نقد نظریه " عرفی بودن زبان قرآن "

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد نظریه " عرفی بودن زبان قرآن "

با سلام

مطلب زیر نقد خانم دکتر پارسا بر نظریه "عرفی بودن زبان قران "است که توسط دکتر جعفر نکو نام ، ارايه شده است ، و بدون هیچ گونه دخل و تصرفی ، جهت آشنایی هرچه بیشتر با این نظریه آورده می شود.خواهشمند است بعد از مطالعه نظرتان را بفرمایید.

یکی از ناقدان محترم نظریه عرفی بودن زبان قرآن در جلسه پیش کرسی خانم دکتر ف. پ. بود که البته باید وی را بیش تر از حامیان این نظریه برشمرد. مع الوصف برخی از سئوالاتی را نیز مطرح کرده اند. من مواضع سئوال و ایراد را با رنگ زرد مشخص کردم. نخست متن نقد را می آورم و بعد پاسخ سئوالات ایشان را در پست های دیگر. البته در مواردی که مطالبی مرتبط باشد، در این پست به آن لینک داده ام؛ اما پاسخ مستقل و مفصل آن را به بعد موکول می کنم. نقد ایشان چنین است:

نظریه عرفی بودن زبان قرآن در شمار قابل توجه ترین نظریه های در این حوزه است. حقیقت این است که فهم آیات قرآن در بسیاری از موارد برای مخاطب امروزی با دشواری هایی همراه است. دشواری فهم آیات قرآن بی تردید در همه اعصار و امصار وجود داشته و همان نیز باعث تدوین کتاب های تفسیر قرآن در دوره های مختلف بوده، ولی به نظر می رسد، مشکل مخاطب امروزی اندکی متفاوت است.

این دشواری فقط محدود به مشکل مختلف بودن زبان مخاطب نیست که به مثل با ترجمه بتوان آن را حل نمود. صرف نظر از مسایل اعتقادی در حوزه مسایل اجتماعی و قوانین، در قرآن مسایل و موضوعاتی مطرح شده است که هرگز در جامعه امروزی وجود ندارد و یا گاهی در آن راه حل هایی برای مسایل مطرح است که اساساً در این عصر با آن راه حل مشکل را نمی توان حل کرد. تعابیر و واژگانی که قرآن برای توضیح برخی از موقعیت ها به کار می برد، برای مخاطب امروزی در برخی موارد ناآشناست. این همه، پژوهشگران و دانشمندان قرآنی را بر آن داشته است که که با توجه به نظریه های متن شناختی و زبان شناختی روش ها و راه کارهای نوینی را برای چگونگی فهم قرآن و یا به تعبیری کشف زبان قرآن ارایه نمایند.

نظریه عرفی بوددن زبان قرآن در واقع تلاشی است برای فهم معنا و متن قرآن. مؤلف نظریه بیش از هرچیز از مهجور بودن قرآن رنج می برد و می خواهد قرآن را به صحنه اجتماع بیاورد و با مخاطب امروزی آشتی بدهد. او می گوید: قرآن در جشن و عزا و مراسم افتتاح حاضر است؛ ولی در کسب و کار و ادارات و زندگی فردی و اجتماعی ما حضوری کمرنگ دارد یا به کلی غایب است. بیش از همه از این رنج می بد که به جای فهم مطالب و مفاهیم قرآن به قرائت و تجوید و حفظ قرآن بسنده شده است. ولی آیا چگونه می توان قرآن را به صحنه آورد؟

بخشی از ناهمخوانی قرآن با مسایل مخاطب امروزی در ارتباط با تشریعات آن است؛ مانند احکام حقوقی قرآن که دربارة امور بردگان و کنیزان است. همچنین سنت هایی همچون لعان و ظهار و جز اینها کاملاً منسوخ شده است. احکامی که به حقوق زنان، اقلیت های دینی و کفار در جامعه اسلامی از جمله ایران بازتابی ندارد. علاوه بر این برخی احکام اقتصادی از جمله زکات، خمس و ربا مورد مناقشه قرار گرفته و فقهای مسلمان در پی پیدا کردن راهکارهایی برای انطباق احکام اسلامی یا اقتصاد امروزی هستند. فقهای مسلمان، قرآن را در کنار حدیث و عقل و اجماع از منابع استنباط احکام شرعی برشمرده و در پاره از احکام فقهی از آن بهره جسته اند. این بهره جویی و استفاده از قران چه حد و مرزی دارد؟ پاسخ به سئوالاتی درباره نسخ ؛ ثبات یا تغییر در احکام عربی اسلام

