چرا شيعه را رافضی نامیدند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا شيعه را رافضی نامیدند؟

بسم رب الزهراء (سلام الله عليها )

"چرا شيعه را رافضی نامیدند؟"

با سلام
رافضه از کلمه‏ى «رفض» گرفته شده که به معنى ترک است. و در اصطلاح بر همه‏ى فرقه‏هاى شیعه، و گاهى بر گروه خاصى از آنان، و گاهى نیز بر کسانى که محبت خاندان پیامبر ص را ابراز مى‏کنند، اطلاق مى‏شود.
ابو الحسن اشعرى گفته است:
«دومین گروه از شیعه، رافضیان یا امامیه‏ اند که به خاطر انکار خلافت ابوبکر و عمر، از سوى اهل سنّت بدین نام شهرت یافته‏اند.
همگى بر این باور استوارند که پیامبر ص بر خلافت على بن ابى‏طالب علیه‏السلام به نص روشن اقرار فرموده و نیت خویش را آشکار ساخته است.
پس از رحلت او بیشتر صحابه از اطاعت فرمان او سرباز زدند و به گمراهى افتادند».
(مقالات الاسلامیین، ترجمه‏ى مؤیدى، ص١٨)
همان‏گونه که ملاحظه مى‏شود، اشعرى رافضه را گروهى از شیعیان دانسته است (امامیه).
ولى اسفرایینى، امامیه را یکى از فرقه‏هاى رافضه دانسته و دو فرقه‏ى دیگر را کیسانیه و زیدیه بر شمرده است.
(التبصیر فی الدین، ص ٢٧)
از امام شافعى ابیاتى نقل شده که مفاد آن‏ها این است که هرگاه درباره‏ى فضایل على و فرزندانش سخن به میان آید، برخى از آن نهى کرده و آن را سخن رافضیان مى‏دانند.(اعیان الشیعه، ج ١، ص ٢١)
و شهرستانى نظّام معتزلى را ـ که در مسأله‏ى امامت طرفدار نظریه‏ى نصّ بوده است ـ متمایل به رفض دانسته است.
(ملل و نحل، ج ١، ص ٥٧)
و آنگاه که فرزدق قصیده‏ى معروف خود را در مدح امام سجاد علیه‏السلام انشا کرد، عبد الملک مروان به او گفت: آیا تو نیز رافضى هستى؟(امالى سید مرتضى، ج ١، ص ٦٨، پاورقى)
در هر حال کسانى که این اصطلاح را بر شیعه یا محبّان اهل بیت پیامبر ص اطلاق مى‏کنند قصد نکوهش آنان را دارند.
به عبارت دیگر، از نظر آنان این اصطلاح بر خطا و انحراف دلالت مى‏کند. در پیدایش این اصطلاح نقل مشهورى است، و آن این است که این اصطلاح در جریان قیام زید بن على پیدا شد؛ آنگاه که مردم کوفه از او خواستند تا عقیده‏ى خود را درباره‏ى ابوبکر و عمر اظهار کند، و او از آنان به نیکى یادکرد و گفت: آنان دو صحابى جدّم پیامبر اکرم ص بودند، و اکنون نیز قبر آن‏ها در کنار قبر پیامبر قرار دارد و غرض من از قیام علیه بنى امیه، گرفتن انتقام جدم حسین بن على علیهماالسلام است. در این هنگام مردم کوفه او را رها کردند، لذا رافضه نامیده شدند.
ولى این نقل مشهور از نظر محققان اعتبارى ندارد، زیرا ابوالفرج و دیگران این مطلب را درباره‏ى قیام زید و شهادت او نقل نکرده‏اند؛ تنها یادآور شده‏اند که جمع بسیارى از مردم کوفه با او بیعت کردند، و سپس او را رها کرده، از یارى‏اش دست کشیدند.همان گونه که پیش از این با جدش على بن ابى طالب علیه‏ السلام و حسین بن على علیهماالسلام و عموى پدرش امام حسن علیه‏السلام چنین کردند.
(اعیان الشیعه، ج ١، ص ٢١)
گذشته از این، شواهد تاریخى گویاى این است که اصطلاح رافضه پیش از آن مطرح بوده و برکسانى که با حکومت وقت مخالفت مى‏کردند اطلاق مى‏شده است؛ خواه شیعه باشند یا غیرشیعه.
چنان‏که معاویه این اصطلاح را بر مروان و عدّه‏اى دیگر که پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به کار برده و در نامه‏ى خود به عمرو بن عاص نوشته است: «و قد سقط الینا مروان بن الحکم فی رافضه اهل البصره ...».
(وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص ٢٩)
در احادیثى که از امام باقر علیه‏السلام ـ که سال‏ها قبل از قیام زید از دنیا رفته است ـ نقل شده، این اصطلاح به چشم مى‏خورد، چنان‏که ابوجارود روایت کرده که فردى به امام باقر علیه‏ السلام گفت: ما (شیعه) را «رافضه» مى‏نامند. امام علیه‏السلام سه بار به او فرمود: من از رافضه‏ام و رافضه از من است (انا من الرافضه و هو منی قالها ثلاثاً).
(بحارالانوار، ج ٦٥، ص ٩٧، حدیث ٢)
خلاصه:علت اصلی اطلاق رافضه بر شیعیان این است که آنان خلافت ابوبکر،عمر،وعثمان را رد وانکار کردند وجریان سقیفه را بدعتی بزرگ درامت پیامبر (ص) به شمار آوردند.وشاید منظور امام باقر (ع)از این که خود را رافضه معرفی نموده اند همین معنا باشد زیرا حضرت (ع)دوری جستن وتبری ازظالمین را برای خود افتخارمیدانستند.
اما آنهائی که این واژه را بر شیعه اطلاق میکنند در واقع شیعیان را خطا کار ومنحرف ازراه خلفامیدانند.


