₪₪₪ دایرة المعارف و معنی لغات و اصطلاحات عاشورا ₪₪₪ حرف الف

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
₪₪₪ دایرة المعارف و معنی لغات و اصطلاحات عاشورا ₪₪₪ حرف الف

حرف الف



آب

در حادثه کربلا، آب و عطش لازم و ملزوم يکديگرند.کاروان اباعبدالله، کنار فرات فرود آمد، ليکن سپاه ابن سعد، فرات را به محاصره گرفت و آب را به روي امام حسين «ع » و اهل بيت و اصحابش بست و ميان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسين «ع » را به تسليم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگيرند.به نقل مورخان، از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات، خيمه گاه امام در مضيقه بي آبي قرار گرفت و کودکان اهل بيت را با ديدن رود فرات، تاب تحمل عطش کمتر مي شد.منع آب از زنان و کودکان و افراد عادي (بويژه غيرنظاميان) در همه اديان و مذاهب، غير قانوني و عملي غير انساني است، بويژه در اسلام.
سپاه اموي با بستن آب به روي ياران و فرزندان حسين «ع »، اين کار خلاف شرع ومغاير با شرافت انساني و جرم جنگي را مرتکب شدند و کساني همچون مهاجربن اوس، عمرو بن حجاج و عبدالله بن حصين به اين عمل مباهات مي کردند و زخم زبان مي زدند که: حسين!از اين آب، درندگان و پرندگان مي خورند ولي تو حق نداري از آن بچشي!
مساله «آب »، در ابعاد و صحنه هاي مختلف نهضت عاشورا مطرح است، از قبيل: فرات و نهر علقمه، مشک و عباس، کودکان و العطش، علي اصغر و تير حرمله، سقايي و علمداري، سنگابخانه، آب خنک و سلام بر حسين، غسل زيارت، لبهاي تشنه، بستن آب در کربلا، مراسم طشت گذاري، مهريه فاطمه، برداشتن کام با آب فرات، سيراب کردن سپاه حر و... که درباره هر کدام مي توانيد به عنوان خاص آن در اين فرهنگ مراجعه کنيد.
تشنگي کودکان و شهادت حسين با لب تشنه از فرازهاي برجسته اين حادثه است.وقتي امام سجاد «ع » نيز پيکر امام را دفن کرد، با انگشت روي قبر پدر نوشت: «هذا قبرالحسين بن علي بن ابي طالب، الذي قتلوه عطشانا».
از آب هم مضايقه کردند کوفيان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکيد خاتم ز قحط آب، سليمان کربلا (1) .

بسيار گريست تا که بي تاب شد، آب خون ريخت ز ديدگان و خوناب شد، آب
از شدت تشنه کامي ات، اي سقا آن روز ز شرم روي تو آب شد، آب (2) .

آب، شرمنده ي ايثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او اينهمه بي باک گذشت
بود لب تشنه ي لبهاي تو صد رود فرات رود بي تاب، کنار تو عطشناک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران سراب دشت دريا شد و آب از سر افلاک گذشت (3) .
آب، رمز طلب و تشنگي و الگوي عطشهاي حيات بخش است و آنان که از آب هم استغنا و بي نيازي نشان مي دهند و تشنگي را طالبند، به آب حيات و سيرابي جان مي رسند.

پاورقي
(1) محتشم کاشاني.
(2) سهرابي نژاد.
(3) نصرالله مرداني.



آتش زدن خيمه ها
از جنايتهاي سپاه عمر سعد، آتش زدن خيمه هاي امام حسين «ع » و اهل بيت او در روزعاشورا بود.پس از آنکه امام به شهادت رسيد، کوفيان به غارت خيمه ها پرداختند، زنها رااز خيمه ها بيرون آوردند، سپس خيمه ها را به آتش کشيدند.اهل حرم، گريان و پابرهنه دردشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند. (1) امام سجاد «ع » در ترسيم آن صحنه فرموده است: به خدا قسم هر گاه به عمه ها و خواهرانم نگاه مي کنم، اشک در چشمانم مي دود و به ياد فرار آنها در روز عاشورا از خيمه اي به خيمه ديگر و از پناهگاهي به پناهگاه ديگرمي افتم، که آن گروه فرياد مي زدند: خانه ظالمان را بسوزانيد! (2) اين آتش، امتداد همان آتش زدني بود که پس از رحلت پيامبر، در خانه زهرا «ع » با آن سوخت و آتش کينه هايي بود که از بني هاشم و اهل بيت در سينه ها داشتند.به ياد اين حادثه، در مراسم عاشورا در برخي مناطق رسم است که خيمه هايي به نشان خيام اهل بيت بر پا مي کنند، ظهر عاشورا به آتش مي کشند، تا احياگر ياد آن ستمي باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت.
آتش به آشيانه مرغي نمي زنند گيرم که خيمه، خيمه آل عبا نبود

پاورقي
(1) بحار الانوار، ج 45، ص 58.
(2) حياة الامام الحسين، ج 3، ص 299.



آثار و نتايج نهضت عاشورا
شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در کربلا، تاثير بيدارگر و حرکت آفرين داشت و خوني تازه در رگهاي جامعه اسلامي دواند و جو نامطلوب را شکست و امتدادهاي آن حماسه، در طول تاريخ، جاودانه ماند.حتي در همان سفر اسارت اهل بيت نيز تاثيرات سياسي اين حادثه در انديشه هاي مردم آشکار شد.گروهي از اسرا را که به شام مي بردند، چون به تکريت رسيدند، مسيحيان آنجا در کليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسين «ع »، ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر «لينا» نيز رسيدند.مردم آنجا همگي گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند وامويان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بيرون کردند.چون خبر يافتند که مردم «جهينه » هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه «کفر طاب » رفتند، به آنجا نيز راهشان ندادند.به حمس که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند: «اکفرا بعدايمان و ضلالا بعد هدي؟» و با آنان درگير شدند و تعدادي را کشتند. (1) برخي از تاثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:

