آیا زبان قرآن سمبلیک است یا زبان عرفی عرب

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا زبان قرآن سمبلیک است یا زبان عرفی عرب

سلام خدمت کارشناسان محترم سایت

موضوعی تحت عنوان زبان عرفی قرآن توسط آقای دکتر جعفر نکو نام بیان شده است ، من در جستجوی سایت در این مورد مطلبی ندیدم ،جهت آشنایی دوستان مختصری از این نظریه را بیان می کنم ، امیدوارم دوستان با بررسی اصل مطلب در لینک مربوطه اظهار نظر کنند.

لینک موضوع http://nekoonam.parsiblog.com

یکی از بحث های مطرح در باب قرآن و علوم قرآنی که عرصه نظریات گوناگون در بین دانشمندان علوم قرآنی و مفسران قرار گرفته، بحث زبان قرآن، کیفیت و ماهیت زبان قرآن به خصوص در دوران معاصر بوده است، از نظر خود قرآن، این کتاب به زبان عربی است، اما اینکه این زبان عربی در چه سطحی از ادبیات قرار دارد و با چه سبک و اسلوبی چه کسانی را مخاطب قرار می‌دهد، قابل بحث است.

‌ در این خصوص دو دیدگاه مهم و مطرح در مقابل هم قرار دارند: یکی عرفی بودن زبان قرآن و اعتقاد به اینکه قرآن با زبانی نازل شد که عرف عرب زمان نزول را مورد توجه قرار دهد و دیگری فرا عرفی بودن زبان قرآن، مبنی بر اینکه از آنجا که قرآن کتابی جاودانه است و مخاطبانش تا قیامت باقی است و هدف از نزولش هدایت انسان است، به‌ناچار چنین کتابی باید فراتر از عرف عرب 1400 سال قبل باشد.
نظریه عرفی‌بودن زبان قرآن که دکتر جعفر نکو نام از آن دفاع می کند بر این اساس است که قرآن به زبان معیار عرب حجاز و عصر رسول اکرم(ص) نازل شد؛ یعنی زبانی که خطباء و شعراء در محافل رسمی و عمومی آن زمان مثل مواسم حج به آن زبان ایراد سخن می کردند. به موجب این نظریه نیز در قرآن هیچ آیه ای به هر عنوانی مثل متشابه، مجمل، عام، مطلق، غریب، حقیقت شرعی که مراد از آن برای عرب حجاز عصر نزول مشخص نبوده باشد، نیست. نیز در قرآن هیچ ویژگی زبان‌شناختی متمایز از زبان عرفی در قرآن نیست. بر پایه این نظریه، بهترین تفسیر قرآن تفسیر تاریخی آن است.
از دیرباز کمابیش تلقی دانشمندان علوم اسلامی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده است. منتها با گسترش اندیشه‌های فقهی، کلامی و... موضوعاتی از جمله بطون، وجوه، متشابهات، مجملات، قرائن، اعجاز علمی و ... مطرح شد و ادعا گردید که پاره ای از ابهامات به طور ذاتی در قرآن کریم وجود دارد. پیدایش تفاسیر متفاوت برخی را به این باور رساند که در قرآن به زبان‌های گوناگون عرفانی، فلسفی، کلامی و علمی سخن گفته شده است که برخی آنها را در طول هم و برخی دیگر آنها را در عرض هم دانستند. یعنی یا گفتند که معانی عرفانی و مانند آن در طول معنای عرفی آیات است یا این که برخی از آیات به زبان عرفی و برخی به زبان عرفانی و برخی به زبان های دیگر است.

برچسب: 

زبان نمادین در عربی به زبان «تمثیل » و در انگلیسی به زبان «سمبولیک » یاد شده است . براساس این دیدگاه بیانات موجود در کتابهای آسمانی از جمله قرآن نه به زبان عرفی و نه به طور مستقیم و صریح بلکه به زبان رمز و اشاره بیان شده است، از اینرو آنچه از ظاهر عبارات آن فهمیده می شود مراد نبوده بلکه این ظاهر رمز برای حقایق است که آنها را جز به زبان غیرمستقیم و غیرصریح (نمادین) نمی توان بیان کرد و نمادها هماره به معانی ورای خود راهنمایی می کنند .
مطابق این نظریه دلالتهای ظاهری آیات الهی مقصود نیست . این دیدگاه در شکل باطنی گری و گاه در قالب رویکردهای کلامی جدید برای تحلیل زبان وحی، خود را نشان داده است .
در نقد و بررسی این نظریه می توان گفت: آنچه مسلم است رمزی قلمداد کردن مجموعه قرآن و تمامی آیات اعم از آیات محکم و متشابه ادعایی گزاف بیش نیست که نمی توان برای آن پشتوانه ای نظری پیدا کرد; اما از سوی دیگر چنان هم نیست که هیچ گونه بیان نمادین در قرآن وارد نشده باشد، بلکه علاوه بر حروف مقطعه، برخی از آیات قرآن به حقایقی فراتر از مفهوم لغوی و عرفی اشاره دارند و نمی توان ظاهر آنها را اخذ کرد . نوع این بیانات به نحو استعاری و کنایی وارد شده است.
مطلبی که نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که نمی توان بی دلیل قائل به نمادین بودن آیه ای شد و هر بیانی را رمز و نمادی برای معنا و حقیقتی دانست; بلکه باید بین آنها تناسب وجود داشته باشد .

ضمن سلام خدمت مدیر انجمن قران(جناب آقای پیام)

خواهش من این است که در صورتی که برای جناب عالی امکان پذیر است این موضوع را بیشتر توضیح دهید. و مواردی از تفسیرها و برداشت های مبتنی بر نظریه تفسیر بردار بودن متن (در مقابل نظریه عرفی بودن زبان قران)را بیان کنید.

[=Nazanin]بنام خدا
[=Nazanin]نظريه "عرفي بودن زبان قران" 1

[=Nazanin]دکتر نکونام[=Nazanin][=Times New Roman]: [=Nazanin]فهم دقیق آیات در گرو عرفی [=Nazanin]دانستن زبان قرآن است[=Nazanin][=Times New Roman].

[=Nazanin]نوشته ذيل گزارش ويرايش شده ي جلسه مناظره " عرفي بودن زبان قرآن " است كه طي آن دكتر [=Nazanin]جعفر نکونام[=Nazanin] به تشريح نظريه عرفي بودن زبان قران مي پردازد.
[=Nazanin]به نظرم بحث جالبي است .

[=Nazanin]به گزارش پایگاه ا[=Nazanin]طلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره؛ مناظره[=Nazanin]عرفی بودن زبان قران با حضور دکتر جعفر نکونام و خانم دکتر پارسا[=Nazanin] و دکتر معارف[=Times New Roman] ([=Nazanin]مدیر جلسه ) در نمایشگاه بین المللی قرآن برگزار شد[=Times New Roman].
[=Nazanin]دکتر معارف در این نشست بیان [=Nazanin]کرد: یکی از مسائلی که در باب قرآن و علوم قرآنی مطرح است و عرصه نظریات گوناگونی [=Nazanin]شده و نیز در میان محققان و متفکران مورد بحث است، در باب زبان قرآن است که در[=Nazanin]دوران معاصر در این باب بحث هایی شده است؛ اما این که این زبان عربی در چه پایه ای [=Nazanin]است و با چه سبک و اسلوبی است و چه کسانی را مورد خطاب قرار می دهد مورد بحث است[=Times New Roman].

[=Nazanin]این استاد دانشگاه افزود: در این بیان دو دیدگاه مهم مطرح [=Nazanin]است: دیدگاه اول مبتنی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده که معتقد است: این همان [=Nazanin]زبان عرف عرب جاهلیت است و نظریه دوم فراعرفی بودن زبان قران است که در این مورد[=Nazanin]بحث می کند که کتاب قرآن جاودانه است و هدف آن هدایت انسان است و در نتیجه این کتاب [=Nazanin]جامع بوده و برای همه زمان ها و اعصار به کار گرفته می شود[=Times New Roman].

ادامه دارد

لینک های مرتبط:‏ رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن؛‏ نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن؛‏ جلسه پیش کرسی "عرفی بودن زبان قرآن" برگزار شد؛‏ گزارش کلی از جلسه پیش کرسی؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (2) ؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (1) ؛‏ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏ عرفى بودن زبان قرآن؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری؛‏ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ پاسخ نقدى بر مقاله‏ى «زبان قرآن، گفتارى یا نوشتارى‏»؛‏ بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن

ادامه عرفي بودن زبان قران 2
دکتر جعفر نکونام نظریه خود راچنین بیان کرد که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول نازل شده است؛يعني همان زبانیکه در محافل رسمی و عمومی مثل موسم های حج به آن زبان ایراد سخن می کردند.اودرباره پیشینه عرفی بودن بیان کرد: عرفی بودن زبان قرآن از دیرباز مطرح بوده است؛اما به تدریج به دلایلی در حاشیه قرار گرفته است. بر اساس این نظریه بهترین تفسیرقرآن تفسیر تاریخی است.

صاحب این نظریه درباره پیش فرض های آن گفت: خداوند قرآنرا خطاب به عرب حجاز نازل کرده است. نیز زبان برآمده از تصورات و معلومات اهل زبان است. بنابراین بر این اساس، فهم مفسر باید متکی بر همان معلومات زمان نزول باشد.
در قرآن حقیقت شرعی وجود نداشته و نیز در قرآن اعجاز علمی به این معنا که آیاتی باشد که مرادش را عرب عصر نزول نفهمیده باشد و بر اثر رشد علوم در دوره معاصر آن رافهمیده باشند، وجود ندارد.

وی در زمینه ادله این نظریه اظهار داشت: خداوند قرآن را برای هدایت و فهمیدن عرب حجاز عصر پیامبر نازل کرده و لذا لزوماً باید قرآن رابه زبان فصیح و بلیغ رایج میان آنان نازل کرده باشد.مکه ام القراء در عصرپیامبر بوده است. قبایل مختلف به آنجا می آمدند. لذا اقتضاء می کرده است، یک زبان عام عربی در میان مکیان پدید آمده باشد. پیامبر هم از این مردم بود. لذا انتظار هست خدا در قرآن به همین زبان عام مکیان سخن گفته باشد.

وی افزود: به قرآن جز همان مدالیلی که قابل فهم عرب عصر نزول بوده و یا مفاهیمی که با همان مدالیل ملازمه منطقی دارد، قابل انتساب نیست و انتساب هر معنایی جز آنها تفسیر به رأی و افتراء برخدا تلقی می شود.
این صاحب نظر تأکید کرد: نظریه مورد بحث نظریه‏اى زبان شناختى است ; لذا تنها ناظر به زبان و خصوصیات زبانى قرآن است; بنابر این عرفى بودن زبان قرآن به مفهوم عرفى و بشرى بودن محتواى قرآن و در نتیجه بطلان‏پذیرى پیام ها،ناتوانى پاسخگویى به نیازهاى دینى در تمام اعصار، محدودیت نگرش قرآن به عالم دنیوى و مادى و امکان فهم حقایق غیبى قرآن براى تمام انسان ها نیست.

وی اظهار کرد: درباره نظریه عرفی بودن زبان قرآن، ممکن است تصورات نادرستی به ذهن خطور کند که ازآن جمله می توان به توهم مماشات با عقاید باطل، توهم سطحی بودن مدلول قرآن و تصورکهنگی محتوای قرآن اشاره کرد.

ادامه دارد

ادامه نظريه "عرفي بودن زبان قران" 3

دکتر پارسا اظهار کرد: واژه هااز توصیف حقیقت قرآن ناتوان هستند. رمز جاودانگی قرآن حقیقت سیال گونه و رونده آن است. من درباره عرفی بودن زبان قران مخالف نیستم، اما انتقادهایی دارم. روشن است هرنظریه باید تعریف روشن و جامعی ارائه دهد و حد فاصل خود را با نظریه های دیگر نشان دهد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از سوالاتی که مطرح است درباره پیش فرضهای عرفی بودن زبان قرآن است که دکتر نکونام اعتقاد دارند: قران بر اساس باورها و حد تفکر عرب عصر نزول است. ما چه میزان از عصر عرب زمان نزول آگاهی داریم؟ در مجموع بنا به تحقیقات انجام گرفته برای تبیین فرهنگ آن دوران متون زیادی در دستمان نیست. دانش های ما از عرب جاهلی بسیار ناچیز است.
این آیات که خداوند همان کسی است که آسمان ها را بر افراشت با ستون هایی که قابل دیدن نیستند. چگونه می تواند برای اعراب بادیه نشین قابل توصیف باشد که نمونه آن را هم در گذشته ندیده اند.

