قرائت های مختلف قرآن

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرائت های مختلف قرآن


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، مناظره قرائت های مختلف از قرآن با حضور دکتر جعفر نکونام و دکتر محمد محمد رضایی به عنوان دو طرف مناظره و دکتر عبدالهادی فقهی زاده به عنوان مدیر جلسه در نمایشگاه بین المللی قران برگزار شد.

دکتر محمد محمد رضایی در ابتدا قرآن را کتاب هدایت دانست، و گفت: قرآن معجزه جاودانگی پیامبر کتابی که سراسر نور و روشنایی است و نورانیتش در تمام اعصار تلألؤ می کند، امروزه دیدگاه های مختلفی درباره قرائت به معنای تفسیر قرآن مطرح است.

وی تفسیر را به معنای روشن کردن و روشنی بخشیدن معنا کرد و گفت: قرآن نور است، و خاصیت نور این است که نور روشن بوده و روشنی بخش چیزهای دیگر است، اما همین نور قول ثقیل نیز هست. قول ثقیل به تفسیر احتیاج دارد. چشم تیز بین می خواهد تا فهم صائبی از قرآن پیدا کند. برای نمونه خورشید روشن است؛ اما کسی که بیناییش کم است، آن چنان که باید نمی تواند از آن استفاده کند.

محمد رضایی با بیان این که انسان ها با فهم های مختلف، مخاطب قرآن هستند، اظهار کرد: زمانی که خالق انسان با انسان سخن می گوید، انسان ها بر اساس ظرفیت وجودیشان می توانند فهم هایی از قران داشته باشند، اما در نهایت این فهم ها متفاوت از هم نیستند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از منابع تفسیر قرآن خود قرآن است و امیرالمؤمنین در این باره می فرمایند: برخی از آیات با برخی دیگر به سخن در می آورند و معنای خود را می فهمانند.

وی منبع دیگر را سنت معصومین(ع) برشمرد و اضافه کرد: قرآن عهده دار تبیین تمامی مبانی دین است؛ اما توضیح این مبانی به دست پیامبر(ص) سپرده شده است و در این زمینه به آیه «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» (نحل، 44) اشاره کرد.

محمد رضایی در ادامه مثالی برای توضیح قران از سوی پیامبر و ائمه(ع) آورد که این چنین بود: در قران خوانده می شود: و اقیموا الصلاة...، یعنی نماز را به پا دارید؛ اما احکام جزئی این صلاة را معصومین(ع) بیان کردند.


این استاد دانشگاه منبع دیگر تفسیر را عقل برشمرد و گفت: منظور از عقل، عقل برهانی است که با آن خدا را ثابت می کنیم و از نظر دین این عقل حجیت دارد.

وی در ادامه به بیان مبانی قرائت های مختلف قرآن پرداخت و گفت: مراتب طولی و عرضی قران یکی از این مبانی بوده و ما در این زمینه روایات بسیاری داریم که قرآن دارای بطون است و در برخی روایات تا 70 بطن را برشمردند. در قران الفاظی به کاربرده شده که دارای مراتب مختلفی هستند. برای نمونه در قرآن واژه نهی از پرستش بتان را می خوانید. نهی خداوند می تواند مراتب مختلفی داشته باشد. یک مرتبه آن این است که بت های ظاهری را نپرستید. مرتبه بعدی این است که انسان نباید تسلیم خواسته های نفسانی خود شود و در مرتبه بالاتر این است که انسان به غیر از خدا نباید التفات داشته باشد. نهی از بت ها حتی به معنای غفلت از خدا هم به کار رفته است.

وی با ذکر مثالی دیگر ادامه داد: عبادت بطن های مختلفی دارد. یک باطن آن این است که انسان در دل و جانش در برابر خدا کرنش کند و از آن بالاتر این است که انسان خود را در برابر خداوند هیچ بشمرد.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: قرآن فهم های مختلفی دارد که همه در طول هم است و همه آن ها از ظاهر قرآن می گذرد و ظاهر مجرایی برای باطن قران است و این همان مبنایی در زمینه تعدد قرائت هاست که قرآن و نیز عقل از آن دفاع می کنند.
وی در ادامه به عنوان مؤید قرآنی به آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه، 79) اشاره کرد و گفت: قرآن دارای مراتبی است و «مطهرون» که در این آیه اشاره به ائمه معصومین(ع) دارد، مراتب باطنی قرآن را درک می کنند.

