دروغ سفید، مصلحت یا ماکیاولی؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دروغ سفید، مصلحت یا ماکیاولی؟

عمده آنچه که از اصول اخلاقی پسندیده انسانی، قرآن و احادیث بر می آید در نفی دروغ و کلام خلاف واقع است.

اما معدود مواردی دیده می شود؛ که در فرهنگ جوامع، و حتی بعضی از احادیث ما دروغ مصلحت آمیز دارای مجوز اعلام می شود.

نمونه ای از احادیث برای پرهیز از تکرار:

نمونه احادیث در سایت جمع آوری شده در سایت آوینی
پست مرتبط در سایت

حال این سوالات مطرح است:

1- دروغ مصلحت آمیز، در وادی "فرا اخلاق" (meta-ethics) به کدام مکتب اخلاقی سنخیت دارد؟
وظیفه گرایی؟ منفعت گرایی؟ یا ارزش گرایی؟

2- اگر در تنها با منفعت گرایی قابل درک است؛ در کدام نوع از منفعت گرایی؟

3- اگر منفعت گرایی است، آیا ایرادات و انتقاداتی که متوجه منفعت گراییست متوجه این مورد نمی شود؟

4- آیا منفعت گرایی و ماکیاولی لزوما بر هم منطبق هستند؟

5- اصولا حقیقت اخلاق اسلامی با کدام است؟ وظیفه گرایی، منفعت طلبی یا ارزشگرایی؟

6- آیا می شود در یک مجموعه از دستور العمل های اخلاقی، از مخلوطی از چند فلسفه جداگانه و بعضا متضاد استفاده کرد؟ یا ملزم به پایبندی به یک مکتب هستیم؟

دوستان کسی نظری نداشت؟


سلام علیکم

خداوند در قالب وحی جهان بینی ای را برای انسانها تعریف نمود.که طبق آن جهان بینی بد و خوب شامل اطاعت از فرمان الهی با عنوان نیکو و عداوت و مخالفت با فرمان الهی با عنوان بد شناخته میشود.

این مساله باعث میشود که یک دین مدار ( مثلا مسلمان معتقد و مومن ) دارای منطقی برای تحلیل و تشخیص بد از خوب باشد.

مثلا اگر کلامی در تضاد با فرامین الهی باشد هر چند هم راست باشد از دید یک مسلمان مردود است.
مثلا غیبت کردن بمعنای افشای اسرار دیگران هرچند هم که راست باشد ضد فرمان الهی و ضد اخلاق دینی است و خداوند غیبت و تجسس در امور دیگران را صراحتا در قرآن نهی کرده و بین مردم ستری نهاده که مردم از اعمال یکدیگر در گذشته و حال و آینده باخیر نشوند والا محبت و رافت میان انسانها به دشمنی و جدل و کشتار تبدیل میشود.

شخص غیبت کننده این ستر را میشکند هرچند کلام او راست باشد.

لذا اگر بر اساس جهان بینی و منطق توحیدی بخواهیم به دنیا و اعمالمان بنگریم لازم است چیزی را راست و حقیقت بنامیم که مطابق با فرمان الهی باشد
و چیزی را دروغ و ناصحیح بدانیم که بر ضد و خلاف اوامر او باشد.

لذا ما دروغ مصلحت آمیز نداریم.
اگر راستی باعث فتنه ای میشود و نتیجه ای غیر اخلاق اسلامی دارد آن دروغ است راست نیست.

یاحق

bina88;169579 نوشت:
[=times new roman]
سلام علیکم

خداوند در قالب وحی جهان بینی ای را برای انسانها تعریف نمود.که طبق آن جهان بینی بد و خوب شامل اطاعت از فرمان الهی با عنوان نیکو و عداوت و مخالفت با فرمان الهی با عنوان بد شناخته میشود.

این مساله باعث میشود که یک دین مدار ( مثلا مسلمان معتقد و مومن ) دارای منطقی برای تحلیل و تشخیص بد از خوب باشد.

