چرا عمر می خواست سالم مولی حذیفه را جانشین خودش بکنه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا عمر می خواست سالم مولی حذیفه را جانشین خودش بکنه

سالم مولی حذیفه کجایی بود؟ چرا عمر میخواست بعد از خودش اونو خلیفه بکنه؟

[=century gothic]با سلام

[=Century Gothic]مسلم در صحيح خود روايت كرده است كه عبد الله بن عمر به پدرش گفت:«...مردم گمان دارند كه تو جانشين تعيين نكرده‏اى.براستى اگر شتر چرانى و يا گوسفند چرانى داشتى كه نزد تو مى‏آمد در حالى كه شتران و گوسفندان را به حال خود جا گذاشته بود،نظر مى‏دادى و مى‏گفتى او اهمال كرده است و تبهكار مى‏باشد،زيرا شبانى و مسؤوليت مردم مهمتر است.».
عبد الله مى‏گويد:سخنم مورد توجه او قرار گرفت،لحظه‏اى سرش را پايين انداخت و بعد رو به من كرد و گفت:اگر جانشين تعيين نكنم پيامبر (ص) هم جانشين تعيين نكرد.و اگر جانشين تعيين كنم به اين دليل است كه ابو بكر جانشين تعيين كرد... البته خليفه،در آغاز كار از تعيين شخص معينى خوددارى كرد.
ابن اثير در الكامل،و طبرى در تاريخ خود نقل كرده‏اند كه به عمر گفتند:اگر جانشينى تعيين مى‏كردى خوب بود و او در جواب گفت:«اگر ابو عبيده زنده بود به جانشينى تعيين مى‏كردم،و اگر پروردگارم از من سؤال مى‏كرد[مى‏گفتم]از پيغمبرت شنيدم كه او امين اين امت است.»
اگر سالم غلام ابو حذيفه زنده بود، جانشين قرار مى‏دادم و در جواب مؤاخذه پروردگارم جواب مى‏دادم:از پيامبرت شنيدم كه مى‏فرمود: «همانا سالم،خداوند بزرگ را به سختى دوست مى‏دارد».

[=century gothic]
شاید بد نباشد که بدانید جناب عمر اصلا به شورا معتقد نبود و از این رو نتنها عنوان [=century gothic]کرده بود [=century gothic]آقاي سالم (مولي أبي حذيفه) اگر زنده بود [=century gothic]خلافت را شورايي نمي‌كردم بلکه درمورد خیلیهای دیگر چنین سخنانی را گفته است

[=century gothic]آقاي إبن عبد البر (متوفاي 463 هجري) مي‌گويد:
[=century gothic]عن عمر أنه قال: لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري.
[=century gothic]عمر گفت: اگر آقاي سالم (مولي أبي حذيفه) زنده بود، من به هيچ‌وجه خلافت را شورايي نمي‌كردم.
[=century gothic]الإستيعاب في معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 2، ص 568 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج 2، ص 246 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج 16، ص 245 ـ الأعلام لخير الدين الزركلي، ج 3، ص 73 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج 15، ص 58 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 6، ص 370 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج 2، ص 186
[=century gothic]اين نشان مي‌دهد كه آقاي عمر اصلاً معتقد به شورا نبود.
[=century gothic]آقاي عمر بن شبة النميري (متوفاي 262 هجري) مي‌گويد:
[=century gothic]قال عمر بن خطاب: لو ادركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته.
[=century gothic]عمر بن خطاب گفت: اگر أبو عبيدة بن جراح زنده بود، من او را ولي و خليفه قرار مي‌دادم.
[=century gothic]تاريخ المدينة المنورة لإبن شبة النميري، ج 3، ص 886 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 268 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 216 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 413 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 16، ص 241 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 372 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 28
[=century gothic][=century gothic][=century gothic]

و لو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته.
اگر معاذ بن جبل زنده بود، من او را ولي و خليفه قرار مي‌دادم.
تاريخ المدينة المنورة لإبن شبة النميري، ج 3، ص 887 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 590 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 58، ص 403 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 28 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 738
و لو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.
اگر خالد بن وليد زنده بود، من او را ولي و خليفه قرار مي‌دادم.
تاريخ المدينة المنورة لإبن شبة النميري، ج 3، ص 887 ـ الآحاد و المثاني للضحاك، ج 2، ص 26 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 16، ص 241 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 372 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج 1، ص 28 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 739
اين خالد بن وليد، همان است كه عمر بن خطاب قسم خورد به خاطر تجاوز به همسر مالك بن نويره سنگسارش مي‌كنم.
در كتاب تخريج الأحاديث و الآثار آقاي زيلعي، جلد 2، صفحه 250 آمده است:
لو كان أبو عبيدة حيا لأستخلفته و لو كان معاذ حيا لأستخلفته و لو كان سالم حيا لأستخلفته.
اگر أبو عبيده بن جراح زنده بود، من او را خليفه قرار مي‌دادم و اگر معاذ بن جبل زنده بود، من او را خليفه قرار مي‌دادم و اگر سالم مولي أبو حذيفة زنده بود، من او را خليفه قرار مي‌دادم
هم‌چنين احمد بن حنبل نقل مي‌كند:
قال عمر: لو أدركني أحد رجلين، ثم جعلت هذا الامر إليه لوثقت به سالم مولي أبي حذيفة و أبو عبيدة بن الجراح.
عمر گفت: اگر اين دو نفر در قيد حيات بودند و من آنها را خليفه مي‌كردم، مورد وثوق من بودند: سالم مولي أبو حذيفة و أبو عبيدة بن جراح.
مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 20 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 4، ص 220 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 732 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 44، ص 427 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 3، ص 343 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج 1، ص 170 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 56 ـ تأويل مختلف الحديث لإبن قتيبة، ص 115 ـ المحصول للرازي، ج 4، ص 322
نتيجه اين‌كه خود جناب عمر بن خطاب معتقد به شورا نبود. يعني: «اگر خالد بن وليد و معاذ بن جبل و سالم و أبو عبيدة بن جراح زنده بودند، خلافت را شورايي نمي‌كردم. ولي چون اينها زنده نيستند، مجبور هستم خلافت را شورايي كنم».

موضوع قفل شده است