وی افزود: مفاهیمی که خودشان درجه پذیر است، دارای بطن اند. مانند نور که یک مرتبه از نور، خورشید است و مرتبه دیگر از نور، نور شمع است. ایمان از دیگر مفاهیم درجه پذیر است. ایمان همه افراد یکسان نیست. درجه پذیری مفاهیم به حکم عقل است. نمی توان فهم امیر مؤمنان را با فهم عرب بیابانی یکی دانست.

محمد رضایی هم چنین مبنای دیگر قرائت های مختلف را مبنای هرمنوتیکی برشمرد و اضافه کرد: هرمنوتیک به معنای علم تفسیر یا هنر تفسیر است. در این علم دو دیدگاه شاخص است: یکی از این دیدگاه ها این است که مؤلف آن متن پروسه ای را طی می کند تا به نگارش متن دست یابد. این دیدگاه چالشی با فهم قرآن ندارد.

وی دیدگاه دیگری را در هرمنوتیک مطرح کرد و گفت: دیدگاه فلسفی هایدگر این است که تفسیر مستلزم پیش فرض است. هر کس با یک پیش فرض به سراغ فهم قرآن می رود.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: امروزه برخی از متفکران تحت تأثیر دیدگاه هرمنوتیک فلسفی هستند و اعتقاد دارند که همه چیز احتمالی و ظنی است و هیچ چیز قطعی وجود ندارد؛ اما باید گفت: دلایل محکمی برای این نظریه وجود ندارد.

وی مبنای زبانی، تجربی و تکامل معرفتی دینی را سه مبنای دیگر از قرائت های مختلف قرآن کریم دانست و به اشاره از آنها گذشت.

دکتر نکونام، طرف دیگر این مناظره، از تفسیر تعریفی ارائه داد و اظهار کرد: تفسیر به معنای کشف مراد الهی است و مراد الهی از آیات قرآن برای مخاطبان قران یعنی عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) مکشوف بوده است و لذا آنان نیاز به تفسیر نداشتند؛ اما بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی نیاز به تفسیر پدید آمد؛ بنابراین نیاز به تفسیر امری عارضی است؛ نه این که ذات آیات قرآن مبهم و نیازمند تفسیر باشد.

وی در ادامه بیان کرد: ادله ای که برای نیازمندی قرآن به تفسیر ائمه(ع) یاد شده، مخدوش است. استناد به آیه «إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلا» (مزمل، 5) مبنی بر این که فهم قرآن ثقیل است، صحیح نیست. در سیاق این آیه هیچ قرینه ای که این معنا را تأیید کند، به چشم نمی خورد.

ثقیل بودن در این آیه به قرینه سیاق که در آن پیامبر اسلام(ص) به صبر و شکیبایی در مقابل مشرکان مکه امر می شود، به معنای مسئولیت سنگینی است که بر عهده پیامبر(ص) گذاشته شده بود، مبنی بر این که قومش را انذار کند؛ چنان که در سوره مزمل که بعد از سوره مزمل نازل شده، آمده است: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ (مدثر، 1-2).

وی درباره «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» گفت: هرگز این آیه دلالت ندارد، بر این که مراد آیات قرآن مبهم است و پیامبر(ع) وظیفه دارد، آن را بیان کند. تبیین در این آیه بر خلاف معنای امروزی اش که به معنای تفسیر است، به ابلاغ است، نه تفسیر؛ چنان در موارد دیگر قرآن به همین معنا به کار رفته است؛ نظیر: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ (بقره، 219). در این آیه چنین نیست که ابتدا یک عبارت مشکلی آمده و بعد توضیحش ذکر شده و آنگاه آن تبیین خوانده شده باشد؛ از این رو، عبارت «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ » در این آیه به این معناست که اینکونه خداوند آیاتش را به شما ابلاغ می کند.

بنابراین باید چنان که علامه طباطبایی اظهار داشته، بگوییم: قرآن در دلالتش بر مقاصد مستقل از بیان و توضیح پیامبر(ص) و ائمه(ع) است.

البته تردیدی نیست که عترت و سنت عدل قرآن به شمار می روند و حجیت دارند و باید آنچه را که در قرآن نیامده است، از پیامبر(ص) و ائمه(ع) گرفت. به تعبیر علامه طباطبایی جزئیات و تفاصیل احکام که در قرآن نیامده، باید از معصومین(ع) فرا گرفته شود.

