هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند


وقتی به زندگی ائمه اطهار ( علیهم السلام ) که بهترین خلق خدا بودند نگاه می کنیم , می بینیم که سراسر زندگی آنها توام با سختی و مشکلات بود ؛

اما نکته ی قابل توجه در زندگی آن ذوات مقدس و نورانی این است که آنها در مقابل مشکلات , سر خم نمی کردند و از پای نمی نشستند ؛

بلکه تکلیف و وظیفه ی خود را انجام می دادند , یا سختی برطرف می شد و یا نمی شد ! مهم اینست که سختی ها پله های عروج مؤمنند ؛ باید یاد بگیریم چگونه از این پله ها بالا برویم .
حکمت الهی ایجاب می کند که هر کس راه خیر و شر را بی هیچ اجباری انتخاب کند :

انا هدیناه السبیل اما شاکرا ً و اما کفورا
ما انسان را راهنمایی کردیم یا شکر گزار خواهد بود و یا نا سپاس .

- ممکن است مشکلات به وجود آمده از بی کفایتی و عدم تقوای خانواده نباشد بلکه بنا بر حکمت الهی با این سختی دست به گریبان شده باشند . در این صورت بدان که مورد توجه خاص خداوند هستید ؛ چرا که :

هر که در این درگه مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند.
تنها کافی است نیم نگاهی به زندگی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) و پدر بزرگوار و همسر عزیز و فرزندان دلبندش بیاندازیم و ببینیم اینها که گل سر سبد خلقت بودند با چه مشکلاتی دست به گریبان شدند . لذا دستور حضرت حق است که در همه چیز آنها را الگو و رهبر قرار داده و از آنها پیروی کنیم ؛ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید .

برچسب: 

با تکیه بر خداوند که تکیه گاهی مثل او نیست و توسل بر پاکانی که واسطه های فیض هستند و همچون آنان در پاکی و طهارت وجود ندارد و نیز با مشورت با صاحب نظران , به آنچه تکلیفت می باشد عمل نما و منتظر دستگیری حضرت حق باش .وبدان که اگر گناه در زندگی وارد شود مشکلات را بدنبال دارد،سعی کنید وظائف دینی را انجام داده واز گناهان بطور کلی دوری نمائید تا مشکلات حل شود.
توجه توجه:
1- گاهی اوقات خواسته انسان را دیر می دهند و به تاخیر می اندازند ولی خوب و مناسب و در خور می دهند بنا بر این نباید عجله داشت و نا امید شد. هر کاری به موقع خود درست می شود .
2- قاعده کلی این است که اگر چیزی زود به دست آید انسان قدر آن را نمی داند ولی اگر پس از زحمت و سختی و جستجو به دست آید انسان قدر آن را بیشتر می داند و در کام انسان لذیذتر و گواراتر است
3- شما با توکل به خدا و توسل به اولیای او و به کار گیری توان و استعداد های جوانی با عنایت حق تعالی در خواسته خود موفق خواهید شد و به مراد خود خواهید رسید و در این تردیدی نداشته باشید .
4- گفتن ذکر نورانی لا حول و لا قوه الا بالله و نیز ذکر : یا فتاح با توجه به معنای آنها در رسیدن به خواسته ها موثر است .
5- سعی کنید گناهی اگر در زندگی تان هست ترک کنید و زیاد استغفار بگویید. این ذکر کلید حل بسیاری از مشکلات است و روزی را زیاد می کند.
6- نذر کنید و از نماز و روزه کمک بگیرید. ائمه اطهار ع هنگامه مشکلات نذر روزه می کردند. و از این طریق حل مشکل را از خداوند می خواستند.
7- توصیه می کنیم با نیت خالص به زیارت امام هشتم ع بروید و از مقام ولایت ایشان در رفع مشکل کمک بخواهید و ایشان را واسطه میان خود و خداوند قرار دهید.