مثلا اگر کلامی در تضاد با فرامین الهی باشد هر چند هم راست باشد از دید یک مسلمان مردود است.
مثلا غیبت کردن بمعنای افشای اسرار دیگران هرچند هم که راست باشد ضد فرمان الهی و ضد اخلاق دینی است و خداوند غیبت و تجسس در امور دیگران را صراحتا در قرآن نهی کرده و بین مردم ستری نهاده که مردم از اعمال یکدیگر در گذشته و حال و آینده باخیر نشوند والا محبت و رافت میان انسانها به دشمنی و جدل و کشتار تبدیل میشود.

شخص غیبت کننده این ستر را میشکند هرچند کلام او راست باشد.

لذا اگر بر اساس جهان بینی و منطق توحیدی بخواهیم به دنیا و اعمالمان بنگریم لازم است چیزی را راست و حقیقت بنامیم که مطابق با فرمان الهی باشد
و چیزی را دروغ و ناصحیح بدانیم که بر ضد و خلاف اوامر او باشد.

لذا ما دروغ مصلحت آمیز نداریم.
اگر راستی باعث فتنه ای میشود و نتیجه ای غیر اخلاق اسلامی دارد آن دروغ است راست نیست.

یاحق

سلام

اگر اجازه بدید مطالب شما رو تجزیه کنم؛ ببینیم هر قسمت با چه بینش اخلاقی سازگار هست.

نقل قول:
[=times new roman]طبق آن جهان بینی بد و خوب شامل اطاعت از فرمان الهی با عنوان نیکو و عداوت و مخالفت با فرمان الهی با عنوان بد شناخته میشود.

بر اساس تقسیم بندی که من بیشتر با اون آشنا هستم؛ این یک دیدگاه وظیفه گراست. ما به وظیفۀ تعیین شده عمل میکنیم و عمل اخلاقی همین عمل به وظیفه است.

از بین دیدگاه های اخلاقی در حوزه های اخلاق اسلامی، من اشاعره را نزدیک به این نظر می شناسم. شاید منظور شما البته به این نباشد که حسن و قبح افعال شرعی است و ذاتی نیست. اما ملاک عمل را همین قرار داده اید.

نقل قول:
[=times new roman] اگر راستی باعث فتنه ای میشود و نتیجه ای غیر اخلاق اسلامی دارد آن دروغ است راست نیست.

در این جا، بیشتر به یک منفعت گرایی یا نتیجه گرایی متمایل هستید. (توجه به نتیجه عمل دارید تا خود عمل) البته همانطور که میدانید منفعت گرایی الزاما بار معنی منفی ندارد. یک منفعت گرا می تواند altruist یا دیگرگرا باشد. یعنی منفعت جمعی و دیگران را مد نظر داشته باشد. همین فتنه که شما بکار بردید نشان از همین منفعت گرایی altruistic دارد.

اکنون با اجازه شما به پرسش های اول، از طرف شما پاسخ می دهم:
شما به طور کلی اخلاق اسلامی را بیشتر وظیفه گرا می بینید؛ دروغ مصلحت آمیز را در منفعت گرایی با دید دیگر گرایانه می دانید. ما بقی بی پاسخ می ماند.

این برداشت من از نظر شما بود؛ تا نظر خودتان چه باشد...

سلام علیکم جمیعا

خیلی ممنونم بابت این تحلیل و تطابق این اقوال با تفکرات ماکیاولی و ...

منجم باشی;169595 نوشت:
بر اساس تقسیم بندی که من بیشتر با اون آشنا هستم؛ این یک دیدگاه وظیفه گراست. ما به وظیفۀ تعیین شده عمل میکنیم و عمل اخلاقی همین عمل به وظیفه است. از بین دیدگاه های اخلاقی در حوزه های اخلاق اسلامی، من اشاعره را نزدیک به این نظر می شناسم. شاید منظور شما البته به این نباشد که حسن و قبح افعال شرعی است و ذاتی نیست. اما ملاک عمل را همین قرار داده اید.


میدانیم مبنای هر فلسفه ای منطق آن فلسفه است.
یعنی اگر مثلا هم جنس بازی در منطق غرب عیب نیست و عملی طبیعی مطابق با مثلا فلان تحلیلها و نتیجه گیریهاست پس تحلیل آنها از مسائل و اظهار نظرهایشان با ما فرق میکند
چراکه بر اساس منطقی که خداوند متعال طبق وحی تبئین فرموده قوم لوط قومی عاصی در برابر خداوند و مطرودند لذا تحلیل و تصمیم گیریهای ما منجر به تضاد و تقابل با دیدگاه اول خواهد شد.

