► ► ►معیارها و ملاك های بهترین همسر◄ ◄ ◄

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال





معیارها و ملاك هاي انتخاب همسر


معیارها و ملاك هایی که باید در انتخاب همسر مناسب در نظر گرفته شود، دو نوع است:

الف . عوامل اصلی: آن دسته از عواملی که رکن و اساس اند و براي رسیدن به یک زندگی سعادتمندانه نقش به سزایی دارند.
ب . عوامل فرعی: آن دسته از عواملی که شرط کمال اند و در بهتر و کامل تر شدن زندگی نقش به سزایی ایفا می کنند. این عوامل بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.
دسته بندي این عوامل را می توان در جدول زیر ملاحظه کرد:




معیارهاي اصلی انتخاب همسر

- عقیدتی
تناسب مذهبی مهم ترین عامل مؤثر بر گزینش همسر و تضمین کننده ي سلامت و موفقیت در ازدواج است. پایبندي به اعتقادات دینی و باورهاي مذهبی نقش مهمی در استحکام و پایدا ري ازدواج و خانواده ایفا می کند.
منظور از ایمان این است که دو طرف بایستی در میزان دینداري، نوع نگاه به اعتقادات، سخت گیري و وسواس یا اعتدال در امور دینی و... متناسب باشند ؛ براي نمونه اگر دختر و پسر با ایمانی که در نوع نگاه شان به مسائل دینی متفاوت هستند با هم ازدواج کنند، با مشکلات متعددي در زمینه ي تربیت فرزندان، شیوه ي زندگی، فعالیت هاي اوقات فراغت، نوع روابط و معاشرت ها و لباس پوشیدن روبه رو می شوند، زیرا عقاید دینی بخش مهمی از فرهنگ و ذهنیت یک فرد را تشکیل می دهد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به فرد مسلمانی که قصد ازدواج داشت، فرمودند
علیک بذات الدین؛ بر تو باد که همسر دیندار بگیرى

اهمیت ایمان از دو جهت قابل بررسی است:
اول این که شخص با ایمان به میزان قدرت ایمان خود و به دلیل ارتباط قلبی با خدا و برخورداري از یک نیروي کنترل کننده ي درونی، فردي قابل اعتمادتر است . چنین شخصی از بسیاري لغزش ها، انحراف ها و اعمال خلاف دوري می کند. هم چنین این افراد در پیشگاه خدا و در برابر دیگران به تعهدات خود وفادارند و می توان به قول و تعهد آ ن ها در امر ازدواج بیشتر اعتماد کرد.
دوم این که افراد با ایمان از نظام اعتقادي و ارزشی واحدي پیروي می کنند پس بینش ها، گرایش ها و سلیقه هاي کم و بیش یکسانی دارند. زن و شوهري که هردو در مکتب دین تربیت یافته اند، اگرچه از قبل همدیگر را نمی شناسند، اما در موارد اساسی نقاط مشترك فراو انی با یکدیگر دارند . این افراد اگر در مواردي هم دچار اختلاف نظر شوند، می توانند با مراجعه به تعالیم دینی که مورد قبول هر دو است به وحدت نظر برسند.

به طور کلی ایمان از دو راه مهم بر ثبات و استحکام خانواده تأثیر می گذارد:

نخست از راه تقویت و تحکیم مبانی اخلاقی فرد که از نتایج آن، ایجاد یک عامل کنترل درونی است. این عامل از توسل شخص به اقدامات ظالمانه جلوگیري می نماید .
امام حسن
مجتبی (علیه السلام ) می فرمایند:
دختر خویش را به ازدواج شوهر متدین و پرهیزگار در آورید زیرا چنین شخصی اگر دخترتان را دوست بدارد او را اکرام می کند و چنان چه او را نپسندد، به وي جفا و ستم روا نخواهد داشت.

دوم این که ایمان در معنا بخشیدن به زندگی و ایجاد حس رضایت در افراد تأثیر گذار است.
یکی از عوامل اصلی اختلاف در خانواده، توقعات فزاینده و آرمان گرایانه ي زوج هاي جوان از زندگی مشترك است. برآورده نشدن این توقعات، باعث احساس نارضایتی و در مرحله ي بعد کوشش نامعقول و نسنجیده در جهت تغییر وضع موجود به وضع مطلوب است .
افزون بر آن دلایل دیگري مانند: بروز نابسامانی هاي اقتصادي، فرهنگی و ... روابط زناشویی را شکننده و ناپایدار می کند. این در حالیست که ایمان به وعده هاي الهی، مؤثرترین عامل در جهت ایجاد حس رضایت و امید به آینده و در نتیجه، سازگاري با ناملایمات و دشواري هاي زندگی است .