بسمه تعالی

وقتی خداوند نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوصی دارد، او را گرفتار سختی ها می کند. جمله معروف «البلاء للولاء» مبین همین اصل است.
در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است: «ان الله عزوجل لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة من الغیبة؛ خدا از بنده مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهداء می کند، همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می فرستد.»
در حدیث دیگر از امام صادق(ع) آمده است: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا؛ خدا زمانی که بنده ای را دوست بدارد او را در دریای شداید غوطه ور می سازد.» یعنی همچون مربی شنا که شاگرد تازه کار خود را وارد آب می کند تا تلاش کند و دست و پا بزند و در نتیجه ورزیده شود و شناگری را یاد بگیرد، خدا هم بندگانی را که دوست می دارد و می خواهد به کمال برساند، در بلاها غوطه ور می سازد. انسان اگر یک عمر درباره شنا کتاب بخواند تا در آب نرود شناگر نمی شود. زمانی شناگری را می آموزد که عملا در آب قرار گیرد و مبارزه با غرق شدن را تمرین کند و احیانا خود را با خطر غرق شدن در صورت دیر جنبیدن مواجه ببیند. انسان باید در دنیا شداید ببیند تا خروج از شداید را یاد بگیرد، باید سختی ها ببیند تا پخته و کامل گردد.
و نیز از آن حضرت روایت شده است: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل؛ پرگرفتارترین مردم پیامبران هستند، در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند و سپس هر کس که بافضیلت تر باشد به ترتیب از بالا به پایین.» پیامبر اکرم(ص) به خانه یک از مسلمانان دعوت شدند. وقتی وارد منزل شدند، مرغی را دیدند که بر بالای دیوار تخم کرد و تخم مرغ نیفتاد یا افتاد و نشکست. رسول اکرم در شگفت شدند. صاحبخانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من هرگز آسیبی نرسیده است. رسول اکرم برخاستند و از خانه آن مرد رفتند و فرمودند: «کسی که هرگز مصیبتی نبیند، مورد لطف خدا نیست.»
درباره بعضی از پرندگان نوشته اند که وقتی بچه اش پر و بال در می آورد، برای آنکه پرواز کردن را به او یاد دهد، او را از آشیانه بیرون می آورد و بر اوج فضا بالا می رود و در وسط رها می سازد. بچه حیوان قهرا به تلاش می افتد و حرکت های نامنظم کرده و پر و بال می زند تا وقتی که خسته می شود و نزدیک است سقوط کند. در این وقت مادر مهربان او را می گیرد و روی بال خود نگه می دارد تا خستگی اش رفع شود و همین که اندکی آسایش یافت، بار دیگر او را در فضا رها می کند و به تلاش وادار می نماید، تا وقتی که خسته می شود و او را می گیرد. این عمل را آنقدر تکرار می کند تا بچه اش پرواز کردن را یاد بگیرد. در روایات بسیاری به گرفتاری ها و بلاها برای فرد مؤمن اشاره شده است.

منبع:
عدل الهی/شهید مطهری

بسمه تعالی

گذشته از اینکه بدی ها، در جلوه دادن به زیبایی ها و در پدید آوردن یک مجموعه عالی، رل مهمی دارند، مطلب اساسی دیگری در رابطه بدی و خوبی نیز وجود دارد. بین آنچه ما به عنوان مصیبت و بدی می خوانیم و آنچه به نام کمال و سعادت می شناسیم رابطه علی و معلولی وجود دارد. بدی ها مادر خوبی ها و زاینده آنها هستند. این یکی از اثرات مفید بدی ها است.
سختی و گرفتاری هم تربیت کننده فرد است و هم بیدار کننده ملت ها. سختی بیدار سازنده و هوشیار کننده انسان های خفته و تحریک کننده عزم ها و اراده ها است. شداید همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند، هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، او را مصمم تر و فعال تر و برنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی مقاومت می کند و به طور خودآگاه و ناخودآگاه آماده مقابله با آن می گردد. سختی همچون کیمیا خاصیت قلب ماهیت کردن دارد. جان و روان آدمی را عوض می کند.
اکسیر حیات دو چیز است: عشق و آن دیگر بلا. این دو نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ، گوهرهایی تابناک و درخشان به وجود می آورند.

