شغل عمر در جوانی

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شغل عمر در جوانی

با سلام
شغل عمر در جوانی چه بوده؟

سها;154458 نوشت:
با سلام
شغل عمر در جوانی چه بوده؟

با سلام
منظورتون از "شغل عمر" یه اصطلاح خاصه یا من جملتون رو متوجه نشدم؟
بی زحمت یه کم توضیح بدین تا واضح تر بشه و بشه روش حرف زد

با سلام

مبرطش بمعناى دلال ، واسطه بين فروشنده و خريدار است و در حديث آمده كه عمر در جاهليت دلال بوده است . شتر و الاغ ديگران را كرايه مى‌داد و مزد مى‌گرفت .1

توحيدى در كتاب بصائر القدماء و سرائر الحكماء شغل عده‌اى از افراد قريش را چنين مى‌نويسد : ابوبكر ، عثمان ، طلحه ، عبدالرحمان بن عوف بزاز ، عمر دلال ، سعد بن ابي وقاص تعمير كننده تير ، وليد بن مغيرة وابو العاص برادر ابوجهل آهنگر ، عقبة بن ابي معيط شراب فروش ، ابو سفيان روغن و چرم فروش ، عبدالله بن جدعان كنيز فروش ، نضر بن حارث نى زن ، حكم بن ابي العاص ، حريث بن عمرو ، ضحاك بن قيس فهرى و ابن سيرين اخته كننده حيوانات ، عاص بن وائل سهمى دامپزشك ، پسر عمرو بن عاص قصاب ، ابو حنيفه رئيس مذهب حنفيه هم شغل قصابى داشته است . اينها شغل عده‌اى از اشراف و بزرگان بود .2

1-تاج العروس ج 4 ص 281
2-حياة الحيوان الكبرى للدميرى ج 1 ص 275

با سلام
جناب مديريت سايت شاهد اين بي احترامي به خليفه ي اول اهل تسنن باشيد
چرا ملاحظه نميفرماييد كه به اهل تسنن در سايت شما توهين مي شود؟
چه كسي گفته است كه عمر شتر و الاغ كرايه ميداده و دلال بوده؟
طبق روايات سنتي او شغلش چوپاني بوده و در صحراهاي عربستان و ضجنان به اين كار مشغول بوده است و درطائف او اسب سواري و شمشير زني و تير اندازي و كشتي گيري ياد گرفت و از اولين كساني هم بود كه خواندن و نوشتن را در مكتب ياد گرفت
دخترش حفصه همسر پيغمبر بود و لذا به عمر ابا حفص نيز ميگويند و كنيه اش است

arezo;216566 نوشت:
با سلام
جناب مديريت سايت شاهد اين بي احترامي به خليفه ي اول اهل تسنن باشيد
چرا ملاحظه نميفرماييد كه به اهل تسنن در سايت شما توهين مي شود؟
چه كسي گفته است كه عمر شتر و الاغ كرايه ميداده و دلال بوده؟
طبق روايات سنتي او شغلش چوپاني بوده و در صحراهاي عربستان و ضجنان به اين كار مشغول بوده است و درطائف او اسب سواري و شمشير زني و تير اندازي و كشتي گيري ياد گرفت و از اولين كساني هم بود كه خواندن و نوشتن را در مكتب ياد گرفت
دخترش حفصه همسر پيغمبر بود و لذا به عمر ابا حفص نيز ميگويند و كنيه اش است

با سلام
خب شما با سند
ثابت کنید که نبوده!!

این گفته خود خلیفه را فراموش نکنید !!ما توهین نکرده ایم

«أیها الناس ! تعلموا أنسابکم أرحامکم ولایسألنی أحد ما وراء الخطاب>>

یعنی ؛ ای مردم ! نسب خود را یاد بگیرید و کسی از قبل از خطاب از من سئوال نکند

( تاریخ المدینة المنورة ج 3 ص 797)

شناسنامه خلیفه عمر

سندهای موجوددر :

