حقوق زن در اسلام
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
فكر مي كنم بحث حقوق و از جمله حقوق خانم ها يكي از مهم ترين موضوعات باشد.لطفا دوستاني كه موضوع را مطالعه مي كنند نظر شون رو عنوان كنند.تشكر
تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد قابل انكار نيست ولي به تعبير استاد شهيد مطهري تمامي اين تفاوتها را بايد به حساب «تناسب» گذاشت و نه نقص يكي و كمال ديگري. قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها، تناسب بيشتري ميان زن و مرد كه قطعاً براي زندگي مشترك آفريده شدهاند به وجود آورد. لازمة عدالت، عدم تشابه آنها در پارهاي از حقوق است و آنچه در قوانين اسلام وجود دارد تفاوت است نه تبعيض. بيعدالتي و تبعيض آن است كه در شرايط مساوي و استحقاقهاي هم سان، بين افراد فرق گذاشته شود ولي تفاوت آن است كه در شرايط نامساوي فرق گذاشته شود. تساوي شخصيّت زن و مرد با تشابه كامل حقوق آنها ملازمه ندارد و عدالت همواره مقتضي تشابه نيست.
بنابراين شكي نيست كه تفاوتهاي موجود در احكامي مثل ارث، ديه و ... نه ناشي از ارزش كمتر زن و نه كاشف از آن است، بلكه جهت و حكمت ديگري دارد. ميتوان براي يافتن حكمت و فلسفة اين نوع احكام انديشه نمود چنانكه در برخي از آيات الاحكام و نيز روايات به نوعي به فلسفه و حكمت احكام اشاره شده است. ولي مهم اين است كه در مواردي كه در آيات و روايات به علت قطعي حكم اشاره نشده نميتوانيم بافتهها و يافتههاي ذهني خويش را به عنوان ملاك و علّت تام تلقي كنيم.بين حكمت و علّت حكم تفاوت وجود دارد. حكمت در اغلب موارد همراه حكم هست و ممكن است در بعضي موارد هم نباشد، و با نبودن آن حكم تغيير نمي كند. به خلاف علّت واقعي احكام كه هرگاه علت از بين برود، حكم هم برداشته مي شود. علت احكام را خداوند متعال مي داند و در صورتي براي ما معلوم ميشود كه خود خداوند آن را براي ما بيان كرده باشد.
در مورد زنان نیز همین حکم جاری است. اگر در شرایط تاریخی و فرهنگی عرب حجاز عصر نزول اجازه و اقتضای برخورداری از برخی از حقوق وجود نداشته و اسلام تسامحاً آنها را پذیرفته، مستلزم این نیست که در شرایط معاصر که زمینه و اقتضای برخورداری زن از حقوق بیشتر وجود دارد، همچنان از آن حقوق محروم باشد
با سلام
دلیل اینکه اسلام آنرا تسامحا پذیرفته است چیست؟ آیا وظایفی که اسلام روی دوش مرد و زن به تناسب تفاوتهای جسمی و روحی قرار داده است تغییر کرده که حقوقشان نیز تغییر کند؟آیا در صدر اسلام تفاوتهای جسمی و روحی میان مردان و زنان بوده که اکنون نیست؟
تکرار می شود ميتوان براي يافتن حكمت و فلسفة اين نوع احكام انديشه نمود چنانكه در برخي از آيات الاحكام و نيز روايات به نوعي به فلسفه و حكمت احكام اشاره شده است. ولي مهم اين است كه در مواردي كه در آيات و روايات به علت قطعي حكم اشاره نشده نميتوانيم بافتهها و يافتههاي ذهني خويش را به عنوان ملاك و علّت تام تلقي كنيم.بين حكمت و علّت حكم تفاوت وجود دارد. حكمت در اغلب موارد همراه حكم هست و ممكن است در بعضي موارد هم نباشد، و با نبودن آن حكم تغيير نمي كند. به خلاف علّت واقعي احكام كه هرگاه علت از بين برود، حكم هم برداشته مي شود. علت احكام را خداوند متعال مي داند و در صورتي براي ما معلوم ميشود كه خود خداوند آن را براي ما بيان كرده باشد.