سلام علیکم

على بن اسباط از عتيبه نى‏فروش از حضرت صادق عليه السّلام فرمود :
بخدا چه نام خوبى خدا بشما بخشيده مادامى كه بگفتار ما پابند باشيد و بما دروغ نبنديد و گويد حضرت صادق عليه السّلام همين جملات را بمن فرمود در وقتى بآن
حضرت عرضكردم مردى بمن گفته است بترس از اينكه رافضى باشى

ابن يزيد از ... از ابو الجارود نقل ميكند كه گفت خدا دو گوشش را كر كند همچنان كه دو چشم او را نابينا ساخته اگر از حضرت باقر عليه السّلام نشنيده باشد وقتى كه مردى بآن حضرت عرضكرد فلانى نامى روى ما گذاشته فرمود
چه نامى؟
عرض كرد ما را رافضه مينامد

حضرت باقر عليه السّلام با دست مبارك بسينه ‏اش اشاره كرده فرمود و من از رافضه‏ام و او از من است و اين جمله را سه بار فرمود

ابن يزيد از ... از ابو بصير روايت كند كه بحضرت باقر عليه السّلام عرضكردم قربان نامى روى ما گذاشتند و فرمانداران بآن نام خون و مال و ازار ما را مباح دانسته‏اند فرمود چيست آن؟ گفتم رافضه حضرت فرمودند
همانا هفتاد نفر از لشكر فرعون او را طرد كردند و نزد موسى عليه السّلام آمدند و در ميان قوم موسى هيچ كس از آن هفتاد نفر كوشاتر و نسبت به هارون (برادر موسى) دوست‏تر نبود از اين جهت قوم موسى آنها را رافضه ناميدند، و خداوند بموسى عليه السّلام وحى كرد كه اين نام را براى آن دسته در تو راه ثبت كن زيرا نامى است كه من بآنها بخشيدم، بنا بر اين اين اسمى است كه خدا بشما بخشيده

از محمد بن قاسم بن عبيد از .... از سليمان اعمش گويد بر حضرت صادق عليه السّلام وارد شدم و عرض كردم
قربان مردم ما را رافضى مى‏نامند رافضى چيست؟ فرمود بخدا مردم شما را باين اسم نناميده‏اند، بلكه خداوند شما را باين نام در توراه و انجيل بزبان موسى و عيسى عليهما السّلام ناميده و جهتش آن بود كه هفتاد نفر از قوم فرعون او را رها كردند و بدين موسى درآمدند و خداوند آنها را
رافضه ناميد و بموسى وحى كرد اين نام را در توراه براى آنها ثبت كن تا در آينده نيز بزبان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم صاحب اين نام شوند.
پس خداوند آنها را بچند فرقه و شعبه متفرق ساخت، آنها خير را رها كردند ولى شما شر را رها ساختيد و شما با خانواده پيامبرتان وفادارى كرديد و رفتيد راهى را كه پيامبرتان رفت و آن كس را كه خدا و رسول برگزيد شما نيز برگزيديد پس مژده باد شما را و سپس مژده باد بشما كه شمائيد رحمت‏شدگان، كه كردار نيكوكارانشان پذيرفته و از گناه گنهكارانشان گذشت مى‏شود و هر كس خدا را همچون شما ملاقات نكند كارهاى خير او پذيرفته نشود، و از گناهش نگذرند، اى سليمان آيا خشنودت ساختم؟ عرضكردم قربان بيش از اين بفرما فرمود خداوند عز و جل را فرشتگانيست كه براى شما طلب آمرزش ميكنند تا گناهانتان فرو ريزد همچنان كه برگ درختان در روز باد فرو ميريزد و اين همان گفتار خداوند متعال است: فرشتگانى كه عرش با عظمت الهى را برميدارند و آنها كه پيرامون آنند خدا را تسبيح ميكنند و براى اهل ايمان طلب آمرزش مى‏كنند
آنها شيعيان ما هستند و بخدا طلب آمرزش براى آنهاست، اى سليمان آيا خشنودت ساختم؟ عرضكردم قربان بيشتر بفرمائيد، فرمود هيچ كس بر كيش و مرام ابراهيم عليه السّلام نيست جز ما و شيعيان ما و ديگر مردم از آن دور و بيزارند