وی تصریح کرد: در آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» نیز هیچ دلالتی بر ذو مراتب بودن معانی قرآن نیست. این آیه ناظر به اتهاماتی است که مشرکان مکه به پیامبر(ص) می زدند، مبنی بر این که شیاطین و اجنه قرآن را به او القا می کنند؛ نه فرشتگان. در این آیه گفته شده است که به وحی جز «مطهرون» یعنی فرشتگان دسترسی ندارند. چنان که در آیات دیگر آمده است، اگر اجنه و شیاطین بخواهند وحی و اخبار آسمان را استراق سمع کند، مورد اصابت شهاب ها قرار می گیرند. هرگز مراد از «مطهرون» در این آیه نمی تواند ائمه(ع) باشند؛ زیرا این آیه در سوره واقعه است و این سوره در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است و آنان از ائمه(ع) هرگز شناختی نداشتند و آنان را مطهر تلقی نمی کردند. در سیاق آیه نیز هیچ قرینه ای وجود ندارد که این معنا را تأیید کند.

نکونام افزود: خداوند به زبان بشر سخن گفته است و لذا برای کشف معنای الفاظ قرآن باید معنای متعارف میان اهل زبان مراجعه کرد. به علاوه در زبان طبیعی واژگان به تنهایی به کار نرفته اند؛ بلکه در جمله و خطاب به افرادی به کار رفته است؛ لذا باید برای فهم مراد کلام به سیاق جمله و فهم مخاطبان توجه کرد. «مطهرون» در این آیه به تنهایی به کار نرفته است که گفته شود، این لفظ مصداق های مختلفی دارد. یک مصداقش فرشتگان و مصداق دیگرش ائمه اند. مخاطبان آیه مشرکان مکه بودند و آنان فرشتگان را «مطهر» می دانستند و می پرستیدند و از ائمه هیچ شناختی نداشتند؛ به علاوه در سیاق آیه هرگز سخنی از فهم قرآن نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این که یکی از منابع تفسیر قرآن عقل برهانی برشمرده شد، اگر مراد عقل فلسفی و دستاوردهای فلاسفه باشد، هرگز قابل قبول نیست. قرآن خطاب به عرب عصر نزول که هیچ آگاهی از فلسفه و عقل برهانی نداشت، نازل شد؛ بنابراین باید او با همان عقل فطری اش، بتواند مراد آیات را بفهمد.
وی در زمینه این ادعا که قرآن دارای بطون است، اظهار کرد: روایات مورد استناد هیچ توضیحی راجع به چگونگی بطون نداده اند و لذا مجمل اند و دلیل مجمل نیز حجیت ندارد و بر اساس آن نمی توان برای قرآن بطونی قائل شد. تنها توجیه معقولی که برای بطون قرآن می توان پذیرفت، این است که آیات قرآن نظیر سایر کلام های بشر ملازمات عقلی داشته باشد.

وی درباره قرائت های قرآن اظهار داشت: قرائت در مباحث سنتی ما به معنای نوع خوانش قرآن است که بسا هیچ تأثیری هم در معنای آیات نداشته باشد؛ اما آنچه امروزه در مباحث جدید مطرح است، ظاهراً گرته برداری از واژه انگلیسی ریدینگ است که هم به معنای خواندن است و هم به معنای فهمیدن و تفسیر. قرائت به معنای فهمیدن و تفسیر ناظر به معنای دوم ریدینگ است. تعبیر قرائت ها به تفاسیر مختلف از یک آیه منصرف است. برخی معتقدند: آیات قران تفسیر های مختلف دارد؛ اما به نظر من این مردود است؛ زیرا آیات قرآن محفوف به قرائن کشف مراد است و لذا تحمل پذیرش تفاسیر مختلف را ندارد. آنان که آیات قرآن را دارای تفاسیر مختلف و در عین حال درست دانسته اند، به قرائن فهم آیات توجه نکردند. مهم ترین قرآن فهم آیات، سیاق آنها و معهودات مخاطبان آیات یعنی عرب حجاز عصر است؛ چرا که قرآن به زبان آنان نازل شده و باید ملاحظه کرد که آنان از الفاظ و تعابیر قرآن چه معنایی را درک می کردند. برای مثال، یکی از آیاتی که آن را دارای تفاسیر مختلف دانسته اند، آیه «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها» (یس، 37) است. گفته اند: حرکت خورشید معانی و مصادیق مختلفی دارد: یکی از آنها حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است و دیگری حرکت خورشید در کهکشان راه شیری، و سومی حرکت خورشید به دور خودش و چهارمی حرکت خورشید به همراه کهکشان راه شیری در فضاست. اما اگر به سیاق آیه و فهم مخاطبان آیه یعنی عرب عصر نزول توجه می کردند، هرگز برای این آیه معانی مختلفی قائل نمی شدند. گفتنی است، در سیاق آیه، حرکت خورشید را از نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه برشمرده (وَ آیَةٌ لَهُمُ) و نیز از پدید آمدن شب و روز سخن گفته شده (وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار). تردیدی نیست که اگر نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه قابل فهم نبوده باشد، چنین ارجاعی از سوی خداوند بی وجه تلقی می شد و آن حوالت به مجهول به شمار می آید؛ حال آن که چنین چیزی از سوی خداوند قبیح است.

