را براى این کار تعیین کرده ام ، براى خشنودى خدا و تقرب به رسول الله (ص ) و پاس حرمت و شرف خویشاوندى اوست . و با کسى که این کار را بر عهده دارد، شرط مى کنم که اصل مال را به همان گونه که هست باقى گذارد و از ثمره آن هزینه کند، به شیوه اى که بدان ماءمور شده و راهنمایى گشته است . دیگر اینکه ، نهالهاى نخلهاى آن قریه ها را نفروشد تا به قدرى فراوان گردند که شناختن نخلستانها براى کسى ، که آنها را پیش از این دیده است ، دشوار باشد.
از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندى باشد یا فرزندى در شکم داشته باشد، به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام کنیز از او برداشته مى شود و آزادى نصیب او گردد.
شریف رضى گوید :
سخن آن حضرت که مى گوید از نخلها (ودیه) را نفروشند، (ودیه) نهال نخل است و جمع آن (ودىّ) است و آنجا که مى فرماید (حتى تشکل ارضها غراسا) از فصیحترین سخنان است .مراد این است ، که نخلها چنان بسیار شود که کسى که آن را پیش از این به گونه دیگر دیده است ، اکنون شناختش براى او دشوار باشد و پندارد که زمین دیگر است .

na000004 توهین و ناقص و سست شمردن رأی زنان

نامه 31: از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

...... زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است . زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب ، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از اینکه کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى . اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن و کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن . گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مینداز، چندان که دیگرى را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب مى شود که زن درستکار به نادرستى افتد و زنى را که به عفت آراسته است به تردید کشاند. براى هر یک از خادمانت وظیفه اى معین کن که به انجام آن پردازد و هر یک ، کار تو را به عهده آن دیگر نیندازد. ......

sosme;4999 نوشت:

نامه 16: هنگام جنگ به یاران خود مى فرمود:
.
و کفر را در دل نهان داشته اند و چون یارانى بیابند، آشکارش سازند.

فلما وجدوا اعوانا علیه اظهروه یعنی هنگامی که برای آن یاری کنندگان یافتند آنرا آشکار ساختند.

این نامه در مورد بنی امیه بوده که بعد از دشمنی کردن با مسلمانان چنین تدبیری برایشان درنظرگرفته شده.

sosme;4999 نوشت:

نامه 19: نامه اى از آن حضرت (ع ) به یکى از عاملانش :

اما بعد. دهقانان شهر تو، از درشتخویى و سخت دلیت شکایت کرده اند که ایشان را تحقیر مى کنى و برایشان ستم روا مى دارى . نگریستم و دیدم که آنان هنوز مشرک اند و سزاوار آن نیستند که به خود نزدیکشان سازى و چون در پناه اسلام اند نشاید که آنان را برانى یا برایشان ستم روا دارى . پس شعار خود ساز، درشتى کردن را آمیخته به نرمخویى . و روشى پیش گیر، میان شدت و راءفت . گاه آنها را به خود نزدیک نماى و گاه از خود دور دار، اگر خدا خواهد.

اما بعد. دهقانان شهر تو، از درشتخویى و سخت دلیت شکایت کرده اند که ایشان را تحقیر مى کنى و برایشان ستم روا مى دارى . نگریستم و دیدم که آنان هنوز مشرک اند و سزاوار آن نیستند که به خود نزدیکشان سازى و چون در پناه اسلام اند نشاید که آنان را برانى یا برایشان ستم روا دارى . پس شعار خود ساز، درشتى کردن را آمیخته به نرمخویى . و روشى پیش گیر، میان شدت و راءفت . گاه آنها را به خود نزدیک نماى و گاه از خود دور دار، اگر خدا خواهد.

توضیحی درمورد شعار:
شعار خود ساز.......»فالبس لهم جلبابا من اللین تشوبه بطرف من الشده........»شِعار خود ساز=درباره ی ایشان جامه ای به پیکر خود درپوش که با درشتی و نرمی توام باشد

sosme;4999 نوشت:

نامه 20: از نامه آن حضرت (ع ) این نامه را به زیاد بن ابیه (11) نوشته است که از سوى عبد اللهبن عباس بر بصره فرمان مى راند و ابن عباس خود از جانب على (ع ) فرمانروایى اهواز و فارس و کرمان را داشت :

به خدا سوگند مى خورم ، سوگندى راست که اگر به من خبر رسد که در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده اى ، چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانى و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و حقیر و خوار شوى . والسلام .

الان مشکلش چی بوده که اون بالا اون همه علامت تعجب گذاشتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

sosme;4999 نوشت:

نامه 23: وصیتى از آن حضرت (ع ) که پس از او با اموالش چه کنند. آن را هنگامى که از صفین باز مىگشت نوشته است :

این وصیتى است که بنده ، خدا ، على بن ابیطالب ، امیرالمؤ منین ، درباره دارایى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد.
از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندى باشد یا فرزندى در شکم داشته باشد، به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام کنیز از او برداشته مى شود و آزادى نصیب او گردد.

بنده ، خدا ،!!!!:Gig:..................»عبدالله=بنده ی خدا

به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است ...................»این نهایت عطوفت اسلامیست که کنیز اگر از صاحبش دارای فرزندشد کنیز ام ولد بخاطر فرزندش(که آزاداست) آزاد میشود.که این اشاره به مسئله ی فقهی است و الحمدلله برای امیرالمومنان امام علی (ع) چنین چیزی نبوده تادستمایه ی کم خردی معاندان شود.
البته این نکته را هم باید درنظرگرفت که تغییر رفتارها و ملایمت و آزادکردن کنیزهابعداز ظهوراسلام مبین صورت گرفت.و این مایه ی افتخار اسلام عزیز است.

sosme;4999 نوشت:

na000004 توهین و ناقص و سست شمردن رأی زنان
نامه 31: از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

...... زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است . زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب ، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از اینکه کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى . اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن و کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن . گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مینداز، چندان که دیگرى را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب مى شود که زن درستکار به نادرستى افتد و زنى را که به عفت آراسته است به تردید کشاند. براى هر یک از خادمانت وظیفه اى معین کن که به انجام آن پردازد و هر یک ، کار تو را به عهده آن دیگر نیندازد. ......

کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن .
زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا

********

و سخن آخر:

جرج جرداق (Gorge Jordagh ) نویسنده و روزنامه نگار سرشناس مسیحی استاد ادبیات و فلسفه اسلامی و استاد ادبیات اروپا باحدود30 اثر ارزنده از جمله کتاب 5 جلدی «صوت العدالة الانسانیة»:

«من اعتراف می کنم که در تجزیه و تحلیل عظمت و معرفی شخصیت علی بن ابی طالب (ع) همچنان مقصر هستم و یک نویسنده هر اندازه هم که کوشش نماید و زحمت بکشد و به هر مقداری که نیرومند باشد ، نمی تواند تحقیق کاملی درباره شخصیــت انسان عادی بنماید، تا چه رسد که این انسـان، علی بن ابی طالب(ع) باشد.»

«چگونه می توانستم درباره نهج البلاغه چیزی ننویسم، درحالی که این قانون اساسی دل انگیز! یعنی نهج البلاغه ، مهم ترین متون فلسفی و ادبی عرب را که هر جویای علمی به آن نیاز دارد ، در خود جای داده است ...

انشاء علــی(ع) پس از قــرآن ، عالی ترین نمونه بلاغت است ... و بلاغت و ادبیات علی (ع) همیـشه در خدمت تمدن و بشریت بوده و خواهد بود . واقعا سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببین بدبختی های ملت ها و افراد، به سخنـان و کلمات قهرمان اندیشه عربی، بزرگ مــرد وجدان انسانی ، عــلی بن ابی طالب (ع) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوینده بزرگ آن سخنان، سر تعظیم فرود آورند ... »

«ای جهان! چه می شد اگر هر چه قدرت و و قوه داری به کار می بردی و در هر عصری مانند آن را با آن عقلش ، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش ، به عالم می بخشیدی ...؟!»