با سلام و تشکر از شما
باید توجه داشت که آیات و روایات ناظر به شرایط زمان نزول و صدورش نازل و صادر شده است و بیتوجهی به آن شرایط که قرائن مقامی فهم آنها به شمار میرود، موجب شده است، آیات و روایات به درستی فهمیده نشود. برای مثال آیه تعدد زوجات ناظر به شرایط اضطراری و خاصی بوده است و برای همان شرایط جایز است و در غیر آن شرایط جوازی ندارد
اینکه باید در تفسیر آیات قراین متصل و منفصل مورد توجه قرار گیرد حرفی کاملا درست است. اما اینکه حکمی همچون تعدد زوجات در شرایط خاص جایز است دلیل آن این است که اسلام تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نامحدود قبول ندارد. با بررسی وضع محیط های مختلف پیش از اسلام به این نتیجه می رسیم كه تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادی بوده و قبل از اسلام جریان داشته؛ و تعدد زوجات از ابتكارات اسلام نیست، بلكه دین آن را در چارچوب ضرورتهای زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قید و شرایط سنگین قرار داده است.
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، نه احساسات، زیرا ممكن است هر زنی از آمدن رقیب در زندگی ناراحت بشود، ولی وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به كنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می شود. هیچ كس نمی تواند انكار كند كه مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را تشكیل می دهند. نیز نمی توان انكار كرد كه بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی تر است، زیرا زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می دهند، در حالی كه در مردان چنین نیست.
هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی كه در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند كه به علل گوناگونی همسر خود را از دست می دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
اسلام با حکم تعدد زوجات هم به خواسته های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری کرد و جامعه را از گرداب گناه بیرون برد.
قابل توجه این است که ازدواج مجدد تابع احکام خمسه است. یعنی در بعضی شرایط واجب و در بعضی شرایط جایز نیست.
موفق باشید
[=Garamond]سلام و ادب؛
[=Garamond]با توجّه به نگاه های تندی که گاهاً حتّی بین اهل علم نسبت به جایگاه وجودی و حقوقی خانم ها در اسلام وجود داشت، حرکت تبیینی حضرت علامه طباطبایی در باب این مبحث که در چند جای تفسیر المیزان و مقالاتی مستقل به آن پرداختند، تحوّل مهمی در این عرصه ایجاد کرد.
[=Garamond]
[=Garamond]پس از ایشان شاگردشان، استاد شهید مطهری این مسیر تبیینی را در کتاب مسئله ی حجاب و خصوصا پاسخ های استاد به نقدهای کتاب مسئله ی حجاب تکامل بخشیدند و بسیاری از زوایای دیگر در این عرصه را تبیین نمودند.
[=Garamond]
[=Garamond]و نهایتاً شاگرد دیگر حضرت علّامه، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، این مسیر را به کمال خود رساندند و تقریبا کامل ترین، معقول ترین و متعادل ترین نگاه را بطور کاملا مستدل و مستند در این باب بیان داشتند. نام کتاب ایشان «زن در آینه ی جلال و جمال» است. ایشان در این کتاب در فصول مختلف، به مراتب معنوی خانم ها، زنان بزرگ تاریخ اسلام، ابعاد مختلف جایگاه خانم ها در اسلام پرداخته و فصول نهایی کتاب را به حقوق خانم ها و پاسخ شبهات مربوط به ایشان پرداخته اند.
[=Garamond]
[=Garamond]ایشان طیّ مباحثی عمیق و دقیق، به اثبات می رسانند که اوّلا نقصی در عقل خانم ها نیست، ثانیا اگر در خانم ها، احساس بر عقل ایشان غلبه کند، در آقایان هم احتمال غلبه ی غرایز بر عقل آنها هست و اساساً اینها احتمالاتی است دو جانبه که با تدبیر و تمرین هایی می توان عقل را از دخالت دیگر شئون نفس، مصون داشت. در ادامه ی همین بحث، حق قضاوت، مرجعیت تقلید و... را ضمن بحثی فقهی، در صورتی که محذور جنبی نداشته باشد، بلامانع می دانند. می دانیم که محذور جنبی ربطی به جنسیت نداشته و هر جنسیتی، چه مرد و چه زن، ممکن است محذور های جنبی مخصوص به خود را داشته باشد. که اگر در هر کدام نبود، می توانند متصدّی قضاوت و مرجعیّت شوند.
