■▫■ یادگار لبهای عطشان ■▫■ ویژه نامه شهادت امام باقر علیه السلام
تبهای اولیه
■▫■ یادگار لبهای عطشان ■▫■ ویژه نامه شهادت امام باقر علیه السلام
[b]content[/b]
دانلود
[/CENTER]
نرم افزار چهل داستان و چهل حدیث امام باقر علیه السلام
تولید انجمن گفتگوی دینی
طبق آنچه كه تاريخ نويسان و راويان حديث نقل كرده اند:
امام محمّد باقر عليه السلام ، در صحنه كربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله و عدّه اى هم دو سال گفته اند
و هنگامى كه حضرت به همراه ديگر اسيران كربلاء وارد مجلس يزيد ملعون شد؛ و پرخاشگرى هايى را از يزيد در مقابل پدرش امام سجّاد عليه السلام مشاهده كرد.
و چون امام سجّاد، زين العابدين عليه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند يزيد ساكت نبود و جواب مى داد، يزيد با اطرافيان خود مشورت كرد و آنها پيشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همين جهت حضرت باقرالعلوم عليه السلام در همان سنين كودكى ، پس از مشاهده چنين صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به يزيد كرد و فرمود:
اى يزيد! پيشنهاد و نظريه اطرافيان تو بر خلاف نظريّه اطرافيان فرعون مى باشد، چون كه آن ها در مقابل حركت و سخن حضرت موسى و هارون عليهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع كن تا موسى و هارون را محكوم نمايند.
وليكن اطرافيان تو پيشنهاد قتل و كشتار ما را مى دهند.
يزيد ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال اين كودك خردسال ، سؤ ال كرد: علّت و سبب اين دو نظريّه مخالف در چيست ؟!
حضرت باقرالعلوم عليه السلام با كمال شهامت فرمود: آن ها رشيد و هوشيار بودند؛ ولى اين ها بى فكر و عقب افتاده اند.
و سپس افزود: پيامبران و فرزندانشان را كسى نمى كشد، مگر آن كه زنازاده باشد.
پس از آن يزيد سرافكنده شد و ساكت ماند؛ و ديگر هيچ عكس العملى از خود نشان نداد.
«از زبان مدینه»
مرا دریاب، مرا که این چنین در غم جانکاه تو سوگوارم.
مرا دریاب که تلخیِ بی تو به صبح رساندنِ این شب سنگین
را نمی توانم که بنوشم.
من از بهت جاده ها و خیابان هایم شرم دارم؛ از سنگینی سکوت غمبار کوچه هایم به اضطراب افتاده ام.
مرا دریاب مولا؛ وگرنه، سنگ روی سنگ در زمین سوگوارم
بند نخواهد شد.
چگونه باور کنم که دیگر قدم های نوازشگر تو را بر خاک خویشتن احساس نمی کنم؟
چگونه باور کنم که دیگر عطر صدای تو در هوای سحرهایم
نخواهد پیچید؟
آن گاه که تو تبعید شدی، در هجوم اضطراب و پریشانی، بارها و بارها لحظات را مرور کردم و به جان، خواستار ناز قدم هایت شدم... و تو آمدی، حال چگونه باور کنم که برای همیشه از دیدار تو محروم می شوم و نگاه مهربان تو را بر کوچه باغ های دلم احساس نمی کنم؟
چگونه بی وجود تو زنده باشم و یتیم؟ من در پرتو آفتاب دانش تو می بالیدم و با تو به قله عرفان صعود می کردم، از جلسات علمی تو به نشاط می آمدم و روحم را در نگاه تو غسل می دادم؛ به حلقه های چند نفره شاگردانت خو گرفته بودم، به شهرهای دیگر فخر می فروختم؛ از مناظره ها و گشایش درهای علم به دست تو، لذت می بردم.
آن گاه که دانشگاه بزرگ اسلامی از زمین من سر برآورد، جشن شادمانی گرفتم و همه ستاره ها را به جهان خودم دعوت کردم؛ یاد و نام تو را بارها و بارها به شیرینی زمزمه کردم، و از این که دیگر کسی جرأت نمی کرد جدّ تو را نفرین کند، سجده شکر به جا آوردم؛
به خاطر آزادی نقل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله ، بارها شادی کردم. روزی که فدک به تو برگردانده شد، شادی من به فلک رسید... .
حال باید بنشینم و تمام آسمان ها را بنگرم تا باور کنم که باز آن روزهای غم انگیز به کوچه هایم پا گذاشته است؟
مرا دریاب مولا، مرا دریاب...
مرا دریاب، مرا که این چنین در غم جانکاه تو سوگوارم.
مرا دریاب که تلخیِ بی تو به صبح رساندنِ این شب سنگین
را نمی توانم که بنوشم.
من از بهت جاده ها و خیابان هایم شرم دارم؛ از سنگینی سکوت غمبار کوچه هایم به اضطراب افتاده ام.
مرا دریاب مولا؛ وگرنه، سنگ روی سنگ در زمین سوگوارم
بند نخواهد شد.
چگونه باور کنم که دیگر قدم های نوازشگر تو را بر خاک خویشتن احساس نمی کنم؟
چگونه باور کنم که دیگر عطر صدای تو در هوای سحرهایم
نخواهد پیچید؟
آن گاه که تو تبعید شدی، در هجوم اضطراب و پریشانی، بارها و بارها لحظات را مرور کردم و به جان، خواستار ناز قدم هایت شدم... و تو آمدی، حال چگونه باور کنم که برای همیشه از دیدار تو محروم می شوم و نگاه مهربان تو را بر کوچه باغ های دلم احساس نمی کنم؟
چگونه بی وجود تو زنده باشم و یتیم؟ من در پرتو آفتاب دانش تو می بالیدم و با تو به قله عرفان صعود می کردم، از جلسات علمی تو به نشاط می آمدم و روحم را در نگاه تو غسل می دادم؛ به حلقه های چند نفره شاگردانت خو گرفته بودم، به شهرهای دیگر فخر می فروختم؛ از مناظره ها و گشایش درهای علم به دست تو، لذت می بردم.
آن گاه که دانشگاه بزرگ اسلامی از زمین من سر برآورد، جشن شادمانی گرفتم و همه ستاره ها را به جهان خودم دعوت کردم؛ یاد و نام تو را بارها و بارها به شیرینی زمزمه کردم، و از این که دیگر کسی جرأت نمی کرد جدّ تو را نفرین کند، سجده شکر به جا آوردم؛
به خاطر آزادی نقل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله ، بارها شادی کردم. روزی که فدک به تو برگردانده شد، شادی من به فلک رسید... .
حال باید بنشینم و تمام آسمان ها را بنگرم تا باور کنم که باز آن روزهای غم انگیز به کوچه هایم پا گذاشته است؟
مرا دریاب مولا، مرا دریاب...
علی لطیفی
من هم شهادت غریبانه پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت امام محمد باقر (شکافنده علم) را به همه شیعیان بخصوص بچه های اسک دین تسلیت عرض میکنم
دوستان توی عزاداریهاتون ما را هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارین
دوستان کسی مداحی مهدی اکبری که به مناسبت شهادت امام باقر خونده رو دارد لطفا بزاره
این تقریبا متنش هستش
سوز سینه میشود حاصلم / زهر کینه زد شرر بر دلم / شد مدینه دم به دم قاتلم /وای مادرم زهرا کجایی
delete;157809 نوشت:
دوستان کسی مداحی مهدی اکبری که به مناسبت شهادت امام باقر خونده رو دارد لطفا بزاره این تقریبا متنش هستش سوز سینه میشود حاصلم / زهر کینه زد شرر بر دلم / شد مدینه دم به دم قاتلم /وای مادرم زهرا کجایی
با سلام
فایل تصویری مرثیه مورد نظر شما
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=150314&musicID=61341
گل ليلا;157843 نوشت:
با سلام
فایل تصویری مرثیه مورد نظر شما
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=150314&musicid=61341
ممنون دوست عزیز
خدا خیرتان دهد