1- قطع نفوذ ديني بني اميه بر افکار مردم
2- احساس گناه و شرمساري در جامعه، بخاطر ياري نکردن حق و کوتاهي دراداي تکليف
3- فرو ريختن ترسها و رعبها از اقدام و قيام بر ضد ستم
4- رسوايي يزيديان و حزب حاکم اموي
5- بيداري روح مبارزه در مردم
6- تقويت و رشد انگيزه هاي مبارزاتي انقلابيون
7- پديد آمدن مکتب جديد اخلاقي و انساني (ارزشهاي نوين عاشورايي و حسيني)
8- پديد آمدن انقلابهاي متعدد با الهام از حماسه کربلا
9- الهام بخشي عاشورا به همه نهضتهاي رهايي بخش و حرکتهاي انقلابي تاريخ
10- تبديل شدن «کربلا» به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت، براي نسلهاي انقلابي شيعه
11- به وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده تبليغي و سازندگي در طول تاريخ، بر محور شخصيت و شهادت سيد الشهدا «ع »
از نهضتهاي شيعي پس از عاشورا، مي توان «انقلاب توابين »، «انقلاب مدينه »، «قيام مختار»، «قيام زيد»، و... حرکتهاي ديگر را نام برد.براي توضيح بيشتر، به مدخل خاص هر يک از اين نهضتها در همين مجموعه مراجعه شود.تاثير حماسه عاشورا را درانقلابهاي بزرگي که در طول تاريخ، بر ضد ستم انجام گرفته، چه در عراق و ايران و چه در کشورهاي ديگر، نبايد از ياد برد. «فرهنگ شهادت » و انگيزه جهاد و جانبازي که درانقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه ها جلوه گر بود، گوشه اي از اين تاثير پذيري است.شعار «نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه » که در مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد طاغوت طنين افکن بود و نيز شور حسيني جبهه هاي رزم ايران، گواه روشن تاثير گذاري کربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدس است.يکي از نويسندگان محقق، نتايج نهضت کربلا را عبارت مي داند از:
1- پيروزي مساله اسلام و حفظ آن از نابودي.
2- هزيمت امويان از عرصه فکري مسلمين.
3- شناخت اهل بيت بعنوان نمونه هاي پيشوايي امت.
4- تمرکز شيعه از بعد اعتقادي بر محور امامت.
5- وحدت صفوف شيعه در جبهه مبارزه.
6- ايجاد حس اجتماعي در مردم.
7- شکوفايي موهبتهاي ادبي و پديد آمدن ادبيات عاشورايي.
8- منابر وعظ و ارشاد، به عنوان وسيله آگاهانيدن مردم.
9- تداوم انقلاب بصورت زمينه سازي نهضتهاي پس از عاشورا (2) .
حادثه کربلا، گشاينده جبهه اعتراض عليه حکومت امويان و سپس عباسيان شد، چه به صورت فردي که روحهاي بزرگ را به عصيان و افشاگري واداشت، و چه به شکل مبارزه هاي گروهي و قيامهاي عمومي در شهري خاص يا منطقه اي وسيع. (3) .
خون او تفسير اين اسرار کرد ملت خوابيده را بيدار کرد (4) .

پاورقي
(1) عاشورا في الادب العاملي المعاصر، ص 54 به نقل از منتخب طريحي و مقتل ابي مخنف.
(2) براي تفصيل آن ر.ک: «حياة الامام الحسين‏»، باقر شريف القرشي، ج 3، ص 436، (معطيات الثورة).
(3) در اين زمينه‏ها ر.ک: «الانتفاضات الشيعيه‏»، هاشم معروف الحسني، «امامان و جنبشهاي مکتبي‏»، محمد تقي ‏مدرسي.
(4) کليات اقبال لاهوري، ص 75.




آخرين وداع
بدرود گفتن، خدا حافظي کردن، نيايشي که در هنگام مسافرت و مفارقت از يکديگر برزبان مي آورند، به معناي «خدا نگهدار». (1) در حادثه نهضت عاشورا، وداع در مواردي ديده مي شود. امام حسين «ع » هنگامي که پس از مرگ معاويه و اصرار والي مدينه براي بيعت گرفتن از او، مي خواهد از مدينه خارج شود، به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظي مي کند و عازم مکه مي شود، وداعي آميخته با اشک و اندوه فراق، که در همانجا به خواب مي رود و رسول خدا را در خواب مي بيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مي کند. (2) وداع ديگر در روز عاشورا و کربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين باري که از امام و خيمه گاه خداحافظي مي کنند، سلام آخر را مي دهند.وداع واپسين، همراه با سلامي خاص است.
سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع کرد.وداع اول، آنگاه بود که به خيمه ها آمد و از خواهرش زينب، پيراهني کهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود که علي اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع کند، تيري گلوي او را از هم دريد.وداع ديگر با فرزندش امام سجاد «ع » بود که درون خيمه انجام گرفت.وداعي هم با دخترش سکينه داشت که بسي جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود که حضرت با زخمهايي که از آنها خون مي آمد براي خداحافظي به ميان اهل بيت آمد و با جمله «استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله تعالي حاميکم و حافظکم...» آنان را به صبر دعوت کرد (3) و چون خواست براي کارزار نهايي به ميدان رود، همه را اينگونه خطاب کرد: «يا سکينة يا فاطمة يا زينب و ياام کلثوم!عليکن مني السلام...» (4) و اين نشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين کردند که ديگر او را نخواهند ديد، بشدت گريستند.
آمدن زينب «ع » از پي برادر و بوسيدن زير گلوي او و نيز صدا کردن سکينه، پدر را و درخواست اينکه مرا بر دامن بنشان و... از جزئيات همين وداع است. «روضه وداع » از سوزناکترين مرثيه هاي حادثه عاشوراست، و نيز وداع امام حسين «ع » با علي اکبر، آنگاه که عازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يکايک اصحاب، با آن حضرت وداع مي کردند وداعشان با سلام کردن بود که اذن ميدان هم حساب مي شد.
بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
هر کو شراب فرقت روزي چشيده باشد داند که سخت باشد قطع اميدواران
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران (5) .

پاورقي
(1) لغت نامه، دهخدا.
(2) حياة الامام الحسين، ج 2، ص 259 و 261.
(3) مقتل الحسين، مقرم، ص 337.
(4) معالي السبطين، ج 2، ص 25.
(5) سعدي.



آداب زيارت
تشرف به ديدار امام معصوم «ع » چه در حال حيات و چه پس از شهادت و هنگام زيارت قبور ائمه «ع » آدابي دارد که آن را از ديدارهاي معمولي جدا مي کند.رعايت طهارت، ادب، متانت، توجه، حضور قلب از جمله اين آداب است. (1) زيارت قبر سيد الشهدا «ع » آداب ويژه تري دارد، از قبيل: نماز خواندن، حاجت خواستن، بي آلايش وغمگين و غبار آلود، راه زيارت را پيمودن، پياده رفتن، غسل زيارت کردن، تکبير گفتن، وداع کردن. (2) شهيد ثاني در کتاب «دروس »، چهارده آداب براي زيارت مي شمارد که خلاصه آنها چنين است:
اول: غسل، پيش از ورود به حرم، با طهارت بودن و با لباس تميز و خشوع وارد شدن دوم: بر آستانه حرم ايستادن، دعا خواندن و اذن ورود طلبيدن سوم: کنار ضريح مطهر ايستادن و خود را به قبر نزديک ساختن چهارم: رو به حرم و پشت به قبله ايستادن در حال زيارت، سپس صورت بر قبر نهادن سپس به بالاي سر رفتن پنجم: زيارتهاي وارده را خواندن و سلام گفتن ششم: پس از زيارت، دو رکعت نماز خواندن هفتم: پس از نماز، دعا کردن و اجت خواستن هشتم: کنار ضريح مقداري قرآن خواندن و ثواب آن را هديه به امام کردن نهم: در همه حال، حضور قلب داشتن و استغفار کردن از گناه دهم: به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام کردن يازدهم: پس از باز گشت به خانه، دوباره به حرم و زيارت رفتن و در آخرين زيارت، دعاي وداع خواندن دوازدهم: پس از زيارت، بهتر از قبل از زيارت بودن سيزدهم: بعد از تمام شدن زيارت، زود از حرم بيرون آمدن تا شوق، افزون تر شود، وهنگام خروج، عقب عقب بيرون آمدن چهاردهم: صدقه دادن به نيازمندان آن شهر و آستانه، بويژه به تنگدستان از دودمان رسول خدا احسان کردن. (3) .
رعايت اين آداب، قرب روحي و معنوي مي آورد و سازندگي زيارت را افزون مي سازد و فلسفه تشريع زيارت نيز، همين بهره وري از معنويات مزارات اولياء خداست. (4) .

