نگاهی به سنت نسب شناسی نخستین مسلمانان
تبهای اولیه
سلام علیکم
همانطور که از عنوان تاپیک پیداست برایم سوال ست که نسب شناسی از چه زمانی در بین مسلمانان باب شد و آیا ایجاد آن علت خاصی داشت؟
علت اهمیت این بحث؛ در نقل انساب بعضی از خلفا و حکام و عجیب بودن آنهاست.
و اینکه آیا کتاب معتبری در این زمینه وجود دارد که برای تحقیق و کسب اطلاعات به آن مراجعه نماییم؟
علم انساب از تعیین نسب مردم و روشهای پژوهشدر آن، با هدف پرهیز از خطا در تعیین نسب اشخاص سخن میگوید. نسبشناسی از جمله علوم پایه برای مورخ محسوب میشود و میتوان آنرا در زیر مجموعه تراجم طبقه بندی کرد. تاریخ نسب شناسی در میان عرب به قبل از اسلام بر میگردد. لکن خلافت اموی بیشترین حمایت را از نسب شناسی داشت. در دوره عباسیان نیز مسألهی کلامی و فقهیِ حقانیتِ قریش و نفی بنی امیه از آن، به طرح مباحث جدیدتر و جدیتر در عرصه نسب شناسی انجامید.
مسائل مربوط به نسب را در سه دسته میتوان طبقه بندی کرد:
2.به عنوان نهادی دولتی که از زمان خلیفه دوم (عمربن خطاب) تأسیس شد ومیتوان تسامحاً و توسعاً آنرا با ثبت احوال امروز قیاس کرد.
3.به عنوان دانشی با ویژگیهای یک علم که در گذشته با عنوان علم انساب، جزئی از دانش تاریخ بود و از آن به نسب شناسی یاد میکنیم.
عرب، به ویژه عرب بادیه نشین، شأن و اهمیّت ویژه ای برای نسب قایل بود. در بین عربهای صحرایی، حقوق انسانی و حتی ارزش زندگی هر کس به نسب او بستگی داشت. نسب هرفرد تعیین کننده درجه حمایت اجتماعی و دفاع طبقه یا قشری از او بود؛ به همین دلیل، نسّابه (نسبشناس)ها موقعیت بالایی در جامعه عرب داشتند و به بزرگی از آنان یاد میشد، زیرا مرجعِ حل بسیاری از اختلافات بودند. البتّه این تلقی برای فرهنگ غیرعرب، غیر عادی و غیر معقول است. نتایج به دست آمده از نسب شناسی، موضوع و اساس بسیاری از مؤلفه های جامعه شناختی (مانند نوع روابط مصلحت آمیز بین افراد قبیله و مناسبات افراد یک قبیله با قبیله یدیگر و حمایت درون قبیله ای و برون قبیله ای) و روان شناختی (مانند رشد روحیات واخلاقیات ویژه در قالب تحقیر یا تفاخر) و حتی حقوقی و فقهی (مانند بهره مندی ازبیت المال یا تأمین حقوق اجتماعی) بود.
در مورد ضرورت ایجاد این علم می توان مسائل چندی در فقه و کلام شیعه را نام برد که تابع نتایج پژوهشهای نسب شناسی است؛ مانند:
1.تولّی و قبول امامت اهل بیت علیهمالسلام واجب است. چنانکه در قرآن آمده است: به امت بگو که من مزد رسالت نمی خواهم جز محبت به خویشاوندان.
2.حرمت پرداخت صدقه به اهل بیت علیهم السلام و نوادگان آنها و وجوب پرداخت خمس به آنها؛ البته تشخیص اهل بیت علیهم السلام و نوادگان پیامبر اکرم ص بر عهده نسب شناسی است. فقیهان یکی از شرایط مشروعیت امام علیه السلام را اعتبار نسب وی، به ویژه قریشی بودن او، میدانند. در وقف، ارث و ازدواج مسائلی وجود دارد که مصادیق آنهاقریشی بودن است و نیاز به تعیین مصداق توسط دانش انساب دارد. غیر از بهره وری از تجارب و دستاوردهای این دانش در حقوق، روایتهایی به دیدگاههای اخلاقی پرداخته اند؛ برای نمونه، در روایتی از پیامبر اکرم ص چنین آمده است:
َخَیَّرُوا لنطفکم وَ انکحُوا الأکفاء وَ انکحُوا إلَیهِم؛
در روایت دیگری آمده است:مَن انتَسَب إلی غَیر أَبِیه أَو تولی غَیر مَوالِیه فَعَلَیه لَعنَةُاللّه وَالمَلائِکَة وَ النَّاس أَجمَعِین.