بر پایه ي همین ملاحظات است که روایات اسلامی در مقام معرفی معیارهاي گزینش همسر، توجه خاصی به عوامل دینداري، پرهیزکاري و اخلاق دارد.
با توجه به این شرایط، زندگی در کنار یک دیندار آرامش بیشتري به انسان می دهد و همان گونه که قبلاً اشاره شد یکی از اهداف مهم ازدواج رسیدن به آرامش است. براي نیل به این هدف باید توجه داشت تا زمانی که خود فرد به آرامش نرسیده باشد، نمی تواند به همسرش آرامش دهد. این جاست که موضوع ایمان بیشتر معنا می یابد. ایمان از واژه امن گرفته شده است و در روایات اسلامی آمده است که اگر کسی ایمان داشته باشد، آرامش دارد « اَلا بِذکرِ الله تَطمئنُ القُلُوب ».

نکته بسیار مهم این است که برخی ایمان را با تدین ظاهري برابر می دانند!

امام صادق (ع) :به طول رکوع و سجود افراد نگاه نکنید، زیرا چیزي است که به آن عادت کرده است و اگر آن را ترك کند به وحشت می افتد. پس به صداقت و امانتداري او نگاه کنید.
پس دینداري افراد صرفاً به خواندن نماز و پاره اي آداب ظاهري نیست؛ زیرا برخی این امور را از سر عادت و نه براي بندگی و اطاعت خدا انجام می دهند. دینداري را به وسیله ي امانت داري، وفاي به عهد و صداقت، اجتناب از مال حرام، اخلاق نیکو، تقید به امر به معروف و نهی از منکر، رعایت حقوق دیگران، اجتناب از ظلم و تعدي و ... می توان تشخیص داد.






اخلاق


اخلاق هر انسانى در زندگى او تأثیر مستقیم دارد. این تأثیر در محیط خانواده محسوس تر و نقش آفرین تر است؛ زیرا در خانواده مسائل عاطفى بر مسائل دیگر غلبه دارد و محیط خانواده بیشتر بر مبناى خصوصیات اخلاقى اعضاى آن شکل مى گیرد تا عوامل دیگر . اگر اعضاى خانواده از اخلاقى نیکو بهره مند باشند، محیط خانواده تبدیل به بهشتى نشاط آور مى شود و چنان چه به بداخلاقى خو گرفته باشند، همواره خود را گرفتار جهنمى سوزان خواهند دید .

پیامبر (صلی الله علیه و آله )

فرمود:
إذا جاءکم من ترضون خُلقه و دینه فزو جوه و إن لاتفعلوا تکن فتنۀٌ فى الارض و فساد کبیر 1؛ با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد

همسرِ بداخلاق و ناسازگار، مایه ي غم، اندوه و کدورت گردیده، طراوت و شادابى را از آدمى مى رباید.
حسین بن بشّار، یکى از یاران امام هشتم، دخترى داشت. یکى از خویشاوندانش از دختر او خواستگارى کرد. وى نامه اى براى حضرت رضا (علیه السلام ) نوشت که چنین فردى براى خواستگارى دخترم آمده و سابقه ي بداخلاقی دارد، چه جوابی به او بدهم؟

حضرت رضا (علیه السلام ) در پاسخ نوشت:
لا تُزَوجه إِنْ کانَ سیىء الْخُلْقِ ؛ اگر (خواستگار) بداخلاق است، دخترت را به ازدواج او درنیاور.

پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز دعا فرموده اند:
أعوذ بک من امرأة تشیبنی قبل مشیب ی 3
.« خدایا! به تو پناه مى برم از همسرى که قبل از رسیدن پیرى، پیرم کند.