نکونام در تبیین بیش تر نظریه گفت: در میان عرب حجاز عصر نزول دو نوع زبان عرفی وجود داشته است: یکی زبان محلی و لهجه ای که در محافل قبیله ای و محاوره ای به آن سخن می گفتندو دیگر زبان معیار که در محافل عمومی و رسمی مثل موسم های حج به آن سخن گفته می شدهاست. قرآن به همین زبان اخیر نازل شده است.

وی در زمینه دسترسی به فرهنگ وادبیات عرب عصر نزول گفت: این فرهنگ و ادبیات قابل دسترسی است. علاوه بر قرآن که گزارش گر آن است، اشعار و روایات و آثار باستانی نیز موجود است.

وی درباره مفاهیمی که برای عرب عصر نزول شناخته شده نبود، نظیر جاذبه زمین و گسترش مستمر کهکشان ها اظهار داشت که این مفاهیم قابل انتساب به قرآن نیست و در قرآن هرگز این مفاهیم اراده نشده است. آنچه در قرآن آمده این است که آسمان ها بدون ستون است و این را عرب به روشنی درک می کرد. او می دید که خورشید و ماه و ستارگان در آسمان هستند و هیچ ستونی نیز زیر آنها نهاده نشده و در عین حال به قدرت الهی ایستاده اند و سقوط نمیکنند. در چنین آیاتی از این حقایق محسوس و قابل فهم به عنوان نشان های قدرت الهی (آیات) یاد شده است؛ یعنی از عرب عصر نزول خواسته شده است یا توجه به آنها به قدرت الهی پی ببرند. حال چطور می تواند اینها برای آنان روشن نبوده باشد؟ اینها به منزله مقدمات استدلال اند و اگر مقدمات استدلال معلوم نباشد، چگونه می توان یک استدلال منتج ارایه کرد؟ آیا خداوند عرب عصر نزول را برای فهم قدرتش به مجهولات حوالت داده است؟

دکتر معارف در پایان گفت: در این نظریه، چنین بیان شده که روایات پیامبر (ص) جزئی از عناصر فرهنگی ترسیم گر عصر نزول است. این در حالی است که در همین روایات اموری نظیر محکم و متشابه و بطون قرآن بیان شده است؛ حال آن که در این نظریه اینها انکار می شود.

نیز بر اساس، این نظریه تمام تفاسیر علمی، فلسفی، عرفانی و جز آنها که دانشمندان در طول تاریخ برای آنها زحمات فراوان کشیده اند، باید دور انداخته شود. همین طور بسیاری از روایاتی که مفاهیمی را به قران نسبت داده اند؛ اما با مدلول عرفی یا ملازمات منطقی آن مطابق نیست، باید کنار گذاشته شود؟ این نمی تواند صحیح باشد.

ادامه دارد

ادامه نظريه " عرفي بودن زبان قران" 4
نکونام نیز در پاسخ گفت: آنچه در این نظریه انکار شده است، این است که با اتکای به این عناوین اظهار شود،مراد الهی در آیات قرآن برای عرب عصر نزول قابل فهم نبوده است. متشابه به معنای آیات قیامت که در آنها حقایق اخروی به حقایق دنیوی تشبیه شده است، انکار نمی شود. نیز بطون قرآن به عنوان مفاهیمی که ملازمه منطقی با آیات قرآن دارد، نیز انکارناپذیر است.
درباره تفاسیر نیزاظهار داشت: اگر آنچه در تفاسیر عرفانی، علمی و فلسفی بیان شده، مطابق مراد الهی یا لوازم منطقی آن نیست، تفسیر به رأی و افتراء به خداست؛ لذا برای دور افکندن آنهانباید هیچ دغدغه ای داشت. ائمه معصومین نیز هرگز مفاهیمی که نه مراد الهی است ونهبا آن ملازمه منطقی داشته باشد، نمی فرموده اند. وقتی ائمه می فرمایند، احادیث مارا به قرآن عرضه کنید و اگر مخالف بود، دور بیافکنید، چرا ما دغدغه دور افکندن آنهارا داشته باشیم؟نوع این روایاتی که مفاهیم بی ربطرا اززبان ائمه به قرآن نسبتداده اند، جعل غلات است. بنابراین ما اگر می خواهیم از روایات ائمه حمایت کنیم،باید چنین روایاتی را منسوب به ائمه ندانیم.

شایان ذکر است: مناظره عرفی بودن زبان قرآن از سوی کرسی های نظریه پردازی پنج شنبه سیزدهم مرداد 90 در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن برگزار شد.
تمام

morshed;153333 نوشت:
در این خصوص دو دیدگاه مهم و مطرح در مقابل هم قرار دارند: یکی عرفی بودن زبان قرآن و اعتقاد به اینکه قرآن با زبانی نازل شد که عرف عرب زمان نزول را مورد توجه قرار دهد و دیگری فرا عرفی بودن زبان قرآن، مبنی بر اینکه از آنجا که قرآن کتابی جاودانه است و مخاطبانش تا قیامت باقی است و هدف از نزولش هدایت انسان است، به‌ناچار چنین کتابی باید فراتر از عرف عرب 1400 سال قبل باشد.

سلام
تصور بنده این است که اگر ما بخواهیم مفاهیم الفاظ قرآن را در زبان عرب بفهمیم باید به معنای اصیل آن در زبان عرب مراجعه کنیم . رابطه مفهوم اصیل الفاظ قرآنی با زبان محاوره ای عرب در عصر نزول آنستکه آن زبان در بالاترین درجه غنا و کمال معنایی بوده است لذا مناط شده است اما معنای این کلام آن نیست که مخاطب قرآن فقط عرب زمان نزول است چه اینکه ادعاهای قرآن در خصوص :
1- مخاطب بودن تمام انسانها در مثل تعبیر ایهاالناس
2- ادعای خاتمیت نبوت در تعبیر خاتم النبیین
3- مهیمن بودن قرآن بر سایر کتب آسمانی در تعبیر : مهمینا علیه
4-تبیان کل شی بودن در تعبیر : تبیانا لکل شی وو
خلاف ادعای عرفی بودن مفاهیم قرآن است
اگر این ادله را به بیانات روشن روایات در خصوص همیشگی و تازه بودن قرآن در اعصار و امصار منضم سازیم این نتیجه حاصل می شود که تعابیر قرآنی به حسب وضع در زبان عرب مد نظر هستند و همچون اصول کلیه بر تمام مصادیق ظاهری و باطنی در زمان و فوق آن دلالت دارند هرچند بیان این دلالت جامع جز از عهده معصوم بر نمی آید
الحمد لله

[=Microsoft Sans Serif]پاسخ به سئوالی درباره عرفی بودن زبان قرآن
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سلام خدمت اقای حامد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]غرض از طرح موضوع فوق صرفا" بیان کردن نظریه "عرفی بودن زبان قرآن" و آشنایی با موضوع بوده است. این جانب نیز مثل شما سوالاتی برایم مطرح است.در ادامه سوال و جوابی بین دکتر نکونام (صاحب نظریه)و فرد پرسشگر که اتفاقا" بخشی از آن در رابطه با سوال جنابعالی است آورده شده است.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]با سلام و احترام
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]...اخیراً نقدتان بر پایان نامه «عوامل فهم­های متعدد قرآن» را می­خواندم و بسیار بهره بردم. در این میان دو نکته به ذهنم رسید؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سئوال
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اولی دغدغه چند ساله بنده است که با وجود تمایل بسیار به نظریه شما در باب زبان قرآن، هنوز نتوانسته­ام جوابی قاطع بر اشکالی که به آن وارد می­کنند بیابم.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پاسخ
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]با سلام و احترام به عرض برسانم که شما مشخص نفرمودید، کدام اشکال مورد نظر شماست تا ناظر به آن مطلبی را عرض کنم. اما به هر حال، من طرحنامه نظریه پردازی را با عنوان «عرفی بودن زبان قرآن» به حلقه کرسی های نظریه پردازی، نوآوری و نقد علوم قرآنی عرضه کرده ام و آنان آن را به عنوان یک نظریه قابل طرح پذیرفته اند و مرحله پیش کرسی آن هم برگزار شده و بنا شده است، سئوالات و ایرادات ناقدان به طور کتبی به من منعکس شود و من هم به طور کتبی به آنها پاسخ دهم. ان شاء الله این زمینه ای برای روشن تر شدن نظریه باشد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نظریه من این است که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول یعنی زبان سخنوران و شاعران آن زمان که در محافل عمومی به سخنرانی و شعرخوانی می پرداختند، نازل شده است. اگر این نظریه به درستی تصور شود، هیچ اشکال جدی بر آن وارد نیست.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سئوال
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دوم نیز نکته­ای است که شما شیطان را «یک نیروی شریر نفسانی و درونی» دانسته­اید. این سخن با نظر مشهور و ظاهر قرآن که آن را موجودی خارجی غیر از نفس انسان می­داند نمی­سازد. البته کسانی را دیده­ام که چنین نظری دارند. می­خواستم بدانم آیا دیدگاه شما نیز در این باره مخالف مشهور است و دلایلتان در این باره چیست؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پاسخ
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]منظورم در آن نوشته از نفسانی و درونی این بوده است که ما آن را در درون خود حس می کنیم. شاید کسانی باشند که شیطان را در برابر چشم خود مجسم دیده باشند و با او سخن گفته باشند؛ اما ما چیزی به نام شیطان در بیرون از خود حس نمی کنیم. تنها چیزی که درک می کنیم، این است که گاهی وسوسه می شویم که کاری ناپسند انجام دهیم؛ اما این که آن یک موجود و عامل بیرونی باشد، در خود احساس نمی کنیم. این که آیا این وسوسه منشأ خارجی دارد، قابل درک ما نیست.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ما همچنان که احساس می کنیم، خوشحالیم یا اندوهگین هستیم یا فکر می کنیم، احساس می کنیم، به کار ناپسندی تمایل داریم. گاهی هم احساس می کنیم، باید کار پسندیده ای انجام بدهیم. به ناتوانی کمک کنیم. از ضعیفی حمایت کنیم. نیز از دروغ گویی و خیانت احساس بدی داریم. اما هرگز منشأ این دو دسته از احساسات و مدرکات را دو چیز یکی به نام روح و دیگری به نام شیطان نمی یابیم.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]البته منطورم هم این نیست که هرچه ما آنها را نمی توانیم درک کنیم، وجود خارجی ندارد. این را هم معترفم که درک ما محدود است. در مورد آنچه که درکی از آن نداریم، اگر قائل صادقی از آن خبر دهد، عقل حکم می کند، به آن باور داشته باشیم. در قرآن آمده است که شیاطین به عنوان موجوداتی مستقل از انسان هستند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سئوال
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اما بخشی از نوشته شما در نقد پایان نامه یاد شده و سؤال بنده:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]«رای کسی معقول است، به زبان ترکیبی سخن بگوید که مخاطبانش از صاحبان علوم و فنون متفاوت تشکیل شده باشد. آن هم به این صورت در هر خطاب به صاحبان یک علم و فن سخن بگوید؛ بنابراین اگر چه خداوند عالم مطلق است، اما نظر به این که نه در وقت نزول صاحبان علوم و فنون امروزی وجود داشتند و نه هیچ سوره ای را می توان یافت که در آن مصطلحات خاص یک علم و فن را یافت، نمی توان زبان قرآن را ترکیبی تلقی کرد.» (دکتر نکونام)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نقد: طرفداران دیدگاه زبان ترکیبی معتقدند مخاطبان قرآن همان عرب عصر نزول نیستند و بدین روی، قرآن به گونه­ای سخن گفته که هم آنان بفهمند و هم مردمان و عرفهای دیگر نیز در حد خود از آن بهره ببرند. بنابراین اشکالی ندارد زبان قرآن زبانی ترکیبی باشد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پاسخ
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در پاسخ نکات ذیل را بیان می کنم:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]1. صرف ادعای این که مخاطبان قرآن عرب عصر نزول نیستند و همه مردم در هر عصر و مصر مخاطب قرآن اند، حقیقتی را ثابت نمی کند. باید ادعا مدلل باشد. به علاوه نباید لوازم باطل و موارد نقض داشته باشد. حال آن که هیچ دلیل عقلی و نقل معتبری بر این که مخاطبان قرآن همه مردم در هر عصر و مصر هستند، به چشم نمی خورد. اگر به عباراتی مثل «لانذرکم و من بلغ» و «خاتم النبیین» استناد می شود، ملازمه ای با عام بودن مخاطبان قرآن ندارد. اگر باید قرآن به مردمان دیگر ابلاغ شود، باید مخاطبانش آن را به آن مردمان ابلاغ کنند و اگر بخواهد دین اسلام خاتم باشد، باید همان مخاطبان دین اسلام را به نسل های بعدی برسانند. اما آیا اگر مخاطبان مطالبی را به دیگران منتقل کردند، آن دیگران هم مخاطبان آن مطالب هستند؟ اگر چنین باشد، باید گفت، مخاطبان همه کلام ها اعم از بشری و غیر بشری عموم مردم در هر عصر و مصرند؛ چون آن مطالب هم به اعصار و امصار دیگر منتقل می شود.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]واقعیت امر چنین نیست و مخاطبان سخن عبارت از همان کسانی اند که در وقت و محل ایراد سخن حضور دارند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]2. آنان که زبان قرآن را ترکیبی می دانند، باید پاسخ دهند، کدام قسمت قرآن به کدام زبان است. ما که سراسر قرآن را به یک زبان و آن هم همان زبان معیار عرب عصر نزول می یابیم. در هیچ قسمتی از قرآن به زبان خاصی مثل عرفانی، فلسفی، علمی، فقهی و مانند آنها سخن گفته نشده است؛ به علاوه در زمان و محل نزول قرآن نه عرفان و فلسفه و علم تجربی و فقه بود و نه دانشمندانی که به این علوم آشنا باشند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]3. تردیدی نیست که صاحبان علوم و عقول مختلف می توانند در حدی که به زبان عربی آشنایی دارند یا در لوازم آیات تدبر کنند، به آموزه های قرآن آشنایی پیدا کنند؛ اما تفاوت صاحبان علوم و عقول مختلف ایجاب نمی کند که زبان قرآن هم متفاوت باشد.