از سدهی اول هجری / هفتم میلادی تاکنون صدها اثر در حوزهی نسب شناسی مسلمانان تألیف شده است. عبدالغنی نامهای نسب شناسان عرب از سدهی اول تا چهاردهم هجری را فهرست کرده است.البته فهرست او کامل و جامع نیست، اما گویای کثرت تألیفات و فراوانی مؤلفان در این قلمرو است. اولین نسب شناسی را که وی نام برده، عقیل بن ابیطالب (د. 50ق) و آخرین آنها حسین طباطبایی بروجردی (د. 1385ق) است.
با سلام
عرب در جاهلیت فقط به نوعی از تاریخ نگاری، یعنی «انساب قبایل» و «ایام حروب» آشنایی داشت که با قصه و شعر و گاهی اساطیر آمیخته بود.
این سبک، به دلیل شورانگیزی، حتی در دوره ی اسلامی و در کاخ های خلفا طرف دارانی داشت.
چون از دوره ی جاهلیت متون مکتوبی در این باره به دست ما نرسیده است، اطلاعات نسب شناسیِ مربوط به دوره ی جاهلیت، از اشعار، نوشته های روی قبرها و کتیبه ها و خاطرات شفاهی، که در دوره ی اسلامی مکتوب گردیده اند، به دست می آید.
البته اشعار جاهلی مهم ترین منبع است.
عرب اهتمام ویژه ای به تمایز اقوام و افراد داشت و شأن و رتبه ی افراد را در هویت خانوادگی آنان و پدر و مادرشان می جست.
در مقایسه با زندگی نامه نویسی، که دارای اهداف اخلاقی یا علمی بود، (مثلاً زندگی نامه ی شهدا و عالمان به منظور ارائه ی الگوهای مطلوب تدوین می شد)، نسب شناسی فقط با هدف های تمایز و تفکیک و فخرفروشی شکل گرفت.
اگر نسب شناسی را با رجال (راوی شناسی) مقایسه کنیم، باید بگوییم که هدف رجال فقط صحت و سقم راویان احادیث است.
از تلاش های خالصانه ی مورخانی که برای اثبات طهارت و بزرگی اجداد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کوشیدند و نسب شناسی ایشان را تهیه نمودند، نباید غفلت کرد؛ در واقع این تلاش ها دانش نسب شناسی را گام ها به پیش برد.
عامل دیگر در نضج و رشد این دانش، استفاده های سیاسی از نسب افراد حاکم، برای دست یابی به مشروعیت، بود.
برخی از نویسندگان رشد نسب شناسی اسلامی را در پرتو رویکرد قبیله گراییِ پاره ای از مورخان، در مقابل رویکرد حدیث گرایی دیگر مورخان دانسته اند.
در اوایل قرن دوّم هجری برخی از نویسندگان انساب قبایل خود را تدوین کردند و حتی تک نگاری هایی درباره ی انساب قبیله ی خود نوشتند.
این سبک نگارش ها از مایه هایی هم چون شعر و اقوال شفاهی عامیانه بیش تر بهره می برد.
بسط قلمرو اسلامی با فتوحات، بینش نسّابان را از نظر کمی، گسترش بخشید و در شالوده ها و روش های آنها نیز تحول ایجاد کرد.
نسب شناسی به تدریج در تاریخ های عمومی ادغام و هضم گردید.
گاهی اولین نسب نگار را محمّدبن مسلم شهاب زُهری (د. 124ق) نویسنده ی کتاب نسب قومه می دانند؛ البته کتابش به دست ما نرسیده است.
ابویقظان (د. 190 ق) کتاب اخبار تمیم و کتاب نسب خندف را نوشت و این دانش را بسط داد.
از این آثار چیزی جز قطعه های پراکنده در کتاب ها در دسترس نیست.
برخی گفته اند: نخستین کسی که در این زمینه فعالیت علمی انجام داد، هشام بن محمّدبن سائب کلبی (د. 206 یا 204 ق) بود و پنج کتاب در این موضوع تألیف کرد. این نظر چندان صحیح نیست؛ البته هشام و پدرش محمّد (د. 146 ق) تحول اساسی در نسب شناسی به وجود آوردند، ولی از پدر، کتابی به ما نرسیده است. سید حسن صدر، ابوعبداللّه احمد جهمی را از اولین نویسندگان دوره ی اسلامی و کتاب انساب قریش و اخبارها را از او می داند.
