فلسفه تاریخ چیست ؟
تبهای اولیه
فلسفه تاريخ يعني چه؟
فلسفة تاريخ يك نوع مطالعة درجه دوّم است كه در واقع معلوم ميكند كه عامل محرك اين وقايع خارجي چيست و خود به دو قسم تقسيم ميشود:
1 ـ فلسفه نظري يا جوهري تاريخ: كه عبارت است از مطالعة فلسفي، دربارة چرايي و چگونگي وقوع تحولات تاريخي و كشف منطق آن.
2 ـ فلسفة انتقادي يا تحليلي تاريخ: كه دربارة علم تاريخ و حجيّت استنتاجات علم تاريخ و تبيين و عليّت در تاريخ ميباشد. به تعبير ديگر فلسفه تحليلي تاريخ روششناسي علم تاريخ ميباشد.
براي اينكه فلسفة نظري و فلسفة انتقادي تاريخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلي كه اين دو نوع فلسفه با آن سرو كار دارند را بيان كنيم تا به هدف و حوزة كاري آن آشنا شويم:
نخست فلسفه انتقادي: مسائل فلسفه انتقادي تاريخ به چهار گروه عمده تقسيم ميشود:
الف) تاريخ و ديگر علوم: بكه بيان ميكند تاريخ چه نوع علمي است و ارتباط آن با رشتههاي ديگر را مورد بررسي قرار ميدهد. متداولترين نظري كه دربارة تاريخ وجود دارد، آن را از زمرة رشتههاي مربوط به دانش نظري قرار ميدهد. به موجب اين نظريّه وظيفة مورخ اين است كه دربارة گذشته، حقايق را به طور جداگانه دربارة زمان حال كشف نمايد. هنگامي كه ما به نمونههاي واقعي آثار تاريخي توجّه ميكنيم از اعتبار ساقط ميشود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب ميكند آن است كه موّرخان به كشف سادة حقايق رويدادهاي گذشته قانع نيستند بلكه آنها علاوه بر بيان وقوع اتفاق قصد بيان علّت آن را نيز دارند.
ب ) واقعيت و حقيقت در تاريخ: چشمگيرترين خصيصة تاريخ آن است كه، توصيف حقايق گذشته را مينمايد كه مستقيماً مورد بررسي و مشاهده واقع نميشود، و بر آنچه مستقيماً مشاهده نشده است نميتوان يقين كرد، بلكه فقط نوعي اعتماد بر آن ميباشد.
ت) تبيين تاريخي: سؤالي كه مطرح است اين كه موّرخ در تبيين و تشريح رويدادهايي كه بررسي ميكند و از كيفيات ويژهاي برخوردار است يا نه؟ بهترين شيوة برخورد با اين مورد، بررسي طريقهاي است كه در علوم طبيعي بكارگرفته ميشود امروزه ديگر هر كس كه با فلسفه سر و كار دارد ميداند كه دانشمندان ديگر در صدد بر نميآيند پديدههايي را كه با آن مواجه ميشوند را مفهومي قطعي و نهايي توضيح دهند بلكه آنها به اين كار بسيار سادهتر اكتفا ميكنند كه نظام خاصي مبتني بر وجوه مشترك با وحدت شكلها بوجود آورند و به كمك اين نظام تلاش كنند هر پديدهاي را كه براي بررسي پيش ميآيد روشن و تشريح نمايند.
پ) عينيّت تاريخي: بايد دو نكته را در نظر بگيريم:
1 ـ ازيك طرف مورخان اعتراف دارند در كارشان بايد نوعي عينيت و بيطرفي وجود داشته باشد. اينگونه مورخان تاريخ را از تبليغ جدا ميكنند و نويسندگاني را كه اجازه ميدهند احساسات و تعصبات شخصي بر عمل آنها در زمينة بازسازي گذشته اثر گذارد، محكوم ميكنند.
2) اينكه مورخان در گذشته به يك حقيقيت عيني دست نيافتهاند دليل براي تصور عدم دستيابي مورخان به چنين حقيقتي نيست.
دوّم فلسفه نظري (جوهري) تاريخ: مسائل كه اين نوع فلسفه بدنبال آن است از جنبة نظرپردازي مطرح است و ما هم سعي ميكنيم نظريات مطرح را انتخاب كرده و بيان نمائيم.
1 ـ نظرية جغرافياي تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون در اين نظريه بدنبال آن است كه جغرافيا عاملي است كه درتاريخ تأثير ميگذارد.
2 ـ نظريه فلسفه تاريخ نوكو: نوكو نظرية رابطة قدرت با دانش را مطرح ميكند او معتقد است كه دانش انساني همواره تحت تأثير ساختار قدرت قرار ميگيرد.