لینک های مرتبط:‏ رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن؛‏ نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن؛‏ جلسه پیش کرسی "عرفی بودن زبان قرآن" برگزار شد؛‏ گزارش کلی از جلسه پیش کرسی؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (2) ؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (1) ؛‏ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏ عرفى بودن زبان قرآن؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری؛‏ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ پاسخ نقدى بر مقاله‏ى «زبان قرآن، گفتارى یا نوشتارى‏»؛‏ بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن

morshed;155293 نوشت:
نظریه من این است که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول یعنی زبان سخنوران و شاعران آن زمان که در محافل عمومی به سخنرانی و شعرخوانی می پرداختند، نازل شده است. اگر این نظریه به درستی تصور شود، هیچ اشکال جدی بر آن وارد نیست.

سلام
اگر بپذیریم ظاهر الفاظ قرآن طبق زبان محاوره ای عصر نزول است دلیلی ندارد مفهوم سازیهای شریعت جامع محمدی که فراتر از فهم و اندیشه های عرب آن عصر است را رد کنیم چه اینکه انحصار مفاهیم قرآن در مفاهیم مد نظر عرب زمان نزول ره آوردی جز تقیید معنایی قرآن در آن مفاهیم ندارد و این برخلاف کتاب جامع بودن قرآن است چه اینکه کتاب جامع جامع تمام مفاهیم است .

morshed;155293 نوشت:
این که آیا این وسوسه منشأ خارجی دارد، قابل درک ما نیست.

این کلام بدالبداهه مردود است چه اینکه موارد بسیاری وجود دارد که وسوسه منشا خارجی دارد از امور سمعی گرفته تا بصری که موجب میل به معاصی می شود لذا هیچ بعدی ندارد که یک موجود خاص بیرونی بنام شیطان با تاثیر گذاریهای خاص این وسوسه را ایجاد کند ضمن اینکه تعابیری از قبیل : ولکن الشیاطین کفروا دلالت بر وجود خارجی آن دارد هرچند قائل باشیم که مصادیقی از معنای عام شیطان درونی هم باشد
morshed;155293 نوشت:
هیچ دلیل عقلی و نقل معتبری بر این که مخاطبان قرآن همه مردم در هر عصر و مصر هستند، به چشم نمی خورد.

دلیل لطف که مهمترین دلیل عقلی بر لزوم نبوت و ارسال رسل است همه انسانها را مشمول این لطف می داند لذا انحصار این لطف به زمان عصر نزول وحی وجهی ندارد بلکه باید کتاب منزل کتابی در بردارنده تمام نیازمندیهای انسان تا قیام قیامت باشد و قرآن چنین است و در حدیث است که امام معصوم پرسیدند چرا قرآن همیشه تازه است و امام فرموده اند چون قرآن برای مردم یک زمان دون زمان دیگر نازل نشده بلکه برای همگان نازل شده است لذا در هر عصر و زمانی تازه است
ظاهرا نظریه پرداز عزیز عنایتی به روایات اهل بیت علیهم السلام نداشته اند

morshed;155293 نوشت:
ملازمه ای با عام بودن مخاطبان قرآن ندارد. اگر باید قرآن به مردمان دیگر ابلاغ شود، باید مخاطبانش آن را به آن مردمان ابلاغ کنند و اگر بخواهد دین اسلام خاتم باشد، باید همان مخاطبان دین اسلام را به نسل های بعدی برسانند.

اتفاقا ملازمه وجود دارد یعنی وقتی قرآن کریم برای تمام مردم آخر الزمان است پس باید همه ایشان مخاطب قرآن باشند ضمن اینکه الفاظ قرآن محفوظ بوده و هست لذا وساطت مخاطبین عصر نزول صرفا در انتقال قرآن غیر محرف بوده است و از همه اینها گذشته قرآن مفسر رسمی داشته و دارد که آنرا مطابق با نیاز هر عصری برای آنها تبیین می کند که برخی از این نیازها عام و بعضی خاص است
morshed;155293 نوشت:
آن دیگران هم مخاطبان آن مطالب هستند؟ اگر چنین باشد، باید گفت، مخاطبان همه کلام ها اعم از بشری و غیر بشری عموم مردم در هر عصر و مصرند؛ چون آن مطالب هم به اعصار و امصار دیگر منتقل می شود.

گاهی در کلام یک ویژگی خاص در مخاطب مد نظر است مثل اینکه کسی در مورد نام یک فرد خاص سخن بگوید اما گاهی یک ویژگی عام مد نظر است مثل شخصیت انسانی یک فرد . در صورت دوم کلام نوعا عام است ولو اینکه مخاطب خاص باشد چه اینکه ویژگی مد نظر در کلام ویژگی عام است . در این صورت ما نمی توانیم مخاطب را صرفا فرد زمان صدور کلام بدانیم چه اینکه او از جهت خاصش مد نظر نبوده است . اکثر بلکه تمام خطابات قرآنی از این نوع است یعنی مخاطب از لحاظ ویژگیهای عامش مد نظر بوده است نه از جهت خاص .
morshed;155293 نوشت:
آنان که زبان قرآن را ترکیبی می دانند، باید پاسخ دهند، کدام قسمت قرآن به کدام زبان است. ما که سراسر قرآن را به یک زبان و آن هم همان زبان معیار عرب عصر نزول می یابیم. در هیچ قسمتی از قرآن به زبان خاصی مثل عرفانی، فلسفی، علمی، فقهی و مانند آنها سخن گفته نشده است؛ به علاوه در زمان و محل نزول قرآن نه عرفان و فلسفه و علم تجربی و فقه بود و نه دانشمندانی که به این علوم آشنا باشند.

اگر فقه و فلسفه و عرفان در اسلام مستقل از معارف قرآن نشات گرفته بودند سخن شما درست بود اما فقه و فلسفه و عرفانی که از بیانات قرآنی اخذ شده است قسیم آن نیستند بلکه اقسام آنند . اتفاقا استفاده این علوم از قرآن نشان دهنده آنست که همه علماء این خطاب عام را قبول دارند وگرنه انحصار خطابات قرآنی به زمان عصر نزول مانع جدی استنباط چنین معارفی می بود چه اینکه انحصار در زمان باعث بی اعتباری کلام و خطاب برای زمانهای دیگر می شود مانند متون روزنامه ها
morshed;155293 نوشت:
تردیدی نیست که صاحبان علوم و عقول مختلف می توانند در حدی که به زبان عربی آشنایی دارند یا در لوازم آیات تدبر کنند، به آموزه های قرآن آشنایی پیدا کنند؛ اما تفاوت صاحبان علوم و عقول مختلف ایجاب نمی کند که زبان قرآن هم متفاوت باشد.

این تفاوت در بعضی روایات مورد تصریح قرار گرفته است از جمله روایتی از امام صادق ع است که قرآن را به سه بخش الفاظ و اشارات و حقایق تقسیم می کند و هر یک را برای گروه خاصی می داند . این نشان دهنده آنست که بیانات قرآنی در سطوح مختلفی قرار دارند و این از جهت موضوع کلام است .
موفق باشید

زبان قران به قطع جوری است که هر نفر با هر زبان ان را فهد. و غیر از این اگر بود مسلمانان فقط باید عرب باشند!!!!!!!!!!!

[=times new roman][=times new roman]سلام (1)
[=times new roman]سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

[=times new roman]مطالبي كه در ادامه خواهد آمد مجموعه ي سوال و جواب هايي است كه در رابطه ي با نظريه " عرفي بودن زبان قرآن " مطرح شده است ؛ من از دوست عزیزم (حامد) به خاطر بی جواب گذاشتن سوالاتش معذرت می خواهم ، فکر کردم ممکن جوابشون رو توی همین مجموعه بگیرند.
[=Times New Roman]

پاسخ ها همگی از لینک http://nekoonam.parsiblog.com برداشت شده است .
[=Times New Roman]

[=times new roman]س : فلسفه اساسی وحی قرآنی تغییر و تصحیح فرهنگ بشر، زدودن تیرگی‌ها و بیرون آوردن مردم از تاریکی‌ها و جهالت‌های بی‌شمار فکری و رفتاری به نور هدایت الهی است، پس چگونه می‌توان آن را متأثر از فرهنگ بشر دانست؟ آیا قالب‌بندی قرآن ، در افق فرهنگ عصر مستلزم لغویت آن نمی‌شود؟

[=times new roman]ج : قالب بندی قرآن در افق فرهنگ عصر نزول هیچ ملازمه ای با لغویت قرآن ندارد. لغویت یعنی بیهودگی و بی فایدگی. اساسا قرآن برای این که فایده اش افزون باشد، در قالب زبان و فرهنگ عصر پیامبر(ص) نازل شده است.
[=times new roman]اگر گفته شود که قرآن برای آن عصر فایده مند و نافع بوده است؛ اما برای اعصار دیگر لغو و بی فایده است، چنین سخنی هم صحیح نیست. چون فرهنگ دو بخش دارد: برخی از عناصر فرهنگی مربوط به عصر و تاریخ خاصی است و استمرار نمی یابد. نسیء و ظهار و برده داری از آن جمله است. آری، آیات مربوط به اینها چون بلاموضوع شده اند، آن کارآیی سابق را ندارد؛ اما نمی توان گفت که حال لغو شده است. به هر حال، تاریخ است و هرچه که موضوع آن از بین رفت، لغو و بی فایده نمی شود.
[=times new roman]اما بخشی از فرهنگ محدود به یک عصر نمی شود و استمرار پیدا می کند و موضوعات مربوط هم باقی و پایدار است، لذا تاریخی بودن آنها به معنای عدم استمرار آنها نیست.