یاحق




به لحاظ تاریخی پیدایش عنوان رافضه را باید با قیام زید بن علی بن حسین(ع) همراه دانست.[=&quot] زید در سال 122هـ .ق قیام کرد. او از سوی یوسف بن عمر ثقفی- حاکم کوفه- به شدت تحت تعقیب قرار گرفت. به دستور یوسف بن عمر ثقفی، مردم کوفه در مسجد اعظم کوفه، محصور شدند تا از این طریق علاوه بر تحت نظر گرفتن مردم؛ مانع حرکت آنان شود.
[=&quot]در روز 25 محرم، زید با حدود دویست نفر پس از چند درگیری وارد کوفه شد. آنان بعد از ورود به کوفه، به سمت مسجد رفتند و مردم را از آنجا آزاد کردند.

[=&quot]هدف زید این بود تا کسانی که با او هم پیمان بودند به یاریش بپردازند اما شیعیان دچار دو دستگی شدند. بنا به برخی گزارشات علّت دودستگی این بود که شیعیان دور زید جمع شدند و نظر و عقیده او را درباره ابوبکر و عمر پرسیدند . زید گفت: خداوند آن ها را بیامرزد نشنیدم که هیچ یک از اهل بیت از آن دو تبّری بجویند و من هم غیر از این نمی گویم، برائت از ابوبکر مانند برائت از علی (ع) است.

[=&quot]در این هنگام این گروه از شیعیان گفتند: که امام ما - امام محمد باقر(ع) - در گذشت و باید پس از او جعفر صادق (ع)، امام باشد و زید بن علی را رها کردند. زید آن ها را چون پیمان شکستند، رافضه نام نهاد. عنوانی که به مرور و باتنش های اجتماعی بوجود آمده، برای مذمت شیعیان غیر زیدی رواج یافت.

[=&quot]محمد بن جرير الطبري، همان، ج7،ص181-185.

[=&quot]ابو الفرج اصفهانی، ص134-135.

[=&quot]ابن كثير، همان، ج9،ص329-330.

[=&quot] محمد بن عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل ، ج1، ص251

[=&quot] علی مصطفی غرابی، تاریخ الفرق الاسلامیه و نشاة العلم الکلام، عند المسلمین، ج1،ص248

[=&quot] محمد بن احمد الذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج8، ص105-107).

در این تایپیک هم مطالب خوبی هست. یک نگاه بندازید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2605

صدر;160082 نوشت:
بنا به برخی گزارشات علّت دودستگی این بود که شیعیان دور زید جمع شدند و نظر و عقیده او را درباره ابوبکر و عمر پرسیدند . زید گفت: خداوند آن ها را بیامرزد نشنیدم که هیچ یک از اهل بیت از آن دو تبّری بجویند و من هم غیر از این نمی گویم، برائت از ابوبکر مانند برائت از علی (ع) است.