[=Garamond]
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]یاحق
[="] به نام خدا[/]
سلام و عرض ادب خدمت دوستان و کارشناسان محترم
بدیهی است که از مهمترین عوامل تعیین کننده جایگاه افراد اعم از زن و مرد در جامعه, نه اوصاف و الفاظ بلکه وضعیت حقوقی و نحوه نگرش قانون به افراد است. همانطور که مستحضرید در شرایط کنونی و در مواردی که به زنان و حقوق آنها مربوط میشود قوانین مدنی ما در بخش خانواده بر سایر حقوق آنان ارجحیت دارد. به عنوان مثال اگر زنی با تکیه بر حقوق اجتماعی و با تحصیل علم به درجات بالای دینی و حتی مرجعیت برسد ,در صورتی که همسر با کار کردن او مخالفت نماید, زن بر طبق قانون ملزم به اطاعت است .و این بدان معناست که وی بر فرض احراز بالاترین مقام فقهی در تشخیص درست از نادرست ,همچنان به عنوان فرد مستقلی محسوب نشده و فعالیت مهم اجتماعیش منوط به اجازه و صلاحدید فردی دیگر(همسر) است.
اینکه باید در تفسیر آیات قراین متصل و منفصل مورد توجه قرار گیرد حرفی کاملا درست است. اما اینکه حکمی همچون تعدد زوجات در شرایط خاص جایز است دلیل آن این است که اسلام تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نامحدود قبول ندارد. .
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، نه احساسات، زیرا ممكن است هر زنی از آمدن رقیب در زندگی ناراحت بشود، ولی وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به كنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می شود. هیچ كس نمی تواند انكار كند كه مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را تشكیل می دهند. نیز نمی توان انكار كرد كه بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی تر است، زیرا زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می دهند، در حالی كه در مردان چنین نیست.
هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی كه در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند كه به علل گوناگونی همسر خود را از دست می دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
حق با شماست . در اینکه هیچ زنی براحتی حاظر به قبول این مسئله نیست شکی نیست . اما در اینکه آیا این مخالفت ناشی از حسی فطری در زن است یا حسی قراردادی منوط به شرایط اجتماعی است,همچنان جای بحث دارد. ظاهرا هنوز هم در برخی اقوام تعدد زوجات میان زنان به گونه ای پذیرفته شده است و آنان با همسرشان کنار میایند ولی این امر عمومیت ندارد و الزاما بدان معنا نیست که پس میل به تملک قلب مرد در زن و غیرت ورزیدن زن فطری و ذاتی نبوده وتنها تابع یکسری آموزه های اجتماعی و قراردادی باشد. (این گونه که در مباحث القاء میشود).
در برخی از کشورهای اروپایی نیز رسمی پذیرفته شده وجود دارد که طی آن زن و شوهر آزادند تا یک هفته را با هر کسی که به او علاقمند شده اند بگذرانند و سپس به سر زندگی خود برگردند, ایا میتوانیم از این رسم که سالهاست اجرا میشود چنین استنباط کنیم که پس غیرت هم در مردان فطری نیست و تابع قرارداد هاست؟
علامه استاد مطهری نیز تمایل ذاتی و طبیعی مرد را برتملک فیزیک زن بیان میدارد و در برابر آن, میل طبیعی و ذاتی زن را در تملک قلب مرد میداند. حال سئوال اینجاست که با قبول این نکته آیا میشود پذیرفت که در اسلام برای تمایل طبیعی مرد چنین تمهیداتی از جمله امکان ازدواج مجدد و متعه در نظر گرفته شده اما برای تمایل زن به بهره مندی از قلب و توجه انحصاری همسرش تقریبا هیچی در نظر گرفته نشده باشد و زن ناچارباشد تا در صورت بی وفایی همسرش فقط با خود بجنگد , تمایل طبیعی خود را سرکوب کند و خود را نادیده بگیرد و یا در صورت اعتراض , دینش او را متهم به کوتاهی وحسادت و خود خواهی کند؟
هر یک از ما میتوانیم این این مسئله را در حد توانمان درک و قضاوت کنیم. به همین دلیل مردان شرافتمند و با وجدان به پای مشکلات همسرشان صبر میکنند و براحتی به چنین امری تن در نمیدهند حتی اگر دین مجازشان کرده باشد. و زنان مجرد و بیوهای جوان هم از آنجا که خواهان یک رابطه دائمی و جایگاه مطمئن هستند اصولا نسخه هایی مثل همسر دوم شدن و صیغه شدن را به نفع خود تلقی نمیکنند و معمولا در مباحثی از این دست نا خود آگاه با همسر اول همذات پنداری کرده و با این حکمها مخالفت میورزند.
