چطور سایه های ما بدون خواست ما به خدا سجده می کنند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور سایه های ما بدون خواست ما به خدا سجده می کنند؟

یکی از آیات قرآن می فرماید : وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (رعد 15)و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايه‏هايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‏كنند.
سوال من این است که سایه های ما چگونه بدون خواست ما سجده می کنند؟

با سلام و عرض ادب
خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال در مورد انسان به دو نحو است:
1- سجده و پرستش تشریعی که انسان بعد از درک مبداء هستی و تصدیق معارف انبیاء و اولیا و عمل به فرامین الهی با اختیار خود خدا را عبادت می کند که در این بعد، سجده و عبادت اجباری معنایی نخواهد داشت چون عبادت تشریعی از مجرای فعل اختیاری انسان محقق می شود. و ثواب و عقاب نیز مربوط به بعد تشریع اند.
2- سجده تکوینی:
عالم هستی و جمیع مخلوقات خداوند متعال، خلق اویند و نسبت مخلوق با خالق نیز عین ربط و ارتباط است که آن به آن و دم به دم متصل به فیض الهی است به گونه ای که اگر لحظه ای این فیض قطع شود موجودی باقی نخواهد ماند«و بنور وجهک الذی اضاء له کل شیء». واز طرفی همۀ عالم هستی عالمی ذی شعور است که این مجموعۀ بی کران خالق خود را می شناسند و او را تسبیح می نمایند و اجزای وجودی انسان نیز از این قاعده مستثنی نخواهند بود و همۀ وجود ما چه بدانیم و چه ندانیم در حال تسبیح و خضوع خالق هستی بخش اند.

مرحوم علامۀ طباطبایی (ره) در این رابطه می فرمایند:
و اينكه در آيه مورد بحث[1] سجده را به غير عقلا از قبيل خورشيد و ماه و ستارگان و كوه‏ها نسبت داده، خود دليل بر اين است كه مراد از آن، سجده‏ تكوينى‏ است، نه سجده تشريعى و تكليفى. و سجده‏ تكوينى‏ عبارت است از تذلل و اظهار كوچكى در مقابل عزت و كبريايى خداى عز و جل، و در تحت قهر و سلطنت او. و لازمه آن اين است كه كلمه" من" در جمله‏" مَنْ فِي الْأَرْضِ" شامل نوع انسان، از مؤمن و كافر، بشود چون در سجده‏ تكوينى‏ و تذلل وجودى، استثنايى نيست.[2]

ایشان همچنین در ذیل آیۀ مورد بحث می فرمایند:
تذلل و تواضع همه موجودات در برابر ساحت پروردگارشان خضوع و تذلل ذاتى است، كه هيچ موجودى از آن منفك، و آن از هيچ موجودى متخلف نيست، پس بطور مسلم خضوع موجودات به طوع و بدون سفارش خواهد بود، و چگونه به سفارش و اكراه باشد و حال آنكه هيچ موجودى از خود هيچ چيز ندارد تا در باره‏اش كراهت و يا امتناع و سركشى تصور شود، هم چنان كه خداى تعالى فرموده:" فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ"[3]
و اين عنايت هر چند ايجاب مى‏كند كه سجده موجودات در برابر خداى تعالى به طوع و رغبت بوده و راهى براى تصور اكراه باقى نگذارد، و ليكن عنايت ديگرى در اين بين هست كه چه بسا نسبت اكراه را تا حدى براى بعضى از موجودات، يعنى انسان تصحيح كند، و آن عنايت اين است كه پاره‏اى از موجودات در اجتماع تزاحم قرار گرفته، و با اينكه خود مجهز به طبايعى هستند، مع ذلك چه بسا سببهاى ديگرى هستند كه نمى‏گذارند اين موجودات به غايات و هدفهاى خود نائل شوند، آرى موجوداتى كه در عالم ما قرار دارند كه عالم ماده و دار تزاحم است چه بسا در رسيدن به هدفهاى مقتضيات طبايع خود، به موانع گوناگون و مختلفى برخورند كه اقتضاى آنها بر خلاف اقتضاى طبيعت اينها باشد، و پر واضح است كه هر چه بر خلاف طبيعت باشد مكروه است، هم چنان كه ملايم طبيعت مطلوب است.

