فرا ماده (ماوار الطبیعه)، افسانه یا واقعیت ؟

تب‌های اولیه

79 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرا ماده (ماوار الطبیعه)، افسانه یا واقعیت ؟

"پدیده هایی [="red"]وجود خارجی[/] دارند که امکان بررسی و سنجش آنها با [="red"]حواس[/] وجود دارد."

آیا پدیده ای هست که وجود دارد ولی در [="red"]قاعده عقلی[/] فوق صدق نمی کند ؟

من وقتی می بینم که بعضی افراد به وجود پدیده هایی مانند [="red"]فرشته های بالدار[/] اعتقاد دارند و یا تصور می کنند موجوداتی از جنس آتش به نام [="red"]جن[/] در حال زندگی در کنار آنها هستند، [="red"]بسیار متعجب [/]می شوم.

در مخیله من نمی گنجد که انسان عاقلی در گوشه ای تنها بنشیند و کتابی در دست گرفته و شروع به [="red"]حرف زدن با خود نماید[/] و بر این خیال باشد که پدیده ای غیبی به نام [="red"]خدا[/] در حال گوش دادن به مناجات های اوست.

به نام خدا

همیشه همه انسانها و مخلوقات توانایی های یکسان ندارند. مثلا چند سال پیش در اخبار معتبر صحبت از دختری روس بود که با نگاه به افراد بیماریهای آنها را تشخیص می داد. بنابراین ابزارهای احساس همیشه محدود به موارد عادی که ما می شناسیم نیست.
دانشمندی که موج الکترومغناطیس را معرفی کرد (ماکسول)، در زمان خود در محافل علمی مسخره شد. ولی الان همه با موبایل صحبت می کنند و حتی نمی دانند موج الکترومغناطیس چیست. موارد اینچنینی در عالم زیاد است.
یک میلیون سال پیش انسان اولیه نمی توانسته مانند ما صحبت کند و خیلی مفاهیم نبوده. ولی حالا صحبت کردن یک امر عادی است.
بنابراین اگر ما چیزی را نمی شناسیم دلیل بر نبود آن نیست.

aminj;153187 نوشت:
به نام خدا

همیشه همه انسانها و مخلوقات توانایی های یکسان ندارند. مثلا چند سال پیش در اخبار معتبر صحبت از دختری روس بود که با نگاه به افراد بیماریهای آنها را تشخیص می داد. بنابراین ابزارهای احساس همیشه محدود به موارد عادی که ما می شناسیم نیست.
دانشمندی که موج الکترومغناطیس را معرفی کرد (ماکسول)، در زمان خود در محافل علمی مسخره شد. ولی الان همه با موبایل صحبت می کنند و حتی نمی دانند موج الکترومغناطیس چیست. موارد اینچنینی در عالم زیاد است.
یک میلیون سال پیش انسان اولیه نمی توانسته مانند ما صحبت کند و خیلی مفاهیم نبوده. ولی حالا صحبت کردن یک امر عادی است.
بنابراین اگر ما چیزی را نمی شناسیم دلیل بر نبود آن نیست.

خوب پس حالا که دختری با چشم تشخیص پزشکی می دهد و یا دانشمندی را به گفته شما شخصی مسخره کرده است، چطور است که،

[="Red"] اسب تک شاخ،

پری دریایی،

دراکولا،

سفید برفی و هفت کوتوله،

سیندرلا،

غول چراغ جادو،

[/] و البته [="red"]پینوکیو و پدر ژپتو[/] را به لیست بلند بالای فرشتگان و اجنه اضافه کنیم. :Khandidan!:
زیرا می دانیم که مراکز تحقیقاتی بزرگ جهان هنوز به نتیجه ای درباره سرنوشت [="red"]پینوکیو [/]نرسیده اند.

ناقص بودن دانش بشر [="red"]دلیل[/] بر وجود پدیده های موهوم نمی باشد.

ali 79;153207 نوشت:
ناقص بودن دانش بشر دلیل بر وجود پدیده های موهوم نمی باشد

دلیل بر عدم وجود خیلی چیزهای به ظاهر غیر عادی هم نیست.
ضمنا دانش لزوما هر چیزی که شما می دانید نیست. بسیاری از علوم را بسیاری از افراد نمی شناسند، ولی آن علوم پا برجا هستند.

خیلی از کسانی که از برق استفاده می کنند، اصلا نمی دانند چیست. ولی کار خود را پیش می برند.

مفاهیمی مانند فرشته با نیروهای ذهنی و تفکر ارتباط دارند.

به هر حال کسانی که باید، با نیروهای غیر طبیعی سر و کار دارند و کار پیش می رود. تا حدود چهار سال پیش دانش متافیزیک به وجود چهار آسمان پی برده بود و حالا ممکن است بیشتر پیشرفت کرده باشند.
پیشرفتهای فیزیک هم نشان داده که ظاهرا همه چیز (حتی چیزی که ما به آن ماده می گوییم) ماهیتی مرتبط با انرژی دارد.

aminj;153308 نوشت:

مفاهیمی مانند فرشته با نیروهای ذهنی و تفکر ارتباط دارند.

کاملا درست است بهشت، جهنم، فرشته ها، اجنه، پری دریایی، سیندرلا، پینوکیو و پدر ژپتو با نیروی ذهنی مهمی به نام نیروی [="red"]تخیل[/] ارتباط دارند.

تخیل بسیار چیز مفیدی است و موتور محرک دانش در تاریخ بوده است اما مهم این است که هر گاه شخصی تصمیم می گیرد که وجود پدیده ای را[="red"] ادعا[/] کند برای اثبات ادعای خود [="red"]شواهد و مدارک[/] مادی و قابل آزمایش برای دیگران ارائه کند.

آنچه که راه آزمایش و بررسی آن برای دیگران بسته است، [="red"]تخیل[/] است.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- تمام اعتقادات و باورهای ما محدود به حواس پنجگانه نمی شود ، ما بعضی از باورهای خود را از راه استدلال عقلی به دست می آوریم . بعضی از باورهای خود را از راه گواهی دیگران بدست می آوریم (مثلا ممکن است من هیچگاه شهر پاریس را ندیده باشم ولی آن قدر گزارشات مختلف از شهر پاریس و فرهنگ مردم آن به من رسیده است که باور دارم شهری به نام پاریس وجود دارد )
فلذا اگر از استدلال عقلی به این نتیجه رسیدیم که موجوداتی ماورائی و غیر مادی وجود دارند ، باید پذیرفت . همچنین اگر عده ای که به صداقت آنها اعتماد داریم (انبیا و امامان) به ما خبر بدهند که موجوداتی ما ورائی وجود دارند ، باید بپذیریم .

- مطلب بعدی این است که موجودات غیر مادی به طور کلی از دایره درک ما خارج نیستند ، و افرادی که مراتبی از کمال را طی کرده اند قادرند در حالات عرفانی و کشف و شهود ، ملائک و موجودات ماورائی را درک کنند . راه کشف و شهود برای همه باز است ولی اگر ما به دلائلی نتوانیم از آن استفاده کنیم لااقل می توانیم به گزارشات متعددی(در ادیان و سنت های مختلف) که در این زمینه وجود دارد توجه کنیم.

- به طور کلی استفاده کردن از قوانین عالم طبیعی در مورد عالم ماورائی اشتباه است . ما در عالم مادی می توانیم از قوای مادی سنج خود استفاده کنیم ولی در مورد عالم یا عوالم غیر مادی هیچگاه نمی توان از ابزار مادی استفاده کرد . همان طور که نمی شود با گوش دید و با چشم شنید ، در مورد عالم غیر مادی هم نمی توان از قوای مادی استفاده کرد .

- برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به اندیشه پوزیتویست ها و نقد هایی که به اندیشه ی آنها وارد شده است مراجعه کنید . اندیشه پوزیتویسم (که طبق آن گزاره های دینی بی معنا بود زیرا قابلیت بررسی تجربی نداشت ) در اواخر قرن 19 و اوائل قرن 20 مورد نقد های اساسی واقع شد و جان سالم به در نبرد .

اگر در پاسخ ابهامی وجود داشت بفرمایید .
موفق باشید .

بیکرانگی;153340 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

- تمام اعتقادات و باورهای ما محدود به حواس پنجگانه نمی شود ، ما بعضی از باورهای خود را از راه استدلال عقلی به دست می آوریم . بعضی از باورهای خود را از راه گواهی دیگران بدست می آوریم (مثلا ممکن است من هیچگاه شهر پاریس را ندیده باشم ولی آن قدر گزارشات مختلف از شهر پاریس و فرهنگ مردم آن به من رسیده است که باور دارم شهری به نام پاریس وجود دارد )
فلذا اگر از استدلال عقلی به این نتیجه رسیدیم که موجوداتی ماورائی و غیر مادی وجود دارند ، باید پذیرفت . همچنین اگر عده ای که به صداقت آنها اعتماد داریم (انبیا و امامان) به ما خبر بدهند که موجوداتی ما ورائی وجود دارند ، باید بپذیریم .

- مطلب بعدی این است که موجودات غیر مادی به طور کلی از دایره درک ما خارج نیستند ، و افرادی که مراتبی از کمال را طی کرده اند قادرند در حالات عرفانی و کشف و شهود ، ملائک و موجودات ماورائی را درک کنند . راه کشف و شهود برای همه باز است ولی اگر ما به دلائلی نتوانیم از آن استفاده کنیم لااقل می توانیم به گزارشات متعددی(در ادیان و سنت های مختلف) که در این زمینه وجود دارد توجه کنیم.

- به طور کلی استفاده کردن از قوانین عالم طبیعی در مورد عالم ماورائی اشتباه است . ما در عالم مادی می توانیم از قوای مادی سنج خود استفاده کنیم ولی در مورد عالم یا عوالم غیر مادی هیچگاه نمی توان از ابزار مادی استفاده کرد . همان طور که نمی شود با گوش دید و با چشم شنید ، در مورد عالم غیر مادی هم نمی توان از قوای مادی استفاده کرد .

شخصی که می گوید کوه اورست، اهرام مصر یا شهر پاریس وجود دارد درباره ادعای خود مدرک ارائه می دهد، مثلا عکس های گرفته شده از آن مکان را نشان می دهد یا بر طبق نقشه مسیر رسیدن به آنجا را به شما نشان می دهد. و شما اگر[="red"] شک [/]دارید به راحتی به راه می افتید و آن مکان را خود می بینید.

یعنی بر خلاف تخیل، [="red"]راه [="red"]بررسی[/] ادعا باز است.[/]

اما اگر از کسی که می گوید پشت دریا ها شهری است که در آن کبوتر ها به فواره می نگرند بخواهید که یک عکس از آنجا به شما نشان بدهد یا آدرس آنجا را به شما بدهد نمی تواند و می گوید این شهر [="red"]تخیلی[/] است.

عالم فرا ماده همان قدر حقیقی است که [="red"]"شهر پشت دریاها" [/].

هر دو [="red"]تخیل شاعرانه[/] اند.

با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی

- ابتدا باید عرض کنم وقتی شما قسمتی از جواب بنده را نقل قول می کنید باید به تمام آن جواب بدهید در صورتی که از دلایل مختلفی که بیان شد ، تنها به یک دلیل اشاره داشتید و بقیه به قوت خود باقی بود .

- در مورد گواهی (مثلا از شهر پاریس ) منظور من این نبود که لزوما باید گواهی از امر مادی باشد ، منظور بنده این بود که یکی از راه های کسب باور گواهی (با شرایط خاص ) است .

- نکته ی بعدی اینکه در مورد امور ماورائی هم قرائن و نشانه هایی وجود دارد تا به ما ثابت کند که آن خبری که به ما رسیده است صحیح است . وقتی ما ادعاهای دین را که مدعی عالمی ماوراء ماده است را بررسی میکنیم ، (اگر ادعا ها صحیح باشد و اتفاق بیفتد) می توانیم قبول کنیم که ادعای عالم ماورائی صحیح است . مثلا اگر دین مدعی خالق ای است برای جهان که اوصاف چون حکمت و ... دارد ، ما می توانیم در جهان خارج بررسی کنیم و ببینم آیا واقعا این جهان خالقی داشته است ؟ اگر به این نتیجه رسیدیم که خالقی داشته است می توانیم سخن دین را در مورد وجود موجودی ماورائی که خالق جهان است ، بپذیریم .

- نکته ی بعد اینکه (همانطور که قبلا عرض شد) درک امور ماورائی غیر ممکن نیست و راه هایی وجود دارد که می توان از طریق آن به این درک رسید . (راه هایی که از راه تهذیب نفس چنین درک هایی را میسر میکند )

- در پایان خواهشمندم که پاسخ اول را دوباره مد نظر قرار دهید و اگر باز ابهامی وجود داشت بفرمائید.
موفق باشید

ali 79;153329 نوشت:
تخیل بسیار چیز مفیدی است و موتور محرک دانش در تاریخ بوده است اما مهم این است که هر گاه شخصی تصمیم می گیرد که وجود پدیده ای را ادعا کند برای اثبات ادعای خود شواهد و مدارک مادی و قابل آزمایش برای دیگران ارائه کند. آنچه که راه آزمایش و بررسی آن برای دیگران بسته است، تخیل است

شما همین الان می توانید نظریات اینشتین در مورد بمب اتم و تبدیل ماده به انرژی را درک کنید (چه برسد به آزمایش)؟ ولی اگر بمب را روی شهرتان بریزند کاملا اثر آن را می بینید.
در مورد نیروهای ذهنی هم خیلی چیزها را خیلی افراد نمی دانند. مثلا در مجله ای مرتبط با جنگ و ابزارهای آن بیان شده بود که با دانش سایکوترونیک (واژه سایکو با مفاهیم روانی ارتباط دارد) توانسته اند بمب را در منطقه ای منفجر کرده و در جای دیگر انرژی آن را آزاد کنند. حالا هی ما بیاییم و بگوییم این مسایل افسانه است. خود کشورهای ابرقدرت هم در این زمینه ها کارشناسان زیادی دارند.
مواردی هم که مرتبط با قیامت و فرشتگان هستند، تقریبا این طورند. در قرآن آمده (از موضع قدرت): "روزی که فرشتگان را ببینند برای مجرمین بشارتی ندارند". موجودات خوب ماورایی قدرت زیادی دارند، ولی صبر و حوصله زیادی هم دارند. به هر حال اگر ایمان نمی آورید زیاد برای آنها مساله ای نیست و حرفهایی که از جانب آنان زده شده برای خودتان خوب است (مثلا اگر گفته شده دزدی نکنید دلیل آن معلوم است یا از جمله دلایل ممنوعیت زنا مسایل بهداشتی است). یک پاسخ این مطلب که چرا مثلا فرشته ها خود را برای دیگران نشان نمی دهند در این نهفته است که باید ما ابتدا منشا خودمان را بشناسیم (شاید عمدا این کار را می کنند تا عده ای از عده دیگر شناسایی شوند). به هر ترتیب، یک بار آزمایش توان بمب اتم (مرگ) دیگر فرصتی برای انسان نمی گذارد.