منطق اسلامی برگرفته از جهان بینی توحیدی و جهان بینی توحیدی برگرفته از کتاب خدا و سنت رسول الله که همان کلام ائمه سلام الله علیهم اجمعین است شکل گرفته.

منجم باشی;169595 نوشت:
در این جا، بیشتر به یک منفعت گرایی یا نتیجه گرایی متمایل هستید. (توجه به نتیجه عمل دارید تا خود عمل) البته همانطور که میدانید منفعت گرایی الزاما بار معنی منفی ندارد. یک منفعت گرا می تواند altruist یا دیگرگرا باشد. یعنی منفعت جمعی و دیگران را مد نظر داشته باشد. همین فتنه که شما بکار بردید نشان از همین منفعت گرایی altruistic دارد. .


منفعت گرائی در ماکیاولی عبارتست از هر عملی که
به نفع انسان است و هدف او را شامل میشود به هر طریق ممکن باید انجام پذیرد و در این مسیر استفاده از هر وسیله ای خواه از دید دیگران اخلاقی باشد و یا نباشد اخلاقی و منطقی است.

در آنچه که بعنوان جهان بینی توحیدی گفته شد منفعتی برای انسان در نظر است که خداوند آنرا برای او مفید دانسته و تبئین فرموده.

این منفعتی که برای انسان تشریح شده مطابق با سعادت او در دنیا و آخرت اوست. مسیر رسیدن به این سعادت رعایت آن فرامین است.

منجم باشی;169595 نوشت:
اکنون با اجازه شما به پرسش های اول، از طرف شما پاسخ می دهم:
منجم باشی;169595 نوشت:
شما به طور کلی اخلاق اسلامی را بیشتر وظیفه گرا می بینید؛ دروغ مصلحت آمیز را در منفعت گرایی با دید دیگر گرایانه می دانید. ما بقی بی پاسخ می ماند. این برداشت من از نظر شما بود؛ تا نظر خودتان چه باشد...


اگر منظور شما را درست متوجه شده باشم شما معتقدید در جهان بینی توحیدی ای که حقیر وصف کردم در حقیقت بینشی را ارائه دادم که در آن وظیفه گرائی و رعایت حقوق دیگرن وجود دارد.

خیر منظور بنده این نیست ولی سعی میکنم در این باب آنچه که مبهم است شرح دهم .

وظیفه گرائی بدون تعقل و تفکری که در آیات الهی به آن توصیه شده همانند شدن با حیواناتی است که یک دوره مشخص زندگی رامیگذرانند و اعمالی همچون دگر دیسی و غیره را بدون فهم و درک پشت سر میگذارند و میمیرند است.

پس وظیفه گرائی به همراه فهم و درک کامل وظیفه ( انجام فرائض بهمراه درک دلیل انجام آنها ) انسان ذی شعور را از حیوان جدا میکند و با جمع انجام وظیفه و فهم وظیفه

ایمان پدید می اید.

در مورد دگر خواهی میتوانم رعایت عدل و انصاف را توصیف نمایم.

در اسلام ما معتقد به تساوی نیستیم. در عوض معتقد به عدل هستیم.
مثلا تساوی بین مردم جامعه ای میسازد مانند کمونیسم و سوسیالیسم.
که در این جوامع ما شاهد برابری مادی بین افراد آن جامعه در حق برخورداری از کار مسکن و ... هستیم.

در قرآن کریم با طرح 2 آیه لیس للانسان الا ما سعی برای انسانها در صورت رعایت حلال و حرام حق برخورداری از ثروت و غیره را در حدود شرع قائل میشود و
در آیه ان اکرمکم عند الله اتقیکم برابری با هر رنگ و نژاد و رتبه و مقام در برابر حکم خدا و نتیجتا حاکم شرع را توصیه مینماید.

در قرآن ما معتقد به راست گوئی صرف نیستیم ولی معتقد به حق گوئی هستیم.
راست گوئی بدون پذیرش توحید هم میسر است ولی منحرف هم هست چون در آن اخلاق و عدل و... ممکن است رعایت نشود.

