آيا علم و اراده گسترده خدا مانع اختيار انسان است؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا علم و اراده گسترده خدا مانع اختيار انسان است؟

آيا علم و اراده گسترده خدا مانع اختيار انسان است؟

برخي از مخلوقات خداوند (مانند ملائكه ) داراي گرايش معنوي و فاقد تمايلات مادي اند و برخي (چون حيوانات ), داراي تمايلات مادي و فاقد گرايش هاي والاي معنوي اند. هر يك از اين دو گروه كمال خود را دارند. ملائكه , خداوند را تسبيح و تقديس مي كنند و جميع اوامر او را اطاعت كرده , هرگز مخالفت نمي كنند,(صافات , آيه ي 16; انبيائ, آيه 27; تحريم , آيه ي 6). ملائكه موجوداتي مجرداند كه همه ي كمالات خود را, از ابتداي آفرينششان دارند. خداوند, انسان را موجودي دو بعدي و داراي گرايش هاي مادي و معنوي آفريد و به او اختيار داد تا با اراده ي خود, راه بندگي را برگزيند. در درون او, دو نيروي عقل و فطرت و نفس اماره و در بيرون پيامبران , ملائكه و شياطين را دعوت كننده ي او به خوبي ها و بدي ها قرار داد و زمينه هاي هدايت را چنان براي او فراهم آورد كه وي راه را از چاه و حق را از باطل تشخيص دهد. كمالي كه مقصود از آفرينش انسان است , كمالي است كه او به اختيار خود انتخاب مي كند و اين كمال , برتر از كمال ملائكه است .
دوم . بايد ديد آيا علم پيشين الهي به افعال انسان , اختيار انسان را از بين مي برد يا نه ؟ اگر علم الهي مانع اختيار انسان باشد, آن هدفي كه از آفرينش انسان داشت محقق نمي شود, اما اگر مانع اختيار انسان نباشد, هدف از آفرينش انسان محقق مي شود. علم پيشين الهي , زماني مانع اختيار انسان مي شود كه باعث ضروري و حتمي بودن آن براي انسان گردد; يعني , قبل از اين كه اراده انسان به انجام دادن آن كار تعلق گيرد, وقوع آن فعل حتمي و ضروري باشد و اراده انسان هيچ تائثيري در وقوع آن فعل نداشته باشد. در حالي كه علم پيشين الهي , هرگز چنين اقتضا و تائثيري ندارد; زيرا علم پيشين الهي , نه علت تامه آن فعل است و نه جزئ علت آن ; يعني , علم الهي هيچ نقشي در تحقق آن فعل ندارد. البته اراده تكويني الهي , همواره جزئ علت افعال انسان است ; يعني , تا اراده الهي نباشد, هيچ حادثه اي رخ نمي دهد. اما اراده تكويني الهي نيز مانع اختيار انسان نيست ; زيرا اراده خداوند به اين تعلق گرفته است كه انسان با اختيار خود, فلان كار را انجام دهد. پس اراده تكويني خداوند, به اراده انسان تعلق گرفته است و هيچ منافاتي با آن ندارد. به عبارت ديگر, خداوند آنچه را انسان با اختيار خود انجام مي دهد, از قبل مي دانسته و نيز اراده كرده است كه انسان بتواند همان كار را انجام دهد. پس علم و اراده الهي , مانع اختيار انسان نمي شود و انسان مي تواند با اختيار خود, به كمال مطلوب و هدف از خلقتش دست يابد.
سوم . شايد مراد شما از اين كه »با علم پيشين الهي به افعال بشر, آفرينش او عبث مي شود«, اين باشد كه »اگر خدا مي داند هر كس به چه كمالاتي دست خواهد يافت , مي توانست همان كمال را از همان ابتدا به او بدهد و ديگر نيازي به اين همه آزمايش نبود«. در پاسخ گفتني است كه كمال اختياري , جز از طريق رفتار اختياري تحصيل نمي شود. از اين رو خداوند آن كمال را بدون رفتار اختياري انسان , به او نمي دهد. كمالي كه خداوند بدون رفتار اختياري به انسان بدهد, كمال غيراختياري خواهد بود. عدم اعطاي كمال اختياري , بدون رفتار اختياري , ناشي از ناتواني در فاعل نيست ; بلكه , ناشي از مرتبه ي وجودي آن كمال است . مرتبه ي وجودي كمال اختياري , پس از رفتار اختياري است . به عبارت ديگر, رفتار اختياري , علت كمال اختياري است و ايجاد معلول , بدون علت محال است و خداوند, قادر به افعال محال نيست , و اين ناتواني ناشي از استحاله ي فعل است ; نه ضعف فاعل

لطفا آیات مربوط به اختیار انسان را بیان کنید.

نیایش سبز;5179 نوشت:
لطفا آیات مربوط به اختیار انسان را بیان کنید.

سلام

با تشکر از سؤال خوب جناب محمد و بحث و مشارکت سایر کاربران محترم

در خصوص آیات قران کریم در بارۀ اختیار گفتنی است:

قرآن کریم کراراً روى مساله اختیار انسان تکیه کرده و در آیات مورد بحث با عبارتی روشن و شفاف بر اختیارانسان تأکید می کند که در این مجال به بخشی از این آیات اشاره می کنیم:

1- در آیه ای می فرماید: «فمن شاء اتخذ الى ربه مابا؛ هر کس بخواهد مى تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند» (نبا/39)

2- آیه ای دیگر: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکرگزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید» ( دهر/ 3 ).

3- و در آیه 29 سوره کهف مى فرماید: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر (انا اعتدنا للظالمین نارا)؛ هر کس مى خواهد ایمان بیاورد و هر کس نمى خواهد راه کفر پیش گیرد ( ولى بدانند ما براى کافران آتش عظیمى فراهم ساخته ایم)».