پاورقي
(1) ر.ک: «بحار الانوار»، ج 97، ص 124.
(2) ر.ک: «بحار الانوار»، ج 98، ص 140 به بعد.
(3) همان، ج 97، ص 134.
(4) در اين زمينه ر.ک: «زيارت‏»، به قلم مؤلف، نشر سازمان حج و زيارت.




آداب وعظ و منبر
اهل منبر و وعظ، که در محافل ديني و مجالس حسيني براي مردم القاي سخن و ايراد موعظه و ذکر مصيبت مي کنند، چون با دل و دين مردم سر و کار دارند و شنوندگان، کلامشان را حجت مي شمارند، بايد خود به حرفهايشان معتقد و عامل باشند، تا هم سخن تاثير کند و هم از وجهه دين و علماي ديني کاسته نشود.
بنا بر اين بر فراز منبر رفتن و به موعظه خلايق يا نشر خلايق پرداختن، کار هر کس نيست و صلاحيتها و شرايطي مي طلبد.علماي بزرگ که دلسوز دين بوده اند، همواره چه کتبي و چه شفاهي به اندرز و رهنمود در اين زمينه ها پرداخته اند.از جمله مرحوم ميرزا حسين نوري در کتاب ارزنده خود (لؤلؤ و مرجان) به بيان آداب اهل منبر پرداخته و «اخلاص » را پله اول منبر و «صدق » را پله دوم آن دانسته و نکاتي را هم بعنوان «مهالک عظيمه روضه خوانان و اهل منبر» دانسته که بعضي از آنها از اين قرار است:
1- رياکاري و به خاطر دنيا کار کردن
2- روضه خواني را وسيله کسب خويش ساختن
3- آخرت خود را به دنيا، و به دنياي ديگران فروختن
4- عمل نکردن روضه خوان به گفته هايي که خود نقل مي کند
5- دروغ بافتن در منبر و رعايت نکردن صدق احاديث و حکايات. (1) .
شاگرد وي مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال، پس از بياني مبسوط در زشتي دروغ در مجالس عزاداري و منبر و مرثيه و استفاده از غنا در نوحه خواني و رعايت نکردن دقت در نقلهاي تاريخي، سخناني دارد، تحت عنوان «نصح و تحذير» و اهل منبر را بر حذرمي دارد از مبتلا شدن به: دروغ گفتن و افترا بستن بر خدا و ائمه و علماء، غنا خواندن، اطفال امارد را با الحان فسوق پيش از خود به خوانندگي واداشتن، بي اذن، بلکه با نهي صريح به خانه مردم در آمدن و بر منبر رفتن و آزردن حاضرين بر گريه نکردن به کلمات بليغه، ترويج باطل در وقت دعا، مدح کساني که مستحق مدح نيستند، مغرور کردن مجرمين و متجري نمودن فاسقين، خلط کردن حديثي به حديث ديگر به طور تدليس، تفسير آيات شريفه به آراء کاسده، نقل اخبار به معاني باطله، فتوا دادن با نداشتن اهليت آن، متوسل شدن براي زينت دادن کلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان کفره و حکايت مضحکه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منکره و تصحيح کردن اشعار دروغ مراثي را بعنوان زبان حال، ذکر آنچه منافي عصمت و طهارت اهل بيت نبوت است، طول دادن سخن به جهت اغراض کثيره فاسده و محروم نمودن حاضرين از اوقات فضيلت نماز وامثال اين مفاسد که لا تعد و لا تحصي است... و پس از بحثي پيرامون اهل عمل نبودن به گفته ها و توقعات بي مورد داشتن، اين شعر حافظ را نقل مي کند که:
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر مي کنند چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند
مشکلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر مي کنند
گوئيا باور نمي دارند روز داوري کاين همه قلب و دغل در کار داور مي کنند (2) .

پاورقي
(1) «لؤلؤ و مرجان‏»، محدث نوري.
(2) منتهي الآمال، ج 1 ص 341.در اين زمينه‏ها به کتابهاي‏ «حماسه حسيني‏» و «تحريفهاي عاشورا» از شهيد مطهري‏ مراجعه شود.



آزادگي
از مهمترين درسهاي نهضت کربلا و از الفباي نخستين فرهنگ عاشورا، آزادگي و حريت و تن به ظلم ندادن و اسير ذلت نشدن است.حسين بن علي «ع » فرموده است: «موت في عز خير من حياة في ذل » (1) .
مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.نيز در مقابل تسليم و بيعت، فرمود: «لا و الله، لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد» دست ذلت به شما نمي دهم و چون بردگان تسليم شما نمي شوم.
همچنين در کربلا وقتي آن حضرت را ميان جنگ يا بيعت مخير کردند، فرمود:
«الا و ان الدعي بن الدعي قد رکزني بين اثنتين، بين السلة و الذلة، هيهات منا الذلة...» (2) ناپاک ناپاکزاده مرا بين دو چيز، شمشير و ذلت مخير قرار داده است، ذلت از ما بسيار دور است.
بر ما گمان بندگي زور برده اند اي مرگ همتي که نخواهيم اين قيود
از آستان همت ما ذلت است دور و اندر کنام غيرت ما نيستش ورود