بنده ، خدا ،!!!!:Gig:..................»عبدالله=بنده ی خدا
اين علامت ويرگول چندان تغيير شگرفي ايجاد نميكند و اشتباهي تايپي است./

در مورد اشكال همون كلمه اي كه پررنگ كردم هزاران حرف.... در دل داشت..بحث حمله ها به ايران و غنيمت گرفتن اموال مردم ايران ....و..و..و..
در مورد بحثي كه در مورد زنان گفته اند سخن وي را با سخني ديگر از جايي ديگر كه منبعش را هم ننوشتيد جواب ندهيد اين كه نشد جواب!
به من هم ارتباطي ندارد فلاني آن را گفته و بهماني آنرا !
------------------------------------------------------------------
((به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است ...................»این نهایت عطوفت اسلامیست که کنیز اگر از صاحبش دارای فرزندشد کنیز ام ولد بخاطر فرزندش(که آزاداست) آزاد میشود.که این اشاره به مسئله ی فقهی است و الحمدلله برای امیرالمومنان امام علی (ع) چنین چیزی نبوده تادستمایه ی کم خردی معاندان شود.))
------------------------------------------------------------------
در متن نوشته شده است :
اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام کنیز از او برداشته مى شود و آزادى نصیب او گردد.:nini:
-----------------------------------------------------------
ضمن اينكه در مورد همبستر شدن با كنيزان .....هم جاي بحث بسيار است و...............:mohandes::kotak:

نامه 16: هنگام جنگ به یاران خود مى فرمود:

بر شما گران نیاید، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله اى بود. حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید. همواره آزمند آن باشید که نیزه هایتان تن ها را بشکافد و ضربتهایتان سخت و کشنده باشد. آوازها را در سینه ها حبس کنید، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى کند. سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته اند بلکه تسلیم شده اند. و کفر را در دل نهان داشته اند و چون یارانى بیابند، آشکارش سازند.

sosme;5004 نوشت:

در مورد بحثي كه در مورد زنان گفته اند سخن وي را با سخني ديگر از جايي ديگر كه منبعش را هم ننوشتيد جواب ندهيد


کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن .
زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا

از کجا متن اول رو کپی پیست کرده بودید که حتی یکبار هم نخوندینش !!:Gig:...
منبعش نهج البلاغه ست از داخل متن خودتون برداشتمش یه نگاه بالا بندازین

sosme;5004 نوشت:

به من هم ارتباطي ندارد فلاني آن را گفته و بهماني آنرا !



بهتر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران

اتفاقا از اون لحاظ که ایشون از بزرگان مسیحی هستن سخنانشون قابل توجه هست...
ضمنا جمله ی دیگه ای هم دارم از یکی از ملحدان که متاسفانه اسمشون رو دقیق نداشتم جمله شون اینه:
«امام علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یکتا نسخه ایست که شرق و غرب جهان نه در گذشته و نه در الان صورتی به مانند آن نشان نداده است.»

نامه 31: از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

...... زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است . زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب ، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از اینکه کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى . اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن و کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن . گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مینداز، چندان که دیگرى را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب مى شود که زن درستکار به نادرستى افتد و زنى را که به عفت آراسته است به تردید کشاند. براى هر یک از خادمانت وظیفه اى معین کن که به انجام آن پردازد و هر یک ، کار تو را به عهده آن دیگر نیندازد. ......

sosme;5009 نوشت:
نامه 16: هنگام جنگ به یاران خود مى فرمود:

بر شما گران نیاید، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله اى بود. حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید. همواره آزمند آن باشید که نیزه هایتان تن ها را بشکافد و ضربتهایتان سخت و کشنده باشد. آوازها را در سینه ها حبس کنید، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى کند. سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته اند بلکه تسلیم شده اند. و کفر را در دل نهان داشته اند و چون یارانى بیابند، آشکارش سازند.

فلما وجدوا اعوانا علیه اظهروه یعنی هنگامی که برای آن یاری کنندگان یافتند آنرا آشکار ساختند.

این نامه در مورد بنی امیه بوده که بعد از دشمنی کردن با مسلمانان چنین تدبیری برایشان درنظرگرفته شده.

sosme;5011 نوشت:
نامه 31: از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

...... زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است . زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب ، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از اینکه کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى . اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن و کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن . گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مینداز، چندان که دیگرى را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب مى شود که زن درستکار به نادرستى افتد و زنى را که به عفت آراسته است به تردید کشاند. براى هر یک از خادمانت وظیفه اى معین کن که به انجام آن پردازد و هر یک ، کار تو را به عهده آن دیگر نیندازد. ......

کارى را که برون از توان اوست ، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است ، نه پهلوان خشن .
زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا

:pirooz:من منبع بذارم حذف ميشه !!
شايد زحمتشو دادم جناب گمنام بكشند و منبعشو بذارند !!!

سايت گفتگو سر بزنين شايد خودتون پيداش كرديد معذورم از گذاشتن لينكش!:kotak:

ضمنا توضيحي در مورد سخنان ايشان در مورد زنان كه من نوشتم داريد بفرماييد!
چرا جاهيي كه به نفعتان نيست را نمينويسيد ؟!

يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاء

من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه سیصد و شصت

يا على: سه مورد است كه دروغ گفتن در آن نيكو است: تدبير در جنگ، و وعده دادن به همسر و زوجه، و اصلاح ميان مردم. و همنشينى سه طايفه دل را می ميراند: همنشينى فرومايگان، و همنشينى توانگران، و گفتگو با زنان.

الخصال أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍعَنِ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ‏ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ قَالَ ثَلَاثٌ يَقْبُحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبَرِ وَ قَالَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاءِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ

بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علامه مجلسی، جلد شصت و هشتم، صفحه نهم

پيامبر اكرم فرمود سه مورد است كه دروغ گفتن جائز بلكه خوب است 1- در صحنه جنگ 2- وعده دادن به همسر 3- براى اصلاح بين مردم. سه مورد است كه راست گفتن قبيح و زشت است. 1- سخن‏چينى 2- نقل عمل ناپسند از خانواده كسى به شوهر و سرپرست آن خانواده 3- و دروغگوئى كسى را به او گفتن و اخبار او را تكذيب كردن و نيز فرمود. سه گروهند كه همنشينى با آنان دل را می ميراند 1- همنشينى با افراد پست و رذل 2- هم صحبت شدن با زنها 3- همنشينى با ثروتمندان‏


يَا عَلِيُّ ثَلَاثَةٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ‏ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ- وَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ- مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ- وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاءِ-

بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علامه مجلسی، جلد هفتاد و چهار، صفحه پنجاه و دو

ای علی: دروغ در سه جا نيكوست: ميدان جنگ، وعده به زن و اصلاح ميان مردم‏ و سه طايفه است كه همنشينى آنها دل را مى‏ ميراند، همنشينى پست‏ها، همنشينى ثروتمندان، سخن گفتن با زنان.

sosme;5014 نوشت:
:pirooz:من منبع بذارم حذف ميشه !!
شايد زحمتشو دادم جناب گمنام بكشند و منبعشو بذارند !!!

سايت گفتگو سر بزنين شايد خودتون پيداش كرديد معذورم از گذاشتن لينكش!:kotak:

ضمنا توضيحي در مورد سخنان ايشان در مورد زنان كه من نوشتم داريد بفرماييد!
چرا جاهيي كه به نفعتان نيست را نمينويسيد ؟!

سلام اینجا کسی دنبال نفعو ضرر نیست این سایت محل پریش و پاسخ منطقی است تا حقیقت بر همگان روشن شود امیدوارم شما هم به این قصد سوالات خود را مطرح نمائید

اما پاسخ شما درباره نامه 31 نهج البلاغه

و قال (عليه السلام)غيرة المرأة کفر و غيرة الرّجل ايمان يعنى و گفت (عليه السلام)که غيرت و عصبيّت و حميّت زن بر مرد کفر است زيرا که راضى نبودن او است ببودن زن ديگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضى بحکم خدا نباشد و راضى نبودن بحکم خدا کفر است و غيرت و عصبيّت مرد بر زن ايمانست زيرا که راضى نبودن او است ببودن مرد ديگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضى نيست بان پس راضى نبودن بچيزى که خدا راضى بان نيست نيست مگر از ايمان
براي روشن شدن مفهوم حديث ونظر حضرت علي(ع) درمورد زن به سخناني از آن حضرت اشاره مي کنيم

اي مردم ،زنها از ايمان و ارث و خرد کم بهره هستند.اما نقصان ايمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهاي حيض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهي دو زن به جاي گواهي يک مرد است و از جهت نقصان نصيب و بهره هم،ارث آنها نصف ارث مردان مي باشد.پس از زنهاي بد پرهيز کنيدو از خوبانشان بر حذر باشيد و در گفتار و کردار پسنديده از انها پيروي نکنيد تا در گفتار و کردار ناشايسته طمع نکنند.

خطبه 155نهج البلاغه :(اين خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عايشه خوانده شده است

و اما فلا نه فادرکها راي النساء و ضغن غلافي صدرها

...اما بر فلان زن(عايشه) انديشه زنان غلبه يافت و کينه در سينه او جوشيدن گرفت،همچون ديگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا مي خواندند تا آنچه با من کرد با ديگري کند،نهي مي نمود و بعد از اين هم حرمت و بزرگي پيش از اين براي او باقي است و حساب و بازرسي با خداوند است.

نامه 14 نهج البلاغه :

ولا تهيجوا النساء با ذي و .

و زنان را با آزار رساندن به آنها بر ميانگيزيد،هر چند دشنام به شرافت و بزرگواري شما داده،به سرداران و بزرگانتان نا سزا گويند،زيرا نيروها،جانها و خردهاي ايشان ضعيف و سست است. حتّي در زماني که زنان مشرک بودند ما را گفته بودند که از آنها دست باز داريم.در زمان جاهليت اگر مردي زني را با سنگ يا چماق ميزد،بر اثر آن،او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش مي نمودند.

