پندهای تاریخی از زبان حاکمان

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پندهای تاریخی از زبان حاکمان

اوریانا فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند:
آقای نخست وزیر، شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید، اما این کاررا نمی توانید در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند
که سالهاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید ؟

وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد:
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج هست که این دوابزار مهم را درایرلند دراختیار نداریم .

سوال می‌ شود: این دوابزار چیست؟

چرچیل در پاسخ می گوید:

اکثریت نادان و اقلیت خائن.

چرچیل که بود؟

سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل (تولد: ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ - درگذشت: ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵) سیاست‌مدار و نویسندهٔ بریتانیایی است که بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ یعنی در طول جنگ جهانی دوم و بار دیگر بین سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر بریتانیا بود. او افسر ارتش بریتانیا نیز بود. چرچیل جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۳ را به خاطر نوشته‌هایش بدست آورد. .

مجلهٔ تایم در سال ۱۹۴۹، وینستون چرچیل را به عنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد. چرچیل سال ۱۹۴۰ نیز به عنوان مرد سال تایم انتخاب شده بود.


fa.wikipedia.org/wiki/وینستون_چرچیل







اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام

“شیرین” ملقب به “ام رستم” دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(۳۸۷ق. ـ ۳۶۶ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .

به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است.

سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود :

باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .

ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟

پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .

ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید :

در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند
ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک
سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید
اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم
تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .

پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند .

[=&quot]توصیه دیگر من به تو(داریوش) این است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران[=&quot].

[=&quot]امر آموزش را كه من شروع كردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این كه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حكومت خواهی كرد[=&quot] .

[=&quot]بعد از این كه من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه كفنی را كه من خود فراهم كردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مكن تا هر زمانی كه می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی كه من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج كشور سلطنت می كردم. مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا كه

سرنوشت آدمی این است كه بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج كشور باشد ، خواه یك خاركن و هیچ كس در این جهان باقی نخواهد ماند. اگر تو هر زمان كه فرصت بدست می آوری وارد قبر من شوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیك دیدی، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصیت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این كه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند[=&quot].

[=Georgia]زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از كسی ادعایی داری موافقت كن یك قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر كند، زیرا كسی كه مدعیست اگر قضاوت كند ظلم خواهد كرد[=&quot].

[=Georgia]هرگز از آباد كردن دست برندار زیرا كه اگر از آبادكردن دست برداری كشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست كه وقتی كشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود.
[=Georgia]عفو و دوستی را فراموش مكن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد كه كسی نسبت به تو خطایی كرده باشد و اگر به دیگری خطایی كرده باشد و تو عفو كنی ظلم كرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای[=&quot].

بخشی از وصیت نامه منسوب به کورش



حکمت37

اين سخن را امام عليه السلام هنگامی فرمود که در مسير حرکتش به
شام که بزرگان شهر انبار با او ملاقات کردند و بخاطر امام عليه السلام
از مرکب پياده شدند و با سرعت بسوی او شتافتند و مراسمی که نشانه
ذلت در برابر امراء بود انجام دادند. امام عليه السلام فرمود اين چه
کاری بود که شما کرديد ؟ عرض کردند اين آدابی است که ما اميران خود
را با آن بزرگ مي داريم . امام فرمود : به خدا سوگند با اين عمل
زمامداران شما بهره مند نمي شوند و شما با اين کار در دنيا مشقت بر خود
هموار مي سازيد و در قيامت بدبخت خواهيد بود . و چه زيان بار است
مشقتی که پشت سر آن مجازات الهی باشد . و چه پرسود است آرامشی که
با آن امان از عذاب دوزخ باشد .

حکمت 38

امام عليه السلام اين سخنان را به فرزندش حسن عليه السلام فرمود :
فرزندم چهار چيز و چهار چيز را از من داشته باش که با آن هر
کاری بکنی بتو زيان نخواهد رسيد :
بالاترين سرمايه ها عقل است.