Ali 79;153343 نوشت:
شخصی که می گوید کوه اورست، اهرام مصر یا شهر پاریس وجود دارد درباره ادعای خود مدرک ارائه می دهد، مثلا عکس های گرفته شده از آن مکان را نشان می دهد یا بر طبق نقشه مسیر رسیدن به آنجا را به شما نشان می دهد. و شما اگر شک دارید به راحتی به راه می افتید و آن مکان را خود می بینید.

یعنی بر خلاف تخیل، راه بررسی ادعا باز است.

اما اگر از کسی که می گوید پشت دریا ها شهری است که در آن کبوتر ها به فواره می نگرند بخواهید که یک عکس از آنجا به شما نشان بدهد یا آدرس آنجا را به شما بدهد نمی تواند و می گوید این شهر تخیلی است.

عالم فرا ماده همان قدر حقیقی است که "شهر پشت دریاها" .

هر دو تخیل شاعرانه اند.



با سلام:Gol:

اجمال سخن اينكه: تمام اين مشكلات كه اشاره فرموديد به همان دو نگاه رايج انسان به عالم هستي باز مي گردد، اينكه جهان بيني ما مادي باشد يا الهي، انسان اگر نگاه مادي به عالم هستي داشته باشد و سطح شناختش از انسان صرفاً موجودي مادي باشد و مرگ را پايان زندگي بداند و تنها از گذر حواس ظاهري و دانش محدود بشري بخواهد همه چيز عالم را تفسير و تحليل كند نتيجه اي جز همين برداشت غلط شما نخواهد داشت.

اما اگر با مطالعه درون خويش به حقيقت وجودي خود و فلسفه و هدفمندي عالم پي ببرد و نيز به حكم عقل، محدوديت حواس ظاهري و دانش بشري و همين عقل (چراغ قوه بشر) برايش ثابت شود و ناتواني عقل و دانش بشري در شناخت بسياري حقايق همين عالم ماده و اختلافاتي كه رواج بسياري بين عقلا دارد برايش كشف شود، به لزوم منبع بي خطاي ديگري براي سعادت و كمال انسان كه موجودي دو بعدي (روح و جسم) است گواهي مي دهد. و اين گواهي كه به حكم عقل صادر مي شود تكليف بسياري از اعتقادات ما را بنا به حكمت و علم و عدل الهي روشن نموده و وجه تمايزي مي شود بين انچه شما به خيال و اوهامات بشري نسبت مي دهيد.

پس همه اين مشكلات از عدم شناخت انسان (هويت واقعي خود) ناشي مي شود، بحران معرفتي انسان، زمينه ساز بحران هاي ديگر مي شود براي انسان. آري بحران شناخت خدا بعنوان خالق هستي بخش، بحران عدم شناخت ضرورت نبوت و بحران و انكار معاد، بحران عدم درك وجود ملائكة الله بعنوان مدبرات امر الهي، بحران عدم درك عوالم غيب و امثال آن... همه از خودناشناسي است.

پس اگر انسان به حكم فطرت و عقل به مبدأ و معاد (خداشناسي و معاد شناسي) برسد از همان منشأ يعني عقل مي تواند به ديگر معارف و حقايق هستي در يك سطح كلي اعتراف كند، و هنگامي كه ضرورت ارسال دين و پيامبران برايش ثابت شد در جزئيات و معارفي كه از اين طريق براي هدايت و سعادت بشر ارسال مي شود كه از انجمله است عوالم غيب كه بر خلاف عالم مشاهده از چشم و حواس بشر عادي بدور است، بدون چون و چرا اعتراف نموده و ايمان مي اورد.

موفق باشيد ...:Gol:

بیکرانگی;153360 نوشت:

مثلا اگر دین مدعی خالق ای است برای جهان که اوصاف چون حکمت و ... دارد ، ما می توانیم در جهان خارج بررسی کنیم و ببینم آیا واقعا این جهان خالقی داشته است ؟ اگر به این نتیجه رسیدیم که خالقی داشته است می توانیم سخن دین را در مورد وجود موجودی ماورائی که خالق جهان است ، بپذیریم .

- نکته ی بعد اینکه (همانطور که قبلا عرض شد) درک امور ماورائی غیر ممکن نیست و راه هایی وجود دارد که می توان از طریق آن به این درک رسید . (راه هایی که از راه تهذیب نفس چنین درک هایی را میسر میکند )

برای اثبات وجود چیزی "اعتماد به دیگران" و یا "تهذیب" بی اعتبار هستند.

یا پدیده ای وجود دارد یا نه. اگر وجود دارد مدعی [="red"]موظف[/] است که مدارک و شواهد و آدرس دقیق آن پدیده را بدهد تا راه بر هر شک و شبهه ای بسته شود وگرنه ادعا باطل است.

aminj;153410 نوشت:
شما همین الان می توانید نظریات اینشتین در مورد بمب اتم و تبدیل ماده به انرژی را درک کنید (چه برسد به آزمایش)؟ ولی اگر بمب را روی شهرتان بریزند کاملا اثر آن را می بینید.
در مورد نیروهای ذهنی هم خیلی چیزها را خیلی افراد نمی دانند. مثلا در مجله ای مرتبط با جنگ و ابزارهای آن بیان شده بود که با دانش سایکوترونیک (واژه سایکو با مفاهیم روانی ارتباط دارد) توانسته اند بمب را در منطقه ای منفجر کرده و در جای دیگر انرژی آن را آزاد کنند. حالا هی ما بیاییم و بگوییم این مسایل افسانه است. خود کشورهای ابرقدرت هم در این زمینه ها کارشناسان زیادی دارند.

اگر دانشمندی در مورد پدیده ای نظریه ای می دهد، [="red"]روی هوا[/] که ادعا نمی کند. نتایج تحقیقات آزمایشگاهی و محاسباتش را ارائه می کند و هر کس که به گفته او شک دارد با کمک گرفتن از متخصصان آن علم بر روی مدارک ارائه شده تحقیق می کند و به نتیجه ای می رسد.

ضمنا، نیروهای ذهنی چه ربطی به فرا ماده دارد ؟

صدیق;153446 نوشت:

اما اگر با مطالعه درون خويش به حقيقت وجودي خود و فلسفه و هدفمندي عالم پي ببرد و نيز به حكم عقل، محدوديت حواس ظاهري و دانش بشري و همين عقل (چراغ قوه بشر) برايش ثابت شود و ناتواني عقل و دانش بشري در شناخت بسياري حقايق همين عالم ماده و اختلافاتي كه رواج بسياري بين عقلا دارد برايش كشف شود، به لزوم منبع بي خطاي ديگري براي سعادت و كمال انسان كه موجودي دو بعدي (روح و جسم) است گواهي مي دهد. و اين گواهي كه به حكم عقل صادر مي شود تكليف بسياري از اعتقادات ما را بنا به حكمت و علم و عدل الهي روشن نموده و وجه تمايزي مي شود بين انچه شما به خيال و اوهامات بشري نسبت مي دهيد.

البته که دانش بشر ناقص، اما این دلیل به اشتباه گرفتن تخیل با واقعیت نمی شود.

نور دانش بشر هنوز تمام اتاق هستی را نمی تواند روشن کند. اما این دلیل نمی شود که عده ای از تاریکی مجهولات بشری [="red"]"سوء استفاده"[/] کنند و مدعی وجود هر پدیده ای در قسمت تاریک اتاق بشوند.

اگر کسی چیزی در تاریکی دیده است باید به جای نشستن و خیال پردازی کردن و ایراد گرفتن از کمبود نور، زحمت کشیده [="red"]شمعی[/] روشن کند و به سمت تاریکی برود تا حقیقت بر خود او و همگان روشن شود.
این تاریکی جز با نور علم بشری بر طرف نخواهد شد.

Ali 79;153485 نوشت:
اگر دانشمندی در مورد پدیده ای نظریه ای می دهد، روی هوا که ادعا نمی کند. نتایج تحقیقات آزمایشگاهی و محاسباتش را ارائه می کند و هر کس که به گفته او شک دارد با کمک گرفتن از متخصصان آن علم بر روی مدارک ارائه شده تحقیق می کند و به نتیجه ای می رسد. ضمنا، نیروهای ذهنی چه ربطی به فرا ماده دارد ؟

در مورد مسایل ماورایی هم همین طور است و کسی که وارد این علوم می شود می تواند به درستی یا نادرستی ادعاها پی ببرد. خیلی هم این طور نیست که عده ای چیزی بگویند و بقیه سریع قبول کنند. معیارهایی هست.
اسحاق نیوتن، دانشمند بزرگ که روابط حرکت را معرفی کرده، کاملا به خدا معتقد بوده و نظریات علمی خود را بعضا با تکیه بر وجودی با نام خدا ارایه می نموده.

نیروهای ذهنی به فراماده ربط دارد. فرشتگان موجودیتهایی با نیروی محاسباتی ذهنی بالا و عقل کامل هستند. فکر می کنم بعضا از خدا با عنوان هوش برتر (The supreme intellige ) نام برده می شود.

در مورد صحبتهای دیگر (شمع و ...) هم این طور است که همیشه سلسله مراتب آن طوری که ما فکر می کنیم نیست. انسان یک فرود آمده از مراتب بالا و تقریبا مورد تنبیه قرار گرفته است که باید بنده نیروی مافوق خود (خدا) باشد و از دستورهای او اطاعت کند تا بلکه در عالم وجود بالا رود؛ در غیر این صورت از چهارپایان پست تر شده و تحت سیطره نیروهایی پلید قرار می گیرد. راه را انبیا نشان داده اند و کسانی که راه آنها را می روند خود می فهمند که صحبتهای آنان دروغ نیست.

aminj;153534 نوشت:
در مورد مسایل ماورایی هم همین طور است و کسی که وارد این علوم می شود می تواند به درستی یا نادرستی ادعاها پی ببرد. خیلی هم این طور نیست که عده ای چیزی بگویند و بقیه سریع قبول کنند. معیارهایی هست.

علم !!!
[="Red"]کدام علم ؟؟[/] :Moteajeb!::Moteajeb!:

علم با مدارک و شواهد و آزمایش پذیری تعریف می شود.
موجودی مثل خدا، فرشته یا جن کدام یک از این ویژگی ها را دارد.

aminj;153534 نوشت:

نیروهای ذهنی به فراماده ربط دارد. فرشتگان موجودیتهایی با نیروی محاسباتی ذهنی بالا و عقل کامل هستند. فکر می کنم بعضا از خدا با عنوان هوش برتر (the supreme intellige ) نام برده می شود.

ذهن یک پدیده [="Red"]مادی[/] است.

و فرشته با ذهن قوی جمع نقیضین است مانند [="Red"]"کچل مو فرفری"[/].

ali 79;153538 نوشت:
علم !!! کدام علم ؟؟ علم با مدارک و شواهد و آزمایش پذیری تعریف می شود. موجودی مثل خدا، فرشته یا جن کدام یک از این ویژگی ها را دارد.

با سلام دوست عزيز


ديدي كه شما به دنيا داريد ديدي است مادي و صرفا آزمايشگاهي و علم هيچگاه محصور در علوم آزمايشگاهي نمي شود.فكر نمي كنم شما منكر عقل و علوم عقلي باشيد.


اما سوالي كه از شما پرسيده مي شود اينست كه آيا هرچيزي كه ديده يا حس نشود دلالت مي كند كه آن شيء وجود ندارد؟به قول فلاسفه عدم علم دليلي بر عدم وجود نيست.


اگر منظورتان علوم تجربی باشد باید توجه داشته باشید که وقتی روح مجرد شد، قابل ادراک باحواس و ابزار تجربی نخواهد بود و از این راه اثبات نمی‏شود. هم چنان که از این راه نمی‏توان به رد آن پرداخت واصولاً امور عقلی با تجربه نه قابل اثبات و نه قابل رد است.

ناگفته نماند که می‏توان از دستاوردهای علم به عنوان مقدمه ‏ای برای تجرد و روح کمک گرفت؛ مثلاً علم ثابت کرده است که سلول‏های بدن پیوسته در حال تبدیل و تغییر است که حتی سلول‏های مغز نیز از این قاعده مستثنی نیست و با سوخت و ساز و جذب مواد جدید غذایی تغییرمی‏ پذیرد و این در حالتی است که نفس خود را همواره بدون تغییر و تبدیل می‏یابیم و این مطلب نیز خود دلیل تجردروح انسان است

.

[=tahoma][=tahoma][=&quot]از خواص ماده تجزیه پذیری است؛ یعنی، ماده را می‏توان به دو قسم و سپس به چهار قسم و... تجزیه کرد؛ ولی شما هر چه در نفس خویش دقت کنید، درمی‏یابید که امکان ندارد حتی به تبع بدن به دو قسم و بیشتر تجزیه شود؛یعنی، هرگز «دو تا نیمه من» نخواهید داشت و این دلیل تجرد نفس و غیر مادی بودن آن است[/][=&quot].[/][/]
[/]

اما در بحث اثبات ماوراي طبيعه برخي را مي توان از دليل عقلي بر اثبات وجودشان استفاده كرد(مانند خدا) و برخي را از راه نقل(وجود جن و...) يعني بعد از اثبات خدا و حق بودن كتب و سخنان او مي توان نتيجه گرفت كه موجوداتي مانند جن و ملك وجود دارند.