جواد علی، مورخ عراقی، می نویسد:
نوشته ای از نسب شناسی دوره ی جاهلی نمی شناسیم. اولین گزارش مدون رسمی مربوط به زمان خلیفه ی دوم، عمربن خطاب است.
در این دوره ثبت نام مردم برای پرداخت حقوق شهروندان از بیت المال بر اساس شأن اجتماعی و خاندان، ضرورت نسب شناسی پیش آمد.
متأسفانه، ثبت های آن دیوان به دست ما نرسیده و از نسابه ها کسی به اخذ و اقتباس از آن دفاتر ثبتی اعتراف و تصریح نکرده است.
اهتمام به انساب، ابتکار عرب ها نبود.
بلکه ملت های دیگر، مانند یونانی ها، رومی ها، فارس ها، هندی ها، اروپایی ها و سامی ها نیز به روابط نسبی خود اهمیّت می دادند.
تورات گاهی اجداد یک نفر را تا چندین نسل آورده است؛ اما قرآن این گونه به اجداد و نسل های یک نفر نپرداخته، گویا نگاه قرآن به نسب با نگاه تورات متفاوت است.
عمر در سال پانزدهم یا بیستم قمری به ثبت و ضبط انساب و طبقه بندی آنها در دیوان دستور داد.
روش دیوانیان عمر این گونه بود که عرب را به دو بخش قحطانیان و عدنانیان تقسیم می کردند و عدنانیان را به دلیل ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آنها، مقدم می داشتند؛ پس از آن عدنانیان را به ربیعه و مضر تقسیم می کردند و مضر را مقدم می شمردند؛ سپس مضر را به دو گروه قریش و غیر قریش تفکیک کرده، قریش را برتری می دادند؛ نیز قریش به بنی هاشم و غیر بنی هاشم تقسیم می شد که بنی هاشم برتری داشتند.
ملاک برتری در نظر آنها، ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از بین آنها بود؛ بنابراین محور اصلی طبقه بندی، بنی هاشم بود و به ترتیب بر اساس نزدیکی به بنی هاشم، لایه لایه می شدند.
البته ابن اثیر ضمن حوادث سال 15 هجری گزارش زیر را آورده است:
وقتی خلیفه ی دوّم دیوان محاسبات را برای پرداخت حقوق تأسیس کرد به صفوان بن امیه و حارث بن هشام مبلغی پرداخت و آنها از گرفتن آن به دلیل کمی امتناع کردند. خلیفه به آنها گفت: إنّی إنما اعطیتکم علی السابقة فی الإسلام لا علی الأنساب.
این گونه گزارش ها نشان می دهد که فقط خصوصیات قبیله ای ملاک احتساب ها نبوده است.
طرح انساب در دیوان مذکور را عقیل بن ابی طالب، مخرمة بن نوفل و جبیربن مطعم تهیه کردند.
گاهی چنین طرحی را گرته برداری از رومی ها در اعطائات به اهالی شام دانسته اند. اقدام به ثبت نسب ها و تأسیس دیوان، تأثیر فوق العاده ای در ارتقای این دانش داشت.
با وجود عملیات تسجیلی مذکور، انساب قبایل از دوره ی امویان به بعد به درستی ثبت و ضبط نشده است.
شاخه ها و فرع های جدید در یک قبیله و روابط یک قبیله با قبیله های دیگر معلوم نیست. اسناد و مدارک دیوانی دولتی از دوره ی عمر به بعد هم در دسترس نیست که بر ابهامات موجود افزوده است.
علاوه بر این ها، «فتوحات» نیز از چند جهت بر نسب شناسی تأثیر داشت:
1.اموال و غنایم زیادی در فتوحات به خلافت اسلامی می رسید و ضرورت تأسیس نظام حساب رسی و توزیع ثروت احساس شد. ملاک پرداخت ها در این نظام، غیر از نسب، قرابت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، سابقه ی گرایش به اسلام و ابراز شجاعت در جهادها بود.
2. جامعه ی بسته ی مکه و مدینه باز شد و تعدادی از عرب ها در نقاط مختلف جهان اسلام پراکنده شدند و با دیگر اقوام اختلاط یافتند.
3. ورود ملیت های غیر عرب به جامعه عرب شدّت گرفت.
4. تعصبات قبیله ای با رشد تمدن و فرهنگ جدید کاهش یافت.
در عصر خلافت اموی با وجود گشایش جامعه ی عرب، منازعات قبیله ای دامن زده شد. گویا سیاست امویان بر تشدید اختلافات بود.