[=times new roman]س: قرآن مخاطب خود را تنها انسان های عصر پیامبر ندانسته بلکه دعوت خود را جهان شمول و مخاطب خویش را تمام انسانها معرفی کرده است.

[=times new roman]ج: به چه دلیل مخاطب قرآن تمام انسان هاست و خصوص عرب عصر نزول نیست؟ چگونه می توان مخاطب یک متن را مشخص کرد؟ این که پیام قرآن جهان شمول است، مستلزم این نیست که مخاطب قرآن همه تمام مردم جهان باشد. در اینجا میان دو چیز خلط شده است: شمول هدایت قرآن و مخاطبان قرآن. قرآن برای تمام انسان ها هدایت بخش است؛ اما مخاطبان قرآن تمام انسان ها نیستند؛ به دلیل این که قرآن به زبان عربی عصر نزول است؛ نه به زبانی که قابل فهم همه مردم در همه زمان ها باشد. در قرآن به بت پرستان و اهل کتاب و مردم آن زمان خطاب شده است و در آن هیچ گروهی از کسانی که غیر عرب و غیر آن عصر باشد، مورد خطاب قرار نگرفته است. در قرآن از موضوعاتی سخن رفته اسست که معهود عرب عصر نزول بوده و در آن از موضوعی که راجع به مردمان دیگر و مربوط به اعصار دیگر باشد، مثل بانک داری و انرژی اتمی و نظایر آنها سخن نرفته است[=arial].

[=arial]ادامه دارد.

لینک های مرتبط:‏ رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن؛‏ نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن؛‏ جلسه پیش کرسی "عرفی بودن زبان قرآن" برگزار شد؛‏ گزارش کلی از جلسه پیش کرسی؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (2) ؛‏ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (1) ؛‏ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏ عرفى بودن زبان قرآن؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری؛‏ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ پاسخ نقدى بر مقاله‏ى «زبان قرآن، گفتارى یا نوشتارى‏»؛‏ بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن

morshed;155569 نوشت:

سلام (1)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"
مطالبي كه در ادامه خواهد آمد مجموعه ي سوال و جواب هايي است كه در رابطه ي با نظريه " عرفي بودن زبان قرآن " مطرح شده است ؛

س : فلسفه اساسی وحی قرآنی تغییر و تصحیح فرهنگ بشر، زدودن تیرگی‌ها و بیرون آوردن مردم از تاریکی‌ها و جهالت‌های بی‌شمار فکری و رفتاری به نور هدایت الهی است، پس چگونه می‌توان آن را متأثر از فرهنگ بشر دانست؟ آیا قالب‌بندی قرآن ، در افق فرهنگ عصر مستلزم لغویت آن نمی‌شود؟

ج : قالب بندی قرآن در افق فرهنگ عصر نزول هیچ ملازمه ای با لغویت قرآن ندارد. لغویت یعنی بیهودگی و بی فایدگی. اساسا قرآن برای این که فایده اش افزون باشد، در قالب زبان و فرهنگ عصر پیامبر(ص) نازل شده است.
اگر گفته شود که قرآن برای آن عصر فایده مند و نافع بوده است؛ اما برای اعصار دیگر لغو و بی فایده است، چنین سخنی هم صحیح نیست. چون فرهنگ دو بخش دارد: برخی از عناصر فرهنگی مربوط به عصر و تاریخ خاصی است و استمرار نمی یابد. نسیء و ظهار و برده داری از آن جمله است. آری، آیات مربوط به اینها چون بلاموضوع شده اند، آن کارآیی سابق را ندارد؛ اما نمی توان گفت که حال لغو شده است. به هر حال، تاریخ است و هرچه که موضوع آن از بین رفت، لغو و بی فایده نمی شود.
اما بخشی از فرهنگ محدود به یک عصر نمی شود و استمرار پیدا می کند و موضوعات مربوط هم باقی و پایدار است، لذا تاریخی بودن آنها به معنای عدم استمرار آنها نیست.

س: قرآن مخاطب خود را تنها انسان های عصر پیامبر ندانسته بلکه دعوت خود را جهان شمول و مخاطب خویش را تمام انسانها معرفی کرده است.

ج: به چه دلیل مخاطب قرآن تمام انسان هاست و خصوص عرب عصر نزول نیست؟ چگونه می توان مخاطب یک متن را مشخص کرد؟ این که پیام قرآن جهان شمول است، مستلزم این نیست که مخاطب قرآن همه تمام مردم جهان باشد. در اینجا میان دو چیز خلط شده است: شمول هدایت قرآن و مخاطبان قرآن. قرآن برای تمام انسان ها هدایت بخش است؛ اما مخاطبان قرآن تمام انسان ها نیستند؛ به دلیل این که قرآن به زبان عربی عصر نزول است؛ نه به زبانی که قابل فهم همه مردم در همه زمان ها باشد. در قرآن به بت پرستان و اهل کتاب و مردم آن زمان خطاب شده است و در آن هیچ گروهی از کسانی که غیر عرب و غیر آن عصر باشد، مورد خطاب قرار نگرفته است. در قرآن از موضوعاتی سخن رفته اسست که معهود عرب عصر نزول بوده و در آن از موضوعی که راجع به مردمان دیگر و مربوط به اعصار دیگر باشد، مثل بانک داری و انرژی اتمی و نظایر آنها سخن نرفته است.

ادامه دارد.

اگر میشود سایز نوشته تون را درشت تر نمایید


سلام (2)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

* س : «قرآن در عین آن که بر مخاطبان خاصی نازل شده است، رسالت خویش را جهانی می‌داند: «و ما ارسلناک الاّ کافّه للنّاس بشیراً و نذیراً.» «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.»

ج: هر پیامبری برای هدایت قوم خودش فرستاده شده است؛ چنان که آمده است:
پیامبر اسلام(ص) هم از این امر مستثنی نبوده است. در آیه مورد بحث نیز مراد از «ناس» مشرکان مکه است؛ نه همه مردم در هر عصر؛ زیرا در ادامه چیزی به «ناس» نسبت داده شده است که مشخص می کند، این «ناس» کسانی جز مشرکان مکه نیستند: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28) وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (29) سبأ. در سراسر قرآن پرسش از این که قیامت چه زمانی برپا می شود، تنها از سوی مشرکان مکه مطرح شده است.
قرآن خطاب به مشرکان مکه و یهودیان مدینه و مسلمانان آن عصر نازل شده است:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (ابراهیم، 4)

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (روم، 47)

کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبّی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ (رعد،30)

وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (زخرف، 44)

وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (155) أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْکِتابُ عَلى طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ کُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلینَ (156) أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتابُ لَکُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ (157) انعام

خطاب به یهودیان مدینه هم آمده است: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ ءَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ ( 81) فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (82) آل عمران

نیز آمده است: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (مائده،19)

ضمیر «یکون» به «عبده» یعنی پیامبر اسلام(ص) بر می گردد و او چگونه انذارکننده تمام انسان ها می تواند باشد. او در یک مدت 23 ساله مأمور به انذار بوده است. حال آن که گروه هایی از انسان ها قبل از او آمدند و رفتند و گروه های دیگری در زمان او در اقصی نقاط زمین بودند و هیچ خبر از بعثت او پیدا نکردند و گروه هایی نیز بعد از او آمده اند که آن حضرت رحلت کرده بود. بنابراین مراد از «عالمین» در این آیه و نظایر آن همه انسان ها نمی توانند باشند. عالمین یعنی ناس و این دو یعنی همان کسانی که در زمان نبوت پیامبر اسلام و نزول قرآن می توانستند، از آن باخبر شوند.

در سیاق آیه مورد بحث و دیگر آیات مشابه سخن از همان مردمی است که در مکه و مدینه بودند. در آیات بعد از آن آیه چنین آمده است:

الذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً ( 2) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لا یَمْلِکُونَ ِلأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشُوراً (3) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4) وَ قالُوا أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (5)

چنان که سیاق نشان می دهد، سخن از مردمی است که برای خدا شریک قائل بودند و به پیامبر اسلام(ص) نسبت می دادند که قرآن را قوم دیگری به او می آموزند. این مردم کسانی جز مشرکان مکه نبودند.


ادامه دارد.

سلام (3)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س: قرآن چون از سنخ زبان است حقیقت جاودانه آن را که به اصطلاح علم اصول فقه از سنخ قضایای حقیقیه است ، نمی توان محکوم تاریخیت نمود زیرا بر خلاف قضایای خارجیه که در آن ها حکم بر افراد خارجی رفته و شامل غیر آن ها نمی شود، در قضایای حقیقیه حکم بر روی عنوان کلی رفته است نه افراد خارجیه. »

ج: اولاٌ، همه آیات متضمن قضایای حقیقی نیست. در بسیاری از آیات قرآن ناظر به اشخاص معینی سخن رفته است و شامل دیگران نمی شود.
ثانیا، در معدود آیاتی هم به نحو کلی سخنی گفته شده است، هرگز به این معنا نیست که خطاب آیه همه مردم در هر عصر و مصرند.

س: «اگر گفته شود: همه افراد حاضر با سوادند، روشن است که حکم یاد شده تنها شامل افرا د حاضر می شود و شامل غیر آن ها نمی شود. اما اگر گفته شود هر آهنی در اثر حرادت منبسط می شود ولو این گزاره یک قضیه تجربی است که تعمیم پیدا کرده است، اما شامل تمام آهن های فعلی و آتی می گردد. آموزه ها و جعل قوانین اسلامی همانند: نماز واجب است، خمر حرام است، گوشت گوسفند حلال است و مانند آن از نوع دوم است.»

ج : هرگز در قرآن به این شکل کلی سخن گفته نشده است. تمام آیاتی که متضمن چنین احکامی هستند، خطاب به مردم حجاز در عصر پیامبر اسلام(ص) است. برای مثال، در آیه ذیل که دستور به اقامه نماز شده، خطاب به مشرکان مکه است:

قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی اْلأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ (71) وَ أَنْ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (72) انعام
واضح است که منظور از «قل» در این آیات این است که پیامبر اسلام(ص) به مشرکان مکه بگوید. بنابراین قضیه حقیقی در این آیات به چشم نمی خورد.

نمونه دیگر در سوره روم چنین است:

ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (28) بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ (29) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (30) مُنیبینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ (31)

در اینجا مشخص است که مخاطب چه کسانی است. «کم» کسانی اند که ملک یمین یعنی برده دارند: هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ؛ به علاوه مشرک اند: مِنْ شُرَکاءَ.

در ادامه مخاطب پیامبر و مسلمانان می شود: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (30) مُنیبینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ

سوره روم هم در مکه نازل شده است. به این ترتیب به نحو قضیه حقیقی بودن آیات ادعایی خلاف واقع تلقی می شود.

ادامه دارد.

سلام (4)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س : «در روایات ائمه معصوم (ع ) به این ویژگی ساختاری قرآن با تعبیر« وجوه» اشاره شده است. در روایت جابر از امام صادق (ع) چنین آمده است : « ان الآیة لینزل اولها فی شیء وآخرهافی شی ءوهو کلام متصل متصرف علی وجوه .» این روایت بیانگر آن است که هر یک از بخش های یک آیه در عین حال که خود دارای معنایی مستقل است ، وقتی با بخش دیگر سنجیده می شود ازآن معنایی جدید بدست می آید و بدین رو زبان هر آیه ظرفیت ارایه معانی مختلف را دارد.»

ج : این روایت نمی تواند قابل استناد باشد. طبق این روایت خداوند پریشان گویی کرده است و از این شاخه به آن شاخه پریده است و سخنش سر و ته ندارد. چنین چیزی را نمی توان به خدا نسبت داد.

اگر یک آیه ای چنان باشد که صدرش راجع به چیزی و ذیلش راجع به چیز دیگری باشد، چگونه متصل است؟ چه چیزی اجزای آن را به هم متصل می کند؟

به علاوه کلامی که قابل حمل بر وجوه مختلف باشد، یک کلام فصیح و بلیغ نیست. در کلام فصیح و بلیغ اگر لفظ یا عبارت ذووجوهی وجود داشت، باید قرینه ای باشد که معنایش را معین کند و از ذووجوه بودن در آورد.