نامه 31 نهج البلاغه واياک و مشاورة النّساء فانّ رايهنّ الي افن و عزمهن الي و هن و

...از راي زدن بازنان بپرهيز،زيرا ايشان را رايي سست و عزمي نا توان است با پرده نشيني،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گيري در پرده نشيني آنان،ماندگاريشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نيست از اينکه کسي را که به او اطمينان نداري به خانه در آوري.(يعني هر دو اينها به يک اندازه ميتواند خطرناک باشد)اگر تواني کاري کني که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاري که بدور از توان اوست بدو مسپار زيرا زن چون گل ظريف است نه پهلوان خشن.گرامي داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع ميانداز چندان که ديگري را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غيرت نمودن نابجا،زيرا سبب ميشود که زن درستکار به نادرستي افتدو زن به عفت آراسته را به ترديد کشاند.

حکمت 58 :زن چون کژدم است که شيرين است گزيدن او.

حکمت 119 : غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان است.

حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاري با شوهر و اطاعت از اوست.

حکمت 227 : بهترين خو هاي زنان بدترين خو هاي مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمي آورد و هر گاه بخيل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه مي دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد مي ترسد و دوري مي گزيند. حکمت230:همه چيز زن بد است و بدتر چيزي که در اوست اين است که مرد را چاره اي نيست از بودن با او . ذکر حکمتها از منبع -ترجمه نهج البلاغه فيض الاسلام- مي باشد.

در تمام خطبه ها و نامه ها کلمه عام النّساء به کار برده شده و اين نشان مي دهد که عموم زنان مورد نظر علي ابن ابيطالب بوده اند.بنابراين اين توجيه که در واقع روي صحبت با گروه خاصي از زنان بوده است،به هيچ وجه قابل قبول نيست که اگر چنين بود،علي مي بايست با بکار بردن عباراتي مناسب اين ابهام را از بين مي برد همچنانکه آنجا که در مورد مردان صحبت مي کند و از آنان گله مي کند هيچگاه همه مردان را مورد خطاب قرار نداده،به عنوان نمونه علي در قسمتي از خطبه 27 چنين مي گويد:اي کساني که به مردان مي مانيد ولي مرد نيستيد! اي کودک صفتان بي خرد و اي عروسان حجله نشين! چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نميديدم و نميشناختم. همان شناسايي که سر انجام مرا اينچنين ملول و ناراحت ساخت. خدا شما را بکشد که اين قدر خون به دل من کرديدو سينه مرا مملو از خشم ساختيدو کاسه هاي غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشانديد و با سر پيچي کردن و ياري نکردن،نقشه هاي مرا تباه کرديد اين خطبه به هنگامي ايراد شد که خبر رسيد سپاه معاويه بر انبار تاخته و هيچکس در مقابل قواي او پايداري نکرده است و به خوبي نشان ميدهد که روي صحبت علي با تمام مردان و در همه زمانها نيست بلکه مرداني مورد خطاب واقع شده اند که در حال حاضر خون به دل او کرده اند و با نافرماني از او نقشه ها يش را تباه ساخته اند. اين تو جيه در مورد خطبه 80 نهج البلاغه بيشتر به کار مي رود،چنانچه گفته مي شود مقصود اصلي عايشه است که با توجه به محتواي خطبه 80 اين نظر شديدا رد ميشود.همه زنان مطابق قوانين اسلامي ارثي نصف مردان دارند نه فقط عايشه،معادل بودن شهادت يک مرد با دو زن در مورد همه زنان صادق است و گذشته از اين تمام زنان چه مسلمان و چه غير مسلمان چند روزي از ماه را ع?5;دت ماهانه هستند.از طرفي علي آنجا که در مورد عايشه صحبت مي کند از لفظ عام النساء استفاده نمي کند و دقيقا او را مورد خطاب قرار مي دهد. خطبه 13 و 155 نهج البلاغه اين امر را به خوبي نمايان مي سازد.

خطبه 13: کنتم جندالمرئه و اتباع البهيمه ....... : اي مردم شما سپاه زني و پيرو حيوان زبان بسته اي بوديد به صداي شتر برانگيخته مي شديد و هنگاميکه پي کرده شد همگي گريختيد و ...؟

نياز به بحث بيشتر نيست و از آنچه از علي ذکر شد بخوبي نمايان است که روي صحبت او تمام زنان بوده اند.اما يکي از نکاتي که در خطبه 80 شايان ذکر است استدلال علي درباره نقصان خرد و انديشه زنان است.در اينجا علي معلول را جاي علت مي گذارد و در واقع دليل کمي بهره زنان از عقل را در اين مي داند که شهادت دو تن از آنها،معادل شهادت يک مرد است.در حاليکه در واقع شرع اسلام چون زن را ضعيف و ناقص عقل تر از مردان ميداند،شهادت دو تن از زنان را معادل يک مرد قرار ميدهد. از سويي ديگر علي علت کمي ايمان زنان را در اين ميداند که آنها مدتي از ماه را نمي توانند نماز بخوانند و روزه بگيرند،يعني تنها کميت را عامل بالا رفتن کيفيت دانسته گويي که هر کس بيشتر نماز بخواند و ساعات بيشتري به عبادت اختصاص دهد،همين کافي ست تا ايمان او قوي و محکم گردد.هر چند که در هر صورت زنان در اين باره هيچ دخالتي نداشته اند و تنها در برابر قانون طبيعت سر تعظيم فرود آوردند.

پس از زنان بد بايد پرهيز کرد و از خوبان آنها بر حذر بود و حتي در معروف هم از آنها اطاعت نکرد چون آنها تمام سال را نمي توانند روزه نگاه دارند و نماز بخوانند پس ايمان آنها ناقص است.عقل آنها نيز دچار نقص است و دليل سوم هم آن است که بهره آنان کم است چون ارثي نصف مردان دارند.در اينجا علي باز هم معلول را جاي علت مي گذارد چرا که شرع اسلام چون زن را در مرتبه پايين تري از مرد ميداند ارث او را نصف ارث مرد قرار داده است. هر چند که به هر حال اين جمله قابل هضم نيست که چون ارث زنان نصف ارث مردان است پس بايد از خوبان آنها بر حذر بود و در معروف هم از آنان اطاعت نکرد. علي در خطبه 155 علت کار عايشه را غلبه يافتن انديشه زنان بر او مي داند که با توجه به متن خطبه 80 و نيز نامه 31يا 14 مي توان حرف او را اينگونه تعبير کرد که عايشه به علت غلبه يافتن انديشه زنان بر او،اقدام به اين کار کرد و از آنجا که راي و انديشه زنان سست و ضعيف است چنين نتيجه اي حاصل شد.

امّا نامه 31علي جايگاه و سيماي زن نزد او را به خوبي نمايان مي سازد.علي ضمن تکرار صحبتهاي قبلي خود مبني برناتواني وضعف خرد زنان،اين بارحکم پرده نشيني درمورد زنان را صادر مينمايد.

و اکفف عليهنّ من ابصار هنّ بحجابک ايّاهنّ فانّ شدّة الحجاب التي عليهنّ و ......

....و با حجاب چشمهاي آنها را از ديدار نامحرمان باز دار،زيرا سخت گرفتن حجاب براي ايشان پاينده تر است و حجاب در واقع بيشتر به معناي پرده و حايل ميان دو چيز است نه پوشش.کلمه مناسب براي مفهوم پوشش در زبان عربي کلمه ستر است و بنابراين تعبير حجاب به پوشش که امروزه به کار مي رود،تعبير درستي نيست،همچنانکه علي در دستوري که به مالک اشتر در نامه 53 نهج البلاغه مي نويسد،ميگويد : ...فلا تطولن احتجابک عن رعيتک . يعني در ميان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن،حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند و که مسلما منظور علي از بکار بردن " احتجابک " اين نبوده که مالک اشتر بايد روسري و يا روبنده خود را کنار بگذارد و بدون آنها در ميان مردم آمد و شد کند. پس حجابي که علي در متن نامه 31 بکار برده به معناي پوشش نيست و معناي پرده نشيني را; ميدهد و از ديد علي اين پرده نشيني براي بقاي زنان بهتر است تا آنجا که حتّي اگر تواني کاري کن که جز تو را نشناسند(!؟!). همچنين از ديد علي بيرون رفتن زن و آوردن شخصي غير قابل اعتماد به خانه،هر دو به يک اندازه مي تواند بد و خطرناک باشد،پس چه بهتر که آنها تا حد امکان از خانه بيرون نروند و چه خوبتر اگر شرايطي فراهم شود که زن غير از شوهر خود را نشناسد. (؟!) حکمتهاي ذکر شده به خوبي جايگاه زن نزد علي را نمايان ميسازند و نيازي به شرح و توضيح بيشتر نيست.اما ذکر شماري چند از نظرات و تفسيرهاي که علما و بزرگان اسلامي در رابطه با زن عنوان نموده اند خالي از لطف نيست. همه چيززن بداست وبدتر چيزي که در اوست اين است که مرد را چاره اي نيست جزبودن با او

از ديدگاه ابن ميثم بحراني : مقصود از اينکه احوال زن تماما بر مرد شر است،يا از جهت نفقه اي است که بر مرد دارد،که اين ظاهر است و يا ا زجهت لذت بردن از اوست که اين خود عاملي باز دارنده از اطاعت الهي است،که مرد را از خدا دور مي کند و اينکه مرد را چاره اي نيست از همراه بودن با زن ضرورت و احتياجي است که در طبيعت وجود دينوي نسبت به او هست و به خاطر اين مسأله است که مرد زن را تحمّل مي کند.البته وجود شر در درون زن،عقلي است که قوي تر از معلول مي باشد.(شرح نهج البلاغه ابن ميثم ج)