زندگى مشترك، فراز و نشیب هاى بسیاري دارد که رویارویی صحیح با آن ها نیازمند روحیه اى قوى و اخلاقى پسندیده است. زن و مرد اگر از این مزیت بهره اى نداشته باشند، نمى توانند
با تفاهم و همکارى متقابل، بر مشکلات زندگى چیره شده و بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنان چه هر یک از طرفین، اخلاقى نیکو و رفتارى شایسته نداشته باشد، طرف دیگر خوش اخلاق هم که باشد، زندگى به کامش تلخ خواهد شد.
اصلاح صفات ناپسندي چون لجاجت و یکدندگى، تکبر نسبت به همسر، بى ادب بودن، بى وفایى، کینه توزى، سوءظن، سبکى و هرزگى، کم ظرفیتى و بى تابى، بی محبتی و... در صورت ریشه دار بودن نیاز به تلاش طاقت فرسا و زمانى طولانى دارد. پس باید از همان ابتدا به صفات اخلاقى همسر توجه داشت تا در سایه ي انتخاب همسرى خوش اخلاق، زندگى سعادتمندانه اى پى ریزى شود.
صفات پسندیده ي اخلاقی نیز ممکن است در افراد متفاوت داراي شدت و ضعف باشد . لذا هر فردي باید متناسب با تعاریف خود از این مفاهیمِ اخلاقی، همسري شایسته انتخاب کند تا مبادا تفاوت در این امور اختلافات زندگی را دامن بزند.
در محیط خانوادگی، زن و مرد هردو باید اصول اخلاقی از قبیل نرمی و ملایمت، گذشت و سازگاري و عفو و اغماض را رعایت کنند . هرگاه یکی از آن دو دچار لغزش و اشتباه شود، بلافاصله عذرخواهی کرده و از ستیزه جویی و جدال جداً خودداري کند. ستیزه جویی صمیمیت ها را از بین برده، دشمنی و نفاق را جایگزین آن می کند. بدیهی است که فرد مقابل هم باید عذر و پوزش شخص خطاکار را بپذیرد.







سلامت جسمی روانی

سلامت جسمانی و روانی افراد یکی از معیارهاي مهم در انتخاب همسر است بنابر این قبل از ازدواج حتماً از سلامتی جسمی و روحی فرد مقابل اطمینان حاصل کنید.
سلامت جنسی جسمی : وقتی دو جوان قصد ازدواج با یکدیگر را دارند باید از نظر جسمی جنسی متناسب هم باشند. زیرا سلامت جسمی جنسی در ازدواج از اهمیت زیادي برخوردار است و چنان چه افراد بدون توجه به این ملاك، به انتخاب همسر بپردازند دچار مشکلات بیشتري در زندگی خواهند شد.
براي نمونه، وقتی فردي که از نظر جسمی سالم است بدو توجه به اقتضائات و شرایط با فردي معلول ازدواج کند، مشکلات زندگی هر دوشان بیشتر می شود.
تناسب جنسی نیز از اهمیت زیادي برخوردار است. اهمیت آن به قدري است که نبودن آن تمایل افراد به ازدواج را از بین می برد. افراد در ازدواج باید از نظر جنسی متناسب باشند . براي نمونه فرد سردمزاج با فرد گرم مزاج در امور جنسی دچار مشکل عدیده اي می شود.

سلامت روان: از مهم ترین ملاك هاي دیگر گزینش همسر، سلامت روحی روانی افراد است . نبود سلامت روان سبب تنش هاي زیادي بین زوج ها می شود. براي نمونه، فردي که از نظر روانی سالم است اگر با فردي افسرده ازدواج کند، خود به تدریج دچار افسردگی می شود یا زندگی ناسالمی را در پی خواهد گرفت.

شخصیت: یکی دیگر از عوامل روانی افراد، شخصیت آنان است. شخصیت مجموعه ویژگی هاي فردي است که می توان با شناخت آن ها رفتار، عادات و طرز برخورد با دیگران را در شرایط گوناگون پیش بینی کرد. 1
بنابراین، شناخت افراد از ویژگی هاي یکدیگر باعث میشود آن ها نسبت به شخصیت فرد مقابل آگاه شوند و بفهمند آیا از نظر شخصیتی با هم تناسب دارند؟ آیا می توانن د با یکدیگر ازدواج کنند؟ براي نمونه، شخصیت برونگرا به احتمال قوي نمیتواند با شخصیت درون گرا ازدواج کند. افراد برون گرا، اجتماعی، مهربان و پرحرف هستند در حالی که فرد درونگرا منزوي و کم حرف
است.

هوش و استعداد: اکثر پژوهشگران لزوم سطح هوش کم و بیش مشابه را جهت خرسندي و موفقیت در زندگی زناشویی مورد تأکید قرار داده اند. در جوامعی که فرصتهاي آموزشی براي همه افراد یکسان است تشابه مدرك تحصیلی، با خود مفهوم نزدیکی و همگونی هوشی و حتی استعدادهاي ذهنی مشابه را به همراه دارد. تفاوت زیاد ضریب هوشی همسران نسبت به یکدیگر بحران هاي شدیدتري در خانواده پدید میآورد.
مسأله دیگر هماهنگی در استعداد است. در بعضی افراد استعدادهاي ویژه اي وجود دارد که بهتر است بین زن و مرد در این استعداد هماهنگی (همآهنگی) وجود داشته باشد. زن و مردي که در زمینه هنر، شعر، امور فنی، ورزش و ... از استعداد مشترك برخوردارند در زندگی مشترك یکدیگر را بهتر درك می کنند. این گروه حتی قادرند در استعداد مشترکی که دارند با همفکري به نوآوري ها و خلاقیت نائل گردند.