همه عمر تلخی کشیده است سعدی*** که نامش برآمد به شیرین زبانی
مولوی در اشعار خویش تأثیر بلا را در پاکیزه کردن روح، تشبیه می کند به داروهایی که به هنگام دباغی برای پاکیزه کردن پوست به کار می رود. ملت هایی که در دامان سختی ها و شداید به سر می برند، نیرومند و با اراده می گردند. مردم راحت طلب ناز پرورده، محکوم و بدبختند.
اندر طبیعت است که باید شود ذلیل *** هر ملتی که راحتی و عیش خو کنند
همچنین در داستان زندان حضرت یوسف به این موضوع اشاره می کند و به صورتی زیبا و عالی می سراید:
آمد از آفاق یاری مهربان *** یوسف صدیق را شد میهمان
کآشنا بودند وقت کودکی *** بر و ساده آشنائی متکی
یاد داش جور اخوان و حسد *** گفت آن زنجیر بود و ما اسد
عار نبود شیر را از سلسله *** ما نداریم از قضای حق گله
شیر را بر گردن ار زنجیر بود *** بر همه زنجیرسازان میر بود
گفت چون بودی تو در زندان و چاه *** گفت همچون در محاق و کاست ماه
در محاق ار ماه نو گردد دو تا *** نی در آخر بدر گردد بر سماء؟
گرچه در دانه بهاون کوفتند *** نور چشم و دل شد و رفع گزند
گندمی را زیر خاک انداختند *** پس زخاکش خوشه ها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا *** قیمتش افزون و نان شد جانفزا
باز نان را زیر دندان کوفتند *** گشت عقل و جان و فهم سودمند
از آن جان چون که محو عشق گشت *** یعجب الزراع آمد بعد کشت
در جای دیگر برای تفهیم این حقیقت، حالت حیوانی را نقل می کند که هر چه او را چوب می زنند فربه می گردد:
هست حیوانی که نامش اسغر است *** کو به زخم چوب، زفت و لمتر است
تا که چوبش می زنی بد می شود *** او ز زخم چوب فربه می شود
نفس مؤمن اسخری آمد یقین *** کو به زخم چوب زفتست و لمسن
زین سبب به انبیاء رنج و شکست *** از همه خلق جهان افزونتر است
تا ز جانها جانشان شد زفتتر *** که ندیدند آن بلا قومی دگر
پس تأثیر بلا را در پاکیزه کردن روح، تشبیه می کند به داروهایی که به هنگام دباغی برای پاکیزه کردن پوست به کار می رود:
پوست از دارو بلاکش می شود *** چون ادیم طائفی خوش می شود
ورنه تلخ و تیز مالیدی در او *** گنده گشت و ناخوش و ناپاک بو
آدمی را نیز چون آن پوست دان *** از رطوبت ها شده زشت و گران
تلخ و تیز و مالش بسیار ده *** تا شود پاک و لطیف و بامزه
ور نمی تانی رضا ده ای عیار *** که خدا رنجت دهد بی اختیار
که بلای دوست تطهیر شماست *** علم او بالای تدبیر شماست
سعدی در باب اول کتاب (گلستان) داستانی آورده و می گوید:
«آقایی با غلامش به کشتی نشست. غلام که دریا ندیده بود، وحشت کرد و بی قراری نمود، به طوری که اضطراب او، ساکنین کشتی را ناراحت ساخت. حکیمی در آنجا بود و گفت: چاره این را من می دانم. دستور داد غلام را به دریا افکندند. غلام که خود را در میان امواج خروشان و بی رحم دریا مواجه با مرگ می دید، سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی رساند و از غرق شدن نجات دهد. پس از مقداری تلاش بی فایده همین که نزدیک شد غرق شود، حکیم دستور داد که نجاتش دهند. غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد. رمز آن را جویا شدند. حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی را بداند.» آری شرط استفاده کردن از لذت ها آشنا شدن با رنج ها است. تا کسی پائین دره نباشد عظمت کوه را درک نمی کند.

منبع:
عدل الهی/شهید مطهری