۱:
در بحار الا نوار جلد ۳۱ باب مطاعن عمر {ص۹۹و۱۰۰ }

2:در کتاب لسان الواعظین{ص۳۵۷}از محمدبن شهر آشوب مازندرانی و غیره

۳:در ملل و نحل و مثالب الصاحابه جلد دوم خطی از کتاب المناقب ابن شهرآآشوب ،که متاسفانه هنوز چاپ نشده است

4:کتاب التنقیح فی النسب الصریح

arezo;216566 نوشت:
جناب مديريت سايت شاهد اين بي احترامي به خليفه ي اول اهل تسنن باشيد

:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

خلیفه اول؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

:Gig:

خليفه دوم -خيالتان راحت شد؟ يعني من نميدانم خليفه اولم چه كسي است؟
حالا اين اشتباه لپي را انقدر بزرگ كنيد تا بگوييد كه شما اهل تسنن حتي خليفه هاي خود را نميشناسيد

arezo;216587 نوشت:
خليفه دوم -خيالتان راحت شد؟ يعني من نميدانم خليفه اولم چه كسي است؟ حالا اين اشتباه لپي را انقدر بزرگ كنيد تا بگوييد كه شما اهل تسنن حتي خليفه هاي خود را نميشناسيد

سلام

آخه می دانید کسی که این همه عصبی باشه که اشتباه لپی کنه

و از همه مهمتر اینکه

arezo;216566 نوشت:
جناب مديريت سايت شاهد اين بي احترامي به خليفه ي اول اهل تسنن باشيد چرا ملاحظه نميفرماييد كه به اهل تسنن در سايت شما توهين مي شود؟ چه كسي گفته است كه عمر شتر و الاغ كرايه ميداده و دلال بوده؟ طبق روايات سنتي او شغلش چوپاني بوده و در صحراهاي عربستان و ضجنان به اين كار مشغول بوده است و درطائف او اسب سواري و شمشير زني و تير اندازي و كشتي گيري ياد گرفت و از اولين كساني هم بود كه خواندن و نوشتن را در مكتب ياد گرفت

بگه
کرایه دادن الاغ و شتر بی احترامیه

و جای دیگه بگه شیعه هستم و شوهرم اهل سنت است

توقع چه چیزی با ید داشت؟
(مگر من اشتاه فهمیده باشم که شما گفتید شوهرم سنی است و...:Gig:)


جالب است
گيريم كه تمام حرفهاي شما درست كه نادرست هم هست
خدا ميبخشد پيغمبر خدا هم ميبخشد شما نميبخشيد؟
مگر شغل عمر قبل از اسلام آوردنش براي شما مهم است؟
چرا ؟
چرا؟
واقعا چرا عمر ابن خطاب خليفه شد؟
؟
حتما دلال ها به او راي دادند كه خليفه شود

به به كاربر ويژه عبد الحج كارش به جايي رسيده كه به زندگي خصوصي مردم هم سرك ميكشد
با عرض پوزش بله من شيعه هستم اما نه شيعه ي متعصب و خشك مقدسي مثل شما
خلفاي راشدين را قبول دارم و مذهب همسرم را هم همينطور
بهتر است خودتان را كنترل كنيد

arezo;216590 نوشت:
جالب است گيريم كه تمام حرفهاي شما درست كه نادرست هم هست

اگر با منید

http://www.askdin.com/member7263-with-13298.html

arezo;216590 نوشت:
خدا ميبخشد پيغمبر خدا هم ميبخشد شما نميبخشيد؟

خدا کجا گفته بخشیده است؟
و ÷یامبر بخشیده است
منظورتان چیست؟

arezo;216590 نوشت:
مگر شغل عمر قبل از اسلام آوردنش براي شما مهم است؟

برای سوال کننده مهم بوده است

arezo;216590 نوشت:
چرا ؟ چرا؟ واقعا چرا عمر ابن خطاب خليفه شد؟

به وصیت ابوبکر بدون اجماع مسلمین
arezo;216590 نوشت:
حتما دلال ها به او راي دادند كه خليفه شود

رای گیری صورت نگرفته بود

لطفا بحث را به حاشیه نبرید

و به درخواست رضای گرامی لبیک گویید:ok:

حياة الحيوان الكبرى للدميرى ج 1 ص 275
توحيدى در كتاب بصائر القدماء و سرائر الحكماء شغل عده‌اى از افراد قريش را چنين مى‌نويسد : ابوبكر ، عثمان ، طلحه ، عبدالرحمان بن عوف بزاز ، عمر دلال ، سعد بن ابي وقاص تعمير كننده تير ، وليد بن مغيرة وابو العاص برادر ابوجهل آهنگر ، عقبة بن ابي معيط شراب فروش ، ابو سفيان روغن و چرم فروش ، عبدالله بن جدعان كنيز فروش ، نضر بن حارث نى زن ، حكم بن ابي العاص ، حريث بن عمرو ، ضحاك بن قيس فهرى و ابن سيرين اخته كننده حيوانات ، عاص بن وائل سهمى دامپزشك ، پسر عمرو بن عاص قصاب ، ابو حنيفه رئيس مذهب حنفيه هم شغل قصابى داشته است .
اينها شغل عده‌اى از اشراف و بزرگان بود .

arezo;216591 نوشت:
به به كاربر ويژه عبد الحج كارش به جايي رسيده كه به زندگي خصوصي مردم هم سرك ميكشد با عرض پوزش بله من شيعه هستم اما نه شيعه ي متعصب و خشك مقدسي مثل شما خلفاي راشدين را قبول دارم و مذهب همسرم را هم همينطور بهتر است خودتان را كنترل كنيد

زندگی خصوصی؟

کجا است؟

مگه شما توی دنیای مجازی هستید؟

arezo;216591 نوشت:
ا عرض پوزش بله من شيعه هستم اما نه شيعه ي متعصب و خشك مقدسي مثل شما

رفتارتون احساس سنی بودن را تداعی می کند

همین طور سخنتان

arezo;216591 نوشت:
خلفاي راشدين را قبول دارم و مذهب همسرم را هم همينطور بهتر است خودتان را كنترل كنيد

ماهم قبول داریم

خلافت یزید را هم قبول داریم
معاویه را هم همین طور

مگر می شود تاریخ را انکار شد

اما بر تر از ان خدا و رسول و دستور اور ا قبول داریم

و با خلافت این افراد با دلایل مستند و محکم مبارزه کرده و از خلافت علی و اولادش دفاع می کنیم

و مرام شیعه از هر تعصبی به دور است
و همیشه بر راه حق بوده و هست:ok:

شما هم اگر سوالی دارید

بهتر است کمی آرام تر بپرسید:Sham:

و درست نیست بحث را دیگر کش دهیم

به جواب رضای گرامی بپردازید:ok:

سلام

آخه می دانید کسی که این همه عصبی باشه که اشتباه لپی کنه

و از همه مهمتر اینکهبگه
کرایه دادن الاغ و شتر بی احترامیه

و جای دیگه بگه شیعه هستم و شوهرم اهل سنت است

توقع چه چیزی با ید داشت؟
(مگر من اشتاه فهمیده باشم که شما گفتید شوهرم سنی است و...

مشخص است چه كسي عصبي است

arezo;216590 نوشت:
جالب است
گيريم كه تمام حرفهاي شما درست كه نادرست هم هست
خدا ميبخشد پيغمبر خدا هم ميبخشد شما نميبخشيد؟
مگر شغل عمر قبل از اسلام آوردنش براي شما مهم است؟
چرا ؟
چرا؟

واقعا چرا عمر ابن خطاب خليفه شد؟
؟
حتما دلال ها به او راي دادند كه خليفه شود

با سلام
شغل و فقر عمر قبل و بعد از اسلام يكى از موضوعاتى است كه به دقت بايد به آن توجه نمود .
البته از نظر اسلام فقر نقص و عيب محسوب نمى شود بلكه در بعضى از موارد نيز داراى حسن مى باشد .
اما اين مسأله در مورد عمر فرق مى كند .
زيرا علما و راويان سنى ادعاهاى بزرگى در باره خليفه دوم خود دارند كه همگى خلاف واقع و تاريخ است كه به بعضى از آنها اشاره مى گردد :