تفسیر آیه «لایمسه الا المطهرون» یکی از آیاتی است که مؤلف به گونه مبسوطی به آن پراخته است. در حالی که برخی فقها با توجه به این آیه، به عدم جواز لمس کتاب بدون طهارت حکم داده اند، آقای دکتر نکونام معتقد است، برای دریافت معنا و فهم مراد متن بایستی اموری به عنوان اصول موضوع در نظر گرفته شود: اول آن که قرآن کریم در بستر تاریخی خاصی شکل گرفته است. دوم آن که موضوعات و مضامین قرآنی ناظر به معهودات عرب در عصر رسالت پیامبر است. با توجه به این دو پیش فرض، آیه نمی تواند به معنای حرمت مس قرآن بدون وضو تلقی شود. بلکه به معنای آن است که قرآن دور از دسترس شیاطین است و جز پاکان(فرشتگان) به آن دسترسی ندارند. ایشان معتقد است، این معنا که باطن و تأویل آیه را فقط ائمه(ع) می فهمند، ربطی به آیه ندارد.

آقای دکتر نکونام در سراسر آثار و نگاشته های قرآنی خود تأکید می کند که زبان قرآن عرفی است و آیات قرآن با رعایت مقتضیات مخاطبان زمان نزولش نازل شده و ناظر به موارد و مصادیق زمان نزول خویش است. این رویکرد مؤلف در اهمیت دادن به بستر تاریخی و مخاطبان زمان نزول البته از جهاتی قابل توجه است. از همه مهم تر آن که بازسازی تاریخ عصر رسالت با توجه به آیات قرآن را ممکن می سازد. همین طور نشان می دهد، برخی آیات نمی توانند منشأ حکم فقهی باشند و نیز بر آن است که احکام حقوقی قرآن مخصوص به مخاطبان عصر نزول است.

تأویل گرایی در فهم معانی قرآن و رمزآلود انگاشتن زبان قرآن از دیگر اموری است که مؤلف را رنج می دهد. او می گوید: از دیرباز همواره کسانی با اغراض مختلف می خواستند، قرآن را رمزآلود معرفی کنند. در زمره تأویلاتی که مؤلف آنها را درباره آیات قرآن برنمی تابد، تفسیرهای علمی و نیز تفسیرهای عددی و ریاضی از قرآن است. او همچنین تفسیرهای فلسفی و عرفانی و صوفیه را باور ندارد. ذوبطون‌بودن قرآن؛ دستاویزی برای مفسران به رأی

بیش از همه تأویل آیات قرآن به نفع امامان شیعه را امری غالیانه می پندارد و برای تخطئه کردن همه این انگاره ها نظریه عرفی بودن محض زبان قرآن را مطرح می کند. تحلیل ظاهر و باطن قرآن؛ غالیانه بودن فضائل ائمه؟نقد روایات درباره امام زمان(ع)

به اعتقاد آقای نکونام قرآن کریم با زبان عرفی مردم عصر نزول بیان شده است. این بدان معناست که عموم مردم آن روز کلمات، عبارات، اوامر و نواهی و خطابات قرآن را می فهمیدند و نیاز به مفسر و توجیه کننده ای برای آن نبود. از همه مهم تر آن که قرآن برای مردم آن روز و خطاب به آنان نازل شده است.

آنها برای دریافت معنای «والشمس تجری لمستقر لها» احتیاجی به دانش فیزیک و نجوم نداشتند و لابد «ثم استوی الی السماء و هی دخان» را نیز به گازهای تشکیل دهنده زمین ارتباط نمی دادند. مردم عصر نزول معنای «فلما تجلی ربه للجبل و خر موسی صعفا» را می دانستند و نیاز به تأویل های صوفیانه نداشتند. معناسازی و اعجازتراشی‏های بی‏جا برای قرآن کریم

زنان جامعه مکی و مدنی نیک می دانستند که در حقیقت اسلام آنها را آزاد کرده بود و به جای این که به ارث گذاشته شوند، در مواردی سهمی از ارث می بردند. اگرچه آن سهم نصف سهم مردان باشد. برای آنها که پیش از ان هیچ نبوده اند، این نصف بودن هیچگاه توهین و تحقیر و تضعیفی تلقی نمی شد. حقوق زنان در اسلام

نظریه عرفی بودن محض قرآن با این رویکر در پی آن است که ساحت قرآن را از انگاره های ذهنی و تأویلی بزداید و آن را به صورت وسیله ای برای هدایت بشریت و درمان دردهای اجتماعی آن معرفی کند.