از ديدگاه علامه خوئي: مردان ناگزير از رويارويي و بر خورد با شئون مادي و دنيوي مي باشند که زندگي آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد.مانند مواجه شدن با مال،زن ،کارگران، همسايگان،نزديکان،فرزندان و غيره که در اين برخوردها آنان با سختيها و آسانيها ،خوبيها و بديها و... روبرو مي شوند که اين امور،به خوبي يا بدي مرد در زندگي بر مي گردد. مشکل ترين اين برخوردها،برخورد با زن،در شئون مختلف زندگي اس...; و علي (ع)با سخنان خود اين آگاهي را داد که اين رويارويي از تمام جهات براي مرد شر است. زيرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب مي کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو مي کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش مي باشدو اگر زن بيگانه باشد مرد را به فساد و گمراهي سوق مي دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پيروز مي شود.با تمام اين اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهايي وي از دست زن امکان پذير نيست. (منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ،علامه خوئي،ج21) زن چون کژدم است که شيرين است گزيدن او ؟
زن در نهج البلاغه (قسمت 2)
از ديدگاه ابن ميثم بحراني:

گزيدن براي عقرب است و چون شأن زن،نيز اذيت مي باشد،لفظ عقرب براي او استعاره شده است،منتها در زن گزيدنش همراه با لذت است،مانند زخمي که خاراندن آن اگر چه ناراحتي به دنبال دارد،اما در لحظه خارش،اين خاراندن همراه با لذت است.? (شرح ابن ميثم بحراني، ج5)

نظر ابن ميثم بحراني پيرامون وصيت 31:

علي(ع) به امام حسن (ع)در مورد زنان،به اموري وصيت نمود از جمله اينکه:

1- از مشورت کردن با زنان بپرهيز،زيرا که آنان از نظر عقلاني داراي نقصان هستند و فکر آنان در معرض خطاست و هر کسي که اينچنين باشد،سزاوار نيست که مورد مشورت قرار گيرد.

2- ديدگان زنان را به واسطه حجاب بپوشانيد که اين فصيح ترين کنايات از حجاب است.

3- جايز نيست شخصي را که اطمينان به او نمي باشد (خواه زن خواه مرد)وارد خانه اش نمايد.

4-در بعضي مواقع، فساد آوردن بعضي از مردم به خانه،بيش از بيرون شدن زنان از خانه است و بهتر اين است که زن در حالتي باشد که غير از شوهر را نشناسد.

5-زنان براموري که خارج ازتوانايي آنهاباشد(اعم ازخوردنيها و پوشيدنيها و غيره ) نبايد مسلط شوند.

اما اينکه زن چون گياهي خوشبو (ريحانه)است نه کار فرما،غرض آن است که زن محلي براي لذت و بهره جويي است و شايد هم اختصاص دادن لفظ ريحانه براي زن،از جهت استعاره باشد،زيرا زنان عرب عطر را بسيار استعمال مي کردند. اما اينکه زن نمي تواند کار فرما باشد،براي اين است که او براي حکمراني خلق نشده،بلکه بايد بر او حکومت کرد.

6-در گرامي داشتن او از آنچه که مربوط به اوست تجاوز مکن

7-زن را به طمع شفاعت براي ديگران نينداز،زيرا از توانايي او خارج است و اين امر ناشي از نقصان غريزه و ناتواني انديشه اوست

8-درمورد زنان پاکدامن غيرت به کار نبرد،زيرا که اين امرسبب فساد براي وي ميشود،يعني او را به کاري ناشايست وادار ميکند و قبح و زشتي عمل را از او سلب ميگرداند.?(شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)

شرح وصيت31 از ديدگاه علامه خوئي:

امام در رفتار با زنان ،به امور زير وصيت نموده است:

1-ترک مشورت با زنان به جهت ناتواني انديشه و اراده و تصميم آنها در امور

2- ديدگان زنان را از بيگانگان و زيبايي دنيا بوسيله حجاب باز دارد زيرا براي آنها پاينده تر است و سبب وفاداري به همسر مي شود .

3- مردان غريبه را اگر اهل فساد و فتنه هستند به خانه ات راه مده .

4- تدبير امور منزل،مانند نيازهاي سخت و اموري را که از توانايي زنان خارج است،بر عهده ايشان مگذار،زيرا موجب رنج آنها مي شود و زيبايي و ارزش آنها را از بين مي برد .

5- او را به شفاعت در مورد ديگري وادار مکن. زيرا سبب توجه ديگران به سوي ايشان مي گردد و منجر به فسادشان مي شود

6-از اظهار غيرت و بدگماني در جائيکه نبايد غيرت بکار رود بپرهيزد،مقصود اين است که از سوءظن نسبت به زنان دوري نمايد و مهر آنان بر دل گيرد،زيرا بدگماني موجب فساد آنها مي شود.? (منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ،علامه خوئي،ج20)

شرح نامه 14 از ديدگاه ابن ميثم بحراني :

مقصود از (لا تهيجوا النّساء)اين است که با اذيت و آزار نسبت به زنان موجب شرارت آنها نشويد، اگر چه آنها دشنام دادن نسبت به شرافت و بزرگي شما را به بالا ترين حد برسانند و اين مساله عدم آزار و اذيت زنها،ناشي از ضعف القوا بودن آنان است و منظور از ضعف آنها اين است که آنان قادر به مقاومت در مقابل مردان نيستند و در اين مورد سلاح ضعيفي دارند،بدين معنا که براي دفع اذيت و آزار،متوسل به دشنام دادن مي شوند.منظور از بکار بردن نواقص العقول،در مورد زنان اين است که زنان،قوه اي براي تعقل اين مسأله ندارند که عدم فايده دشنام را بفهمند و اين عدم توانايي بر تعقل از رذائل اخلاقي است که مستلزم زياد شدن شر و بدي است و باعث بر انگيختن حالات دروني مي شود،که فرد مي خواهد آن را آرامش بخشد . وقول حضرت علي (ع)که مي فرمايد : (ان کنا لنؤ مر بالکف عنهن وانهن لمشرکات ) (ما در زمان رسول مأمور شديم که از ايشان دست بر داريم.حال آنکه مشرکه بودند)در صورت اظهار اسلام، اولي به اين است که نبايد موجب اذيت و آزار آنها شوند. و قول حضرت که مي فرمايد:و ان کان الرّجل الي آخره ... اگر کسي زنش را با سنگ يا چماق مي زد (در زمان جاهليت)بر اثر آن زدن،آن مرد و بعد از آن مرد فرزندانش را سرزنش مي نمودند،اين مسأله هشداري است براي اينکه اذيت و آزار زنان،به دنبال خود مفسده اي دارد که اين مفسده همان ننگي است که که با مرد آزار دهنده در حالت حيات و بعد از وفاتش نيز،همراه است. يعني وي پيوسته مورد سرزنش قرار مي گيرد.? (شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني،ج4)

حکمت 226 و نظر ابن ابي الحديد:

در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترين دلايل علاقه مرد به همسرش و همبستگي ميان آن دو،اين است که صداي زن،ذاتا پايين تر از صداي مرد،قوه تشخيص و تمييز او کمتر از قوه تشخيص مرد و قلبش نازک تر و رقيق تر از قلب مرد مي باشد،پس هر گاه يکي از صفات زن نسبت به مرد فزوني يابد،به همان ميزان از مرد دور مي شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ،ج17)

حکمت 226 از ديدگاه علامه خوئي:

از مهمترين صفات پسنديده و واجب زن،پاکدامني و امانت اوست،زيرا زن در معرض شهوت مردان بيگانه،و شعله ور شدن عشق و احساس از هر جهتي است. زن مالک خانه و حافظ اموال شوهر است و از سوي ديگر در نزد مردم به ضعف و عدم توانايي شهرت دارد،پس ناگزير بايد زن را نسبت به مال و نفس آگاهي داد. از بهترين صفات زن تکبر است،بگونه اي که اين کبر و غرور،مانع از نظر مردان بيگانه،يا طمع آنها نسبت به زنها شود،اين کبر و غرور از صفات مذموم و ناپسند براي مرد است و در مورد زن از صفات مورد ستايش به شما?5; مي رود. همچنين بخل در زن که خودداري از بخشش اموالي مي باشد که در دست اوست،از صفات پسنديده است.زيرا اين عمل از طمع بيگانگان و سارقين به اموال وي جلوگيري مي کند. همچنين صفت ترس در زن که به معناي ترس از رفتن به مکانهاي خلوت و سفر در تاريکي شب و سفر در ص81;را مي باشد،موجب مقيد شدن زن ميگردد.اين صفات (ترس-بخل-تکبر) با احساس در ارتباط است و احساس در زن قوي تر از مرد است.( منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ، علامه خوئي،ج21)


غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان است

نظر ابن ميثم بحراني:

غيرت مرد،مستلزم بر آن چيزي است که خداوند بر آن خشم دارد. چون خداوند دو مرد را بر يک زن دشمن دارد و خشم بر آنچه که خداوند بر آن خشم مي گيرد،موافق رضاي خدا و مؤيد نهي خداوند است و اين ايمان مي باشد. اما غيرت زن در تحريم آ606;چه خداوند حلال کرده است، يعني اشتراک دو زن يا بيشتر براي يک مرد و مقابله کردن بر اين مسأله رد و انکار و تحريم آنچه که خداوند حلال کرده است، مي باشد واين مستلزم کفر است .? (شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)


جهاد زن خوشرفتاري با شوهر و اطاعت از اوست

نظر علامه طباطبايي:

اسلام محروميت هاي زنان را مانند محروميت جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته،بلکه کمبود آن را به معادل آن در فضيلت و مزيت تدارک نموده،مثلا نيکو داشتن شوهر را معادل جهاد قرار داده،اين کارها و اين گونه مزايا چه بسا براي ما که بازار فاسد زندگاني ما را احاطه کرده،ارزشي نداشته باشد،ولي در نظر اسلام که هر چيزي را به بهاي حقيقي آن مي سنجد و فضايلي را که مرضي خداست، مي جويد،خداوند تعالي نيز هر چه را به ارزش آن مقدار فرمود و راه مخصوص هر کس را جلوي پاي وي نهاده و آن را مستلزم به آن راه ساخته و قيمت هر کس معادل خدمات انساني وي و به وزن اعمال او قرار داده، پس در اسلام شهادت مرد در ميدان نبردو گذشت از خون رنگين بر نيکو شوهر داري زن برتري نداردو حاکم که چرخ زندگي اجتماع را مي چرخاند يا قاضي که بر مسند قضاوت تکيه مي زند بر زني که خانه دار است مايه افتخاري ندارد با اينکه اينها مناسبتي هستند که اگر عمل به حق کرده و بر حق رفته باشند،جز تحمل بار گران مسئوليت حکومت و قضاوت و در معرض علاج و مخاطراتي براي دفاع از حقوق ضعفا واقع شدن،فايده اي ندارد.پس اينان چه افتخاري بر کساني دارند که دين آنها را از ورود به اين کارها منع کرده و بر ايشان راه ديگري پيش رو نهاده است. اين افتخارات را احتياجات مختلف اجتماعات و برگزيدگي افرادي از خود براي هر کاري،زنده و استوار مي دارد چرا که در اختلاف شئون اجتماعي و انساني برحسب اختلاف محيط هاي اجتماع، جاي انکار نيست. (تفسير الميزان،ج4، ص517 ) و در پايان نظر ابن ميثم پيرامون حکمت مذکور :

جهاد زن نيکو شوهر داري کردن است و اين از اسرار شوهر داري مي باشد. طاعت شوهر در طاعت خداست و در اين مسأله نفس اماره زن شکسته مي شود و نفس زن در صراط الهي،منقاد مي شود ?( شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)
زن در نهج البلاغه (قسمت 3)خلاصه ونتيجه گيري
خلاصه ونتيجه گيري

1ـ مکتب‏هاى غير اسلامى، زن را موجودى پست و فرومايه، دام شيطان و حيوان بهره ده... مى‏دانند.

2
ـ اسلام زن را همچون مرد، موجودى محترم و باعث به وجود آمدن خيرها مى‏داند
.
3
ـ اسلام، ملاک برترى را جنسيت نمى‏داند؛ بلکه ملاک برترى در اسلام، ايمان و اعمال صالح مى‏باشد.


4
ـ نقصان ايمان در زنان به معناى نقصان عمل آنان است و هيچ ربطى به ضعيف بودن عقيده و معرفت ندارد.

5
ـ نقصان عقل زنان به معناى ضعيف بودن جنبه تدبيرى عقل در زنان است و هيچ ربطى به ضعيف بودن قوه ادراک و فهم ندارد
.
6
ـ نقصان حظوظ به اين معنا است که زنان مالکيت کمتر و بهره بيش‏ترى مى‏برند.


7
ـ مشورت با زنان در مسائلى که درايت و تدبير زيادى مى‏طلبد هم چون حکومت، مديريت
کشور و جنگ و صلح...، فايده‏اى ندارد
.
8
ـ رعايت حجاب باعث بقا، دوام ، استوارى و سلامتى زنان مى‏شود.


9
ـ افراد مريض و غير صالح را به حريم خانواده راه ندادن باعث حفظ زنان مى‏شود.

10ـ صفاتى همچون تکبر، بخل و ترس شايسته زنان، اما غيرت زن در برابر شوهر صفتى زشت به حساب مى‏آيد.

11
ـ زن‏ها را نبايد تحريک کرد. چون از لحاظ جسمى، روانى و تدبيرى ضعيف هستند و زود عکس العمل نشان مى‏دهن

12
ـ زنان زينت کردن را دوست دارند، اما اگر از حد بگذرد باعث فساد مى‏شود.

13
ـ شر بودن زن به معناى مسئوليت آور بودن اوست.

14
ـ اگر چه زنان از جهاد فى سبيل الله محروم هستند، اما نيکو شوهر دارى کردن براى آنها جهاد به حساب مى‏آيد و پاداش جهاد را دارد.

منابع:



1- نهج البلاغه

2- مصادر نهج البلاغه، عبد الزهراء، الحسينى

3- زن از ديدگاه نهج البلاغه، فاطمه، علايى رحمانى،

4- زن در نهج البلاغه، نصرت اللّه‏، جمالى

5- زن در آينه جلال و جمال، عبداللّه‏، جوادى آملى

6- شخصيت وحقوق زن در اسلام

گمنام;5037 نوشت:
سلام اینجا کسی دنبال نفعو ضرر نیست این سایت محل پریش و پاسخ منطقی است تا حقیقت بر همگان روشن شود امیدوارم شما هم به این قصد سوالات خود را مطرح نمائید

اما پاسخ شما درباره نامه 31 نهج البلاغه

و قال (عليه السلام)غيرة المرأة کفر و غيرة الرّجل ايمان يعنى و گفت (عليه السلام)که غيرت و عصبيّت و حميّت زن بر مرد کفر است زيرا که راضى نبودن او است ببودن زن ديگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضى بحکم خدا نباشد و راضى نبودن بحکم خدا کفر است و غيرت و عصبيّت مرد بر زن ايمانست زيرا که راضى نبودن او است ببودن مرد ديگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضى نيست بان پس راضى نبودن بچيزى که خدا راضى بان نيست نيست مگر از ايمان
براي روشن شدن مفهوم حديث ونظر حضرت علي(ع) درمورد زن به سخناني از آن حضرت اشاره مي کنيم

اي مردم ،زنها از ايمان و ارث و خرد کم بهره هستند.اما نقصان ايمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهاي حيض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهي دو زن به جاي گواهي يک مرد است و از جهت نقصان نصيب و بهره هم،ارث آنها نصف ارث مردان مي باشد.پس از زنهاي بد پرهيز کنيدو از خوبانشان بر حذر باشيد و در گفتار و کردار پسنديده از انها پيروي نکنيد تا در گفتار و کردار ناشايسته طمع نکنند.

خطبه 155نهج البلاغه :(اين خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عايشه خوانده شده است

و اما فلا نه فادرکها راي النساء و ضغن غلافي صدرها

...اما بر فلان زن(عايشه) انديشه زنان غلبه يافت و کينه در سينه او جوشيدن گرفت،همچون ديگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا مي خواندند تا آنچه با من کرد با ديگري کند،نهي مي نمود و بعد از اين هم حرمت و بزرگي پيش از اين براي او باقي است و حساب و بازرسي با خداوند است.

نامه 14 نهج البلاغه :

ولا تهيجوا النساء با ذي و .

و زنان را با آزار رساندن به آنها بر ميانگيزيد،هر چند دشنام به شرافت و بزرگواري شما داده،به سرداران و بزرگانتان نا سزا گويند،زيرا نيروها،جانها و خردهاي ايشان ضعيف و سست است. حتّي در زماني که زنان مشرک بودند ما را گفته بودند که از آنها دست باز داريم.در زمان جاهليت اگر مردي زني را با سنگ يا چماق ميزد،بر اثر آن،او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش مي نمودند.

نامه 31 نهج البلاغه واياک و مشاورة النّساء فانّ رايهنّ الي افن و عزمهن الي و هن و

...از راي زدن بازنان بپرهيز،زيرا ايشان را رايي سست و عزمي نا توان است با پرده نشيني،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گيري در پرده نشيني آنان،ماندگاريشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نيست از اينکه کسي را که به او اطمينان نداري به خانه در آوري.(يعني هر دو اينها به يک اندازه ميتواند خطرناک باشد)اگر تواني کاري کني که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاري که بدور از توان اوست بدو مسپار زيرا زن چون گل ظريف است نه پهلوان خشن.گرامي داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع ميانداز چندان که ديگري را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غيرت نمودن نابجا،زيرا سبب ميشود که زن درستکار به نادرستي افتدو زن به عفت آراسته را به ترديد کشاند.

حکمت 58 :زن چون کژدم است که شيرين است گزيدن او.

حکمت 119 : غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان است.

حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاري با شوهر و اطاعت از اوست.

حکمت 227 : بهترين خو هاي زنان بدترين خو هاي مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمي آورد و هر گاه بخيل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه مي دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد مي ترسد و دوري مي گزيند. حکمت230:همه چيز زن بد است و بدتر چيزي که در اوست اين است که مرد را چاره اي نيست از بودن با او . ذکر حکمتها از منبع -ترجمه نهج البلاغه فيض الاسلام- مي باشد.

در تمام خطبه ها و نامه ها کلمه عام النّساء به کار برده شده و اين نشان مي دهد که عموم زنان مورد نظر علي ابن ابيطالب بوده اند.بنابراين اين توجيه که در واقع روي صحبت با گروه خاصي از زنان بوده است،به هيچ وجه قابل قبول نيست که اگر چنين بود،علي مي بايست با بکار بردن عباراتي مناسب اين ابهام را از بين مي برد همچنانکه آنجا که در مورد مردان صحبت مي کند و از آنان گله مي کند هيچگاه همه مردان را مورد خطاب قرار نداده،به عنوان نمونه علي در قسمتي از خطبه 27 چنين مي گويد:اي کساني که به مردان مي مانيد ولي مرد نيستيد! اي کودک صفتان بي خرد و اي عروسان حجله نشين! چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نميديدم و نميشناختم. همان شناسايي که سر انجام مرا اينچنين ملول و ناراحت ساخت. خدا شما را بکشد که اين قدر خون به دل من کرديدو سينه مرا مملو از خشم ساختيدو کاسه هاي غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشانديد و با سر پيچي کردن و ياري نکردن،نقشه هاي مرا تباه کرديد اين خطبه به هنگامي ايراد شد که خبر رسيد سپاه معاويه بر انبار تاخته و هيچکس در مقابل قواي او پايداري نکرده است و به خوبي نشان ميدهد که روي صحبت علي با تمام مردان و در همه زمانها نيست بلکه مرداني مورد خطاب واقع شده اند که در حال حاضر خون به دل او کرده اند و با نافرماني از او نقشه ها يش را تباه ساخته اند. اين تو جيه در مورد خطبه 80 نهج البلاغه بيشتر به کار مي رود،چنانچه گفته مي شود مقصود اصلي عايشه است که با توجه به محتواي خطبه 80 اين نظر شديدا رد ميشود.همه زنان مطابق قوانين اسلامي ارثي نصف مردان دارند نه فقط عايشه،معادل بودن شهادت يک مرد با دو زن در مورد همه زنان صادق است و گذشته از اين تمام زنان چه مسلمان و چه غير مسلمان چند روزي از ماه را ع?5;دت ماهانه هستند.از طرفي علي آنجا که در مورد عايشه صحبت مي کند از لفظ عام النساء استفاده نمي کند و دقيقا او را مورد خطاب قرار مي دهد. خطبه 13 و 155 نهج البلاغه اين امر را به خوبي نمايان مي سازد.

خطبه 13: کنتم جندالمرئه و اتباع البهيمه ....... : اي مردم شما سپاه زني و پيرو حيوان زبان بسته اي بوديد به صداي شتر برانگيخته مي شديد و هنگاميکه پي کرده شد همگي گريختيد و ...؟

نياز به بحث بيشتر نيست و از آنچه از علي ذکر شد بخوبي نمايان است که روي صحبت او تمام زنان بوده اند.اما يکي از نکاتي که در خطبه 80 شايان ذکر است استدلال علي درباره نقصان خرد و انديشه زنان است.در اينجا علي معلول را جاي علت مي گذارد و در واقع دليل کمي بهره زنان از عقل را در اين مي داند که شهادت دو تن از آنها،معادل شهادت يک مرد است.در حاليکه در واقع شرع اسلام چون زن را ضعيف و ناقص عقل تر از مردان ميداند،شهادت دو تن از زنان را معادل يک مرد قرار ميدهد. از سويي ديگر علي علت کمي ايمان زنان را در اين ميداند که آنها مدتي از ماه را نمي توانند نماز بخوانند و روزه بگيرند،يعني تنها کميت را عامل بالا رفتن کيفيت دانسته گويي که هر کس بيشتر نماز بخواند و ساعات بيشتري به عبادت اختصاص دهد،همين کافي ست تا ايمان او قوي و محکم گردد.هر چند که در هر صورت زنان در اين باره هيچ دخالتي نداشته اند و تنها در برابر قانون طبيعت سر تعظيم فرود آوردند.

پس از زنان بد بايد پرهيز کرد و از خوبان آنها بر حذر بود و حتي در معروف هم از آنها اطاعت نکرد چون آنها تمام سال را نمي توانند روزه نگاه دارند و نماز بخوانند پس ايمان آنها ناقص است.عقل آنها نيز دچار نقص است و دليل سوم هم آن است که بهره آنان کم است چون ارثي نصف مردان دارند.در اينجا علي باز هم معلول را جاي علت مي گذارد چرا که شرع اسلام چون زن را در مرتبه پايين تري از مرد ميداند ارث او را نصف ارث مرد قرار داده است. هر چند که به هر حال اين جمله قابل هضم نيست که چون ارث زنان نصف ارث مردان است پس بايد از خوبان آنها بر حذر بود و در معروف هم از آنان اطاعت نکرد. علي در خطبه 155 علت کار عايشه را غلبه يافتن انديشه زنان بر او مي داند که با توجه به متن خطبه 80 و نيز نامه 31يا 14 مي توان حرف او را اينگونه تعبير کرد که عايشه به علت غلبه يافتن انديشه زنان بر او،اقدام به اين کار کرد و از آنجا که راي و انديشه زنان سست و ضعيف است چنين نتيجه اي حاصل شد.

امّا نامه 31علي جايگاه و سيماي زن نزد او را به خوبي نمايان مي سازد.علي ضمن تکرار صحبتهاي قبلي خود مبني برناتواني وضعف خرد زنان،اين بارحکم پرده نشيني درمورد زنان را صادر مينمايد.

و اکفف عليهنّ من ابصار هنّ بحجابک ايّاهنّ فانّ شدّة الحجاب التي عليهنّ و ......

....و با حجاب چشمهاي آنها را از ديدار نامحرمان باز دار،زيرا سخت گرفتن حجاب براي ايشان پاينده تر است و حجاب در واقع بيشتر به معناي پرده و حايل ميان دو چيز است نه پوشش.کلمه مناسب براي مفهوم پوشش در زبان عربي کلمه ستر است و بنابراين تعبير حجاب به پوشش که امروزه به کار مي رود،تعبير درستي نيست،همچنانکه علي در دستوري که به مالک اشتر در نامه 53 نهج البلاغه مي نويسد،ميگويد : ...فلا تطولن احتجابک عن رعيتک . يعني در ميان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن،حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند و که مسلما منظور علي از بکار بردن " احتجابک " اين نبوده که مالک اشتر بايد روسري و يا روبنده خود را کنار بگذارد و بدون آنها در ميان مردم آمد و شد کند. پس حجابي که علي در متن نامه 31 بکار برده به معناي پوشش نيست و معناي پرده نشيني را; ميدهد و از ديد علي اين پرده نشيني براي بقاي زنان بهتر است تا آنجا که حتّي اگر تواني کاري کن که جز تو را نشناسند(!؟!). همچنين از ديد علي بيرون رفتن زن و آوردن شخصي غير قابل اعتماد به خانه،هر دو به يک اندازه مي تواند بد و خطرناک باشد،پس چه بهتر که آنها تا حد امکان از خانه بيرون نروند و چه خوبتر اگر شرايطي فراهم شود که زن غير از شوهر خود را نشناسد. (؟!) حکمتهاي ذکر شده به خوبي جايگاه زن نزد علي را نمايان ميسازند و نيازي به شرح و توضيح بيشتر نيست.اما ذکر شماري چند از نظرات و تفسيرهاي که علما و بزرگان اسلامي در رابطه با زن عنوان نموده اند خالي از لطف نيست. همه چيززن بداست وبدتر چيزي که در اوست اين است که مرد را چاره اي نيست جزبودن با او

از ديدگاه ابن ميثم بحراني : مقصود از اينکه احوال زن تماما بر مرد شر است،يا از جهت نفقه اي است که بر مرد دارد،که اين ظاهر است و يا ا زجهت لذت بردن از اوست که اين خود عاملي باز دارنده از اطاعت الهي است،که مرد را از خدا دور مي کند و اينکه مرد را چاره اي نيست از همراه بودن با زن ضرورت و احتياجي است که در طبيعت وجود دينوي نسبت به او هست و به خاطر اين مسأله است که مرد زن را تحمّل مي کند.البته وجود شر در درون زن،عقلي است که قوي تر از معلول مي باشد.(شرح نهج البلاغه ابن ميثم ج)