در نبرد عاشورا نيز در حمله هايي که به صفوف دشمن مي کرد، رجز مي خواند و مي فرمود:
«الموت اولي من رکوب العار و العار اولي من دخول النار» (3) .
مرگ، بهتر از ننگ است و ننگ، بهتر از دوزخ!وقتي که مجروح بر زمين افتاده بود، شنيد که سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خيمه گاه او را دارد، بر سرشان فرياد کشيد: «ياشيعة آل ابي سفيان!ان لم تکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا في دنياکم...» (4) ؛ اي پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و از قيامت نمي ترسيد، پس در دنيايتان آزاده باشيد.
گر شما را به جهان ديني و آييني نيست لا اقل مردم آزاده به دنيا باشيد
نهضت عاشورا، به همه مظلومان، درس مبارزه و به همه مبارزان، الهام مقاومت وروحيه آزادگي داده است. «درس آزادي به دنيا داد، رفتار حسين!».گاندي، مصلح بزرگ هند گفته است:
«من براي مردم هند، چيز تازه اي نياوردم.فقط نتيجه اي را که از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگي قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم.اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همان راهي را بپيماييم که حسين بن علي «ع » پيمود.» (5) .
درس آزادي به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند افکار حسين
با قيام خويش بر اهل جهان معلوم کرد تابع اهل ستم گشتن بود عار حسين
مرگ با عزت، زعيش در مذلت بهتر است نغمه اي مي باشد از لعل درربار حسين (6) .
پاورقي
(1) مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4 ص 68.
(2) لهوف، ص 57.
(3) کشف الغمه، ج 2 ص 32.
(4) بحار الانوار، ج 45 ص 51، مقتل خوارزمي، ج 2 ص 32.
(5) حسين، پيشواي انسانها، ص 30.


آل ابي سفيان
خاندان و دودمان ابو سفيان.ابو سفيان بن حرب، بزرگ طايفه بني اميه بود.خودش و دودمانش با بني هاشم و دودمان رسول خدا و با دين اسلام دشمني داشتند.ابوسفيان درلشکر کشيها بر ضد اسلام شرکت داشت.پسرش معاويه، با علي و امام حسن «ع » جنگيد، نوه اش يزيد، حسين بن علي را در کربلا کشت.نسل ابو سفيان ضد توحيد بودند، از دين رو پيامبر فرموده بود: «الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان ». (1) خلافت بر آل ابوسفيان حرام است. اينکه در زيارت عاشورا هم خود ابو سفيان و اين دودمان لعن شده اند (اللهم العن ابا سفيان، اللهم العن... و آل ابي سفيان) به خاطر درگيري و مبارزه آنان با اساس اسلام است.امام صادق «ع » نزاع ميان اهل بيت پيامبر و آل ابي سفيان را، نزاعي مکتبي و بر سر عقيده مي دانست، نه شخصي و مي فرمود: «انا و آل ابي سفيان اهل بيتين تعادينا في الله، قلنا: صدق الله و قالوا: کذب الله » (2) ؛ ما و دودمان ابوسفيان اهل دو خاندانيم که بر سر مسأله خدا با هم دشمني کرديم . ما گفتيم خدا راست گفته، آنان گفتند خدا دروغ گفته است. نيز، مايه از بين رفتن حکومتشان را دست آلودن به خون حسين «ع » مي دانست: «ان آل ابي سفيان قتلوا الحسين بن علي صلوات الله عليه فنزع الله ملکهم ». (3) آل ابوسفيان حسين بن علي عليه السلام را کشتند ، خداوند هم حکومت را از آنان گرفت.
سيد الشهدا «ع » روز عاشورا، سپاه کوفه را که براي کشتن او آمده بودند، پيروان اين دودمان خطاب کرد و چون شنيد به طرف خيمه ها حمله آورده اند، فرمود: «ويحکم يا شيعة آل ابي سفيان! ان لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا في دنياکم...» (4) اگر دين نداريد، آزاده باشيد!آل ابو سفيان همه آنانند که در طول تاريخ، با حق وعدل مبارزه کرده اند و براي خاموش ساختن نور خدا کوشيده اند، چه در ميدان بدر و احد و صفين و کربلا، چه در هر جاي دنيا و هر زمان ديگر.

پاورقي
(1) بحار الانوار، ج 44، ص 326.
(2) همان، ج 33، ص 165، ج 52، ص 190.
(3) همان، ج 45، ص 301، ج 46، ص 182.
(4) همان، ج 46، ص 51.



آل الله
مقصود از آل الله و خاندان خدا، اهل بيت پيامبر «ص » اند.امام حسين «ع » خود ودودمان پيامبر را آل الله دانسته است، آنجا که مي فرمايد:
«نحن آل الله و ورثة رسوله »، (1) ؛ ما آل خدا و وارثان پيامبر اوييم. در زيارت نيمه رجب امام حسين «ع » نيز مي خوانيم:
«السلام عليکم يا آل الله » که به عنوان زيارت اربعين هم نقل شده است.اين، بخاطر شدت ارتباط و انتساب عترت پيامبر و امام حسين «ع » با خداوند و دين اوست و گويا خدايي اند و از دودمان خدا.تعبير آل الله را جابر بن عبدالله انصاري هنگام حضور بر سرمزار حسين بن علي «ع » در اربعين شهادتش در زيارتي که خوانده، به کار برده است.
به قريش نيز «آل الله » مي گفته اند، زيرا در خانه توحيد و مسجد الحرام بودند و با خانه خدا مرتبط بودند.امام صادق «ع » مي فرمايد: «انما سموا آل الله، لانهم في بيت الله الحرام » (2) بويژه که عظمت قريش با تولد پيامبر اسلام در ميان آنان افزايش يافت و با بعثت آن رسول خدا، انتسابشان به خداوند افزون تر شد «و عظمت قريش في العرب و سموا آل الله ».

پاورقي
(1) بحار الانوار، ج 44 ص 11 و 184.
(2) همان، ج 15 ص 258.