بزرگترين فقر حماقت است . بدترين تنهائي وحشت خودبينی است و
برترين حسب و نسب اخلاق نيک است .
فرزندم بر حذر باش از دوستی
با احمق که مي خواهد بتو منفعت برساند زيان مي رساند .
برحذر باش از
دوستی بخيل چرا که بهنگام شديدترين حاجت تو را رها مي سازد .
برحذر
باش از دوستی با انسان فاجر و فاسق چرا که ترا به چيز کمی مي فروشد .
بر حذر باش از دوستی دروغگو چرا که او مثل سراب است دور را در نظر
تو نزديک و نزديک را در نظر تو دور مي سازد




سرنوشت اصحاب سبت؟؟!!

در قرآن از گروهی سخن به میان آمده است که برای دست یابی به منافع شخصی خود ، در برابر فرمان خداوند دست به حیله زده و به خیال آنکه به سودی بیشتر دست یابند ، از فرمان خداوند سرپیچی کردند که سرانجام آنان ، نابودی و خسران بود . آن گروه ، قبیله ای یهودی به نام " اصحاب سَبت " می باشند .

خداوند در آیات نورش می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ».(نساء،آیه 47).

ترجمه آیت الله مشکینی رحمة الله علیه:

ای کسانی که کتاب ( آسمانی ) به شما داده شده ، به آنچه ما نازل کردیم ( به قرآنی ) که تصدیق کننده آنچه نزد شماست ( از دین و کتاب ، و مطابق آنچه پیش شماست از علائم این پیامبر و کتاب او ) ایمان آورید پیش از آنکه صورت هایی را محو کنیم و به پشت سر برگردانیم ( جسمشان را چنین کنیم یا روحشان را از ایمان به کفر تغییر دهیم ) یا آنها را لعن و طرد کنیم چنان که اصحاب سبت را ( صیادان ماهی در روز شنبه را ) لعن کردیم ( و مسخ نمودیم ) و فرمان خداوند همواره شدنی است.

در زمان حضرت داوود علیه السلام در یکی از شهرهای مصر یهودیان زندگی می کردند. چون بر یهود، روز شنبه شکار ماهی حرام بود، در آن روز از دریا، ماهی های سفید و فربه در غایت کثرت، بیرون می آمدند و غیر روز شنبه، یک دانه ماهی بیرون نمی آمد. مدتی اهل یهود به طاعت مشغول بودند تا آنکه شیطان، ایشان را فریب داده به ایشان چنین وسوسه نمود که شما در روزهای دیگر، گودال ها کناردریا بکنید و چون ماهی، روز شنبه ظاهر شود، ماهیان را به گودال ها برانید و روزهای دیگر که صید ماهی بر شما حرام نیست، ماهی های را در آن گودال ها مانده، صید کنید. چنانکه شیطان گفته بود نمودند و چون عذاب حق تعالی بر ایشان نرسید، دلیر شد، صید ماهی کردند و از آن خریدند و فروختند.

مردم شهر به سه قسمت شدند، قسمتی قوم را از گناه منع نمودند و قسمتی دیگر، ساکت شده کار قوم را به خدا وا گذاشتند و قسمتی دیگر، مشغول به گناه و معصیت شد که حضرت داوود علیه السلام ایشان را لعنت نمود.

روزی مطیعان چون بیدار شدند از عاصیان احدی را در این شهر ندیدند. بالای خانه ایشان بر آمدند و جستجوی احوال ایشان را نمودند. دیدند که جمیع ایشان به صورت میمون شده اند و این میمون ها، کسان خود را می شناختند، پیش ایشان آمده، گریه می کردند و تا سه روز بدین احوال بودند، پس از آن هلاک شدند.

منابع:
- تفسیر القرآن، منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، ج۱، ص۲۶۸-۲۷۰، قم، ۱۴۰۹ق.
- قمی علی، تفسیر، ج۱، ص۲۴۴- ۲۴۵، به کوشش طیب موسوی جزائری، بیروت، ۱۳۸۷ق.
- طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۳.
- طوسی محمد، التبیان، ج۱، ص۲۶۴، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، عهد عتیق.
- زمخشری محمود، الکشاف، ج۱، ص۱۴۷، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.