مسئله اثبات وجود خدا را مي شود عقلي اثبات كرد و برخي مقدمات اثبات آن تجربي است.مثل وجود نظم و ...


البته هستند كساني كه در اين زمينه تحقيقاتي هم انجام داده اند:

جامعهٔ تحقیقات ِ روحی - روانی (SPR) در ۱۸۸۲ در لندن تأسیس شد . شکل گیری SPR اولین تلاش سیستماتیک و نظام مند برای سازمان دهی دانشمندان و محققان برای یک تحقیق منسجم و انتقادی از پدیدهای ماوراء الطبیعه بود. اولین اعضای SPR عبارت بودند از فیلسوف‌ها، محققان، دانشمندان، معلمان و ساستمدارانی نظیر هنری سیدویک (Henry Sidgwick)، آرتور بالفور (Arthur Balfour)، ویلیام کروکس و چارلز ریچت. (Charles Richet)

SPR موضوع‌های مورد مطالعه را به چندین قسمت طبقه بندی کرد: تله پاتی، هیپنوتیزم، پدیدهٔ ریچنباخ (Reichenbach`s phenomena)، ظهور روح (apparitions)، رفت و آمد ارواح (haunts) و جنبه‌های فیزیکی از روح گرایی نظیر واژگون شدن میز؟ (table – tilting) و یا ظاهر شدن چیزی از یک منبع ناشناخته یا به عبارت دیگر تجسد (مادی سازی) ( materalization ).

یکی از نخستین تلاش‌های مشترک SPR سر شماری و طبقه بندی توهم‌ها بود که در این راستا تحقیقاتی در زمینهٔ روح و توهم در افراد عاقل صورت دادند . این طبقه بندی اولین تلاش این انجمن در راستای ارزیابی آماری پدیده‌های ماوراء الطبیعه بود . نتایج این تحقیقات که در کتاب « توهم‌های زندگی » در سال ۱۸۸۶ منتشر شد همچنان به عنوان یکی از مقاله‌های قابل توجه در فراروانشناسی محسوب می‌شود. پس از آن SPR مدلی شد که انجمن‌های مشابهی در کشورهای دیگر اروپا و آمریکا در اواخر قرن ۱۹ نیز به آن پرداختند . این انجمن‌ها تا حد زیادی توسط روانشناس معروف ویلیام جیمز پشتیبانی شد و به این تریتب انجمن آمریکایی تحقیقات فیزیکی (American Society for Psychical) یا ASPR در ۱۸۸۵ در شهر نیویورک تأسیس شد. امروزه، SPR و ASPR همچنان به تحقیقات خود بر روی پدیده‌های PSI ادامه می‌دهند . هدف SPR که در تمامی نشریه‌ها بارها توضیح داده شده‌است عبارت است از: بررسی علمی، بدون پیش فرض و عاری از هر گونه تعصب آندسته از توانایی‌های فکر بشر – واقعی یا فرضی – که در فرضیه‌های عموماً ً شناخته شدهٔ حال حاضرغیر قابل توضیح به نظر می‌رسد .


الان مسائلي چون هيپنوتيزم و تله پاتي و... كاملا موضوعاتي علمي هستند.

علامه حلي;153562 نوشت:
با سلام دوست عزيز



اما سوالي كه از شما پرسيده مي شود اينست كه آيا هرچيزي كه ديده يا حس نشود دلالت مي كند كه آن شيء وجود ندارد؟به قول فلاسفه عدم علم دليلي بر عدم وجود نيست.


ناگفته نماند که می‏توان از دستاوردهای علم به عنوان مقدمه ‏ای برای تجرد و روح کمک گرفت؛ مثلاً علم ثابت کرده است که سلول‏های بدن پیوسته در حال تبدیل و تغییر است که حتی سلول‏های مغز نیز از این قاعده مستثنی نیست و با سوخت و ساز و جذب مواد جدید غذایی تغییرمی‏ پذیرد و این در حالتی است که نفس خود را همواره بدون تغییر و تبدیل می‏یابیم و این مطلب نیز خود دلیل تجردروح انسان است
.
[=tahoma][=tahoma][=&quot][/][=&quot].[/][/]
[/]

پدیده ای وجود خارجی دارد که یا مشاهده و درک شود یا "[="red"]قابلیت[/] مشاهده شدن" و درک با حواس را داشته باشد.
پس اگر پدیده ای مشاهده نمی شود دلیل بر نبودنش نیست بلکه مهم این است که [="red"]"قابل مشاهده"[/] باشد. که خدا اینگونه نیست.

و اما در مورد نفس:
نفس چیزی نیست جز حاصل فعالیت پیچیده سلول های مغزی و در سلول های مغزی هم اتفاقی نمی افتد مگر جابجایی سریع و هماهنگ مواد شیمیایی، در نتیجه نفس یک پدیده مادی است.

از این رو است که انسان با مصرف مواد شیمیایی خاص که مثلا با نام [="red"]"قرص های روانگردان"[/] در بین مردم شناخته می شوند، به اوهام و افکار فرو می رود.

علامه حلي;153563 نوشت:
اما در بحث اثبات ماوراي طبيعه برخي را مي توان از دليل عقلي بر اثبات وجودشان استفاده كرد(مانند خدا) و برخي را از راه نقل(وجود جن و...) يعني بعد از اثبات خدا و حق بودن كتب و سخنان او مي توان نتيجه گرفت كه موجوداتي مانند جن و ملك وجود دارند.


مسئله اثبات وجود خدا را مي شود عقلي اثبات كرد و برخي مقدمات اثبات آن تجربي است.مثل وجود نظم و ...







تمام اثبات های عقلی که به وجود پدیده ای غیر از ماده منجر شود [="red"]باطل[/] است.

زیرا استدلالات عقلی از روابط موجود بین [="red"]مادیات[/] استنتاج شده اند.

با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی

این نکته شما صحیح است که اگر چیزی وجود دارد ، مدعی باید برای آن دلیل داشته باشد اما این نکته ی شما که باید آدرسی از آن بدهد یا آن را به ما نشان بدهد قابل قبول نیست زیرا ادعای ما این است که امور متافیزیک کلا غیر مادی و لا مکان هستند فلذا اصلا امکان مشاهده بصری و ارائه آدرس مکانی در آنها وجود ندارد.
ما از طریق برخی برهان های عقلی می توانیم ثابت کنیم که موجوداتی ما ورائی وجود دارند . آیا از نظر شما با استدلال عقلی می توان وجود چیزی را ثابت کرد ؟ آیا این استدلال برای اثبات وجود آن شی کافی است ؟ اگر جوابتان مثبت بود و همچنین علاقه مند بودید می توانیم به بررسی این براهین بپردازیم

موفق باشید

بیکرانگی;153579 نوشت:

ما از طریق برخی برهان های عقلی می توانیم ثابت کنیم که موجوداتی ما ورائی وجود دارند . آیا از نظر شما با استدلال عقلی می توان وجود چیزی را ثابت کرد ؟ آیا این استدلال برای اثبات وجود آن شی کافی است ؟ اگر جوابتان مثبت بود و همچنین علاقه مند بودید می توانیم به بررسی این براهین بپردازیم

تمام اثبات های عقلی که به وجود پدیده ای غیر از ماده منجر شود[="red"] باطل[/] است.

زیرا استدلالات عقلی از روابط موجود بین [="red"]مادیات[/] استنتاج شده اند.

ali 79;153538 نوشت:
علم !!! کدام علم ؟؟ علم با مدارک و شواهد و آزمایش پذیری تعریف می شود. موجودی مثل خدا، فرشته یا جن کدام یک از این ویژگی ها را دارد. ذهن یک پدیده مادی است. و فرشته با ذهن قوی جمع نقیضین است مانند "کچل مو فرفری".

شما ممکن است به اینها علم نگویید؛ ولی این دلیل نمی شود بر این که علم نیستند. چند وقت پیش در سایتها دیدم که در یک دانشگاه غربی رشته هایی به ظاهر عجیب مانند زامبی شناسی (زامبی یعنی مرده از قبر در آمده و متحرک) ایجاد کرده اند. به هر حال اهل علم الهی مانند دانشمندی نیستند که بعد از اینکه نتایج ساخت بمب اتمی را دید از کار خود پشیمان شد. بلکه کسی در این راه پیشرفت می کند و به رموز پی می برد که صلاحیت داشته باشد.

اینکه ذهن یک پدیده مادی است حرف شما است و سندی ندارد. به اضافه، "ماده" را هم شما می گویید "ماده". در پستهای قبلی گفتم که در فیزیک کوانتوم کم کم دارند به این نتیجه می رسند که همه چیز انرژی است.

صحبتهایتان در مورد فرشته هم منشا مشخصی ندارد و عقاید شخصی است. به هر حال تا مرگ چندان فرصتی نیست و افراد پس از آن به یقین می رسند.

aminj;153755 نوشت:
شما ممکن است به اینها علم نگویید؛ ولی این دلیل نمی شود بر این که علم نیستند. چند وقت پیش در سایتها دیدم که در یک دانشگاه غربی رشته هایی به ظاهر عجیب مانند زامبی شناسی (زامبی یعنی مرده از قبر در آمده و متحرک) ایجاد کرده اند. به هر حال اهل علم الهی مانند دانشمندی نیستند که بعد از اینکه نتایج ساخت بمب اتمی را دید از کار خود پشیمان شد. بلکه کسی در این راه پیشرفت می کند و به رموز پی می برد که صلاحیت داشته باشد.

اینکه ذهن یک پدیده مادی است حرف شما است و سندی ندارد. به اضافه، "ماده" را هم شما می گویید "ماده". در پستهای قبلی گفتم که در فیزیک کوانتوم کم کم دارند به این نتیجه می رسند که همه چیز انرژی است.

صحبتهایتان در مورد فرشته هم منشا مشخصی ندارد و عقاید شخصی است. به هر حال تا مرگ چندان فرصتی نیست و افراد پس از آن به یقین می رسند.

[="red"]سند[/] مادی بودن ذهن، علم پزشکی و عصب شناسی است.

[="red"]سند[/]، تصاویر گرفته شده از فعالیت های مختلف مغزی است.

[="red"]سند[/]، ثبت جریان های ضعیف تولید شده ناشی از فعالیت های مغزی در کاربرد های روز مره ای مانند نوار مغزی گرفتن است.

[="red"]سند[/]، تولید افکار در مغز توسط مواد شیمیایی است، مانند افکاری که [="red"]"قرص های روانگردان"[/] تولید می کنند.

سند شما برای فرا ماده دانستن ذهن[="red"] چیست ؟ [/]

[="red"]اصلا[/] سند شما برای وجود فرا ماده[="red"] چیست ؟[/]

ضمنا،
انرژی قابل درک با حواس، سنجش، آزمایش و اندازه گیری است.
در نتیجه همان قدر که یک [="red"]تکه چوب[/] جزء جهان مادی است، انرژی هم جزء جهان مادی است.

ماده (دارای جرم) و انرژی (بدون جرم) با تعابیر فیزیکی شان جهان ملموس یا مادی را تشکیل می دهند.

ali 79;153820 نوشت:
سند مادی بودن ذهن، علم پزشکی و عصب شناسی است. سند، تصاویر گرفته شده از فعالیت های مختلف مغزی است. سند، ثبت جریان های ضعیف تولید شده ناشی از فعالیت های مغزی در کاربرد های روز مره ای مانند نوار مغزی گرفتن است. سند، تولید افکار در مغز توسط مواد شیمیایی است، مانند افکاری که "قرص های روانگردان" تولید می کنند. سند شما برای فرا ماده دانستن ذهن چیست ؟ اصلا سند شما برای وجود فرا ماده چیست ؟ ضمنا، انرژی قابل درک با حواس، سنجش، آزمایش و اندازه گیری است. در نتیجه همان قدر که یک تکه چوب جزء جهان مادی است، انرژی هم جزء جهان مادی است. ماده (دارای جرم) و انرژی (بدون جرم) با تعابیر فیزیکی شان جهان ملموس یا مادی را تشکیل می دهند.

پس انرژی هم که ماده شد. بنابراین دیگر زیاد نمی توان بحث را ادامه داد. چون به نظر من در تصور کنونی افراد، ماده به چیزی می گویند که نهایتا از اتم تشکیل شده.
برداشت و تصور من این است که به عنوان مثال کلمات و جملات نوشته شده روی یک کاغذ مادی هستند و با مفاهیم فرامادی معنای آنها را درک می کنیم. پس من حتی به یک نوشته هم به دید ماده صرف نگاه نمی کنم.

تجارب افرادی که پس از مرگ دوباره زنده شده اند، در تحقیقاتی که امروزه با کارهای دکتر مودی آغاز شده، یک نمونه از شواهد وجود نیروهای ماورایی است. این افراد حتی جهنم و یا بهشت را دیده اند و به آنها گفته شده که می توانند با کارهای خود در آینده انتخاب داشته باشند.
اگر با افرادی که با علوم غریبه سر و کار دارند صحبت کنید، می توانند جن را به راحتی برای شما حاضر کنند (البته توصیه نمی شود).
احضار روح و به طور کلی علم متافیزیک شواهد دیگری بر وجود نیروهای غیر طبیعی هستند. دنبال کردن متافیزیک چندان ضرری ندارد.

یک راه مهم برای دریافت اطلاعات از به قول معروف آن دنیا، نزدیک شدن به مرگ به صورت اختیاری است. کسانی که این کار را می کنند، حواسی از آنها به کار می افتد که چندان عادی نیست و به حقایقی پی می برند.

ali 79;153088 نوشت:
"پدیده هایی وجود خارجی دارند که امکان بررسی و سنجش آنها با حواس وجود دارد."

