مجموعه مقالات عشق شناسي (آزمون عشق)

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


زنای ذهنی در زندگی دوم (۴) | دکتر عباسی | جلسه ۲۷۳
کیفیت : خوب | فرمت : mp4 | مدت : ۲ ساعت ۱۰ دقیقه | حجم : ۵۹۵ مگابایت
Mediafire :
Part1 | Part2 | Part3 | Part4


دکتر مجید سلطانی – دانستنی‌های عشق در گفتگو با دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم روان‌شناس
* عشق زنان عاقلانه‌تر است
این، توصیفی است که سن پل از عاشق ارائه می‌دهد: «عاشق صبور و مهربان است. حسود و متکبر نیست. پرمدعا وگستاخ نیست. لجاجت نمی‌کند. تحریک‌پذیر و رنجیده‌خاطر نیست. از خطاهای خودش شاد نمی‌شود اما از درستی خودش خرسند می‌شود. همه چیز را تحمل می‌کند و همیشه امید دارد و در برابر مشکلات تاب می‌آورد. عشق عاشق هرگز تمام نمی‌شود.» راستی، تعریف شما از عشق و عاشق چیست؟ برای آشنایی با روان‌شناسی عشق، به سراغ دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس و مدرس دانشگاه رفته‌ایم تا دیدگاه او را در این خصوص بدانیم…
سلامت : آقای دکتر! شما عشق را چه‌طور تعریف می‌کنید؟
هیچ‌‌کس نمی‌تواند به این سوال پاسخ دقیق بدهد. سوالاتی از قبیل اینکه آیا من عاشق شده‌ام؟ آیا عشق حقیقت دارد؟البته به نظر می‌رسد هر یک از ما درباره اینکه معنای عشق چیست و اینکه آیا ما آن را تجربه می‌کنیم یا نه، متخصص هستیم! دو نفر که عشق خود را به یکدیگر ابراز داشته‌اند، باید برای اجتناب از لطمه خوردن از سوی دیگری، اظهار کنند که منظورشان از عشق چیست. مخصوصا شاید لازم باشد که معنای تعهد روشن شود ولی اکثرا می‌گویند عشق شیرین‌ترین پاداش زندگی است. یک چیز باشکوه است. حلقه سوزان آتش است و یا چیزهایی از این قبیل.

سلامت : چه تجربه‌هایی در عشق رایج و مشترک است؟
در یکی از بررسی‌هایی که در مورد عشق انجام دادم از ۲۰۰ دانشجو خواستم با پاسخ دادن به جملات یک پرسشنامه گسترده، تجربه خود را توصیف کنند. نتایج نشان می‌دهد که تجربه عشقی آنها ظاهرا دربردارنده ۴ ویژگی اصلی است:
۱) افراد عاشق خود را نیازمند یکدیگر می‌دانند. در هنگام تنهایی، نخستین فکری که به ذهن آنها خطور می‌کند، یافتن طرف مقابل است.
۲) آنها علاقه‌مندی و دغدغه‌ خاطر را تجربه می‌کنند، یعنی میل به انجام کاری برای یکدیگر.
۳) آنها احساس اعتماد می‌کنند و معتقدند که می‌توانند با امنیت، حرف‌هایشان را به یکدیگر بگویند.
۴) این اعتماد به خوبی ایجاد شده است و افراد عاشق تحمل خطاهای طرف مقابل را دارند.
از طرفی مشخص شد کسانی که خود را عاشق توصیف می‌کنند، نسبت به سایر زوج‌ها‌ زمان بیشتری به چشمان یکدیگر نگاه می‌کنند.
در پژوهشی‌ دیگر، این نتیجه به دست آمد که افراد عاشق عشق خود را این‌گونه نشان می‌دهند:
۱) ابراز محبت کلامی و جسمانی
۲) تبادل پاداش و انجام کارهایی برای یکدیگر
۳) حمایت عاطفی و اخلاقی از یکدیگر
۴) صبور و شکیبا بودن نسبت به رفتارهای ناخوشایند یا کمتر خوشایند طرف مقابل

سلامت : از نظر روانی، عشق چه تاثیری دارد؟
افراد عاشق نسبت به افراد غیرعاشق احساس شادی، امنیت و آرمیدگی بیشتری از بودن در کنار شریک خود می‌کنند. برخی پژوهش‌ها حاکی از آن است که افراد عاشق احساس، سوز و گداز درونی توام با شور و نشاط و خوش‌بینی را گزارش می‌کنند. هوش و حواس آنها کاملا برطرف مقابل متمرکز است، یعنی آگاهی شدید راجع به شریک‌شان و در وحدت و کمال به سر بردن با او که سایرین را رها کرده است.

سلامت : یعنی تجربه عشق همیشه همین‌قدر مثبت است؟
خیر! در همین پژوهشی که انجام شد، مشخص شد که تجربه عشق همیشه مثبت نیست و علاوه بر احساس سرخوشی و شعف، بسیاری از آزمون‌ها احساس افسردگی، بی‌تابی و بی‌قراری، بی‌علاقگی به اوضاع و احوال شخصی، خیال‌پردازی و مشکل در خواب رفتن و تمرکز را نیز گزارش می‌کنند. عده‌ای معتقدند که احساس‌های دوسوگرا درباره معشوق یک تجربه غیرعادی به شمار نمی‌آید. در حقیقت، از نظر این عده، شخص عشق و نفرت را به یکسان تجربه می‌کند.

سلامت : اصلا چرا احساس‌های ناخوشایند به وجود می‌آید؟
عاشق شدن باعث می‌شود در معرض احساس‌های شدید (خوب یا بد) قرار بگیریم. وقتی در کنار معشوق خود هستیم، ممکن است احساس شادمانی کنیم و زمانی که از او دوریم، احساس گرفتگی و اندوه. یکی از عواملی که می‌تواند احساس‌های ناخوشایند را توجیه کند، عدم اطمینان و یقین از آن رابطه است. پژوهشی که در این زمینه انجام شده نشان می‌دهد افرادی که از عاشق شدن خود مطمئن نیستند، احساس حد وسطی از وابستگی به طرف مقابل را توام با احساس شدید عدم اطمینان نسبت به احساس‌های طرف مقابل گزارش می‌کنند. افرادی که از عشق خود مطمئن‌اند، احساس شدید وابستگی را همراه با احساس نیرومند اطمینان و امنیت راجع به احساس‌های طرف مقابل گزارش می‌کنند. این یافته‌ها حاکی از آن‌ است که ادراک خویشتن به عنوان یک فرد عاشق تا حدودی به طرز تلقی از احساس‌های دیگران وابسته است. شاید تا هنگامی که از احساس مشترک طرف مقابل اطمینان خاطر پیدا نکنیم، به خود اجازه عاشق شدن کامل را ندهیم. اما طرف مقابل چگونه می‌تواند عاشق ما شود، مگر آنکه از احساس ما مطمئن گردد؟ پس تعجبی ندارد که عاشق شدن تجربه‌ای تماما لذت‌بخش نیست!

سلامت : به عبارت دیگر، هر کسی عشق را یک جور تجربه می‌کند.
بله؛ این اشتباه است که فکر کنیم همه انسان‌ها عشق را به یک شیوه تجربه می‌کنند. برخی عشق را به عنوان پدیده‌ای سریعا متغیر و پر راز و رمز و عده‌ای دیگر آن را به عنوان چیزی ظریف و عقلانی تجربه می‌کنند. افرادی که معتقدند اختیار سرنوشت‌شان در دست خودشان است یعنی کسانی که از جایگاه درونی مهار برخوردارند، کمتراحتمال می‌رود که خودشان را به عنوان کسی در نظر بگیرند که به دام عشق افتاده است و یا آنکه عشق را به مثابه چیزی متغیر وپر راز و رمز ببینند. برخی از یک آشنایی تصادفی شروع کرده و بدون هیچ فکر پیشاپیشی به ازدواج می‌رسند. عده‌ای هم یک دوره طولانی و درازمدت از عشق و عاشقی را طی می‌کنند. برخی افراد در همان دیدار اول به شدت جذب یکدیگر می‌شوند و عده‌ای نیز صرفا پس از گذشت یک دوره طولانی از آشنایی به عشق می‌رسند.

سلامت : چه تفاوتی بین زنان و مردان در خصوص عشق هست؟
برخلاف تصور عمومی، مردان ساده‌تر از زنان عاشق‌ می‌شوند و زن‌ها ساده‌تر از مردان، فارغ! در تحقیقی مشخص شد که مردان در مقایسه با زنان در مقیاس‌های عشق احساساتی نمرات بالاتری می‌آورند و زنان در انتخاب همسر خود بیشتر از مردان احتیاط به خرج می‌دهند. به عبارتی زن‌ها با حساب و کتاب‌تر و عاقلانه‌تر عاشق می‌شوند!

سلامت : چه رابطه‌ای بین تعهد و عشق وجود دارد؟
تعهد، در نظر بسیاری از انسان‌ها جزء ذاتی و لاینفک عشق محسوب می‌شود. تعهد که ملاک آن طول مدت رابطه است. به عقیده بسیاری از آزمودنی‌ها یکی از راه‌هایی است که می‌توان با استفاده از آن میان روابط ناشی از عشق و روابط ناشی از علاقه جنسی فرق قایل شد. عده‌ای از روان شناسان معتقدند که می‌توان عشق را از تعهد متمایز ساخت زیرا ممکن است افرادی در غیاب عشق، باز هم متعهد به حفظ رابطه خود باشند (برای مثال به خاطر بچه‌ها) لذا شاید آدمیان بتوانند صادقانه به عشق خود اعتراف کنند بدون آنکه تعهدی در قبال طرف مقابل داشته باشند. کژفهمی درباره تعهد می‌تواند به ناامیدی و دلسردی عمیق فرد منجر شود.
!
سلامت : پس عشق هم برای خودش انواع و اقسام دارد
البته . یونانی‌های قدیم هم بین سنخ‌های مختلف عشق فرق قایل بودند. به نظر آنها این انواع از عشق وجود داشته:
۱)عشق شهوانی: بر اساس جاذبه جسمانی بوده و ویژگی آن اشتیاق شدید به خود فاش‌سازی سریع و صمیمت جنسی است.
۲) عشق دوستانه: به آهستگی و در اثر دوستی‌های قبلی ایجاد می‌شود.
۳) عشق دمدمی: ویژگی افرادی است که می‌توانند به سادگی از یک رابطه به سراغ رابطه‌ای دیگر بروند یا هم‌زمان در بیش از یک رابطه وارد شوند (طبیعتا حداقل تعهد را می‌توان در این رابطه مشاهده کرد.)
۴) عشق خودباخته: نوعی عشق خود باخته، ایثارگر و عمیقا دلسوزانه است.

سلامت : آیا عشق می‌تواند همیشگی باشد؟
عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند که نیمی از ازدواج‌ها به سراشیبی سقوط می‌افتد و هر چه از ازدواج‌ بیشتر طول بکشد، بیشتر فرو می‌رود و بدیهی است که منظورشان ازدواج‌هایی بوده که از ابتدا بر اساس عشق کور به وجود آمده. همین است که من همیشه گفته‌ام انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه! در یک مطالعه قدیمی‌تر مشخص شده بود که نیمی از زنان از ازدواج خود احساس نارضایتی می‌کردند و فقط یک چهارم آنها درباره ازدواج خود هنوز شور و شوق داشته‌اند. در پژوهش‌ دیگری این نتیجه به دست آمد که فقط عده کمی از ازدواج‌ها پس از ۱۵ تا ۳۰ سال هنوز با نشاط و سرزنده هستند. اما به نظر من در تفسیر این نتایج باید محتاط بود. بسیاری از این پژوهش‌ها زوج‌های یکسانی را در طول یک دوره زمانی مورد بررسی قرار نداده‌اند (رویکرد طولی) بلکه در یک مقطع زمانی خاص زوج‌های مختلفی که در سال‌های متفاوتی ازدواج کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفته‌اند (رویکرد مقطعی)، اما این زوج‌ها از لحاظ متغیرهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند. ازلحاظ تعداد سال‌های ازدواج، اعضای یک نسل ممکن است مثلا در طی جنگ ازدواج عجولانه‌تری داشته و به دلیل جنگ متحمل دوره‌های طولانی مدت جدایی شده باشند یا به دلیل رکود اقتصادی دستخوش سختی‌های مالی شدید شده باشند. در یک بررسی طولانی که زوج‌های یکسانی را در طی یک دوره درازمدت مورد مطالعه قرار داده بود، معلوم شد که در دوران فرزندپروری خشنودی زناشویی کاهش می‌یابد اما مجددا پس از اینکه فرزندانمان خانه را ترک می‌کنند، این رضایت‌مندی افزایش می‌یابد. در یک بررسی درازمدت دیگر هیچ‌گونه مدرکی دال بر کاهش رضایت‌مندی یافت نشد. ۵۴ درصد از همسران هیچ‌گونه تغییری گزارش نکردند. ۱۷ درصد کاهش خشنودی را گزارش کردند و ۲۹ درصد نیز بهبود آن را اطلاع دادند. باوجود این روش است که ازدواج می‌تواند به شادکامی یا ناراحتی منجر ‌شود و بنابراین تعیین اینکه چه چیزی ازدواج را به سوی تباهی می‌کشاند، آن را بهبود می‌بخشد و یا آن را ثابت نگه می‌دارد، کاری مفید و سودمند خواهد بود.

سلامت : از نظر بدنی و جسمانی چه اتفاقی می‌افتد که فرد عاشق می‌شود؟
جالینوس، پزشک مشهور یونانی در قرن دوم میلادی اصرار داشت که عاشق شدن موضوعی مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است. به عبارت دیگر هنگامی که تعادل صفرا و سودا و بلغم وخون به هم می‌خورد. این نظریه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در این هنگام بود که با نظریه‌های جدید در مورد زیست‌شناسی سلولی جایگزین شد. اما با این وجود متخصصان نوین فیزیولوژی بدن نیز عشق رمانتیک را ناشی از مواد شیمیایی طبیعی قدرتمندی در بدن می‌دانند.یک ماده شیمیایی به نام فنیل اتیلامین (pea) خیلی مورد بحث بوده است.

سلامت : در مورد این فنیل اتیلامین (pea) بیشتر توضیح می‌دهید؟
بله؛ فنیل اتیلامین (pea) نوعی آمفتامین طبیعی است که باعث تحریک مغز و دستگاه عصبی مرکزی می‌شود. Pea تجربه سرخوشی، نفس سریع، افزایش ضربان قلب، گشادی مردمک، آزادی ترشحات بودار از پوست که می‌تواند طرف مقابل را اغوا کند را ایجاد می‌کند. نقطه اصلی این تحولات در مغز است. بخش‌های مختلف مغز نقش‌های مختلفی ایفا می‌کنند. قشر خارجی مغز یا کورتکس به تفکر منطقی و هوش مربوط است. مغز میانی یا لیمبیک عواطف ما را کنترل می‌کند و در محل اتصال نخاع به مغز یا بصل‌النخاع نیز یک هسته درونی (هسته دم دار) وجود دارد که رفتارهای غریزی را تحت کنترل دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در افراد عاشق همین هسته دم‌دار فعال است. این هسته به سیستم لیمبیک وصل است. در جریان عشق رمانتیک موسیقی ملایم عقل ناشی از کرتکس مغز در میان هیاهوی طبل‌نوازی هسته دم دار و دستگاه لیمبیک‌گم می‌شود و آبشاری از ماده pea در مغز به وجود می‌آید. در همان زمان میزان آدرنالین افزایش می‌یابد و آزاد شدن ماده شیمیایی دیگری به نام دوپامین را باعث می‌شود. دوپامین باعث افزایش توجه، بنیه و انرژی می‌شود و این امر باعث مهار یک رابطه شیمیایی عصبی به نام سروتونین می‌شود. سروتونین هم باعث کنترل اعمال تکانه‌ای، رفتارهای وسواسی و اشتیاق‌های شدید می‌شود. این انتقال‌دهنده در به وجود آمدن احساس قدرت برای عمل کردن و احساس تسلط بر امور به ما کمک می‌کند. جالب اینکه فلوکسی‌تین (پروزاک) که روی سروتونین اثر می‌گذارد، روی عشق هم اثر دارد!


محققان، عشق را با ام‌آرآی به تصویر کشیدند

خانواده - خیلی‌ها عشق واقعی را جزو محالات می‌دانند، اما دانشمندان توانسته‌اند وجود عشق را هم به طور علمی ‌ثابت کنند


اسکن مغزی تعدادی زوج نشان داده است که بعد از گذشت 20 سال از زندگی مشترک، همچنان عشقشان مانند زوج‌های جوانی است که در اولین نگاه عاشق یکدیگر می‌شوند. این در حالی است که تا کنون کارشناسان بر این باور بودند که میل جنسی و عشق در ابتدای آشنایی بسیار زیاد است و با گذشت چند سال رو به افول می‌گذارد.
تیم تحقیقاتی دانشگاه بروک استونی در ایالت نیویورک مغز تعدادی از زوج‌هایی که 20 سال کنار یکدیگر بوده‌اند را اسکن و آن را با مغز زوج‌های جوانی که تازه با یکدیگر آشنا شده‌اند مقایسه کردند. در این تحقیق مغز زوج‌ها زمانی که عکس همسرانشان در کنار عکس افراد عادی قرار داده شده بود، اسکن شد و مشخص شد که با دیدن عکس همسر ترشحات شیمیایی در مغزشان به وجود می‌آید که دقیقا با ترشحات شیمیایی زوج‌های جوان یکی است.
تحقیقات قبلی حاکی از این بود که مراحل اولیه عشق رومانتیک مانند چرخ و فلکی است که احساسات را می‌چرخاند و تغییر می‌دهد و تا 15 ماه بعد از آشنایی و ازدواج به میزان قابل توجهی پایین می‌آید. تصور قبلی بر این بود که بعد از گذشت 10 سال ترشح آن ماده شیمیایی تقریبا به طور کامل از بین می‌رود.
با این وجود، اسکن مغزی برخی از این زوج‌ها نشان داد که همچنان بعد از گذشت 20 سال از ازدواجشان همچنان یکدیگر را عاشقانه دوست دارند. دانشمندان نام این زوج‌ها را «قوهای سفید» گذاشتند. پاسخ مغز این زوج‌های عاشق توسط MRI نشان داد که مغزشان با دیدن عکس همسر درست مانند مغز کسی است که تازه ازدواج کرده و همسرش را نگاه می‌کند.
به گفته دکتر آرتور آیرون، روان‌شناس، یافته‌های جدید در واقع برعکس آنچه تا کنون تصور می‌شده هستند. قبلا تصور می‌شد که عشق زیاد در همان ده سال اول بعد از گذشت زندگی به شدت فروکش می‌کند یا حتی تمام می‌شود در حالی که اصلا چنین چیزی صحت ندارد.
تحقیقات قبلی بر این اساس بود که همیشه بعد از گذشت 10 تا 15 ماه نخست زندگی مشترک نقاط ضعف قوت می‌گیرند و نهایتا دوست داشتن زیاد تا سه یا هفت سال ادامه می‌یابد.
دکتر آیرون می‌گوید: زمانی که اولین بار با زوج‌هایی مصاحبه کردم که بعد از گذشت 21 سال همچنان ادعا کردند که همسرانشان را عاشقانه دوست دارند تصور کردم خودشان را گول می‌زنند؛ اما این چیزی است که اسکن مغزی آنها نشان داد و کسی نمی‌تواند آن را دروغ تلقی کند.
یکی از قو‌های سفید دکتر آیرون و میشل بودند که همچنان بعد از گذشت 18 سال از زندگی مشترکشان حسادت دوستانشان را برمی‌انگیختند. میشل 59 ساله می‌گوید: این اتفاق کاملا طبیعی است و عشق خود به خود به وجود می‌آید.
لیزا باربر 40 ساله در کنار همسرش دیوید 46 ساله که یکی دیگر از زوج‌های مورد آزمایش بودند، می‌گوید: هنوز همان طور عاشق همسرم هستم که 17 سال قبل که با او آشنا شدم. همسرم همیشه پر شور و هیجان است و همیشه به حضور او در کنارم احتیاج دارم. این هیجان لازمه زندگی ماست و به این ترتیب تغییری که زندگی مشترک به آن احتیاج دارد را هر روز تجربه می‌کنیم.
زوج‌های دیگری هم بودند که با وجود گذشت 30 سال از زندگی مشترکشان همچنان عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. خود دکتر آیرون می‌گوید که او و همسرش هردو 64 ساله هستند و در طول این سال‌ها روابط بسیار خوبی با هم داشته‌اند اما باز هم کمی‌ به این پرنده‌های عاشق حسادت می‌کردند. او می‌گوید: روابط آنها بسیار محکم و صمیمانه است و حتی بسیاری از فراز و نشیب‌های روابط نوپا را هم ندارد.