ادبیات این دوره پر از تفاخرات و تنقیص ها است؛ از سوی دیگر خلافت اموی، برای کسب و ارتقای مشروعیت سیاسی و اجتماعی به انساب و مفاخر قبیله ای خود پناه می برد که خود به خود به ترویج انساب منجر می شد. در مجموع، خلافت اموی بیش ترین حمایت را از نسب شناسی داشت.
دوره ی خلافت عباسی با شعار «الرضا من آل محمّد» آغاز شد و هدف عباسیان بازگرداندن خلافت به اهلش، یعنی نوادگان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، بود؛ از این رو، مسأله ی کلامی و فقهی حقانیت قریش برای خلافت را پیش کشیدند. منظورشان از قریش منسوبان به علی علیه السلام (علویان)، جعفر(جعفریان) و عباس(عباسیان) بود و بنی امیه را بیرون از قریش می دانستند. بدین ترتیب این اختلافات سیاسی به طرح مباحث جدیدتر و جدّی تر در عرصه ی نسب شناسی منجر شد.
در همین دوره، عروبت گرایی بنی امیه به شعوبیه گرایی انجامید که به طعن عرب می پرداختند. اینان بسیاری از مفاخر عرب ها را تبدیل به مثالب کردند.
در مقابل این حملات شعوبیه اعراب کتاب های زیادی در فضایل نسب عرب نوشتند، مانند فضایل قریش از علی بن محمد مدائنی و مناقب قریش از ابن عبده. در این جدال ها و منازعات نسب شناسی هم رشد یافت.
عامل دیگر در رشد نسب شناسی منازعات گسترده بر سر خلافت یا مجادله بر سر آموزه های دینی در مشروعیت حاکم بود؛ مانند درگیری بین بنی هاشم و بنی عباس بر سر خلافت و شرایط حاکم.
سلام علیکم
ممنون جناب منصف از پاسخ زیباتون
ولین نسب شناسی را که وی نام برده، عقیلبن ابیطالب (د. 50ق)
شاهکار عقیل در معرفی فاطمه بنت حزام بن خالد عامری واضح ست.
ممنون میشم اگر به این سوال هم پاسخ بدید که آیا نسبت هایی که در نسب خلفا به آنها داده میشود درست هست یا خیر؟با توجه به این قدمت و دقتی که در علم نسب شناسی عرب ذکر فرمودید
و همچنین معرفی کتاب برای این مسله
سلام علیکم
[=arial black]
و همچنین معرفی کتاب برای این مسله
[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic] گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیتها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زدهاند.
به منظور تکمیل این مقاله گزیدهای از منابع مهم این علم معرفی میگردد:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
بخش پایانی کتاب را مفقود دانسته اند.
ولی به نظر میرسد نسخهی کامل آن در دسترس است. آقایان عالمزاده و سجادی، چاپهای مختلف آنرا همراه با توصیفی جامع معرفی کردهاند.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
کتابهای دیگر او در زمینهی نسب شناسی عبارتاند از:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
سلام علیکم
ممنون از پاسخ های کاملتان
تفاوت مهم زندگی نامه و نسب شناسی
در مقایسه با زندگی نامه نویسی، که دارای اهداف اخلاقی یا علمی بود، (مثلاً زندگی نامه ی شهدا و عالمان به منظور ارائه ی الگوهای مطلوب تدوین می شد)، نسب شناسی فقط با هدف های تمایز و تفکیک و فخرفروشی شکل گرفت. اگر نسب شناسی را با رجال (راوی شناسی) مقایسه کنیم، باید بگوییم که هدف رجال فقط صحت و سقم راویان احادیث است.
علت این برتری ها چه بوده؟مقام اجتماعی؟دارایی؟قدرت جنگی؟
روش دیوانیان عمر این گونه بود که عرب را به دو بخش قحطانیان و عدنانیان تقسیم می کردند و عدنانیان را به دلیل ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آنها، مقدم می داشتند؛ پس از آن عدنانیان را به ربیعه و مضر تقسیم می کردند و مضر را مقدم می شمردند؛ سپس مضر را به دو گروه قریش و غیر قریش تفکیک کرده، قریش را برتری می دادند؛ نیز قریش به بنی هاشم و غیر بنی هاشم تقسیم می شد که بنی هاشم برتری داشتند.
سلام
پیشتر در این رابطه بحث شده است
ملاحضه بفرمایید
http://www.askdin.com/thread6985.html#post39491