آیا پدیده ای هست که وجود دارد ولی در قاعده عقلی فوق صدق نمی کند ؟

من وقتی می بینم که بعضی افراد به وجود پدیده هایی مانند فرشته های بالدار اعتقاد دارند و یا تصور می کنند موجوداتی از جنس آتش به نام جن در حال زندگی در کنار آنها هستند، بسیار متعجب می شوم.

در مخیله من نمی گنجد که انسان عاقلی در گوشه ای تنها بنشیند و کتابی در دست گرفته و شروع به حرف زدن با خود نماید و بر این خیال باشد که پدیده ای غیبی به نام خدا در حال گوش دادن به مناجات های اوست.

سلام
شب بخیر
مطلب شما دوست عزیز رو مطالعه نمودم ، به نظر چند اشکال اساسی بر آن وارد است:
1- اولا اینکه فقط پدیده ای واقعیت خارجی دارد که با حواس قابل سنجش باشد این یک ادعاست و فرضیه ای در معرفت شناسی است و خود نیاز به دلیل دارد.
دلیل خود این ادعا چیست ایا چون شما می گویید یا اینکه استدلال عقلی برای ان دارید؟
2-شما این را قاعده ای عقلی می دانید سوال بنده این است که اگر ملاک عقل است در این صورت ایا بدلیل اینکه عقل قابل مشاهده حسی نیست پس ایا باید این قاعده عقلی شما مسئله توهمی باشد و اشتباه باشد؟
ایا چون عقل و شعور شما و هر انسان دیگری قابل مشاهده حسی نیستند پس ایا واقعیت ندارند؟
3-ایا اساسا می شود بدون کمک گیری از قواعد غیرحسی و بدون کلی گیری های غیر حتی سخن هم گفت؟
ایا مفهومی به نام انسان قابل حس است؟یا مفهوم علیت و قانونیت و ....
به عبارت روشن تر شما اگر کمی و تنها کمی به اطراف خودتان توجه کنید در خواهید یافت که در هر روز از هزاران مفهوم غیرحسی و غیر قابل مشاهده استفاده می کنید.
پس ایا شما روزانه در توهمات سیر می کنید ( فقط به این دلیل که این مفاهیم قابل مشاهده حسی نیستند؟ )

aminj;153858 نوشت:

برداشت و تصور من این است که به عنوان مثال کلمات و جملات نوشته شده روی یک کاغذ مادی هستند و با مفاهیم فرامادی معنای آنها را درک می کنیم. پس من حتی به یک نوشته هم به دید ماده صرف نگاه نمی کنم.

تجارب افرادی که پس از مرگ دوباره زنده شده اند، در تحقیقاتی که امروزه با کارهای دکتر مودی آغاز شده، یک نمونه از شواهد وجود نیروهای ماورایی است. این افراد حتی جهنم و یا بهشت را دیده اند و به آنها گفته شده که می توانند با کارهای خود در آینده انتخاب داشته باشند.
اگر با افرادی که با علوم غریبه سر و کار دارند صحبت کنید، می توانند جن را به راحتی برای شما حاضر کنند (البته توصیه نمی شود).
احضار روح و به طور کلی علم متافیزیک شواهد دیگری بر وجود نیروهای غیر طبیعی هستند. دنبال کردن متافیزیک چندان ضرری ندارد.

حوزه تعریف شما از پدیده موهوم فرا ماده بسیار گسترده است و این شما را از واقعیت بسیار دور کرده است.

هر تخیل و فکری که از ذهن انسان عبور می کند، [="red"]جابجایی مواد[/] [="red"]شیمیایی[/] است و [="red"]هیچ [/]معنای دیگری ندارد.

ضمنا،
دیدن عالم بعد از مرگ و یا ظاهر کردن جن توسط فلان شخص هیچ ارزش علمی ندارند و فقط [="red"]"افسانه های دور کرسی"[/] هستند برای گذراندن شب های یلدا.

ali 79;153343 نوشت:
شخصی که می گوید کوه اورست، اهرام مصر یا شهر پاریس وجود دارد درباره ادعای خود مدرک ارائه می دهد، مثلا عکس های گرفته شده از آن مکان را نشان می دهد یا بر طبق نقشه مسیر رسیدن به آنجا را به شما نشان می دهد. و شما اگر شک دارید به راحتی به راه می افتید و آن مکان را خود می بینید.

یعنی بر خلاف تخیل، راه بررسی ادعا باز است.

اما اگر از کسی که می گوید پشت دریا ها شهری است که در آن کبوتر ها به فواره می نگرند بخواهید که یک عکس از آنجا به شما نشان بدهد یا آدرس آنجا را به شما بدهد نمی تواند و می گوید این شهر تخیلی است.

عالم فرا ماده همان قدر حقیقی است که "شهر پشت دریاها" .

هر دو تخیل شاعرانه اند.

سلام
بله هر کس ادعایی کند باید برای ان شواهدی ارایه دهد اما :
ایا اگر کسی ادعا کرد که می شنود ایا باید عکس بیاورد یا اگر کسی ادعا می کند که می بیند ایا باید ادله شنوایی را ارایه دهد؟
مسلما روشن است که جواب منفی است و در مقابل هر ادعایی باید دلیل متناسب با ان بیاورد.
شما هیچگاه برای اثبات عاقل و باشعور بودنتان عکس ارایه نمی دهید بلکه قدرت فهم مسایل را به عنوان شاهد و دلیل مدعا ارایه می دهید.
بنابراین بسیار روشن و منطقی است که در مورد عالم ماوراطبیعت هم شواهد متناسب با ان ارایه شود نه شواهد مربوط به عالم طبیعت.
این هم که شما شواهد طبیعی طلب کنید بسیار غیرطبیعی و غیر عاقلانه است.

اما اینکه عالمی ماوراطبعت وجود دارد نیز به برهان عقلی بدیهی قابل اثبات است.
شما اگر به براهین بحث تجرد علم یا تجرد نفس انسانی یا تجرد و غیر مادی بودن خدا مراجعه کنید ، بی تردید به دلیل عدم قدرت منطقی بر رد ان ها ناچار به پذیرش ان ها و عالم مجردات خواهید بود.
البته در اولین فرصت براهین تجرد عوالم بالاتر از ماده را بیان خواهم نمود.
یکی از این موارد عبارت است از:
واقعیتی هست
این واقعیت یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود
اگر واجب الوجود است پس خدا ( یعنی موجودی که وجد برایش ضروری است )ثابت شد
اگر ممکن الوجود است پس به دلیل بطلان دور و تسلسل باید حتما موجود واجب الوجودی باشد که به او وجود داده باشد پس خدا ثابت شد .
از طرف دیگر خدا نمی تواند مادی و قابل حس باشد به عبارت دیگر خدا چون کامل و غنی مطلق است نمی تواند وصف مادی داشته باشد چرا که ماده به دلیل انقسام پذیری و احتیاج به اجزا و تغییرپذیری و محدودیت زمانی ومکانی و......ناقص است پس خدا مادی نیست
لازمه حرف بالا مجرد و غیر مادی بودن خداست.
پس خدا هست اما مادی و حس پذیر نیست چرا که اساسا حس پذیری نشانه ضعف و محدودیت است.

توجه داشته باشید که این برهان گرچه به اثبات وجود خدا و اوصاف غیر مادی او می پردازد اما بالالتزام وجود موجودی مجرد و در نتیجه عالمی مجرد را اثبات می کند.
فراموش نکنید که :
برای اثبات عالم مجردات اثبات یه موجود کافیست اما برای رد عالم مجردات شما باید همه موارد مجردات را با دلیل منطقا رد کنید.
ان کاری که فیلسوفان قد بلندتر از شما در دنیای مدرن از پسش برنیامدند...

اشراق حکمت;153869 نوشت:



ایا چون عقل و شعور شما و هر انسان دیگری قابل مشاهده حسی نیستند پس ایا واقعیت ندارند؟



بسیار خوشحالم که مثال قابل مشاهده نبودن عقل برای اثبات فرا ماده مطرح شد.

این استدلال [="red"]معروف[/] به همان اندازه که رایج است، [="red"]بی پایه[/] و [="Red"]باطل[/] می باشد.

عقل ناشی از فعالیت هماهنگ سلول های مغزی و جابجایی مواد شیمیایی در بین آنها می باشد.

فعالیت هایی که به راحتی با مواد شیمیایی خاص تحت تاثیر واقع می شوند و مثلا تفکرات یک مصرف کننده [="red"]"قرص های روانگردان"[/] را شکل می دهند.

فعالیت هایی که به راحتی قابل مشاهده و اندازه گیری هستند فقط نیاز به [="Red"]ابزار خاص خود[/] را دارد.

انسان نمی تواند[="Red"] "پشت گوش"[/] خودش را ببیند پس آیا گوش انسان فرا ماده است !!! :Khandidan!::Khandidan!:

[="Red"]گوش[/] قابل مشاهده است فقط یک [="red"]آینه[/] لازم است.
[="red"]عقل [/]قابل مشاهده است فقط یک [="red"]MRI[/] لازم است.

ali 79;153588 نوشت:
تمام اثبات های عقلی که به وجود پدیده ای غیر از ماده منجر شود باطل است.

زیرا استدلالات عقلی از روابط موجود بین مادیات استنتاج شده اند.

ایا چون شما می فرمایید باطل است یا چون شما نمی بینید؟
اگر به این دلیل که ان ها را نمی بینید باطل هستند پس ایا در این فرض ایا ما منطقا به دلیل عدم مشاهده عقل و هوش و شعور شما ،می توانیم شما را فردی بی عقل و بی هوش و شعور بدانیم؟

نکته قابل توجه دیگر اینکه اولا ایا هر انچه از روابط میان دو ماده استنتاج می شود امری مادی است؟ ایا شما می توانید با متد تجربی و ازمایشی برای بنده مفهوم علیت را نشان دهید؟ ( نه واقعیت پی در پی هم بودن )
نکته مهم دیگر هم اینکه اساسا ایا شما مثلا قاعده علیت را که اساس علم تجربی بر ان استوار است را از عالم ماده و روابط ان استنتاج کرده اید یا از رابطه میان نفس و حالات نفسانی خودتان در ابتدا به ان پی برده اید و بعد به عالم ماده سرایت داده اید.
و این در حالی است که نسبت نفس و حالات نفسانی اموری مجرد هستند.
در اولین فرصت ادله دومین موجود مجرد یعنی نفس انسانی را برایتان ذکر خواهم نمود.

اشراق حکمت;153876 نوشت:

ان کاری که فیلسوفان قد بلندتر از شما در دنیای مدرن از پسش برنیامدند...

:Moteajeb!: :Moteajeb!: :Moteajeb!:

عصبانی شدن در برابر واقعیت مشکلی را حل نمی کند و فقط شما را گمراه تر از آنچه هستید خواهد نمود.

ali 79;153879 نوشت:

بسیار خوشحالم که مثال قابل مشاهده نبودن عقل برای اثبات فرا ماده مطرح شد.
این استدلال معروف به همان اندازه که رایج است، بی پایه و باطل می باشد.
عقل ناشی از فعالیت هماهنگ سلول های مغزی و جابجایی مواد شیمیایی در بین آنها می باشد.
فعالیت هایی که به راحتی با مواد شیمیایی خاص تحت تاثیر واقع می شوند و مثلا تفکرات یک مصرف کننده "قرص های روانگردان" را شکل می دهند.
فعالیت هایی که به راحتی قابل مشاهده و اندازه گیری هستند فقط نیاز به ابزار خاص خود را دارد.
انسان نمی تواند "پشت گوش" خودش را ببیند پس آیا گوش انسان فرا ماده است !!! :khandidan!::khandidan!:

گوش قابل مشاهده است فقط یک آینه لازم است.
عقل قابل مشاهده است فقط یک mri لازم است.

البته بنده هم منتظر این جواب شما بودم.
جوابی نخ نما که به سختی حتی می توان میان فیلسوفان ذهن برایش طرفدارانی پیدا کرد.
اما اینکه می فرمایید عقل و ذهن چیزی جز فرایند هماهنگی سلولی و فتون شیمیایی نیست و....
خوب بفرمایید که :
1- پس اگر ذهن و تعقل امری مادی و حاصل تحرکات شیمیایی است پس ایا منطقا هم به لوازم مادی بودن ذهن ملتزم هستید؟
به عبارت دیگر و با توجه به تحلیل های علم تجربی مبنی بر تغییر تمامی سلول های بدن در هر دوره هفت ساله و حتی سلول های مغزی ایا شما ملتزم هستید که ما در هر دوره هفت ساله علی القاعده باید هیچ خاطره ای از هفت سال قبل آن نداشته باشیم؟

2- ایا شما ملتزم خواهید بود که طبق این مبنا که ذهن و تعقل حاصل فرایندی شیمیایی است که این صورتهای درک شده ابتدا در مخ و مغز آثاری می گذارندو.... لازمه اش آن است که این خاطرات و صورتهای علمی که فراموش شده و اکنون یاد آوری می شوند عین آن صورتهای قبلی و علوم قبلی نباشند و تنها مشابه آنها باشند ، چون ما در هر بار با یک فعالیت شیمیایی جدید روبه رو هستیم؟
در حالی که این حقیقت خلاف وجدان آدمی است چون کسی وقتی خاطرات جوانی و گذشته خود را یادآوری می کند وجدانا درمی یابد که عین همان خاطره را درمی یابد نه امری مشابه آن

Ali 79;153873 نوشت:
ضمنا، دیدن عالم بعد از مرگ و یا ظاهر کردن جن توسط فلان شخص هیچ ارزش علمی ندارند و فقط "افسانه های دور کرسی" هستند برای گذراندن شب های یلدا.