1ـ در بعضى از روايات آورده‌اند كه عمر از بزرگان قبائل قريش بوده و سمت نمايندگى و سخنگوئى آنان را داشته است .
در حالى كه در احاديث مهم و معتبرى از كتب معتبر روائى آنان نقل شده است كه قبيله عمر گذشته از آنكه از قبائل بسيار كوچك و حقير قريش محسوب مى شد تحت قيادت قبيله بزرگترى بسر مى برد
( رجوع شود به تاريخ مدينه منوره ج 2 ص 721 )
و پس از آنكه رئيس قبيله آنها شتر رئيس قبيله بنى سهم را دزديد از شهر مكه بيرونشان رانده و طردشان كردند . از طرف ديگر حسب و نسب عمر از طرف پدر و مادر قدر و منزلتى نداشت به گونه‌اى كه آنهائى كه مانند خالد بن وليد او را مى شناختند هميشه او را به جهت مادرش مسخره كرده و به او توهين مى نمودند .
ديگر آنكه اوضاع مالى خانواده عمر بسيار ناگوار بوده و در بدترين شرائط فقر روزگار مى گذرانيدند به طورى كه در بعضى موارد چنان گرسنه مى ماندند كه ديگران شكمشان را سير مى كردند .
همچنين در آينده خواهد آمد كه عمر از نظر سواد علمى و هوش و حافظه و قدرت درك مطالب علمى و فصاحت و بلاغت بسيار ضعيف بوده و هميشه دست نياز او به طرف ديگران دراز بوده است و چنانكه معروف است در موارد متعددى كه شايد سر به هفتاد مورد مى رسد با تعابير مختلفى اعتراف مى كند : اگر على ( عليه السلام ) نبود عمر هلاك مى شد ( لو لا على لهلك عمر ) و مى گفت : خدايا مرا در مشكلى كه ابوالحسن ( على عليه السلام ) آنجا نباشد باقى مگذار ( اللهم لا تبقنى لمعضلة ليس لها ابوالحسن )
( مراجعه شود به الاستيعاب ج 3 ص 1103 و تذكرة الخواص ص 137 و 138 و……)
و نيز روايات بسيارى وارد شده است كه عمر معانى لغات و احكام را از ديگران حتى از آنهائى كه از او كوچكتر بودند مى پرسيد .
مسلما كسى كه عرب باشد و از معانى لغات عربى بى خبر ، قطعا از جنبه فصاحت و بلاغت نقص عمده و بزرگى خواهد داشت . بعدها نيز خواهيم ديد كه عمر بسيار ترسو و ضعيف بوده و جدا از نعمت شجاعت و هنر جنگى بى بهره بوده است و در اكثر جنگها فرار را بر قرار ترجيح مى داده است و روايات آن نيز بسيار معتبر بوده مضافا به اينكه بسيارى از محققين سنى نيز به آن اعتراف كرده‌اند .
رياست قبائل عرب در جاهليت و نمايندگى و سمت سخنگوئى آنان داراى چندين شرط تخلف ناپذير بود :
اولا : مى بايست شخص از نظر حسب و نسب امتيازات ويژه‌اى داشته باشد.
ثانيا : شخص مورد نظر مى بايست از نظر مالى و تجارى لااقل بر بسيارى از هم رديفهاى خود برترى داشته باشد .
ثالثا : قوم و قبيله او مى بايست از وجهه سياسى وزنه سنگينى در جامعه محسوب شده و از قبائل مهم و بزرگ نيز بوده باشد .
رابعا شخص سخنگو و نماينده مى بايست از نظر فصاحت و بلاغت رتبه‌اى بس عالى داشته تا بتواند در برابر مخالفين به خوبى حق سخن را ادا كرده و در مبارزه تفاخرى كه آن زمان بسيار مرسوم بوده در مقابل رقباء قد علم نموده و حرف اول را بزند . البته شرائط ديگرى را نيز شايد بتوان براى اين سمت ذكر كرد اما عمده آنها همين امور فوق بوده است .
حال چگونه مى توان باور كرد شخصى مانند عمر كه نه اصالت حسبى و نسبى و نه تمكن مالى و اقتصادى و نه قدرت سياسى و اجتماعى و نه توان علمى و نه هنر فصاحت و بلاغت و نه جسارت و شجاعت و از جان گذشتگى داشته و همگان نيز به چشم حقارت به او مى نگريستند بتواند آن چنان سمت مهمى را در قريش كه بزرگترين قبيله عرب محسوب مى شده قبضه نمايد ؟