او تأکید می کند که عرفی بودن به معنای غیر وحیانی بودن قرآن نیست. قرآن وحیانی است؛ ولی برای فهم بشر در قالب زبان عربی آمده است.

همچنین به اعتقاد ایشان لحاظ شرایط نزول و رعایت مقتضای حال مخاطبان قرآن مستلزم اختصاص آیات قرآن به آنها و عدم جاودانگی قرآن نیست؛ چون معارف قرآن مطابق فطرت آدمی است.

به نظر می رسد، تحلیل انتقادی دیدگاه های دکتر نکونام درست از همین نقطه آغاز می شود. اگر قرآن به زبان عرفی عرب عصر نزول و برای مخاطب آن روز و به دلیل شرایط زمانی و مکانی آن روز نازل شده، چگونه و با چه مکانیسمی قابل تسرّی و تعمیم به مردم همه عصرها و مصرها خواهد بود؟ قابلیت تعمیم باطن قرآن؛‏ شیوه ارزیابی نظریات علمی از جمله بطون قرآن؛‏ پاسخ به چند سؤال درباره بطن و تأویل آیات قرآن

نتیجه منطقی این ادعا که مخاطبان قرآن خصوص عرب حجاز در عصر نزول هستند، می تواند این باشد که پس مردم خاور دور و امریکای لاتین و دیگران مخاطب قرآن نیستند. همین طور مردم قرون پس از عصر نزول نیز مخاطب وحی نیستند. این نتیجه گیری اگرچه در آیات اعتقادی قرآن نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد، ولی به ویژه در مورد آیات الاحکام و مسایل حقوقی نمی تواند نادیده گرفته شود. با استناد به همین نظریه عرفی بودن زبان قرآن زنان می توانند ادعا کنند، دیه و ارث و شهادت آنها با مردان برابر است که البته ادعا نیز کرده اند و برخی موارد آن نیز به قانون مدنی تسرّی پیدا کرده است.

با استناد به این نظریه می توان گفت: اگر به مثل خدای تعالی فرموده «الذین یأکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس» تخبط انسان به وسیله شیطان امری است که برای عرب زمان نزول امر معهودی بوده و نیازی نیست، تصور کنیم، برای مردم امروز هم سازی و جاری است.

شاید در پاسخ این سئوال گفته شود، منطوق قرآن در خصوص عرب زمان نزول است؛ ولی مفهوم آن قابل تسرّی به دیگران است. این پاسخ در صورتی می تواند قانع کننده باشد که بر ارتباط نزول آیات با مقتضیات زمان و مکان تأکید نمی شد.

نظریه پرداز محترم به گونه ای درباره مقتضیات زمان و مکان صحبت کرده است که گویا جزء ماهیت آیات قرار گرفته است. اگر آیه با توجه به زمان و مکان و برای زمان و مکان خاصی نازل شده، زمان و مکان جزء مقوم های وجودی آن هستند. بنابراین در جای دیگر کارآیی ندارد. این استدلال به آن معنا نیست که پیش فرض نظریه پرداز نادرست است؛ بلکه بحث بر سر پیامدهای آن است. اتفاقاً به نظر می رسد، نظریه عرفی بودن محض قرآن بتواند تا حدودی مشکلات موجود را درباره فهم متن قرآن بر طرف نماید.

مبارزه با تأویل گرایی و رمزآلود تلقی کردن قرآن، بستر دیگری است که نظریه عرفی بودن زبان قرآن در جهت آن تلاش می کند. نظریه پرداز با این پیش فرض که خداوند قرآن را برای هدایت عرب عصر پیامبر و با زبان عرفی همانها نازل کرده، در پی این ادعاست که هرگونه تأویل و تفسیری از قرآن غیر از آنچه معهود عرب عصر نزول بوده، باطل است. ایشان می گوید: اگر با پتک هم بر سر عرب عصر پیامبر می زدی، از دو واژه «والتین و الزیتون»، امام حسن و امام حسین را نمی فهمیدند که البته در شمار تأویلات شیعه از این آیه قرآن است. دغدغه این نظریه زدودن ساحت قرآن از تأویلات فرقه ای البته امری پسندیده است، ولی به نظر می رسد، اگر مخاطب امروزی یا هر دوره ای فهم خود را از قرآن به فهم عرب عصر نزول محدود نماید، حظی و بهره ای از قرآن نخواهد برد؛ زیرا واضح است که معرفت دینی در طی اعصار و امصار تحول پیدا کرده است.