گذشته چراغ راه آینده

تاریخ نویسان از جمله مسعودی در "مروج الذهب" نقل کرده اند: زمانی که در دارالحکومۀ کوفه ــ به بزم عبدالملک بن مروان ــ سر بریدۀ مصعب بن زبیر را آوردند، عبدالملک متوجه شد که یکی از حاضران بنام "ابومسلم نخعی" به شدّت مضطرب و متوحّش شد. عبدالملک از سبب اضطراب توضیح خواست. أبومسلم پس از گرفتن امان، گفت: ای امیرالمؤمنین روزگاری به این کاخ وارد شدم و دیدم سر بریدۀ حسین بن علی(ع) را پیش روی عبیدالله بن زیاد نهاده اند. ( دو روز بعد از عاشورای واقعه سال 61 )، دیگر بار دعوتم کردند آمدم، سر بریدۀ عبیدالله بود در مقابل مختاربن ابی عبید ثقفی. ( بعد ازعاشورای سال 67 )، اندکی بعد جزو مدعوین به همین کاخ بودم، سر بریدۀ مختار را در مقابل مصعب بن زبیر نهاده بودند. (رمضان سال 67)، و اینک سر بُریدۀ مصعب است پیش روی تو، ( جمادی الاوّل سال 72 )، و خدا تو را ای امیرالمؤمنین مصون دارد! عبدالملک بن مروان بی درنگ برخاست، دارالحکومه را ترک کرد، و دستور داد طاق قصر را خراب کردند.

اشعار زیر در همین زمینه گفته شده اســـــــت.

یک سره مردی زعرب هوشمـنـــــد

گفت به عبدالملک از روی پـنـــــد

روی همین مسند واین تکـــیه گاه

زیر همین قبه و این بــــــــــــارگاه

بودم و دیدم بر ابن زیــــــــــــــــــــاد

آه چه دیدم که دو چشمم مبـــاد

تازه سری چون سپر آسمـــــــان

طلعت خورشید ز رویش عیـــان

بعد زچندی سر آن خیره ســـــــر

برد سر مختار به روی ســــــــپر

بعد که مصعب سرو سردار شـــد

دستخوش او سر مختار شــــــــد

وین سر مصعب به تقاضای کــــار

تا چه کند با تو دگــــر روزگــــــار!

بر گرفته از کتاب داستانهای اسلامی جلد دوم .نگارش علی دوانی

پندی از تاریخ ( آندلس )

سالها پیش، سپاهیان مسلمان وارد قسمتی از اروپا شدند که به آنجا آندلس می گفتند. سپاه اسلام به راحتی آندلس را فتح کرد و پرچم اسلام در اروپا برافراشته شد و پایگاهی برای ترویج دین اسلام در اروپا گشت. مسیحیان آن زمان که از وجود پایگاه اسلام در قلب اروپا ناراحت بودند به فکر باز پس گیری آندلس افتادند. برای رسیدن به این منظور آنان چه می توانستند بکنند؟ جوانان مسلمانی که با تکیه بر اعتقادات مذهبی، غیرت دینی و روحیه شهادت طلبی به آسانی آندلس را فتح کرده بودند،آیا به راحتی شکست می خوردند؟ آیا آنها حاضر بودند پایگاه خود در اروپا را رها سازند؟ قدرت سپاه اسلام در اعتقادات و ارزشهای دینی نهفته شده بود و مسیحیان دریافتند که برای شکست دادن جوانان غیور اسلام باید اعتقادات و ارزشهای دینی را از آنها بگیرند.