2ـ دومين مسأله‌اى را كه در فقر عمر بايد مورد لحاظ قرار داد اين است كه عمر قبل از اسلام در شديدترين فقر و بعد از اسلام نيز در فقر نسبى بسر مى برد اما پس از آنكه به خلافت مى رسد مبدل به يك تاجر بزرگ و سرمايه‌دار عمده مى گردد .
در آينده روايات آنرا بررسى خواهيم كرد .
حال چگونه علما و راويان سنى مى توانند دم از زهد عمر زده و آلوده نشدن او را به مال و منال دنيوى ادعا نمايند ؟!

3ـ سومين نكته در فقر و شغل عمر اين است كه پيروان او سعى دارند براى او شغلهاى محترمى نظير معاملات و مزارعه و مضاربه نام ببرند ولى از شغل اصلى او نامى نبرده و از آن ذكرى به ميان نمى آورند .
در حالى كه در روايتى بالا ذكر شده است كه شغل اصلى او چنانكه تاج العروس از آن نام مى برد " مبرطش " بوده است .
سپس مبرطش را چنين معنا مى كند : مبرطش كسى بوده است كه براى كسانى كه مى خواستند الاغ كرايه كنند دلالى مى كرده و برايشان الاغ تهيه مى كرده است .

arezo;216597 نوشت:
همين كلامتون بس كه شما از اهل تسنن بيزاريد واقعا براي شما پيروان راه حق و رسول متاسفام

سلام

رفتار ما شیعه ها را همه می دانند

اینکه با انان وصلت می کنیم

با انان نماز می خوانیم
حج می گذاریم
برادر خطاب می کنیم
دوستشان داریم
و...

ما از باطل بیزاریم همان گونه که خدا و رسول و مومنین بی زارند

شما اگر حق را در دین همسرتان می دانید به ما ثابت کنید

و لطفا بحث را کش ندهید و به جواب سوالات بپردازی و اگر نه سوال کنید و جواب بگیرید

با تشکر
:ok:

arezo;216591 نوشت:
با عرض پوزش بله من شيعه هستم اما نه شيعه ي متعصب و خشك مقدسي مثل شما
خلفاي راشدين را قبول دارم و مذهب همسرم را هم همينطور

سلام
شیعه بودن با قبول داشتن خلفای راشیدن قابل جمع نیست. به چنین کسی شیعه نمی گویند
بلکه سنی هایی هستند که محبت 14 معصوم را دارند. البته آنها را به امامت قبول ندارند.
چون اگه به امامت قبول داشته باشند که دیگر قابل جمع نیست با قبول داشتن خلفای راشیدن

arezo;216590 نوشت:
جالب است
گيريم كه تمام حرفهاي شما درست كه نادرست هم هست
خدا ميبخشد پيغمبر خدا هم ميبخشد شما نميبخشيد؟
مگر شغل عمر قبل از اسلام آوردنش براي شما مهم است؟
چرا ؟
چرا؟
واقعا چرا عمر ابن خطاب خليفه شد؟
؟
حتما دلال ها به او راي دادند كه خليفه شود

بلی رای دادند با چماق و باتوم آنزمان! :khaneh: آن هم لابد جایی که خدا دستور داده بود صراحتا!!! مردم هم فرمان غلط خدا را تصحیح!!! کردند!!! :khaneh::khaneh:
ایهاالناس این خداشناسی عمریه و معشوقان عمریه است بنگرید!!!!!