این سخن که قرآن ذووجوه و گنگ است، از آن غلات است و معصومین به صراحت آن را رد کرده اند. اصل حدیث چنین است:
عنه ، عن أبیه ، عن على بن الحکم ، عن محمد بن الفضیل ، عن شریس الوابشى ، عن جابر بن یزید الجعفی ، قال : سألت أبا جعفر ( ع ) عن شئ من التفسیر فأجابنی ، ثم سألته عنه ثانیة فأجابنی بجواب آخر ، فقلت : جعلت فداک کنت أجبتنی فی هذه المسألة بجواب غیر هذا قبل الیوم ، فقال : یا جابر إن للقرآن بطنا وللبطن بطنا وله ظهر وللظهر ظهر ، یا جابر لیس شئ أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن ، إن الآیة یکون أولها فی شئ وآخرها فی شئ وهو کلام متصل منصرف على وجوه (المحاسن - أحمد بن محمد بن خالد البرقى ج 2، ص 300 ).

در این روایت محمد بن فضیل غالی است. ائمه(ع) چنین سخنان غالیانه ای را رد کرده اند؛ چنان که آمده است:

کش : طاهر بن عیسى عن جعفر بن محمد عن الشجاعی عن الحمادی رفعه إلى أبی عبد الله علیه السلام أنه قیل له : روی أن الخمر والمیسر والانصاب والارلام رجال ، فقال : ماکان الله عزوجل لیخاطب خلقه بما لا یعلمون (بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 42 ص 300) .

در این حدیث، امام صادق(ص) این پندار غالیان را که خداوند به گونه ای مبهم و ذووجوه سخن گفته است، به صراحت مردود می شمارد.
همین طور روایت ذیل:
یر : أحمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن فضالة بن أیوب عن داود بن فرقد قال : قال أبو عبد الله علیه السلام : لا تقولوا لکل آیة هذه رجل ، وهذه رجل ، من القرآن حلال ، ومنه حرام ، ومنه نبأ ما قبلکم وحکم ما بینکم وخبر ما بعدکم ، فهکذا هو (بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 42 ص 301) .
ادامه دارد.

سلام (5)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س: «یکی از مفسران(علامه طباطبايي) با بیان نمونه ای از مراتب معنا در مسأله عبادت ،ظهور یک معنای ساده ابتدایی از آیه و سپس ظهور معانی وسیع تر در پی آن را به همه قرآن جریان داده ، آن را معنای حدیث « ان للقرآن ظهراً وبطناً » می نامد. ایشان آن گاه می افزاید بنابر آن جه گذشت قرآن مجید ظاهر دارد و باطن که هر دو از کلام اراده شده اند ، جز این که این دو معنا در طول هم مرادند نه در عرض هم دیگر، نه اراده ظاهر لفظ ارده باطن را نفی می کند و نه اراده باطن مزاحم اراده ظاهر می باشد. بدین رو زبان قرآن باید زبان چند بعدی تلقی شود.»

ج : آن باطنی که علامه برای قرآن ثابت می کند، برای هر کلامی قابل اثبات است؛ آنچه او به عنوان باطن آیات یاد می کند، با معنای ظاهر آیه ملازمه دارد و از تجزیه و تحلیل ظاهر آیه به آن می رسد. لوازم داشتن هم به قرآن اختصاص ندارد. هر کلامی لوازم دارد.

بنابراین به موجب آن نمی توان گفت: زبان قرآن زبانی متفاوت از زبان عرف است.

ادامه دارد.

سلام (6)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

* س: «در دو آیه به طور مشخص مساله جامعیت قرآن بیان شده است.

«ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء». در روایات تفسیری، تبیان کل شئ بودن بر جامعیت قر‌آن نسبت به نیازهای هدایتی و دینی مورد توجه قرار گرفته است . قدر متیقن از مفاد آیه این است که تبیان کل شئ، بیان کنندگی قرآن درامورمربوط به هدایت انسان و معارف وآموزه های دین را دربرمی گیرد. همچنان که«تفصیل کل شیء» بودن قرآن نیز شمول داشته و به طور قطع امور مربوط به وظایف هدایتی وحی اعم از امور بینشی و ارزشی را شامل است.»

ج : تعبیر «تبیاناً لکل شیء» با توجه به سیاق ناظر به ایراد مشرکان مکه بر پیامبر اسلام(ص) است؛ نه همه نیازهای دینی و هدایتی. قرآن به تنهایی برای نیازهای دینی و هدایتی کافی نیست. سنت هم مورد حاجت است.

به علاوه این آیه در سوره نحل قرار گرفته که هفتادمین سوره نازله است. چطور در حالی که چهل و چهار سوره دیگر قرآن نازل نشده است، در آن همه نیازهای هدایتی و دینی آمده بود؟

تعبیر «تفصیل کل شیء» هم هرگز دلالت ندارد بر این که در قرآن همه آموزه های دینی و هدایتی آمده است. این تعبیر در سوره یوسف آمده است که پنجاه و سومین سوره است و هنوز شصت و یک سوره دیگر قرآن نازل نشده بود: لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (یوسف،111)

چنین توصیفی برای الواح حضرت موسی هم آمده است:

ثُمَّ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذی أَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ (انعام، 154)

وَ کَتَبْنا لَهُ فِی اْلأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ (اعراف، 145)

ادامه دارد.

سلام (7)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"
"

* س: «در تعبیر قرآن شریعت حضرت محمد (ص) اکمال یافته و بر اساس آگاهی الهی به مصالح آدمیان ، خاتم شرایع و ناسخ همه آن هاست. «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکلّ شئ علیماً».

ج: به چه دلیل قرآن ناسخ همه شرایع گذشته است؟ این با نص قرآن مخالف است که خطاب به اهل کتاب می فرمایید: شما بر چیزی نیستید مگر این که به کتابتان عمل کنید. اسلام عمل به تورات و انجیل را از اهل کتاب خواسته و این با منسوخ بودن آنها سازگار نیست.

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (مائده،68)

قبل از آن آمده است: وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنینَ (43) إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدًى وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ اْلأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَناً قَلیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (44) وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ اْلأَنْفَ بِاْلأَنْفِ وَ اْلأُذُنَ بِاْلأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45) وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ اْلإِنْجیلَ فیهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ (46) وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ اْلإِنْجیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (47) وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ (48)

خاتم الانبیاء بودن دلیل بر ناسخ بودن شرایع گذشته نیست. پیامبر خاتم است و در عین حال شرایع گذشته را برای پیروانشان به رسمیت شناخته است.







ادامه دارد.

سلام (8)

سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س: «آیا به عنوان یک اصل فراگیر می‌توان این نظر را مطرح کرد که هر چه در ظرف تاریخ نشسته محکوم تاریخی بودن است؟ همچنان که پیداست این ادعا یک کبرای کلی فلسفی است. بی‌گمان این موجبه کلیه یک قضیه بدیهی نیست، بنابراین نیازمند برهان است. گزاره یاد‌شده فاقد برهان و دارای موارد نقض روشن است. روح انسان پدیده ای تاریخی است، اما پس از پیدایش، فنای تاریخی و فیزیکی نداشته دارای آثار ابدی است. بنابراین ملازمه‌ای عقلی میان پیدایش در زمان معین و عصری بودن نیست. در این جا مغالطه ای صورت گرفته و اصل تغییر پذیری و عدم ثبات که مختص پدیده ها و ترکیبات مادی جهان است، به تمامی پدیده ها و حتی تمام حقایق تعمیم داده شده است. آن چه مسلّم است آن است که «طبیعت » نمایشگاه «قوه و فعل» و تغییر و «شدن» دائمی است اما ماهیت «علم» که هویتی مجرد دارد، محکوم خصائص عمومی ماده نیست. همچنان که حقیقت «یعنی قضیه ذهنی مطابق با واقع» نیز دارای صفت «دوام» است، هرچند موضوع آن از امور طبیعی این عالم باشد مانند: «فلزات در اثر حرارت منبسط می شوند» «یا ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد شاگرد افلاطون بوده است».

ج : باید نخست روشن کرد که تاریخی بودن قرآن به چه معناست. این که گفته شود، علم در تاریخ به وجود می آید، اما چون مجرد است، در قید زمان و تاریخ نیست، سخن بی ربطی است. تاریخی بودن قرآن به این معناست که قرآن ناظر به تاریخ نزولش است و خطاب به قوم پیامبر اسلام(ص) نازل شده و با توجه به معهودات آنان سخن گفته است.
این هم منافاتی با جاودانگی قرآن ندارد. قرآن تا وقتی که مردمانی هستند که آن را بخوانند و به آن عمل کنند، باقی است.
البته پاره ای از آیات بر اثر گذشت زمان بلاموضوع و غیر قابل استناد شده است؛ مثل ظهار و نسیء و برده داری و مانند آنها.
تردیدی نمی توان داشت که دو سوم قرآن که راجع به معاد و توحید و نفی شرک است، ناظر به مشرکان عرب عصر نزول بوده است. شکی نمی توان داشت که آیات قرآن ناظر به مقتضیات و حوادث و سئوالات عرب عصر پیامبر نازل شده است.
تاریخی بودن قرآن یعنی همین، و این نیز قابل انکار نیست





ادامه دارد.

سلام (9)

سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

* س: «اگر با متنی سر و کار داشتیم که مطابق فرض، سخن خدای منزّه از محدودیت‌ها و نقصان‌های اجتناب ناپذیر حیات بشری است، به صرف این که این سخن در تاریخ معینی بیان شده، نمی‌توان آن را محکوم قاعده تاریخیت دانست؛ زیرا دلیلی وجود ندارد تا مجوّز تعمیم قانونی که موضوع آن «سخن انسان» است بر غیر موضوعش شود. »

ج: سخن خدا در قالب سخن بشر گفته شده و لذا ملزومات سخن بشر را دارد. کلام خدا مخلوق خداست و صفت فعلی خدا تلقی می شود؛ نه صفت ذاتی خدا. مگر هرچه منسوب به خدا شد، فراتاریخی است و در بند تاریخ و زمان نیست؟

ادامه دارد.

سلام (10)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س: «دردو آیه ذیل عربی بودن و تفصیل ‌یافتگی قرآن کریم در ساختار زبان به صراحت به خداوند نسبت داده شده است. «انا جعلنا قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم»؛ «تنزیل من الرحمن الرحیم کتب فصلت، ءایته قرءاناً عربیّاً لقوم یعلمون»؛ «کتاب احکمت ایاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر»

آقای طباطبایی حتی در آیه ای که ایهام نزول معنایی قرآن می رود یعنی « نزل به الروح الامین علی قلبک» می نویسد: ضمیر در «نزل به» به قرآن برمی گردد به عنوان این که سخنی است ترکیب یافته از الفاظی که دارای معانی حقیقی است. چه این که الفاظ قرآن نیز همانند معانی آن نازل شده و بر گزیده خداست و از سوی خدا نازل شده است، همچنان که از ظاهر تعبیر های :«فاذا قرأناه فاتبع قرآنه» ، «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق» و مانند این ها استفاده می شود. بنابر این نظری که بگوید روح الامین معانی قرآن را بر پیامبر (ص) نازل کرده و پیامبر آن را به الفاظ عربی تعبیر کرده ، فاقد اعتبار است.

از سوی دیگر اعجاز قرآن که منشأ‌ برتری ذاتی آن از هر کلام دیگر است تنها به جنبه معنا برنمی‌گردد، بلکه مقاصد هدایتی وحی درقالب همین ساختار ترکیبی ومهندسی برخاسته از علم الهی مبدأ برتری ذاتی قرآن و تمایز آن از هر سخنی حتی سخنان شخص حضرت محمد(ص) گشته و تحدی را می‌آفریند. «ام یقولون تقوله بل لایؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین»

ج: این که قرآن را خدا نازل کرده و هم لفظ و هم معنایش از خداست، چه ملازمه ای با فراتاریخی بودن قرآن دارد. بلی. خداوند قرآن با لفظ معنایش در تاریخ خاصی و ناظر به شرایط تاریخی خاصی نازل کرده است.






ادامه دارد.