خلاصه آنکه درست است که تعدد زوجات در موارد و شرایط خاصی مجازشمرده میشود ولی همیشه از لحاظ اخلاقیات و عرف جامعه یک مجازمزموم باقی باقی میماند.
سلام خدمت دوستان خصوصا كارشناس محترم علت اينكه زنها دوست ندارند همسرشون ازدواج كنه فقط حسادت نيست گاهي وقتها يه حسي مانند عشق ارامش و ...و زنها بيشتر دنبال اين حس هستند وگرنه لزوما نميشه گفت زنها حسودند و علت مخالفتشون حسادته همانطور كه مردها بخاطر غيرت دوست ندارند همسرشون با كس ديگه باشه اين نياز زن هم داره و بارها گفتم كه ما زنها هرچقدر هم كه خوب باشيم از همسر حضرت ابراهيم بهتر نميشيم كه ايشان هم صبر جميل نداشتند .....:Gol:
[="]در رابطه با شهادت دو زن بجای یک مرد دلایل زیادی عنوان میشود.- مثلا اکثرا این امر را ناشی از غلبه عواطف و احساسات زنان بر عقلشان تعبیرکرده اند, در حالیکه پر واضح است که امر شهادت که در شرایط مقتضی از جمله تکالیف الهی است بیشتر از آنکه متکی به عقل نظری باشد متکی به عقل عملی و باور افراد به عقاب اخروی است ,و راستگویی و تقوی نیز از فضایل مشترک زن و مرد است و محصور در جنسیتشان نیست.
- دلیل دیگر را منباب نسیان زنان عنوان کرده اند که مثلا اگر یکی از زنان فراموش کرد دیگری او را متدکر شود, که البته هنوز از جنبه علمی و تحقیقی به اثبات نرسیده که زنان عموما فراموشکار تر باشند تا بتوان بر اساس آن حکمی قطعی صادر کرد.
باید توجه داشت احکام الهی که عنوان شده است ,دلایل زیادی دارد که هنوز بر ما پوشیده است ولی آنچه که مسلم است نمیتوان از آنها موارد نقص یک جنس و برتری جنس دیگر را استخراج نمود.
[="]در خصوص اصلاح تدریجی برخی احکام و به دنبال آن قوانینی که ریشه در شرع دارند ,باید گفت حتما کارشناسان مستحضرند که بدلیل فقدان حضور پیامبر و امامی که بتواند حکمی را قطعا صادر نماید , این روند با کندی و تردید بسیار صورت میگیرد. اصل پرهیز از ا ینکه مبادا امری بدعت گذاری تلقی شود موجب شده است که ما همواره احکام مشابهی داشته باشیم , هر چند که بنا به مقتضیات زمان و در مقایسه با جوامع کنونی , شرایط نیازمند به ایجاد تغییرات و لا اقل تبصره هایی در خصوص احکام حقوق زنان و خانواده باشد.
سلام خدمت دوستان خصوصا كارشناس محترم علت اينكه زنها دوست ندارند همسرشون ازدواج كنه فقط حسادت نيست گاهي وقتها يه حسي مانند عشق ارامش و ...و زنها بيشتر دنبال اين حس هستند وگرنه لزوما نميشه گفت زنها حسودند و علت مخالفتشون حسادته همانطور كه مردها بخاطر غيرت دوست ندارند همسرشون با كس ديگه باشه اين نياز زن هم داره و بارها گفتم كه ما زنها هرچقدر هم كه خوب باشيم از همسر حضرت ابراهيم بهتر نميشيم كه ايشان هم صبر جميل نداشتند .....:gol:
از سایر دوستانی که نظری دارند تقاضا میشود بحث را از ابتدا مطالعه کنند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : جبرئيل پيوسته مرادرباره زن سفارش مى كرد , تا جايى كه گمان بردم طلاق او جايز نيست مگر در صورت ثابت شدن فحشا.