با سلام
ظاهرا این موضوع با توجه به میزان اعتبار منابعی که این موضوع در آنها ذکر شده است و با روایاتی که از عقاید حق زید سخن می گویند و نیز با روایات متعددی که ائمه درباره زید بیان فرموده اند سازگار نیست.
اوّلا: در هيچيك از كتب معتبر روائى و تاريخى و تفسيرى شيعه اثرى از اين روايت نيست ، و منقولات ناسخ التواريخ ، چون مستند به منابع موثّق نیست قابل اعتماد نمى باشد .
ثانياً : اين روايت با مضمون روايتي که کشي از زبان زيد بن علي نقل کرده کاملا مخالفت دارد.
عن سدير ، قال : دخلت على أبي جعفر عليه السلام ومعي سلمة بن كهيل و... وعند أبي جعفر عليه السلام أخوه زيد بن علي عليهم السلام فقالوا لأبي جعفر عليه السلام نتولى عليا وحسنا وحسينا ونتبرأ من أعداهم ! قال : نعم . قالوا : نتولى أبا بكر وعمر ونتبرأ من أعدائهم ! قال : فالتفت إليهم زيد بن علي قال : لهم أتتبرؤن من فاطمة ؟ بترتم أمرنا بتركم الله ، فيومئذ سموا البترية .
سدير مي‌گويد : وارد بر امام باقر عليه السلام شدم و با من سلمة بن كهيل و ... بودند و در كنار امام عليه السلام برادرش زيد بن علي بود . آن‌ها ( سلمة بن كهيل و... ) به امام گفتند : ما امام علي ، امام حسن و امام حسين را دوست داريم و از دشمنان آن‌ها بيزاري مي‌جوييم . امام فرمود : بلي . [سخن آن‌ها را تأييد كرد ] . بعد آن‌ها گفتند : ما ابو بكر و عمر را دوست داريم و از دشمنان آن‌ها بيزاري مي‌جوييم . زيد بن علي متوجه آن‌ها شد و گفت : آيا شما از فاطمه ( سلام الله عليها ) بيزاري مي‌جوييد ؟ شما امر ما را سبك شمرديد ، خدا امر شما را سبك بشمارد . از اين به بعد آن‌ها ( سلمة بن كهيل و طرفدارانش ) به «بترية » مشهور شدند .
اختيار معرفة الرجال ، الشيخ الطوسي ، ج 2 ، ص 504 – 505 – شماره 429 .

زيد بن علي(عليه السلام) در نظر امامان اهل بيت(عليهم السلام):
امام صادق(عليه السلام) بسيار مي فرمود: خدا عمويم را رحمت كند.(1)
شيخ صدوق در كتاب «عيون اخبار الرضا(عليه السلام)» بابي به نقل روايات ائمه معصوم(عليهم السلام) در مدح و منقبت زيد اختصاص داده است. به عنوان نمونه امام هشتم(عليه السلام) فرمودند:... زيد بن علي از دانشمندان آل محمد(صلي الله عليه وآله) بود وي براي خشنودي خدا خشمگين شد و با دشمنان خدا جهاد كرد، و در راه خدا به شهادت رسيد.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: اي زيد مادري كه تو را به دنيا آورده است برگزيده است.(2)
اصل قيام و جهاد زيد هم مورد تأييد ائمه(عليهم السلام) بوده است.(3) دانشمندان اماميه مثل شيخ مفيد و شيخ بهائي و... توصيف زيد كرده اند.(4)
از مطالعه آثار(5) منسوب به وي بدست مي آيد كه در مسايل مبدأ و معاد با عقايد اماميه هماهنگ است.(6) و بطلان بعضي عقايد زيديه دليل بر انحراف زيد بن علي نمي شود.
.................................................................................................................................
1. عيون اخبار الرضا، ج 10، ص 248. صدوق، ح 11 همان مدرك، ص 100 و 101.
2. همان ، ص 107 و 108.
3. همان ، ص 100.
4. همان ، ص 106.
5. آثار علمي كه به زيد منسوب است عبارتند از: «تفسير غريب القران، الصفوة، رسالة اي علما الامة، مناسك الحج و مجموعه فقهي و حديثي»
6. رياض الاحزان، ص 181. قاموس الرجال، ج 4، ص 262 (به نقل از فاضل رضوي، شخصيت و قيام زيد بن علي، جامعه مدرسين، چاپ دوم، ص 307).

جواب اجمالي:
رافضي به معناي رها كننده است و در ابتدا به كسي گفته مي شد كه با حكومت وقت مخالفت كند و چون شيعيان خلافت بعضي خلفا را رها كردند، اين نام را براي آنان استفاده كردند ولي انگيزه اصلي به كارگيري اين لقب طعنه زدن به شيعيان به عنوان رها كنندگان دين است و بهانه اي گرديده بود براي ظلم كردن به آنان.

