نسل و نسب شمربن ذی الجوشن

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
نسل و نسب شمربن ذی الجوشن

با سلام

شمر بن ذى الجوشن

از فرماندهان خشن و جنايتكار سپاه كوفه در حادثه كربلا و از قاتلان سيد الشهدا عليه السلام. وى از طايفه بنى كلاب و از رؤساى هوازن،و مردى شجاع بود كه در جنگ صفين هم در لشكر امير المؤمنين «ع »بود،سپس ساكن كوفه شد و به روايت حديث پرداخت.نامش «شرحبيل »و كينه اش «ابو السابغه »بود.وى از فرماندهان سپاه عمر سعد در حادثه كربلا بود.
و پس از سستى ابن سعد در برخورد قاطع با امام حسين «ع »

همراه با فرمانى از سوى ابن زياد به كربلا آمد كه اگر عمر سعد حاضر به انجام ماموريت نباشد،وى آن را بر عهده گيرد.در كربلا،فرمانده جناح چپ ميدان بود.پس از شهادت امام حسين «ع »،عبيد الله سر امام حسين را همراه او به شام نزد يزيد فرستاد.سپس وى به كوفه بازگشت.وقتى قيام مختار در كوفه پيش آمد،شمر از كوفه بيرون رفت.مختار غلام خويش را با گروهى به طلب او فرستاد.شمر غلام مختار را كشت و به «كلتانيه »از قراى خوزستان رفت.جمعى از سپاهيان مختار به سركردگى «ابو عمره »به جنگ او رفتند. شمردر اين نبرد كشته شد و تن او را پيش سگان انداختند. به نقلى ديگر،پس از خروج مختار،دستگير و كشته شد. نشستن او روى سينه امام حسين «ع »براى بريدن سر مطهر، حمله به خيام اهل بيت،امان نامه آوردن براى عباس تا او را از امام جدا كند،از جنايات ديگر اوست.مردى آبله روو بد سيرت و زشت صورت بود و زنازاده به حساب مى آمد.نامش در زيارت عاشورا،همراه با لعنت آمده است «و لعن الله شمرا».امام حسين «ع »،سخن پرشور«ان لم يكن لكم دين...»را هنگام هجوم شمر به سراپرده امامت و خيمه هاى اهل بيت فرمود. در آخرين لحظات حيات امام حسين «ع »هم كه آن حضرت بر زمين افتاده بود،باز عده اى را تحريك كرد كه بر آن حضرت حمله آوردند.
فرهنگ عاشورانشرمعروف نويسنده: جواد محدثى

شمر بن ذي الجوشن واسم ذي الجوشن شرحبيل ويقال عثمان بن نوفل ويقال أوس بن الأعور أبو السابغة العامري ثم الضبابي حي من بني كلاب كانت لأبيه صحبة وهو تابعي أحد من قاتل الحسين بن علي وحدث عن أبيه روى عنه أبو إسحاق السبيعي ووفد على يزيد بن معاوية مع أهل بيت الحسين.تاریخ دمشق

پدرش از اصحاب است واز پدرش روایت میکند وابواسحاق سبیعی هم از شمر روایت کرده است.

نسب شمر بن ذى الجوشن : ما رواه هشام بن محمّد السائب الكلبي في كتاب المثالب : انّ إ مراءة ذى الجوشن خرجت من جبّانة السّبيع ، إ لى جبّانة كندة ، فعطشت في الطريق ولاقت راعيا يرعي الغنم ، فطلبت منه الماء، فاءبى اءنْ يعطيها إ لاّ بالاصابة منها، فتمكنته ، فواقعها الراعى فحملت بشمر اللعين .

همسر ذی الجوشن بسوی صحرای کنده خارج شد ودر بین راه تشنه شد و از چوپانی درخواست آب کرد و چوپان در ازای مواقعه با وی به او آب داد و شمر محصول این چوپان بود !

برچسب: