چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟

چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟

وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مى‏دانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مى‏کنند علت دفن حضرت در خانه مسکونى‏اش را از دلایل این حکم مى‏دانند و ادعا مى‏کنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونى‏اش دفن گردد. حدیث‏یاد شده بدین صورت است:
عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا عائشه مى‏گوید: پیامبر اسلام(ص) در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت‏خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مى‏گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.
ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث مى‏نویسد: چون پیامبر، کسانى را که قبور را مسجد قرار مى‏دهند، لعن کرد و امت‏خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را عید قرار دهند نهى نمود، از این‏رو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد یا عید قرار دهد ... بر خلاف دیگران که در بیابان دفن مى‏شوند، پیامبر در خانه‏اش دفن گردید چون ترسید قبر او مسجد قرار گیرد. او در خانه‏اش به خاک سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عید و نه بت.
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى او است که موضوع یا حکمى را مسلم مى‏گیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار مى‏سازد در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد. در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث‏یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصارى چنین مى‏کردند. اما حرمت‏ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمى‏شود.
اما این ادعا که پیامبر اسلام(ص) براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه‏اش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد جز اظهار نگرانى عائشة در دنباله حدیث که ابن‏تیمیه نیز به آن استناد کرده است. یعنى جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشى ان یتخذ مسجدا»: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر آشکار مى‏گردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.
این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عائشه بدین صورت نقل کرده: قال رسول الله(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصارى التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشى ان یتخذ مسجدا. یادآورى مى‏شود که در این حدیث کلمه «خشى‏» توسط شارح صحیح بخارى به صورت فعل ماضى معلوم (خشى) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خشى) اعراب‏گذارى و ضبط شده است. چه «خشى‏» را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر. بخارى این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انى اخشى ان یتخذ مسجدا.: «اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار مى‏کردند ولى من مى‏ترسم آن را مسجد قرار دهند.» اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که مى‏گوید: مى‏ترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر!
از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
علت انتخاب محل دفن پیامبر اسلام(ص) از دیدگاه احادیث
«
ابن‏ماجه‏» قضیه را چنن نقل مى‏کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف نظر پیدا کردند: گروهى گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهى گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن مى‏شود» از این‏رو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند. «مالک‏» روایت مى‏کند که پیامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سه‏شنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهى گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در همان محلى که در آنجا فوت کرده، دفن مى‏شود» پس در همان جا براى حضرت قبر کندند.
«
احمد زینى دحلان‏» پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه مى‏کند: على گفت: من نیز این سخن را از پیامبر شنیدم.
«
على بن‏برهان الدین حلبى‏» در این باره چنین مى‏نویسد: اصحاب پیامبر در تعیین محلى که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند: برخى گفتند: باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلى که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.
در روایتى آمده است: ابوبکر گفت: من در این باره حدیثى از پیامبر شنیدم که مى‏فرمود: «هر پیامبرى هر جا که از دنیا رفت، در همانجا دفن مى‏شود.» در برخى روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبر را قبض نمى‏کند مگر در همان محلى که باید در آنجا دفن شود
نیز از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در جایى که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا مى‏رود.» در حدیث آمده است «هر پیامبرى که درگدشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است‏» پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلى که در آنجا به لقاى خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.
این معنا در کتب و احادیث‏شیعه نیز آمده است: مرحوم شیخ طوسى روایت‏مى‏کند: هنگامى که پیامبر(ص) درگذشت، خاندانش و کسانى که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى که سزاوار است پیامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف کردند: بعضى گفتند: در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه‏اى که در آن درگذشته است، دفن شود. این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره‏اش به خاک سپرده شد.
فضل بن‏حسن طبرسى نیز مى‏نویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام على(ع) گفت: «خداوند هر مکانى را که پیامبر را در آن قبض روح کرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است، من او را در حجره‏اش که در آن درگذشته است، دفن مى‏کنم‏» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهى مى‏دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است.

با سلام
در ایام رحلت پیامبر بزرگ اسلام در میان موضوعات متعلق به آن حضرت مناسب دیدیم که مبحث ذیل را موضوع مقاله خویش قرار دهیم گرچه مطالب زیبا و گفتنى بسیارى در زندگى پربرکت آن اسوه حسنه وجود دارد که ان‏شاءالله در زمان مناسب خود مطرح خواهیم ‏نمود:
آن روزها زمزمه اسلام، آیین جدیدى که محمد(ص) در مکه آورده بود در شهر یثرب پیچیده بود و گروهى از دو قبیله بزرگ و مشهور «اوس‏» و «خزرج‏» این آیین را پذیرفته بودند و در دو سال پى در پى پیمانى در مکه با محمد(ص) بسته بودند و در پیمان دوم او را به شهر خود دعوت کرده، وعده حمایت و پشتیبانى به او داده بودند.
اینک خبر مى‏رسید که پیامبر اسلام که از طرف قریش در فشار بود، بنابر این دعوت، مکه را ترک گفته رهسپار یثرب شده است. یثرب حال و هواى دیگرى داشت، چشمهاى مشتاق نو مسلمانان و همه آنان که دورا دور شیفته سخنان و رفتار او شده بودند به راه مکه دوخته شده بود و در انتظار ورود او به این شهر روزشمارى مى‏کردند. این انتظار چندان طول نکشید که خبر رسید پیامبر اسلام به دهکده «قبا» در حومه یثرب - که محل سکونت چند قبیله بود - وارد شده است. رسول خدا پس از چند روز توقف در قبا همراه گروهى از بنى‏نجار (اقوام مادرى عبدالمطلب) سوار ناقه‏اى شده روانه یثرب گردید. هنگام ورود او به شهر، مردم با شور و علاقه فراوان از او استقبال کردند. سران و بزرگان قبائل، زمام ناقه پیامبر را مى‏گرفتند و درخواست مى‏کردند حضرت در محله آنها فرود آید.
پیامبر مى‏فرمود: راه شتر را باز کنید، او ماموریت دارد، او هر جا بخوابد، من همان جا فرود خواهم آمد (گویا رسول خدا با این تدبیر مى‏خواست مثل داورى در باره نصب حجرالاسود، افتخار و شرف میزبانى او نصیب قبیله یا خاندان خاصى نشود و در آینده مشکلى ایجاد نشود) سرانجام شتر در محله بنى‏نجار در زمینى نزدیک خانه ابو ایوب انصارى (خالد بن‏زید خزرجى) بر زمین خوابید. در این هنگام که انبوه مردم در اطراف پیامبر گرد آمده هر کدام خواستار میزبانى حضرت بودند، ابو ایوب اثاث و لوازم سفر حضرت را به خانه‏اش برد و پیامبر به خانه او رفت.

بدین ترتیب افتخار میزبانى پیامبر نصیب ابوایوب گردید.
بناى مسجد
پیامبر اسلام پس از استقرار در یثرب لازم دید مسجدى ساخته شود تا مرکز آموزش و پرورش مسلمانان و جایگاه تجمع آنان هنگام نماز جمعه و جماعت‏باشد، از این جهت زمینى را که روز نخست‏شتر او در آنجا بر زمین خوابیده‏بود، و متعلق به دو یتیم بود از سرپرست آنان خریدارى کرد و به کمک مسلمانان در آنجا مسجدى ساخت که مسجد النبى خوانده شد.

حجره مسکونى پیامبر
پس از تکمیل مسجد، در کنار آن (در سمت‏شرقى) دو حجره جهت‏سکونت پیامبر و همسرانش ساخته شد: حجره‏اى براى سوده و حجره‏اى براى عائشه. پیامبر اسلام این دو را پس از درگذشت‏حضرت خدیجه تزویج کرده بود. پس از آماده شدن حجره که بسیار ساده و محقر و با مصالح ابتدایى ساخته شده بود، حضرت از خانه ابو ایوب به آنجا منتقل شد.
حجره پیامبر به دیوار شرقى مسجد متصل بود و درى از آن قسمت‏به مسجد باز مى‏شد و از دیگرى به بیرون راه داشت. پیامبر اسلام تا آخر عمر همچنان در آن حجره‏ها سکونت داشت و سرانجام در حجره عائشه رحلت نمود و (به تفصیلى که خواهیم نوشت) در همان جا به خاک سپرده شد.

توسعه مسجد
در زمان خلافت ولید بن‏عبدالملک که به دستور وى مسجد النبى توسعه یافت، عمر بن‏عبدالعزیز حاکم مدینه در توسعه مسجد، حجره‏هاى همسران پیامبر را خراب کرده جزء مسجد قرار داد. اما اطراف حجره عائشه را که قبر مطهر حضرت در آن قرار داشت‏با دیوارى، از فضاى عموم مسجد جدا کرد.
طى ادوار بعدى توسط برخى از خلفا و سلاطین، مسجد نبوى توسعه یافت که بیشترین توسعه در زمان ما، در دوران حکومت‏خاندان سعودى در عربستان صورت گرفته است. در موقعیت کنونى مسجد، قبر مطهر پیامبر (و نیز ابوبکر و عمر) و همچنین حجره حضرت فاطمه که ضریح قدیمى و آهنى مشبک آن را احاطه کرده در داخل مسجد و در چند مترى دیوار شرقى مسجد قرار دارد.


[=century gothic]چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟
اشاره کردیم که رسول خدا در خانه خویش به خاک سپرده شد، اما این که علت و انگیزه انتخاب این محل چه بوده محور اصلى این مقاله است و لازم است در این باره توضیح دهیم.
وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مى‏دانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مى‏کنند علت دفن حضرت در خانه مسکونى‏اش را از دلایل این حکم مى‏دانند و ادعا مى‏کنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونى‏اش دفن گردد. حدیث‏یاد شده بدین صورت است:
عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا عائشه مى‏گوید: پیامبر اسلام(ص) در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت‏خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مى‏گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.
ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث مى‏نویسد: چون پیامبر، کسانى را که قبور را مسجد قرار مى‏دهند، لعن کرد و امت‏خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را عید قرار دهند نهى نمود، از این‏رو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد یا عید قرار دهد ... بر خلاف دیگران که در بیابان دفن مى‏شوند، پیامبر در خانه‏اش دفن گردید چون ترسید قبر او مسجد قرار گیرد.
او در خانه‏اش به خاک سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عید و نه بت.
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى او است که موضوع یا حکمى را مسلم مى‏گیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار مى‏سازد در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد.
در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث‏یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصارى چنین مى‏کردند. اما حرمت‏ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمى‏شود.
اما این ادعا که پیامبر اسلام(ص) براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه‏اش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد جز اظهار نگرانى عائشة در دنباله حدیث که ابن‏تیمیه نیز به آن استناد کرده است. یعنى جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشى ان یتخذ مسجدا»: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر آشکار مى‏گردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.
این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عائشه بدین صورت نقل کرده: قال رسول الله(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصارى التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشى ان یتخذ مسجدا. یادآورى مى‏شود که در این حدیث کلمه «خشى‏» توسط شارح صحیح بخارى به صورت فعل ماضى معلوم (خشى) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خشى) اعراب‏گذارى و ضبط شده است. چه «خشى‏» را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر. بخارى این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انى اخشى ان یتخذ مسجدا.: «اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار مى‏کردند ولى من مى‏ترسم آن را مسجد قرار دهند.» اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که مى‏گوید: مى‏ترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر!
[=century gothic]

[=century gothic]از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
[=century gothic]علت انتخاب محل دفن پیامبر اسلام(ص) از دیدگاه احادیث
«ابن‏ماجه‏» قضیه را چنن نقل مى‏کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف نظر پیدا کردند: گروهى گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهى گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن مى‏شود» از این‏رو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند. «مالک‏» روایت مى‏کند که پیامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سه‏شنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهى گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در همان محلى که در آنجا فوت کرده، دفن مى‏شود» پس در همان جا براى حضرت قبر کندند.
«احمد زینى دحلان‏» پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه مى‏کند: على گفت: من نیز این سخن را از پیامبر شنیدم.
«على بن‏برهان الدین حلبى‏» در این باره چنین مى‏نویسد: اصحاب پیامبر در تعیین محلى که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند: برخى گفتند: باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلى که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.
در روایتى آمده است: ابوبکر گفت: من در این باره حدیثى از پیامبر شنیدم که مى‏فرمود: «هر پیامبرى هر جا که از دنیا رفت، در همانجا دفن مى‏شود.» در برخى روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبر را قبض نمى‏کند مگر در همان محلى که باید در آنجا دفن شود.»
نیز از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در جایى که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا مى‏رود.» در حدیث آمده است «هر پیامبرى که درگدشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است‏» پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلى که در آنجا به لقاى خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.
این معنا در کتب و احادیث ‏شیعه نیز آمده است: مرحوم شیخ طوسى روایت‏مى‏کند: هنگامى که پیامبر(ص) درگذشت، خاندانش و کسانى که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى که سزاوار است پیامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف کردند: بعضى گفتند: در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه‏اى که در آن درگذشته است، دفن شود. این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره‏اش به خاک سپرده شد.
فضل بن‏حسن طبرسى نیز مى‏نویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام على(ع) گفت: «خداوند هر مکانى را که پیامبر را در آن قبض روح کرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است، من او را در حجره‏اش که در آن درگذشته است، دفن مى‏کنم‏» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهى مى‏دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است.
http://www.porsojoo.com/fa/node/8061

جمال;157586 نوشت:
چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟

بر اساس روایات،رسول الله(ص)خود وصیت کرد تا در همانجا که رحلت می کنند دفن شود.

امام باقر (ع) فرمود كه: پيغمبر (ص) به على (ع) فرمود:اى على، مرا در اين جا به خاك سپار و قبر مرا چهار انگشت بلند كن و بر آن آب بپاش.

امام صادق (ع) فرمود: عباس نزد امير المؤمنين (ع) آمد و گفت: اى على مردم جمع شدند كه پيغمبر (ص) را در بقيع مصلّى (آنجا كه رسول خدا (ص) نمازهاى عيد را مى‏خواندند) دفن‏ كنند و يكى از آنها در نماز بر او امامت كند.امير المؤمنين (ع) نزد مردم آمد و فرمود: اى مردم، رسول خدا خودش در زندگى و مرگ امام است و خودش هم فرموده من درهمان بقعه به خاك روم كه در آنجا جان دهم، و خود آن حضرت بر در ايستاد و بر او نماز گذارد، سپس دستور داد ده ده بر او نماز خواندند و بيرون رفتند.) أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، ج‏3، ص: 297)


.
موضوع قفل شده است