کلیدواژه ها: اسکن مغزی - عشق - زندگی مشترک -


روان شناسي و تقسيم بندي انواع عشق

با اين که کمتر از ده سال از زندگي مشترک من و شوهرم مي گذرد، اما زندگي و رابطه ما بيشتر شبيه زوجي است که سال هاي بسياري از ازدواج شان مي گذرد.با وجود اين که ما از بسياري جهات تفاهم داريم و از همراهي با يکديگر لذت مي بريم، اما اهل زمزمه ها يا رفتارهاي عاشقانه نيستيم!
ممکن است اين رابطه در نظر عده اي سنگين و فاقد ظرافت باشد، اما به اعتقاد بسياري از کارشناسان علوم اجتماعي ما از آن دسته افرادي هستيم که از عشق به دوستي رسيده ايم. عشق براي زوج هاي ديگر مي تواند بسيار متفاوت باشد. عده اي حتي با گذشت چند دهه از زندگي مشترک شان هنوز هم نسبت به يکديگر احساساتي سرشار از اشتياق دارند و عده اي پس از گذشت 20 سال هنوز تمام جزئيات آشنايي و ازدواج شان را با وسواس کامل به ياد مي آورند. در واقع بنا به گفته متخصصين، در کل شش حالت مختلف براي «عاشق بودن» وجود دارد و شيوع عشق ورزي هر شخص مي تواند در دوران يک رابطه تغيير کند.دکتر سوزان هندريک روان شناس، همراه با همسر و دستيار تحقيقاتي خود دکتر کلايد هندريک به مدت 25 سال است که بر روابط اجتماعي افراد تحقيق مي کنند. به گفته ايشان با دانستن شيوه عشق ورزي مي توان رابطه را ارزيابي نمود و انتظارات واقع بينانه تري نسبت به عشق و رشد آن به دست آورد.
با دانستن اين که به چه شيوه اي عشق مي ورزيد، مي توانيد رابطه سالم تر و شادمانه تري با همسر خود به وجود آوريد پس ببينيد که چگونه عاشقي هستيد!
عاشق ايثارگر

عده اي مستعد ورود در رابطه اي هستند که در آن بيش از آنچه به دست مي آورند، از خود مايه مي گذارند. گاهي احساس مي کنند که اين رابطه به کلي يک طرفه شده است. يک نفر با از خود گذشتگي، مدام در تلاش جلب رضايت و برآورده ساختن نيازهاي ديگري است و هيچ زماني براي مراقبت از «خود»کار نگذاشته است. اگر چنين عاشقي هستيد، بايد بدانيد که خارج از چهارچوب زندگي زناشويي نيز چيزهايي براي لذت بردن هست و سواي همسرتان، دوستان و اقوامي وجود دارند بايد زماني را به انجام فعاليت هاي مورد علاقه خودتان و معاشرت با افرادي که دوست داريد اختصاص دهيد و بد نيست که گاهي اين معاشرت ها و فعاليت ها، بدون حضور همسرتان باشد به اين ترتيب با ارزش نهادن به خود، رابطه عاشقانه شما نيز تقويت مي شود.
عاشق وسواسي

عاشقي است که مي خواهد تمام اوقات خود را با معشوقش بگذراند و حتي پس از گذشت سال ها، مدام نگران رابطه و زندگي زناشويي خود است. داشتن چنين همسري مي تواند طاقت فرسا بوده يا به خاطر اوج و فرودهاي شخصيتي، موجب ناراحتي روحي طرف مقابل شود. آيا اين حالات به نظرتان آشنا مي آيد؟ براي حفظ همسر و زندگي مشترک بايد دست از نگراني برداشته و زماني براي تنفس به معشوق خود بدهيد. به ياد داشته باشيد که حتي شيرين ترين ها هم مي توانند به مرز «بيش از حد» برسند و ديگر شيرين به نظر نيايند.اگر احساس ناامني در شما بسيار شديد است، بدون معطلي با يک متخصص مشورت کنيد و رابطه خود را بهبود بخشيد.
عاشق «بازي»

اين دسته، عاشق دوران ناز و عشوه و به دست آوردن دل معشوق هستند. براي آنها تعقيب و گريز ابتداي يک رابطه بسيار جذاب تر است. آنها از يک رابطه طولاني مدت به سرعت خسته مي شوند و دوباره به فکر «شيطنت» مي افتند. اگر چنين دل بازيگري داريد، وسوسه را از زندگي خود دور کنيد و به جاي اين که در جايي خارج از رابطه فعلي خود به دنبال هيجان باشيد، بکوشيد که آن را در همين رابطه ايجاد کنيد. ببينيد که براي ورود به يک رابطه جديد چه قابليت هاي تازه اي از خود به نمايش مي گذاريد - مثلاً ناگهان هوس چرخ و فلک سواري مي کنيد - سپس آنها را در زندگي مشترک خود پياده کنيد.
عاشق احساساتي

اين افراد عاشق «عاشق بودن» هستند. آنها به سادگي به روي زيبا و جذابيت هاي ظاهري دل مي بندند و سپس با از بين رفتن يا تغيير کردن اين ظواهر، مايوس مي شوند. به خاطر داشته باشيد که عشق واقعي نبايد با کم شدن موي سر معشوق رو به نقصان بگذارد و احساسات عاشقانه نبايد با پختگي رابطه، کمرنگ شود. اگر چنين عاشقي هستيد، براي زنده نگهداشتن عشق خود بهتراست قرار ملاقات هاي عاشقانه و دو نفري بگذاريد، براي تعطيلات آخر هفته برنامه اي ترتيب دهيد و تعطيلات را با يکديگر سپري کنيد و نگذاريد که عشق رومانتيک شما دچار روزمرگي شود.
عشق رفاقت آميز

اگر در رابطه اي شديداً رفاقت آميز هستند که از آن لذت مي بريد، ممکن است کم کم سر و کله عشق در آن پيدا شود. چنين روابطي ممکن است بسيار کند پيشروي کنند، اما بسيار مستحکم هستند. نکته در اينجاست که نبايد فراموش کنيد رفاقت در زندگي مشترک همه چيز نيست و بايد جرقه هايي از احساسات و تمايلات، آن را زيباتر و هيجان انگيزتر کند.
منبع:نشريه کوچه ما، شماره 12.

انواع عاشق شدن!

ملا صدرا عشق را دو قسم كرده است: یكی عشق حقیقی و دیگر عشق مجازی وعلت این مسأله به مراتب عشق و محبت در تفکر صدرالمتألهین برمی گردد. از نظر او عشق حقیقی محبت به خدا و صفات و افعال اوست. او می‌گوید چون ذات حق‌تعالی بالفعل جامع جمیع كمالات است احق است كه معشوق و مطلوب و مقصود كل و مطلق باشد.(1)
عشق مجازی خود دو‌گونه است. عشق نفسانی و عشق حیوانی.
این نوع عشق انسان را از خود‌پرستی بیرون می‌برد و این حصار و محدودیت را می‌شكند. وجود عاشق را توسعه داده و كانون هستی‌اش را عوض می‌كند. این نوع عشق نفس و روح را نرم، آرام، مهربان، صاحب وجد و حزن و گریه و رقت دل می‌كند . در این مرحله، عاشق شیفته از معشوق خود تصویری متعالی و متكامل برای خویش ترسیم می‌كند و دیگر حواس او در مقابل اثری از غیر محبوبش حساسیتی ندارد.

مبداء عشق حیوانی شهوات بدنی و هدف آن طلب لذت حیوانی و ارضای تمایلات خود محب است و از آن خشونت و جنایت برمی‌خیزد. انسان آنگاه كه تحت تأثیر شهوات خویش است از خود بیرون نرفته است. شخص و شیء مورد علاقه را تنها برای خود می‌خواهد و اگر به او می‌اندیشد بدین صورت است كه چگونه از وصال او بهره‌مند شود و حداكثر تمتع را ببرد و اگر نسبت به او غیرت می‌ورزد غیرتش حیوانی است و مانع رشد و تكامل محبوب خویش می‌شود. او هرگز تكامل و تعالی معشوق را نمی‌خواهد زیرا همواره نگران از دست دادن اوست. همیشه ملتهب و افسرده خاطر است دائم به فكر تصاحب و تملك محبوب است و گاه رفتارهای ناشایست و خلاف عقل از او سر می‌زند. او تا آنجا پیش می‌رود كه از آزردن معشوق خود باكی ندارد. چنین عشقی با وصول به معشوق و گذشته ایام رو به سردی می‌گذارد و گاهی هم به كینه و نفرت تبدیل می‌شود و تا آنجا‌ كه چه بسا معشوق آدمی دشمن‌ترین دشمنان او گردد.(2)

مبداء عشق حیوانی شهوات بدنی و هدف آن طلب لذت حیوانی و ارضای تمایلات خود محب است و از آن خشونت و جنایت برمی‌خیزد. انسان آنگاه كه تحت تأثیر شهوات خویش است از خود بیرون نرفته است. شخص و شیء مورد علاقه را تنها برای خود می‌خواهد و اگر به او می‌اندیشد بدین صورت است كه چگونه از وصال او بهره‌مند شود و حداكثر تمتع را ببرد و اگر نسبت به او غیرت می‌ورزد غیرتش حیوانی است.

در مقابل عشق نفسانی محبتی خالص است و به کلی از شهوت و منفعت بركنار است. این نوع عشق انسان را از خود‌پرستی بیرون می‌برد و این حصار و محدودیت را می‌شكند. وجود عاشق را توسعه داده و كانون هستی‌اش را عوض می‌كند. این نوع عشق نفس و روح را نرم، آرام، مهربان، صاحب وجد و حزن و گریه و رقت دل می‌كند . در این مرحله، عاشق شیفته از معشوق خود تصویری متعالی و متكامل برای خویش ترسیم می‌كند و دیگر حواس او در مقابل اثری از غیر محبوبش حساسیتی ندارد. در این نوع عشق كه عشق خیالی(3) نیز نامیده می‌شود عاشق نگران از دست دادن و مهجور شدن محبوب خود نیست زیرا محبوب همواره با اوست. زیرا صورت معشوق در عالم خیال او جاودانه شده و در وجود او تبلور یافته است و راه جبران فراق و دوری را همین تصور خیالی می‌داند و لذا هرگز از معشوق خیالی خود جدا نیست و تا جایی پیش می‌رود كه خیال محبوب را از خود محبوب عزیزتر و گرامی‌تر می‌دارد(4). ملاصدرا اشعاری را از محیی‌الدین عربی ذكر می‌كند كه اشاره به این نوع از عشق دارد كه عشق نفسانی غیر از عشق حیوانی و جسمانی است.(5)

پی نوشت ها:
‌1-محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، به تصحیح مقصود محمدی، ج7 ،ص 252 (در مقالات بعدی این مطلب را بیشتر توضیح خواهیم داد.)
2- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه ، ج7،ص 176.
3- فاطمه طباطبایی، سخن عشق،ص 12.
4- جالب است كه چنین حالتی را در شهریار شاعر معروف زمان خودمان نیز ذكر كرده‌اند. ( ر.ك: مرتضی مطهری، فطرت،ص 86)
5-محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، ج7،ص 179.
سایت تبیان
ن- رادفر
کارشناس فلسفه اسلامی

نمودار عشق مجازی
اگر بخواهیم نموداری برای این نوع عشق رسم کنیم شاید این بهترین نموداری باشد که مفهوم این عشق را بیان کند. نمودار سهمی که در یک طرف عشق و در طرف دیگر زمان قرار دارد که این دو رابطه ی متقابل با یکدیگر دارند. در این نمودار همان طور که ملاحظه میفرمایید تا قبل از وصال میزان عشق و علاقه به بالاترین حد ممکن میرسد؛ اما با وصال عاشق و معشوق به یکدیگر سیر صعودی عشق متوقف میشود که اصطلاحا به «محل دفن عشق» موسوم است. با گذشت زمان، هر چه زمان میگذرد از میزان عشق و علاقه ی دو طرف در این نوع عشق کاسته خواهد شد.

undefined

[=arial, helvetica, sans-serif]عشق، ازدواج، گسيختگى خانواده[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]پدیدآورنده:حسين حسينى‏تبار كريمى،[/]

چكيده:

ازدواج، مهم‏ترين رخداد زندگى هر انسانى پس از تولد و پيش از مرگ مى‏باشد. سيرى كه جهانيان در عصر مدرنيته و فرامدرنيته پيش رو گرفته‏اند، اگر چه از جذابيت‏ها و حساسيت‏هاى سنتى ازدواج كاسته است، ولى نمى‏توان نقش، اهميت و كاركرد آن را در جامعه ناديده گرفت. تشكيل خانواده كه با ازدواج آغاز مى‏گردد، نقش بسزايى در تداوم و مانايى بشر، تربيت و پيراستگى اخلاقى و حتى شخصيت‏ بخشى مردان و زنانى دارد كه هسته اصلى اجتماعات انسانى‏اند.

چندان به بيراهه نرفتيم اگر استحكام يك جامعه را به قابليت‏ هاى كوچك‏ترين واحد اجتماعى ـ خانواده ـ نسبت دهيم؛ مجموعه‏اى كه با توانايى‏هاى خود، اركان صعود و نزول كيفيت جامعه را درون خود پرورش داده و به وسيله آن ماندگارى جوامع انسانى را تضمين مى‏كند. پديده ازدواج به مثابه نقش خانواده در جامعه، يك فرايند اجتماعى است و ما را وادار مى‏كند با طرح حساسيت‏هاى رايج آن در برابر رابطه فرد و جامعه، به تعريف ماهيت وجودى و عوامل مرتبط با آن بپردازيم.

ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛

پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم،

تشريفات و سنن و قوانين خاصى است.

ازدواج
انسان موجودى اجتماعى است و براى آنكه بتواند نيازهاى خود را در قبال تداوم حيات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با ساير همنوعان خود نيازمند است. از جمله نيازمندى‏ها، نيازهاى روحى و جسمانى است كه با ازدواج و تشكيل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پيوند بستن دينى و رسمى يك زن و مرد براى شروع زندگى مشترك.» (انورى، 1381: 345) و يا «رابطه حقوقى است كه براى هميشه يا مدت معين به وسيله عقد مخصوص بين زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مى‏دهد كه از يكديگر تمتع جنسى ببرند.» (معين، 1377:216(

«ازدواج عملى است كه پيوند دو جنس مخالف را بر پايه روابط پاياى جنسى موجب مى‏شود [و آن [مستلزم انعقاد قراردادهاى اجتماعى است كه مشروعيت روابط جسمانى را موجب مى‏گردد. به بيان ديگر: در راه تحقق ازدواج بايد شاهد تصويب جامعه نيز باشيم».)ساروخانى، 1375: 23(

«ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛ پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشريفات و سنن و قوانين خاصى است. در سايه آن براى طرفين تعهدات و حقوقى پديد مى‏آيد كه تخلف آن موجب عقوبت و كيفر است.» (قائمى، 1375: 18)

ازدواج عاقلانه
حساسيت و اهميت ازدواج تا اندازه‏اى است كه بسيارى از پژوهشگران پيش از آنكه به عوامل شايع در روابط ارتباطى و محيطى خانواده گسيخته توجه كنند به زيرساخت و زيربناى خانواده نظر مى‏كنند. روشن است هر چه اساس و پايه زندگى بر حسب كنش منطقى و تفكرى صحيح صورت گيرد در آينده، كمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران روبه‏رو خواهد بود. طبق ديدگاه پارتو (جامعه‏شناس ايتاليايى)، كنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عينى، ابزار و وسايل متناسب با اهداف و در انتها تأييد آگاهان.

سؤال‏ها مى‏تواند به اين شكل مطرح شود: آيا مى‏توان ازدواج را يك هدف عينى تلقى كرد؟ براى موفقيت در ازدواج نياز است چه ابزار و وسايلى داشته باشيم؟ نقش والدين و ديگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟

در پاسخ به سؤال اوّل بايد بپذيريم كه ازدواج يك هدف عينى در جهت ارضاى نيازهاى درونى و تكامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در يك بيان كلى و همه ‏پسند كه مكتب اسلام بيان كرده، به اختصار عبارت است از:

1ـ پاسخ به نداى غريزه و فطرت

2ـ ايجاد كانون آرامش براى همسران

3ـ داشتن فرزند و تربيت كودكان و فرزندان سالم

4ـ حفظ عفت و پاكدامنى

5ـ دوستى، محبت و عشق

6ـ اجراى سنت رسول‏اللّه‏(ص(

7ـ تأمين سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى

8ـ كمك به تكامل و رشد يكديگر.

با چنين كاركردهايى ازدواج يك هدف عينى است؛ منتها براى تكميل شدن ابعاد كنش منطقى نياز است به دو شرط ديگر نظرى بيندازيم.

ابزارها و وسايل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشكيل مى‏دهند ولى شيوه چيدمان آنها در كنار يكديگر و اينكه چه كسى، در چه صورت و با چه ويژگى‏هايى با شخصى ازدواج كند كه نهايت كاميابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه كند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتيكى سبب شده انسان‏ها هر كدام نسبت به ديگران منحصر به فرد و يگانه باشند. انديشه دو نفر كاملاً شبيه به هم نيست؛ اين مورد حتى در باره دوقلوهايى كه از بسيارى جهات همانند هستند، قابل بيان است. اين موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود كه دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماهها و سال‏هاى زيادى در زير يك سقف زندگى كنند. به قول

عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد.

دكتر مساواتى‏آذر «بايد چنان رفتار كنند كه گويى مى‏خواهند دوست و رفيقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزينند تا از افسون شهوت مصون بمانند.» (مساواتى ‏آذر، 1374: 274).

منابع اسلامى ملاك‏ هاى ازدواج را غالبا به اين شكل مطرح مى ‏كند:
1ـ توجه به بُعد مذهب و ديندارى

2ـ داشتن اخلاق نيكو و حُسن خلق

3ـ سلامت جسمانى

4ـ توجه به خانواده

5ـ توجه به اصل كفويت (همشأن بودن)

اصل كفويت در بردارنده جنبه‏هاى مشخص‏ترى است:

1ـ همسانى فكرى و روحى: استعداد، طرز فكر، ضريب هوشى و تحصيلات.

2ـ همسانى جسمانى: زشتى و زيبايى، تفاوت سنى، بلندى و كوتاهى، لاغرى و چاقى.

3ـ همسانى اجتماعى: طبقه اجتماعى.

4ـ همسانى اقتصادى: درآمد، اشتغال، هزينه زندگى.

5ـ همسانى فرهنگى: آداب و رسوم، لباس پوشيدن‏ها و ...

6ـ همسانى سياسى: وابستگى حزبى و تفكرات سياسى.

با اين حساب، انتخاب همسر متناسب و شايسته بيش از هر مسئله ديگرى در زندگى، نيازمند تأمل و دقت است. اهميت اين مسئله به خاطر اين است كه چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسيب‏هاى اجتماعى ميسر نيست. امرى كه با گزينش صحيح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزينش ناصحيح، كوهى از مشكلات را به دنبال دارد.

شايد بتوان بدون ازدواج زندگى كرد و خود را از بسيارى از موهبت‏هايى كه در ازدواج نهفته، محروم ساخت، اين بهتر از آن است كه ازدواجى صورت گرفته و اعضاى آن در عذاب تحمل هم باشند. مرحوم شهيد دكتر سيدرضا پاك‏نژاد در خصوص اين موضوع مى‏نويسد:

«چنانچه ازدواجى شد و زن لباس مرد نبود و او را از گزندها و گرما و سرماهاى حاصل از ازدواج محافظت نكرد و به جاى ايجاد محيط مودت و رحمت، از مردش سلب آسايش نمود، يا از مرد رنق لباس رفاه و مودت را بر كند، غنايى كه از فضل خدا روى آورده باشد از آنجا دور است. مرد كه احساس مى‏كند بايد خرج زن و زندگى كند بهتر كار مى‏كند و احساس مسئوليت او را به غنا مى‏كشاند. اما اگر زن لباسش و انسانش و عشقش نباشد، با دلسردى چه كند و چه كارى و چه غنايى جهت چى؟!» (پاك‏نژاد، 1374: 232.)

شرط سوم در كنش عقلايى تأييد آگاهان است. در اين قسمت مى‏توان به حضور والدين و سايرين اشاره كرد. به نوعى مى‏توان والدين و بزرگ‏ترها را «مظهر گرايش اولى» ناميد (ساروخانى، 1375: 104)

ازدواج احساسى
در چنين ازدواج‏هايى همسران كفو هم نيستند. ملاك‏ها و همسانى ‏ها رعايت نشده و موازين، آن گونه كه بايد در نظر گرفته شود، خواه به عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.

اهداف هم مى‏تواند ناصحيح و نامناسب باشد، از جمله ازدواج تنها به خاطر كامجويى و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر كسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسيدن به پست و مقام و ... .