این حرفها به نظر شما این گونه است و خیلی ها از همین طرق کار را به پیش می برند و خیلی چیزها میدانند. نفی کردن بدون دلیل فقط به درد خود آدم می خورد نه محافل علمی.
شما که فقط دنبال اندازه گیری هستید، برای آشنایی با ابزارهای سنجش فعالیتهای فراطبیعی می توانید "paranormal research equipment" یا "supernatural activities" را در گوگل جستجو کنید تا در حدی متوجه پیشرفتها شوید.
مراجعه به سایت زیر هم بد نیست:
http://www.crucible.org/equip_paranormal.htm

aminj;153971 نوشت:
این حرفها به نظر شما این گونه است و خیلی ها از همین طرق کار را به پیش می برند و خیلی چیزها میدانند. نفی کردن بدون دلیل فقط به درد خود آدم می خورد نه محافل علمی.
شما که فقط دنبال اندازه گیری هستید، برای آشنایی با ابزارهای سنجش فعالیتهای فراطبیعی می توانید "paranormal research equipment" یا "supernatural activities" را در گوگل جستجو کنید تا در حدی متوجه پیشرفتها شوید.
مراجعه به سایت زیر هم بد نیست:
http://www.crucible.org/equip_paranormal.htm

اولا، دلیل بی اعتبار بودن پدیده های ذکر شده را بیان کرده ام. و آن مستند نبودن آنها است.

ثانیا، استفاده از ابزار سنجش و اندازه گیری برای اثبات وجود یک پدیده فرا ماده، [="red"]بی معنی[/] است.
زیرا همان طور که قبلا بیان شد فرا ماده بودن با قابل سنجش و اندازه گیری بودن در [="red"]تناقض[/] است.

[="red"]"فرا ماده قابل سنجش" [/]مانند [="red"]"کچل مو فرفری" [/]است.

اشتباه شما این است که هر پدیده [="red"]عجیب [/]و غریبی را پدیده فرا ماده تصور می کنید. :moteajeb: :moteajeb:
فرا ماده [="red"]بار معنایی خاصی[/] دارد و در استفاده از آن باید [="red"]دقت[/] بیشتری نمود.

Ali 79;154042 نوشت:
فرا ماده قابل سنجش" مانند "کچل مو فرفری" است.

به هر حال اگرحرف مرا قبول ندارید، به سایت بیان شده در پست 32 مراجعه کرده و ابزارها را ببینید. paranormal یعنی ماوراءالطبیعه و supernatural یعنی فوق طبیعی (تقریبا به یک معنی هستند).

ali 79;153588 نوشت:
تمام اثبات های عقلی که به وجود پدیده ای غیر از ماده منجر شود[="red"] باطل[/] است.

زیرا استدلالات عقلی از روابط موجود بین [="red"]مادیات[/] استنتاج شده اند.

سلام.

[="red"]شما چگونه خود عقل را اثبات کردید؟![/]

در ثانی هر چه مادی باشد اثرش نیز مادی است پس شما ان استدلالهای عقلانی و روابط انرا از قبیل، مثلا حکم (زید ایستاده است) را نشان ما هم بدهید!؟

انچه مادی باشد ،ذاتی غیر ثابت دارد به عبارتی، ان بعد، غیر از ان قبل می باشد،حال شما چگونه با این امر می توانید روابط کلی نیز استنتاج نمایید این خودش از معجزات لا ینحل ماده است...

دوست عزیز نفس کارش با ماده است که مغز و عصب از مصادیق ان است،به عبارتی فکر کردن و روابط درست کردن کار نفس است و لی این عمل را با ماده مغز انجام می دهد،پس عصب و مغز یکی از مقدمات اندیشه است،وگرنه کسی که دچار فراموشی موقت گردد دیگر محال است خاطراتش برگردد،چون انچه مادی باشد ،حرکت انفکاکی دارد به عبارتی تا مرحله قبل از ین نرود مرحله بعدی ایجاد نمی شود......نتیجتا فراموشی ناشی از ماده مغز است که اسیب دیده ،پس نفس نمی تواند کارش را به درستی انجام دهد، ولی وقتی ماده مغز به حالت اول برگشت ،وضع دوباره به حالت عادی بر می گردد....

[=12]

اشراق حکمت;153890 نوشت:

به عبارت دیگر و با توجه به تحلیل های علم تجربی مبنی بر تغییر تمامی سلول های بدن در هر دوره هفت ساله و حتی سلول های مغزی ایا شما ملتزم هستید که ما در هر دوره هفت ساله علی القاعده باید هیچ خاطره ای از هفت سال قبل آن نداشته باشیم؟

2-

ایا شما ملتزم خواهید بود که طبق این مبنا که ذهن و تعقل حاصل فرایندی شیمیایی است که این صورتهای درک شده ابتدا در مخ و مغز آثاری می گذارندو.... لازمه اش آن است که این خاطرات و صورتهای علمی که فراموش شده و اکنون یاد آوری می شوند عین آن صورتهای قبلی و علوم قبلی نباشند و تنها مشابه آنها باشند ، چون ما در هر بار با یک فعالیت شیمیایی جدید روبه رو هستیم؟
در حالی که این حقیقت خلاف وجدان آدمی است چون کسی وقتی خاطرات جوانی و گذشته خود را یادآوری می کند وجدانا درمی یابد که عین همان خاطره را درمی یابد نه امری مشابه آن

خاطرات در مغز به شکل ترکیبات پروتئینی ذخیره می شود.
ملکول های تشکیل دهنده این ترکیبات یک به یک و نه همزمان با گذشت زمان و به تدریج با ملکول های جدید و از جنس خود، جایگزین می شوند ولی پروتئین[="red"] بدون تغییر[/] باقی می ماند.

برای درک بهتر این فرایند می توان فرایند [="red"]ذخیره اطلاعات دیجیتال در کامپیوتر[/] را در نظر گرفت.

اطلاعات یک متن یا عکس از روی [="red"]هارد شماره 1[/] به[="red"] هارد شماره 2[/] منتقل می شود.
متن یا تصویری که از روی این دو هارد خوانده می شوند با هم [="red"]هیچ تفاوتی [/]ندارند. در حالی که اطلاعات در هارد شماره 2 بر روی ملکول های [="red"]کاملا جدیدی[/] ثبت و ذخیره شده اند.

در کجای این فرایند نیاز به فرا ماده بودن به میان می آید ؟

erfan_alavi;154146 نوشت:

در ثانی هر چه مادی باشد اثرش نیز مادی است پس شما ان استدلالهای عقلانی و روابط انرا از قبیل، مثلا حکم (زید ایستاده است) را نشان ما هم بدهید!؟

انچه مادی باشد ،ذاتی غیر ثابت دارد به عبارتی، ان بعد، غیر از ان قبل می باشد،حال شما چگونه با این امر می توانید روابط کلی نیز استنتاج نمایید این خودش از معجزات لا ینحل ماده است...

دوست عزیز نفس کارش با ماده است که مغز و عصب از مصادیق ان است،به عبارتی فکر کردن و روابط درست کردن کار نفس است و لی این عمل را با ماده مغز انجام می دهد،پس عصب و مغز یکی از مقدمات اندیشه است،وگرنه کسی که دچار فراموشی موقت گردد دیگر محال است خاطراتش برگردد،چون انچه مادی باشد ،حرکت انفکاکی دارد به عبارتی تا مرحله قبل از ین نرود مرحله بعدی ایجاد نمی شود......نتیجتا فراموشی ناشی از ماده مغز است که اسیب دیده ،پس نفس نمی تواند کارش را به درستی انجام دهد، ولی وقتی ماده مغز به حالت اول برگشت ،وضع دوباره به حالت عادی بر می گردد....


تمام قواعد عقلی بازتاب ویژگی های جهان مادی در ذهن انسان است.

برای درک این مطلب نیازی نیست که به راه دوری برویم :

ابزار تفکر زبان است و بدون زبان تفکری در کار نخواهد بود.
به عبارت بهتر [="red"]تفکر چیزی نیست جز زبان[/].

زبان نیز در ارتباط با ماده و در راستای تفسیر روابط بین پدیده های مادی به تدریج در میان جوامع انسانی شکل گرفته است.

[="red"]پس[/] تفکر در مواجه با جهان مادی تولید می شود.

البته همان طور که برای [="red"]ماهی[/] درک [="red"] آب[/] دشوار است. برای انسان نیز درک این امر [="red"]دشوار[/] است.

برای درک بهتر می توان انسانی را در نظر گرفت که [="red"]هیچ یک از حواس[/] آن از [="red"]زمان تولد[/] کار نمی کند و در نتیجه هیچ ارتباطی با جهان مادی نداشته است.

چگونه می توان به [="red"]چنین انسانی[/] ، زبان یاد داد تا با آن به تفکر پرداخته و قوانین عقلی را [="red"]کشف[/] کند ؟

ضمنا،
در مورد به یاد آوردی خاطرات، همان طور که در پست قبلی گفتم برای درک بهتر می توان از فرایند های موجود در اطلاعات دیجیتال کمک گرفت.
به یاد آوردن خاطرات فراموش شده مانند [="red"]بازیابی اطلاعات[/] از روی هارد دیسک است و هیچ چیز [="red"]جادویی[/] و [="red"]فرا ماده [/]ای در کار نیست.

اینجاست که میگن :
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا ....
..................

میشه گفت یک دلیل امر خداوند به پیامبرش برای دوری از رهروان جهل این بود
که بیخودی وقت تلف نکنیم و تاپیک سیاه نکنیم !
--------------
:Sham:
و ما در برابرشان حايلى نهاديم و در پشت سرشان حايلى و بر چشمانشان پرده افكنديم، پس ايشان نمى‏توانند ديد

-------------------------------------------------

علی اقا شما بگرد کلیپ نازنین دختر کور و کر و لال در برنامه ماه عسل رو پیدا کن و ببین

اگر دیدی بازم ببین !

یه چیزی یادمون باشه
اینکه میگن مخیله اس یا ساخته ذهنه !
همیشه به این معنی نیست که طرف چیزی تو ذهنش ساخته !
بشر هر چی ساخته و میسازه به کمک همون مخیله یا ساخته های ذهنش خلق میکنه !
فقط اونچیزی که نیاز همگان باشد !
معرفی و همگانی و راحت الحلقوم میشه .

شما پیاله ی نیاز رو در همون ذهنت ایجاد کن !
ظرفه با ظرفیت یا همون پیاله رو جلا بده و خودتو بنداز و پیاله رو بالا بگیر تا ظرف وجودت از اونچیزی که نیازمندش هستی پر بشه .

خدا میگه بگو تا بدم !
ولی وقتی نمیدونیم چی میخواییم؟
زمان گفتن به مِن مِن و مَن مَن کردن میفتیم

mohammad2db;154234 نوشت:

علی اقا شما بگرد کلیپ نازنین دختر کور و کر و لال در برنامه ماه عسل رو پیدا کن و ببین

اگر دیدی بازم ببین !

:moteajeb: :moteajeb: :moteajeb:

شخص کور و کر دو تا از حواس پنجگانه اش کار نمی کند.

پس اگر شمردن بلد باشیم :

[="red"]3 = 2 - 5[/]

می فهمیم که هنوز[="red"] 3[/] تا از حواس چنین شخصی کار می کند و می تواند با جهان مادی ارتباط برقرار کند.

قدری تفکر قبل از پاسخ دادن تا به حال کسی را نکشته است.

ali 79;154228 نوشت:

خاطرات در مغز به شکل ترکیبات پروتئینی ذخیره می شود.
ملکول های تشکیل دهنده این ترکیبات یک به یک و نه همزمان با گذشت زمان و به تدریج با ملکول های جدید و از جنس خود، جایگزین می شوند ولی پروتئین بدون تغییر باقی می ماند.

برای درک بهتر این فرایند می توان فرایند ذخیره اطلاعات دیجیتال در کامپیوتر را در نظر گرفت.

اطلاعات یک متن یا عکس از روی هارد شماره 1 به هارد شماره 2 منتقل می شود.
متن یا تصویری که از روی این دو هارد خوانده می شوند با هم هیچ تفاوتی ندارند. در حالی که اطلاعات در هارد شماره 2 بر روی ملکول های کاملا جدیدی ثبت و ذخیره شده اند.

در کجای این فرایند نیاز به فرا ماده بودن به میان می آید ؟

سلام
ادم وقتی مطالب شما دوست عزیزم علی را می خواند بیشتر به یاد یکسری رمان های خیالی می افتد که در ان ها سعی می شود خود را واقعی جلوه دهد.
اما برسیم به مطالب شما:
بنده یه سوال خیلی روشن دارم.
اگر علم و مفاهیم علمی و خاطرات همان کنش های شیمیایی - عصبی است که افرادی مانند پلیس ، اسمارت ،ارمسترانگ به ان معتقدند
و انچه که دلیل حق و درست بودن است شواهد حسی است
پس مشخصا بفرمایید که ما در کجای این تغییر و تحولات شیمیایی و کجای این سلول های مغزی ، معادلات ریاضی یا فلسفی یا فرضیه های علمی را با چشم حس کنیم و مشاهده کنیم؟
ما از کجا ببینم که مفاهیم علمی - فلسفی و خاطرات به پروتئین تبدیل شده اند؟ ایا شما به چشم خودت دیده ای؟

ایا شما خودت فرایند ذخیره اطلاعات بر روی مغز رو حس کرده اید؟ یعنی دیده اید یا صداش رو شنیده اید:Moteajeb!: یا لمس کرده اید؟

با توجه به تاپیک های قبلی شما در بذل تعابیری به دوستان ، مجبورم عرض کنم که :
ظاهرا شما دانشمندی هستید که روی هوا حرف می زنید
از تاریکی مجهولات برا یه سری تخیلات ذهنی سوء استفاده می کنید
ظاهرا بایستی بجای تخیلات بلند شوید و شمعی روشن کنید

ایا مگر شما ادعا نمی کنید که حسی و قابل مشاهده بودن دلیل واقعیت داشتن است و تنها این ملاک است؟
ایا یعنی حالا که ما با حس و مشاهده ،تحلیل های شما در مورد علم و ادراک و تفکر را در سلول های مغزی به چشم نمی بینیم ، پس حرف های شما را توهمات و تخیلاتی بیشتر ندانیم؟
ایا ملتزم به این می شوید؟
پس بپذیرید که راه را اشتباهی می روید

نکته دیگر اینکه اثبات یک فرضیه نیاز به رد فرضیه های دیگر و اثبات غلط بودنشان دارد.
با توجه به ناکارامدی ابزار حس در سنجش درستی و نادرستی ( به خاطر اینکه خیلی از مفاهیم ذهنی ما حسی نیستند و قابل دیدن و لمس کردن نیستند که این را در تاپیک های قبل اثبات کردم)
و با توجه به برهان متعدد عقلی بر وجود خدا و تجرد او و وجود روح و ملایکه و تجردشان ، شما کمی سرتان شلوغ خواهد شد.:Gig:
لطف کنید استدلال های عقلی بر تجرد این ها را رد کنید نه خود عقل را:Narahat az:

اون نکات موجود در ذهن شما در مورد مغز و تاثیر ان در فرایند ادراک و اینکه ایا خود ادراک است یا علت معده ادراک و مسئله تاثیر داروها (قرص های روان گردان )بر ذهن و....همه 1000 سال قبل در کتب ابن سینا و بعدها سایر فیلسوفان مورد بحث قرار گرفته است.
اگر وقت و مجالی فراهم شد عرض خواهم کرد.