جواب تشريحي:
«رافضه» از ماده «رفض» به معناي ترك كردن و رها كردن است، چنان چه در مقابيس اللغة آمده: (رفضتُ الشيء أي تركته) يعني فلان شيء را رفض كردم يعني آن را ترك كردم. و در ادامه گفته: به كساني كه با اميران و حاكمان خود مخالفت مي كردند، روافض گفته مي شد.
اين واژه در ابتدا، همان طور كه در معناي لغوي گفته شد، به كساني كه با حكومت وقت مخالفت مي كردند، اطلاق مي شده است، چنانكه معاويه اين لفظ را بر مردان و عده اي ديگر كه پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به كار برده و در نامه خود به عمروعاص نوشته است: «وقد سقط الينا مروان بن الحكم في رافضة اهل البصرة» مروان با گروهي از رافضه (كساني كه با علي(عليه السلام) مخالفت مي كردند) نزد ما آمد. و اين كه بعدها به شيعيان رافضه گفته شد به اين دليل بود كه شيعيان را به خروج از دين و ترك آن متهم مي كردند. و آنان را مخالف و ترك كننده خلفا مي دانستند.
اما بعد از آن اين اصطلاح در مورد شيعيان به دو صورت به كار رفته است:
الف) گاهي اين واژ به همه فرقه هاي شيعه اطلاق شده، چنان كه اسفراييني، اماميه را يكي از فرقه هاي رافضه دانسته و دو فرقه ديگر را كيسانيه و زيديه بر شمرده است.
ب) و گاهي اين واژه به فرقه خاصي از شيعه (اماميه) اطلاق شده چنان كه ابوالحسن اشعري گفته است: «دومين گروه از شيعه، رافضيان يا اماميه اند»
به هر حال با مطالعه در تاريخ متوجه مي شويم كه بعضي از اهل سنت از اين اصطلاح به عنوان حربه براي تضعيف و به انزوا كشيدن شيعه استفاده كرده اند، چرا كه از اين طريق آنها را به رها كردن و ترك دين و خروج از اسلام متهم مي كنند و وقتي شيعيان با چنين برخوردي از طرف اهل سنت مواجه مي شدند نزد ائمه(عليهم السلام)مي رفتند و از اين وضع شكايت مي كردند و ائمه(عليهم السلام) با درايت اين مشكل را به نحو مطلوبي حل مي كردند. در روايتي آمده كه يكي از ياران امام صادق(عليه السلام) به ايشان عرض كرد: مردم به ما لقبي مي دهند كه كمر ما را شكسته و قلب هاي ما را پژمرده كرده است و حاكمان به بهانه اين لقب خون ما را مباح مي دانند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: آيا منظورت لقب «رافضه» است، عرض كرد: آري، امام(عليه السلام) او را دلداري داد و به او فرمود: اندوهگين مباش كه گروه خاصي از اصحاب موسي (كه فرعون را رها كردند) به اين نام، ناميده شدند... آري شما بدي را رها كرديد ولي آنان خوبي را»
حال جاي بسي تعجب است كه محبان اهل بيت(عليهم السلام) به خروج از دين متهم مي شوند، اهل بيتي كه مردن همراه با محبت آنان، مردن در اوج و كمال ايمان است (من مات علي حب آل محمد مات مؤمناً متكمل الايمان) و شافعي چه نيكو سروده:
ان كان رفضاً حب آل محمد***فليشهد الثقلان اني رافضي
يعني اگر محبت نسبت به اهل بيت رفض است پس زمين و آسمان شهادت دهند كه من رافضي هستم .
1.محمد بن فارس، معجم مقابيس اللغة، ذيل كلمه رفض
2.نصر بن مزاحم: وقعه صفين

3. اسفراييني: التبصير في الدين
4.كليني: كافي



با سلام به دوستان و کارشناسان محترم

منظور از ایجاد این تایپیک بررسی معنای لغوی و اصطلاحی مساله نبود بلکه کاربر بزرگوارsareh فیلمی را در پست اولشان قرار داده اند که مراد از ایجاد این تایپیک را روشن می سازد دوستان فیلم را ملاحظه بفرمایند و نکات مورد نظر خود را بیان بفرمایند.