عوامل زيادى در چگونگى شكل‏گيرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحميلى، ازدواج ترحمى و موردى كه در جامعه زياد ديده مى‏شود. «شايد كمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت كه در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معيارهاى مصلحت سازش يابد. در آنان كه فقط به توسن علايق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به زودى با سرماى سخت زمستانِ واقعيت مواجه شده و خواهند لرزيد.» (ساروخانى، 1375: 104)

عشق چيست؟
دامنه تعريف عشق از فلسفه گرفته تا الهيات و علوم اجتماعى، تعاريف متعددى دارد. اما آنچه كه به آن نياز داريم و در پى تشريح آن در قالب ازدواج هستيم تنها به موردى اشاره مى ‏كند كه زن و مرد در دو طرف بازوان عشق قرار مى‏گيرند. عشق يعنى «گرايش عاطفى شديد كه معمولاً ناشى از انگيزه جنسى است. مهر يا علاقه ، دلبستگى بسيار به چيزى و يا كسى» (انورى، 1381: 5023) «چيره گرديدن دوستى بر كسى، تعلق قلبى به كسى، به حد افراط دوست داشتن، در گذشتن از حد دوستى» (دهخدا 1377: 15900)

عشق بيانگر دلبستگى فيزيكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به يكديگر احساس مى‏كنند. اين روزها بسيارى از ما در باره اين نظر كه عشق هميشگى است ترديد داريم اما معمولاً فكر مى ‏كنيم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى كه عاشق مى‏شوند كاملاً طبيعى به نظر مى‏رسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطه‏شان با يكديگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.

منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست.

عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد. (گيدنز، 1989: 10)

عشق: بد يا خوب
منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. زن و شوهرى كه تا پيش از ازدواج و شروع زندگى مشترك در قلب يكديگر نفوذ نكرده‏اند، در آينده و پس از ازدواج كمتر خواهند توانست به اين مهم نائل بيايند. عشق عنصر ناگريز خوشبختى است و هديه‏اى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى‏آيد (آيه 21 سوره روم)؛ پيوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هايى است كه به اميد داشتن هدف‏هايى والا مبادرت به آن كرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق‏زدايى كردن و پاك‏سازى آن در ازدواج نيست زيرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشين، ويران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.

در كل، نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نياز هست بيشتر به عيب‏هاى او نظر انداخت. در اين باره برخى از نويسندگان و محققين چنين بيان مى‏ كنند:

«مهم‏ترين دليل جدايى به فرايند معيوب انتخاب همسر برمى ‏گردد و اينكه ازدواج صرفا بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مى‏گيرد. تحقيقات نشان داده است 30 درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشكلات زندگى خود را نمايان مى‏سازد.» (تواناعلمى،1383)

«برخى از جوانان تصورى غلط از زندگى مشترك دارند. آنها قبل از ازدواج در رؤياهاى خود حرف از عشق و تفاهم مى‏زنند ولى وقتى وارد زندگى شدند و خود را با واقعيات زندگى روبه‏ رو ديدند متوجه مى‏شوند كه واقعيت فراتر از احساس است. جوان از همسر آينده الگويى مثل اينكه «همسرم هميشه بايد به خاطر عشقى كه به هم داريم درستكار باشد» در ذهن دارد و اينكه مرا كاملاً درك كند. اگر ظنى ايجاد شد همسرش را نسبت به عشقش گناهكار مى‏داند.» (مردم‏سالارى،1381)

هنگام تصميم ‏گيرى در انتخاب شريك زندگى هيچ كس نمى‏خواهد مرتكب اشتباه شود در حالى كه نزديك به 5 درصد از آمار طلاق بيانگر از آن است كه بسيارى از افراد در انتخاب همسر مورد نظر خود اشتباهات جدى مى‏كنند.

84 درصد طلاق ‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى ‏گيردو به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است.

اگر از بيشتر زوج‏ها علت ازدواج‏شان را سؤال كنيد جوابى جز اينكه عاشق يكديگر بوديم نخواهيد شنيد. اين بزرگ‏ترين اشتباهى است كه افراد هنگام انتخاب مى‏كنند. انتخاب يك شريك و يار و همراه در زندگى هرگز نبايد بر پايه عشق و احساس باشد. هر چند اين مطلب درست به نظر مى‏رسد اما حقيقتى ژرف و عميق است كه عشق اساس و پايه‏هاى ازدواج نيست، بلكه عشق و علاقه نتيجه و پيامد ازدواجى خوب و موفق است. مى‏توان گفت زمانى كه تمام عوامل و عناصر صحيح در جاى خود باشند عشق و علاقه را نيز به دنبال مى‏آورند. (رئوف‏نژاد: 50)

84) درصد طلاق‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى‏گيرد و به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است. عمده طلاق‏ها و فروپاشى زندگى در پنج سال اوّل زندگى مشترك است.» (باكى، 1383) دكتر مساواتى‏آذر در كتاب جامعه‏شناسى انحرافات، با تشريح اين موضوع كه هرگز به خاطر عشق ازدواج نكنيد، ازدواج عاشقانه را زهرآگين‏ترين ازدواج‏ها لقب مى‏دهد.

او از تحقيقى مثال مى‏آورد كه توسط دكتر «استل پنستى» صورت گرفته است. اين كارشناس تحقيقات خود را در مدت سى سال به مطالعه پرونده‏هاى ازدواج و طلاق در شهرهاى پرجمعيت آمريكا و كشورهاى ديگر جهان متمركز كرده، در پنج سال با سه هزار زن و مردى كه به دنبال عشقى شديد ازدواج كرده‏اند، مصاحبه حضورى به عمل آورده است. وى از تحقيقات خود نتيجه گرفته است: «اينك دادگاههاى طلاق در سراسر جهان، پر از زنان و مردانى است كه روزگارى چون جان شيرين همديگر را دوست داشتند و خود را يك روح در دو بدن تصور مى ‏كردند و به خاطر همين تصور شوم، ازدواج كردند و حالا چون دشمنان ديرينه كه گويى با هم پدر كشتگى دارند از همديگر اظهار نفرت و انزجار مى ‏كنند و خنجر كشيده در برابر هم ايستاده ‏اند ... افسانه عشق يكى از مخرب‏ترين اختراعات بشر است.»

به نظر او عشق بين زن و مرد وجود ندارد؛ هر چه هست تصور و پندار است و هيچ تصور و پندارى جاودانه نمى‏ماند. بنابراين شگفت‏انگيز نيست اگر مى‏بينيم تنها در آمريكا از هر صد ازدواج عشقى، نود و سه تاى آن با شكست دردناك روبه ‏رو شده‏اند. (مساواتى‏آذر، 1374: 268)

آسيب‏ شناسى ازدواج عاشقانه
فروپاشى و از بين رفتن بيشتر خانواده ‏هايى كه روزى عاشق يكديگر بوده ‏اند اولين آسيبى است كه ازدواج ‏هاى نامقعولانه و غيرمنطقى مى‏ بيند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد كه منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناك‏تر از پيش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودكشى و نوميدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آيد. دسته ديگر علاوه بر چشيدن ناكامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از اين طريق آنچه را كه نتوانستند به دست بياورند جبران كنند. تيتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنين اتفاقاتى خالى نيست و ما شاهد هستيم قتل‏ها و جنايت‏هاى وحشتناكى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گيرد كه نشان از جنون و بيمارى روانى آنهايى دارد كه به نوعى سرخورده از عشق لقب گرفته‏اند.

منصفانه نيست مانند دكتر استل‏ پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض كنيم و يا مانند «گيدنز» يك بيمارى روانى قلمداد نماييم ولى هر چه كه هست اگر ادعا كنيم ازدواج هر چه سنجيده‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذيرد استحكام و پايدارى خانواده بيشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشويى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غيرعقلايى تأثير گرفته باشد گسيختگى خانواده بيشتر اتفاق خواهد افتاد.

[=arial, helvetica, sans-serif]منابع و مآخذ: ــــــــــــــــــــــــــ[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]1ـ آرون، ريمون (1993) مراحل اساسى سير انديشه در جامعه‏شناسى، ترجمه باقر پرهام، 1372، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ سوم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]2ـ كوزر، لوئيس (1971)، زندگى و انديشه بزرگان جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، 1358، انتشارات علمى، چاپ پنجم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]3ـ ساروخانى، باقر(1375)، مبانى جامعه‏شناسى خانواده، انتشارات سروش، تهران، چاپ دوم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]4ـ انورى، حسن و همكاران (1381)، فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن، جلد اوّل، تهران، چاپ اوّل.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]5ـ معين، محمد(1377)، فرهنگ فارسى، انتشارات امير كبير، تهران، چاپ دوازدهم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]6ـ مساواتى آذر، مجيد (1374)، جامعه‏شناسى انحرافات، انتشارات نوبل، چاپ اول، تبريز.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]7ـ دهخدا، على‏اكبر(1377)، لغت نامه دهخدا، جلد دهم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]8ـ گيدنز، آنتونى (1989)، جامعه‏شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، نشر نى، تهران، چاپ پنجم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]9ـ پاك‏نژاد، سيدرضا (1376)، ازدواج مكتب انسان‏سازى، جلد دوم، انتشارات اخلاق، قم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]10ـ باكى، نازنين، روزنامه همبستگى 4/3/84، طلاق، زلزله‏اى با پس‏زلزله‏هاى مداوم.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]11ـ روزنامه مردم‏سالارى، نگاهى به علل اجتماعى طلاق.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]12ـ تواناعلمى، فاطمه، روزنامه خراسان 24/6/83، مهم‏ترين علل طلاق به روايت آمار.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]13ـ رئوف‏نژاد، نرگس، نشريه موفقيت، شماره 50، عشق اساس و پايه ازدواج نيست.[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]انتخاب يك شريك و يار و همراه در زندگى هرگز نبايد بر پايه عشق و احساس باشد.[/]

مدل مثلثی عشق چیست ؟


استرنبرگ برای عشق یك مدل مثلثی در نظر گرفته كه شامل سه ضلع می باشد: احساسات شدید ، تعلق و سرسپردگی0
تعلق به معنی احساس وابستگی و اتصال به دیگری است. اما احساسات شدید یا شهوت به عشق شهوانی و فیزیكی معطوف است. و الزام یا سرسپردگی مبین میل و نیاز به تداوم و ماندگاری رابطه است.

بر مبنای این سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفی تقسیم می كند كه در آن جایگاه و ارتباط این سه جزء با هم، نشان دهنده نوع عشق است:

  1. دوست داشتن : در این نوع عشق « تعلق » مهم ترین عنصر رابطه است اما احساسات تند و فیزیكی و الزام و سر سپردگی در رابطه وجود ندارد.
  2. شیدایی : مهم ترین عنصر در این نوع عشق ، احساسات شهوانی است و دو عنصر دیگر در آن وجود ندارد.
  3. عشق رمانتیك : در این نوع عشق، تعلق و احساس شهوانی وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نیست.
  4. مؤانست و رفاقت : تعلق و ماندگاری در این رابطه بسیار مشهود است اما از احساسات تند و شهوانی در آن خبری نیست.
  5. عشق احمقانه : در این نوع عشق، احساسات شهوانی همراه با الزام حضور دارد ، اما تعلق وجود ندارد.
استرنبرگ هیچ یك از این انواع عشق را مناسب نمی داند ؛ بلكه معتقد است هر سه جزء عشق باید در تركیب و هماهنگی با هم باشند تا فرد به عشق نهایی برسد. و این عشق ، یك عشق ایده آل و مطلوب است.

جانسون مدل استرنبرگ را قبول دارد، اما آن را كامل نمی داند. مازلو نیز عشق را به دو گروه تقسیم می كند:
- عشق كمبود: یك نوع از عشق ، عشق كمبود ، عشق خود خواهانه ، تسخیری و حریص است ؛ در این عشق، نیازهای بر آورده نشده فرد دخیل است. یعنی فرد دیگری را به این دلیل دوست دارد كه نیازهایش را ارضاء می كند. مازلو این عشق را« عشق كمبود » می نامد. این نوع عشق مثل اعتیاد به دارو است. فرد خود را به دیگری می آویزد و به دلیل نابسندگی خود ، نمی تواند بدون او هیچ كاری انجام دهد. در واقع همان طور كه اعتیاد به دارو در طبقه پایین شایع است ، اعتیاد به این عشق نیز در طبقه متوسط بسیار شیوع دارد. به نظر می رسد عشق رمانتیك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود مانند چاهی است كه باید پر شود. یك خلأ كه عشق در آن ریخته می شود.
- عشق وجودی : نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است كه تنها بر اساس عشق به وجود دیگری بنا می شود. باز و خودمختار است. متكی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. عشق وجودی بدون شك ارزشمند تر، بالاتر و بسیار باشكوه تر از عشق كمبود است. برای این نوع از عشق، آزادی تمام عیار لازم است و منظور از آزادی این است كه فرد « بی همتایی » درونی خود و فرد دیگری را به تمامی پذیرفته باشد.
میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود كردن دیگری در این عشق دیده می شود. فرد در تلاش است تا دیگری را بشناسد و همین امر موجب صمیمیت در دو فرد می گردد.
عشق مبتنی بر كمبود، با حالت تدافعی در طرفین خود را نشان می دهد؛ در حالی كه ویژگی عشق وجودی، خود انگیختگی و حفظ فردیت در رابطه است. این عشق فقط معطوف به یک فرد نیست، بلكه در رابطه فرد با جهان نیز صدق می كند. فرد در این مرحله می تواند طبیعت را همان گونه كه هست ببیند و از آن لذت ببرد . در صورتی كه عشق مبتنی بر كمبود ، جهان را پدیده ای می داند که قرار است تنها هدف خاصی را ارضا كند.
عشق وجودی هوشیارانه است و از آن جایی كه مالكانه و تسخیری نیست، باعث رنج و عذاب نمی گردد. بدون هیچ هدف خاصی، تنها لذت بخش و شادی آور است. معمولاً از عشق وجودی به عنوان تجربه ای شگفت انگیز و بی نیاز یاد می شود.


عشق (آخرین شماره ۸۷) (5) از مجله حديث زندگي

هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، مترجم: پوری سلطانی، تهران: مروارید، چاپ بیست و ششم، 1387، رقعی، 216ص.
هر چند که در فرهنگ شرقی، عشق، بیشتر به عنوان یک پدیدۀ ماورایی و غیرمادّی شناخته شده است و آثار و کارکردهای آن نیز بر همین اساس تعریف شده است امّا دکتر فروم ـ که یکی از روان‌شناسان مطرح دنیا و از منتقدان زیگموند فروید است ـ ، به عشق به عنوان یک پدیدۀ مادّی نگاه می‌کند و کارکردهایی را نیز برای آن بر اساس مکتب انسان‌گرایی (اومانیسم) در نظر می‌گیرد. او بر این اساس نتیجه می‌گیرد که اگر قبول کنیم انسان، غایت و هدف نهایی انسان است و مطالعۀ عشق هم تنها از لحاظ انسان و سرنوشت او برای ما قابل اهمیت باشد، بنا بر این، این مطالعه باید با شناخت انسان آغاز گردد و با موازین علمی و عینی (محسوس و آزمون‌پذیر) دنبال شود.
به عقیدۀ اریک فروم، آخرین کشفیات علوم اجتماعی و روانی، ما را به نحو بی‌سابقه‌ای برای پیشرفت در علم تازۀ مردم‌شناسی مجهّز کرده است و از طرفی ما را با تنهایی و بیگانگی بشر و اضطراب فلسفی او آشنا می‌کند و از طرف دیگر، نشان می‌دهد که کم‌خطرترین و روشن‌ترین راه برای نجات بشر از زندان تنهایی و جدایی، راه عشق است. تنها از راه عشق و مهرورزیدن به هستی و انسان است که انسان، در عین حالی که با دیگران مرتبط می‌شود، تمامیت منحصر به فرد خود را نیز حفظ می‌کند و قوای خلّاق خود را تا حداکثر امکان، گسترش می‌دهد.
از مهم‌ترین فصل‌های کتاب حاضر که در همین زمینه نوشته شده است، عبارت‌اند از: آیا عشق‌ورزیدن، هنر است؟، نظریۀ عشق، عشق و انحطاط آن در جامعۀ معاصر غرب، و تمرین عشق.
دانلود كتاب

http://www.parsbook.org/1389/03/honare-eshgh.html

عشق، هرگز کافی نیست: شیوه‌های نو برای حل مشکلات زناشویی و خانوادگی بر اساس شناخت‌درمانی، آرون تی‌بک، مترجم: مهدی قراچه‌داغی، تهران، ذهن‌آویز، 1386، رقعی، 393ص.
بعضی از زوج‌هایی که تازه‌ ازدواج می‌کنند، سوار بر مرکب عشق و دلبستگی، معتقدند که روابط آنها متفاوت از دیگران است و عشق عمیقی که میان آنهاست، پشتوانۀ زندگی مشترکشان خواهد بود. امّا دیر یا زود، متوجّه می‌شوند که برای برخورد با مسائل و تضادهایی که به تدریج در زندگی مشترکشان ریشه می‌دواند، از آمادگی لازم بی‌بهره‌اند و به همین دلیل است که کم‌کم، روابط محبّت‌آمیزشان از بین می‌رود و خیلی زود، دچار روزمرّگی می‌شوند و به این نتیجه می‌رسند که ازدواجشان یک اشتباه بوده است.
حالا این سؤال پیش می‌آید که: چرا عشق برای دوام زندگی زناشویی کافی نیست؟ پروفسور آرون تی‌بک، در این کتاب، سعی دارد برای این سؤال، پاسخ قانع‌کننده‌ای بیابد و راه‌کارهای عملی برای تداوم و استحکام پیوند عاشقانۀ میان همسران، ارائه دهد.
نویسنده، مهم‌ترین علّت مشکلات زناشویی و روابط انسانی را در سوء تفاهم و ناشی از این واقعیت می‌داند که هر یک از زوجین، مسائل زندگی را به نحو متفاوتی می‌بینند. او در ادامه بیان می‌کند که: توجّه کردن، گوش دادن و سؤال کردن و گسترش فرهنگ صراحت و کسب و مبادلۀ اطّلاعات صحیح، از جمله مؤثّرترین راه‌های مقابله با سوء تفاهم‌‌ به شمار می‌ِآیند.
قدرت تفکر منفی، داشتن دیدگاه‌های مختلف، شکستن قاعده‌ها، افکار خاموش (چشم توفان)، زندگی زناشویی سعادتمندانه، تقویت بنیادها، سازگار کردن روابط زناشویی، هنر گفتگو، هنر سازگاری و... از جمله عناوین مهم این کتاب‌ هستند. همچنین وجود پرسش‌نامه‌ها و جدول‌های ارزیابی، از دیگر ویژگی‌های این کتاب است که به همسران کمک می‌کند به تشخیص نوع مشکلات و گرفتاری‌های زناشویی خود و در نتیجه ارائۀ بهترین راه‌ حل برای آنها بپردازند.
در جای جای کتاب، داستان‌های کوتاهی از آدم‌هایی که برای رفع مشکلات خود به نویسندۀ کتاب (به عنوان مشاوری برجسته در امریکا) مراجعه کرده‌اند، آمده که کتاب را جذّاب‌تر کرده است.
[از دیگر کتاب‌های مفید در این زمینه، می‌توان به کتاب «توفان‌های مخرّب عشق: بر عاداتی که عشق رمانتیک را تخریب می‌کند، غلبه کنید»، نوشتۀ ویلارد اف . هارلی، با ترجمۀ شمس الدّین حسینی، از انتشارات نسل نواندیش، و کتاب «رازهایی دربارۀ عشق: آنچه می‌بایست هر زن و مردی بدانند» نوشتۀ باربارا دی‌. آنجلیس، با ترجمۀ هادی ابراهیمی، از انتشارات نسل نواندیش و کتاب «قصّۀ عشق: نگرشی تازه به روابط زن و مرد»، نوشتۀ رابرت جی. استرنبرگ، با ترجمۀ علی‌اصغر بهرامی، از انتشارات جوانۀ رشد، اشاره کرد.]