بی تردید، اگر از عرب عصر نزول می پرسیدند، مراد از حرکت خورشید در این آیه چیست، تنها یک معنا را برای این آیه یاد می کردند و آن هم همین حرکت ظاهری خورشید است. تنها حرکتی از خورشید نیز که منجر به پدیدآمدن شب و روز می شود، همین حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است.

بنابراین ادعای این که قرآن قرائت های مختلف دارد، مردود است.


نويسنده: جعفر نکونام

(21/5/90



برچسب: 

پرسش:
آيا قرائات هفتگانه در زمان پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ وجود داشت؟ منشأ اين قرائتها كجاست؟
پاسخ:
يكي از مهمترين فعاليّتهاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در طول 23 سال زندگي پس ازبعثت، كه شايد بتوان آن را اصليترين بخش رسالت ايشان نيز به حساب آورد، آموزش قرآن كريم به اصحاب شان و نشر و گسترش قرائت قرآن در ميان مردمان بود. زيرا زلال آيات نوراني الهي بود كه زنگارهاي قلب و جان انسانها را زدوده و آنان را به ايمان به مبدأ و معاد و تسليم در برابر فرامين سعادتبخش اسلام، ترغيب ساخت. امّا اين فقط مردم زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نبودند كه نيازمند به استفاده ازكتاب سراسر نور و هدايت قرآن باشند. بلكه نسلهاي بعديِ آدميان نيز در طول و عرضِ زمان و زمين تا هنگامة قيامت محتاج خوشهچيني از هدايتهاي آن بوده و خواهند بود. لذا براي حفظ و صيانت و جلوگيري از نابودي ‌تحريف و يا حتي اندك تغييري در قرآن كه باعث شود معارف اسلامي به صورت غيرصحيح به انسانها منتقل شود، لازم بود تا اقداماتي به انجام برسد.
از جمله نخستين كارها در اين مسير حفظ كردن و به خاطر سپردن آيات قرآن بود و علاوه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ كه قرآن را حفظ بوده، گروهي از صحابه نيز آيات الهي را كه بر دو لب مبارك ايشان جاري شده و تلاوت ميفرمودند ياد ميگرفتند و به خاطر ميسپردند. كه اين گروه به «حُفّاظ» و يا «قُرّاء» قرآن ناميده شدند.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ دائماً اصحاب و يارانش را به خواندن و حفظ نمودن قرآن دعوت و تشويق كرده(1) و از آنان ميخواستند تا قرآن خواندن شان را بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ عرضه كنند تا هرجا لغزش و يا اشتباهي در قرائت شان وجود داشت با راهنمايي و ارشاد ايشان تصحيح گردد.(2) و آن قدر ميزان توجّه و اهتمام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و اصحاب ايشان در صحيح به خاطر سپردن قرآن و بيعيب خواندن آن بالا بود كه احياناً اگر در قرائت كسي يك «واو» كم يا زياد ميشد و شايد حتّي ظاهراً تغييري هم در معني و مقصود آيه ايجاد نميكرد، مورد مؤاخذه قرار گرفته و به دقت مورد نقد و بررسي قرار ميگرفت.
پس با اين اوصاف آيا ميتوان گفت كه در زمان حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در بين مسلمين قرائتي جز قرائت ايشان يعني همانگونه كه از طرف خدا بر ايشان نازل ميشد وجود داشته باشد؟ مسلّماً‌ جواب منفي است.
امّا بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ صحابه بر سر جمع و نظم و تأليف قرآن دچار اختلاف شده و بر سر قرائت بعضي از كلمات قرآن اختلاف پيدا كردند. اين اختلافات موجب شد تا در زمان خليفه سوم، مصحف واحدي تهيه شود و از روي آن نسخههاي متعدّد و همانندي تهيه گرديده و به مراكز مهم كشور اسلامي فرستاده شود.