در عوض در حقیقت و حق گوئی راستگوئی در سایه توحید و به نفع مومنین و مطابق با دین خدا و در جهت تعالی افراد و جامعه صورت میپذیرد.

اینها مبین یک نگرش دیگر به مفاهیم است و بطور کل این نگرش را جهان بینی توحیدی مینامند.

یاحق

سلام
به نکات خوبی اشاره کردید که گرچه سوتفاهم است اما مقدمه ای برای حل مشکل.

1- ماکیاولی، با منفعت گرایی یکی نیست. اساسا ماکیاولی یعنی بی اخلاقی! و منفعت گرایی درست یا غلط یک مکتب اخلاقیست!
گاهی همین مقدمه می شود که بگویند دورغ مصلحتی (منظور همان موارد مجاز شمرده شده است) یعنی ماکیاولی!
اگر به هیچ نتیجه ای نرسیم، همین که مشخص کنیم دروغ مصلحتی هرچه هست ماکیاولی نیست؛ خودش غنیمت است.

2- در مورد اخلاق اسلامی، باید این مسئله را حل کنیم. آیا اخلاق اسلامی وظیفه گراست؟ یا فضیلت گرا؟

اصول اخلاق شیعه مشخص است؛ اما در باب انطباق آن با 3 دیدگاه کلاسیک اخلاقی، من اخلاق در مکتب شیعه را فضیلت گرا می بینم.

در واقع شما برای حل این مشکل باید به این سوال اساسی پاسخ بدید:
آیا حسن و قبح اعمال را ذاتی میدونید؟ یا به حکم شرع ؟

===========================================

در واقع قدم اول رفع این ابهام است، که ولو اینکه جواز دروغ مصلحتی بر مبنای توجه به نتیجه باشد (نتیجه گرایی) این به معنی این نیست که این یک نظر ماکیاولی است.

اما مشکل دیگری باقی می ماند که بگذارید اول تکلیف مشکل اول را حل کنیم. اینکه اخلاق را در اسلام وظیفه گرا میدانیم یا فضیلت گرا؟ به چه دلیل؟


سلام علیکم

سپاسگذارم بابت سوالاتتان . من هم کوتاه سخن میکنم چراکه تاپیک بلند حتی اگر سخن ملاصدرا باشد حوصله را از خواننده می رباید.

منجم باشی;169679 نوشت:
در واقع شما برای حل این مشکل باید به این سوال اساسی پاسخ بدید: آیا حسن و قبح اعمال را ذاتی میدونید؟ یا به حکم شرع ؟

آنچه که بعنوان شرع و حکم الهی بر انسان نازل شده ان بخش از نادانسته های انسان است از ماهیت خودش.

یعنی ما نمیدانیم و نمیدانستیم که اگر به اخلاقیات اسلامی عمل نمائیم دنیای ما مدینه فاضله ای میشود که حتی در تصورات هم قابل تخمین نیست.

خداوند که خالق بشر است و بهتر از هر کسی - خالق بر ماهیت و نیازهای مخلوقش اشراف دارد - این نیازها را برای ما واضح کرد و اخلاقیات را من باب مثال توصیف نمود .

قبل از اینکه ما به آن اخلاقیات عمل کنیم شاید باز آنرا حکم شرع می دانستیم.
ولی وقتی عمل کردیم و نتیجه اش را دیدیم آنرا گره گم شده ذات خود یافتیم.

پس باید به نتیجه پس از عملمان رجوع کنیم. این احکام بدون هیچ شکی ذاتی است و قول خداوند مبنی بر علم الانسان ما لم یعلم حق است.

یاحق

با سلام

با این اوصاف، شما بایستی به 3 گروه سوال پاسخ دهید:

1- بایستی به ایرادات وارد شده بر شرعی بودن حسن و قبح افعال پاسخ دهید.
(این موضوع به بحث ما حداقل الآن وارد نیست. چون اگر شما بگویید که اعتقاد به حسن و قبح شرعی دارید و چون شرع جواز دروغ مصلحت آمیز را در مواردی داده پس اخلاقیست تقریبا مسئله ای باقی نمی ماند مگر ایراد به شرعی بودن حسن و قبح که البته این ایرادات کم نیست....)