تست روانشناسی سنجش میزان عشق مثلثی اشترنبرگ

در مطالعه‌ای که درباره «نگرش به ازدواج» به عمل آمده است، مردم عشق را پدیده‌ای مرموز، اسرارآمیز، عرفانی و بادوام توصیف کرده‌اند. در طول تاریخ، شاعران، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان و دانشمندان تلاش کرده‌اند که مفهوم واقعی عشق را دریابند. البته روان‌شناسان هم به نوبه خود نظریه‌هایی برای تشریح طبیعت عشق ارائه نموده‌اند، امّا باید توجه داشت که هر فرد، تفسیر و تعبیر خاص خودش را در این زمینه دارد.
در این مقاله با چهار نظریه معروف که برای توضیح و توصیف دوست داشتن، عشق و دلبستگی عاطفی ارائه شده آشنا می‌شویم.
۱- دوست داشتن در مقابل عشق (نظریه رابین)
زیک رابین، روان‌شناس، عشق را متشکل از سه عنصر می‌داند:
دلبستگی- شرط محبت کردن و بودن با فردی دیگر.
محبت- ارزش‌گذاری نیازها و خوشی‌های دیگران به قدر نیازها و خوشی‌های خود.
تعلّق- به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تمایلات خصوصی خود با فردی دیگر.
رابین در کنار مطرح ساختن دیدگاه فوق، دو پرسشنامه نیز برای اندازه‌گیری این متغیرها به وجود آورده است. او درابتدا در حدود ۸۰ پرسش برای به دست آوردن نگرشی که یک فرد درباره عشق دارد طراحی کرد. این پرسش‌ها بر حسب این که منعکس‌کننده احساس دوست داشتن یا احساس عشق بودند، مرتب شده بودند. این دو مجموعه پرسش بین ۱۹۸ دانشجوی دوره کارشناسی توزیع شد و تحلیل‌های آماری بر روی پاسخ‌ها به عمل آمد.
نتیجه به دست آمده به رابین اجازه داد تا ۱۳ پرسش برای «دوست داشتن» و ۱۳ پرسش برای «عشق» را که معیارهای قابل اطمینانی برای این دو متغیر بودند، تعیین کند.
نمونه‌های زیر، مشابه برخی از پرسش‌هایی است که در «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین وجود دارد:
اندازه‌گیری «دوست داشتن»
۱- من احساس می‌کنم که ……….. آدم محکم و استواری است.
۲- من به نظرات و عقاید ……….. اطمینان دارم.
اندازه‌گیری «عشق»
۱- در من یک حس قوّی انحصارگری نسبت به ……….. وجود دارد.
۲- خیلی دوست دارم که ……….. با من محرمانه صحبت کند.
۳- من برای ……….. تقریباً هر کاری خواهم کرد.
مقیاس‌هایی که رابین برای اندازه‌گیری دوست داشتن و عشق ارائه کرد، مؤید نظریه او درباره عشق بودند. رابین در مطالعه دیگری برای تعیین این که آیا این مقیاس‌ها واقعاً دوست داشتن را از عشق متمایز می‌سازد یا نه، به این نتیجه رسید که دوستان خوب، امتیاز بالایی در مقیاس «دوست داشتن» به دست می‌آورند امّا فقط افراد خاصی می‌توانند در مقیاس «عشق»، امتیاز بالا کسب کنند.
عشق یک مفهوم عینی نیست و بدین خاطر اندازه‌گیری آن دشوار است. «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین، روشی را برای اندازه‌گیری احساس پیچیده عشق پیشنهاد می کند.

۲- عشق دلسوزانه در مقابل عشق شهوانی (نظریه هاتفیلد)
به عقیده الین هاتفیلد، روان‌شناس، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصه‌اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد می‌یابد.
مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء می‌کند. امّا عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی می‌انجامد. به عقیده هاتفیلد، عشق شهوانی، عشقی گذرا است و معمولاً بین ۶ تا ۳۰ ماه بیشتر دوام نمی‌آورد.
به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوّق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فردی با ایده‌های پیش پنداشته شما در مورد معشوق ایده‌آل مطابقت داشته باشد و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوژیکی شما گردد، برانگیخته می‌شود.
عشق شهوانی ایده‌آل، سپس به عشق دلسوزانه که بسیار بادوام‌تر است منجر می‌گردد. با وجودی که اغلب مردم در جستجوی رابطه‌ای هستند که امنیت و پایداری عشق دلسوزانه و شدّت و حدّت عشق شهوانی را یکجا در خود داشته باشد، امّا به عقیده هاتفیلد چنین رابطه‌ای بسیار نادر است.

۳- مدل رنگ‌های اصلی (نظریه جان‌لی)
جان لی در کتاب خود به نام «رنگ‌های عشق» که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد، انواع عشق را با رنگ‌های اصلی مقایسه کرده است. درست همان گونه که سه رنگ اصلی وجود دارد، جان لی سه سبک اصلی هم برای عشق قائل شده است. این سه سبک عبارتند از: ۱) عشق به یک فرد ایده‌آل، ۲) عشق به عنوان یک بازی و ۳) عشق به عنوان دوستی.
جان لی درادامه تشبیه خود می‌گوید که همان گونه که سه رنگ اصلی با یکدیگر ترکیب شده و رنگ‌های مکمل را به وجود می‌آورند، این سه سبک اصلی عشق نیز می‌توانند با یکدیگر ترکیب شده و ۹ سبک متفاوت و ثانویه عشق را به وجود آورند. برای مثال، ترکیبی از سبک‌های اول و دوم به عشق شیدایی یا عشق وسواسی می‌انجامد.

۶ سبک عشق از دید جان لی

سه سبک اصلی
۱- عشق به یک فرد ایده‌آل
۲- عشق به عنوان یک بازی
۳- عشق به عنوان دوستی
سه سبک ثانویه
۱- عشق شیدایی- وسواسی (ترکیب ۱ و ۲ اصلی)
۲- عشق واقع‌گرایانه و عملی (ترکیب ۲ و ۳ اصلی)
۳- عشق فداکارانه (ترکیب ۱ و ۳ اصلی)

۴- نظریه مثلثی عشق (نظریه اشترنبرگ)
رابرت اشترنبرگ، روان‌شناس، نظریه مثلثی عشق را ارائه کرده است. او سه مؤلفه را برای عشق در نظر گرفته است: صمیمیت (رابطه نزدیک)، میل جنسی و تعهد. ترکیبات مختلف از این سه مؤلفه به انواع مختلفی از عشق می‌انجامد. برای مثال، ترکیب صمیمیت (رابطه نزدیک) و تعهد به عشق دلسوزانه و ترکیب میل جنسی و رابطه نزدیک به عشق شهوانی می‌انجامد.
به گفته اشترنبرگ، رابطه‌ای که بر مبنای دو یا بیشتر از این عناصر بنا شده باشد، بادوام‌تر از عشقی است که تنها بر اساس یکی از این مؤلفه‌ها باشد. اشترنبرگ از واژه «عشق کامل» برای توصیف عشقی که از ترکیب هر سه مؤلفه، یعنی رابطه نزدیک، میل جنسی و تعهد به وجود آمده باشد، استفاده کرده است. به عقیده اشترنبرگ، هر چند این نوع عشق، قویترین و بادوام‌ترین نوع عشق است ولی بسیار نادر می‌باشد.

مقیاس عشق مثلثی اشترنبرگ

به نظر اشترنبرگ عشق مثل یک مثلث است و بهترین عشق به مثلث متساوی الاضلاع شباهت دارد. عشق سه عنصر دارد : صمیمیت هوس و تعهد . عشق زمانی بهترین حالت را خواهد داشت که هر یک از سه عنصر را تقریبا به طور یکسان شامل شود.

دستور العمل:
در جای خالی هر یک از جملات مقیاس زیر ابتدا اسم کسی را که دوست دارید یا شیفته او هستید بنویسید . بعد مشخص کنید که تا چه اندازه با هر یک از جملات موافق هستید . برای این کار از مقیاس ۹ درجه ای که در آن
عدد ۱به معنای اصلا.
عدد ۵به معنای به طور متوسط.
۹به معنای به طور کامل استفاده کنید .
از بقیه اعداد بین ۱و ۹ بر اساس سطح موافقت خود با جملات کمک بگیرید.

9___________5__________1

۱ . به شدت در فکر راحتی ………. هستم.
۲٫ با ………روابط بسیار گرمی دارم.
۳ . در مواقع دشوار میتوانم روی ……… حساب کنم.
۴ . ……….. میتواند در مواقع دشوار روی من حساب کند.
۵٫ آماده ام هر چه دارم با ………… . قسمت کنم.
۶ . ………… خیلی مرا از نظر عاطفی حمایت میکند.
۷ . ………… . را از نظر عاطفی خیلی حمایت می کنم.
۸ . با ……….. خیلی خوب ارتباط بر قرار می کنم.
۹ . در زندگی خود خیلی به ……….. بدهکار هستم.
۱۰ . خیلی خودم را به ………… … نزدیک احساس می کنم.
۱۱ . با ………… روابط بسیار خوشایندی دارم.
۱۲ . به نظر خودم …………را خیلی خوب درک می کنم.
۱۳ . ……….. مرا خیلی خوب درک می کند.
۱۴ . فکر می کنم که می توانم به ……… افتخار کنم.
۱۵ . برخی اسرار خودم را در اختیار …….. می گذارم.
۱۶ . هیچ چیزی مرا به اندازه دیدن ………… بر نمی انگیزد.
۱۷ . تعجب می کنم که در طول روز نیز خواب ……… را می بینم.
۱۸ . رابطه من با ……خیلی رمانتیک است.
۱۹ .شخصا …….. را خیلی جذاب می دانم.
۲۰ .به نظر من ………… یک فرد ایده ال است.
۲۱٫ اصلا نمی توانم فکر کنم که فرد دیگری مثل …… بتواند مرا اینقدر خوشحال کند.
۲۲٫ تر جیح می دهم با …… باشم نه با هر کس دیگری.
۲۳ .هیچ چیزی مهم تر از رابطه من با ……… نیست.
۲۴٫ مخصوصا دوست دارم با ……….. رابطه فیزیکی داشته باشم.
۲۵ .در رابطه من با ……… تقریبا سحر و جادو وجود دارد.
۲۶ .واقعا ……… را می پرستم.
۲۷ .نمی توانم بدون ……….. زندگی کنم.
۲۸ .رابطه من با ………… . خیلی هوس انگیز است.
۲۹ . وقتی فیلمهای عاشقانه نگاه می کنم و وقتی رمانهای عشقی می خوانم به یاد ……….. می افتم.
۳۰ . در مورد ………. همیشه خیال پردازی می کنم.
۳۱٫ متقاعد شده ام که ………… . را دوست دارم.
۳۲ .تلاش من این است که رابطه ام را با ………. حفظ کنم.
۳۳ به علت تعهدی که نسبت به ……… دارم اجازه نمی دهم کسی بین ما دخالت کند.
۳۴ .معتقدم که رابطه من با ……….. همیشه ثابت خواهد ماند.
۳۵ . هیچ چیزی نمی تواند در تعهد من نسبت به ……….. خلل وارد کند.
۳۶ . عشق من نسبت به ………… تا آخر عمر م باقی خواهد ماند.
۳۷٫ همیشه نسبت به …….. احساس مسئولیت خواهم کرد.
۳۸ . تعهد من نسبت به ……….. بسیار سفت و سخت است.
۳۹ . نمی توانم تصور کنم که بین من و ………. فاصله بیفتد.
۴۰ .در مورد عشق خود نسبت به ………… تردید ندارم.
۴۱ . رابطه خودم را با ………. دائمی می دانم.
۴۲ . رابطه خودم را با ………… .. یک تصمیم گیری عاقلانه می دانم.
۴۳ . خودم را نسبت به ……….. مسئول می دانم.
۴۴ . تصمیم دارم به رابطه خود با ……….. ادامه دهم.
۴۵ . حتی زمانی که ……….. رفتار نا مناسب دارد سعی می کنم رابطه خود را با او حفظ کنم.

نمره گذاری :
۱۵ جمله اول صمیمیت. ۱۵ جمله بعدی هوس. و ۱۵ جمله آخر ی تعهد را منعکس می کنند.
اعدادی را که در جلو هر گروه ۱۵ جمله ای گذاشتید جمع کنید تا سطح شما در سه عنصر عشق معلوم شود.
با ارزیابی شدت نسبی سه عنصر عشق می توانید از تفسیر های زیر کمک بگیرید تا بدانید که معشوق خود را چقدر دوست دارید .
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

1-فقدان عشق: در این نوع رابطه هیچ یک از عناصر عشق و جود ندارد.این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی داریم . اگر احساستان درباره معشوقتان از این نوع باشد می توان گفت رابطه تان در معرض خطر است .

2- همدلی: این احساس زمانی دست می دهد که هوس و تعهد به مقدار کم حضور داشته باشند . اما صمیمیت در حد بالایی باشد . این احساس رامعمولا در مورد دوستان صمیمی داریم .

3- وسوسه یا شور و شوق :از ویژگی های روابطی است که در آنها هوس شدید است اما صمیمیت و تعهد در سطح ضعیفی قرار دارند.

4- عشق خالی :زمانی احساس می شود که تعهد قوی باشد اما هوس و صمیمیت در سطح پایینی قرار گیرند.

5- عشق رمانتیک :هوس و صمیمیت شدید است اما به اندازه کافی زندگی مشترک یا تجربه مشترک ندارند تا متقابلا احساس تعهد کنند.

6- عشق عاطفی : صمیمیت و تعهد شدید است اما هوس ضعیف.

7- عشق ساده لوحانه :هوس و تعهد بالاست اما صمیمیت ضعیف است .در زوجهایی دیده می شود که یک عنصر مشترک قوی دارند و به همین دلیل تصمیممی گیرند ازدواج کنند حتی اگر یکدیگر را نشناسند . آنها پس از آنکه نسبت به هم متعهد می شوند احساس صمیمیت تفسیر نتایج خود میمی کنند . گاهی هم احساس می کنند همدیگر را دوست ندارند.

8- عشق آرمانی :این عشق کامل سه عنصر را به طور سخاوتمندانه در خود دارد .همانطور که اشترنبرگ می گوید : رسیدن به این مرحله خیلی آسانتر از نگهداشتن آن است . “ایا می توانید عشق آرمانی داشته باشید شما و همسرتان؟!!!
منابع: سایت ایرانیان فنلاند
سایت روان یار

آزمون كامپيوتري

عشق مجازی =دهخدا

عشق مجازی . [ ع ِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عشق ظاهری . ابتدای محبت و هوی و بعد علاقه و بعد وجد و عشق است که منشاء آن هوی و حب مجازی است و پس از مرتبت عشق شغف است که سوزاننده ٔ قلب است . (از فرهنگ مصطلحات عرفاء). و آن یا نفسانی است و یا حیوانی . قسم اول مبداء و منشاء مشاکلت نفس عاشق است با معشوق خود در جوهر ذات ، و قسم دوم مبداء شهوت حیوانی است . (از فرهنگ علوم عقلی ). عشق غیرحقیقی و موقت و زودگذر. عشق مجازی یا ظاهری مانند عشقی که در موجودات زنده سبب جلب و جذب یکی دیگری را میشود و نتیجه ٔ این جذب و انجذاب بقای نسل و نوع است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عشق و عشق افلاطونی شود.

Steinberg's Love Triangle Theory

نمونه ديگر

عشق در روان شناسی

ملا صدرا از عشق حقیقی در مقابل عشق مجازی سخن می گوید . عین القضات از عشق کبیر (عشق خدا به انسان ) ، عشق صغیر (عشق انسان به خدا) و عشق میانه (عشق انسان به انسان ) سخن به میان آورده و می گوید همین عشق میانه است که بوعلی سینا آنرا عشق ظرفا به خوبرویان می نامد و سهروردی آنرا در عشق یعقوب و زلیخا به یوسف می بیند و مولانا آنرا در عشق به شمس تبریزی تجربه می کند . گروهی این عشق را مذموم دانسته اند و گروهی نیز از درک آن عاجز مانده اند . برخی آنرا نوعی بیماری درونی و نفسانی خوانده اند و برخی هم آنرا جنون الهی به شمار آورده اند و اما بسیاری نیز آنرا ستوده اند و از فضایل نفسانی خوانده اند تا جایی که عین القضات ، عشق میانه را برای رسیدن به عشق خدا ضروری می دانست .
" ... بفرمودند تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند ، تا پخته عشق لیلی شود آنگاه بار کشیدن عشق الله را قبول تواند کردن ."( به نقل از دکتر محمد صنعتی، 1374 )
ابو علی سینا در کتاب قانون ، مرض عشق را این گونه توصیف کرده است : " عشق مرضی است وسوسه انگیز و به مالیخولیا شباهت دارد . سبب این بیماری آنست که انسان فکر خود را به کلی به شکل و تصویرهایی مبذول می دارد و در خیالات خود غرق می شود و شاید آرزوی آن نیز در پدید آمدن بیماری کمک کند و ممکن است آرزوی کمک نکند ولی این تمرکز فکر متمادی سبب بیماری می شود . "( به نقل از دکتر محمد صنعتی ، 1374 )

درمتون دینی اسلامی عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر توصیف شده است و بعنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی سوق می دهد ، خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نور وجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود به این ترتیب عشق کشش قلب انسان است به سوی خدا. این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی با عباراتی مانند حب نشان داده شده است . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست ولی در پاسخ به این که چرا عشق که اصالتا می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند باید گفت که عشق در مراتب پایین تر انسانی به سمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بعنوان خلیفه ی او به ودیعه گذاشته شده است ، متوجه می شود . در واقع عشق یک انسان به انسان دیگر اگر خالی از هوا و هوس باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . (علی اصغر احمدی ، 1381).

فلاسفه ی غرب هم تعاریف خاصی از عشق ارائه داده اند : افلاطون سه نوع عشق معرفی می کند ؛ عشق هوسباز ، عشق خودمدارانه و عشق والایش یافته . ارسطو عشق را کوری حس از دریافت کاستی های معشوق می داند و پلوتارک آنرا جنون معرفی می کند . به نظر لئو بوسکالیا (2) ، عشق موهبت عظیم و شگفت انگیزی است که به وجود آورنده شادی و خوشی و خوشحالی است . عشق همواره به صورت هدیه ای است که در روز اول زندگی به انسان ارزانی می شود و آدمیان باید به خود جرات دهند که جعبه ی هدیه را باز کنند و کاغذ هدیه را پاره کنند و آنگاه اعجاز عشق را دریابند . (بوسکالیا ، 1370)

میلان کوندرا (1987) (3) از سرگشتگی عشق گفته و می گوید حیران بودن فارغ از ارزش داوری به مراتب بالای عشق تعلق دارد ، حرکتی که در آن زنگارهای فردیت شسته می شود . لئون هربرئوس (4) عشق را احساسی اختیاری و آرزوی رسیدن به هر آنچه نیکوست می داند . هری هارلو (1958) (5)در مقاله ای تحت عنوان ماهیت عشق چنین می نگارد که عشق حالتی فوق العاده ، ژرف ، حساس و نیروبخش است و روان شناسان در این زمینه در رسالت خود کوتاهی نموده اند زیرا اندک چیزی را که در مورد عشق می دانیم فراتر از مشاهده ساده ای نیست و اندک چیزی که در مورد آن نگاشته ایم توسط شاعران و رمان نویسان بهتر نگارش شده است .(به نقل از علیرضا صدقی ، 1383) .

روان شناسان عشق را یک هیجان اساسی و مثبت معرفی می کنند. اما در مورد مفهوم عشق و انواع آن اتفاق نظر وجود ندارد . آنها همواره بین دوستی و عشق تفاوت قائل می شوند . عشق تا سن بلوغ شروع نمی شود و با رگه های زیستی و جنبه های فطری و به خصوص بلوغ جسمی همراه است در حالیکه دوستی با تکامل عاطفی انسان ها و رشد اجتماعی نوع بشر همراه است و چندان با غریزه ی جنسی مرتبط نیست . روان شناسان فرهنگی از جمله افرادی هستند که به مفهوم سازی عشق توجه نموده اند
برخی تفاوت های فرهنگی نیز در مورد مفهوم عشق وجود دارد و حتی معنای عشق از یک دوره تاریخی به دوره ی دیگر نیز متفاوت است . در حالت عشق وحدت و همسازی شخصیت آدمی و فردیت او محفوظ می شود . عشق نیروی فعال بشری است نیرویی است که موانع بین انسان ها را می شکند و آدمیان را با یکدیگر پیوند می دهد . عشق انسان را بر احساس انزوا و جدایی چیره می سازد با وجود این به او امکان می دهد خودش باشد و همسازی شخصیت خود را حفظ کند . در عشق تضاد جالبی روی می دهد ؛ عاشق و معشوق یکی می شوند و در عین حال از هم جدا می مانند . حسادت ، رشک ، بلند پروازی و هر نوع حرصی جزء شهوات به حساب می آیند ، عشق یک عمل است . عمل بکار انداختن نیروهای انسانی است که تنها در شرایطی که شخص کاملا آزاد باشد ، نه تحت زور و اجبار ، آنها را به کارمی اندازد . عشق فعال بودن است نه فعل پذیری ؛ پایداری است نه اسارت ، نثار کردن است نه گرفتن . مردمی که جهت گیری اصلی آنان بارور نیست احساس می کنند که نثار کردن فقر می آورد و بدین ترتیب اکثر این نوع افراد از نثار کردن می پرهیزند و برای کسی که دارای منش بارآور و سازنده است نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است . در حین نثار کردن است که قدرت خود ، ثروت خود و توانایی خود تجربه می شود. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی که بدین وسیله به حد اعلای خود می رسد فرد را غرق در شادی می کند .فرد خود را لبریز ، فیاض ، زنده و در نتیجه شاد احساس می کند و نثار کردن از دریافت کردن شیرین تر است ، نه به سبب اینکه فرد به محرومیتی تن در می دهد بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن زنده بودن خود را احساس می کند .