امّا اگر بخواهيم به صورتي دقيقتر با برخي از منشأها و عوامل به وجود آمدن اختلاف قرائات(3) آشنا شويم ميتوانيم موارد زير را با يكديگر مرور نماييم:

1. ابتدايي بودن خط
خط در ميان عربها به صورت اوليه وجود داشته و عموم مردم با فنون خط و چگونگي درستنگاري آشنا نبودند و بسياري از كلمات را به مقياس تلفظ مينوشتند. در آن رسمالخطِ عربيِ ابتدايي، كلمه به شكلي نگاشته ميشد كه به چند وجه قابل خواندن بود نون آخر كلمه را به شكلي مينوشتند كه با «ر» فرقي نداشت و نيز شكل «و» با «ي» يكي بود. چه بسا «م» آخر كلمه را به شكل «و» و «د» را به صورت كاف كوفي و عين وسط را به شكل «هـ» مينوشتند و موارد ديگري از قبيل.

2. بينقطه بودن حروف
از ديگر عواملي كه موجب بروز اختلاف در قرائت شد، بينقطه بودن حروفِ نقطهدار بود. لذا ميان «س» و «ش» يا «ب»، «ت» و «ث» و همچنين «ج»، «ح» و «خ» و... هيچ تفاوتي در نوشتن وجود نداشت و خواننده مجبور بود با دقت در معاني جمله و تركيب كلامي، تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حاء و يا خاء.

3. نبودن علايم و حركات
در مصاحف اوليه، كلمات قرآني بدون هيچگونه علامت، اعراب و حركتي نوشته ميشد. زيرا همچنانكه هنوز در خط عربي نقطه اختراع نشده بود، علايم و حركات نيز ابداع نشده بودند. لذا براي خواننده غير عرب مشكل بود تا چگونگي حركات كلمه را تشخيص دهد.
خلاصه آنكه، اين عوامل و نيز عواملي نظير لهجههاي مختلف قوم عرب(4) و عواملي ديگر كه در كتب علوم قرآني به تفصيل آمده است،‌ موجب گرديد كه قُرّا بر سر قرائت صحيح برخي كلمات قرآن با هم اختلاف پيدا كرده و هريك طبق اجتهاد خود و دلايل و اسنادي كه در دست دارد، قرائت خود را توجيه مي كند.
تعداد قاريان در طي ساليان متمادي افزايش مييافت و هر قاري قرآن، راوياني داشت كه چگونگي قرائت از او فرا گرفته و به ديگران ميآموختند و در مناطق مختلف كشور بزرگ و پهناور اسلامي، مردم، قرآن را به قرائتهاي مختلفي ميخواندند تا سرانجام شخصي به نام ابوبكر احمد بن موسي بن عباس بن مجاهد (245ـ324 هـ ق) معروف به «ابن مجاهد» كه در زمان خود رياست إقراء(5) در شهر مدينه را داشته و علاوه بر مزاياي علمي و فضل و اخلاقي كه از او شخصيتي بينظير ساخته بود، آگاهي عميقي نسبت به قرائت و علوم قرآن داشت.(6) از بين قرائت قاريان مشهوري كه استادي ومهارت ويژهاي در قرائت قرآن داشتند و با واسطههاي اندكي قرائت شان را از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اخذ كرده بودند، هفت تن را برگزيده و با نوشتن كتابها و رسالههايي به جمع و تدوين قرائت آنان پرداخت.(7) كه البتّه از بين اين هفت نفر (قرّاء سبعه) نيز قرائت «عاصم» به روايت «حفص» از مقبوليت و شهرت به سزايي برخوردار شد .

قرائت صحيح و علت انتخاب آن
از بين قرائت هاي هفت گانه قرائت عاصم به روايت حَفْص، صحيح تر مي باشد كه با بررسي شخصيت عاصم و حفص و بررسي سند قرائت آن ها، پي به علت اين انتخاب خواهيم برد.