خوب است کمی مطالعه داشته باشید یه موقع از دیدن حرف های جدید هیجان زده نشوید.

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز و گرامی :Gol:

مدتها پیش با برخی از دوستان در رابطه با اصالت ادراکات بشری بحثی داشتیم:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=10869

البته بحث فوق بسیار طولانی و مفصل است... ولی به نظرم بد نیست به برخی از نکات اشاره شده پرداخته شود:

نقل قول:

سند مادی بودن ذهن، علم پزشکی و عصب شناسی است.

سند، تصاویر گرفته شده از فعالیت های مختلف مغزی است.

سند، ثبت جریان های ضعیف تولید شده ناشی از فعالیت های مغزی در کاربرد های روز مره ای مانند نوار مغزی گرفتن است.

سند، تولید افکار در مغز توسط مواد شیمیایی است، مانند افکاری که "قرص های روانگردان" تولید می کنند.


بله. خروجی مغز (همان عالَم ذهنی که ما همه روزه تجربه اش می کنیم) وابسته به ساختار مغز است. به طوری که تغییر در ساختار مغز، باعث ایجاد تغییر در بینش ما نسبت به واقعیت عالَم می شود. از همین اصل ساده مطالب متعددی استنباط می شود:

1- با توجه به تأثیر ساختار مغز در شکل ادراک ما از واقعیت عالَم، منطقاً ثابت می شود که هر مغزی، عالَم را بر اساس ساختار خودش (خودِ مغز) درک می کند، و این به این معناست که هیچ مغزی «عینِ واقعیت عالَم» را درک نمی کند. بلکه هر مغزی نسخه ای مجازی و ذهنی از آن واقعیت را در خودش می یابد، که به خاطر دخالت ساختار و فرایندهای مغزی، دستخوش تغییراتی شده است که دیگر نمی توان آن را «خودِ واقعیت عالَم» دانست. (مغز مثل آینه ای است که واقعیت عالَم را بازتاب می دهد، ولی در سطح این آینه ناصافی هایی وجود دارد که باعث می شود تصویر بازتاب شده، عین واقعیت نباشد. این ناصافی ها حکم همان فرآیندهای مغزی را دارند.)

2- با توجه به بند 1، معلوم می شود که هرآنچه ما در ذهن خود می یابیم، آسمان، زمین، درختان، مواد، تصاویر گرفته شده از فعالیتهای مغزی، و غیره و غیره و غیره همگی بخشی از خروجی مجازی مغز، و نه «خودِ واقعیت عالَم» می باشند. باید توجه داشت که هیچ اهمیتی ندارد تجهیزات اندازه گیری ما چه قدر قوی و دقیق باشند؛ به هر حال نتیجۀ این مشاهدات و اندازه گیری ها در نهایت در اختیار یک دانشمند قرار می گیرد که او هم انسانی است دارای مغز. در نتیجه در انتهای زنجیرۀ اندازه گیریها و مشاهدات، به هر حال همیشه مغز یک انسان قرار دارد که همچون فیلتری «واقعیت عالَم» را تبدیل به «عالَم ذهنی خودِ آن انسان» می کند. فرقی نمی کند تلسکوپ فضایی ما چه قدر قوی باشد؛ به هر حال تصاویر گرفته شده توسط آن در مغز یک دانشمند تحلیل خواهند شد.

3- جالب اینکه خود مغز هم (آنچه ما در عالَم ذهنی خود به عنوان مغز می شناسیم) بخشی از خروجی مغز است و در نتیجه بخشی از عالَم ذهنی ما (بازتاب واقعیت عالَم) بوده، نمی توان آن را «خودِ واقعیت عالَم» دانست. (از این موضوع مفهوم «منِ مجازی» و «منِ حقیقی» استنباط می شود).

4- موارد فوق منطقاً ثابت می کنند که مغز هرگز قادر به شناخت «واقعیت عالَم» نیست، چرا که ساختارش (ساختار مغز) هر نوع ادراک و مشاهده ای از «واقعیت عالَم» را دستخوش تغییرات کرده، آن را تبدیل به «عالَم ذهنی خود آن مغز» می کند.

پس آنچه ما در ذهن خود به عنوان عالَم می شناسیم (و این شناخت ما شامل اتمها، تصاویر گرفته شده از مغز، و هر چیز دیگری می شود) به هیچ عنوان «واقعیت عالَم» نیست... بلکه بازتابی است از آن واقعیت در ذهن ما. پس معلوم می شود «عالَم ماده» (یعنی آنچه ما به عنوان عالَم می شناسیم) اصالت وجودی نداشته، یک «موجودیت مجازی» در ذهن ماست و اساساً هیچ دلیل و سندی وجود ندارد که «روابط و قوانین ذهنی ساختۀ دست بشر» بیرون از ذهن بشر هم حکم فرما باشند. به عبارتی هیچ تضمینی وجود ندارد که سیبها همیشه سقوط کنند (اصلاً بیرون از مغز انسان سیبها «سیب» هستند؟)؛ همچنین هیچ تضمینی وجود ندارد که یک مغز متفاوت واقعیت را به صورت عالَمی با سیبهای سقوط کننده ادراک کند. اساساً هیچ مغز مرجعی وجود ندارد که ادراکات آن را اصل، و ادراکات مابقی را فرع بدانیم. چرا که عملِ ادراک مستلزم وجود ساختاری است که واقعیت را پردازش کند، و همین پردازش باعث ایجاد تغییر در ورودی مغز ادراک کننده، و تبدیل آن به «عالَم ذهنی» می شود.

مغزی که ورودی خودش را پردازش نکند، چه نقشی ایفا می کند؟

نقل قول:

ذهن یک پدیده مادی است.

مطالب فوق ثابت می کنند که «عالَم ماده» زاییدۀ «عمل ادراک» است.

نقل قول:

سند شما برای فرا ماده دانستن ذهن چیست ؟

آنچه که مسئول ادراک است، چه ذهن باشد، چه هر چیز دیگر، به هر حال فراماده است، چرا که «عالَم ذهنی ماده» حاصل عمل ادراک است، نه مادر آن. مطالب ارائه شده که خلاصه ای از تاپیکهای مربوطه می باشند این موضوع را منطقاً به اثبات می رسانند.

نقل قول:

اصلا سند شما برای وجود فرا ماده چیست ؟

عقل ما حکم می کند که تا واقعیتی نباشد، ادراکی هم نباشد. آن واقعیت ورای ادراک (خود واقعیت عالَم) فراماده است؛ چرا که ماده بازتابی است از آن واقعیت در مغز ما (ذهن ما؟ خود ما؟ کدام «ما» وقتی که «ما» هم بخشی از خروجی مغز و ادراک غیر اصیل است...)

نقل قول:
خاطرات در مغز به شکل ترکیبات پروتئینی ذخیره می شود.

به نظرم این جمله کمی بیش از حد قاطعانه است. تا آنجاییکه حقیر مطلعم، هنوز دانشمندان موفق نشده اند برای چگونگی کارکرد حافظه نظریۀ محکمی ارائه کنند. خوب است ادعاهایتان را با مقالات علمی معتبر همراه کنید.

هرچند که چگونگی کارکرد ظاهری حافظه در مغز هیچ اهمیتی ندارد... چرا که پروتئین های مربوطه و هر مشاهده ای که ما از مغز بکنیم و غیره و غیره و غیره، و کلاً عالَم ماده همگی زاییدۀ ادراک می باشند، نه مادر آن. این واقعیت عالَم است که اصل و پدید آورندۀ هرچیزی است.

به نظرم استدلال مربوطه روشن است. در رابطه با آن مفصلاً بحث شده است. لینک تاپیکهای مربوطه در ابتدای پست ارائه شد. اینجانب بنا ندارم بحث مشابهی را مجدداً آغاز کنم. اگر کسی «حقیقت جو» باشد، مباحث مربوطه کافی است تا حداقل در اصالت ماده شک کند. اگر هم حقیقت جو نباشد، خب نباشد.

با تشکر فراوان
یا حق

اشراق حکمت;154238 نوشت:


پس مشخصا بفرمایید که ما در کجای این تغییر و تحولات شیمیایی و کجای این سلول های مغزی ، معادلات ریاضی یا فلسفی یا فرضیه های علمی را با چشم حس کنیم و مشاهده کنیم؟
ما از کجا ببینم که مفاهیم علمی - فلسفی و خاطرات به پروتئین تبدیل شده اند؟ ایا شما به چشم خودت دیده ای؟

ایا شما خودت فرایند ذخیره اطلاعات بر روی مغز رو حس کرده اید؟ یعنی دیده اید یا صداش رو شنیده اید:moteajeb!: یا لمس کرده اید؟

[=blue]ایا مگر شما ادعا نمی کنید که حسی و قابل مشاهده بودن دلیل واقعیت داشتن است و تنها این ملاک است؟
ایا یعنی حالا که ما با حس و مشاهده ،تحلیل های شما در مورد علم و ادراک و تفکر را در سلول های مغزی به چشم نمی بینیم ، پس حرف های شما را توهمات و تخیلاتی بیشتر ندانیم؟
ایا ملتزم به این می شوید؟
پس بپذیرید که راه را اشتباهی می روید
[=black [/color]
[/]

[/][/]

من فرایند و مکان ذخیره اطلاعات در مغز را دیده ام. البته تصاویر و اندازه گیری هایش را. خیلی هم [="red"]زیبا و حیرت آور[/] بود.

انتزاعی ترین قواعد بازتابی هستند از روابط مادی که به علت [="red"]شکل خاص روابط عصبی[/] مغز انسان به شکل خاصی برای انسان قابل درک اند.
موجوداتی با مغز های پیشرفته ای که دارای مغزی با ساختار متفاوتی هستند. انتزاعات دیگری دارند.

به عنوان نمونه اگر به [="red"]ریاضیات[/] توجه کنیم :
انسان ها مفهوم اعداد را که تمام ریاضیات بر پایه آن بنا شده است، از روی شمردن اشیاء مختلف در طی هزاران سال[="red"] کشف[/] نموده اند.

[="red"]"انسان بدون حواس"[/] را که قبلا توضیح دادم در نظر بیاوریم. چنین انسانی که دارای مغزی کاملا مشابه بقیه انسان ها است چگونه می تواند مفهوم اعداد را درک کند.

ضمنا،
گویا مثال هارد دیسک به شما در زمینه [="red"]فهم[/] فرایند جاگزینی ملکول های مغز کمک کرده است. که این البته جای خوشحالی دارد.

بینام;154255 نوشت:

پس آنچه ما در ذهن خود به عنوان عالَم می شناسیم (و این شناخت ما شامل اتمها، تصاویر گرفته شده از مغز، و هر چیز دیگری می شود) به هیچ عنوان «واقعیت عالَم» نیست... بلکه بازتابی است از آن واقعیت در ذهن ما. پس معلوم می شود «عالَم ماده» (یعنی آنچه ما به عنوان عالَم می شناسیم) اصالت وجودی نداشته، یک «موجودیت مجازی» در ذهن ماست و اساساً هیچ دلیل و سندی وجود ندارد که «روابط و قوانین ذهنی ساختۀ دست بشر» بیرون از ذهن بشر هم حکم فرما باشند. به عبارتی هیچ تضمینی وجود ندارد که سیبها همیشه سقوط کنند (اصلاً بیرون از مغز انسان سیبها «سیب» هستند؟)؛ همچنین هیچ تضمینی وجود ندارد که یک مغز متفاوت واقعیت را به صورت عالَمی با سیبهای سقوط کننده ادراک کند. اساساً هیچ مغز مرجعی وجود ندارد که ادراکات آن را اصل، و ادراکات مابقی را فرع بدانیم. چرا که عملِ ادراک مستلزم وجود ساختاری است که واقعیت را پردازش کند، و همین پردازش باعث ایجاد تغییر در ورودی مغز ادراک کننده، و تبدیل آن به «عالَم ذهنی» می شود.

شما می گویید که عقل در درک واقعیت جهان نا توان است.
کسی هم ادعایی در مورد کامل بودن عقل [="red"]ندارد[/] و همان طور که قبلا گفتم :

تمام قواعد عقلی [="red"]بازتاب[/] ویژگی های جهان مادی در ذهن انسان است.

نکته مهم این است که :
حواس و عقل تولید شده توسط آن ، [="red"]یگانه و تنها[/] ابزار در دسترس انسان برای شناخت جهان است.
و ناقص یا کامل، [="red"]همینی که هست[/].

به عبارت دیگر :

عقل به واقعیت جهان کاری ندارد، [="red"]چون نمی تواند[/] کاری داشته باشد.

پس پرداختن به چیزی که امکان درک آن فعلا موجود نمی باشد جز [="red"]اتلاف وقت[/] چیزی نیست.
درست مثل اینکه با هم بحث کنیم که [="red"]سگ اصحاب کهف[/] [="red"]دقیقا[/] چند عدد مو داشته است.