اریک فروم (1961) (6) علاوه بر عنصر نثار کردن در عشق عناصری دیگر را مشخص می کند ؛ دلسوزی، احساس مسولیت ، احترام و دانایی . منظور از احترام ، درک طرف آنچنان که وی هست و آگاهی از فردیت بی همتای اوست . عاشق چنین عنوان می کند که من می خواهم معشوقم برای خودش و در راه خودش پرورش بیابد و شکوفا شود نه برای پاسداری من .بنا به نظر فروم ، عشق در وهله ی نخست بستگی به یک شخص خاص نیست بلکه بیشتر نوعی نگرش و جهتگیری منش آدمی است که او را به تمامی جهان، نه به یک معشوق خاص پیوند می دهد. احتیاج به دوست داشتن از احساس تنهایی سرچشمه می گیرد و همین احتیاج است که انسان را وادار می کند تا با تجربه ی وصل بر اضطراب تنهایی و جدایی خود فائق آید .بر همین اساس انواع عشق را چنین بیان می کند:


1- عشق برادرانه (7)؛اساسی ترین نوع عشق که زمینه ی همه عشق های دیگر را تشکیل می دهد و منظور از آن ، همان احساس مسولیت ، دلسوزی ، احترام و شناختن همه انسان ها و آرزوی بهتر کردن زندگی دیگران است . عشق برادرانه عشق به همه ی ابنای بشر است . بر اساس این عشق ، اختلاف ذوق ، هوش و دانش در مقابل هویت مشترک انسانی ، اختلافی ناچیز به شمار می رود .

2- عشق مادرانه؛قبول بدون قید و شرط زندگی کودک و احتیاجات اوست که دارای خاصیت نوع پرستانه و فداکارانه است .
عشق مادرانه ، عشق به ناتوانان است . جوهر واقعی عشق مادرانه توجه مادر به رشد کودک است و این یعنی تمنای جدایی کودک از خود . در عشق مادرانه دو موجود که یکی بودند از هم جدا می شوند . مادر تنها نباید این جدایی را تحمل کند بلکه باید آرزومند آن باشد و به حصول آن کمک کند . فقط در اینجاست که عشق مادرانه به صورت تکلیقی خطیر جلوه می کند زیرا احتیاج به فداکاری دارد ، نیاز به این دارد که بتوان همه چیز را نثار کرد بدون اینکه توقع چیزی جز خوشبختی کودک در میان باشد .

3- عشق جنسی؛این عشق شوق فراوان به آمیزش کامل است به منظور حصول وصول با فردی دیگر . ماهیت این عشق طوری است که فقط به یک نفر محدود می شود و عمومی نیست و چه بسا که فریبکارترین نوع عشق است . اینگونه نزدیکی ها ، با گذشت زمان بیشترو بیشتر کاهش می یابد در نتیجه انسان هوس می کند به جستجوی عشقی دیگر یا شخصی تازه برود . باز این بیگانه تبدیل به آشنامی شود و باز تجربه گرفتاری عشق شدید و شورانگیز است و باز کم کم از شدتش کاسته می شود و بتدریج در آرزوی یک تمنای جدید ، یک عشق تازه دیگر می رود و همیشه با همان خیال واهی که عشق تازه با عشق های قبلی فرق خواهد داشت زمان را طی می کند . جنبه های فریبنده شهوت های جنسی این پندار را تقویت می کند .

4- عشق به خود؛نوعی توانایی نسبت به پذیرش قدرت یا ضعف خود است . هر گاه کسی از خود به عنوان وسیله یا چیزی به جای یک انسان مورد احترام _ استفاده کند عشق به خود به مرحله ی سلطه جویی سوق داده می شود . در قلمرو امور جنسی این حالت ، فاحشگی یعنی تسلیم جسم بدون قایل شدن احترام برای آن ، نامیده می شود . تسلیم خود به دیگری برای بهره برداری ، نوعی فاحشگی است . عشق به خود مستلزم آنست که محدودیت های خود را شناخته و هرگاه نمی توانیم آزادانه تسلیم شویم از گفتن " نه" ابایی نداشته باشیم . به نظر فروم اگر عشق به دیگران فضیلت محسوب می شود ، دوست داشتن خود و عشق به خود هم فضیلت است چرا که من هم انسانم . خودخواهی و عشق ضد همدیگرند ، آدم های خودخواه توانایی مهر ورزیدن ندارند در عین حال قادر نیستند خودشان را هم دوست بدارند . به نظر اکهارت (1941) (8) آن کسی درستکار و بزرگ است که ضمن دوست داشتن خود ، همه را به تساوی دوست بدارد . کالون (9) عشق به خود را نوعی طاعون و فروید آنرا نوعی خود فریفتگی معرفی می کنند .

5- عشق به خدا؛این عشق نمی تواند از عشق به پدر و مادر جدا باشد . اگر شخصی خود را از دلبستگی دردمندانه به مادر ،
خانواده و ملت جدا نسازد ، اگر همان وابستگی بچگانه را نسبت به پدر یا هر قدرت دیگر که کیفر و پاداش دهنده است حفظ کند هرگز نمی تواند به عشق کامل تری که عشق به خداست برسد ، آنگاه دین او همان دین مراحل اولیه است که در آنها خدا یا مادری حمایت کننده است یا پدری پاداش دهنده و کیفرگر .


فروید (10) سلامت روان شناختی را به طور خلاصه توانایی عشق ورزیدن و کار کردن تعریف می کند و به اعتقاد مازلو نیاز به عشق ورزیدن نه تنها پاسخی به یک نقص نیست بلکه فرایندی است که به وسیله ی تکانه های ایجاد کننده ی خودشکوفایی برانگیخته می شود. آبراهام مازلو (1970) (11) در سلسله مراتب نیازهای خود ، عشق را پس از نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی در مرحله سوم قرار می دهد که می تواند از طریق رابطه نزدیک با یک دوست ، عاشق ، همسر و یا از طریق روابط اجتماعی که در محدوده ی یک گروه اجتماعی برگزیده تشکیل شده است بیان شود . اگر چه مازلو عشق را با میل جنسی (که نیازی فیزیولوژیکی می داند) برابر نمی دانست اما وی قبول دارد که میل جنسی یک راه برای بیان نیاز عشق است . همچنین می گوید که ناکامی در برآورده ساختن نیاز به عشق ، علت اصلی ناسازگاری های هیجانی است . مازلو بین عشق واقعی و عشق دروغین وجه تمایز قایل است . هرگاه کسی را به صورت عشق واقعی دوست داشته باشیم او را به صورت تحسین آمیز و احترام آمیز دوست داریم ، وی را بعنوان یک هدف دست داشته و به عنوان یک وجود به وی عشق می ورزیم ولی اگر کسی را به صورت دروغین دوست بداریم او را استثمار کرده و در این صورت وی را به عنوان یک وسیله ، به جای یک هدف دوست داریم . به جای پذیرش او چنان که هست او را به صورت " باید " در می آوریم . انسان خویشتن ساز بیشتر از نوع واقعی و کمتر از نوع دروغین عشق می ورزد. اشپیتز (12) و بالبی (13) ، عشق را بعنوان یکی از نیازهای اولیه روان شناختی در نظر گرفته اند که فقدان آن می تواند به آسیب روان شناختی منجر شود .


کارن هورنای (1942) (14) اضطراب بنیادی را احساس فراگیر و بتدریج فزاینده تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه تعریف می کند که این اضطراب پایه ی تمام روان رنجوری های بعدی خواهد بود . بنا به نظر وی در دنیایی که پر از تقلب ، تجاوز ، تحقیر و خیانت است ، خود را کوچک ، بی اهمیت ، درمانده ، بی کس و در معرض خطر احساس می کنیم بنابراین به چهار طریق خواهیم کوشید تا خود را در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنیم : به دست آوردن عشق و محبت ، سلطه پذیر بودن ، دست یافتن به قدرت یا کناره گیری کردن از دیگران . بنا به نظر هورنای افرادی که سعی دارند با رشوه دادن به دیگران و یا تهدید کردن آنها به تامین محبت دلخواه خود برسند از مکانیزم عشق به صورت منفی استفاده می کنند .


رولومی (15) ، عشق را فرایندی بالا فرض می کند ، فرایندی رسش یافته که تحت عنوان دریافت فعالانه مطرح می شود و در این دریافت فعالانه شخص تلاش می کند در عین حال که به دیگران عشق می ورزد دیگران نیز به وی عشق بورزند و اجازه عشق ورزی را هم به خود و هم به دیگران می دهد . و در سنت غرب چهار نوع عشق را می شناسد : سکس یا شهوت یا غریزه جنسی، مهرمایه یا اروس که مشوقی برای فرزند زایی و آفرینش است ، حب یا دوستی و عشق برادرانه ، آگاپه یا عشقی که وقف دیگری است . رادو (16) ، عشق را واکنشی هیجانی مستمر نسبت به یک منبع لذت معلوم (معشوقی که فرد عاشق تمایل به وصال آنرا دارد ) تعریف کرده است و انواع عشق را شامل ؛ جنسی ، پدر ومادری ، برادر وار ، اتکایی ، خودشیفته و عشق به گروه ، مکتب ، و مملکت می داند.( پورافکاری ، 1376).


استرنبرگ (1985) (17) عشق را با سه جزء اصلی؛ صمیمیت (18) (جزءهیجانی)، شهوت(19) (جزء انگیزشی) و تصمیم / تعهد (20) ( جزء شناختی)می بیند .( نظریه مثلثی عشق) این اجزا به شکل های مختلف با هم تلفیق شده تا هشت نوع عشق را به وجود آورند :


1- فقدان عشق؛هیچ یک از مولفه های سه گانه وجود ندارد .
2- دوست داشتن(21)؛در آن فقط صمیمیت وجود دارد
3- شیفتگی(22)؛در آن فقط شهوت وجود دارد .
4- عشق پوچ(23)؛در آن فقط تصمیم و تعهد وجود دارد .
5- عشق رمانتیک(24)؛در آن صمیمیت و شهوت بدون وجود تصمیم / تعهد وجود دارد .
6- عشق همدلانه (25)؛در آن صمیمیت و تصمیم / تعهد بدون شهوت وجود دارد .
7- عشق احمقانه(26)؛در آن شهوت و تصمیم / تعهد بدون صمیمیت وجود دارد.
8- عشق کامل و آرمانی؛در آن هر سه مولفه وجود دارد .


شهوت به سرعت اوج می گیرد ولی به طور معمول سریع کم رنگ می شود ، تعهد بتدریج اوج می گیرد و سپس ادامه می یابد ، صمیمیت به آرامی رشد می کند و به طور پیوسته و استوار در مدت زمان طولانی ادامه دارد . به نظر استرنبرگ بهترین عشق به مثلث متساوی الاضلاع شباهت دارد یعنی شاید زمانی بهترین حالت را خواهد داشت که هر یک از این سه عنصر را تقریبا به طور یکسان شامل شود و در زندگی زناشویی نیز ، زوج هایی خوشبخت هستند که نسبت به یکدیگر مثلث های عشقی یکسانی دارند یعنی اگر شریک زندگی نسبت به ما همان احساس را داشته باشد که ما نیز نسبت به او داریم ، رابطه خیلی هماهنگ خواهد بود .هاتفیلد و رپسون (1993) (27) عشق پرشور(28) و عشق رفاقتی (29) را بدون توجه به سن ، جنس و فرهنگ معرفی کرده اند .عشق پرشور ، هیجانی پر حرارت است که تمایل شدید و مدت دار برای پیوند با دیگری را شامل می شود اما عشق رفاقتی ، احساس دلبستگی عمیق ، تعهد و صمیمیت را شامل می شود . شدت هیجانی عشق رفاقتی کمتر است و احساس گرم عاطفه و مهربانی است که مردم نسبت به افرادی احساس می کنند که زندگی هایشان واقعا به آنها وابسته است . به نظر هاتفیلد و رپسون عشق پرشور با گذشت زمان به سرعت کاهش می یابد اما عشق رفاقتی نه تنها حفظ می شود بلکه افزایش نیز می یابد . برخی تفاوت های جنسیتی نیز در رابطه با این دو نوع عشق گزارش شده است به گونه ای که دیون (30) معتقد است که عشق در مردان ، پرشورتر از عشق در زنان و عشق در زنان ، رفاقتی تر از عشق در مردان است . فرهنگ نیز روی چگونگی تعریف افراد از عشق و چگونگی آمادگی آنها برای تجربه ی عشق تاثیر می گذارد . در فرهنگهای فردگرا (مانند فرهنگهای غربی) به میزان بسیار زیادی بر عشق پرشور تاکید می شود در حالیکه در فرهنگهای جمع گرا ، بر عشق رفاقتی تاکید می شود و آنرا پرورش و رشد می دهند . به اعتقاد استرنبرگ در عشق پرشور ، میل و شور ، قوی و تعهد و صمیمیت ضعیف ؛ اما در عشق رفاقتی ، صمیمیت و تعهد ، قوی و میل وشور ضعیف است .


رابین (1970) (31) ضمن معرفی مولفه های دلبستگی ، توجه و صمیمیت به عنوان اجزای اصلی عشق معتقد است که مردان بیشتر آماده عاشق شدن هستند و دوست ندارند به رابطه عاشقانه پایان دهند و از پایان یافتن آن بیشتر رنج می برند . رابطه عاشقانه از نظر زنان هم خیلی مهم است . اما اگر احساس کنند که قطع این رابطه به سود انها خواهد بود ، تردید نخواهند کرد . به نظر می رسد که زنان در مقایسه با مردان درباره ی عشق منطقی تر و عینی تر برخورد می کنند . ( به نقل از حمزه گنجی ، 1380)


جی . هی لی (32) ، با توجه به بررسی زندگی های مشترک زوج های مختلف شش سبک عشق را مطرح ساخته است :

1- اروس (33) (عشق رمانتیک یا شهوانی) ؛ یک تجربه هیجانی تحلیل رونده و کشش بلافصل جسمانی و شهوانی است که به طور نزدیک با ادراک شریک به عنوان زیبای ایده آل مرتبط می باشد . در ضمن این نوع عشق همان عشق در نگاه اول است .

2- استورگ(34)(عشق همدلانه یا دوستانه)؛صمیمیتی آرامش بخش است که به آرامی و با مشارکت متقابل و خود فاش سازی تدریجی رشد می یابد . این نوع عشق میان همشیران و در میان ازدواج های همسالان نوع اصلی است این اعتقاد در مورد این عشق وجود دارد که همسر فرد باید بهترین دوست وی نیز باشد .
3- لودوس (35)(عشق تفننی)؛ویژگی افرادی است که می توانند به سادگی از یک رابطه به سراغ رابطه ای دیگر بروند یا همزمان در بیش از یک رابطه وارد شوند . در واقع این گروه دارای حداقل تعهد در روابط هستند .

4- مانیا(36)(عشق تملک گرایانه یا وابسته) ؛ اشتیاق هیجانی توام با حسادت و دلمشغولی و وسواسی که با انحصارگری ، وابستگی ،نا ایمنی و نشانه های جسمانی بیماری یک فرد مضطرب نشان داده می شود و ترکیبی از هیجان های مثبت و منفی را با خود دارد . این فرد در ترس دائمی طرد شدن زندگی می کند .

5- پراگما(37)(عشق واقع گرایانه یا منطقی) ؛ جستجوی شریکی با سن، مذهب، پیشینه، شخصیت ، طبقه اجتماعی مشابه مورد نظر است و سپس در مراحل بعد علایق ، اهداف ، نقش های جنسی و همه این ها پیش از در نظر گرفتن احساسات باید لحاظ شوند.

6- آگاپه(38) (عشق ایثار گرایانه یا فارغ از خود) ؛ این عشق نوع دوستانه نوعی عشق نامشروط توام با توجه ، گذشت و بخشش است .در این نوع عشق هیچ انتظاری برای عمل متقابل وجود ندارد ، طوری که شامل ایثار و فدا کردن خود است . این عشق بیشتر توسط مذهب مسیحیت توجیه و ترویج شده است .

علامت مشترک تمام کسانی که به عشق دچار شده اند ، مشغله ی فکری به معشوق به طور مداوم ، در تمام لحظات بیداری و حتی در خواب و رویا است، بگونه ای که حتی آن زمان که می خواهند نیز لحظه ای نمی توانند از آن منفک شوند. گویی ماهیتی وسواسی دارد . سمج و تکرار شونده که مقاومت در برابر آن و ستیز با آن بی حاصل است . به خصوص در این مورد که گاه لذت بخش و گاه موجب عذاب و رنج است ، علاقه ی عاشق تنها به این موضوع است و بی علاقگی به هر چیز دیگر ، چشم او از دریچه ی این موضوع به دنیای برون باز می شود و همه واقعیات بیرونی را بر اساس این موضوع دریافت ، تعبیر و تفسیر می کند . بنا به پژوهش دکتر محمد صنعتی (1374)

[=impact]
ادامه دارد
................


برخی از ویژگی های افراد عاشق چنین است :


1- رفتارهای جستجوگرانه(39)؛فرد نه تنها با موضوع عشقی خود مشغله ی فکری دارد بلکه همیشه در جستجوی اوست ، به هر کجا که ممکن است باشد ، به هر کس که ممکن است از وی خبری داشته باشد ، به هر خبری که ممکن است از او نشانی داشته باشد، حتی زمانی که بین آنها جدایی نیست .

2- رفتارهای چسبنده(40) این رفتار در گروهی از عشاق که مانعی برای وصالشان وجود ندارد یعنی با هم هستند دیده می شود یا پس از مدتی فراق به هم رسیده اند . عاشق مانند کودکی که مادر گمشده خود را بازیافته است دائم به او می چسبد و دامنش را رها نمی کند گویی می ترسد مبادا یکبار دیگر ترک شود ، بنابراین رفتارش تملک جویانه است .

3- رفتار وابسته(41)؛فرد احساس می کند بدون وجود معشوق نمی تواند از عهده زندگی خود برآید . از تصمیم گیری عاجز است . در واقع در رابطه با معشوق نقش منفعل را می پذیرد و تصمیمات در مسائل مهم و جدی و یا حتی جزئی و ناچیز زندگی خود را به وی وامی گذارد . اعتماد به نفس و عزت نفس پایین دارد و خود را در برابر معشوق ضعیف و ناتوان می شمارد .

4- سرسپردگی و ایثار؛عاشق در تلاش مداوم است تا به هر بهایی معشوق را خشنود سازد پس ازخود می گذرد و خود را فدا می کند.

5- تجربه ی مجدد اردوی خاطرات؛فرد در زمانی که با معشوق نیست ممکن است خاطرات را مجددا تجربه کند . به جاهایی برود که قبلاً معشوق رفته است ، خریدهایی انجام دهد که وی انجام داده است و یا با تفریحات مورد علاقه ی وی خود را سرگرم سازد .

6- حسادت؛عاشق تمامی توجه و محبت معشوق را انحصارا برای خود می طلبد ، پس اگر معشوق کوچکترین توجهی به دیگری داشته باشد یا دیگری به او ، با واکنش حسادت آمیز روبرو می شود . عاشق در مسیر حسادت ، نه تنها به افکار انتقامجویانه گرفتار می آید بلکه ممکن است این افکار و احساس ها را به عمل درآورد و یا لااقل تهدید به عمل کند .

7- خشونت و طغیان دربرابر دیگران؛اگر چه در برابر معشوق خاکسار و فروتن و رام است و گاه التماس می کند در برابر دیگران ممکن است پرخاشگر باشد و حتی دست به کارهای خشونت بار خطرناک هم بزند .

8- بی توجهی به خود؛هر چند به هنگام دیدار و وصال خود را مطلوب معشوق می آراید و به خود می رسد ، در جدایی و فراق توجهی به خود ندارد و هر عملی در این جهت بیهوده و عبث به نظرش می آید .

9- انزوا؛ عاشق چه در وصال و چه در فراق انزواطلب است و از دیگران دوری می جوید و حضور آنها را مزاحم و ملال آور می یابد در آرزوی آنست که همیشه خلوت خود را با معشوق از وجود اغیار خالی سازد ، یعنی در وصال همیشه خلوت با او را می طلبد و در فراق خلوت با یاد او را .