2- چطور قصد دارید هم به نتیجه بنگرید؟ هم به وظیفه؟ این دو همیشه با هم سازگار نیستند. انسان وظیفه گرا؛ به وظیفه عمل میکند نه فقط به این دلیل که به نتیجه بی تفاوت است، بلکه به این دلیل که به نتیجه آگاه نیست.

3- اگر مشکل قبل را حل کردید و توانستید بین نتیجه گرایی و عمل به وظیفه اتحاد ایجاد کنید باید به مجموعه ایرادات وارد بر نتیجه گرایی پاسخ دهید. از جمله اینکه شما فقط به نتیجه در محدودۀ خاص و کوچکی از زمان آگاهید و عملا انسان از نتیجه نهایی عمل خود غافل است.

سلام علیکم

بله این بحث کلامی است و کمی خارج از عرفان است.

فقط یک مطلب را در این تاپیک ذکر میکنم که تاپیک بیش از این منحرف نشود
حکم شرع برای کسانیکه قادر به تحلیل مسائل نیستند ولی میخواهند اهل ایمان باشند کفایت میکند.
آنها امید به لقاء الله دارند و وظیفه خود را انجام میدهند و این مساله هیچ تعارضی با هم ندارد.

ولی در اکثر موارد انسان به ذاتی بودن احکام پی میبرد.
مثلا نماز میخواند و یا ذکر اسماء الهی را میگوید و آرامش می یابد . لذا به تطابق و مناسبت احکام با نیازهای نفس خودش پی میبرد.
و
برای استفاده هرچه بیشتر از این نفع الهی این مسیر را ادامه خواهد داد.

در تمام این مسیر هر دو این دو دسته نتیجه را حدس نمیتوانند یزنند. نتیجه را در صورت دانستن مجموعه عمل کرد و در نهایت دانستن لطف خدا متعال میتوان حدس زد. که این دو میسر نیست.

یاحق

bina88;169784 نوشت:
[=times new roman]سلام علیکم

بله این بحث کلامی است و کمی خارج از عرفان است.

فقط یک مطلب را در این تاپیک ذکر میکنم که تاپیک بیش از این منحرف نشود
حکم شرع برای کسانیکه قادر به تحلیل مسائل نیستند ولی میخواهند اهل ایمان باشند کفایت میکند.
آنها

[=times new roman] امید[=times new roman] به لقاء الله دارند و وظیفه خود را انجام میدهند و این مساله هیچ تعارضی با هم ندارد.

ولی در اکثر موارد انسان به ذاتی بودن احکام پی میبرد.
مثلا نماز میخواند و یا ذکر اسماء الهی را میگوید و آرامش می یابد . لذا به تطابق و مناسبت احکام با نیازهای نفس خودش پی میبرد.
و
برای استفاده هرچه بیشتر از این نفع الهی این مسیر را ادامه خواهد داد.

در تمام این مسیر هر دو این دو دسته نتیجه را حدس نمیتوانند یزنند. نتیجه را در صورت دانستن مجموعه عمل کرد و در نهایت دانستن لطف خدا متعال میتوان حدس زد. که این دو میسر نیست.

یاحق

سلام
حکم شرع، در سطح فرااخلاق نیست. در سطح اخلاق کاربردی مطرح است. در این سطح نه فقط اسلام که در همه مکاتب هم برای کسی که نمی تواند اصول و ریشه ها را درک کند همین عمل به حکم کفایت میکند.

سوالات مطرح در مورد این بحث با همان سطح فرا اخلاق و نهایتا normative ethics مرتبط است.

سوال اصلی بررسی ریشه ها خواستگاه های یک حکم است.

بنابراین وقتی در این سطح شما پاسخ بگویید که چون خداوند گفته پس درست است؛ یعنی همان پذیرش حسن و قبح شرعی افعال و چون میدانم با معایب این نظر آگاهید وارد این بحث نمی شود.

پ.ن1

سرچی که کردم در تالار یک تاپیک مشابه هم وجود دارد که کوتاه و مختصر است. شاید امکان انتقال به بخش اخلاق هم باشد

پ.ن2

سعی میکنم این 3 سطح اخلاق را در اولین فرصت باز کنم تا این تداخل ایجاد نشود. و منظور ها بیشتر درک شود.

موضوع قفل شده است