اما [="red"]مشکل[/] شما در نتیجه گیری بامزه ای است که از این مطلب دارید :

بینام;154255 نوشت:

آنچه که مسئول ادراک است، چه ذهن باشد، چه هر چیز دیگر، به هر حال فراماده است، چرا که «عالَم ذهنی ماده» حاصل عمل ادراک است، نه مادر آن. مطالب ارائه شده که خلاصه ای از تاپیکهای مربوطه می باشند این موضوع را منطقاً به اثبات می رسانند.

عقل ما حکم می کند که تا واقعیتی نباشد، ادراکی هم نباشد. آن واقعیت ورای ادراک (خود واقعیت عالَم) فراماده است؛ چرا که ماده بازتابی است از آن واقعیت در مغز ما (ذهن ما؟ خود ما؟ کدام «ما» وقتی که «ما» هم بخشی از خروجی مغز و ادراک غیر اصیل است...)



اگر برای ادراک نیاز به واقعیت است و واقعیت هم از جنس فرا ماده است.

پس وقتی یک [="red"]آلزایمری[/] یا یک[="red"] اسکیزوفرن[/] یا کسی که [="red"]"قرص های روانگردان"[/] مصرف کرده است، با[="red"] در و دیوار[/] یا [="red"]انگشت شصت پایش[/] ، شروع به گفتگو و مشاجره می کند . الا و لابد واقعیت فرا ماده ای را در آنها درک کرده است.

حقیقت این است که :

ادراک یک فرایند کاملا مادی است. یعنی وقتی گروهی از سلول های مغز تحریک شوند[="red"] احساس درک کردن در انسان ایجاد می شود[/]. فقط همین.

یعنی شما می توانید [="red"]هر ادراکی[/] در انسان تولید کنید فقط باید مواد شیمیایی مناسب را به مغز برسانید تا [="red"]سلول های خاصی تحریک[/] شوند.

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و گرامی :Gol:

نقل قول:

"انسان بدون حواس" را که قبلا توضیح دادم در نظر بیاوریم. چنین انسانی که دارای مغزی کاملا مشابه بقیه انسان ها است چگونه می تواند مفهوم اعداد را درک کند.

انسان بدون حواس هم دارای مغز است؛ ولی مغز او هیچ ورودی خاصی از واقعیت دریافت نمی کند. از این روست که مفهوم اعداد را درک نمی کند. مطمئن نیستم دقیقاً متوجه منظور شما از این مثال و ارتباطش با موضوع شده باشم.

نقل قول:
گویا مثال هارد دیسک به شما در زمینه فهم فرایند جاگزینی ملکول های مغز کمک کرده است. که این البته جای خوشحالی دارد.

همانطور که عرض کردم چگونگی کارکرد مغز تأثیری بر نتیجۀ استدلال مربوطه ندارد.

به نظرم لازم است روی نکته ای تأکید کنم. ان شاء الله دقت در این تأکید می تواند راهگشا باشد:

نقل قول:

شما می گویید که عقل در درک واقعیت جهان نا توان است.
کسی هم ادعایی در مورد کامل بودن عقل ندارد و همان طور که قبلا گفتم :

تمام قواعد عقلی بازتاب ویژگی های جهان مادی در ذهن انسان است.

دقت بفرمایید. ماده (اتمها، ملکولها، غیره و غیره و غیره) همگی بخشی از خروجی مغز ادراک کننده هستند. از این رو نمی توان قواعد عقلی را بازتابی از جهان مادی دانست. بلکه جهان مادی خودش زیرمجموعه ای از ادراک عقلی است. پس منطقاً لازم است فرمایش شما را اصلاح کنیم:

تمام قواعد (و ادراکات) بشر که توسط ساختارهای مادی (مغز و غیره) درک می شوند بازتاب واقعیت ورای ادراک او، یعنی «واقعیت عالَم» در ذهن او هستند.

ماده، به آن معنای رایج کلمه، خودش زیرمجموعه ای از ادراکات بشر است و از این رو فاقد اصالت وجودی می باشد. :Sham:

نقل قول:

نکته مهم این است که :
حواس و عقل تولید شده توسط آن ، یگانه و تنها ابزار در دسترس انسان برای شناخت جهان است.
و ناقص یا کامل، همینی که هست.

به عبارت دیگر :

عقل به واقعیت جهان کاری ندارد، چون نمی تواند کاری داشته باشد.

پس پرداختن به چیزی که امکان درک آن فعلا موجود نمی باشد جز اتلاف وقت چیزی نیست.
درست مثل اینکه با هم بحث کنیم که سگ اصحاب کهفدقیقا چند عدد مو داشته است.

این یک نظریۀ اثبات نشده است. هیچ سندی وجود ندارد که انسان محدود به ادراک کنونی خودش از عالَم باشد. بلکه کاملاً محتمل است در وجود انسان ساختارهایی وجود داشته باشند که بتوانند عالَم را از منظرهایی جدید درک کنند؛ اینکه شما در این لحظۀ بخصوص فقط جسم مادی خودتان را تجربه کنید، دلیل بر نبود جنبه هایی پنهان در وجود شما نیست. چرا که اصل وجود شما ریشه در واقعیت عالَم (واقعیت ورای ادراک شما) دارد و از این رو دلیلی ندارد محدود به تصور ذهنی شما از وجود خودتان بشود.

نقل قول:

اگر برای ادراک نیاز به واقعیت است و واقعیت هم از جنس فرا ماده است.

پس وقتی یک آلزایمری یا یک اسکیزوفرن یا کسی که "قرص های روانگردان" مصرف کرده است، با در و دیوار یا انگشت شصت پایش ، شروع به گفتگو و مشاجره می کند . الا و لابد واقعیت فرا ماده ای را در آنها درک کرده است.

در این نتیجه گیری مشکلی نمی بینم. بله؛ هرکسی دید خودش را نسبت به واقعیت عالَم دارد. در آن لحظۀ بخصوص بیمار مربوطه می تواند در و دیوار را متفاوت درک کند. همانطور که درک او از در و دیوار عین واقعیت عالَم نیست، درک شما هم از در و دیوار عین واقعیت عالَم نیست، و به دلیل عدم دسترسی ما به عین واقعیت عالَم، هیچ ملاک معتبری برای اعتبار سنجی بین این دو دیدگاه مختلف نسبت به در و دیوار وجود ندارد. تنها نکته ای که باعث «نادرست» تلقی کردن دیدگاه یک بیمار نسبت به در و دیوار می شود، اختلاف فاحش آن با دیدگاه اکثریت جامعه است. و البته چنین ملاکی منطقاً خالی از اِشکال نیست.

نقل قول:

حقیقت این است که :

ادراک یک فرایند کاملا مادی است. یعنی وقتی گروهی از سلول های مغز تحریک شوند احساس درک کردن در انسان ایجاد می شود. فقط همین.

یعنی شما می توانید هر ادراکی در انسان تولید کنید فقط باید مواد شیمیایی مناسب را به مغز برسانید تا سلول های خاصی تحریک شوند.

حقیقت این است که ابتدا ادراک اتفاق می افتد، بعد فرد ادراک کننده مفهوم ماده را در ذهن خودش می یابد. این موضوع شامل سلول های مغز هم می شوند. مواد شیمیایی هم به نوبۀ خود بخشی از خروجی مغز و حاصل ادراکند. از این رو هرگونه ادعا مبنی بر اصیل بودن ماده خود به خود محکوم به شکست است. چه بخواهیم چه نخواهیم، آنچه می بینیم بازتابی است از واقعیت ورای ادراک؛ و ماده بخشی از این بازتاب است، نه خود واقعیت عالَم. لطفاً دقت بفرمایید. :Sham:

در رابطه با اتلاف وقت دانستن این استدلال، همانطور که عرض شد عدم دسترسی ما به اَشکال جدیدی از ادراک نظریه ای بی پایه و غیر قابل اثبات است. اینکه ادراک شما (و حتی اکثریت جامعه) محدود به ماده باشد به هیچ عنوان دلیلی بر رد احتمال دسترسی به ادراکاتی متفاوت و حتی عمیق تر نیست.

وقتی ما جسم مادی خودمان را مشاهده می کنیم، در واقع باز هم داریم جنبه ای از واقعیت ورای ادراکمان را درک می کنیم. آنچه ورای ادراکمان است، «من حقیقیِ» ما، یعنی ریشۀ ما در واقعیت عالَم می باشد. آنچه در ذهن خود به عنوان «من» درک می کنیم، یک «من مجازی» و بازتابی از واقعیت ورای ادراک در ذهن ماست. جسم مادی ما هم بخشی از همین «من مجازی» و حاصل عمل ادراکِ واقعیت است. از این رو، جسم مادی ادراک شده توسط انسانها فاقد اصالت وجودی است؛ حقیقت وجودی انسان در «واقعیتِ ورای ادراک» نهفته است که بنا به دلایل ارائه شده منطقاً نمی توان آن را «مادی» خطاب کرد.

به عبارتی «من مجازی» بازتابی از «من حقیقی» در ذهن ادراک کننده می باشد. از همین مفهوم منطقی می توان احتمال دسترسی به ادراکات عمیقتر را استنباط کرد. چرا که خودِ عمل ادراک (به آن شکل سطحی که همه روزه با آن مواجهیم) بخشی از «من مجازی» است. از این رو بعید نیست کسی با فرو رفتن در خودش (و شیوه هایی دیگر) مفهوم «من» را به اَشکال جدیدی درک کند. اَشکالی که بعضاً از نظر سطح ادراک واقعیت، حتی عمیقتر هم باشند.

امیدوارم مطلب روشن شده باشد. :hamdel:

با تشکر فراوان
یا حق

ali 79;154235 نوشت:

:moteajeb: :moteajeb: :moteajeb:

شخص کور و کر دو تا از حواس پنجگانه اش کار نمی کند.

پس اگر شمردن بلد باشیم :

3 = 2 - 5

می فهمیم که هنوز 3 تا از حواس چنین شخصی کار می کند و می تواند با جهان مادی ارتباط برقرار کند.

قدری تفکر قبل از پاسخ دادن تا به حال کسی را نکشته است.

هوالعالم

نمیدونم در کوچه ی علی چپ به دنبال چه میگردی !

پسر خوب
موجود بی حس رو اصطلاحا بهش میگن شی !!
جانداره فاقد حواس اونهم از نوع ادم! در ظرف درک شما جای میگیره ! نه در باور من !


اما جانداره ناقص
با حواس ناقص به دنیا میاد (نه بدونه حواس ) ! اونهم به دلایلی ...

و اینکه
مومن به کن فیکون او, پای واژه های محفل گرم کن و حرفایی که از کتابهای فلان ناشناس در اومده و طوطی وار بیان میشه ... نمی نشیند !

والسلام

ali 79;154235 نوشت:

:moteajeb: :moteajeb: :moteajeb:


شخص کور و کر دو تا از حواس پنجگانه اش کار نمی کند.

پس اگر شمردن بلد باشیم :

3 = 2 - 5


می فهمیم که هنوز 3 تا از حواس چنین شخصی کار می کند و می تواند با جهان مادی ارتباط برقرار کند.

هوالعادل

گفتیم :
دختر کور و کر و لال
پس اگر درست خواندن و درست جساب کردن بدانیم :
البته به نظر شما از 5 حواس دو حواس باقی

5 - 3 = 2


این نشون میده که ... ؟؟؟


خلاصه
3 حرف اول نام کاربریت زیباست و صاحب دنیوی این نام از جماعت تند رو دل خوشی نداره...

تندرو نباش ..

حجت تمام .

[="red"]"انسان بدون حواس"[/] :

انسانی که هیچ یک از حواس پنجگانه اش از زمان تولد کار نمی کند و هیچ رابطه ای با جهان مادی نداشته است.

بینام;154484 نوشت:
نمی توان قواعد عقلی را بازتابی از جهان مادی دانست. بلکه جهان مادی خودش زیرمجموعه ای از ادراک عقلی است.

پس اگر قواعد عقلی بازتاب جهان مادی در مغز نیستند و جهان مادی خروجی مغز است،

چرا [="red"]"انسان بدون حواس"[/] نمی تواند هیچ گونه تفکر یا ادراکی داشته باشد ؟

[="red"]چرا "انسان بدون حواس" فاقد عقل است[/] ؟

بینام;154484 نوشت:

حقیقت این است که ابتدا ادراک اتفاق می افتد، بعد فرد ادراک کننده مفهوم ماده را در ذهن خودش می یابد. این موضوع شامل سلول های مغز هم می شوند.

این به [="red"]مادی بودن مکانیزم ادراک[/] اشکالی وارد نمی کند.

توجه شود که :

انسان در اثر واکنش های شیمیایی[="red"] احساسی [/]در خود می یابد که آنرا ادراک می نامد.
انسان از [="red"]پشت پرده[/] این احساس خود اطلاعی ندارد.
یعنی، وقتی انسان تصویر گلی را می بیند به علت ساختار عصبی مغز، تمام واکنش های شیمیایی که برای تحریک سلول های ناحیه بینایی مغز در جریان است از ذهن او نمی گذرد که نیاز به شناخت آنها داشته باشد. او صرفا وجود گل را درک می کند.

واکنش های شیمیایی مربوط به ادراک در سلول ها رخ می دهند، کاملا [="red"]مستقل[/] از اینکه مغز انسان چه فهمی از آنها می کند.

ملکول ها [="red"]منتظر[/] این نمی مانند که انسان مفهوم آنها را درک کند و سپس شروع به واکنش نمایند.

پدیده ای که ما با نام ملکول آنرا می فهمیم [="red"]قبل[/] از وجود انسان به همین شکل بوده و دارای همین خواص بوده و [="red"]بعد[/] از انسان نیز به همین شکل و خواص خواهد بود.

جهان به مسیر خود ادامه می دهد حتی [="red"]اگر هیچ انسانی زنده نباشد[/]، تا بر روی پدیده های آن [="red"]نام گذاری[/] نماید.

بینام;154484 نوشت:

ماده (اتمها، ملکولها، غیره و غیره و غیره) همگی بخشی از خروجی مغز ادراک کننده هستند.
مواد شیمیایی هم به نوبۀ خود بخشی از خروجی مغز و حاصل ادراکند


این عبارت ها بی معنی است.