این معنا که بهترین روش برای تفسیر آیات قرآن تفسیر تاریخی، یعنی تفسیری مبتنی بر اسباب نزول است، البته امری معقول است و همواره مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است؛ اما حقیقت این است که روایات تاریخی مربوط نیز به دلیل اختلاف آنها در متن و سند مورد مناقشه است. مفسران هریک با پیش فرض های ذهنی خودشان گونه ای از روایات را انتخاب کرده اند.تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن در بوته نقد؛ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏ روش تحقیق در تاریخ گذاری سوره های قرآن

اساساً این پیش فرض دکتر نکونام که عرب زمان پیامبر(ص) فهم و درک روشنی از قرآن و آیات آن داشته است، محل اختلاف است. نظریه پرداز محترم، خودشان روایات بسیاری را نشان داده اند که اصحاب حتی درباره معنای مفردات قرآن اختلاف می کردند. نمی توان برای اثبات این ادعا که مردم عصر نزول همه قرآن را به روشنی می فهمیدند، این گونه روایات را به جعل و وضع منتسب نمود.درآمدی بر مفردات قرآن

اساساً درباره وضعیت و شرایط عرب عصر نزول گزارش های تاریخی قابل توجهی وجود ندارد. به دلیل عدم دسترسی به منابع و مراجع تاریخی معتبر باید از هرگونه اظهار نظر قطعی درباره آن عصر خودداری شود.

ارتباط با فرهنگ بابلی و نیز تأثیرپذیری زبان عربی از زبان های آرامی و سریانی مطالبی هستند که احتیاج به مطالعه و تحقیق بیش تری دارد.

به نظر می رسد، در کنار هم نهادن پیش فرض های نظریه می تواند، راهگشا باشد. گفته شده است، اگر برای قرآن بطون و متشابهات یا مجملاتی ثابت می شود، باید این موارد برای زبان عرفی نیز ثابت شود. به نظر می رسد، اتفاقاً همین طور هم بوده است. زبان عربی و واژگان آن به دلیل گستره معنایی و خصوصیات زبان شناختی ویژه آن قابلیت داشته است که مورد تأویل قرار بگیرد. این قابلیت باعث شده است که فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم تجربی و ریاضی و فرقه های مختلف هریک با پیش فرض ها و ذهنیت های خودشان معنای خاصی از ان واژگان را گزینش کنند. هدف این مفسران نیز نزدیک شدن به معنای مراد با توجه به واژه عربی بوده است. تعیین معیار برای درستی این تأویل ها نیز البته امری بوده است که بزرگان بدان اقدام کرده اند؛ ولی چنان که مشهورد است، قول فصلی در این باره وجو ندارد.تفسیر معناشناسانه آیه محکم و متشابه؛ آیا آیات صفات جزو آیات متشابه است؟چرا علم به تأویل به خدا اختصاص دارد؟

نويسنده:جعفر نکونام

(29/10/88 ساعت 9:18 صبح)
برچسب: 

سلام
چون پرداختن مبسوط به هریک از اشکالات ونظریات مطروح در این متن بسیار وقت گیر اما برای رد مختصر بعضی مطالب صرفا به آیاتی روشن از خود قرآن کریم استدلال می کنیم و اندیشه در آن را به خواننده گرامی موکول می نماییم .
البته قابل ذکر است که نظریه جناب نکونام با چشم پوشی آشکار از عدل قرآن یعنی اهل بیت ع است . در حقیقت ایشان با چشم پوشی از منصبی که خود قرآن برای اهل عصمت ثابت می کند بسیاری از پیش فرضهای خود را مطرح می سازند . لذا می بینیم که رجوع به روایات اصلا مد نظر ایشان قرار نمی گیرد و کلمات آشکار اهل عصمت را در موارد مختلف از جمله عصری نبودن قرآن به فراموشی می سپارد و برای تحکیم این رویه خود مساله غلو در مقام ائمه شیعه را مطرح می کند که پوششی بر ضعف منطق ایشان محسوب می شود .
اساسا این نحو بررسی مسائل اسلامی خلاف نظریه شیعه است . شیعه رجوع به قرآن و عترت را برای شناخت اسلام و طرق حق لازم می داند . روش جناب نکونام در فهم زبان قرآن روش اهل سنت است . بلکه یک روش غیر منطقی است چه اینکه در بررسی هر موضوعی باید به نحو جامع و شبکه ای بدان توجه نمود و نباید از مسائل کاملا دخیل در موضوع چشم پوشی کرد .

morshed;156214 نوشت:
بخشی از ناهمخوانی قرآن با مسایل مخاطب امروزی در ارتباط با تشریعات آن است؛ مانند احکام حقوقی قرآن که دربارة امور بردگان و کنیزان است. همچنین سنت هایی همچون لعان و ظهار و جز اینها کاملاً منسوخ شده است. احکامی که به حقوق زنان، اقلیت های دینی و کفار در جامعه اسلامی از جمله ایران بازتابی ندارد. علاوه بر این برخی احکام اقتصادی از جمله زکات، خمس و ربا مورد مناقشه قرار گرفته و فقهای مسلمان در پی پیدا کردن راهکارهایی برای انطباق احکام اسلامی یا اقتصاد امروزی هستند. فقهای مسلمان، قرآن را در کنار حدیث و عقل و اجماع از منابع استنباط احکام شرعی برشمرده و در پاره از احکام فقهی از آن بهره جسته اند. این بهره جویی و استفاده از قران چه حد و مرزی دارد؟ پاسخ به سئوالاتی درباره نسخ ؛ ثبات یا تغییر در احکام عربی اسلام

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44) وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)
وَ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (46) وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (47) سوره مائده
حتی ظاهر آیه آخر نشان دهنده آنست که احکام انجیل برای مسیحیان عصر نزول معیار است و این بطور قطع خلاف عصری بودن وحی است .

morshed;156214 نوشت:
تفسیر آیه «لایمسه الا المطهرون» یکی از آیاتی است که مؤلف به گونه مبسوطی به آن پراخته است. در حالی که برخی فقها با توجه به این آیه، به عدم جواز لمس کتاب بدون طهارت حکم داده اند، آقای دکتر نکونام معتقد است، برای دریافت معنا و فهم مراد متن بایستی اموری به عنوان اصول موضوع در نظر گرفته شود: اول آن که قرآن کریم در بستر تاریخی خاصی شکل گرفته است. دوم آن که موضوعات و مضامین قرآنی ناظر به معهودات عرب در عصر رسالت پیامبر است. با توجه به این دو پیش فرض، آیه نمی تواند به معنای حرمت مس قرآن بدون وضو تلقی شود. بلکه به معنای آن است که قرآن دور از دسترس شیاطین است و جز پاکان(فرشتگان) به آن دسترسی ندارند. ایشان معتقد است، این معنا که باطن و تأویل آیه را فقط ائمه(ع) می فهمند، ربطی به آیه ندارد.

مس در لغت عرب به معنای دست کشیدن است لذا این معنا برای آیه هرچند مردود نیست اما معنای مطابقی آن نیست و نظر فقها مطابق ظاهر لغوی آیه است که اتفاقا مد نظر جناب نکونام است

morshed;156214 نوشت:
آقای دکتر نکونام در سراسر آثار و نگاشته های قرآنی خود تأکید می کند که زبان قرآن عرفی است و آیات قرآن با رعایت مقتضیات مخاطبان زمان نزولش نازل شده و ناظر به موارد و مصادیق زمان نزول خویش است. این رویکرد مؤلف در اهمیت دادن به بستر تاریخی و مخاطبان زمان نزول البته از جهاتی قابل توجه است. از همه مهم تر آن که بازسازی تاریخ عصر رسالت با توجه به آیات قرآن را ممکن می سازد. همین طور نشان می دهد، برخی آیات نمی توانند منشأ حکم فقهی باشند و نیز بر آن است که احکام حقوقی قرآن مخصوص به مخاطبان عصر نزول است.

این خلاف خاتمیت نبوت پیامبر اکرم و دلیل عقلی بر لزوم نبوت است چه اینکه این دو دلیل عدم انحصار احکام و تعالیم قرآن را ثابت میکنند

morshed;156214 نوشت:
تأویل گرایی در فهم معانی قرآن و رمزآلود انگاشتن زبان قرآن از دیگر اموری است که مؤلف را رنج می دهد. او می گوید: از دیرباز همواره کسانی با اغراض مختلف می خواستند، قرآن را رمزآلود معرفی کنند. در زمره تأویلاتی که مؤلف آنها را درباره آیات قرآن برنمی تابد، تفسیرهای علمی و نیز تفسیرهای عددی و ریاضی از قرآن است. او همچنین تفسیرهای فلسفی و عرفانی و صوفیه را باور ندارد. ذوبطون‌بودن قرآن؛ دستاویزی برای مفسران به رأی

[سوره آل‏عمران (3): آيات 7 تا 9]
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (7)
قرآن دارای تاویل است و جز خدا و راسخان در علم بدان راه ندارند پس قرآن را رموز و اسراری است که اهلش بدان آگاهند

morshed;156214 نوشت:
به اعتقاد آقای نکونام قرآن کریم با زبان عرفی مردم عصر نزول بیان شده است. این بدان معناست که عموم مردم آن روز کلمات، عبارات، اوامر و نواهی و خطابات قرآن را می فهمیدند و نیاز به مفسر و توجیه کننده ای برای آن نبود.

این مطلب خلاف صریح قرآن است چه اینکه قرآن مفسران رسمی دارد که آنرا تفسیر و تبیین می کنند و اگر قرآن برای اهل زمانش هیچ ابهامی نداشت نصب مبین از سوی خداوند لغو بود
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)

morshed;156214 نوشت:
زنان جامعه مکی و مدنی نیک می دانستند که در حقیقت اسلام آنها را آزاد کرده بود و به جای این که به ارث گذاشته شوند، در مواردی سهمی از ارث می بردند. اگرچه آن سهم نصف سهم مردان باشد. برای آنها که پیش از ان هیچ نبوده اند، این نصف بودن هیچگاه توهین و تحقیر و تضعیفی تلقی نمی شد

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44) وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)
احکام الهی بر مبنای مصالح و مفاسد واقعیه است لذا اینگونه استدلالات مبنایی ندارد

موفق باشید

آنچه مسلم است عقلا در ارائه مقاصد خود به همدیگر، به یک سری معیارهایی پایبندند . از جمله آن معیارها آن است که کاربرد الفاظ را تابع همان معانی وضع شده برای آنها می دانند، نه اراده گوینده; همان طور که قصد اولیه در استعمال هر واژه ای، اراده معنای حقیقی آن کلمه است، لیکن معیار دیگری که در محاوره عرف وجود دارد آنست که گوینده می تواند به هنگام نیاز با استفاده از قرائن و شواهد به انواع گوناگون مجاز، تمثیل، تشبیه، کنایه، استعاره، اشاره و ... متوسل شود . بنابراین انواع کاربردهای زبان - که انسانها برای رفع نیاز خویش در زندگی روزمره و بیان مقاصد درونی خود از آنها استفاده می کنند - در عرف عقلایی پذیرفته شده است و در همه فرهنگها نیز این حقیقت سریان دارد و مورد اتفاق همگان است .
پرسشی که در رابطه با قرآن مطرح است این است که زبان قرآن چه زبانی است . آیا زبانی ویژه و ادیبانه است و یا آنکه شیوه بیان مفاهیم قرآن همان شیوه عرف و عقلای بشر است؟ زبان قرآن همان زبان عرفی محض است، یا راه سومی وجود دارد؟ و آیا زبان قرآن، زبانی جامع و ترکیبی از زبان نمادین و عرفی می باشد؟
این بحث در میان مسلمانان قرآن پژوه از آنجا نشات یافت که مفسران در ارتباط با فهم معانی پاره ای از آیات همچون متشابهات و حروف مقطعه و غیره مواجه با اشکال شدند .

حامد;156232 نوشت:
سلام
البته قابل ذکر است که نظریه جناب نکونام با چشم پوشی آشکار از عدل قرآن یعنی اهل بیت ع است . در حقیقت ایشان با چشم پوشی از منصبی که خود قرآن برای اهل عصمت ثابت می کند بسیاری از پیش فرضهای خود را مطرح می سازند . لذا می بینیم که رجوع به روایات اصلا مد نظر ایشان قرار نمی گیرد و کلمات آشکار اهل عصمت را در موارد مختلف از جمله عصری نبودن قرآن به فراموشی می سپارد و برای تحکیم این رویه خود مساله غلو در مقام ائمه شیعه را مطرح می کند که پوششی بر ضعف منطق ایشان محسوب می شود .
اساسا این نحو بررسی مسائل اسلامی خلاف نظریه شیعه است . شیعه رجوع به قرآن و عترت را برای شناخت اسلام و طرق حق لازم می داند . روش جناب نکونام در فهم زبان قرآن روش اهل سنت است . بلکه یک روش غیر منطقی است چه اینکه در بررسی هر موضوعی باید به نحو جامع و شبکه ای بدان توجه نمود و نباید از مسائل کاملا دخیل در موضوع چشم پوشی کرد .


جناب آقا حامد تقوای الهی حکم می کرد، عین مطلب اینجانب را نقد می فرمودید و از اتهام زنی به اینجانب پرهیز می فرمودید. افتراء زدن به برادر دینی از گناهان کبیره است و از گناهانی است که بدون رضایت شخص بخشیده نمی شود. این که فرمودید، اینجانب عدل قرآن یعنی اهل بیت را نادیده می گیرم، افتراست و از خدای بزرگ می خواهم که شما را عفو فرماید. این که شما می فرمایید، من از مراجعه به روایات اهل بیت(ع) پرهیز می کنم، افترائی دیگر است. ضعف منطق این است که ما به جای نقد علمی بخواهیم اتهام زنی کنیم. این اهل بیتی که شما از آن بزرگواران دم می زنید، همه ما را از رفتار غیر اخلاقی و غیر شرعی پرهیز می دهند.
در ضمن، شایسته است، چنانچه شما قصد نقد مطالب اینجانب را دارید، نخست مطالعه کاملی درباره آن داشته باشید و بعد قبل از نسبت دادن هر نظر به اینجانب، نظر خودم را جویا بشوید تا مصداق افتراء و تهمت تلقی نشود.
به هر حال، اینجانب،
اولاً، برای روایات اهل بیت(ع) به عنوان ثقل اصغر ارزش قائلم. منتها نمی توانم هر روایتی را به اهل بیت(ع) نسبت دهم. طبق روایات عرضه، روایات مخالف قرآن قابل انتساب به اهل بیت(ع) نیست. خود ائمه(ع) ما را از پذیرش روایات غالیان پرهیز می دادند و امام رضا(ع) در همین زمینه، به یونس بن عبد الرحمن فرمود: روایات ما را بر قرآن عرضه کنید، اگر مخالف قرآن بود، از آن ما نیست و آنها را دور بیاندازید. چنین روایاتی را غالیان به نام ما ساخته اند.
ثانیاً، به جاودانگی قرآن باور دارم و عرفی بودن زبان قرآن هم هیچ منافاتی با جاودانگی قرآن ندارد. عرفی بودن زبان قرآن به این معناست که قرآن به زبان عرب حجاز عصر نزول نازل شده است و جاودانگی قرآن به این معناست که آموزه های آن برای تمام اعصار هدایت کننده است. این دو هیچ معارضتی با هم ندارند.
ثالثاً، ارزش قائل شدن برای روایات اهل بیت(ع) نباید به فروکاستن مقام قرآن بیانجامد. قرآن در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده و هادی و مبین است و لذا به بیان علامه طباطبایی قرآن در دلالتش بر مقاصد مستقل از بیان پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. البته قرآن زمانی که نازل شد، نیاز به تفسیر نداشت؛ اما پس از گذشت زمان و منسی شدن قرائن فهم و دخالت پیش فرض های علمی و مذهبی حاجت به تفسیر افتاد و ایجاب کرد، به ائمه(ع) در تفسیر قرآن مراجعه شود.

حامد;156232 نوشت:

نقل نوشته اصلی توسط : morshedآقای دکتر نکونام در سراسر آثار و نگاشته های قرآنی خود تأکید می کند که زبان قرآن عرفی است و آیات قرآن با رعایت مقتضیات مخاطبان زمان نزولش نازل شده و ناظر به موارد و مصادیق زمان نزول خویش است. این رویکرد مؤلف در اهمیت دادن به بستر تاریخی و مخاطبان زمان نزول البته از جهاتی قابل توجه است. از همه مهم تر آن که بازسازی تاریخ عصر رسالت با توجه به آیات قرآن را ممکن می سازد. همین طور نشان می دهد، برخی آیات نمی توانند منشأ حکم فقهی باشند و نیز بر آن است که احکام حقوقی قرآن مخصوص به مخاطبان عصر نزول است.

این خلاف خاتمیت نبوت پیامبر اکرم و دلیل عقلی بر لزوم نبوت است چه اینکه این دو دلیل عدم انحصار احکام و تعالیم قرآن را ثابت میکنند.

چه چیزی با خاتمیت نبوت پیامبر اکرم(ص) مخالف است؟ آیا این که برخی از احکام قرآن اختصاص به عرب عصر نزول دارد؟ مگر شما منکر این معنا هستید که نسیء یا ظهار و مانند آنها در میان عرب عصر نزول واقع می شده و آیات مربوط درباره آنان نازل شده و بعد از آن نیز که این سنت ها برافتاد، آیات مربوط نیز قابلیت اجرا ندارد؛ چرا که لاموضوع شده اند؟
البته ما منکر این معنا نیستیم که چنین آیاتی طبق نظر آیت الله معرفت با الغای خصوصیت حاوی مفاهیم کلی و عامی هستند که برای تمام اعصار و امصار مصداق دارند.

حامد;156232 نوشت:
[سوره آل‏عمران (3): آيات 7 تا 9]
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (7)
قرآن دارای تاویل است و جز خدا و راسخان در علم بدان راه ندارند پس قرآن را رموز و اسراری است که اهلش بدان آگاهند

اولاً، بسیاری نظیر علامه طباطبایی واو را در «والراسخون» مستأنفه دانسته و به موجب آن تأویل قرآن را تنها خداوند می داند و بس. راسخان در علم به تصریح آیه فقط ایمان به تأویل قرآن دارند و ایمان هم به چیزی معقول است که راهی به علم به آن نباشد. حقایق اخروی که آیات قیامت از آنها سخن گفته اند، راهی به علم به آن نیست؛ لذا راسخان در علم گفته اند: «آمنا به» و افزوده اند: «انک جامع الناس لیوم لاریب فیه».
ثانیاً، هر معنایی که به قرآن نسبت داده می شود، یا باید همان معنایی باشد که اهل زبان یعنی عرب عصر نزول می فهمیدند و یا باید معنایی باشد که با استدلال ربط آن به معنای معهود اهل زبان ثابت شود و گرنه تفسیر به رأی و افتراء بر خداست که حرام و ممنوع است.
در این زمینه من مقاله ای به نام «تفسیر معناشناسنانه آیه محکم و متشابه» منتشر کرده ام و نیز کتابی به نام «درآمدی بر معناشناسی قرآن» از انتشارات دانشکده اصول دین که می توانید به آنها مراجعه فرمایید.

حامد;156232 نوشت:

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44) وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)
وَ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (46) وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (47) سوره مائده
حتی ظاهر آیه آخر نشان دهنده آنست که احکام انجیل برای مسیحیان عصر نزول معیار است و این بطور قطع خلاف عصری بودن وحی است .

سخن شما مجمل است. اگر مرادتان از عصری نبودن وحی این است که وحی قرآن ناظر به عرب عصر نزول نیست، سخن ناصوابی است. تمام سوره های قرآن ناظر به آنان است. حدود 90 سوره در مکه ناظر به مشرکان مکه نازل شده و حدود 24 سوره در مدینه ناظر به مردم مدینه و پاره ای هم ناظر به مردم مکه نازل شده است.
اگر مرادتان از عصری نبودن وحی جاودانی هدایت وحیانی است، سخن صحیحی است و قرآن تا هر زمان که به آن مراجعه شود، به مراجعان راهنمایی می دهد.
آیات مذکور هم به صراحت دلالت دارد که باید اهل کتاب به کتاب های آسمانی اشان عمل کنند و گرنه ظالم و فاسق اند.

حامد;156232 نوشت:
این مطلب خلاف صریح قرآن است چه اینکه قرآن مفسران رسمی دارد که آنرا تفسیر و تبیین می کنند و اگر قرآن برای اهل زمانش هیچ ابهامی نداشت نصب مبین از سوی خداوند لغو بود
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)

صریح آیه شریفه دلالت دارد بر این که پیامبر(ص) باید آنچه را که بر مشرکان مکه نازل شده، به آنان ابلاغ کند. تبیین در آیه هرگز به معنای تفسیر نیست. تبیین آیات در مواضع دیگر قرآن هم به کار رفته و می تواند مؤید معنای مذکور باشد؛ از جمله در قرآن آمده است: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره، 219)؛ در باره شراب و قمار، از تو مى‏پرسند، بگو: «در آن دو، گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است، و [لى‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو مى‏پرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «ما زاد [بر نيازمندى خود] را.» اين گونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‏گرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد».
در این آیه هرگز، در ابتدا یک عبارت مبهم و پیچیده ای نیامده و بعدش توضیح آن آمده باشد و آنگاه گفته شده باشد که این «تبیین» آن است؛ بلکه یک مطلب روشنی آمده و سپس گفته شده است که خداوند اینچنین آیاتش را بیان می کند؛ یعنی آیاتش را ابلاغ می کند.
اساساً، قرآن را گنگ و غیر قابل فهم معرفی کردن، نقص برای قرآن ثابت کردن است. قرآن به لسان عربی مبین نازل شده است تا مردم را هدایت کند؛ نه این که لغز و معما و چیستان مطرح کند و مردم را سرکار بگذارد. ما نباید مقام قرآن را فرو بکاهیم.

هیچ چیز جز قرآن کریم وجود ندارد. . قرآن کریم جز برای بشر نیست و هربشری میتواند براحتی به مفاهیم قرآنی پی ببرد. قرآن کریم کتابیست بکتابت خالق انسان برای انسان گرچه دستیابی به ژرف قرآن کریم کار کسی نیست جز راسخون اما درک مفاهیم و متد زندگی انسانی برای هر بنی بشری توسط قرآن کریم ملموس است و هرکه بگوید که صرفا قرآن کریم عرفی نیست چیزی جز کلام الله گفته و کافر است.

موضوع قفل شده است