البته خوب است شما به نطرات علمای تندرو و دو آتیشه عمریه -مذهب معشوقتان!!- بنگرید و این نحوه رضایت و رای دادن خلق ا... را نیز برای ما معنی کنید:

اعتراض مردم به خلافت عمر

آقاي إبن أبي شيبة از وكيع و إبن ادريس از اسماعيل بن أبي خالد از زبيد بن حارث نقل مي‌كند:

أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلي عمر يستخلفه، فقال الناس: تستخلف علينا فظا غليظا و لو قد ولينا كان أفظ و أغلظ ، فما تقول لربك إذا لقيته و قد إستخلفت علينا عمر؟ قال أبو بكر: أبربي تخوفونني؟ أقول: أللهم إستخلفت عليهم خير خلقك، ثم أرسل إلي عمر فقال: إني موصيك بوصية.

وقتي مرگ أبو بكر فرا رسيد، كسي را فرستاد نزد عمر تا بيايد و او را به عنوان خليفه معين كند. مردم اعتراض كردند و گفتند: تو كسي را براي ما خليفه مي‌كني كه بد اخلاق و تندخو است! الآن هم كه در زمان خلافت شما است و او خليفه نيست، بد اخلاق و تندخو است و اگر خليفه شود، بدتر خواهد شد! اگر عمر را خليفه ما كني، جواب خدا را چه خواهي داد اگر فردا خدا را ملاقات كني؟ أبو بكر گفت: آيا مرا از خدا مي‌ترسانيد؟ اگر نزد خدا بروم، مي‌گويم: بهترين خلقت را خليفه مردم كردم. سپس كسي را دنبال عمر فرستاد و گفت: من تو را به عنوان خليفه معرفي مي‌كنم.

المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 8، ص 574 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 678 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 2، ص 671

مخالفت حضرت امیرالمومنین (عليه السلام) و طلحه با نصب عمر!!!

باز هم طبق منابع خود آقایان عمریه!!

آقاي إبن سعد (متوفاي 230 هجري) نقل مي‌كند از ضحاك بن مخلّد أبو عاصم از عبيد الله بن أبي زياد از يوسف بن ماهك از عايشه كه مي‌گويد:
لما حضرت أبا بكر الوفاة إستخلف عمر، فدخل عليه علي و طلحة فقالا: من إستخلفت؟ قال: عمر، قالا: فماذا أنت قائل لربك؟ قال: أبالله تعرفاني؟ لأنا أعلم بالله و بعمر منكما، أقول إستخلفت عليهم خير أهلك.
وقتي وفات أبو بكر نزديك شد، عمر را به عنوان خليفه معرفي كرد. علي و طلحه وارد شدند بر أبو بكر و گفتند: چه كسي را به عنوان خليفه معين كرده‌اي؟ گفت: عمر را. گفتند: جواب خدا را چه خواهي داد در برابر اين كاري كه انجام مي‌دهي؟ گفت: آيا مي‌خواهيد خدا را به من معرفي كنيد؟ من از شما به خدا و عمر آگاه‌تر هستم. به خدا مي‌گويم: بهترين خلقت را بر مردم خليفه كردم.

منابع:
الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 274 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 44، ص 251 ـ إرواء الغليل لمحمد ناصر الألباني، ج 6، ص 80 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 677

مخالفت مهاجرین و انصار با نصب مستبدانه عمر!!!

باز هم طبق اعتراف خود عمریه!!

إبن قتيبه مي‌گويد:
فدخل عليه المهاجرون و الأنصار حين بلغهم أنه استخلف عمر، فقالوا: نراك استخلفت علينا عمر و قد عرفته و علمت بواثقه فينا و أنت بين أظهرنا، فكيف إذا وليت عنا و أنت لاق الله عز وجل فسائلك، فما أنت قائل؟
وقتي خبر به مهاجرين و انصار رسيد كه أبو بكر، عمر را به عنوان خليفه معين كرده است، وارد بر أبو بكر شدند و گفتند: مي‌بينيم كه عمر را به عنوان خليفه معين كرده‌اي! با اين‌كه تو او را مي‌شناسي و تندي‌هايش را نسبت به صحابه مي‌بيني و با اين‌كه تو هم در ميان ما هستي، او بدرفتاري مي‌كند! اگر عمر را به عنوان خليفه معين كني و فردا به ملاقات خدا رفتي، جواب خدا را چه خواهي داد؟

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 25

حتی اعتراف ابن تیمیه!!!!!