آل اميه
طايفه اي از قريش، که نسب آنان به امية بن خلف از فرزندان «عبد شمس » مي رسد.اميه از دشمنان سرسخت پيامبر اسلام «ص » بود و فرزندان او و کلا بني اميه همواره با بني هاشم مخالف و کينه توز بودند. (1) با پيامبر به نحوي، با علي «ع » به نحو ديگر و با امام حسن و امام حسين «عليهما السلام » و ساير ائمه به گونه ديگري خصومت مي ورزيدند. رسول خدا «ص » آنان را لعنت کرد.در قرآن، «شجره ملعونه » (سوره اسراء آيه 60) به بني اميه تفسير شده است. (2) اين دودمان، با عترت پيامبر و آل علي دشمني شديد داشتند و بزرگاني از آنان درجنگهاي صدر اسلام به تيغ مسلمانان کشته شده بودند.يزيد و معاويه از نسل اينان بودند که آن دشمنيها را با علي و آل علي نشان دادند. «اينان از زمان معاويه در سال 41 هجري به حکومت رسيدند و تا سال 132 هجري حکومت داشتند و مرکز حکومتشان در شام بود.
به تبع حکومتهاي روم و فارس، بساط و تشريفات و تجملات و عيش و نوشهايي راه انداخته بودند.بعضي از خلفاي بني اميه عبارت بودند از: معاويه، يزيد، مروان، عبد الملک، وليد، سليمان، عمر بن عبد العزيز، هشام و... که با مروان حمار، اين سلسله منقرض شد، در جريان قيام ابو مسلم خراساني.» (3) مدت حکومتشان هزار ماه (4) بود، از زمان امام حسن مجتبي «ع » تا زمان روي کار آمدن سفاح، يعني 90 سال و 11 ماه و 13 روز دقيقا طول کشيد.بعضي آيه «ليلة القدر خير من الف شهر» را بر هزار ماه حکومت آنان تاويل کرده اند. (5) ابو سفيان، در اولين روز به خلافت رسيدن عثمان به او توصيه کرد که: پس از قبيله تيم وعدي (که ابو بکر و عمر از آن بودند) اينک حکومت به دست تو افتاده است، آن را همچون توپي در ميان بني اميه دست به دست بگردان.اين سلطنت است نه چيز ديگر، من به بهشت و جهنمي باور ندارم. (6) .
امويان سنت رسول خدا را تغيير دادند.خود پيامبر پيشگويي کرده بود که چنين خواهد شد: «ان اول من يبدل سنتي رجل من بني امية » اين شعر نيز که بي اعتقادي امويان را به خدا و قيامت و وحي مي رساند، از زبان يزيد نقل شده است که:
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحي نزل (7) .
در زيارت عاشورا، از آل ابو سفيان، آل زياد، آل مروان و بني اميه نام برده شده و مورد لعنت قرار گرفته اند.امام حسين «ع » نيز در پاسخ سخن مصرانه مروان که مي خواست امام با يزيد بيعت کند، فرمود: از جدم شنيدم که مي فرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است «الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان ».

پاورقي
(1) ر.ک: «النزاع و التخاصم بين بني امية و بني هاشم‏» از: مقريزي.
(2) سفينة البحار، ج 1، ص 46.
(3) معارف و معاريف، ج 1، ص 412.درباره وقايع زمان خلفاي بني اميه و شناخت آنها، از جمله رجوع کنيد به: تتمة‏المنتهي، شيخ عباس قمي و نيز منتهي الارب (ترجمه) جلد 5 و 6.
(4) کتاب‏ «هزار ماه سياه‏» شرح جنايات امويان را در بردارد.نيز ر.ک: «شيعه و زمامداران خودسر» ترجمه‏ «الشيعة و الحاکمون‏» از محمد جواد مغنيه.
(5) مروج الذهب، ج 3، ص 235.
(6) استيعاب، ج 2، ص 690.
(7) اشعار از «ابن زبعري‏» است که يزيد به آنها استشهاد کرده است.

آل زياد

از جمله گروههايي که به اسلام ضربه بسيار زده اند و در زيارت عاشورا مورد لعنت اند، «آل زياد» ند (و العن... آل زياد و آل مروان الي يوم القيامه).نسل ناپاک «زياد»، دستشان به خون عترت پيامبر آميخته است.عبيد الله بن زياد که والي کوفه و بصره بود و امام حسين رادر کربلا کشت، فرزند همين زياد است.مادر زياد، سميه نام داشت، از زنان زناکار صاحب پرچم.زياد از طريق آميزش نامشروع و زنا توسط غلام سميه به نام «عبيد ثقفي » به دنيا آمد.زياد را زياد بن عبيد مي گفتند.از بدعتهاي معاويه، آن بود که بر خلاف حکم پيامبر، اين زنا زاده را به دودمان بني اميه ملحق ساخت و از آن پس او را «زياد بن ابي سفيان » مي گفتند. (1) اين موضوع که به «مساله استلحاق » معروف است، در سال 44 هجري انجام گرفت و مورد اعتراض بسياري از بزرگان از جمله سيد الشهدا بود که در نامه اش به معاويه، اين کار را در رديف کشتن حجر بن عدي و عمرو بن حمق، آورده (2) و او رانکوهش کرده است.پس از انقراض امويان، مردم زياد را به اسم مادرش سميه يا به نام پدري ناشناخته، زياد بن ابيه (زياد، پسر پدرش) مي خواندند. (3) امام حسين «ع » روز عاشورا در يکي از خطبه هايش جمله «الا و ان الدعي بن الدعي...» دارد، که اشاره به ناپاک زادگي ابن زياد و پدرش زياد است که هر دو نسبي پست و آلوده داشتند و عبيد الله هم از کنيز زنا کاري به نام مرجانه به دنيا آمده بود و به «ابن مرجانه » مشهور بود.حاکميت يافتن کسي چون پسر زياد، فاجعه اي بود که عزت و کرامت مسلمين و عرب را نابود کرد.زيد بن ارقم وقتي در کوفه شاهد آن بود که ابن زياد بر لبهاي سر بريده ابا عبدالله «ع » مي زند، گريه کنان و با اعتراض برخاست و از مجلس بيرون آمد و مي گفت: اي جماعت عرب!از اين پس برده شده ايد.پسر فاطمه را کشته و پسر مرجانه را به امارت پذيرفته ايد... (4) در همان ايام، آل زياد بعنوان گروهي فاسد و شيطاني به شمار مي رفتند.حتي يکي از شهداي کربلا به نام مالک بن انس مالکي يا انس بن حارث کاهلي در رجزي که در ميدان مي خواند، يکي از ابيات آن چنين بود:
آل علي شيعة الرحمان آل زياد شيعة الشيطان (5) .
آل زياد، طبق روايات، دلهايي مسخ شده، دودماني ننگين و مورد خشم بودند و روز عاشورا را به خاطر کشته شدن حسين بن علي، مبارک دانسته و به شادماني روزه مي گرفتند. (6) نيز «آل زياد» نام سلسله اي از خلفاست که از نسل زياد بن ابيه بودند و از سال 204 تا 409 هجري بر يمن حکومت کردند.آغاز حکومتشان از زمان هارون الرشيد بود و ماموريتشان سرکوبي علويان آن ديار. (7) .

پاورقي
(1) الغدير، ج 10، ص 218.
(2) معادن الحکمه، محمد بن فيض کاشاني، ج 2، ص 35 (چاپ جامعه مدرسين)، بحار الانوار، ج 44، ص 212.
(3) الغدير، ج 10، ص 218.
(4) بحار الانوار، ج 45، ص 117.
(5) همان، ص 25 (آل علي پيروان خدايند و آل زياد پيروان شيطانند).
(6) همان، ص 95.
(7) ر.ک: دائرة المعارف تشيع، ج 1.