بنا بر اين، موجودات اين نشئه در جميع شؤون راجع به خودشان ساجد و خاضع در برابر امر خدا هستند، و ليكن در پاره‏اى از شؤون كه مخالف طبيعت آنها است از قبيل: مرگ و فساد و بطلان آثار و آفات و مرضها و امثال آن، سجود و خضوعشان كرها، و در آنچه كه موافق طبع‏ آنها است از قبيل: حيات و بقاء و رسيدن به هدف و پيروزى و كمال، بطور طوع و انقياد و مانند خضوع ملائكه است كه خدا را در آنچه كه دستورشان مى‏دهد نافرمانى ننموده و عمل مى‏كنند.[4]

:Gol:-------------------------------------------------------------:Gol:

[1]. حج/18«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاء».

[2]. ترجمه تفسير الميزان، ج‏14،507.

[3]. پس به آسمان و زمين گفت به طوع و رغبت و يا جبر و كراهت هم كه شده بيائيد، گفتند به طوع و رغبت آمديم. سوره فصلت، آيه 11.

[4]. ترجمه تفسير الميزان، ج‏11، ص: 440.

آیت الله حسینی تهرانی نکتۀ زیبایی در این رابطه بیان فرموده اند که تقدیم می شود:

هر موجودى و هر ذرّه‏اى نشان دهنده ذات و اسم و صفت خداست در حدّ استعداد خود هر گُلى كه ميرويد و هر ذرّه‏اى و هر سنگى و هر ريزه ماسه‏اى كه باد در فضا منتشر ميكند لا إلَهَ إلّا اللَه است و نشان دهنده ذات او و اسم او و صفت اوست، منتهى در حدّ استعداد و ظرفيّت خود.
پس تمام عالَم لا إله إلّا الله است: عالم مُلك و ملكوت.

مردگان همه از اهل لا إله إلّا الله شده‏اند

اوّلين ذكرى كه ميگوئيم لا إله إلّا الله است، در موقع اسلام آوردن لا إله إلّا الله است، وقت مردن هم لا إله إلّا الله است.
ولى افسوس كه انسان معناى اين ذكر را نمى‏فهمد و با تأمّل و دقّت تفسيرش را پى جوئى نمى‏كند و به زبان نمى‏آورد، وقتيكه از دنيا رفت و جنازه‏اش را برداشتند بر جنازه او ميخوانند: لا إله إلّا الله.
يعنى اى مرده مسكين، حالا فهميدى كه لا إله إلّا الله است؟ فهميدى كه غير از خدا معبودى نيست؟! مؤثّرى نيست؟!
در زندگى هر چه به تو گفتند: لا إله إلّا الله، نفهميدى! و از استكبار و شخصيّت طلبى بيرون نيامدى! و از استقلال منشى و ربوبيّت قدمى به جادّه عبوديّت ننهادى! اينك بر تو مسلّم و واضح و روشن شد كه: لا إله إلّا الله.

مستحبّ است انسان چون به قبرستان وارد ميشود سلام كند؛ به كه؟ به اهل لا إله إلّا الله.
به آن كسانى كه از زمره لا إلَه إلّا اللَه و اهل توحيد شده‏اند و با ظهور جلالت و عظمت حضرت احديّت به قبض روح، همه چيز خود را تسليم حقّ نمودند و از فرعونيّت و خود پرستى برون آمدند، و طوعاً أو كرهاً اقرار و اعتراف به وحدانيّت ذات حقّ تعالى و تقدّس نمودند، و در اين قبرستان همگى بدون تفاوت خفته‏اند؛ زن و مرد، پير و جوان، بچّه و بزرگ، عالم و عامى، غنىّ و فقير، رئيس و مرؤوس، متعيّن و بدون شهرت؛ همه صفا نموده، و فعلًا نه جنگى و و دعوائى، نه خود فروشى و استكبارى؛ همه در يك رديف خسبيده‏اند، سكوت محض كه دلالت بر لا إله إلّا الله دارد، فضاى قبرستان را پر كرده است.
از أمير المؤمنين عليه السّلام روايت است كه چون وارد قبرستان شدى بگو:

بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ مِنْ أَهْلِ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ يَا أَهْلَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ بِحَقِّ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ مِنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ.َیا لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ بِحَقِّ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ احْشُرْنَا فِى زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَهِ عَلِىٌ‏وَلِىُّ اللَهِ .[1]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. اين دعا را مجلسى در كتاب دعاى «بحار الانوار» طبع كمپانى، ج 22، ص 302 آورده است.