خانم محترم ببینید ابن تیمیه برجسته ترین تندروی عمریه و دشمن واضح و آشکار اهل البیت علیهم السلام چه می گوید:

ابن تیمیه می گوید: مردم و بزرگان صحابه با نصب عمر مخالفت و اعتراض کردند!!!!




إبن تيميه در منهاج السنة، جلد 6، صفحه 155، با تحقيق محمد رشاد سالم مي‌گويد:
و قد تكلموا مع الصديق في ولاية عمر و قالوا: ماذا تقول لربك و قد وليت علينا فظا غليظا؟ قال: أبالله تخوفوني؟ أقول: وليت عليهم خير أهلك.
مردم و بزرگان صحابه آمدند نزد أبو بكر و در مورد خلافت عمر به او اعتراض كردند و گفتند: جواب خدا را چه خواهي داد كه فردي را بر ما خليفه كرده‌اي كه بد اخلاق و تندخو است؟ أبو بكر گفت: آيا مرا از خدا مي‌ترسانيد؟ مي‌گويم: بهترين خلقت را بر مردم خليفه كردم.

باران☂;154458 نوشت:
با سلام
شغل عمر در جوانی چه بوده؟

با سلام خدمت دوستان عزيز

بنده متوجه منظور و مقصود پرسشگر محترم از اينگونه سوالات نشدم؟ ولي شغلي كه در منابع براي عمر بن خطاب نقل شده است،به هيچوجه مشكلي ندارد با توجه به موقعيت جغرافيايي سرزمين عربستان و نوع اقتصاد آن دوران.ابن سعد در الطبقات الكبري چندين گزارش را نقل مي كند كه عمر بن خطاب خود در آن به شغل خود در جواني اشاره مي كند و آن چوپاني از شتران پدرش بوده است.

يزيد بن هارون و عفان بن مسلم و عارم بن فضل از حماد بن زيد، از يزيد بن حازم، از سليمان بن يسار نقل مى ‏كنند كه مى ‏گفته است عمر بن خطاب از ميان دره ‏هاى ضجنان عبور كرد و گفت: به خاطر مى ‏آورم كه همين جا براى پدرم خطاب شترچرانى مى ‏كردم و به خدا سوگند تا آن جا كه مى ‏دانم پدرم خشن و بدخو بود و حال آنكه بعد امير امت محمد (ص) شدم و اين بيت را به عنوان مثل خواند: «در آنچه مى ‏بينى چيزى جز خشنودى ظاهرى نيست فقط خداوند باقى مى ‏ماند و مال و فرزند از ميان مى‏ رود» و شتر خود را هى كرد و رفت.{طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏،ج3ص227.}

اين شغل و يا بنابر نقل برخي منابع واسطه گري در خريد و فروش چارپايان به هيچوجه شغل نامناسبي نبوده اند كه برخي از دوستان بخواهند بعنوان توهين و اهانت آن را بيان كنند.

اقدامات بعدي عمر بن خطاب بويژه بعد از رحلت پيامبر خدا حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) و نارضايتي بسياري از صحابه از تعيين عمر بعنوان خليفه مسلمين از سوي ابوبكر،از موضوعاتي است كه در بسياري از منابع تاريخي و روايي برادران اهل سنت نيز نقل شده است كه براي جلوگيري از منحرف شدن بحث از موضوع اصلي، از بيان آنها خودداري مي كنم.

اميدوارم تمامي دوستان عزيز چه دوستان شيعه و چه برادران اهل سنت،در مباحث به عقايد طرف مقابل احترام گذاشته و با رعايت ادب و متانت،سعي كنند مباحث را عالمانه و منصفانه پيگيري نمايند.

عبد الحجج;216598 نوشت:
رادر خطاب می کنیم

اقای عبدالحجج خیلی تند میری .بنا بر مصلحت اسلام و شیعه و به فرموده مولایم امام خامنه ای وحدت لازم است و اهل تسنن هم برادر ای ما هستند
موضوع قفل شده است