آل عبا

از لقبهاي سيد الشهدا «ع » است که پنجمين نفر از «اصحاب کسا» است.پيامبر «ص » درخانه «ام سلمه » بود که آيه «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (احزاب 33) نازل شد.رسول خدا، فاطمه و علي و حسن و حسين عليهم السلام را جمع کردو همه را زير يک کساء و عبايي قرار داد و چنين گفت: «اللهم هؤلاء اهل بيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا». شاعر در همين مورد گفته است:
ان النبي محمدا و وصيه و ابنيه و ابنته البتول الطاهرة
اهل العباء و انني بولائهم ارجو السلامة و النجا في الآخرة (1) .
حديث کسا نيز در مقام و فضيلت اين پنج تن وارد شده است. (2) .

پاورقي
(1) الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 112.
(2) درباره اصحاب کساء و مناقب و فضايلشان، ر.ک: بحار الانوار: ج 37، ص 35 تا 107.

آل عقيل
جمعي از فرزندان عقيل، چه فرزندان خود او يا نوه هايش از شهداي کربلا و حماسه آفرينان نهضت حسيني بودند که جان خويش را فداي امام کردند.پيشتر نيز مسلم بن عقيل، فداي دين خدا و راه حسين «ع » شده بود.دو تن از پسران مسلم از شهداي کربلا بودند.اين حماسه آفرينان از نسل ابو طالب که عموزاده خويش، سيد الشهدا «ع » را ياري کردند عبارتند از: عبدالله بن مسلم، محمد بن مسلم، جعفر بن عقيل، عبد الرحمان بن عقيل، محمد بن عقيل، عبدالله الاکبر، محمد بن ابي سعيد بن عقيل، علي بن عقيل و عبدالله بن عقيل.اين نه نفر، که برخي شان فقيه و عالمي بزرگ بودند، هر کدام پس از نبردي شورانگيز، به شهادت رسيدند. شاعري شهداي کربلا از نسل علي بن ابي طالب را هفت شهيد و از نسل عقيل، نه شهيد دانسته و چنين سروده است:
عين جودي بعبرة و عويل و اندبي ان ندبت آل الرسول
سبعة کلهم لصلب علي قد اصيبوا و تسعة لعقيل (1) .
روز عاشورا نيز که فرزندان عقيل به ميدان مي رفتند، اما دعايشان مي کرد و کشندگان آنان را لعن کرده و آل عقيل را به مقاومت دعوت مي کرد و به بهشت مژده مي داد: «اللهم اقتل قاتل آل عقيل... صبرا آل عقيل ان موعدکم الجنة » (2) .
و به خاطر اين فداکاريها بود که پس از عاشورا، امام زين العابدين «ع » به خانواده آنان بيشتر عاطفه و لطف نشان مي داد و آنان را بر بقيه برتري مي داد، وقتي از او در اين باره مي پرسيدند، مي فرمود: من رفتار و عملکردشان را روز عاشورا با ابا عبدالله «ع » به ياد مي آورم و دلم به حالشان رقت و عطوفت مي يابد.از اين رو، امام سجاد «ع » با اموالي که مختار پس از خروج، به آن حضرت داد، خانه هايي براي آل عقيل ساخت که حکومت اموي آنها را خراب کرده بود. (3) .

پاورقي
(1) حياة الامام الحسين، ج 3، ص 249.
(2) همان.
(3) حياة الام زين العابدين، ج 1، ص 186.


آل محمد

خاندان، دودمان، آل محمد، عترت.منظور، دودمان پاک رسول خدا «ص » و اصحاب کساء و ذريه مطهر پيامبر اسلام است و در حادثه عاشورا، امام حسين «ع » و برادران و خواهران و فرزندان و بستگانش که از نسل پيامبر اکرم در کربلا حضور داشتند، اهل بيت محسوب مي شوند که در پي شهادت آن امام، به اسارت رفتند.محبت ورزيدن به اهل بيت پيامبر، سفارش خدا و رسول است.در قرآن کريم، اجر رسالت پيامبر، مودت با اهل بيت دانسته شده است: «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ». (1) و جايگاهشان در هدايت امت و نجات پيروان، چون کشتي نوح به حساب آمده است.ابوذر از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «انما مثل اهل بيتي فيکم کمثل سفينة نوح من دخلها نجا و من تخلف عنها غرق ». (2) مثل خاندانم در ميان شما مثل کشتي نوح است. هر که داخل آن شود نجات مي يابد، هر که عقب بماند هلاک مي شود.
طبق روايات، اطاعت ائمه فرض است و مودتشان لازم و نافرماني آنان گناه، و هر که بامحبت آنان بميرد، شهيد مرده است. ولايت آنان فريضه است و عامل قبولي اعمال و جواز عبور از صراط.دشمنشان، دشمن خداست. ابو بصير، از امام صادق «ع » پرسيد: «آل محمد» کيانند؟ فرمود: ذريه و نسل او.پرسيد: «اهل بيت محمد» کيانند؟ فرمود: اماماني که اوصياي اويند.پرسيد: «عترت » او چه کسانند؟ فرمود: اصحاب عبا. (3) .
اهل بيت، بمنزله رابط حياتبخش بين ما و خدايند، که اگر اين رابطه قطع شود، ارتباطمان با خدا قطع شده است.در تعليم و تبيين معارف دين هم اين نقش را دارند و شناخت قرآن و درک حقايق آن را بايد از آنان آموخت، که علمشان از سوي خداوند است و پرورده خانه وحي و وارثان علوم پيامبرند. شفاعت و توسل، به دست آنان و به آنان انجام مي گيرد و زدودن تحريف از چهره دين و مقابله با بدعتها از رسالتهاي آنان است. آنگونه که دانش آموز، از طريق معلم با کتاب آشنا مي شود، ائمه اهل بيت، معلمان اين کتابند. اگر از کلاسي معلم را بردارند، از کتاب تنها کاري ساخته نيست.تفکر «حسبنا کتاب الله » به همين دليل، اشتباه است.اين دو «ثقلين »، از هم جدايي ناپذيرند، تا روز قيامت و حضور در کنار کوثر.
شما اي عترت مبعوث خاتم شما اي برترين اولاد آدم
شما از اهل بيت آفتابيد گل جان محمد را گلابيد
امير کشور دلها شماييد شما آيينه هاي حق نماييد
ديانت بي شما کامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد
شما تفسير «نور» و «و الضحي » ييد شما معناي قرآن و دعاييد
اماميد و شهيديد و گواهيد مصون از هر خطا و اشتباهيد
شما راه خدا را باز کرديد شهادت را شما آغاز کرديد
فدا کرديد جان تا دين بماند به خون خفتيد تا آيين بماند
شما شيرازه ي ام الکتابيد شما ميزان حق روز حسابيد
تولاي شما فرض خدايي است قبول و رد آن مرز جدايي است
هر آنکس را که در دين رسول است ولايت، مهر و امضاي قبول است
ولايت، گنج عشقي در دل ماست محبت هم سرشته با گل ماست
دل و جان جهاني عاشق آباد فداي نام شيرين شما باد (4) .
«زيارت جامعه»، از متون معتبري است که يک دوره شناخت ائمه و اهل بيت است. (5) .