پس برای رسیدن به این هدف برنامه ریزی کردند. آنها دختران جوان و زیبای خود برای دلربایی از پسران مسلمان راهی آندلس کردند. دختران زیبای مسیحی با ظاهری آراسته در خیابانهای شهر نمایان شدند. هر چه که می گذشت ظاهر آنها آراسته تر و تعدادشان نیز بیشتر می شد. تا آنکه با گذشت زمان چهره جامعه به جایی رسید که دیگر حجاب در جامعه آن روز آندلس معنایی نداشت. دختران زیبای مسیحی با پسران مسلمان دوستی و در مواردی ازدواج می کردند. بعد از مدتی روحیه معنوی و ارزشی جامعه کمرنگ شد. عشرت کده هایی که با ورود مسلمانان بسته شده بودند باز شدند و با همان روشی که حجاب را به تدریج از جامعه کنار زده بودند، شراب خواری را نیز رواج دادند و رفته رفته شراب خواری به طبقه فرهنگی و سطح بالای جامعه نیز رسید، تا آنجا که یکی از نشانه های روشنفکری و تمدن گشت و همان گونه که هوسرانی و شراب خواری در جامعه ریشه می کرد ارزشها و اعتقادات دینی رنگ باخت. جوانان جامعه غرق در گناه و هوسرانی بودند و دیگر حرفی از ایثار، فداکاری و شهادت نبود و این یعنی از دست رفتن قدرت و اقتدار سپاه اسلام،همان هدفی که دشمنان اسلام برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرده بودند. در چنین حال و روزی بود که سپاهیان مسیحی به سوی آندلس سرازیر شدند و به همان راحتی که مسلمانان آندلس را فتح کرده بودند، آنان نیز مسلمانان را شکست دادند و پایگاه اسلام در اروپا از دست رفت و به اسپانیا تبدیل گشت.

و حال حکایتی دیگر؛
سی و چند سال پیش ملت ایران از خواب غفلت بیدار شدند. ارزشها و اعتقادات دینی شکوفا گشت، مردم و به خصوص جوانان روحیه شهادت طلبی و ایثار پیدا کردند و با رهبری حضرت امام خمینی(ره) به خیابانها آمدند و شاه و دار و دسته امریکایی او را از تخت شاهی پایین کشیدند. باز هم روحیه شهادت طلبی جوانان مسلمان که در قالب انفلاب اسلامی ایران و با رهبری امام خمینی(ره) نمایان شده بود، قدرت جوانان مسلمان را به رخ ابرقدرت های شرق و غرب کشید. اما آنها که دستشان از ثروت های طبیعی ایران کوتاه شده بد و نمی توانستند چنین خفتی را تحمل کنند، سگ هاری مثل صدام را به جان ملت مسلمان ایران انداختند و آنقدر از او حمایت و او را تجهیز کردند که تبدیل به یکی از بزرگترین قدرت های نظامی خاورمیانه و حتی دنیا شد. اما ملت ایران و به خصوص جوانان با همان قدرت معنوی و با تکیه بر ارزشهای دینی و روحیه شهادت طلبی توانستند پوزه دشمن متجاوز و حامیان غربی او را به خاک ذلت بنشانند. اینجا بود که دشمنان اسلام پی به اشتباه خود بردند و فهمیدند با ملت مسلمانی که به ارزشهای دینی پایبند هستند و از روحیه شهادت طلبی برخوردارند نمی توان مقابله نظامی کرد.

پس بار دیگر به فکر فرو رفته و بر آن شدند که راهی بیابند و چه راه و نقشه ای بهتر از آنچه که در آندلس اجرا کرده و نتیجه هم گرفته بودند. آنها کار خود را شروع کردند. عکس های زنان غیر مسلمان و برهنه بر روی لوازم آرایشی و بهداشتی در ویترین مغازه ها و داروخانه ها نمایان شد. و این بار نه دختران غیر مسلمان بلکه دختران مسلمان ایرانی دانسته و یا ندانسته با الگو قرار دادن خوانندگان و زنان غربی خود را آراسته و به خیابانها آمدند. اگر روزی در آندلس شراب خواری و بی بندوباری تا حدی پیش رفت که به سطح بالای جامعه رسید و نشانة روشنفکری و تمدن گشت و متأسفانه می بینیم که امروز مسئله بدحجابی و غرب زدگی به طبقه روشنفکر تحصیل کرده و هنرمند جامعه ما هم رسیده است. بازیگران سینمایی ایران با ظاهری که اصلاًَ در شأن زنان مسلمان و به خصوص شیعیانی که مدعی الگو برداری از حضرت زهرا(س) هستند نیست، بر روی پرده سینما ظاهر می شوند. سؤال این است که مسئولان کشور ما که خود بارها گفته اند: « دشمن از راه تهاجم فرهنگی برای مقابله با ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی برنامه ریزی کرده است » برای مقابله با این نقشه دشمن چه مسئولیتی را بر عهده گرفته اند؟

تاریخ معلم انسانهاست. با درس گرفتن از تاریخ آندلس باید برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب چاره ای اندیشید.