سلام (11)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"
س: «قرآن به حسب سنت «ان من شییء الّا عندنا خزائنه و ما ننزله الّا بقدر» (نه بی سابقه که از پی گذر دوران ها و فراهم شدن زمینه‌های مناسب برای پذیرش شریعت ختمیه الهی نزول یافته است. براساس این نگرش قرآن وتمامی اجزا و درون مایه‌هایش نه از سر اتفاق، که به علم پیشین و فعل حکیمانه الهی از پیش تعیّن یافته و در موقع مقتضی نازل شده و بر رخدادهای عصر نزول انطباق یافته است. بر این اساس زمینه‌ها، پیش‌آمدها، پرسش‌ها و واقعیت‌های موجود دوران نزول علت تامه نزول قرآن به شمار نمی آیند که با از میان رفتن آن‌ها نقش و کارکرد قرآن نیز از میان برود.»

ج : این آیه ناظر به نزول قرآن نیست؛ بلکه ناظر به نزول باران است و خداوند در آن می فرماید، ما هر اندازه که بخواهیم نازل می کنیم. گواه این معنا سیاق آیه است:

وَ اْلأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْزُونٍ (19) وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ (20) وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (21) وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ (22) حجر
در اینجا گفته شده است، رزق شما که کنایه از باران است، به دست ماست. ما آن را جز به اندازه معلومی نازل نمی کنیم. خزینه های آن نزد ماست و ما خازن آنها هستیم.

بنابراین بر اساس آن نمی توان گفت که خزائن قرآن نزد خداست و خدا هر زمان یک مقداری از آن را نازل می کند.

ادامه دارد.

سلام (12)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"
* س: «زبان عرف بشری خواه ناخواه به نوعی از سطح فهم، فرهنگ و آگاهی های گویندگان انسانی و محدودیت های آنها متأثر است وکهنگی می پذیرد. اما آیت جاویدان خدا قرآن که گویای حقایق پایداراست محکوم فرسایش زمان و غبار بطلان نشده، زبان و پیام مانای آن برای همیشه تاریخ می ماند «القرآن لا یخلق» حضرت علی (ع) فرمود «واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحدٍ قبل القرآن من غنی.... ما توجّه العباد الی الله تعالی بمثله» آگاه باشید؛ هیچ کس پس از داشتن قرآن بیچارگی ندارد و هیچکس پیش از داشتن قرآن بینیازی نخواهد داشت ... هیچ چیز همانند قرآن وسیله روی آوردن بندگان به سوی خدا نیست.»

ج: این که قرآن کهنگی نمی پذیرد، مجمل است. اگر کهنگی به این است که برخی یا تمام آیاتش مربوط به موضوعاتی باشد که در عصر نزول بوده و دیگر مصداقی ندارد، قرآن هم کهنه شده است؛ چون از پرستش بت های لات و منات و عزی سخن گفته است؛ حال آن که بعد از فتح مکه و شکسته شدن بت های کعبه دیگر موضوعش از بین رفت. یا احکام برده داری که پس از بین رفتن برده داری، احکام مربوط هم بلاموضوع شد.

اگر منظور این است که از آیات قرآن می شود، در اعصار دیگر هم برای هدایت بهره برد، مگر از کدام کلام اخلاقی در نمی توان بهره برد؟ آیا احادیث معصومین دیگر قابل استفاده نیستند؟ آیا آموزه های اخلاقی دیگر کتب آسمانی مثل تورات و انجیل قابل بهره برداری نیست؟

* س: «پیامبر خدا فرمود: برتری قرآن بر دیگر گفتهها چونان برتری خداوند بر آفریدگان وی است. نتیجه این نظریه زبانی آن است که برای تفسیر وشناخت مقاصد قرآن، افزون بر ابزارها ومنابع عمومی در تفسیر سایر متون، یک رشته شرایط دیگر نیز ملحوظ است.»

ج: به چه دلیل این تفاوتی که در این حدیث آمده، مربوط به زبان قرآن است؟ چرا به لحاظ علو مضامین آن نباشد؟ چه قرینه ای در این روایت هست که به استناد آن برتری کلام خدا بر کلام بشر را به جهت زبان آن می دانید؟


ادامه دارد.

سلام (13)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

* س: «ریشه های اصلی عرفان اسلامی در اشارات قرآن کریم و آیات توحیدی آن مکنون است که خدا را اوّل و آخر، ظاهر و باطن (حدید، 3)، نور آسمانها و زمین (نور، 35)، همراه همه اشیا (حدید، 4) و قیّومِ (بقره، 255) همه چیز توصیف می کند، که خدایی جز او نیست، و انسان را به یک حیات سرشار معنوی در پیوند با مبدأ جهان فرا می خواند (انفال، 24).»

ج : آیا از این سخن منظور این است که خداوند در این آیات مورد اشاره به زبان عرفانی سخن گفته است؛ نه زبان عرفی؟ اگر چنین است:

اولاً، معنای عرفی آنها کدام و معنای عرفانی آنها کدام است؟

ثانیاً، آیا عرب عصر نزول که از عرفان سررشته ای نداشتند، مراد این آیات را فهمیدند یا نه؟

اگر فهمیدند که باید گفت، زبان قرآن عرفی است؛ نه عرفانی، و اگر نفهمیدند، باید گفت: این ناقض فصاحت و بلاغت قرآن است؟ چرا خداوند مقصودش را به گونه ای واضح که آنان بفهمند، نگفت؟ آیا می خواست، آنان را به گیجی و گمراهی بیاندازد؟

واقعیت این است که خداوند در تمام آیات و از جمله همین آیاتی که صاحب طرح آورده است، به زبان عرفی و قابل فهم عرب عصر نزول سخن گفته و آنان هم به درستی مراد الهی را دریافته و به گیجی و گمراهی هم نیافته اند. مراد تمام آیات از جمله همین آیات از سیاقشان قابل درک است. کافی است، به صدر و ذیل این آیات نظر افکنده شود و معنای مراد آنها مکشوف گردد

ادامه دارد

سلام (14)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س : به نقل از علامه طباطبایی نوشته است: «پیامبر(ص) و عترت(ع) جملاتی را با این مضمون فرموده اند که: قرآن دارای بواطن است و همه قرآن دارای تأویل است. تأویل آن هم مستقیماً از راه تفکر قابل درک نیست، چنانکه از راه لفظ نیز قابل بیان نمی باشد و تنها پیامبر و پاکان اولیای خدا، که از آلایشهای بشری منزّه اند، می توانند از راه مشاهده آنها را بیابند.»

ج : این تأویل و باطن قرآن چیست و چه نسبتی با ظاهر و مدلول عرفی آیات دارد؟ آیا میان آنها ملازمه منطقی برقرار است یا از سنخ تداعی معانی و آسمان و ریسمانی است؟

اگر از سنخ ملازمه منطقی است، این به قرآن اختصاص ندارد. هر کلامی لوازم منطقی می تواند داشته باشد.

اگر از سنخ تداعی معانی است، چطور می توان ذهنیات خاص اشخاص و گروه ها را به قرآن نسبت داد؟ آیا آن تفسیر به رأی نیست؟ آن چه تفاوتی با تفسیر به رأی دارد؟

* س: «شیعه با اعتقاد به باطن داشتن قرآن، تأویل آیات را تنها در زمان واحد و برای اهل آن روزگار جاری ندانسته؛ بلکه معتقد است که در هر دوره از روزگار، آن را تأویلی است که جریان می یابد. روایت «یجری کما تجری الشمس و القمر»، از امام باقر(ع) متضمن جریان و سریان معانی قرآن در طول روزگاران است. این معانی نوین بنابر اصطلاح طباطبایی«جری» نام دارد. با پذیرش ظهر و بطن و تنزیل و تأویل قرآن، و همین سان محکم و متشابه که قرآن خود بر آن تصریح کرده، زمینه مساعدی برای تأویل گرایی عرفانی گشوده شد. از نظر متصوفان، متن قرآن ورای معنای لفظی دارای باطنی است که از طریق الهام (روان شناختی) قابل دریافت است.»

ج: آیا الهامات و القائات عرفانی را بدون این که ملازمه منطقی به آیات قرآن داشته باشد، می توان به آنها نسبت داد؟ مگر کشفیات و القائات عرفانی خود حجیت دارند؟ چه ضابطه ای وجود دارد که با آن بتوانیم کشفیات عرفانی اشخاص را تشخیص بدهیم که رحمانی است یا شیطانی؟ به علاوه به فرض آن که تشخیص دادیم، کشفیات کسی رحمانی است، چه دلیلی دارد، آن را به آیات قرآن منتسب کنیم؟ آیا هر کشف عرفی را به هر آیه ای می توان نسبت داد؟ وگرنه چه ضابطه ای وجود دارد که بدانیم یک کشف عرفانی به فلان آیه مربوط است و به بهمان آیه مربوط نیست؟

ادامه دارد.

سلام (15)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

س : «کاربرد عناوین نور و ظلمت، بصیرت و نابینایی، معامله با خدا، رزق، ایمان، کرامت، تقوا تا حاقّه و صاخّة و اشراط ساعت و مانند اینها، در بردارنده مفاهیمی نو و حقایقی تازه درباره حیات، هستی و انسان و رابطه انسان با خدا بود که پیش ازآن سابقه نداشت.»

ج : چطور سابقه نداشت؟ آیا پیش تر هرگز این الفاظ به کار نرفته بود و خداوند این الفاظ را از آسمان آورده است؟ یا به کار رفته بود، اما به معنای حقیقی، نه به معنای مجازی، و خداوند آنها را به معنای مجازی به کار برد؟

اولاً، این ادعاست و باید ثابت شود. در حالی که متون جاهلی بررسی نشده و بر آن اشرافی وجود ندارد، چگونه ادعا می شود که به معانی مجازی به کار نرفته است؟

ثانیاً، به فرض آن که به معانی مجازی به کار نرفته باشد، آیا خداوند بدون قرینه آنها را به معانی مجازی به کار برد یا با قرینه؟

اگر گفته شود، بی قرینه، گفته خواهد شد که این خلاف فصاحت و بلاغت است، و اگر گفته شود، با قرینه، گفته می شود، این چیزی است که در زبان عرفی رایج است و چیزی نیست که نو باشد و خدا برای اولین بار چنین کرده باشد.

ادامه دارد.

سلام (16)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

* س: «ضلالت از ریشه ضل در لغت به معنای از بین رفتن وتباه شدن است. این واژه با اشتقاقات خود در قرآن در معنی لغوی آمده است مانند: «ألم یجعل کیدهم فی تضلیل»، «قال علمها عند ربی فی کتاب لا یضل ولا ینسی»، و در معنی خاص دینی قرآنی یعنی گمراهی آمده است مانند: «ومن یتبدل الکفر بالا یمان فقد ضل سواء السبیل».

ج : به چه دلیل ضلالت به معنای گمراهی در دوره جاهلی به کار نمی رفته است؟ این که این الفاظ در قرآن به معنایی به کار رفته که در جاهلیت سابقه نشده، خلاف واقع است. برای مثال، در اشعار جاهلی ملاحظه می شود که ضلالت به معنای گمراهی به کار رفته است. یکی از شواهد آن مصرع ذیل از عنترة بن شداد است:
ولم تفرقوا بین الضلالة ِ والرُّشدِ (العصر الجاهلی، عنترة بن شداد، رقم القصیدة : 10681)

* س : « تمام آیات قرآن در عین برخورداری از زبان ظاهر،مشتمل بر زبان باطن نبز هست. ازاین منظر قرآن زبانی سهل و ممتنع دارد. قرآن یک سطح رویین دارد که به منظور اتمام حجت و حد نصاب هدایت، برای همگان قابل فهم ا ست، اما جز این، قرآن دارای مراتبی ژرف و حقایقی متعالی است که در پرتو شرایط خاص معرفتی و نفسانی و با نگرش جامع اجتهادی ، لایه هایی از آن برای انسان های فرهیخته قابل اکتشاف است و مکنونات آن نیز مختص به مخلَصین از اولیاء الهی «مطهرون» است.»