پاورقي
(1) شوري، آيه 23.
(2) بحار الانوار، ج 23، ص 121، کنز العمال، ج 12، حديث 34144.
(3) بحار الانوار، ج 25، ص 216.
(4) تلخيصي از مثنوي‏ «اهل بيت آفتاب‏» از: نويسنده.
(5) درباره اهل بيت، از جمله ر.ک: «اهل البيت، مقامهم، منهجهم، مسارهم‏» از: مؤسسة البلاغ.

آل مراد
نام قبيله اي که هاني بن عروه، بزرگ و رئيس آن در کوفه بود.هاني هر گاه ندا مي داد، چهار هزار مسلح و هشت هزار پياده تحت فرمانش جمع مي شدند.وقتي هاني را براي گردن زدن به بازار کوفه بردند، هاني آل مراد را صدا کرد، ولي کسي از بيم جان خويش به حمايتش برنخاست. (1) هاني در ايام حضور مسلم بن عقيل در کوفه، ميزبان او بود، و پيش از مسلم دستگير و شهيد شد.

پاورقي

(1) مروج الذهب، ج 3 ص 59.



آل مروان
دودمان مروان بن حکم که از تيره بني اميه بودند و از سال 64 هجري روي کار آمدند. آغاز سلطه اين خاندان با به خلافت رسيدن مروان بود.مروان از خشن ترين و عنودترين دشمنان اهل بيت و امام حسين «ع » بود و نزد پيامبر و مردم ملعون و مطرود و تبعيد شده بود (مروان) پس از او عبد الملک مروان، وليد بن عبد الملک، سليمان بن عبدالملک، عمر بن عبد العزيز، يزيد بن عبد الملک، هشام بن عبد الملک، وليد بن يزيد، يزيد بن وليد، مروان بن محمد، به ترتيب نزديک به هفتاد سال حکومت کردند (1) و دوران حکومتشان ازسخت ترين دورانهاي شيعه بود.بني مروان جنايتکارترين افراد را در شهرها به ولايت مي گماشتند که حجاج يکي از آنان بود.در زيارت عاشورا «آل مروان » نيز همچون آل زيادو آل ابي سفيان و بني اميه مورد لعن قرار گرفته اند.

پاورقي

(1) حوادث خلفاي آل مروان را در مروج الذهب، ج 3، ص 91 به بعد، مطالعه کنيد.



آلوسي
شهاب الدين محمود شکري آلوسي بغدادي (م. 1270 ه. ق) از علماي اهل سنت است. از نقل سخنان پوچ و شرم آور ابن العربي و هم مسلکان او سخت خشمگين شده به گونه اي که وقتي اسم قاضي ابن العربي را ذکر مي کند مي گويد: «عليه من الله تعالي ما يستحقه» يعني بر او باد از خداي تعالي آنچه مستحق است. آلوسي پس از نقل مطالب مفصل مي گويد:
«اگر هم پذيرفته شود که يزيد خبيث مسلمان بوده، مسلماني بوده که به قدري مرتکب کبائر شده که از عهده بيان خارج است، و به رأي من لعن او جايز است، و ظاهر اين است که آن ملعون توبه نکرده و احتمال توبه او از احتمال ايمان ضعيف تر است، و در حکم اوست ابن زياد و ابن سعد و گروهي، پس لعنت خداي عزوجل باد بر همگي آنان و بر ياران و پيروانشان و بر کسي که ميل به سوي آنان کند تا روز قيامت مادامي که چشمي بر ابي عبدالله الحسين عليه السلام اشک مي ريزد.
آلوسي پس از مطالب کوتاهي،مطلب خود را چنين ادامه مي دهد: «و هر کس بترسد از قيل و قال به جهت تصريح به لعن اين گمراه، پس بگويد: خداي عزوجل لعنت کند هر کسي را که راضي شد به قتل حسين و کسي را که آزرد عترت پيامبر را به ناحق و هر کسي را که حق آنان را غصب نمود. پس او در اين صورت يزيد را لعن کرده، به خاطر دخول او (يزيد) تحت عموم، دخول اوليه در نفس الامر، و کسي مخالف جو از لعن با اين الفاظ نيست، جز ابن العربي و موافقان و هم مسلکان او، زيرا آنان برحسب آنچه از آنها نقل شده، تجويز نمي کنند لعن کسي را که راضي شد به قتل حسين، و سوگند به جان خودم که اين گمراهي بزرگي است که نزديک است بر گمراهي يزيد فزوني يابد.