4- و نیز در آیه 29 دهر مى خوانیم: «ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا؛ مسلما این تذکرى است، هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى کند».

5- ( ذیل آیه 20 و 21 سوره فصلت ) و فهرست وار به گواهان قیامت اشاره مى شود: نخست ذات پاک خداوند که مى فرماید: هر عملى را انجام مى دهید ما شاهد و ناظریم ( یونس /61 ). سپس پیامبران و اوصیا هستند ( نساء / 41 ). و بعد از آن زبان و دست و پا و به طور کلى اعضاى پیکر انسان ( نور /24 ) و دیگر پوست تن انسان ( فصلت/ 21 ). و دیگر فرشتگان ( ق/ 21 ) و آیات دیگر و سپس زمینى که انسان روى آن زندگى مى کند و اطاعت و گناه از او سر مى زند ( زلزال / 4). آیات فوق در توصیف این فرشتگان مى گوید: آنها بزرگوار و در نزد پروردگار والامقامند تا انسانها بیشتر مراقب اعمال خویش باشند زیرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصیت والاترى داشته باشد انسان بیشتر از او ملاحظه مى کند و از انجام گناه شرمنده تر مى شود. تعبیر به کاتبین در آیه 11 سوره انفطار که می فرماید: «کراما کاتبین؛ فرشتگان بزرگواری که نویسندگان اعمال شما هستند»، در حقیقت تاکیدى است بر این معنى که آنها به حافظه قناعت نمى کنند بلکه دقیقا مى نویسند و ثبت مى کنند و به این ترتیب هرگز چیزى از آنها فوت نمى شود و صغیر و کبیر را ثبت مى کند. تعبیر به «یعلمون ما تفعلون؛ آنچه را انجام مى دهید آنها مى دانند» (انفطار/12) باز تاکید مجددى است بر این حقیقت که آنها از همه اعمال شما بدون استثنا آگاهند و نوشتن آنها بر اساس همین آگاهى است. تمام این تعبیرات بیانگر اختیار و آزادى اراده انسان است، چرا که اگر آدمى اختیارى از خود نداشت گماردن این همه مامورین ثبت و ضبط اعمال و اینهمه هشدار و اخطارها هدف و مفهوم صحیحى نخواهد داشت.

6- خداوند می فرماید: «فما لهم لا یؤمنون * و اذا قرىء علیهم القرآن لا یسجدون؛ پس چرا آنان ایمان نمى آورند؟! و هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مى شود سجده نمى کنند؟!» (انشقاق 20 و 21). مرحوم طبرسى در مجمع البیان از آیات اخیر این سوره اولا اصل اختیار و آزادى اراده را استفاده مى کند چرا که ملامت بر ترک سجده و ترک ایمان، در مورد افراد مجبور، از خداوند حکیم قبیح است و اینکه مى فرماید: «فما لهم لا یؤمنون* و اذا قرىء علیهم القرآن لا یسجدون» دلیل روشنى است بر مساله اختیار.

7- در جای دیگر می فرماید: «سپس راه را براى او آسان ساخت» ( ثم السبیل یسره ) (عبس/20). راه تکامل پرورش جنین در شکم مادر و سپس راه انتقال او را به این دنیا سهل و آسان نمود. این نکته نیز قابل توجه است که مى فرماید راه را براى انسان آسان ساخت و نمى فرماید او را مجبور بر پیمودن این راه کرد و این خود تاکید دیگرى بر مساله آزادى اراده انسان و اختیار است.

8- خداوند می گوید مشرکان گفتند: «اگر خدا مى خواست ما آنها را هرگز پرستش نمى کردیم این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداخته ایم!» («و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم» زخرف/20). این تعبیر ممکن است به این معنى باشد که آنها معتقد به جبر بودند و مى گفتند هر چه از ما صادر مى شود به اراده خداوند است و هر کارى انجام مى دهیم مورد رضایت او است یا اینکه اگر اعمال و عقائد ما مورد رضاى او نبود باید از آن نهى مى کرد و چون نهى نکرده است دلیل بر خشنودى او است! در حقیقت آنها براى توجیه عقائد فاسد و خرافى خود دست به خرافات دیگرى مى زدند و براى پندارهاى دروغین خود دروغهاى دیگرى به هم مى بافتند در حالى که هر کدام از دو احتمال بالا مقصود آنها باشد فاسد و بى اساس است. درست است که در عالم هستى چیزى بى اراده خدا واقع نمى شود ولى این به معنى جبر نیست زیرا نباید فراموش کرد که خدا خواسته است ما مختار و صاحب آزادى اراده باشیم تا ما را بیازماید و پرورش دهد.

9- خداوند در جای دیگر می فرماید: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون * أولئک أصحاب الجنة خالدین فیها جزاء بما کانوا یعملون؛ کسانى که گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسى براى آنهاست و نه غمى دارند. آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى مانند این پاداش اعمالى است که انجام مى دادند» (احقاف/ 13 و 14)» و در آخرین آیه مورد بحث مهمترین بشارت را به موحدان نیکوکار مى دهد و مى فرماید: آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى مانند. این به پاداش اعمالى است که انجام مى دادند ( جزاء بما کانوا یعملون ) تعبیر «جزاء بما کانوا یعملون» از یکسو دلیل بر این است که بهشت را به بها مى دهند و به بهانه نمى دهند و از سوى دیگر اشاره به اصل آزادى اراده و اختیار انسان است.

موفق باشید ...:roz:

منبع: بنقل از سایت کتابخانۀ طهور، با کمی تغییر.

موضوع قفل شده است