ج : این باطن چیست که قرآن دارد؛ اما کلام متعارف بشری ندارد؟ اگر لوازم معناست که با کلام بشری همسان است و اگر تداعی معانی است که قابل انتساب به هیچ کلامی نیست، چه رسد به کلام خدا.

این سخن صرف ادعاست و مبهم. لایه و مرتبه داشتن هیچ معنای روشنی ندارد

ادامه دارد.

سلام (17)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

با سلام مجدد و عرض ادب
فرمايش جنابعالي را در مورد بخشي از آيات قرآن ، مثلا"در خصوص بيان احكام ( كه شنيده ام كمتر از ده درصد كل آيات ميباشد) صحيح ميدانم. ولي چطور ميتوان آياتي از قبيل (الله نور السموات و الارض...) را بدون توجه به تفاسير عقلاني بزرگاني از ابن سينا گرفته تا علامه طباطبايي درك نمود.
پاسخ

سلام. همان طور كه عرب عصر نزول فلسفه نخوانده اين آيات را درك كرده، ما هم مي توانيم درك كنيم. الله نور است، مسلما به اين معنا نيست كه او مثل خورشيد نور است؛‏ يعني او مثل قرآن نور است؛ يعني هدايت مي كند. الله نور آسمان ها و زمين است؛ يعني آنها را هدايت مي كند.



به نام خدا - با عرض سلام و احترام
اينجانب به دليل كم سوادي در علوم قرآني ،برداشتم از بطون قرآن را با يك مثال تبيين ميكنم:(ديدگاههاي افراد مختلف نسبت به يك صندلي چوبي)!
1- عامه مردم:صندلي
2-نجار:قطعاتي خراطي شده از چوب ساج كه با اتصالات كام و زبانه و مقداري چسب چوب ...3-شيميدان مولكولي:تعداد زيادي مولكول... كه با پيوند ...
3-فيزيكدان كلاسيك: تعدادي اعضاي باربر جهت انتقال بارهاي استاتيكي ناشي از...
‌4-شيميدان مولكولي:تعداد زيادي مولكول... كه با پيوندهاي...
فيزيكدان كوانتومي:تجمعي از ذرات زير اتمي با حالت شگفت انگيز لامكاني(سوپرپوزيشن) و همبستگي كوانتيك كه از لحاظ تئوري اين ذرات را فقط ميتوان تا ابعاد 10 به توان33 - سانتيمتر رصد نمود( و نه كوچكتر از آن)...
به نظر من همه به نوعي درست ميگويند ولي حقيقت از مجموع نظرات آنها نيز بزرگتر است.


پاسخ



به نام خدا و با سلام. اما آن كه مي گويد: برو روي صندلي بنشين، هر كه مي خواهد باشد، چه آدم عادي و چه نجار و چه شيمدان، يك معنا را قصد مي كند و آن كه اين جمله را مي شنود، فقط همان يك معنا را مي فهمد و كاري به اجزاء و عناصر تشكيل دهنده و نظاير آن ندارند. در زبان طبيعي صندلي بر همين معنايي كه متفاهم گوينده و شنونده زبان است، اطلاق مي شود و به كار مي رود

ادامه دارد

سلام خدمت مرشد عزیز شما میتونیدتفسیر المیزان ج3ص78وج8ص27به بعد رامطالعه بفرمایید

سلام خدمت مدير محترم انجمن تفسير و علوم قرآني

انتظار اين جانب اين بود كه بزرگواري چون شما اين موضوع (زبان قرآن) را بيان مي نمود و ضمن شرح آن جوانب و تواناييها و هم نواقص احتمالي را شرح مي داديد و دوستان فيض مي برديم.

از بابت راهنمايي متشكرم.

سلام (18)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"

"هيچ دليل عقلي و نقل معتبري بر اين که مخاطبان قرآن همه مردم در هر عصر و مصر هستند، به چشم نمي خورد. "

سوال : دليل لطف که مهمترين دليل عقلي بر لزوم نبوت و ارسال رسل است همه انسانها را مشمول اين لطف مي داند لذا انحصار اين لطف به زمان عصر نزول وحي وجهي ندارد بلکه بايد کتاب منزل کتابي در بردارنده تمام نيازمنديهاي انسان تا قيام قيامت باشد و قرآن چنين است و در حديث است که امام معصوم پرسيدند چرا قرآن هميشه تازه است و امام فرموده اند چون قرآن براي مردم يک زمان دون زمان ديگر نازل نشده بلکه براي همگان نازل شده است لذا در هر عصر و زماني تازه است
ظاهرا نظريه پرداز عزيز عنايتي به روايات اهل بيت عليهم السلام نداشته اند

پاسخ

سلام، اولاً، عام بودن لطف مستلزم عام بودن مخاطبان قرآن نيست. همين كه قرآن به زبان عرب عصر نزول است و همين كه تنها موضوعات مبتلا به آنان در قرآن آمده است و همين كه تمام ضماير خطاب ناظر به آنان است و بسياري از قرائن ديگر مؤيد اين است كه مخاطبان قرآن عرب عصر نزول اند. اما در عين حال، همه مردم از تمام اعصار مي توانند از هدايت قرآن بهره برداري كنند. ثانياً، تازگي قرآن به اين است كه پيوسته مورد مراجعه قرار بگيرد و گرنه قرآن نيز مانند ساير كتاب ها كهنه و مندرس مي شود. ثالثاً، آيا انكار مي شود كه در قرآن از موضوعاتي سخن رفته است كه ديگر مطرح نيست؛ مثل احكام برده داري، نسيء،‏ ظهار و مانند آنها. رابعاً، در خود روايات اهل بيت آمده است كه قرآن خطاب به عرب نازل شده است.

سلام (19)
سوال و جواب در رابطه با نظريه " زبان عرفي قرآن"


سوال :

سلام .اگر معيار عرفي بودن زبان قران را بپذيريم ،و انحصار مفاهيم قران را به سطح فهم مخاطب عصر نزول مقيد کنيم. جامعيت قران چه مي شود.چه ؛ باور بر اين است که قران جامع تمام مفاهيم است.


پاسخ



سلام. قرآن هرگز جامع نيست و گرنه لزومي نبود به سنت مراجعه شود. در قرآن برخي از آموزه هاي ديني آمده و بسياري نيامده است. به علاوه به قرآن كه نمي توان هر معنايي را نسبت داد. بايد آن معنا با قرآن ربط داشته باشد. آن هم ربط عقلي و منطقي، نه ربط آسمان و ريسماني، و گرنه تفسير به رأي ممنوع نبود. تفسير به رأي يعني نسبت دادن معاني بي ربط به قرآن 0

سلام خدمت مرشد عزیزتفسیر آیه ذیل راحتما مطالعه بفرمایین :
(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه‏اى گفت: «به لانه‏هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‏فهمند!»
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُون(18نمل )

پیام;156503 نوشت:
سلام خدمت مرشد عزیزتفسیر آیه ذیل راحتما مطالعه بفرمایین : (آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه‏اى گفت: «به لانه‏هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‏فهمند!» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُون(18نمل )

سلام علیکم و رحمة ا...

حاج آقا دوست داشتم همون جور که ترجمه کردین زحمت تفسیرش رو هم می کشیدین.چرا زکات دانش رو این جوری نصف و نیمه میدی عزیز دل.

بحث رو باز کن روشن بشیم.

morshed;156435 نوشت:
سلام، اولاً، عام بودن لطف مستلزم عام بودن مخاطبان قرآن نيست. همين كه قرآن به زبان عرب عصر نزول است و همين كه تنها موضوعات مبتلا به آنان در قرآن آمده است و همين كه تمام ضماير خطاب ناظر به آنان است و بسياري از قرائن ديگر مؤيد اين است كه مخاطبان قرآن عرب عصر نزول اند. اما در عين حال، همه مردم از تمام اعصار مي توانند از هدايت قرآن بهره برداري كنند

سلام
بزرگوار
ظاهرا شما به دلیل توجه کافی نفرموده اید
دلیل لطف می گوید از آن جهت که انسان دارای استعداد کمال است نیازمند هدایت الهی است و چون مانعی از لطف خدا نیست پس ارسال رسل لازم است . آیا شما در این برهان چیزی که این لطف را خاص مردم زمان عصر نزول کند می یابید ؟
دیگر اینکه انسانها در هر عصر و زمانی ابتلائات خاص خود را دارند که تنها دین می تواند راه روشن سعادت را در آن ابتلائات مشخص کند و اگر این راه به نحو خاص یا تحت عنوانی عام برای همگان مطرح نشود چطور هر قومی و ملتی در شرایط خاص خود از آن برخوردار شوند ؟ و ظاهرا خود شما نیز به مساله بهره مندی آیندگان از قرآن اشاره ای فرموده اید که نشان دهنده پذیرش ضمنی این مطلب است چه اینکه اگر زبان و احکام و تعالیم قرآن منحصر در عصر نزول باشد وجه عامی برای استفاده دیگران نمی ماند و اگر وجه عام در کلام وجود داشته باشد پس خطاب عام و مخاطب خاص است و خاص بودن مخاطب به جهت قرار گرفتن کلام الهی در زمان است هرچند موضوع خطاب منحصر در مخاطبین نیست

morshed;156435 نوشت:
ثانياً، تازگي قرآن به اين است كه پيوسته مورد مراجعه قرار بگيرد و گرنه قرآن نيز مانند ساير كتاب ها كهنه و مندرس مي شود.

در روایت چنین بیان نشده است بلکه در روایت ( ظاهرا روایت امام رضا ع ) به این امر تصریح شده که قرآن اختصاص به مردمی دون مردم زمان دیگر ندارد و این دقیقا خلاف نظریه مطروحه است . به عبارت دیگر وجه عام وجود انسانی که در همه انسانها مشترک است مورد خطاب قرآن است که برای همه افراد در همه دورانها نو و تازه است .
morshed;156435 نوشت:
ثالثاً، آيا انكار مي شود كه در قرآن از موضوعاتي سخن رفته است كه ديگر مطرح نيست؛ مثل احكام برده داري، نسيء،‏ ظهار و مانند آنها. رابعاً، در خود روايات اهل بيت آمده است كه قرآن خطاب به عرب نازل شده است.

وجود احکام خاصی که تکلیف مومنان را در یک عصر مشخص کند هیچ دلالتی بر عصری بودن قرآن نیست . چرا در مقابل این چند حکم معدود این همه حکم عام که منحصر در هیچ عصر و زمانی نیستند مورد توجه قرار نمی دهید ؟ نماز ، روزه زکات خمس جهاد اخلاقیات و معارف ووووو
ضمن اینکه حکم موجود است و هرگاه موضوع آن عود کند حکمش مشخص است . باید توجه داشته باشید که امثال این احکام قرنها مورد ابتلای امت اسلامی بوده است و قابل قبول نیست قرآن نسبت به این نیاز فراگیر و طولانی سکوت کند .

morshed;156439 نوشت:
سلام. قرآن هرگز جامع نيست و گرنه لزومي نبود به سنت مراجعه شود. در قرآن برخي از آموزه هاي ديني آمده و بسياري نيامده است.

ظاهرا برادر بزرگوار ما علاوه بر عدم عنایت به امثال شریفه : و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ، نسبت قرآن و سنت را نیز متوجه نشده اند . هیچ عالم مسلمانی سنت را در مقابل قرآن و جابر نقص آن نمی داند بلکه سنت تماما بر قرآن متفرع است . یعنی تمام سنت متخذ از قرآن است . قرآن به مثابه قانون اساسی است که مفسر رسمی آن حکم موضوعات جزئی را با استفاده از آن بیان می کند . در روایت هم قرآن را ثقل اکبر و اهلبیت را ثقل اصغر نام نهادند لذا وجود سنت نه تنها دلیل بر عدم جامعیت قرآن نیست بلکه تاکید بر جامعیت آن است . منصب معصومین ع منصب تفسیر و تبیین قرآن است نه منصبی جدا از تعالیم و معارف قرآن کریم .
حال بفرمایید کدامیک از تعالیم اسلام در قرآن نیست ؟

morshed;156439 نوشت:
به علاوه به قرآن كه نمي توان هر معنايي را نسبت داد. بايد آن معنا با قرآن ربط داشته باشد. آن هم ربط عقلي و منطقي، نه ربط آسمان و ريسماني، و گرنه تفسير به رأي ممنوع نبود. تفسير به رأي يعني نسبت دادن معاني بي ربط به قرآن

آنکس که مفسر رسمی قرآن است ربطش را می داند و ما هم با تمسک به هردو ( قانون و تفسیر مفسر رسمی ) به اندازه توش و توان خود از آن بهره مند می شویم .
موفق باشید

سلام مرشد عزیزدرمراحعه به اون فوائد زیادی برای شماست

پیام;156871 نوشت:
سلام مرشد عزیزدرمراجعه به اون فوائد زیادی برای شماست

ای پنهان ز دیده به خدا می سپارمت

چشم ! روی حرف شما نمی شه حرف زد.