آمار نهضت كربلا
نقش آمار در ارائه سيماي روشن تر از هر موضوع و حادثه، غير قابل انکار است.ليکن در حادثه کربلا و مسائل قبل و بعد از آن، با توجه به اختلاف نقلها و منابع، نمي توان در بسياري از جهات، آمار دقيق و مورد اتفاق ذکر کرد و آنچه نقل شده، گاهي تفاوتهاي بسياري با هم دارد.در عين حال بعضي از مطالب آماري، حادثه کربلا را گوياتر مي سازد. به همين دليل به ذکر نمونه هايي از ارقام و آمار مي پردازيم: (1) .
مدت قيام امام حسين «ع » از روز امتناع از بيعت با يزيد، تا روز عاشورا 175 روزطول کشيد: 12 روز در مدينه، 4 ماه و 10 روز در مکه، 23 روز بين راه مکه تا کربلا و 8 روز در کربلا (2 تا 10 محرم).
منزلهايي که بين مکه تا کوفه بود و امام حسين آنها را پيمود تا به کربلا رسيد 18 منزل بود (معجم البلدان).
فاصله منزلها با هم سه فرسخ و گاهي پنج فرسخ بود.
منزلهاي ميان کوفه تا شام 14 منزل بود که اهل بيت را در حال اسارت از آنها عبور دادند.
نامه هايي که از کوفه به امام حسين «ع » در مکه رسيد و او را دعوت به آمدن کرده بودند 12000 نامه بود (طبق نقل شيخ مفيد).
بيعت کنندگان با مسلم بن عقيل در کوفه 18000 نفر، يا 25000 نفر و يا 40000 نفرگفته شده است.
شهداي کربلا از اولاد ابي طالب که نامشان در زيارت ناحيه آمده است 17 نفر. شهداي کربلا از اولاد ابي طالب که نامشان در زيارت ناحيه نيامده 13 نفر.سه نفر هم کودک از بني هاشم شهيد شدند، جمعا 33 نفر.اين افراد به اين صورت اند: امام حسين «ع »
1 نفر، اولاد امام حسين 3 نفر، اولاد علي «ع » 9 نفر، اولاد امام حسن 4 نفر، اولاد عقيل 12 نفر، اولاد جعفر 4 نفر.
غير از امام حسين «ع » و بني هاشم، شهدايي که نامشان در زيارت ناحيه مقدسه و برخي منابع ديگر آمده است 82 نفرند.غير از آنان، نام 29 نفر ديگر در منابع متاخرتر آمده است. (اصحاب امام حسين عليه السلام)
جمع شهداي کوفه از ياران امام 138 نفر.تعداد 14 نفر از جمع اين جناح حسيني، غلام بوده اند.
شهدايي که سرهايشان بين قبايل تقسيم شد و از کربلا به کوفه بردند 78 نفر بودند. تقسيم سرها به اين صورت بود: قيس بن اشعث، رئيس بني کنده 13 سر، شمر رئيس هوازن 12 سر، قبيله بني تميم 17 سر، قبيله بني اسد 16 سر، قبيله مذحج 6 سر، افرادمتفرقه از قبايل ديگر 13 سر.
سيد الشهدا هنگام شهادت 57 سال داشت.
پس از شهادت حسين «ع » 33 زخم نيزه و 34 ضربه شمشير، غير از زخمهاي تير بربدن آن حضرت بود.
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون، حسين توست (2) .
شرکت کنندگان در اسب تاختن بر بدن امام حسين 10 نفر بودند.
تعداد سپاه کوفه 33 هزار نفر بودند که به جنگ امام حسين آمدند.آنچه در نوبت اول آمد تعداد 22 هزار بودند به اين صورت: عمر سعد با 6000، سنان با 4000، عروة بن قيس با 4000، شمر با 4000، شبث بن ربعي با 4000.آنچه بعدا اضافه شدند: يزيد بن رکاب کلبي با 2000، حصين بن نمير با 4000، مازني با 3000، نصر مازني با 2000 نفر.
سيد الشهداء روز عاشورا براي 10 نفر مرثيه خواند و در شهادتشان سخناني فرمود و آنان را دعا، يا دشمنان آنان را نفرين کرد.اينان عبارتند از: علي اکبر، عباس، قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شير خوار، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حر بن يزيد رياحي، زهير بن قين و جون.و در شهادت دو نفر بر آنان درود و رحمت فرستاد:
مسلم و هاني.
امام حسين «ع » بر بالين 7 نفر از شهدا پياده رفت: مسلم بن عوسجه، حر، واضح رومي، جون، عباس، علي اکبر، قاسم.
سر سه شهيد را روز عاشورا به جانب امام حسين «ع » انداختند: عبدالله بن عميرکلبي، عمرو بن جناده، عابس بن ابي شبيب شاکري.
سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه کردند: علي اکبر، عباس، عبد الرحمن بن عمير.
مادر 9 نفر از شهداي کربلا در روز عاشورا حضور داشتند و شاهد شهادت پسر بودند: عبدالله بن حسين که مادرش رباب بود، عون بن عبدالله جعفر، مادرش زينب، قاسم بن حسن مادرش رمله، عبدالله بن حسن مادرش بنت شليل جيليه، عبدالله بن مسلم مادرش رقيه دختر علي «ع »، محمد بن ابي سعيد بن عقيل، عمرو بن جناده، عبدالله بن وهب کلبي مادرش ام وهب، علي اکبر (بنا به نقلي مادرش ليلي، که ثابت نيست).
5 کودک نابالغ در کربلا شهيد شدند: عبدالله رضيع شير خوار امام حسين، عبدالله بن حسن، محمد بن ابي سعيد بن عقيل، قاسم بن حسن، عمرو بن جناده انصاري.
5 نفر از شهداي کربلا، از اصحاب رسول خدا بودند: انس بن حرث کاهلي، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، هاني بن عروه، عبدالله بن بقطر عميري.
در رکاب سيد الشهداء، تعداد 15 غلام شهيد شدند: نصر و سعد (از غلامان علي «ع »)، منحج (غلام امام مجتبي «ع »)، اسلم و قارب (غلامان امام حسين «ع ») حرث غلام حمزه، جون غلام ابوذر، رافع غلام مسلم ازدي، سعد غلام عمر صيداوي، سالم غلام بني المدينه، سالم غلام عبدي، شوذب غلام شاکر، شيب غلام حرث جابري، واضح غلام حرث سلماني.اين 14 نفر در کربلا شهيد شدند.سلمان غلام امام حسين «ع »، که آن حضرت او را به بصره فرستاد و آنجا شهيد شد.
2 نفر از ياران امام حسين «ع » روز عاشورا اسير و شهيد شدند: سوار بن منعم و موقع بن ثمامه صيداوي.
4 نفر از ياران امام در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسيدند: سعد بن حرث و برادرش ابوالحتوف، سويد بن ابي مطاع (که مجروح بود و محمد بن ابي سعيد بن عقيل.
7 نفر در حضور پدرشان شهيد شدند: علي اکبر، عبدالله بن حسين، عمرو بن جناده، عبدالله بن يزيد، عبيد الله بن يزيد، مجمع بن عائذ، عبد الرحمن بن مسعود.
5 نفر از زنان از خيام حسيني به طرف دشمن بيرون آمده و حمله يا اعتراض کردند:
کنيز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبي، مادر عبدالله کلبي، زينب کبري، مادر عمرو بن جناده.
زني که در کربلا شهيد شد مادر وهب (همسر عبدالله بن عمير کلبي) بود.
زناني که در کربلا بودند: زينب، ام کلثوم، فاطمه، صفيه، رقيه، ام هاني (اين 6 نفر از اولاد امير المؤمنين بودند) فاطمه و سکينه (دختران سيد الشهدا) رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقيل، فضه نوبيه، کنيز خاص حسين، مادر وهب بن عبدالله.

پاورقي

(1) بخش عمده‏اي از اين آمار از کتاب‏ «زندگي ابا عبدالله الحسين‏»، عماد زاده، «وسيلة الدارين في انصار الحسين‏»، سيد ابراهيم موسوي و «ابصار العين‏»، سماوي است.
(2) محتشم کاشاني.



آمنه
به قولي او همان سکينه عليهاالسلام دختر گرامي امام حسين عليه السلام است، که آمنه نام اصلي اوست و لقب «سکينه يا سکينه» از طرف مادرش رباب به او داده شده است.

آية من آيات الله

نشانه اي از نشانه هاي خدا. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

آيه كهف

سر بريده امام حسين «ع » بر سر نيزه، در کوفه و در ايامي که اهل بيت «ع » را به عنوان اسير، وارد اين شهر کرده بودند، آيه اصحاب کهف را تلاوت مي کرد: «ام حسبتم ان اصحاب الکهف و الرقيم سر بي تن که شنيده است به لب سوره کهف کانوا من آياتنا عجبا» (1) .
سر بي تن که شنيده است به لب سوره کهف
يا که ديده است به مشکات تنور آيه نور

پاورقي

(1) مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 61.

موضوع قفل شده است