أشعار عالى فيض كاشانى در بارۀ توجه به لا إله إلّا الله‏

سكينه دل و جان لا إله إلّا الله

نتيجه دو جهان لا إله إلّا الله‏

ز شوق دوست به بانگ بلند ميگويد

همه زمين و زمان لا إله إلّا الله‏

تو گوش باش كه تا بشنوى ز هر ذرّه

چو آفتاب عيان لا إله إلّا الله‏

به گلستان گذرى كن به برگ گل بنگر

ز رنگ و بوى بخوان لا إله إلّا الله‏

به برّ و بحر گذر كن به خشك و تر بنگر

شنو ز اين و ز آن لا إله إلّا الله‏

بكَن تو پنبه غفلت ز گوش و پس بشنو

ز نطق خُرد و كلان لا إله إلّا الله‏

سحر ز هاتف غيبم ندا به گوش آمد

كه أيُّها الثَّقَلان لا إله إلّا الله‏

به گفتن دل و جان فيض اقتصار مكن

بگو به نطق و زبان لا إله إلّا الله[1]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. معاد شناسى، ج‏6، ص: 35

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

قطعاً مقصود از عبادتی که انگیزة آفرینش انسان بوده حرکات و ورد وذکرهای بی روح نیست؛ و از خالق حکیمی چون خداوند پذیرفته نیست که میلیاردها عامل طبیعی و انسانی را منظم و هماهنگ کند تا انسانی به وجود آید و هدف خلقت او این باشد که چند بار خم و راست شود و ذکرهای بی اثر و وردهای بی روح را بر زبان جاری کند.

قرآن می فرماید که همة موجودات آسمانی و زمینی همه در عبادت و عبودیت حق اند:

« اِن کُلُّ مَن فی السَّمواتِ وَالاَرضِ اِلاّ اتِی الرَّحمنِ عَبداً .»
(تمام کسانی که در آسمانها و زمین اند بندة اویند [ و در حال عبودیت او)


« وَ لهُ اَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالاَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً »
(و تمام کسانی که در آسمانها و زمین اند از روی اختیار یا اجبار در برابر او تسلیم اند.)

« وَ لِلّهِ یَسجُدُ مَن فِی السَّمواتِ وَالاَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَالاصالِ »

(تمام کسانی که در آسمانها و زمین اند ـ از روی اطاعت یا اکراه ـ و همچنین سایه هایشان هر صبح و عصر برای خدا سجده می کنند)«

سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَالاَرضِ وَ هُوَالعَزیزُالحَکیمُ »

(آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند؛ و او عزیز و حکیم است.) این عبادت کمیّت و کیفیت مخصوصی ندارد

ابن كثير در تفسير خود ميگويد : ( خداوند متعال در اين آيه از عظمت و جلال خود خبر داده است كه همه چيز در برابرش خاضع اند و تمام مخلوقات ، اعم از جماد و حيوان و موجودات مكلف مثل انسان و جن و فرشتگان در برابرش پست و بي ارزشند و خبر داده است كه هرچه داراي سايه است و سايه اش به چپ و راست حركت ميكند – و به عبارتي ديگر صبح وشام دارد – با سايه خود در برابر خدا سجده ميكنند . )

ظلال جمع ظل به معنى سايه است، ذكر اين كلمه در آيه فوق نشان مى‏دهد كه منظور از سجود تنها سجود تشريعى نيست، زيرا سايه‏هاى موجودات از خود اراده و اختيارى ندارند، بلكه تسليم قوانين تابش نور مى‏باشند، و بنا بر اين سجده آنها، تكوينى، يعنى تسليم در مقابل قوانين خلقت است.

موضوع قفل شده است