10- تغییرات ناگهانی خلقی؛عاشقی افسرده دل و پریشان حال ، با خبری از معشوق به ناگاه زنده می شود و سرخوش .اگر چه شروع واکنش های ذکر شده در بالا نسبتا تدریجی است ولی سیر آن نوساناتی دارد . نه تنها کارکردهای اجتماعی ، شغلی و تحصیلی فرد را مختل می سازد بلکه سلامت جسمی و روانی او را هم تهدید می کند . به نظر دکتر صنعتی ، واکنش عشق فرایندی است که در آن هویت (42) فرد دچار دگرگونی می شود تا به آنجا که از من خود برای یگانه شدن با دیگری در می گذرد . چون درپی یگانگی با دیگری است ، یا دیگری را به جای من خود می نشاند و یا دیگری کمال مطلوب عاشق می شود و به جای من آرمانی و دلخواه او می نشیند یعنی دور زدنی برای ارضای خودشیفتگی(43) اوست . برای آنکه بتواند چنین کند ، معشوق و موضوع عشقی را آرمانی(44) می سازد تا دلخواه و کمال مطلوب او شود ، یعنی واقعیت معشوق را تحریف می کند . پس آنچه از معشوق می بیند واقعیتی تحریف شده و دستکاری شده است . تصویری آراسته به خوبی ها و زیبایی ها و پیراسته از کاستی ها و زشتی ها . یعنی بسیاری چیزها را نمی بیند و به عبارتی چشم عاشق کور است . معشوق را به کمال می رساند تا بتواند جاودانگی و بی مرگی را در این کمال بیابد . چون این تصویر کامل را به جای من خود و یا من دلخواه خود می نشاند دیگر جایی برای من او نمی ماند . گویی از خود تهی می شود ، انگار دیگر منی ندارد ، همه دیگریست یعنی من خود را نفی می کند. " من نه منم ، نه من منم ". چنین می کند تا از مرگ بگریزد و بی مرگی را تجربه کند . " دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم " . اما با تمامی این تلاش، هنوز مرگ پابرجاست و حضورش همچنان احساس می شود . انگیزه اش برای چنین تلاشی هراس از مرگ و نیستی بوده است پس ترس از مرگ ، سائق عشق است و عشق آن روی سکه ی مرگ. بنابراین اگر زمانی مرگ موجودیت او را تهدید می کرد اکنون موجودیت معشوق او را تهدید می کند، اگر یورش مرگ به معشوق کارساز شود و موضوع او از دست برود، گویی خود او از دست رفته است چون از پیش منی نداشت که با از دست رفتن معشوق، اکنون بماند. معشوق جان اوست و با از دست رفتن جان ، او می میرد، یعنی که عشق علت حیاتست و سبب ممات .
* * * * * * * * * * * *

هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل گردم از آن
عشق آن باشد که حیرانت کند
بی نیاز از کفر و ایمانت کند



منابع :
- اتکینسون ، ریتا و همکاران (1379) . زمینه روان شناسی هیلگارد ، ترجمه براهنی . م ، ج 1 ، تهران ، نشر رشد .
- بوسکالیا ، لئو (1370) . زاده برای عشق ، ترجمه انصاری فرد . ه ، تهران ، نشر البرز .
- شولتز ، دوان (1379) . نظریه های شخصیت ، ترجمه سیدمحمدی . ی ، تهران ، نشر ویرایش .
- فروم ، اریک (1380) . هنر عشق ورزیدن ، ترجمه سلطانی . پ ، تهران ، نشر مروارید .
- شوستروم ، اورت (1369) . روان شناسی انسان سلطه جو ، ترجمه قاضی . ق و سرمد . غ ، تهران ، نشر سپهر .
- صنعتی ، محمد (1374) . واکنش عشق ، ماهنامه گردون ، سال ششم ، شماره 50 ، ص 75 - 79 .
- رفیعی نیا ، پ و اصغری ، آ (1386) . رابطه انواع عشق و بهزیستی ، فصلنامه خانواده پژوهی ، سال سوم ، شماره 9 ، ص 491 .
- صدقی ، علیرضا (1383) . رابطه میان سبک های دلبستگی و انواع عشق ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، تهران ، دانشگاه شهید بهشتی .
تألیف: نظیر مظفری از استان كردستان(موچش)؛ كارشناسي ارشد روان شناسي عمومي

روان شناسي و دين،
شماره 11- سال سوم، شماره سوم، پاييز 1389، ص 53 ـ 74

ارتباط ميان سبك‌هاي عشق و ويژگي‌هاي شخصيتي / حمزه عبدي/ محمود گلزاري


Ravanshenasi-va- Din, Vol.3. No.3, Fall 2010
ارتباط ميان سبك‌هاي عشق و ويژگي‌هاي شخصيتي

حمزه عبدي*/ محمود گلزاري**
چكيده
مقالة حاضر به بررسي رابطة عشق و شخصيت مي‌پردازد. هدف از اين بررسي شناخت هر چه بيشتر عشق و مهار آن است. براي عملياتي كردن مسئله از آزمون سبك‏هاي عشق هنريك استفاده شده است. اين آزمون براساس تحقيقات جان لي شكل گرفته است. او براي عشق، شش سبك را طراحي كرد. اين سبك‏ها عبارت‌اند از سبك عشق پرشور، نمايشي، دوستانه، منطقي، وابستة وسواسي(رمانتيك) و ايثارگرانه1 كه هر يك از زاويه‏اي به مسئلة عشق پرداخته‏اند. براي بررسي شخصيت نيز از دو آزمون NEO و MMPI استفاده و با طرح همبستگي اسپيرمن رابطة آنها بررسي شد. فرضية مقاله ارتباط عشق و شخصيت و همچنين ارتباط سبك‏هاي عشق با صفات و اختلالات خاص است. پس از تحليل آماري، فرضية‏ اصلي يعني رابطة عشق و شخصيت معنادار و ابعاد آسيب‌شناسانة عشق وابستة وسواسي(عشق رمانتيك) آشكار گشت.
كليد واژه‌ها: سبك‏هاي عشق پرشور، نمايشي، دوستي، منطقي، وابسته وسواسي، ايثارگرانه.
مقدمه

عشق براي اكثر افراد موضوعي جذاب مي‏باشد. اما تحقيقات روان‌شناختي، به ويژه در دهه‏هاي قبل، متناسب با جذابيت اين موضوع نبوده است. اگرچه در دو سه دهة قبل و مخصوصاً در سال‏هاي اخير توجه نسبتاً خوبي به اين موضوع شده است، برخي از محققان به تعريف و طبقه‌بندي عشق پرداخته­اند كه از افرادي مانند اريك فروم، جان لي، استرنبرگ و‌هاتفيلد مي‌توان نام برد. اما جالب توجه آن است كه نسبت به اهميت موضوع، تحقيقات زيادي دربارة علت شناسي اين پديده صورت نگرفته است. استرنبرگ در مقدمة كتاب داستان‏هاي عشق مي‏گويد: من اجزاي عشق را كشف كردم، اما هنوز به علت عشق نپرداخته‏ام و لذا تحقيقات گسترده‏اي را شروع كردم تا به اين مسئله مهم بپردازم. البته استرنبرگ در كتاب داستان‏هاي عشق با رويكرد شناختي و بررسي طرح واره‏هاي هر فرد در قالب يك داستان به علت عاشق شدن مي‏پردازد، اما آن را تحقيقي ناقص مي‏داند كه بايد كاستي‌هاي آن جبران شود. بسياري از پژوهشگران ديگر نيز در جست‌وجوي پاسخ همين سؤال‌اند كه چرا بعضي‌ها عاشق مي‏شوند؟ آيا اين به مسائل ارثي و ژنتيكي وابسته است؟ آيا سبك تربيتي در عاشق شدن و سبك عشق تأثير دارد؟ آيا سطح عزت نفس مي‏تواند در سبك عشق مؤثر واقع شود؟ در اين ميان مسئله مهم ديگر اين است كه رابطة عشق با سلامت روان چيست؟ آيا افراد عاشق از حيث سلامت روان دچار مشكل‌اند؟ آيا بين انواع عشق و بهزيستي ذهني2 رابطه وجود دارد؟ بسياري ازسؤالات پژوهشي مشابه در اين ميان هست كه بايد به آنها پاسخ داده شود، و پرسش آخر اينكه آيا عشق با ويژگي‏هاي شخصيتي رابطه دارد يا خير؟ آيا اختلالات شخصيتي مي‏تواند در سبك عشق تأثير داشته باشد؟ پاسخ به اين پرسش‏ها مي‏تواند پرده از اسرار عشق بردارد؛ البته در تحقيق حاضر بيشتر بر رابطة شخصيت و عشق تأكيد مي‏شود. اصولاً پرسش‏هاي مرتبط با شخصيت را به دو صورت مي‏توان پيگيري كرد. ابتدا به صورت عادي رابطة سبك عشق را با يك پرسش‌نامه مثل پرسش‌نامه شخصيت كتل يا پنج عاملي بررسي كنيم. شيوة ديگر آن است كه رابطة سبك‏هاي عشق را با يك پرسش‌نامة شخصيت كه ابعاد آسيب‌شناسانة شخصيت را ارزيابي مي‏نمايند مقايسه كنيم تا در صورت وجود آسيب رواني آن نيز در كانون ارزيابي قرار گيرد. لذا براي پاسخ‌گويي كامل به اين پرسش تحقيق حاضر طراحي شده است. به همين دليل در تحقيق حاضر از هر دو روش و از دو تست NEO و MMPI استفاده شده است.
ضرورت اين تحقيق، و جوانه‏هاي فكر نخستين آن در اتاق درمان و مشاوره زده شد؛ زيرا بسياري خواسته يا ناخواسته درگير چنين علاقه‏هايي مي‏شوند كه رهايي از آن براي آنها به آساني ميسور نيست و در بسياري از اوقات آسيب‏هاي سنگيني را به خود و خانواده‏شان وارد مي‏نمايند. چه بسيار دانشجوياني كه درگير روابط عاشقانه شده و از ادامة تحصيل بازمانده‏اند و چه بسيار زنان و مردان متأهل كه در دام عشق گرفتار شده‏اند و زندگي خانوادگي آنها دچار آسيب جدي شده است. لذا اين افراد اگر متوجه شوند كه رابطة آنها يك رابطة پاتولوژيك است براي خلاص شدن از آن يا از بين بردن آثار تخريبي شكست‏هاي ناشي از آن به مراكز مشاوره مراجعه مي‌كنند و طالب درمان خواهند بود.
اين اطلاعات در آموزش‏هاي بهداشت روان، آموزش مهارت‏هاي ارتباطي و مهارت‏هاي مقابله‏اي نيز مي‏تواند مفيد باشد. اگر دانشجويان يك دانشگاه در بدو ورود به دانشگاه، از حيث شخصيتي طبقه‏بندي، و شخصيت‏هايي كه زمينه مشكلات ارتباطي دارند شناسايي شوند، سپس آموزش‏هاي لازم براي ارتباط بين‌فردي مؤثر و صحيح به آنها داده شود و مشكلات احتمالي آنها در اين دوره‏هاي آموزشي گوشزد گردد، بسياري از مشكلات اين گروه‏هاي هدف مرتفع خواهد شد. چنان‌كه تحقيقات بسياري آموزش‏هاي از اين دست را مفيد مي‏دانند.3 البته تحقيق حاضر تنها به رابطة سبك‏هاي عشق و شخصيت مي‏پردازد. موارد بالا تنها به اين دليل ذكر شد تا گسترة اين مسئله و ضروري‌بودن آن آشكار گردد.
رويكرد تاريخي به پژوهش‏هاي عشق

براي آشكار شدن پديدة عشق بهتر است ديدگاه برخي از دانشمندان اثرگذار را با نظم تاريخي بياوريم تا هم به پيشينة عشق و هم در ميان تحقيقات آنها به مفهوم عشق و علل پيدايي آن اشاره كرده باشيم.
رابين

به گفتة رابين (1970) با وجود اينكه عشق جز عميق‏ترين و با معناترين احساسات به شمار مي‏رود، روان‌شناسان اجتماعي عملاً هيچ توجهي به آن نكرده‏اند. او مقياسي ساخت با دو نوع اندازه‌گيري: يكي در مورد پيوند و ارتباط و ديگري در مورد عشق. عامل پيوند شامل مواردي مثل جذابيت، ديدگاه خوب، احترام و دوستي است و عشق شامل عواملي مثل اظهار وابستگي به معشوق، اظهار انحصارطلبي و مسئوليت در برابر او، اظهار علاقه و ميل به بودن با او. در ميان اين عوامل، عامل جنسي يا جذابيت جنسي به چشم نمي‏خورد. عشق به عنوان يك نگرش به همراه عناصر رفتاري، شناختي و هيجاني توصيف شده است.
البته كار رابين به عنوان يكي از تلاش‏هاي سرسختانه براي اندازه‏گيري تجربي عشق به شمار مي‏رود. تحقيقات او به جاي عشق شهواني به عشق رمانتيك متمركز شده است و تمركز بر حالت غير جنسي حكايت از آن دارد كه اين تحقيق از اين حيث با تحقيقات كنوني مغايرت دارد.4
رابرت استرنبرگ

استرنبرگ (1988) گفت كه براي تجربة عشق كامل ـ يعني عشقي كه تمام اوصاف عشق را در بر داشته باشد ـ عشق بايد داراي سه مؤلفه باشد؛ يعني صميميت، تعهد و شهوت.
«صميميت» جزء عاطفي است و شامل احساس نزديكي و اشتراك احساسات است. «شور، هيجان و شهوت» جزئي انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانة «عاشق بودن» است. «تعهد» جزء شناختي و بازتابي است و از نيت شخص خبر مي‌دهد كه از رابطة پايدار حكايت دارد.5
او معتقد بود كه اگر تعادل اين سه عامل به هم بخورد مفهوم جديدي از عشق شكل مي‏گيرد كه با مفهوم عشق كامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردي نسبت به فرد ديگر فقط احساس صميميت داشته باشد، اينجا بين دو نفر تنها رابطة دوستي به وجود خواهد آمد و اگر تنها شور، هيجان و شهوت باشد، عشق خياباني شكل مي‏گيرد. اگر شور، هيجان و شهوت و صميميت باشد و تعهد نباشد، در آن صورت شاهد عشق رمانتيك هستيم و اگر رابطة صميميت و تعهد بالا و شور و هيجان ضعيف باشد، در آن صورت عشق مشفقانه شكل گرفته است.

ادامه دارد...

اريك فروم

اريك فروم جزء اولين كساني است كه در روان‏شناسي در باب عشق مطالبي نوشته‌اند. اما با وجود اهميت و شهرت او، علمي نبودن و نداشتن پشتوانة پژوهشي يكي از انتقادات وارد بر اوست. البته به دليل جايگاه و شهرت فروم در روان‏شناسي نمي‏توان ديدگاه‏هاي او را كاملاً ناديده انگاشت.6
جان لي

جان لي در دهة 1970 با اجراي تحقيقاتي در پي اين بود كه مردم چگونه عشق را با همه گونه‏هايي كه دارد تجربه مي‏كنند. او قصد داشت با اين كار از جريان عشق در غرب افسانه‌زدايي كند. لي سبك‏هاي عشق را به رنگ تشبيه كرد. طيف گسترده‏اي، از رنگ‏هاي اصلي تا رنگ‌هاي ثانوي را تشكيل مي‌دهند، رنگ‌هاي ثانوي از تركيب رنگ‌هاي اولي تشكيل مي‏شود. شبيه به همين مسئله در عشق نيز هست. عشق به دو طيف اولي و ثانوي تقسيم مي‏شود. سبك‏هاي عشق اولي عبارت‌اند از:
ـ عشق پرشور: جذابيت بدني و عاطفي شديد؛
ـ عشق نمايشي: نمايش عشق را بازي كردن؛
ـ عشق دوستانه: عشق مبتني بر دوستي.
عشق‏هاي ثانوي كه از تركيب اين سه عشق اولي تشكيل شده است به سه نوع تقسيم مي‌شوند:
1. عشق منطقي: تركيبي از سبك عشق نمايشي و سبك عشق دوستانه است. اين افراد ارزيابي معقول انجام مي‏دهند؛ مثل اينكه صفاتي را كه يك ازدواج خوب به آن احتياج دارد مطالبه مي‏كنند و معشوق خود را مطابق معيارهايشان.
2. عشق وابستة وسواسي: تركيبي از سبك عشق پرشور و سبك عشق نمايشي است و مستلزم انحصار، وسواس، اضطراب و رفتارهاي پرشور است.
مسائل جنسي بيمة اين عشق است. آنها اغلب مضطرب يا ناايمن هستند و مي‏توانند به صورت افراطي‏حسود باشند. عاشقان وابسته وسواسي به خوبي به درمان پاسخ مي‌دهند و اغلب از اين سبك رهايي پيدا مي‏كنند.
از ويژگي‌هاي عشق وابستة وسواسي، سختي كشيدن، حسادت، وسواس و سيري ناپذيري است. آنها اغلب عزت نفس پايين دارند و اهميت زيادي به روابطشان مي‏دهند. آنها در رابطه با معشوقشان از صفات ملكي و صفات تفضيلي استفاده مي‏كنند، احساس مي‏كنند كه آنها به معشوقشان احتياج دارند. آنان معشوقشان را اغلب به شيوه‏اي اتفاقي پيدا مي‏كنند. اين سبك از عشق از رايج‌ترين سبك‌هاي عشق است كه معمولاً در نوجواني و اوايل بزرگسالي بيشترين بسامد را دارد و تقريباً مي‌توان گفت معادل همان عشق‌هاي آتشين دوران جواني است كه در دانشگاه‌ها، مدارس و در كل سطح جامعه شاهد آن هستيم و مقالة حاضر نيز عمدتا به همين نوع از عشق نظر دارد. لذا نبايد با سبك‌هاي ديگر دوستي‌ها خلط شود.
3. عشق ايثارگرانه: تركيبي از سبك عشق پرشور و سبك عشق دوستانه مي‏باشد كه معمولاً بشر دوستانه، رفاقتي و البته شديد است. لي ياد آوري كرد كه اين نوع عشق با ايدئولوژي مسيحي هم آهنگ است، اما درجوامع سكولار امروز غربي بسيار نادر است؛ با وجود اين ممكن است در جوامع ديگر يافت شود.
عشق ايثارگرانه، قرباني و محاصره كردن تمام عيار خود است. عشاق ايثارگر، اغلب، گرايش‌هاي معنوي دارند. عاشقان ايثارگر، معشوقشان را به عنوان قديس مشاهده و آرزو مي‏كنند كه در خدمتشان باشند. عاشقان ايثارگر سرانجام مي‏توانند به اين احساس برسند كه از آنان سوء استفاده شده است. حالت پيشرفته عشق ايثارگرانه در بخشندگي آن است.7
سوزان هندريك و كلايد هندريك

هندريك و هندريك (1986 و 1990) با ساختن مقياس نگرش سنج عشق كوشيدند مفاهيمي را كه لي دربارة عشق گفته عملياتي كنند. از مقياس آنها به طور گسترده در تحقيقات عشق استفاده شد؛ اما آنها هيچ توجيه نظري گسترده‏اي براي مقياس خود انجام ندادند. آنان متذكر شدند كه بيشتر اين كار، بر اساس نظرية جان لي به سامان رسيده است تا اينكه مستقلاً خود آنها يك مقياس ايجاد كنند. آنها معتقدند كارشان به يك تحقيق علمي و جامع نياز دارد.
سبك‏هاي عشق ممكن است تغيير كند، همان‌طور كه روابط تحول پيدا مي‏كند؛ مثلاً با نزديك شدن به آخر عمر سبك‏هاي عشق از سبك عشق پرشور به سوي سبك‏هاي عشق دوستانه و منطقي حركت مي‏كند.8
نظريه‏هاي عشق

هندريك در ذيل عنوان «مدل‏هايي براي توضيح عشق»، به دو عنوان «روان‌شناختي/ اجتماعي» و «زيستي/ طبيعي» اشاره مي‏كند. رويكردهاي طبيعت‌گرايانه در بدن، هيجان و ميراث تكاملي ما ريشه دارد؛ به ويژه به عنوان تكامل مرتبط با مسائل جنسي. در رويكردهاي اجتماعي روان‌شناختي، مفاهيمي مانند شناخت، انگيزه‏هاي اجتماعي، تعامل، ارتباط و طبقه‏بندي‏هاي مختلف عشق وجود دارد.
هندريك، رويكردهاي «زيستي/ طبيعي» را شامل رويكرد «عشق شهواني مشفقانه» (هاتفيلد)، «فرايندهاي دلبستگي» (بالبي و... و هازان و شيور) و «نظرية تحول عشق» (ديدگاه طبقه‏بندي زيستي طبيعي) و رويكردهاي «روان‌شناختي/ اجتماعي» را شامل رويكرد الگويي، توسعة خود، مثلث عشق و سبك‏هاي عشق مي‌داند.
اما آرون بدون هر گونه تفصيلي، نظريه‌هاي عشق را به سه دسته تقسيم مي‏كند: يكي روان تحليلگري براساس ديدگاهاي پيروان فرويد است؛ ديگري عبارت است از بخشي از نظريه‌هاي يادگيري بر اساس ديدگاه‏هاي هرلد كلي و جان تيبوت؛ سوم متأثر از مدل‏هاي گسترش خود كه آرون و آرون طرح كرده‏اند.
تئوري‌ها را با رويكرد آرون پيش مي‌بريم.
الف.نظريه‏هاي روان تحليل‏گري