متشکرم

شیعه رافضی است چون صاحب منطقی قوی است

عصر امام صادق«علیه السّلام» و ابوحنیفه (رئیس مذهب حنفی،م:150ه) بود، ابوحنیفه در یکی از مساجد شهر كوفه مشغول تدریس بود. یكی از شاگردان امام صادق«علیه السّلام»به نام «فضّال بن حسن»[1] با یكی از دوستانش در حال عبور از آن محل بودند، متوجه شدند جمع کثیری در اطراف ابوحنیفه حلقه زده‌اند، و او برای آن‌ها درس می‌گوید، فضّال به دوست خود گفت: «به خدا قسم اینجا را ترک نمی کنم تا اینکه ابوحنیفه را سرافکنده نمایم»، آن‌گاه وارد مجلس ابو حنیفه شدند و در حلقۀ درسش قرار گرفتند و به ابو حنیفه و شاگردانش سلام نمود وآنها نیز جواب سلام وی را دادند.
حسن بن فضّال به ابوحنیفه گفت:رحمت خدا بر تو ای بوحنیفه! من برادری دارم كه معتقد است بهترین مردم بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» علی بن ابی طالب«علیه السلام» است، ومن می گویم بهترین بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» ابوبکر و سپس عمر است، من هرچه برای او دلیل بر افضلیّت ابوبكر می‌آورم، تا او را به مذهب خودم (تسنّن) جذب كنم دلائل مرا رد می‌كند، اكنون از شما استمداد می‌كنم، بفرمائید دلیل برتری ابوبكر و عمر بر علی«علیه السّلام» چیست، تا آن را به برادرم بگویم و او را قانع كنم.

ابوحنیفه مدتی سر خود را به زمین دوخت و سپس سر را بلند نموده و گفت: آيا اطلاع ندارى كه آن دو نفر در کنار پيامبر«صلى الله عليه و آله»قرار گرفته اند و با آن حضرت در يك مقام مدفونند، آیا دلیلی روشن تر ازاین بر فضیلت شیخین می خواهی؟
حسن بن فضّال در جواب گفت : شیخنا من این جواب را به برادرم گفتم اما او به من جواب داد: آن خانه (مكان دفن ) اگر ملك مخصوص پيامبر«صلى الله عليه و آله» بوده، پس آن دو نفر غاصب و ظالم هستند و نبايد در آنجا دفن بشوند، و اگر آن مكان مال آن دو نفر بوده و قبلا به پيامبر اكرم«صلی الله علیه وآله»هدیه داده اند، و بعد رجوع از این کارنموده اند کار زشتی را انجام داده اند .بنابراین، این امر دلالت بر فضیلت ندارد.

ابوحنيفه باز مدتی سر خود را به زمین انداخت و سپس گفت: این زمین مال آنها نبوده ،ولى بخاطر حق الارث دخترانشان«عایشه و حفصه» در آنجا مدفون گشته اند.
حسن بن فضال در جواب ابو حنیفه گفت: من اين سخن را نیز به برادرم گفتم، ولی او در جواب من گفت: پیامبر«صلی الله علیه وآله» وفات نمودند در حالی که نه زن از خود بجای گذاشتند، و ارث زن از شوهر یک هشتم مال وی است یعنی این هشت نفر مجموعا یک هشتم از اموال پیامبر«صلی الله علیه وآله» را به ارث می برند که در صورت تقسیم ممکن است به هر زن یک وجب زمین هم نرسد حال چگونه این زمین حق الارث عایشه و حفصه است!
شیخنا برادرم همچنین در جوابم گفت:
گذشته از اين :چگونه عایشه و حفصه از آن حضرت ارث ببرند اما دختر آن حضرت از ارث محروم شود؟!

در این هنگام که ابو حنیفه تازه متوجه هویت حسن بن فضال شده بود فریاد زد:این شخص را از من دور کنید! به خدا قسم او شخصی رافضی و خبیث است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. في رجال المامقاني ج 2 ص 373 حكى عن المولى الوحيد أنه قال : يظهر من معارضته مع أبي حنيفة كونه من فضلاء الشيعة واحتمل الحائري كونه أخا علي بن الحسن بن فضال.

صدر;160082 نوشت:
به لحاظ تاریخی پیدایش عنوان رافضه را باید با قیام زید بن علی بن حسین(ع) همراه دانست.
رضا;159800 نوشت:
و آنگاه که فرزدق قصیده‏ى معروف خود را در مدح امام سجاد علیه‏السلام انشا کرد، عبد الملک مروان به او گفت: آیا تو نیز رافضى هستى؟(امالى سید مرتضى، ج ١، ص ٦٨، پاورقى)