از ديدگاه علامه خوئي: مردان ناگزير از رويارويي و بر خورد با شئون مادي و دنيوي مي باشند که زندگي آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد.مانند مواجه شدن با مال،زن ،کارگران، همسايگان،نزديکان،فرزندان و غيره که در اين برخوردها آنان با سختيها و آسانيها ،خوبيها و بديها و... روبرو مي شوند که اين امور،به خوبي يا بدي مرد در زندگي بر مي گردد. مشکل ترين اين برخوردها،برخورد با زن،در شئون مختلف زندگي اس...; و علي (ع)با سخنان خود اين آگاهي را داد که اين رويارويي از تمام جهات براي مرد شر است. زيرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب مي کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو مي کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش مي باشدو اگر زن بيگانه باشد مرد را به فساد و گمراهي سوق مي دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پيروز مي شود.با تمام اين اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهايي وي از دست زن امکان پذير نيست. (منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ،علامه خوئي،ج21) زن چون کژدم است که شيرين است گزيدن او ؟
زن در نهج البلاغه (قسمت 2)
از ديدگاه ابن ميثم بحراني:

گزيدن براي عقرب است و چون شأن زن،نيز اذيت مي باشد،لفظ عقرب براي او استعاره شده است،منتها در زن گزيدنش همراه با لذت است،مانند زخمي که خاراندن آن اگر چه ناراحتي به دنبال دارد،اما در لحظه خارش،اين خاراندن همراه با لذت است.? (شرح ابن ميثم بحراني، ج5)

نظر ابن ميثم بحراني پيرامون وصيت 31:

علي(ع) به امام حسن (ع)در مورد زنان،به اموري وصيت نمود از جمله اينکه:

1- از مشورت کردن با زنان بپرهيز،زيرا که آنان از نظر عقلاني داراي نقصان هستند و فکر آنان در معرض خطاست و هر کسي که اينچنين باشد،سزاوار نيست که مورد مشورت قرار گيرد.

2- ديدگان زنان را به واسطه حجاب بپوشانيد که اين فصيح ترين کنايات از حجاب است.

3- جايز نيست شخصي را که اطمينان به او نمي باشد (خواه زن خواه مرد)وارد خانه اش نمايد.

4-در بعضي مواقع، فساد آوردن بعضي از مردم به خانه،بيش از بيرون شدن زنان از خانه است و بهتر اين است که زن در حالتي باشد که غير از شوهر را نشناسد.

5-زنان براموري که خارج ازتوانايي آنهاباشد(اعم ازخوردنيها و پوشيدنيها و غيره ) نبايد مسلط شوند.

اما اينکه زن چون گياهي خوشبو (ريحانه)است نه کار فرما،غرض آن است که زن محلي براي لذت و بهره جويي است و شايد هم اختصاص دادن لفظ ريحانه براي زن،از جهت استعاره باشد،زيرا زنان عرب عطر را بسيار استعمال مي کردند. اما اينکه زن نمي تواند کار فرما باشد،براي اين است که او براي حکمراني خلق نشده،بلکه بايد بر او حکومت کرد.

6-در گرامي داشتن او از آنچه که مربوط به اوست تجاوز مکن

7-زن را به طمع شفاعت براي ديگران نينداز،زيرا از توانايي او خارج است و اين امر ناشي از نقصان غريزه و ناتواني انديشه اوست

8-درمورد زنان پاکدامن غيرت به کار نبرد،زيرا که اين امرسبب فساد براي وي ميشود،يعني او را به کاري ناشايست وادار ميکند و قبح و زشتي عمل را از او سلب ميگرداند.?(شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)

شرح وصيت31 از ديدگاه علامه خوئي:

امام در رفتار با زنان ،به امور زير وصيت نموده است:

1-ترک مشورت با زنان به جهت ناتواني انديشه و اراده و تصميم آنها در امور

2- ديدگان زنان را از بيگانگان و زيبايي دنيا بوسيله حجاب باز دارد زيرا براي آنها پاينده تر است و سبب وفاداري به همسر مي شود .

3- مردان غريبه را اگر اهل فساد و فتنه هستند به خانه ات راه مده .

4- تدبير امور منزل،مانند نيازهاي سخت و اموري را که از توانايي زنان خارج است،بر عهده ايشان مگذار،زيرا موجب رنج آنها مي شود و زيبايي و ارزش آنها را از بين مي برد .

5- او را به شفاعت در مورد ديگري وادار مکن. زيرا سبب توجه ديگران به سوي ايشان مي گردد و منجر به فسادشان مي شود

6-از اظهار غيرت و بدگماني در جائيکه نبايد غيرت بکار رود بپرهيزد،مقصود اين است که از سوءظن نسبت به زنان دوري نمايد و مهر آنان بر دل گيرد،زيرا بدگماني موجب فساد آنها مي شود.? (منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ،علامه خوئي،ج20)

شرح نامه 14 از ديدگاه ابن ميثم بحراني :

مقصود از (لا تهيجوا النّساء)اين است که با اذيت و آزار نسبت به زنان موجب شرارت آنها نشويد، اگر چه آنها دشنام دادن نسبت به شرافت و بزرگي شما را به بالا ترين حد برسانند و اين مساله عدم آزار و اذيت زنها،ناشي از ضعف القوا بودن آنان است و منظور از ضعف آنها اين است که آنان قادر به مقاومت در مقابل مردان نيستند و در اين مورد سلاح ضعيفي دارند،بدين معنا که براي دفع اذيت و آزار،متوسل به دشنام دادن مي شوند.منظور از بکار بردن نواقص العقول،در مورد زنان اين است که زنان،قوه اي براي تعقل اين مسأله ندارند که عدم فايده دشنام را بفهمند و اين عدم توانايي بر تعقل از رذائل اخلاقي است که مستلزم زياد شدن شر و بدي است و باعث بر انگيختن حالات دروني مي شود،که فرد مي خواهد آن را آرامش بخشد . وقول حضرت علي (ع)که مي فرمايد : (ان کنا لنؤ مر بالکف عنهن وانهن لمشرکات ) (ما در زمان رسول مأمور شديم که از ايشان دست بر داريم.حال آنکه مشرکه بودند)در صورت اظهار اسلام، اولي به اين است که نبايد موجب اذيت و آزار آنها شوند. و قول حضرت که مي فرمايد:و ان کان الرّجل الي آخره ... اگر کسي زنش را با سنگ يا چماق مي زد (در زمان جاهليت)بر اثر آن زدن،آن مرد و بعد از آن مرد فرزندانش را سرزنش مي نمودند،اين مسأله هشداري است براي اينکه اذيت و آزار زنان،به دنبال خود مفسده اي دارد که اين مفسده همان ننگي است که که با مرد آزار دهنده در حالت حيات و بعد از وفاتش نيز،همراه است. يعني وي پيوسته مورد سرزنش قرار مي گيرد.? (شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني،ج4)

حکمت 226 و نظر ابن ابي الحديد:

در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترين دلايل علاقه مرد به همسرش و همبستگي ميان آن دو،اين است که صداي زن،ذاتا پايين تر از صداي مرد،قوه تشخيص و تمييز او کمتر از قوه تشخيص مرد و قلبش نازک تر و رقيق تر از قلب مرد مي باشد،پس هر گاه يکي از صفات زن نسبت به مرد فزوني يابد،به همان ميزان از مرد دور مي شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ،ج17)

حکمت 226 از ديدگاه علامه خوئي:

از مهمترين صفات پسنديده و واجب زن،پاکدامني و امانت اوست،زيرا زن در معرض شهوت مردان بيگانه،و شعله ور شدن عشق و احساس از هر جهتي است. زن مالک خانه و حافظ اموال شوهر است و از سوي ديگر در نزد مردم به ضعف و عدم توانايي شهرت دارد،پس ناگزير بايد زن را نسبت به مال و نفس آگاهي داد. از بهترين صفات زن تکبر است،بگونه اي که اين کبر و غرور،مانع از نظر مردان بيگانه،يا طمع آنها نسبت به زنها شود،اين کبر و غرور از صفات مذموم و ناپسند براي مرد است و در مورد زن از صفات مورد ستايش به شما?5; مي رود. همچنين بخل در زن که خودداري از بخشش اموالي مي باشد که در دست اوست،از صفات پسنديده است.زيرا اين عمل از طمع بيگانگان و سارقين به اموال وي جلوگيري مي کند. همچنين صفت ترس در زن که به معناي ترس از رفتن به مکانهاي خلوت و سفر در تاريکي شب و سفر در ص81;را مي باشد،موجب مقيد شدن زن ميگردد.اين صفات (ترس-بخل-تکبر) با احساس در ارتباط است و احساس در زن قوي تر از مرد است.( منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ، علامه خوئي،ج21)

غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان است

نظر ابن ميثم بحراني:

غيرت مرد،مستلزم بر آن چيزي است که خداوند بر آن خشم دارد. چون خداوند دو مرد را بر يک زن دشمن دارد و خشم بر آنچه که خداوند بر آن خشم مي گيرد،موافق رضاي خدا و مؤيد نهي خداوند است و اين ايمان مي باشد. اما غيرت زن در تحريم آ606;چه خداوند حلال کرده است، يعني اشتراک دو زن يا بيشتر براي يک مرد و مقابله کردن بر اين مسأله رد و انکار و تحريم آنچه که خداوند حلال کرده است، مي باشد واين مستلزم کفر است .? (شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)

جهاد زن خوشرفتاري با شوهر و اطاعت از اوست

نظر علامه طباطبايي:

اسلام محروميت هاي زنان را مانند محروميت جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته،بلکه کمبود آن را به معادل آن در فضيلت و مزيت تدارک نموده،مثلا نيکو داشتن شوهر را معادل جهاد قرار داده،اين کارها و اين گونه مزايا چه بسا براي ما که بازار فاسد زندگاني ما را احاطه کرده،ارزشي نداشته باشد،ولي در نظر اسلام که هر چيزي را به بهاي حقيقي آن مي سنجد و فضايلي را که مرضي خداست، مي جويد،خداوند تعالي نيز هر چه را به ارزش آن مقدار فرمود و راه مخصوص هر کس را جلوي پاي وي نهاده و آن را مستلزم به آن راه ساخته و قيمت هر کس معادل خدمات انساني وي و به وزن اعمال او قرار داده، پس در اسلام شهادت مرد در ميدان نبردو گذشت از خون رنگين بر نيکو شوهر داري زن برتري نداردو حاکم که چرخ زندگي اجتماع را مي چرخاند يا قاضي که بر مسند قضاوت تکيه مي زند بر زني که خانه دار است مايه افتخاري ندارد با اينکه اينها مناسبتي هستند که اگر عمل به حق کرده و بر حق رفته باشند،جز تحمل بار گران مسئوليت حکومت و قضاوت و در معرض علاج و مخاطراتي براي دفاع از حقوق ضعفا واقع شدن،فايده اي ندارد.پس اينان چه افتخاري بر کساني دارند که دين آنها را از ورود به اين کارها منع کرده و بر ايشان راه ديگري پيش رو نهاده است. اين افتخارات را احتياجات مختلف اجتماعات و برگزيدگي افرادي از خود براي هر کاري،زنده و استوار مي دارد چرا که در اختلاف شئون اجتماعي و انساني برحسب اختلاف محيط هاي اجتماع، جاي انکار نيست. (تفسير الميزان،ج4، ص517 ) و در پايان نظر ابن ميثم پيرامون حکمت مذکور :

جهاد زن نيکو شوهر داري کردن است و اين از اسرار شوهر داري مي باشد. طاعت شوهر در طاعت خداست و در اين مسأله نفس اماره زن شکسته مي شود و نفس زن در صراط الهي،منقاد مي شود ?( شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج5)
زن در نهج البلاغه (قسمت 3)خلاصه ونتيجه گيري
خلاصه ونتيجه گيري

1ـ مکتب‏هاى غير اسلامى، زن را موجودى پست و فرومايه، دام شيطان و حيوان بهره ده... مى‏دانند.

2
ـ اسلام زن را همچون مرد، موجودى محترم و باعث به وجود آمدنخيرها مى‏داند
.
3
ـ اسلام، ملاک برترى را جنسيت نمى‏داند؛ بلکه ملاک برترى دراسلام، ايمان و اعمال صالح مى‏باشد.


4
ـ نقصان ايمان در زنان به معناى نقصانعمل آنان است و هيچ ربطى به ضعيف بودن عقيده و معرفت ندارد.

5
ـ نقصان عقلزنان به معناى ضعيف بودن جنبه تدبيرى عقل در زنان است و هيچ ربطى به ضعيف بودن قوهادراک و فهم ندارد
.
6
ـ نقصان حظوظ به اين معنا است که زنان مالکيت کمتر وبهره بيش‏ترى مى‏برند.


7
ـ مشورت با زنان در مسائلى که درايت و تدبير زيادىمى‏طلبد هم چون حکومت، مديريت
کشور و جنگ و صلح...، فايده‏اى ندارد
.
8
ـرعايت حجاب باعث بقا، دوام ، استوارى و سلامتى زنان مى‏شود.


9
ـ افراد مريض وغير صالح را به حريم خانواده راه ندادن باعث حفظ زنان مى‏شود.

10ـ صفاتىهمچون تکبر، بخل و ترس شايسته زنان، اما غيرت زن در برابر شوهر صفتى زشت به حسابمى‏آيد.

11
ـ زن‏ها را نبايد تحريک کرد. چون از لحاظ جسمى، روانى و تدبيرىضعيف هستند و زود عکس العمل نشان مى‏دهن

12
ـ زنان زينت کردن را دوستدارند، اما اگر از حد بگذرد باعث فساد مى‏شود.

13
ـ شر بودن زن به معناىمسئوليت آور بودن اوست.

14
ـ اگر چه زنان از جهاد فى سبيل الله محروم هستند،اما نيکو شوهر دارى کردن براى آنها جهاد به حساب مى‏آيد و پاداش جهاد را دارد.

منابع:

1- نهج البلاغه

2- مصادر نهج البلاغه، عبد الزهراء، الحسينى

3- زن از ديدگاه نهج البلاغه، فاطمه، علايى رحمانى،

4- زن در نهج البلاغه، نصرت اللّه‏، جمالى

5- زن در آينه جلال و جمال، عبداللّه‏، جوادى آملى

6- شخصيت وحقوق زن دراسلام

اطلاعات اجمالی تر درباره نامه 31 نهج البلاغه http://maroofyaran.net/Ketabkhane/ketabha/nahj/4.aspx

دوست ندارم تكرار كنم اما ...!

نامه 31: از وصیت آن حضرت (ع ) به حسن بن على (علیهما السلام ) در آن هنگام که از صفین بازمى گشتدر (حاضرین ) نوشته است :

...... زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از دیگرى حکایت کنى . از راءى زدن با زنان بپرهیز، زیرا ایشان را راءیى سست و عزمى ناتوان است
-----------------------------------------------------------------
پيامبر اكرم فرمود سه مورد است كه دروغ گفتن جائز بلكه خوب است 1- در صحنه جنگ 2- وعده دادن به همسر 3- براى اصلاح بين مردم

و نيز فرمود. سه گروهند كه همنشينى با آنان دل را می ميراند 1- همنشينى با افراد پست و رذل 2- هم صحبت شدن با زنها 3- همنشينى با ثروتمندان‏

بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علامه مجلسی، جلد شصت و هشتم، صفحه نهم

---------------------------------------------------------

sosme;5045 نوشت:
دوست ندارم تكرار كنم اما ...!

من دوست دارم جواب رو تکرارکنم اما...!
اما جناب گمنام کاملا جامع و عالی پاسختون رو دادن

در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترين دلايل علاقه مرد به همسرش و همبستگي ميان آن دو،اين است که صداي زن،ذاتا پايين تر از صداي مرد،قوه تشخيص و تمييز او کمتر از قوه تشخيص مرد و قلبش نازک تر و رقيق تر از قلب مرد مي باشد،پس هر گاه يکي از صفات زن نسبت به مرد فزوني يابد،به همان ميزان از مرد دور مي شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ،ج17)

يعني اگر زني قوه تشخيص و تميز وي بالاتر از مرد باشد ؛ باعث دوري زن و مرد شده و از علاقه ميان انان ميكاهد؟ً!!

sosme;5119 نوشت:
در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترين دلايل علاقه مرد به همسرش و همبستگي ميان آن دو،اين است که صداي زن،ذاتا پايين تر از صداي مرد،قوه تشخيص و تمييز او کمتر از قوه تشخيص مرد و قلبش نازک تر و رقيق تر از قلب مرد مي باشد،پس هر گاه يکي از صفات زن نسبت به مرد فزوني يابد،به همان ميزان از مرد دور مي شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ،ج17)

يعني اگر زني قوه تشخيص و تميز وي بالاتر از مرد باشد ؛ باعث دوري زن و مرد شده و از علاقه ميان انان ميكاهد؟ً!!

:!!!::!!!::!!!:
ارتباطش به امام علی (ع):!!::!:
:Labkhand:

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم :Sham::Sham:
[=arial]در علم اصول 3 گونه حسن و قبح آمده است:
[=calibri][=calibri]1-[=arial]حسن و قبح ذاتی ؛ فعلی ذاتا متصف به حسن بودن و قبیح بودن گردد .مثل حسن عدالت و قبح ظلم که تحت هیچ شرایطی این اتصاف تغییر نمی کند
[=calibri][=calibri]2-[=arial] حسن و قبح اقتضایی؛فعل فی حد نفسه متصف به حسن و قبح می شود ولی در تحت شرایط خاصی تغییر می کند مثل حسن صدق و قبح کذب که گاهی اوقات دایر مدار مصلحت شرعیه تغییر می کند مثل دروغ گفتن در جهت اصلاح ذات البین.
[=calibri][=calibri]3-[=arial]حسن وقبح به وجوه و اعتبارات؛فعل فی حد نفسه متصف به حسن و قبح نمی شود بر اساس وجوهی و اعتباری حسن یا قبیح می گردد مثل تنبیه کودک که به اعتبار تادیب حسن و به اعتبار آزار و اذیت قبیح است.
[=arial]با این مقدمه موارد ذکر شده در حدیث شریف از نوع دوم می باشد که خلف وعده ذاتا قبیح است ولی تحت شرایطی که البته شرع مقدس اجازه می دهد و از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است مثل حفظ اساس خانواده؛در اینجا می تواند حسن شمرده شود.هچنین مورد دیگر.
[=arial]ر ک اصول الفقه محمد رضا مظفر.

موضوع قفل شده است