الف) شخصيت عاصم
«عاصم بن ابي النّجود الأسدي الكوفي»، در بين قاريان ديگر معروف به كسي بود كه قرائت قرآن را به طور دقيق ضبط و نگه داري مي كند و از طرفي، نسبت به كسي كه مي خواست قرائت صحيح قرآن را از او ياد بگيرد بسيار احتياط مي كرد, از اين رو قرائت قرآن را به غير از استادش كه او هم از علي بن ابي طالب(عليه السلام)شنيده بود نمي گرفت, علاوه بر آن آموخته هاي خويش را به افراد مطمئن ديگر نيز ارائه مي داد تا از نداشتن اشتباه و خطا مطمئن شود. عاصم، شيعي مذهب بود و علاقه ي شديدي نسبت به خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)داشت و قرآن را به روايتي كه متواتر بين مسلمين بود قرائت مي كرد.

ب) بررسي شخصيتي حفص
«حفص بن سليمان» از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و يكي از روايت كنندگان قرائت عاصم است كه بر ديگر راويان از او ـ در زمينه ي حفظ و ضبط دقيق قرائتِ عاصم ـ فضيليت و برتري دارد. او نيز مانند استادش عاصم، دقت زيادي بر اين داشت كه قرائت او مطابق با نقل و قرائت متواتر مسلمين باشد, به همين دليل اكثر مسلمانان قرائت عاصم را از حفص گرفته اند.

ج) بررسي اسناد قرائت
سند قرائت حفص از عاصم، از بهترين و والاترين اسناد قرائات مي باشد, زيرا حفص از استادش عاصم و عاصم از استادش عبدالرحمان و او نيز از حضرت علي(عليه السلام) قرائت مي كرد كه آن حضرت نيز از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل فرموده است.
نتيجه گيري
قرآن كريم با قرائت هاي مختلف بيان شده كه از بين آن ها، هفت قرائت را انتخاب و به عنوان قرائات سبعه معرفي كرده اند. در بين اين قرائت ها، قرائت حفص از عاصم، برتر و صحيح تر از ديگر قرائات مي باشد كه قرآن هاي موجود نيز مطابق اين قرائت نوشته شده اند. اين قرائت، يك قرائت شيعي خالص است, زيرا حفص و عاصم و استادش عبدالرحمان ـ هر سه ـ شيعه مي باشند و اين قرائت را از امام علي(عليه السلام) گرفته اند كه آن حضرت نيز از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرا گرفته است، ولي با توجه به دقت نظري كه در اين قرائت وجود دارد حتي اهل سنت نيز همان را قبول كرده و قرآن هايي كه توسط اهل سنت چاپ مي شود با همين قرائت مي باشد.
البته به اين نكته ي مهم بايد توجه داشت كه فرق است بين قرآن و بين قرائت ها. زيرا قرائت و قرآن، دو حقيقتِ از هم جدا هستند و آن چه مهم است، اين است كه قرآنِ موجود در دسترس مسلمين، همان قرآني است كه بر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)نازل شده و بدون كم و زيادي نسل به نسل، به دست ما رسيده است. اختلاف قرائت ها، چيزي جز اجتهاد و نظر شخصي قاريان مختلف نمي باشد, در نتيجه، اين قرائاتِ متعدد اعتباري ندارند و آن چه كه معتبر است، اصل قرآن مي باشد كه به طور كامل و بدون نقصان يا اضافه اي، به دست امّت اسلامي رسيده است.

پاورقی:
1. محدث قمي، عباس ،سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، ايران، 1355 هـ ق، ج 2، ص 415 و كليني، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، با ترجمه و شرح سيد هاشم رسولي، تهران، 1387 هـ ق، ج 4، ص 394 ـ 418.
2. اصطلاحاً به اين عمل، «اِقْراء» گفته ميشود. ر.ك: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمعالبيان في علوم القرآن، تهران ، طبع صيدا، 1333 هـ ق، ج 10، ص 474.
3. معرفت، محمّدهادي، التمهيد في علوم القرآن، قم ، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، ذيالحجه، 1411 هـ ق، ج 2، ص 9 ـ 40.
4. حجتي، سيد محمّد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375، ص 277.
5. نگاه شود به پي نوشت 2.
6. ابن النديم، الفهرست، مصر، 1348 هـ ق، ص 47.
7. همان.

موضوع قفل شده است