سلام علیکم به همه دوستان حاضر در تاپیک
آنچه دوست وکارشناس عزیز جناب صدر بیان نمودند در تاریخ نقل شده است ولی به نظر می رسد از طرف دشمنان تشیع جعل شده که در دشمنی خودشان با تشیع زید را ر انیز مصادره نمایند چون ایشان یکی از اهل بیت است و مصادره ایشان در کوبیدن مذهب شیعه بسشیار کمک می کندولی همچنان که دوست عزیزمان آقا رضا آورده اند این اصطلاح قبل ازجریان قیام زیدمطرح نموده است که مانیز نمونه های از آن را می آوریم
[=&quot]امام قاسم بن ابراهیم رسّی(م 246) از مهمترین امامان زیدی در کتاب«الردّ علی الرافضه» در معرّفی رافضه می‌نویسد: فکیف یکون بالله موقفاً او معتصماً او عندالله مومناً او مسلماً من شبیه الله بصوره آدمم..... واولئک فاصحاب هشام بن سالم».
«چگونه می‌تواند شخصی که خداوند را به صورت آدم و انسان تشبیه می‌نماید به خدا یقین داشته باشد یا در پناه او باشد یا در نزد خداوند موس و مسلمان به حساب آید. وی در ادامه قائلین این سخنان را به عنوان رافضه معرفی نموده و آنها را جزو مشرکین به حساب می‌[=&quot]آورد.[=&quot][=&quot][1]
[=&quot]به اعتقاد امام قاسم رسّی رافضیان آن دسته از کسانی هستند که در اعتقاداتشان نسبت به خداوند دچار انحراف شده و قائل به تشبیه و تجسیم ذات اقدس الهی شده‌اند و یا در اوصیای الهی راه غلوّ را در پیش گرفته‌اند.
با دقّت در سخنان وی و بررسی کتاب وی که در ردّ روافض نگاشته است در می‌یابیم که وی هیچ اشاره‌ای به داستان رافضه در مورد یاران زید بن علی(ع) نکرده و این لقب را به آنان نسبت نمی‌دهد. و اگر چنین داستانی که بعضی در مورد رافضه و یاران زید بن علی نقل کرده‌[=&quot]اند صحت داشت
وی در کتاب خود که با این عنوان هم نوشته است ذکر می‌[=&quot]کردچون ایشان یکی از بزرگترین ائمه زیدیه می باشد واگر بگوییم قوام زیدیه به ایشان است حرف گزافی نزده ایم چطور می شود ایشان ذکری ازداستان رافظه زید که امام وی نیز بوده نکرده با انهم در کتاب رد علی الرافظه.

[=&quot][1][=&quot] رسّی قاسم بن ابراهیم، کتب و رسائل کتاب الرد علی الرافضه، تحقیق عبدالکریم ، انتشارات دارالحکمه الیمانیه، صنعا چاپ اول 1422 هـ، ص 522 و 521.
ادامه دارد

[=&quot] ابوالعباس احمدبن ابراهیم حسنی(م 353) در کتاب المصابیح که یکی از معتبرترین کتب تاریخ زیدی به شمار می‌رود داستان رافضیان به نقل از قاسم بن ابراهیم روایت شده هنگامی که زید بن علی(ع) در کوفه دست به قیام زید گروه زیادی از شیعیان و غیر شیعیان با او بیعت نمودند و اما گروهی دست از بیعت با وی دست کشیده و به زید بن علی گفتند: تو امام نیستی و برادرزاده‌ای جعفر امام است زید خواست آنان را قانع نماید تا با وی بیعت کنند به کمک و حمایت او بپردازند.
[=&quot]امّا آنان از بیعت و حمایت زیدبن علی علیه السلام خودداری نموده و به بهانه تراشی پرداختند در این هنگام زید خطاب به آنان گفت: الله اکبر، انتم والله الروافض التی ذکر جدی رسول الله صلی الله علیه وآله (به خدا شما«افضل» می‌[=&quot]باشید همان کسانی که جدم رسول خدا از آنان یاد نمود.......).
ـ ابوالعباس حسنی در ادامه‌ي همین بحث از دیگر دلائل تنها ماندن زید را، محبوس شدن تعداد زیادی از یاران وی در مسجد کوفه ذکر می‌کند و می‌نویسد: هنگامی که زید و یارانش در آن شب سرد قیام خود را آغاز نمود متوجّه شد که بسیاری از یارانش در اطراف وی حضور ندارند و فقط 218 نفر برای یاری او به پا خاسته‌اند در این هنگام زید گفت: سبحان الله! این من بایعنا(پس بقیّه بیعت کنندگان کجایند) قیل: افهّم محتسبون فی المسجد الاعظم(گفتند: بقیه یاران در مسجد محبوس شده‌اند)[=Calibri][=&quot][1]
همانطور که ملاحظه می‌[=&quot]شود ایشان تنها دلیل«روافض» نامیده شدن گروهی از یاران زید را بیعت شکنی و روی گردانی از وی ذکر می‌[=&quot]کند و در روایت بعدی هم محبوس شدن تعداد زیادی از یاران وی را به عنوان دلیل تنها ماندن زید ذکر می‌کند و در داستان روافض و تنها ماندن زید بن علی به موضوع شیخین هیچ اشاره‌ای نشده است با توجه به اینکه ایشان نیز از علمای بزرگ زیدیه اس تطبیعی است که ذکری از آن داستان می نمود

[=&quot][1][=&quot]. حسنی، ابوالعباس، همان، ص 392 ـ 391.