اين نظريه‌پردازان به صورت سنتي بر انگيزه‏هاي ناهشيار تأكيد مي‏كنند. فرد براي تكرار روابط دوران كودكي با والدينش مي‏خواهد با فردي كه صفات ايدآلش را دارد(گمان يا فرافكني مي‏كند) ارتباط بر قرار نمايد. بعد از اينكه معشوق را واقعاً ديد، منجر به يك رهايي احتمالي مي‏شود.
ب. نظريه‏هاي يادگيري اجتماعي

نظريه‌هاي يادگيري اجتماعي در مورد عشق، نظرية وابستگي متقابل مي‏باشد كه كلي و تيبوت در سال 1978 پديد آوردند. در اين الگو جذابيت براي ارتباط با يك دوست يا در نهايت عشق به اين دوست به عنوان موقعيتي‏توصيف مي‏شود كه در اين موقعيت افراد يك رابطه را به عنوان پيامد مثبت دريافت مي‏كنند. اين عمل در ارتباط با انتظارات ارتباطي پايه‏اي است. در ابعاد ديگر اين مدل، عشق، به عنوان اشاره به موقعيتي درك مي‏شود كه در آن موقعيت يك دگرگوني انگيزشي كه از رفتار بر اساس پايه‏هاي علاقه به خود(فوري) نشئت گرفته و به رفتار بر اساس بنيان‌هاي توجه گسترده تبديل مي‏شود كه اين توجه گسترده شامل دوست و ارتباط نيز مي‏شود. بنابراين، عشق، مستلزم آمادگي براي بيروني سازي و حتي فداكاري براي فايده رساندن به ديگران مي‏باشد.
ج. نظرية توسعة خود

الگوي توسعة خود را آرون ارائه كرده است. اين الگو اين گونه فرض مي‏كند كه مردم براي توسعة خود، انگيزه دارند. توسعة خود، شامل متغيرهايي مانند ديدگاه‏ها، توانايي‏ها و هويتي است كه در اختيار «خود» قرار داده مي‌شود. يكي از شيوه‏هايي كه براي تحقق اين امر انجام مي‏دهند، استفاده از «روابط نزديك» است؛ زيرا در اين روابط هر فرد، ديگران (يعني، ديدگاه‏ها، توانايي‏ها و هويتشان) را تا حدي آن‏طور كه هست، جزئي از اين «خود» درك مي‏كند. به ويژه در مورد عشق گفته مي‏شود كه عشق توصيف موقعيتي است كه در آن، عاشق سطح بالايي از توسعة بالقوه را كه در دسترس است و از ارتباط با فرد ديگري نشئت گرفته، ادراك مي‏كند. اگر اندازة توسعه يا توسعة بالقوه ادراك شده خيلي بالا باشد، تجربة عشق شديدتر مي‏شود. (مثل هنگامي كه فرد وارد يك رابطة جديد مي‏شود).9
روش تحقيق

با توجه به شرايط و اهداف تحقيق روش تحقيق انتخابي روش همبستگي انتخاب شد و براي محاسبه همبستگي از ضريب همبستگي اسپيرمن و براي تحليل داده از برنامه رايانه‌اي SPSS استفاده شد.
جامعة آماري ما تمام دانشجويان دانشكدة روان‏شناسي دانشگاه علامه طباطبائي و دانشجويان دانشكدة علوم حديث شهر ري هستند كه از ميان آنها افراد به صورت تصادفي انتخاب شدند و آزمون‌ها به اجرا درآمد. از اين ميان 140 آزمون به شيوة صحيح اجرا و به سرانجام رسيد و متأسفانه به دليل حساسيت گزينه‌هاي تست عشق بسياري از آزمودني‌ها از پاسخ به آن امتناع كردند.
ابزار پژوهش

براي اجراي اين تحقيق از سه پرسشنامه استفاده شد. اين پرسشنامه‏ها عبارت بودند از پرسشنامة شخصيتي NEO (60 آيتمي)، پرسشنامة شخصيتي MMPI هفتاد و يك آيتمي، و پرسشنامة نگرش‌سنج سبك‏هاي عشق.LAS اين سه پرسشنامه به اين جهت انتخاب شد كه اولاً بهترين‏ها در نوع خود هستند، يعني براي ارزيابي عشق يكي از معتبرترين پرسشنامه‏ها پرسشنامة سبك‏هاي عشق هندريك است، و در مورد شخصيت و آسيب‏شناسي دو تست نخست از جايگاه ويژه‏اي برخوردارند. در ذيل، توضيحات مبسوطي براي هر كدام خواهد آمد.
پرسش‏نامهNEO

اين پرسشنامه پنج عامل مهم شخصيتي را كه هر عامل شش صفت در زير مجموعه خود دارد ارزيابي و در مجموع سي صفت را بازشناسي مي‏كند.
اين پنج عامل بزرگ عبارت‌اند از: روان‌رنجوري، برون‌گرايي، گشودگي به تجربه، توافق‌ورزي و وجدان‌گرايي.10
آزمون NEO-FFI

كاستا و مك گري (1992) علاوه بر آزمون كامل، آزمون خلاصه شده‌اي نيز تدوين كردند كه در راستاي استفادة بيشتر و بهينه‏تر از تست شخصيت خودشان است. اين كار براي آزمودني‏هايي كه وقت زيادي ندارند يا براي زماني كه اطلاعات كلي نياز داريم مفيد است. اين تست را NEO-FFI ناميدند. اين تست 60 آيتم دارد و پنج صفت اصلي را مي‌سنجد. براي اجراي اين تست بايد افراد بالاي هفده سال داشته باشند. در اين فرم براي هر عامل 12 آيتم طراحي شده است و هر آيتم بر حسب پاسخي كه دريافت مي‏كند از 0 تا 4 نمره گذاري شده است. ضريب پايايي 83/0، 75/0، 80/0، 79/0 و 79/0 به ترتيب عوامل C,A,O,E,N به دست آمده است.11
پرسشنامه12MMPI

آزمون MMPI را نخستين بار در سال 1943 استارك‌هاتاوي و چارنلي مك كينلي كه دربيمارستان‏هاي دانشگاه مينوسوتا مشغول كار بودند، براي ارزيابي‏هاي تشخيصي طراحي كردند. اين پرسش‌نامه دو نوع ويژگي را بررسي مي‌كند: ويژگي‏هاي باليني و اعتباري. مقياس‏هاي باليني اختلالات باليني فرد را در كانون بررسي قرار مي‏دهد، اما مقياس‏هاي اعتباري، اعتبار پاسخ‏هاي آزمودني را ارزيابي مي‌كند.
مقياس باليني: خود بيمارپنداري، افسردگي، هيستري، انحراف رواني اجتماعي، مردانگي ـ زنانگي، پارانويا، ضعف رواني، اسكيزوفرنيا، هيپو مانيا، درونگرايي اجتماعي.13
اجراي تست MMPI هم به صورت انفرادي و هم به صورت گروهي ممكن است. اين مطلب را به نقل از باچر آورده است. باچر يكي از پژوهشگران سرشناس MMPI است. كه از دهة هفتاد تا كنون ده‏ها كتاب و مقاله در نشريات معتبر نوشته است. اكثر كساني كه در مورد اين آزمون تحقيق كرده‏اند، بسياري از مطالب خود را به تحقيقات باچر نسبت داده و تحقيقات او را مرجع قرار داده‏اند.14
پرسشنامهLAS

پرسشنامة LAS را هندريك ساخته است، اين پرسشنامه شش نوع سبك ارتباط عاشقانه را ارزيابي مي‌كند. از قوت‏هاي اين پرسش‌نامه آن است كه نگرش‌سنج است و حتي در مورد كساني كه هرگز رابطه عاشقانه نداشته‏اند نيز قابل اجراست. هندريك اين شش سبك را از جان لي وام گرفت و خود آنها هيچ تلاش نظري مستقلي براي دستيابي به اين شش سازه انجام ندادند. و پرسش‌نامة خود را با تكيه بر كارهاي لي طراحي نمودند.
اعتبار و روايي

تحقيقات زيادي در اعتبار و روايي اين تست صورت گرفته است و استقبال روز افزون از آن در سرتاسر دنيا نيز حاكي از اين مطلب است. كنماسا(2004) در تحقيقي روايي تست لي را در ژاپن نشان داده است.
هندريك نيز در تحقيقي ارتباط بين LAS را با تست‏هاي ديگري كه در رابطه با عشق هست مورد سنجش قرار داد و همساني آنها را مورد تاييد قرار داد.15
3 ـ 6 ـ روش تجزيه و تحليل

براي مقايسه اين تست‏ها دو نوع مقايسه در نظر گرفته شده است:
1. بررسي همبستگي بين انواع سبك عشق و عوامل پنج‌گانه شخصيتNEO و 8 اختلال باليني MMPI كه از همبستگي پيرسون استفاده شد.
2. آزمون t مستقل براي مقايسه ميانگين نمره‌هاي انواع سبك عشق در زنان و مردان است. با استفاده از اين آزمون تفاوت ميانگين‏هاي معنادار را استخراج مي‏كنيم.
يافته‏هاي تحقيق

مقايسة سبك‏هاي عشق مردان و زنان

آيا الگوي عشق زنانه و مردانه باهم تفاوت دارند يا خير؟ تحقيق حاضر نشان مي‌دهد كه مردان و زنان تنها در دو مؤلفة عشق نمايشي و عشق ايثارگرانه با هم تفاوت دارند و در هر دو عشق مردان ميانگين بالاتري دارند. براي مقايسة سبك‏هاي عشق بين زنان و مردان از آزمون t مستقل استفاده شد.
در سبك عشق نمايشي، همان‌طور كه در جدول 2 نشان داده شده است، نمرة t، 231/2 مي‏باشد. آلفاي مشاهد شده 023/0 است كه در سطح 05/0 معنادار است. اختلاف بين دو ميانگين 45/1 و انحراف استاندارد ميانگين 67/0 است.
در سبك عشق ايثارگرانه نمرة t، به دست آمده 22/2 است. آلفاي مشاهده شده 029/0 است كه در سطح 05/0 معنادار است. اختلاف بين دو ميانگين 39/2 و انحراف استاندارد خطاي ميانگين 7/1 است.
پس در هر دو سبك عشق يعني نمايشي و ايثارگرانه، ميانگين مردان به صورت معناداري بالاتر از زنان است.
در عشق نمايشي فرد وانمود مي‏كند كه معشوقش را دوست دارد، اما معمولاً انگيزه‏هاي ديگري مانند انگيزه‏هاي جنسي يا مالي در كار است و حتي گاهي اين افراد براي رسيدن به اهداف خود با چندين معشوقه يا معشوق ارتباط دارند و در صورت لزوم اين ارتباطات را مخفي نگه مي‏دارند.
جدول 1: مقايسه آماري سبك‏هاي عشق مردان و زنان (سبك عشق نمايشي و سبك عشق ايثارگرانه)
متغير
جنس
تعداد
ميانگين
انحراف استاندار
ميانگين خطاي استاندارد
سبك عشق نمايشي
مرد
زن
38
88
2895/20
8295/18
05718/3
63008/3
496/0
387/0
سبك عشق ايثارگرانه
مرد
زن
41
91
6829/25
2857/23
5966/5
0264/6
87404/0
63174/0

جدول2: مقايسة سبك‏هاي عشق مردان و زنان
متغير
جنس
t
انحراف استاندارد خظاي ميانگين
معنادار(α)
سبك عشق نمايشي
مرد
زن
168/2
321/2
67338/0
62905/0
032/0
023/0
سبك عشق ايثارگرانه
مرد
زن
161/2
223/2
10928/1
07844/1
033/0
029/0


بر اساس فرضيه‏هاي دوگانه خود كه در دل خود چندين فرضيه جزئي‌تر را دارد تحليل مي‌شود. ابتدا دو فرضيه كلي را مطرح مي‏كنيم
فرضية اول: بين عشق و شخصيت رابطة همبستگي وجود دارد؛
فرضية دوم: بين سبك‏هاي عشق و عوامل شخصيت رابطه همبستگي وجود دارد.
فرض همبستگي شش سبك عشق با عوامل و اختلالات شخصيت كه در تحقيق حاضر از دو تست NEO و MMPI استفاده شده است، به دوازده فرضية كوچك‌تر تقسيم مي‏شود.
چنان‌كه بيان شد، نخستين پرسش كلي و مهمي كه طرح شد اين بود كه آيا اساساً بين عشق و شخصيت رابطه وجود دارد؟ اين پرسش كلي‏ترين پرسش تحقيق حاضر است كه پاسخ آن در مورد تست شخصيت نئو مثبت است. تحقيقاتي كه با نرم افزار spss صورت گرفته بيانگر همبستگي مثبت بين نمرة كلي شخصيت (NEO) و نمرة كلي عشقLAS)) مي‌باشد. همبستگي آنها با 320/ 0 (با ضريب خطاي 01 / 0) معنادار است.
البته بين نمره كلي MMPI با نمره كلي LAS همبستگي معناداري يافت نشد و تنها يك همبستگي 144/ 0 بدست آمد كه معنادار نيست.
قبل از گزارش تحقيقات و جداول مربوط، يادآوري مي‌كنيم كه آزمون شخصيتيNEO از پنج عامل اصلي تشكيل مي‏شود. اين پنج عامل در بالاي جدول‏ها ذكر شده است و آزمون MMPI در آزمون خلاصة شده 71 سؤالي از هشت اختلال بحث مي‏كند كه در دومين جدول به آن اشاره شده است.
نخستين همبستگي كه مورد ارزيابي قرار مي‏گيرد رابطة سبك عشق پرشور با NEO و MMPI است. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، جذابيت بدني و عاطفي شديد مي‏باشد).
در (جدول 3) نشان داده شده است كه تنها بين وجدان‌گرايي و عشق پرشور رابطة معنادار 258/0 با ضريب خطاي 01/0 وجود دارد. و در بقيه جداول نمرة معناداري مشاهده نمي‏شود

.
جدول 3: همبستگي بين تست شخصيت NEO و سبكهاي ششگانة عشق
متغير
روان رنجوري
گشودگي به تجربه
برون گرايي
توافق گرايي
وجدان گرايي
سبك عشق پرشور
057/0 -
020/0
115/0
04/0
258/0
003/0= α
سبك عشق نمايشي
047/0
87/0
037/0
186/0-
04/0= α
121/0
سبك عشق دوستي
021/0-021/0= α
035/0-
226/0
012/0= α
117/0-
289/0
001/0= α
سبك عشق منطقي
037/0
038/0
148/0
247/0
005/0= α
246/0
005/0= α


سبك عشق
وابسته وسواسي
0329/0
003/0= α
165/0-
153/0
209/0-
003/0= α
006/0-
سبك عشق ايثارگرانه
215/0
000/0
092/0-
56/0
59/0-
147/0-

جدول 4: همبستگي بين تست شخصيتMMPI و دو سبك از سبكهاي ششگانه
متغير
Hs
(هيپوكندريا)
D
(افسردگي)
Hy
(هيستريا)
Pd
(ضداجتماعي)
Pa
(پارانوئيا)
Pt
(سايكاستني)
Sc
(اسكيزوفرنيا)
Ma
(مانيا،شيدايي)
سبك عشق وابسته وسواسي
165/0
179/0
039/0
244/0
007/0= α
292/0
001/0= α
426/0
000/0= α
381/0
000/0= α
350/0
000/0= α
سبك عشق ايثارگرانه
108/0
077/0
046/0
098/0
174/0
196/0
033/0= α
196/0
033/0= α
236/0
003/0= α


دومين همبستگي كه ارزيابي مي‌شود، رابطة سبك عشق نمايشي با عوامل NEO مي‌باشد. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، نمايش آن مي‏باشد).
در اين بخش تنها يك همبستگي معنادار نشان داده مي‏شود و اين رابطة معنادار 186/0 ـ با ضريب خطاي 05/0 بين عامل توافق‏گرايي و سبك عشق نمايشي است؛ يعني افرادي كه اين سبك عشق را دارند، در ويژگي توافق، به ويژه مخصوصاً در دراز مدت، مشكل دارند و رابطه 186/0 ـ از اين مسئله حكايت دارد.
(جدول 3): جدول همبستگي بين تست شخصيت و سبك عشق نمايشي
سومين همبستگي كه ارزيابي مي‌شود رابطة سبك عشق دوستانه با NEO است. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، دوستانه بودن آن مي‏باشد).
نكتة در خور توجه در جدول3 آن است كه سبك عشق دوستانه در سه ويژگي با عوامل شخصيت همبستگي دارد. نخستين مورد آن رابطة معنادار اما معكوس 210/0ـ بين اين سبك از عشق با روان‌رنجوري در سطح 01/0 است و مورد دوم رابطة معنادار 226/0 بين اين سبك از عشق با برون‏گرايي در سطح 05/0 مي‏باشد كه هر دوي آنها حائز اهميت است. اما سومين همبستگي كه مثبت است، بين وجدان‌گرايي و سبك عشق دوستانه مي‏باشد، اين رابطه 289/0 در سطح 01/0 است و اين هر سه رابطه حرف‌هاي جالبي را در دل خود دارند كه در فصل پنجم به آنها اشاره خواهد شد.
چهارمين همبستگي كه ارزيابي مي‌شود، رابطة سبك عشق منطقي با NEO و MMPI است. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق ارزيابي عاقلانه و منطقي در آن مي‏باشد).
با توجه به جدول (3) دو همبستگي مثبت بين عشق منطقي و توافق‏گرايي و وجدان‏گرايي قابل رؤيت است. همبستگي توافق‏گرايي 246/0 در سطح 01/0 و همبستگي وجدان‌گرايي 247/0 در سطح 01/0 مي‏باشد.
پنجمين همبستگي مورد ارزيابي، رابطة سبك عشق وابستة وسواسي با NEO و MMPI است. (اين سبك از عشق را عشق رمانتيك نيز مي‏گويند كه از ويژگي‏هاي آن، انحصار طلبي، وسواس، اضطراب، و رفتارهاي پرشور است). با توجه به جدول (3) دو همبستگي مثبت و منفي بين عشق وابستة وسواسي و روان‌رنجوري و توافق‌گرايي ديده مي‏شود. اندازة اين رابطه‌ها از اين قرار است: رابطة عشق وابستة وسواسي و عامل روانرنجوري 392/0 در سطح خطاي 01/0 مي‏باشد و رابطة همبستگي عشق وابستة وسواسي و عامل توافق‌گرايي‏كه رابطه‌اي معكوس است، برابر با 209/0 ـ در سطح معناداري 05/0 مي‏باشد. در سطح صفات آسيب‌شناسانه فراواني بالايي دارد و اين همان سؤال و نقطة عزيمت اين رساله بود و با شواهد باليني همخواني دارد.
از نكات جالب توجه اين است كه چهار سبك نخست عشق با هيچ‌يك از اختلالات موجود در تست MMPI همبستگي نشان ندادند و تنها دو سبك از سبك‏هاي عشق يعني سبك عشق وابستة وسواسي (Mania) و سبك عشق ايثارگرانه (Agape) با برخي از اختلالات MMPI همبستگي نشان مي‏دهد كه اكنون به جزئيات آنها اشاره مي‌شود:
رابطة همبستگي بين (مانيا) و عشق وابستة وسواسي 350/0 و در سطح 01/0 است.
رابطة همبستگي بين (اسكيزوفرنيا) و عشق وابستة وسواسي 381/0 و در سطح 01/0 است.
رابطة همبستگي بين (سايكاستني) و عشق وابستة وسواسي 426/0 و در سطح 01/0 مي‏باشد.
رابطة همبستگي بين (پارانوئيا) و عشق وابستة وسواسي 292/0 و در سطح 01/0 است.
رابطة همبستگي بين (سايكوپات) و عشق وابستة وسواسي 244/0 و در سطح 01/0 است.
در واقع يكي از پرسش‏هاي اصلي رساله، تا حدود زيادي پاسخ داده مي‏شود و فرضية مربوط اثبات مي‏گردد كه ان‌شاء اللّه‏ به آنها خواهيم پرداخت.
پنجمين همبستگي مورد ارزيابي، رابطة سبك عشق ايثارگرانه با NEO مي‌باشد (بارزترين ويژگي اين عشق ايثارگرانه بودن آن است).
از جدول (3) متوجه مي‏شويم كه بين روان‌رنجوري و عشق ايثارگرانه رابطة 215/0 برقرار است.
و در سطح آسيبشناسانه جدول 4
رابطة همبستگي بين مانيا و عشق ايثارگرانه 236/0 در سطح 01/0 مي‏باشد.
رابطة همبستگي بين اسكيزوفرنيا و عشق ايثارگرانه 196/0 در سطح 05/0 است.
رابطة همبستگي بين سايكاستني و عشق ايثارگرانه 196/0 در سطح 05/0 است.