3 ـ نظريه اقتصادي ماركس: او عامل محرك تاريخ را اقتصاد ميداند.
و ديگر نظريات كه براي جلوگيري از اطالة كلام و براي مطالعة بيشتر به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:
1 ـ فلسفة تاريخ، استاد شهيد مرتضي مطهري.
منابع:
1.والش ، مقدمهاي بر فلسفة تاريخ،
2. ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادي، ج 1،
3.نوكو و نظرية عدم استمرار در تاريخ، مارك پستر، ترجمة حسين علي نوذري
فلسفة تاريخ يك نوع مطالعة درجه دوّم است كه در واقع معلوم ميكند كه عامل محرك اين وقايع خارجي چيست و خود به دو قسم تقسيم ميشود:
1 ـ فلسفه نظري يا جوهري تاريخ: كه عبارت است از مطالعة فلسفي، دربارة چرايي و چگونگي وقوع تحولات تاريخي و كشف منطق آن.
2 ـ فلسفة انتقادي يا تحليلي تاريخ: كه دربارة علم تاريخ و حجيّت استنتاجات علم تاريخ و تبيين و عليّت در تاريخ ميباشد. به تعبير ديگر فلسفه تحليلي تاريخ روششناسي علم تاريخ ميباشد.
براي اينكه فلسفة نظري و فلسفة انتقادي تاريخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلي كه اين دو نوع فلسفه با آن سرو كار دارند را بيان كنيم تا به هدف و حوزة كاري آن آشنا شويم:
نخست فلسفه انتقادي: مسائل فلسفه انتقادي تاريخ به چهار گروه عمده تقسيم ميشود:
الف) تاريخ و ديگر علوم: بكه بيان ميكند تاريخ چه نوع علمي است و ارتباط آن با رشتههاي ديگر را مورد بررسي قرار ميدهد. متداولترين نظري كه دربارة تاريخ وجود دارد، آن را از زمرة رشتههاي مربوط به دانش نظري قرار ميدهد. به موجب اين نظريّه وظيفة مورخ اين است كه دربارة گذشته، حقايق را به طور جداگانه دربارة زمان حال كشف نمايد. هنگامي كه ما به نمونههاي واقعي آثار تاريخي توجّه ميكنيم از اعتبار ساقط ميشود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب ميكند آن است كه موّرخان به كشف سادة حقايق رويدادهاي گذشته قانع نيستند بلكه آنها علاوه بر بيان وقوع اتفاق قصد بيان علّت آن را نيز دارند.
ب ) واقعيت و حقيقت در تاريخ: چشمگيرترين خصيصة تاريخ آن است كه، توصيف حقايق گذشته را مينمايد كه مستقيماً مورد بررسي و مشاهده واقع نميشود، و بر آنچه مستقيماً مشاهده نشده است نميتوان يقين كرد، بلكه فقط نوعي اعتماد بر آن ميباشد.
ت) تبيين تاريخي: سؤالي كه مطرح است اين كه موّرخ در تبيين و تشريح رويدادهايي كه بررسي ميكند و از كيفيات ويژهاي برخوردار است يا نه؟ بهترين شيوة برخورد با اين مورد، بررسي طريقهاي است كه در علوم طبيعي بكارگرفته ميشود امروزه ديگر هر كس كه با فلسفه سر و كار دارد ميداند كه دانشمندان ديگر در صدد بر نميآيند پديدههايي را كه با آن مواجه ميشوند را مفهومي قطعي و نهايي توضيح دهند بلكه آنها به اين كار بسيار سادهتر اكتفا ميكنند كه نظام خاصي مبتني بر وجوه مشترك با وحدت شكلها بوجود آورند و به كمك اين نظام تلاش كنند هر پديدهاي را كه براي بررسي پيش ميآيد روشن و تشريح نمايند.
پ) عينيّت تاريخي: بايد دو نكته را در نظر بگيريم:
1 ـ ازيك طرف مورخان اعتراف دارند در كارشان بايد نوعي عينيت و بيطرفي وجود داشته باشد. اينگونه مورخان تاريخ را از تبليغ جدا ميكنند و نويسندگاني را كه اجازه ميدهند احساسات و تعصبات شخصي بر عمل آنها در زمينة بازسازي گذشته اثر گذارد، محكوم ميكنند.
2) اينكه مورخان در گذشته به يك حقيقيت عيني دست نيافتهاند دليل براي تصور عدم دستيابي مورخان به چنين حقيقتي نيست.
دوّم فلسفه نظري (جوهري) تاريخ: مسائل كه اين نوع فلسفه بدنبال آن است از جنبة نظرپردازي مطرح است و ما هم سعي ميكنيم نظريات مطرح را انتخاب كرده و بيان نمائيم.