یحیی بن حسین امام هادی الی الحق م 298 از برجسته‌[=Times New Roman]ترین امامان زیدیه داستان رافضه را در کتاب«فیه معرفه الله» اینگونه آورده است:
[=Times New Roman]«گروهی بین زید بن علی و امام جعفر صادق(ع) تفرقه انداختند که در ابتدا با زید بیعت نمودند اما پس از آنکه از تهدیدات حاکم کوفه با خبر شدند بر جان خود ترسیدند و او را ترک گفتند. سپس در این اندیشه بودند که برای شکستن بیعت خود و رفض زید حجّت و دلیلی بیاورند تا از سرزنش دیگران در امان باشند به همین خاطر به«وصیّت» متوسّل شدند و گفتند: این کار ما بخاطر وصیتی بود که از جانب علی بن الحسین(ع) برای فرزندش امام محمد باقر و از ایشان برای جعفر بن محمد رسیده است.
[=Times New Roman]پس با این دسیسه به گمراهی افتادند و اینچنین آنها زید را رفض و ترک نمودندو به خاطر همین زید آنها را روافض نامیدو این خبر کسانی بود که زید را ترک کرده و از بیعتش خارج گردیدند».[1]
همانطور که ملاحظه می‌شود امام هادی الی الحق ضمن بیان داستان«رافضه» علّت نامیده شدن گروهی از یاران زید بن علی توسط وی را نقض پیمان آنها بخاطر تهدیدات حاکم کوفه و ترس از جانشان ذکر می‌کند و در این موضوع هیچ اشاره‌ای به مسئله شیخین نشده است.

[=Times New Roman][1][=B Badr]. «و انما فرق بین زید وجعفر قوم کانو بایعوا زید بن علی، فلما یلغهم ان سلطان للکوفه بطلب من بایع زیدا و یعاقبهم فاعوا علی انفسهم فخرجوا من بیعه زید در فضوه مخافه من هذا اللعان ثم لم یدروا بم یتجون علی من لامهم رعاب علیهم فعلهم فقالوا بالوصّبه حینئذ فقالو: کانت الوصیه من علی بن الحسین الی ابنه محمد و من محمد الی جعفر لیموهوا به علی الناس فضلوا.... و کذلک هولاء الذین رفضوا زید بن علی و ترکوه......... و سماهم حینئد زید روافض....... فهذا کان غیر من رفض زید بن علی و فرج من بیعته. امام هادی، یحیی بن حسین، مجموع رسائل امام هادی، تحقیق، عبدالله بن حمزه الاشاذنی منشورات موسسه الامام زید بن علی الثقانیه، صعده، چاپ اول 1421 ص 61 و 62.

[=Times New Roman] ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین مهمترین دلیل تنها ماندن زید را محبوس شدن اکثریت یاران زید توسط والی آن شهر ذکر می[=Times New Roman]‌[=Times New Roman]کند و می[=Times New Roman]‌[=Times New Roman]نویسد:
[=Times New Roman]زید برای خروج خود شب چهارشنبه اولین شب ماه صفر صد و بیست و دو را با اصحاب خویش وعده کرده بود. این خبر توسط جاسوسان به گوش یوسف بن عمر رسید. او نیز حاکم بن صلت را مأمور ساخت تا مردم کوفه را در مسجد جمع نماید و آنها را در مسجد محصور نماید او نیز با تهدید مردم را در مسجد جمع نمود وقتی زید خروج نمود به یاران خود نگاه کرد و دید تعداد آنها خیلی کم است زید گفت سبحان الله، پس مردم کجایند؟ گفتند ایشان در مسجد محاصره هستند»[=Bookman Old Style][=Bookman Old Style][1]

پس بر طبق مقاتل الطالبین که از اعتبار تاریخی خاصی برخوردار است. مهمترین دلیل بی یار شدن زید محبوس شدن یاران وی توسط حاکم کوفه در مسجد است و مهمتر از همه آنکه در این کتاب با توجه به احاطه‌ی مؤلّف آن بر قیام زید بن علی هیچ اشاره‌ای به مسئله شیخین و داستان رافضیان نشده است.

[=Times New Roman][1][=B Badr] اصفهانی، ابوالفرج، ج5، ص 500.

موضوع قفل شده است