بحث و نتيجه‏گيري

چنان‌كه بيان شد، اولين پرسش اين بود كه آيا اساساً بين عشق و شخصيت رابطه وجود دارد؟ تحقيق حاضر بيانگر همبستگي مثبت بين نمرة كلي شخصيت (NEO) و نمرة كلي عشق (LAS) است.
اين تحقيق با تحقيقات بسياري همخواني دارد، ده‏ها تحقيق دقيقاً در حوزه‏هاي شبيه اين رساله انجام شده است كه از پايه‏هاي شخصيتي عشق نشان دارد. «قصه‏هاي عشق» استرنبرگ كه حاصل سال‏ها تحقيق اوست، بي‌ارتباط با يافتة اين رساله نيست؛ چراكه در آنجا نيز قصه‏هايي كه افراد انتخاب مي‏كردند بسيار شبيه هم بود. هيچگاه قصه‏هاي يك فرد با گشودگي به تجربة بالا با فردي كه گشودگي پاييني دارد هماهنگ نيست و اگر قصه ـ كه منظور همان ساختار شناختي و روان بنه‏هاي افراد است ـ شبيه به هم نباشد، عشق آنها بسيار زود خواهد گسست و عشق‏هايي براي مدتي پايدار مي‏مانند كه قصه‏هاي عشق آنها شبيه به يكديگر باشد.
تحقيقات بين رابطة دلبستگي و عشق نيز مي‏تواند براي درك رابطة شخصيت و عشق ياري‌رسان باشد. علت آن نيز ثبات نسبي سبك شخصيت تا بزرگ سالي است كه بعضي تحقيقات مثل تحقيق‌هازان و شيور (1987) ثبات نسبي آن را تا بزرگسالي به اثبات رسانده‏اند. شيور و هازان معتقدند كه عشق رمانتيك را بايد شكلي از دلبستگي در نظر گرفت. الگوي دلبستگي‌هاي اولية كودكان، دلبستگي‏هاي دوران بزرگسالي آنها را تحت تأثير قرار مي‏دهد. براي مثال كودكان در صورتي كه عاطفي16 و مستقل17 باقي بمانند، به احتمال زياد به مادران خود دلبستگي ايمن پيدا مي‏كنند. اين كودكان به بزرگسالاني تبديل مي‏شوند كه با احساس صميميت آرامش مي‏يابند و مي‏توانند به كساني كه به آنها علاقه دارند، اعتماد و تكيه كنند.18
البته اين مسئله به شكل‏هاي مختلف در كانون آزمايش قرار گرفته است و هاتفيلد و راپسون (2000) در مقاله‏اي مي‏گويند، طرحواره‏هاي عشق تعيين‌كننده‏هاي متعددي دارند، اما تا اندازة زيادي، چنان كه نظريه‌پردازان دلبستگي گفته‏اند، با تجارب اوليه كودكي ارتباط دارند؛ از اين‌رو، نسبتاً ثابت‌اند.
تحقيقات مستقل نيز بسيار انجام شد؛ يعني رابطه مستقيم عشق و شخصيت مورد ارزيابي آنها قرار گرفته است؛ مانند تحقيق آرنولد مارجري. او با استفاده از LASسبك‏هاي عشق خود را ارزيابي و بين اين سبك‏ها و شخصيت رابطه برقرار كرده است.
تحقيقات در اين زمينه بسيار است كه ذكر آنها باعث طولاني شدن متن مي‏شود. اما نتيجه‏اي كه از اثبات اين فرضيه مي‏گيريم آن است كه اگر شخصيت در شكل‌گيري عشق و سبك‏هاي آن تأثير دارد، تمام متغيرهايي كه بر شخصيت اثر مي‏گذارند نيز حائز اهميت‌اند؛ لذا بخشي از آنها ژنتيكي و ارثي‏است و بخش ديگر تأثير مستقيم يا غير مستقيم محيط مي‏باشد. به همين دليل براي آموزش مهارت‏هاي ارتباطي، به خصوص مهارت مقابله با عشق و درمان آن، بايد به مؤلفه‏هاي شخصيتي توجه كرد.
رابطة سبك عشق پرشور19 با شخصيت

اين اولين فرضيه از فرضيه‏هاي ششگانه است كه به سبك‏هاي عشق مي‏پردازد و در رابطة سبك عشق پرشور با NEO.(بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، جذابيت بدني و عاطفي شديد مي‏باشد). در اينجا فقط بين وجدان‌گرايي20 و سبك عشق پرشور رابطه معنادار وجود دارد.
اگر به مؤلفه‏هاي وجدان‌گرايي با دقت نظر كنيم، صفاتي مانند منظم، قابل اعتماد، سخت‌كوش، خود تنظيم، وقت‌شناس، دقيق، تميز، برانگيخته و پراستقامت21) را در ذيل اين عامل خواهيم ديد. از سويي ديگر افراد با اين سبك عشق از روابط خود بسيار رضايت دارند و فرايند عاطفي‏آنها مثبت و پر حرارت است.
از اينكه همبستگي اين سبك از عشق با وجدان گرايي بالا است نشان گر آن است كه افراد با عشق پرشور استعداد مسئوليت پذيري بالايي دارند كه در ادبيات استرنبرگ با مفهوم تعهد از آن ياد شده بود لذا براي ازدواج مخصوصا در فرهنگ ايراني بسيار مناسب‌اند. البته اين همبستگي موجود، بيان عليت نمي‏كند به همين دليل در صورت نياز بايد به صورت خاص بررسي شود.
رابطة سبك عشق نمايشي با شخصيت

در پاسخ به يكي از فرضيات رابطة سبك عشق نمايشي با توافق‌گرايي است22 كه يكي از عامل‌هاي بزرگ شخصيت مي‌باشد (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، نمايش عشق است). در اين بخش بين آن دو رابطة همبستگي منفي وجود دارد؛ يعني اين فرد در صفاتي مانند خوش قلب بودن، خوش خلق بودن، قابل اعتماد بودن، داراي حس همكاري، با گذشت بودن، خوش‌باور و مصمم بودن23 ضعيف‌اند. چراكه به خود اجازه مي‏دهد فرد ديگر را فريب دهد و صادقانه با او برخورد نكند و در نهايت اين فرد در رابطه با پارتنر (شريك) خود به نيازهاي جنسي‏خود فكر مي‏كند و دائم در تلاش است كه با افراد جديدي رابطه برقرار كند و هميشه اين رابطه از نگاه پارتنرهاي جايگزين مخفي مي‏ماند.24
رابطة سبك عشق دوستانه با شخصيت

يكي ديگر از رابطه‏هاي مورد ارزيابي، رابطة سبك عشق دوستانه باNEO است. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق، دوستانه بودن آن مي‏باشد).
نكتة در خور توجه آن است كه سبك عشق دوستانه در سه ويژگي با تست شخصيت همبستگي دارد. نخستين مورد آن رابطة معنادار منفي بين اين سبك از عشق با روان‌رنجوري است. و مورد دوم، همبستگي مثبت بين برون‌گرايي و سبك عشق دوستانه. آخرين رابطه بين سبك عشق دوستي و شخصيت، همبستگي مثبت سبك عشق دوستانه با وجدان‌گرايي(مسئوليت‌پذيري) است.
اگر اين سه يافته را كنار هم بگذاريم نتايج بهتري مي‏گيريم. افرادي كه سبك عشق دوستانه دارند چند خصلت شخصيتي دارند كه عبارت است از ثبات هيجاني، برون‌گرايي، و مسئوليت‌پذيري. وقتي مي‏گوييم فرد ثبات هيجاني دارد و روان‌رنجور نيست يعني صفاتي مثل نگران، عصبي، هيجاني، نامطمئن، بيكفايت و ترسو بودن 25 در او كمتر است. اين صفات با بهداشت رواني در تعارض است و لذا از همين يافته متوجه مي‏شويم افرادي كه قادرند روابط دوستانه داشته باشند، از بهداشت روان بالايي برخوردار هستند.
از همبستگي بين سبك عشق دوستانه و عامل شخصيتي وجدان‌گرايي متوجه مي‏شويم كه اين افراد معمولاً افرادي با احساس مسئوليت بالا مخصوصاً در قبال دوستان خود هستند. اين خصلت در كنار برون‌گرايي و پايين بودن گشودگي به تجربه مي‏تواند در استمرار روابط دوستانه ياري‌بخش باشد، به ويژه اگر سبك عشق فرد مقابل نيز از همين سنخ باشد.
وقتي گشودگي به تجربه پايين باشد به اين معناست كه فرد خيلي علاقه‏اي به تجارب جديد ندارد ولذا در مسائل دوست‌يابي تنوع‏طلبي بالايي ندارد. اين افراد چون برون‏گرا هستند با افراد زيادي رابطه دارند و معمولاً روابط آنها خيلي عميق نمي‏شود؛ از اين‌رو، اگر شرايط عمومي دوستيابي فراهم آيد، دوستي عميق شكل خواهد گرفت.
رابطة سبك عشق منطقي با شخصيت

نخستين نكتة در خور توجه، همبستگي مثبت بين سبك عشق منطقي و دو عامل شخصيتي توافق گرايي و وجدان‏گرايي مي‏باشد. (بارزترين ويژگي اين سبك از عشق ارزيابي منطقي در آن است.) در فرهنگ ما و بسياري از فرهنگ‏هاي دنيا اين سبك از عواطف در نوعي از خواستگاري‏هاي سنتي وجود دارد كه فرد مشخصات و شرايطي را براي شريك زندگي خود مشخص و بر اساس اين مشخصات فرد مورد نظر را انتخاب مي‏كند. چنين افرادي بر اساس اين تحقيق از توافق بالا و همچنين وجدان‏گرايي و حس مسئوليت‏پذيري بالايي برخوردارند. در واقع اين سبك از عشق، نوعي انتخاب عاقلانه است.
رابطه سبك عشق وابسته وسواسي باشخصيت

مهم‏ترين همبستگيِ مورد ارزيابي، رابطه سبك عشق وابستة وسواسي با NEO مي‌باشد. (اين سبك از عشق را عشق رمانتيك نيز مي‏گويند كه از ويژگي‏هاي آن انحصارطلبي، وسواس، اضطراب، و رفتارهاي پرشور است).
الف. همبستگي مثبت با روان‌رنجوري

افراد با سبك عشق وابستة وسواسي با صفات روان‌رنجورانه يعني صفاتي مثل نگران، عصبي، هيجاني، نامطمئن، بي‌كفايت و ترسوبودن همبستگي مثبت دارند.26 اين تحقيق شبيه تحقيقي است كه كنماسا در ژاپن انجام داده است. افراد عاشق (عشق وابستة وسواسي) به شدت با صفات اضطراب،27 حسادت28 و دشمني29 همبستگي نشان مي‌دهند. او از لي (1988) نقل مي‏كند كه عاشقان وابستة وسواسي احساس نياز شديدي به عاشق شدن و نشان دادن حسادت شديد نسبت به معشوق دارند.30
در تحقيق آرنولد نيز شواهدي براي تأييد روان‌رنجوري مشاهده مي‏شود. مثلاً همبستگي مثبت عشق وابستة وسواسي (mania) با تحقير31، افسردگي مهاد، 32 اجتنابي33 و اضطراب نشان داده است.34

ب. همبستگي منفي با توافق‌گرايي

پذيرش اين همبستگي منفي در ابتداي امر كمي سخت است؛ چراكه عاشق وابستة وسواسي در مسير رسيدن به معشوقش گاهي تا حد بيمار شدن و خودكشي پيش مي‏رود چگونه ويژگي توافق‌گرايي‏اش پايين است. علت اين امر آن است كه با توجه به همبستگي مثبت اين سبك از عشق با صفات روان‌رنجورانه، و بعضي از صفات بيمارگونه، در واقع بي‏تابي او در قبال معشوق جنبة وابستگي دارد كه فرد براي فرار از اضطراب دروني به چهره‏اي كه گمان مي‏كند كه مي‏تواند موضوع دلبستگي او باشد، پناه مي‏برد. به هر حال احساس حسادت او، و عدم تحمل ديدن معشوقش با ديگران، و... هم در سطح مشاهدات معمولي قابل مشاهده است و هم برخي محققان مانند كنماسا آن را نشان داده‏اند. معمولاً اين افراد پيوسته نگران از دست دادن معشوق خود هستند، در حالي‌كه توافق‌گرايي مشتمل بر صفاتي مانند خوش قلب، خوش خلق، قابل اعتماد، داراي حس همكاري، با گذشت، خوش باور و مصمم بودن مي‏باشد كه عاشق وابسته وسواسي به ويژه در حالت‏هاي شديد از آنها دور است. تحقيق آرنولد (1995)، كنماسا (2004)، لي (1988) با يافته‏هاي بالا همسو هستند.
رابطة سبك عشق ايثارگرانه با شخصيت

آخرين همبستگيِ مورد ارزيابي، رابطة سبك عشق ايثارگرانه (Agape) با NEO مي‏باشد (بارزترين ويژگي اين عشق، ايثارگرانه بودن آن است). يافته‏ها نشان مي‏دهد بين روان‌رنجوري و عشق ايثارگرانه رابطة همبستگي مثبت معنادار وجود دارد.
احتمالاً اين همبستگي از نوعي زيرساخت‌هاي اضطرابي حكايت دارد؛ يعني افرادي كه به طور كامل خود را وقف كس ديگر مي‏كنند گرايش‌هاي روان‌رنجورانه دارند كه اين مسئله در تحقيقات متعددي خود را نشان داده است.
تحقيق كنماسا (2004) نيز همبستگي مشابهي را بين سبك عشق ايثارگرانه و دشمني، حسادت و اضطراب نشان مي‏دهد. يافتة كنماسا مشابه بخشي ديگر از تحقيق او دربارة سبك عشق وابستة وسواسي است؛ يعني كنماسا در هر دو سبك عشق ايثارگرانه و وابستة وسواسي اين سه همبستگي را يافته است.
در تحقيق ديگري مالانداين و ديويس (1994) بين عزت نفس و سبك عشق ايثارگرانه رابطة معكوس يافته‏اند. يعني اين افراد عزت نفس پاييني دارند.
آرنولد (1995) نيز بين سبك عشق ايثارگرانه و بعضي از ويژگي‏هاي منفي اختلال شخصيت مثل وابستگي35 و اجبار36 و... همبستگي مثبت معناداري را برقرار كرده است. تحقيقات ديگري نيز در اين باره هست كه اين اطلاعات را تأييد مي‏نمايد.
عاشق ايثارگر حاضر است تمام دارايي خود را فداي معشوق خود نمايد، حاضر است تمام يا اكثر اوقات خود را مصروف معشوق خود كند و.... افراط و نبودن كنترل از مؤلفه‏هاي شاخص آن است.
http://ravanshenasi.nashriyat.ir/node/105

بازي خلاقيت، اين بازي
تصور كنيد يك دختر خانمي از شما مي‌پرسه: به پسري علاقه داشتم ولي بعدا متوجه شدم او به كسي ديگر علاقه دارد يا با خانمي عقد بسته است. چگونه و با چه راه هايي (واقعي و تخيلي) ميشه اين وابستگي شديد را از دلم ريشه كن كنم؟

راه هاي ترك اعتياد عاطفي

1- ميگم خودت را يه مدت حبس كه مواد بهت نرسه (مواد= ديدن او)
2- روزي سه بار بدي هاي اون رو تجسم كن
3- تصور كن اون شركه و بد قيافه . اصلا خوب شد زن غول نشدي:khoshgel:
4- بهش ميگم الخير في ما وقع را تكرار كن
5- ميگم
خدا گر زحكمت ببندد دري
ز رحمت گشايد در ديگري
(خيرت تو اون بود ):pir:
6- ميگم به خدا تكيه كن گفته چه بسا چيزي را خوب و خبر مي دانيد در حالي كه براي شما شر است و...)
7- ميگم بيا يه دعا برات بنويسم بنداز گردنت.
8- ميگم تصور كن خيال اون يه مگسه وقتي اومد تو ذهنت با اتك يا پشه كش بزن تو ملاجش.:Narahat:
9- بهش مي گيم خودت را دست خيالت نده هر موقع خيال او ناخوانده مهمان ذهنت شد با راه هاي زير نذار خيالت جون بگير و پر و بالش هم نده.
- خيالت رو فراريش بده. بهش بگو :shoo ( چخ چخ - كيش كيش)
- عمليات رياضي انجام بده 23 ضرب در 23؟
- عمليات فيزيكي ( قدم زدن و..:khoshali:
- برو تو جمع
- ورزش را جدي و مستمر شروع كن تا احساس نيروي مندي و با اراده بودن بكني:Box:
- خودت را مشغول كن (مطالعه - كار هنري و...):aks:
- داد بزن:god: هوار بكش جيغ بزن :kill: بندارش بيرون :kharej:
- اگه خيالت باهات درباره او حرف زد بگو : shut up shut up
- آواز بخون يه دونه انار دو دونه انار سه دونه انار آخ چهار دونه انار و ...........يه سبد انار دو سبد انار.........يه جعبه انا دو جعبه انار .....................هاي هاي امان امان ( البته حبيبم را در آخر نگو كه اون موقع بايه دانكي بياري و باقلا بار كني)
- قرآن بخون
- تقليد صدا كن (صداي هواپيما صداي جيرجيرك و برو انجمن مشاوره براي خوندن داستان تست بده...)
- شعر يا آياتي را كه حفظي بخون
- بازي نون بربري كدوم بري كن
- با خودت يا ديگري مشاعره يا مقارئه كن
- سرت محكم بذن تو ديوار نرفت يه بار ديگه نرفت سه بار....
10- بهش براي ترك، متادن مي دم (به داداشم يا برادر زاده ام يا ...معرفيش مي كنم):chakeretim:
11- مغزش را جراحي مي‌كنيم و قسمت عشق و عاشقيش رو بر مي داريم بعد مثل بره رام ميشه
12- دست و پاهاش رو مي بنديم تا دستشويش بگيره عشق از سرش بپره:nini:
13- هر موقع فكر ارتباط با او امد تو ذهنت استغفار كن :Esteghfar:
14- كتاب هايي را معرفي مي كنم كه عبرت آموز باشه و كمكش كنه فراموش كنه :help:
14- الكترو شوك درمانيش مي كنيم :mohandes:
15- به او ميگم از خدا و امامان كمك بخواه من هم برات دعا مي كنم:Doaa:
16- بهش نامه بنويس :nevisandeh:و بد و بيراه بهش بگو و بعد پاره كن:bastan:
17 موفقيت هاي جزيي خود در ترك را جشن بگير و كم نگير:moj:
18- ميگم رمان ها:khandan: ،فيلم هاي و عكس هاي عشقي را غلاف كن:offlow:
19- اگر كسي خواست درباره او با شما صحبت كنه بگو من فعلا كار دارم :Nashnidan:(بگو ممنون گوشام را تازه مسواك زدم)
20 اگر ديديش سريع از او پنهان شو:farar:
21- به خودت تلقين كن امروز كمي بهتر از ديروزم :khobam:
22- هر روز بيا :makhfi:يا من ميام يا يه روز تو بيا يه روز من ميام تا اثر تشويقام كم رنگ نشه:deldari:
23- اون قده بهش ميگم تا داد بزنه بابا غلط كردم اين قدره برام حرف زدي كه غير از سخنانت چيزي تو سرم نيست ديگه به تو وابسته شدم

و......

ادامه داره...
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2334&page=48

كتاب شناسي عشق
1- عشق
پدیدآورنده: باربارا دی انجلیس، بهناز روان آسا (مترجم)
ناشر: شباهنگ - 08 مرداد، 1384 قیمت پشت جلد: 35000 ریال


2-عشق ممنوعه
پدیدآورنده:
مهدی قراچه داغی (مترجم)
ناشر: نشر البرز - 1379
قیمت پشت جلد: 15000 ریال


3-عرفان عشق
پدیدآورنده:
علیرضا آزمندیان، هومن نامور، انور فیروزی دانالو
ناشر: رجاء - 1382
قیمت پشت جلد: 9000 ریال

4-سرآغاز عشق
پدیدآورنده: لئو بوسکالیا، آنتونی رابینز، مجید پزشکی (مترجم)
ناشر: نسل نو اندیش - 28 فروردین، 1386 قیمت پشت جلد: 17000 ریال

5- عشق پردوام
پدیدآورنده: سوزان جفرز، گیتی شهیدی (مترجم)، زهرا صفاری (ویراستار)
ناشر: نسل نو اندیش - 30 فروردین، 1390 قیمت پشت جلد: 59000 ریال

6-عشق در آثار علامه شهید مرتضی مطهری (ره)
پدیدآورنده: روح الله ولی ابرقویی
ناشر: مشهور - 05 شهریور، 1385

موضوع قفل شده است