1 ـ نظرية جغرافياي تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون در اين نظريه بدنبال آن است كه جغرافيا عاملي است كه درتاريخ تأثير ميگذارد.
2 ـ نظريه فلسفه تاريخ نوكو: نوكو نظرية رابطة قدرت با دانش را مطرح ميكند او معتقد است كه دانش انساني همواره تحت تأثير ساختار قدرت قرار ميگيرد.
3 ـ نظريه اقتصادي ماركس: او عامل محرك تاريخ را اقتصاد ميداند.
و ديگر نظريات كه براي جلوگيري از اطالة كلام و براي مطالعة بيشتر به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:
1 ـ فلسفة تاريخ، استاد شهيد مرتضي مطهري.
منابع:
1.والش ، مقدمهاي بر فلسفة تاريخ،
2. ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادي، ج 1،
3.نوكو و نظرية عدم استمرار در تاريخ، مارك پستر، ترجمة حسين علي نوذري
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
آنچه دوست بزرگوار از منابع ذکر شده نقل نمودند تعریف لغوی و اصطلاحی وشرح الرسم فلسفه ی تاریخ میباشد:Gol:
اما هرواژه ای معمولا" علاوه بر تعریف لغوی و تعریف اصطلاح عرفی یک تعریف تخصصی هم دارد .
حاصل تعریف تخصصی فلسفه ی تاریخ به زبان ساده این است :
«منبعی برای عبرت وتجربه ی انسان»
که البته از کلی استدلال ونتیجه ودلالت به دست میاید که از حوصله ی این مقوله خارج است .
[="]پژوهشهای فلسفی تاریخ، با توجه به کاربرد متفاوت واژه تاریخ، به دو شاخه متفاوت معرفتی (معرفت درجه اوّل و درجه دوم) تقسیم میشود. معرفت درجه اوّل فلسفهی نظری یا جوهری تاریخ، و معرفت درجه دوم فلسفه تحلیلی یا انتقادی یا فلسفه علم تاریخ است[="].[="] [="]
[="]
[="]فلسفه تحلیلی تاریخ:
[="]فلسفه تحلیلی یا انتقادی تاریخ، «تحلیلِ فلسفیِ تاریخنگاری است که به توصیف و تبیین منطقی، عقلانی و معرفتشناسی آنچه مورّخان انجام میدهند، میپردازد».
[="]فلسفه تحلیلی تاریخ از گرایشهای فلسفه علم، و هدف آن بررسی علم تاریخ است؛ به عبارت دیگر، در آن، سخن از علمشناسی علم تاریخ است؛ از این رو فلسفهی تحلیلی یا انتقادی تاریخ را منطق پژوهش علم تاریخ میدانند و معرفتی است که در آن، آگاهی ما به پدیدههای گذشته، نه خود پدیدههای گذشته، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد.
[="]
[="]فلسفهی نظری
[="]فلسفهی نظری یا جوهری تاریخ کوششی است تا معنا و مفهوم روند کلی پدیدههای تاریخی را کشف نماید و به ماهیّت عمومی فرآیند تاریخی دست یابد و فراتر از عقلانیتی است که پژوهشهای متداول تاریخی انجام میدهند.
[="]فلسفه نظری یا جوهری تاریخ ناظر بر پژوهش در باب سیر گذشته پدیدههای تاریخی و قانونمندی آنهاست و با علم تاریخ ارتباطی ندارد. فیلسوف تاریخ در فلسفه نظری تاریخ درصدد فهم معنا و هدف تاریخ، محرک و مکانیسم حرکت تاریخ، و آغاز و انجام تاریخ است.
[="]
[="]این دو در این موارد از یکدیگر متمایز می شوند:
[="]تمایز در موضوع
[="]تمایز در روش شناسی
[="]تمایز در غایت و هدف
[="]
[="]پل ادواردز، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات). ترجمهی بهزاد سالکی. تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
[="]عبدالکریم سروش، فلسفه تاریخ
[="]حسینعلی نوذری، فلسفه تاریخ
[="]میرمحمدی، واگرایی و تمایز فلسفه ی نظری تاریخ و فلسفه ی علم تاریخ
[="]
فسلفه تاریخ به سه سوال اساسی جواب میدهد
ا)هدف نهایی تاریخ چسیت ؟
2) نیروی محرک درتاریخ چیست ؟
3)؟میسرحرکت تاریخ به کجاست
دراین مورد نظرات متفکران غربی واسلامی به این سوالات جوابهای گوناگونی داده اند که باید نظریات ان مورد بررسی ونقد قرادبگیرید
ادامه دارد