امام صادق عليه السّلام فرموده‏اند:


«خداى تعالى، قرآن را براى زمان خاص و مردم معينى قرار نداد. از اين رو، تا روز رستاخيز، و در هر زمانى، نو و پيش هر مردمى تازه است.» (بحارالانوار/17/ 213)


امام باقر عليه السّلام فرمود:


«اگر چنين بود كه هر گاه آيه‏اى درباره مردمى نازل مى‏شد، با مرگ آنان، آن آيه هم بميرد، هيچ چيزى از قرآن بر جاى نمى‏ماند اما (چنين نيست) قرآن تا وقتى كه آسمان‏ها و زمين باشند، روان است و هر مردمى آيه‏اى (مرتبط با خود) خواهند داشت كه بخوانند.»( الميزان، 1/ 42)


بنابراين، در صورتى كه نزول قرآن به زبان عرف عرب عهد پيامبر، و از نظر محتوا هم سطح فهم و درك آنان دانسته شود، چيزى جز كهنگى آيات و عدم جاودانگى آن را در پى نخواهد داشت.


چنان كه علامه طباطبايى در اين زمينه مى‏نويسد: «قرآن براى هدايت جهانيان‏ نازل شده تا آنان را به ضروريات اعتقادى، اخلاقى و عملى راهنمايى كند و معارف نظرى را كه بيان كرده، حقايقى است كه به حالت خاص و زمان مشخص اختصاص ندارد و هر فضيلت يا رذيلتى را كه ياد كرده يا حكم عملى را كه تشريح نموده به فرد خاص و عصر خاص و معين مقيّد نيست.»(المیزان/1/ 42)



سلام (20)



سوال و جواب در رابطه با نظریه "عرفی بودن زبان قران"



سوال :


دلیل لطف می گوید از آن جهت که انسان دارای استعداد کمال است نیازمند هدایت الهی است و چون مانعی از لطف خدا نیست پس ارسال رسل لازم است . آیا شما در اینبرهان چیزی که این لطف را خاص مردم زمان عصر نزول کند می یابید ؟

پاسخ : خیر



سوال :


انسانها در هر عصر و زمانی ابتلائات خاص خود را دارند که تنها دین می تواند راه روشن سعادت را در آن ابتلائات مشخص کند و اگر این راه به نحو خاص یا تحت عنوانی عام برای همگان مطرح نشود چطور هر قومی و ملتی در شرایط خاص خود از آن برخوردار شوند ؟و ظاهرا خود شما نیز به مساله بهره مندی آیندگان از قرآن اشاره ای فرموده اید کهنشان دهنده پذیرش ضمنی این مطلب است چه اینکهاگر زبان و احکام وتعالیم قرآن منحصر در عصر نزول باشد وجه عامی برای استفاده دیگران نمی ماندو اگر وجه عام در کلام وجود داشته باشد پس خطاب عام و مخاطب خاص است و خاص بودن مخاطب به جهت قرار گرفتن کلام الهی در زمان است هرچند موضوع خطاب منحصر درمخاطبین نیست.
پاسخ :

زبان قرآن زبان عرف مردم عصر نزول است. نظریه عام بودن مخاطبان قرآنی در حالی از شهرت برخوردار است که حتی یک ندا یا ضمیر مخاطب در قرآن وجود ندارد که به صراحت همه مردم در هر عصر و مصر را مخاطب ساخته باشد؛ بلکه تمام آنها خطاب به عرب عصر نزول است. تردیدی نمی توان داشت که قرآن برای همه مردم در هر عصر و مصر هدایت بخش است؛ اما صرف عام بودن هدایت قرآن دلیل بر عام بودن مخاطبان قرآن نیست؛ چون قرآن در زمان و مکان خاصی نازل شده است و نزول قرآن در زمان و مکان خاص مخاطبان آن را محدود به کسانی می کند که در آن زمان و مکان حضور دارند. ادله جهانی و جاوید بودن اسلام، خاتم بودن پیامبر اسلام(ص) و نظایر آن هیچ ملازمه ای با عام بودن مخاطبان قرآن ندارند. اسلام می تواند جهانی و جاوید باشد و در عین حال مخاطبانش عرب حجاز عصر نزول باشد و نیز می توان پیامبر اسلام (ص)، خاتم پیامبران باشد و در عین حال مخاطبان قرآن همان عرب حجاز زمانش باشد.

سلام (21)

سوال و جواب در رابطه با نظریه "عرفی بودن زبان قران"

سوال :

وجود احکام خاصی که تکلیف مومنان را در یک عصر مشخص کندهیچ دلالتی بر عصری بودن قرآن نیست . چرا در مقابل این چند حکممعدود این همه حکم عام که منحصر در هیچ عصر و زمانی نیستند مورد توجه قرار نمی دهید؟نماز ، روزه زکات خمس جهاد اخلاقیات و معارف ووووو ضمن اینکه حکم موجوداست و هرگاه موضوع آن عود کند حکمش مشخص است . باید توجه داشته باشید کهامثال این احکام قرنها مورد ابتلای امت اسلامی بوده استو قابلقبول نیست قرآن نسبت به این نیاز فراگیر و طولانی سکوت کند .

پاسخ :

عرفي دانستن زبان كتاب دلالتي بر عصري بودن دين نيست ولي دليل بر تاريخمند بودن احكام هست.
احكام دو نوعند یا فطریات‌اند، نظیر عدالت ورزيدن و احسان كردن که همه با عقل فطری خود، حسن و درستی آنها را درک می‌کنند؛والبته اين نوع تعاليم عصري نيستند ؛ و یا قومیات است، نظیر اسب آماده کنید و....نظير احكام بيع ..وقصاص بردگان و زناي کنیزکان و بسیاری احکام دیگر ؛ و پیامبر اسلام(ص) این آداب و رسوم را تا جایی که با فطریات مخالفت نداشته، امضاء و تأیید کرده است.اين گونه احکام تاریخمندند و پس از گذشت زمان و تغيير جوامع و از بين رفتن زمينهی آن يا موضوعیت خود را ازدست می دهندومنسوخ مي شوند و يابه اقتضای شرايط تغيير مي كنند ، و بی تردید مصالح و مقتضیات هم ثابت نیست و تغییر آنها به عصر پیامبر اسلام(ص) اختصاص ندارد. بنابراین نسخ امری ساری و جاری است و امروزه هم شاهد تغییر احکامی هستيم که شرایط و مقتضیاتش را از دست داده اند؛ (چنان که نمونه آن هم اکنون در خصوص دیه تصادفات مصوب شده است، دیه زن و ذمی(اهل کتاب) با مرد مسلمان برابر است.)

سلام (22)

سوال و جواب در رابطه با نظریه "عرفی بودن زبان قران"

سوال :

قرآن اختصاص به مردمی دون مردم زمان دیگر نداردو این دقیقا خلاف نظریه مطروحه است . به عبارت دیگروجه عام وجود انسانی که در همه انسانها مشترک است مورد خطاب قرآن است که برای همه ا فراد در همه دورانها نو و تازه است.

پاسخ :

نظريه بر اين است كه زبان قرآن زبان عرف مردم عصر نزول است .و البته این نقطه قوت آن است چراکه می دانیم بر چه مبنایی باید در قرآن تدبر کنیم، و از سردرگمی بیرون میاییم و هم اینکه ساحت دین را از تفاسیر و باورهای بعضا نامربوط که هیچ ثمری جز ایجاد شبهه ندارد مبرا میدارد. در اینجا میان دو چیز خلط شده است: شمول هدایت قرآن و مخاطبان قرآن. قرآن برای تمام انسان ها هدایت بخش است چون معارف قرآن مطابق فطرت آدمی است، اما مخاطبان قرآن تمام انسان ها نیستند؛ به دلیل این که قرآن به زبان عربی عصر نزول است؛ نه به زبانی که قابل فهم همه مردم در همه زمان هاباشد. در قرآن به بت پرستان و اهل کتاب و مردم آن زمان خطاب شده است و در آن هیچ گروهی از کسانی که غیر عرب و غیر آن عصر باشد، مورد خطاب قرار نگرفته است. در قرآن از موضوعاتی سخن رفته است که معهود عرب عصر نزول بوده و در آن از موضوعی که راجعبه مردمان دیگر و مربوط به اعصار دیگر باشد، مثل بانک داری و بیمه و نظایرآنها سخن نرفته است.

سلام (23)

سوال و جواب در رابطه با نظریه "عرفی بودن زبان قران"



سوال :


آیا آیه : و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ، مبین این موضوع نیست که همه چیز در قران آمده و نشانه ی جامعیت قرآن نیست ؛ این با نظریه عرفی بودن زبان قران چطور جور درمیاید.

پاسخ :

تعبیر «تبیاناً لکل شیء» با توجه به سیاق آيه ، ناظر به ایراد مشرکان مکه بر پیامبر اسلام(ص)است؛ نه همه نیازهای دینی و هدایتی ، سنت هم در کنار قران قرار دارد.

به علاوه این آیه در سوره نحل قرار گرفته که هفتادمین سوره نازله است. چطور در حالی که چهل و چهار سوره دیگر قرآن نازل نشده است، در آن همه نیازهای هدایتی و دینی آمده بود؟

تعبیر «تفصیل کل شیء» هم هرگز دلالت ندارد بر این که در قرآن همه آموزه های دینی و هدایتی آمده است. این تعبیر در سوره یوسف آمده است که پنجاه و سومین سوره است و هنوز شصت و یک سوره دیگرقرآن نازل نشده بود: لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ ماکانَ حَدیثاً یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّشَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (یوسف،111)

چنین توصیفی برای الواح حضرت موسی هم آمدهاست:

ثُمَّ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذیأَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِرَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ (انعام، 154)

وَ کَتَبْنا لَهُ فِیاْلأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ (اعراف، 145

سلام (24)

سوال و جواب در رابطه با نظریه "عرفی بودن زبان قران"



سوال :
هیچ عالم مسلمانی سنت را در مقابل قرآن و جابر نقص آن قرار نمی داند بلکه سنت تماما بر قرآن متفرع است .

پاسخ :



بفرماييد، چيزهايي مثل شكيات نماز متفرع بر كدام آيه از قرآن است؟

سوال :

قرآن به مثابه قانون اساسی است که مفسر رسمی آن حکم موضوعات جزئی را با استفاده از آن بیان می کند . در روایت هم قرآن را ثقل اکبر و اهلبیت را ثقل اصغر نام نهادند لذا وجود سنت نه تنها دلیل بر عدم جامعیت قرآن نیست بلکه تاکید بر جامعیت آن است . منصب معصومین ع منصب تفسیر و تبیین قرآن است نه منصبی جدااز تعالیم و معارف قرآن کریم .



پاسخ :

تفسير را به چه معنايي مي گيرد؟ اگر بيان مراد باشد، قرآن فصيح و بليغ است و لااقل براي مخاطبان قرآن مراد مشخص بوده است و براي ديگران نيز در مواردي كه حاجت به بيان باشد، در حد يك ترجمه است. اگر مراد از تفسير بيان اجزاء و جزئيات باشد،‏اين هم در خود قرآن آمده،‏ مثل جزئيات ارث و هم در سنت. نيز هم در قرآن كليات آمده و هم در سنت. لاتنقض الشك باليقين يك قاعده كلي است كه در سنت آمده است. بنابراين ميان قرآن و سنت ازاين نظر تفاوتي نيست.
موضوع قفل شده است