نظر شما بزرگواران؟ علل روان شناختي گرايش به عرفان هاي نوظهور(بامعرفي منبع )

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر شما بزرگواران؟ علل روان شناختي گرايش به عرفان هاي نوظهور(بامعرفي منبع )

سلام
دوستان كلي روان شناس معروف اعتقاد داره انسان ها همه مانند دانشمندان عمل مي كنند
حرف بي جايي نيست
به همين منظور از شما دوست گرامي ميخوام هر علتي كه به ذهن تون مي رسه كه چرا افراد جذب عرفان هاي نو ظهور مي شوند را بيان كنيد
علل گرايش زياد است:
علل سياسي
علل اقتصادي
علل اجتماعي
علل روان شناختي
...

اين جا منظورم علل روان شناخي(‌رفتاري - شناختي - عاطفي) است.

سلام:Gol:

ایام به کام:Gol:

به نظر من

:1: یکی از دلایلش نبود آگاهی و نداشتن اطلاعات از دین خودمان است
و بیشتر هم در بین جوانان اتفاق میفته

چون به فرموده ی حضرت علی (ع):

[=IDLotusNormal] قلب جوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود‏
[=IDLotusNormal]
علی علیه السلام/خطبه 31

حالا اگر این بذر از دین خودمون باشه که کاشته میشه و با مراقبت و عنایت خداوند رشد میکنه:pirooz:

در غیر این صورت افراد سو استفاده گر زیادن که از غفلت ما به نفع خودشون استفاده کنن:no:

:2: نکته ی بعدی که به ذهنم میرسه

اینه که جوانان دنبال چیزهای نو اند!!!

طرف اصلا نمیدونه این فرقه از کجا اومده :loool:

دستوراتش چیه!

اما چون جدیده و باعث متفاوت بودن از بقیه میشه

به همون سمت کشیده میشه:Narahat az:

یه سری علت دیگه هم تو ذهنم بود اما یه دفعه پرید!:Gig:

اگر یادم اومد و دوستان اشاره نکرده بودند میگم

علی یارتان:Gol:

باسلام.
آموزش و پرورشمون ایراد اساسی داره. نیازها و اطلاعات معنوی رو به خوبی تامین نمیکنه. منابع درسی خیلی ناقصن. روحانیت هم حضورش کمرنگ تو جامعه.تهاجم فرهنگی وجنگ نرم هم موثرن.

با سلام

به نظر من یکی از مهمترین دلایل گرایش جوانان به عرفان های نوظهور در کشور ما مربوط به فضای بازی است که این عرفان ها نسبت به غرایز جنسی و روابط دو جنس مخالف دارند .

حامی;155191 نوشت:
اين جا منظورم علل روان شناخي(‌رفتاري - شناختي - عاطفي) است.

سلام
میل به تجربه امر مقدس آن هم از ساده ترین راهها خواسته هر انسان معنا باوری است و عرفانهای نوظهور مدعی این راه سهل و ساده اند .
اگر ما با معرفی معنویت حقیقی به مردم بیاموزیم که عمل به ظاهر دین هم تمسک به مرتبه ای از امر مقدس و طریق وصول به مراتب عالی تر است و آنها را به ود و رحمت برای سلوک باقی راه ترغیب کنیم عرفانهای نوظهور حرفی نخواهند داشت
در حقیقت شریعت سمحه سهله یعنی فراهم آوردن ساده ترین راهها برای اتصال به امر مقدس . یعنی اسلام ساده ترین راهها را در اختیار ما گذاشته است اما معمولا ما با بالا کشیدن شعله معنویت ظواهر دینی را از نور معنا بی بهره و دست و ذهن افراد را از معنویت خالی معرفی می کنیم و این صحیح نیست .
اگر همانطور که دین نماز را معرفی کرد ما هم معرفی می کردیم ظاهر خشک نماز خود دریایی از معنویت محسوب می شد .
در سایر امور دینی هم همینطور .
الحمد لله


با سلام و احترام

به موضوع بسیار مهمی اشاره فرمودین - تشکر.

از نظر من علت های زیادی داره که به صورت مختصر به چند نمونه از مهم ترین هاش اشاره می کنم:

مهمترین و اساسی ترین علت: نا آگاهی و معرفت پایین جوانان نسبت به علوم ناب و معارف نورانی و جامع اهلبیت علیهم السلام می باشد. (شرّقاً او غرّباً لم تجدا علماً صحيحاً الا ما خرج عن هذا البيت.)

نا آگاهی به فتنه ها و بلاهای اعتقادی و دینی در آخرالزمان؛ (سیاتی علی الناس زمان لا یعرفون الله ما هو والتوحید.ّ)

نا آگاهی نسبت به حقیقت فلسفه، عرفان و مدرنیته؛ (و اعلموا انّکم لن تعرفوا الحق حتي تعرفوا الباطل)

پیروی بدون بصیرت و معرفت کامل، از یک گروه به اصطلاح دینی. (ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الي معرفة؛)

گرایش سردمداران اعتقادی به فلسفه و عرفان! و تبعیت جوانان از ایشان! (ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله؛)

دوری جوانان از تعقل، تفکر، و برهان و استدلال صحیح؛ (یک نفر رو قطب و استاد خودشون قرار میدن و به خودشون اجازه نمیدن که فکر کنند شاید این فرد حرف باطلی هم بزنه!!!! و هر چی گفت دربست قبول می کنند!!!) (ان لله علی الناس حجتین: حجّة ظاهرةً و حجّة باطنه. فأمّا الظاهرة فالرّسول و الانبياء و الائمه و امّا الباطنة فالعقول؛)

دو عامل بسیار مهم و خطرناک شخصیت زدگی و جمعیت زدگی؛ (من دخل فى هذا الدين بالرجال اخرجه منه الرجال كما ادخلوه فيه؛)

جا افتادن این مطلب در جامعه که: «فهم و درک کلام روشن اهلبیت صلوات الله علیهم اجمعین نیاز به فهم فلسفه و عرفان داره!!!!» (و این تذهبون؟!)

گسترش تفکر "لزوم داشتن پیر و مرشد و استاد و...» به جهت رشد و تعالی بیشتر، در بین جوانان! (متاسفانه) (قال الباقر علیه السلام:كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِفَهُوَ بَاطِل) - (العالم بزمانه، لايهجم عليه اللوابس؛)

مرید دربست و بدون چون و چرای پیر و مرشد و استاد و راهنما شدن!!! ( ایاک ان تنصب رجلا دون الحجه و تصدقه فی کل ما قال؛)

فعلا همینا به ذهنم رسید.

موفق باشید.

سلام
ممنونم از همه شما بزرگواران
بر علل روان شناختي بيشتر تأكيد كنيد
مثل جذابيت هاي بين فردي
تمايل به گروه هاي كه در آن برخي از نيازش بر طرف ميشه
راحت طلبي
ميل به توجه
و...

معرفي كتاب

1- درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب نوشته احمد حسين شريفي نشر صهباي يقين

نمونه:
شوهرم تحصيلات ليسانس داره چند وقتي است كه نماز را ترك كرده و امسال روزه هم نگرفت اين كارش بر دخترم كه دبيرستاني است اثر بدي گذاشته است .....

ادامه دارد

سلام.
به نظر من هر انسانی به دین نیاز داره. نیاز داره تا به چیزهایی عقیده داشته باشه. اما توی جامعه ما دید خوبی نسبت به دینداران حقیقی وجود نداره. اگر یک نفر بخواد طبق اسلام حقیقی رفتار کنه فورا بهش برچسب امل و متحجر و خیلی چیزهای دیگه میزنن.
از طرفی شناخت و معرفت هم نسبت به اسلام بین مردم کمه. همچنین اینکه دین با بعضی نقسانیات مردم مخالفه، مثل دروغ و غیبت و .. که مردم بهشون عادت کردن و نمی خوان کنارش بزارن. برای همین به سمت دینداری حقیقی نمی رن.
این نیاز به دین توی وجودشون رفع نشده می مونه...
اما از اون طرف، ورود به عرفانهای نوظهور مثل عرفان حلقه و .. یه جور کلاس و تجدد محسوب می شه. جامعه نسبت به این افراد دید بدی نداره، تازه به عنوان روشنفکر هم محسوب می شن. این مکاتب جدید مردم رو توی مسائلی که نفسشون می طلبه محدود نمی کنه. مثل ارتباط با جنس مخالف و هر گناهی که بخوان. شاید برای همینه که جذب این گروهها می شن.
فکر می کنم یکی از بزرگترین دلایلش هم جدید بودن و در برخی مواقع غربی بودن این مکاتب است.

سها;155715 نوشت:
سلام. به نظر من هر انسانی به دین نیاز داره. نیاز داره تا به چیزهایی عقیده داشته باشه. اما توی جامعه ما دید خوبی نسبت به دینداران حقیقی وجود نداره. اگر یک نفر بخواد طبق اسلام حقیقی رفتار کنه فورا بهش برچسب امل و متحجر و خیلی چیزهای دیگه میزنن. از طرفی شناخت و معرفت هم نسبت به اسلام بین مردم کمه. همچنین اینکه دین با بعضی نقسانیات مردم مخالفه، مثل دروغ و غیبت و .. که مردم بهشون عادت کردن و نمی خوان کنارش بزارن. برای همین به سمت دینداری حقیقی نمی رن. این نیاز به دین توی وجودشون رفع نشده می مونه... اما از اون طرف، ورود به عرفانهای نوظهور مثل عرفان حلقه و .. یه جور کلاس و تجدد محسوب می شه. جامعه نسبت به این افراد دید بدی نداره، تازه به عنوان روشنفکر هم محسوب می شن. این مکاتب جدید مردم رو توی مسائلی که نفسشون می طلبه محدود نمی کنه. مثل ارتباط با جنس مخالف و هر گناهی که بخوان. شاید برای همینه که جذب این گروهها می شن. فکر می کنم یکی از بزرگترین دلایلش هم جدید بودن و در برخی مواقع غربی بودن این مکاتب است.

سلام ممنونم
به نكات روان شناختي خوبي اشاره كرده ايد

[=Microsoft Sans Serif]آيين اكنكار
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=4075
[=Microsoft Sans Serif] مجموعه كتاب 8 جلدي «نقد و بررسي جنبش‌هاي نوظهور معنوي»
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=10810
[=Microsoft Sans Serif] اوشو
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=2284
[=Microsoft Sans Serif] درسهاي از اوشو
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=6470
[=Microsoft Sans Serif]علل گرایش افراد به عرفان هاي نوظهور
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?p=71571
[=Microsoft Sans Serif] مصاحبه ی اختصاصی نشریه ی غریب ره عشق
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?p=113046
[=Microsoft Sans Serif]""نقد ""عرفان وین دایر
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?p=146011
[=Microsoft Sans Serif] * * * نقد عرفان حلقه یا عرفان کیهانی * * *
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?p=27915
[=Microsoft Sans Serif] فرقه هاي ضاله تصوف و دراويش يا همان قطاع طريقان معنويت
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?p=74275
[=Microsoft Sans Serif]فراماسونری:حقیقت چیست؟
[=Microsoft Sans Serif]http://www.askdin.com/showthread.php?t=6290

سلام

4علت مهم ديگر

  1. يكي از علل مهم و حياتي اشكال در نوع ارتباط ما در تربيت و تبليغ است.
  2. علت دوم سخت كردن دينداري است
  3. يكي از علل ديگر فراري برخي از جواناني كه در دام افتاده اند، نوع گفت و گوي ما با افراد است بد برخورد كردن و تنفر در امربه معروف به جاي اصل محبت كار را خراب مي كند.

  4. علت سوم برخورد ذوقي در تربيت و بي توجهي به الگوهاي ديني برتر
مي گويند عالمي مي گفت راه رسيدن به بهشت تاريك و باريك است و اين قدر از سختي راه گفت كه يه نفر بلند شد و گفت حاج آقا اين طوري علي مي ماند و حوض كوثرش. يك الگوي مثبت را ببينيم
قسمت هايي كه از نظر روان شناختي مهم بوده را با رنگ ديگر مشخص كردم

حامی;156582 نوشت:
يك الگوي مثبت را ببينيم قسمت هايي كه از نظر روان شناختي مهم بوده را با رنگ ديگر مشخص كردم

[=Microsoft Sans Serif]هنر ارتباط با جوان و تربيت ديني
آقاى دكتر محمد جواد شريعت كه با جمعى از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين باز می‏گويد: سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده ‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد نماز را به عربى بخوانيم؟

[=Microsoft Sans Serif]چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟
[=Microsoft Sans Serif]عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم خانواده هایمان كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند . آن‏ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ، ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى ديگر برگزينند . چون پند دادن آن‏ها مؤثر نيفتاد; ما را نزد يكى از روحانيان آن زمان بردند .
[=Microsoft Sans Serif]آن روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز می ‏خوانيم، به شيوه ‏اى اهانت ‏آميز ، نجس و كافرمان خواند . اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر ساخت . عاقبت‏ يكى از پدران، افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت الله حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت . آن‏ها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در ميان نهادند . او دستور داد در وقتى معين ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را كه تقريبا پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتى استثنايى روبه رو هستيم . آقا در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمی خوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد . وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است ‏شما يكى يكى خودتان را معرفى كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلى و چه رشته ‏اى درس می ‏خوانيد . آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هايى مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيد كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بيرون بود . هر كس از عهده پاسخ بر نمی ‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می ‏شد . پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمودند : والدين شما نگران شده ‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى ‏خوانيد، آن‏ها نمى ‏دانند من كسانى را مى ‏شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى‏ خوانند . شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت . من در جوانى مى ‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم; ولى مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم . اكنون شما به خواسته دوران جوانى ‏ام جامه عمل پوشانيده ‏ايد، آفرين به همت ‏شما . در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حل كرده ‏ايد . اكنون يكى از شما كه از ديگران مسلط تر است، بگويد بسم الله الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است . يكى از ما به عادت دانش ‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است; زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمى‏ آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم الله را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست ‏بسم الله چنين باشد . در مورد «بسم‏» ترجمه «به نام‏» عيبى ندارد . اما «الله‏» قابل ترجمه نيست; زيرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى ‏توان ترجمه كرد; مثلا اگر اسم كسى «حسن‏» باشد، نمى ‏توان به آن گفت «زيبا» . ترجمه «حسن‏» زيبا است; اما اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا، خوشش نمى ‏آيد . كلمه الله اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى ‏كنند . نمى ‏توان «الله‏» را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد . خوب «رحمن‏» را چگونه ترجمه كرده ‏ايد؟
[=Microsoft Sans Serif]رفيق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولى كامل نيست; زيرا «رحمن‏» يكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى ‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست; «رحمن‏» يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏ كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى ‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏ فرمايد . در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن‏» در حد كمال ترجمه نيست . خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ ايد؟ رفيق ما جواب داد: «مهربان‏» .
[=Microsoft Sans Serif]حضرت آيت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم - چون نام وى رحيم بود - بدم نمى ‏آمد «مهربان‏» ترجمه كنيد; اما چون رحيم كلمه ‏اى قرآنى و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود . اگر آن را «بخشاينده‏» ترجمه كرده بوديد، راهى به دهى مى ‏برد; زيرا رحيم يعنى خدايى كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مى ‏كند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله‏» آورده ‏ايد، بد نيست; ولى كامل نيست و اشتباهاتى دارد . من هم در دوران جوانى چنين قصدى داشتم; اما به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم . تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلى پيچيده ‏تر مى ‏شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى برنداريد; زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است . ......

[=Microsoft Sans Serif]www.takhtefoulad.org/

حامی;156583 نوشت:
هنر ارتباط با جوان و تربيت ديني آقاى دكتر محمد جواد شريعت كه با جمعى از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين باز می‏گويد: سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده ‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد نماز را به عربى بخوانيم؟


استاد فاطمي نيا بسيار تأكيد مي كنند كه مربيان و والدين كه
-مستحبات را براي آنها به حد وجوب نرسانيد
- دوم جاي خدا ننشينيد و قضاوت نكنيد . به فرزندش ميگه برويم دعا مي گيه حال ندارم ميگه بدبخت نگو حال ندارم سلب توفيق شده اي.
- ايشان مي گفت برخي متدينان حساس اند به مو بلند گذاشتن و روغن زدن آنها. و برخي هم به او اصرار مي كنند كه برو زلفات را ماشين كن يا از ته بزن. در حالي كه اين ها من در آوري است اتفاق دين تشويق به آراستگي و روغن زدن مو براي جوان است

سلام
به نظر بنده یکی از عوامل گرایش افراد به عرفانهای نوظهور آنستکه این عرفانها به نوعی از فیلتر دنیای متجدد امروز عبور کرده و بطور قابل ملاحظه ای رنگ و بوی آنرا دارند لذا یک فرد به اصطلاح متجدد برای ایجاد ارتباط با آن چندان مشکلی ندارد . البته این معنا بیش از هرچیز در مقام توصیف و تعریف حل شده است . یعنی اینکه مروجین این عرفانها مکتب خود را طوری ترویج می کنند که ناسازگاری با تفکر عام مردم امروز پیدا نکند و البته در آموزه های این مکاتب برخی از ابعاد نیز حذف بلکه مورد نقد و انکار قرار گرفته است از قبیل عبادات و مناسک . هرچند آداب و مناسک تحت عناوین دیگری به خورد افراد داده می شود .
هرچند به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که مروج مکاتب الهی برای خوشایند افراد دست به تحریف تعالیم و احکام دین بزنند اما حداقلهایی که تجددطلبان را به دین نزدیک میکند هم در بین مروجین دین محل اختلاف است . مثلا همین تضاد یا عدم تضاد دین با تجدد و تکنولوژی . خوب تا این حل نشود چگونه باید انتظار داشت یک فرد تجدد خواه میلی به دین هم پیدا کند . جالب اینستکه بسیاری از متدینین مخالف بطور قابل ملاحظه ای در زندگی خود سازگاری دین و تکنولوژی را تجربه کرده اند اما در مقام نظر آنرا انکار می کنند .
موفق باشید

مدرسه يوگا
از حدود صد كشور در ايران طلبه داريم. با برخي از آنها درباره شيوه هاي تبليغ آيين مختلف صحبت مي كردم
يكي از طلاب هندي مي‌گفت نزديك محل زندگي ما مدرسه اي بسيار بزرگ و مجلل ساخته شده بود به عنوان مدرسه يوگا افراد به يوگا به عنوان شيوه اي براي رفع استرس و ورزش و تمركز فكر نگاه مي كنند و در ظاهر تبليغ هم همين است. رهبران اين مدارس براي به خورد دادن باورهاي خود هيچ عجله اي ندارند شيوه اي تدريجي دارند و در ظرف زمان طولاني باورهاي جديد را در مخ شركت كنندگان فرو مي كنند.

حامی;156586 نوشت:
مستحبات را براي آنها به حد وجوب نرسانيد

سلام. من یه خانواده ای رو می شناسم که همشون نمازهاشون رو 5 وقت می خونن.(شیعه هستند)
پسر این خانواده کلاس سوم راهنماییه. هنوز 14 سالش نشده، اما نمازهاشو می خونه و خیلی مسائل رو رعایت می کنه. توی مدرسه، گفته بود می خوام نماز عصرم رو خونه بخونم.خودش اینجوری می خواست. ظهرش رو با اونها توی جماعت می خوند.
معلم پرورشی شون گیر داده بود که باید همشو جماعت بخونی. هر چی این بچه می گفت عصر رو سر وقت مخصوصش بخونم بهتره تا با هم بخونم، مراجع می گن، قبول نمی کردن و می گفتن نه جماعت بالاتره باید بخونی. سه نفری(معلم پرورشی، معلم دینی، پیش نماز) شروع کردن به مثلا هدایت کردن این پسر.
خواهرش رفت مدرسشون، معلم پرورشیه گفت اون داره توی مدرسه ما نفاق می کنه، اگه شرایط ما رو قبول نکنه نامه می نویسم مدیر عذرش رو بخواد. من از حق خودم نمی گذرم!!!!!!!!!
حالا معلوم نیست حق این آقای متکبر(!!) توی نماز این پسره چیه، ولی آخه این ارشاد کردنه؟ چشمشون رو بستن روی تمام تمسخر ها و غیبتها و سی دی های مبتذل و شوخی های ناجور مدرسه، اون وقت می خوان یه پسر رو که هنوز طبق گفته مراجع مکلف نشده، از یه مستحب به یه مستحب دیگه بکشونن، اجبارا!
امروز مادر پسر رو دعوت کردن مدرسه، یه معمم هم دعوت کردن تا اون بگه پسره باید جماعت بخونه. خاک بر سر کسانی که توی حرامها کورند و به خاطر مستحبات اینطوری شلوغش می کنن.
همین ها هستند که جوونها رو از دین بیزار می کنن.
معلم پرورشیه آخوند هم هست. البته کت و شلواریه. (نمیگم روحانی، چون با این اخلاقش روحش از سقف هم بالاتر نمی ره احتمالا)

امر به معروف ريشه در عشق بايد داشته باشه وگرنه وباله برامون نه ثواب

به نظر من تنها یک علت میتواند داشته باشد آن هم عطش برای معنویت بیشتر و از آنجایی که این معنویت را در بطن جامعه نمیبینند و انقدر تظاهر و ریا در جامعه دیده اند که تا کوچکترین چشمه ای از این رمال ها میبینند خود به خود به سمتشان کشیده میشوند ... !!!!!!

سلام

من به عنوان فردی که مدتی این عرفانها رو تجربه کردم بعضی از علل گرایش را که بیان می کنم

معمولا اموزش این عرفانها با حرکات ورزشی و اموزش تمرکز همراه هست
برای همین شخصی که در این حال یعنی تمرکز به رازو نیاز و نیایش با خدا می پردازد
اثر بسیار شگرف و عظیمی در روح و روان او بجا می گذارد و با ادامه این حالت شخص
بعد از یک مدت احساس ارامش و شادی می کند
شخص با تمام وجود اثرات مثبت معنویت را در خودش احساس می کند
این یکی از علل ممکن است باشد انشاالله علل دیگری که به ذهنم می رسد بعدا
بیان خواهم کرد

با سلام

علت اول برای بررسی مسائل روانشناختی برای هر فرد را ابتدا باید از منظر تاریخچه خانوادگی بررسی کرد.چون خانواده اولین نهاد وجامعه ی کوچکی است که انسان در آن متولد می شود.کسانی که به این عرفانها ی نوظهور گرایش پیدا می کنند،به احتمال زیاد افرادی هستند که درخانواده ی آنها دین جایگاه بخصوصی دارد .چون فرد در قدم اول به دین ومسائل دین اعتقاد دارد (در کشور خودمان )که بدنبال مسائل معنوی و عرفانی می رود.اما آسیبها ازکجا ناشی می شود که فرزندی که در خانواده ی مذهبی رشد کرده به این سمت کشیده می شود؟

فرزندان از کودکی به دو طریق از والدین آموزش می پذیرند ،یکی بطور مستقیم و دیگری بطور غیر مستقیم. در روانشناسی یادگیری،به آن یادگیری اظهاری ویادگیری غیر اظهاری می گویند .

برای روشن شدن مطلب باید بگویم وقتیکه والدین یک مسئله را بصورت بیانی و تئوری آموزش می دهند به این نوع از یادگیری،یادگیری مستقیم
میگویند. برای مثال زمانی که به کودک میگویند چه کاری خوب وچه کاری بد است . اما یادگیری غیر مستقیم ،همان اعمال و رفتاری است که هر فرد انجام میدهد.همانی که کودک در عمل مشاهده می کند .که در خانواده ودر تربیت کودک آن چیزی که بیشتر از هر چیزی تاثیر می گذارد این نوع از یادگیری است.اینجاست که کودک فرق بین گفته تا عمل را در می یابد.وآن چیزی که مشاهده می کند را یاد می گیرد .اگر اعمال و رفتار با گفته ها یکی باشد تربیت درست صورت گرفته است .ما این نوع از تربیت را در اطراف خود زیاد مشاهده میکنیم و می بینیم که فرزندان در چنین خانواده هایی با تربیت خانواده همسان هستندو کمتر دچار تعارض می شوند .خانواده ای که اعمال ورفتارشان با اعتقاداتشان همخوانی دارد.که عموم به آن اصالت دینی می گویند.

اما زمانی که رفتار واعمال دچار تناقض باشد واعمال ورفتار والدین گفته هایشان را نقض کند بخصوص در مسائل دینی کودک تربیت شده در این چنین خانواده هایی دچار تناقض شدید می گردند و آمادگی آسیب پذیری بیشتری را در مسائل معنوی دارند و احتمال بیشتری دارد که به بیراهه بروند .

پس نتیجه این که تفاوت بین گفته ها واعمال والدین در تربیت باعث سست شدن اساس اعتقادی فرد می شود .

در چنین شرایطی عامل بعدی شکل می گیرد ،یعنی عدم داشتن اعتماد به نفس در فرد .

افرادی که از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند برای اینکه مقبول دیگران واقع شوند کمتر از اعتقادات خود دفاع میکنند وبیشتر پذیرای رفتار ها وکارهای تحمیل شده به خود هستند . اینها همچنین بدلیل نداشتن مهارتهایی چون نه گفتن و در مقابل به خاطر تناقضی که در ذهنشان شکل گرفته توانایی تشخیص درست را از دست می دهند و همنوا با رفتارهای ناشناخته می شوند.

در یک جمعبندی می توان یکی از عوامل را تاثیر نقش خانواده در شکل گیری این گرایش بدانیم. .البته واضح است که بررسی علل روانشناختی به این سادگی نیست وباید باید پشتوانه تحقیقی داشته باشد وبصورت جزئی تری برسی شود .که من در ایجا تحلیل شخصی خود را بیان کرده ام .

خدایا چنان کن سرانجام کار توخوشنود با شی و ما رستگار

سلام مهمترین گرایش به این عرفانهای کاذب سرکوب کردن و در واقع هلاک کردن فطرتیه که خدا در وجود هر آدمی به ودیعه گذاشته ویکی از دلایل دیگش گم کردن وفراموش کردن خدا در عرصه زندگی:Ghamgin::Gig:


از اين سايت ديدن فرمايد:
http://www.behdashtemanavi.com

اين همه نامه يك فريب خورده

بنده فيلم هاي مستندي از افراد فريب خورده اي كه براي شكايت در دادگاه صحبت كرده اند دارم
چون نمي دانم اين افراد فريب خورده و دختران يا خانم هايي كه به آنها تجاوز شده رضايت دارند يا نه از پيوست كردن آنها صرف نظر مي‌كنم.
اما برخي از موارد را در مستند شوك به شكل شطرنجي پخش كردند
موضوع قفل شده است