زیرا مواد شیمیایی[="red"] سخت افزار[/] هستند و ادراک بشر[="red"] نرم افزار[/].

[="red"]مکانیزم ادراک[/] :
پدیده ای در جهان خارج وجود دارد این پدیده توسط حواس به پیام های عصبی [="red"]ترجمه[/] می شود و در مغز بازتاب می یابد. این پیام ها بر حسب ساختار مغز شرایطی تولید می کنند که ابزار تفکر یعنی [="red"]زبان[/] نام ملکول، اتم و به طور کلی ماده بر آنها می نهد. پدید هایی که خود مغز از آنها ساخته شده است و مکانیزم ادراک با استفاده از آنها رخ می دهد.

یعنی :
با جابجایی مواد در بین سلول های مغزی حالتی به انسان دست می دهد که[="red"] نام [/]آن را ادراک می گذارد.

پس :

ادراک چیزی نیست جز جابجایی مواد شیمیایی است.

مثلا با جابجایی یون های [="red"]سدیوم [/]در بین سلول های مغز، این سلول ها تحریک می شوند و [="red"]سدیومی[/] را که روی میز می بیند ادراک می کند.

تعابیر دیگر برای ادراک فقط [="red"]بازی با کلمات [/]است.


mohammad2db;154502 نوشت:
هوالعادل

گفتیم :
دختر کور و کر و لال
پس اگر درست خواندن و درست جساب کردن بدانیم :
البته به نظر شما از 5 حواس دو حواس باقی

5 - 3 = 2


این نشون میده که ... ؟؟؟


خلاصه
3 حرف اول نام کاربریت زیباست و صاحب دنیوی این نام از جماعت تند رو دل خوشی نداره...

تندرو نباش ..

حجت تمام .

حواس پنجگانه :

[="red"] بینایی

شنوایی

بویایی

چشایی

لامسه[/]

شخص "کور" و "کر و لال" ، [="red"]2[/] تا از حواسش کار نمی کند :

بینایی و شنوایی.

تکلم جزء حواس انسان نیست که لال بودن را جزء حواس از کار افتاده بدانیم.

ضمنا،

[="red"]2- = 5 - 3 [/]


:Moteajeb!: :Moteajeb!: :Moteajeb!:

قدری تفکر، ضرری ندارد. :ok: :ok:

mohammad2db;154502 نوشت:

و اینکه
مومن به کن فیکون او, پای واژه های محفل گرم کن و حرفایی که از کتابهای فلان ناشناس در اومده و طوطی وار بیان میشه ... نمی نشیند !

این حرف ها بسیار برای من دلگرم کننده بود.
زیرا مطالب من که از جانب خودم است و از جایی کپی برداری نشده است را، مطالب کتاب تشخیص می دهید.

mohammad2db;154498 نوشت:
موجود بی حس رو اصطلاحا بهش میگن شی !!

باسمه تعالي، سلام بر دوستان.
موجود بدون علم و درك، يعني موجودي تاريك تاريك، در مرز عدم و نيستي، اصل تمامي حيات موجودات، متوقف بر علم و درك است، هر چيزي بخواهد براي چيزي ثابت بشود، محال است ثابت بشود، مگر اينكه به نحوي آن حقيقت، ثابت باشد،(قرار و ثبات داشته باشد)، ثبات يك موجود (كه حقيقتا يك موجود)، بر آن صادق باشد، با حضور علمي و ثبات علمي تحقق مي يابد(حضور و ثبوت آن براي خودش)، تمام فعاليت هاي عصبي و فيزيكي انسان، فعاليت يك وجود ثابت است،( به عبارتي فعاليت مني است كه تحقق و ثبات دارد.) و الا اگر بر من واحد حقيقي كه پيش خودم حاضرم متوقف نباشد،(و اگر اين توقف را، در موجودات براي يك صورت واحد حقيقي، نداشته باشيم.) ديگر هيچ چيزي براي چيزي اثبات نمي شود، زيرا به قرار و ثبات يك موجود حقيقي نخواهيم رسيم، حال تمام اوضاع فيزيكي غير از علم و درك است، زيرا علم و درك از سنخ معنا است.(دقت كنيد.)
چند مثال، درد، غم، ترس، شادي، عشق،و...، قطعا اموري غير مادي است، آثار مادي داشتن غير از حقيقت اين امور است، زيرا تمام اينها از سنخ معنا و درك هاي مختلف است، حال اگر كسي مي گويد اينها فيزيكي و مادي هستند، به ما نشان بدهد.:ok:

ali 79;154562 نوشت:

حواس پنجگانه :

بینایی

شنوایی

بویایی

چشایی

لامسه

شخص "کور" و "کر و لال" ، 2 تا از حواسش کار نمی کند :

بینایی و شنوایی.

تکلم جزء حواس انسان نیست که لال بودن را جزء حواس از کار افتاده بدانیم.

ضمنا،

2- = 5 - 3

:moteajeb!: :moteajeb!: :moteajeb!:

قدری تفکر، ضرری ندارد. :ok: :ok:

این حرف ها بسیار برای من دلگرم کننده بود.
زیرا مطالب من که از جانب خودم است و از جایی کپی برداری نشده است را، مطالب کتاب تشخیص می دهید.

باز کوچه علی چپ ...
چطور یه چیزی رو خوب میگیرید یک چیز رو نه !
وقتی روی لال تاکید میشه بیا و ده در صد به حس چشایی نسبتش بده !!!

لال یا بی زبان
در اصطلاح حق باشماست و در حقیقیت حق با من ...

کلام بزرگ و کوچک قابل احترام
اما به شرطی که نویسنده بدونه چی میگه و در عمل هم عامل باشه ...

علی اقا
ختم کلام .

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز و گرامی :Gol:

نقل قول:

پس اگر قواعد عقلی بازتاب جهان مادی در مغز نیستند و جهان مادی خروجی مغز است،

چرا "انسان بدون حواس" نمی تواند هیچ گونه تفکر یا ادراکی داشته باشد ؟

چرا "انسان بدون حواس" فاقد عقل است ؟

دوست عزیز. اگر بنا باشد هرکسی هر ادعایی خواست بکند و برای آن هیچ دلیل محکمه پسندی ارائه نکند، دیگر نمی توان نام این را «بحث» گذاشت. چه کسی گفته است که انسان بدون حواس نمی تواند هیچ گونه تفکر یا ادراکی داشته باشد؟ می شود بفرمایید شما تا به حال چند بار به صورت یک انسان بدون حواس متولد شده اید که اینقدر به حالات چنین فردی واقفید؟

در ثانی... اصلاً چه ربطی دارد. ما عرض کردیم ادراکات بشر بازتاب واقعیت ورای ادراک او هستند. ما که نگفتیم ادراکات بشر باد هوا هستند. مشکل زمانی پیش می آید که شما بخشی از ادراک خودتان که از فیلتر مغزتان عبور کرده است (یعنی مفهوم ماده) را برابر با همان واقعیت ورای ادراکتان می دانید؛ و منطقاً این ادعای شما به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. توضیح بیشتر در ادامه:

نقل قول:

این به مادی بودن مکانیزم ادراک اشکالی وارد نمی کند.

توجه شود که :

انسان در اثر واکنش های شیمیایی احساسی در خود می یابد که آنرا ادراک می نامد.
انسان از پشت پرده این احساس خود اطلاعی ندارد.
یعنی، وقتی انسان تصویر گلی را می بیند به علت ساختار عصبی مغز، تمام واکنش های شیمیایی که برای تحریک سلول های ناحیه بینایی مغز در جریان است از ذهن او نمی گذرد که نیاز به شناخت آنها داشته باشد. او صرفا وجود گل را درک می کند.

واکنش های شیمیایی مربوط به ادراک در سلول ها رخ می دهند، کاملا مستقل از اینکه مغز انسان چه فهمی از آنها می کند.

ملکول ها منتظر این نمی مانند که انسان مفهوم آنها را درک کند و سپس شروع به واکنش نمایند.

پدیده ای که ما با نام ملکول آنرا می فهمیم قبل از وجود انسان به همین شکل بوده و دارای همین خواص بوده و بعد از انسان نیز به همین شکل و خواص خواهد بود.

جهان به مسیر خود ادامه می دهد حتی اگر هیچ انسانی زنده نباشد، تا بر روی پدیده های آن نام گذاری نماید.

ادراک منحصر در نامگذاری اشیاء نیست. بلکه هر نوع فهمی که شما نسبت به اطرافتان پیدا کنید زیرمجموعه ای از ادراک شما می باشد. خود ملکولها و واکنشهای شیمیایی هم بخشی از ادراک انسان و بازتاب واقعیت هستند. این شمایید که با بررسی و «ادراکِ» مغز یک انسان دیگر واکنشهایی شیمیایی آن را تشخیص می دهید. پس فهم شما از این واکنشها هم بخشی از ادراک شما می باشند.

در نتیجه مستقل دانستن ملکولها، سلولها، و کلاً جهان مادی (عالَم ذهنی) منطقاً بی معناست و به هیچ شکلی قابل دفاع نیست.

بله، انسان از پشت پردۀ ادراک خود خبر ندارد. ولی نباید فراموش کرد که آنچه ما در ادراک خود به عنوان «جهان مادی» می یابیم بخشی از ادراک ما بوده، جلوی پرده محسوب می شود، نه پشت آن. :Sham:

نقل قول:

این عبارت ها بی معنی است.

زیرا مواد شیمیایی سخت افزار هستند و ادراک بشر نرم افزار.

با بی معنی خواندن منطق چیزی عوض نمی شود. شما ابتدا واقعیت عالَم را درک می کنید، بعد در ذهن شما مفهومی به نام «مواد شیمیایی» نقش می بندد. مواد شیمیایی بازتاب واقعیت ورای ادراک شما هستند در ذهنتان؛ از این رو فاقد اصالت وجودی می باشند.

نقل قول:

مکانیزم ادراک :
پدیده ای در جهان خارج وجود دارد این پدیده توسط حواس به پیام های عصبی ترجمه می شود و در مغز بازتاب می یابد. این پیام ها بر حسب ساختار مغز شرایطی تولید می کنند که ابزار تفکر یعنی زبان نام ملکول، اتم و به طور کلی ماده بر آنها می نهد. پدید هایی که خود مغز از آنها ساخته شده است و مکانیزم ادراک با استفاده از آنها رخ می دهد.

همانطور که عرض شد، ادراک منحصر در نامگذاری اشیاء نیست. بلکه هر فهمی که شما نسبت به واقعیت پیدا کنید ادراک محسوب می شود. در نتیجه، ملکولها، مواد شیمیایی، و کلاً جهان ماده ای که در ذهنتان می یابید بخشی از همین پیامهای ترجمه شده است. پس منطقاً عدم اصالت ماده، و فراماده بودن واقعیت عالَم به اثبات می رسد.

نقل قول:

یعنی :
با جابجایی مواد در بین سلول های مغزی حالتی به انسان دست می دهد که نام آن را ادراک می گذارد.

جابجایی مواد، سلولهای مغز، خود مغز، و خود انسان همگی بخشی از ادراک شما از واقعیت می باشند. این شمایید که عالَم را به خاطر ساختار وجودیتان به این شکل درک می کنید. هیچ دلیلی وجود ندارد که این مفاهیم در واقعیت ورای ادراک شما هم معنا داشته باشند.

نقل قول:

پس :

ادراک چیزی نیست جز جابجایی مواد شیمیایی است.

اشکالات منطقی موجود در این نتیجه گیری مفصلاً شرح داده شد.

نقل قول:

مثلا با جابجایی یون های سدیوم در بین سلول های مغز، این سلول ها تحریک می شوند و سدیومی را که روی میز می بیند ادراک می کند.

اصلاح می کنم:

شما مغزی را که در حال ادراک سدیوم روی میز است بررسی می کنید و در ادراک خودتان پدیده ای را می یابید که آن را جابجایی یونهای سدیوم در بین سلول های مغز مربوطه می دانید. ادراک انجام شده منحصر در ذهن شما بوده، و بازتاب واقعیت ورای ادراکتان می باشد؛ در نتیجه فاقد اصالت وجودی است. چرا که مکانیزم ادراک شما ورودی خودش را تغییر داده، تبدیل به خروجی مربوطه (عالَم ذهنی شما، یعنی عالَم ماده) می کند.

نقل قول:

تعابیر دیگر برای ادراک فقط بازی با کلمات است.

ما عرض خود را ارائه کردیم. اگر شما اصرار دارید که ادراک را برابر با نامگذاری اشیاء بدانید، به هر حال تغییری در اصل قضیه ایجاد نخواهد شد:

«خروجی مغز شما» چه آن را ادراک بنامید، چه هر نام دیگر، به هر حال عین واقعیت عالَم نیست و چه بخواهید و چه نخواهید کل ادراک شما، از جمله کل عالَم ماده ای که همه روزه تجربه می کنید، بخشی از همین خروجی مغز شما بوده، فاقد اصالت وجودی است. این موضوع شامل تمامی علوم تجربی هم می شود. چرا که همۀ این موارد بخشی از ادراک شما از واقعیت عالَم هستند. :Sham:

عین واقعیت عالَم، یعنی همان حقیقتی که مستقل از شما موجود است ورای ادراکات شما بوده، و در نتیجه ورای ماده می باشد. تشبیه کردن واقعیت عالَم به هر چیزی که در ادراکتان باشد منطقاً غیر قابل قبول، دفاع، و اثبات است. چرا که همانطور که خودتان معترفید، پشت پردۀ ادراکتان بر شما پوشیده است.

حالا چطور می خواهید ملکولها که بخشی از مشاهدات و ادراکات شما هستند و از فیلتر مغزتان عبور کرده اند را مستقیماً (به همان شکلی که شما آنها را ادراک می کنید) متعلق به حیطۀ واقعیت عالَم بدانید، بنده در عجبم.

یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. :Sham:

با تشکر فراوان
یا حق

موضوع قفل شده است