اصالت خانوادگی

یکی از مواردي که در انتخاب همسر اهمیت زیادي دارد، اصالت خانوادگی است. معیارهایی که به وسیله آن ها می توان اصالت خانوادگی فرد مقابل را به عنوان همسر آینده سنجید، عبارتند از:
1) حلال زادگی: یکی از معیارهاي اصالت خانوادگی حلال زادگی افراد است. از دیدگاه دین اسلام فردي حلال زاده است که پدر و مادرش مشخص باشند و مطابق با دین شان که برخلاف فطرت انسانی نیست و روش و آیین قوم خود به روش متداول، رسمی و علنی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده باشند.

2) پارسایی و تقوا: معیار دیگر تقوا و پارسایی فرد و خانواده ي اوست. تقوا و پارسایی باعث میشود فرد مقابل حقوق همسرش را حفظ کند، هیچ گاه در پی هوس هاي نامشروع نرود، به او احترام - بگذارد و از هر گونه ستم بر او دوري کند. 1

3) افکار و اعتقادات صحیح: افکار و باورها علاوه بر اعتقادات و باورهاي دینی و مذهبی جنبه هاي دیگري نیز دارد. مسئله مهم در زندگی مشترك تناسب و شباهت دو خانواده در اعتقادات و باورهاست. در این صورت دو طرف راحت تر میتوانند با استفاده از روشهاي منطقی بر اعتقادات و افکار هم اثر گذاشته و اختلافات جزئی را حل نمایند.

4) صلاحیت اخلاقی و روانی: آنچه در اصالت خانوادگی بسیار مهم است صلاحیت اخلاقی و روانی فرد و خانواده می باشد. عدم توافق اخلاقی دو طرف محکم ترین ضربه را به پیکر خانواده میزند.
عوامل اخلاقی و روانی دو نقش مؤثر در ازدواج دارند:
الف) توافق و حفظ زندگی زناشویی: این عامل هم در حفظ و هم در تداوم زندگی زناشویی اهمیت دارد. مواردي دیده شده که به علت دگرگونیهاي زندگی خصوصیات اخلاقی و روانی افراد تغییر میکند و زندگی شان به تباهی کشیده می شود. بنابراین ثبات در ویژگی هاي اخلاقی و روانی اهمیت عمده اي دارد.
همچنین، فردي که توفیق یافته همسري مناسب به دست آورده باید در از این نعمت نگهداري کند.
عواملی چون حوصله و بردباري، صداقت، مهربانی، از خودگذشتگی، صمیمیت، اعتماد و اطمینان، نظم و انضباط، همکاري، سازگاري، تعهد، سخاوت، وفاداري، احساس مسئولیت، مودت و حسن تفاهم و انعطاف پذیري سبب توافق و حفظ زندگی زناشویی می شود.
ب) ویژگیهاي فردي منفی: برخی ویژگیهاي منفی افراد در امور اخلاقی و روانی میتوانند زندگی را دچار تلخی و از هم پاشیدگی کنند. از جمله: خست، عصبانیت، دورویی، دروغ، پنهان کاري، پرخاشگري و خشونت، لجاجت، خودبینی و تحقیر دیگري، بی انضباطی، وسواس و سوءظن.

5) عزت نفس و نوکیسه نبودن: یکی از موارد دیگر عزت نفس فرد است. یعنی این که فرد در مورد خود چه قضاوتی می کند؟ خود را چگونه ارزیابی میکند؟ آیا خود را فردي ارزشمند می داند یا خیر؟ و...
اگر فردي خود را موجودي باارزش بداند و قضاوت درست و واقعی در مورد خود داشته باشد میداند که ارزشش به پول یا تحصیلات و... نیست. بنابراین، خود را به راحتی نابود نمیکند. از سویی برخی افراد تنها به خاطر ثروت خود را مهم میدانند و در مورد هر چیزي حتی ارزش هاي انسانی با ارزش هاي مادي و مالی قضاوت میکنند. آن ها به افرادي که داراي مال، تحصیلات، همسر زیبا و ... نیستند به دیده تحقیر مینگرند. بنابراین، فرد باید از خانواده اي باشد که برتري را به پول یا مادیات ندانند.


نکته دیگري که در اصالت خانوادگی اهمیت بسیاري دارد، بحث تربیت و امور وراثتی است. به عبارت دیگر دو عامل بر شخصیت انسان اثر میگذارد یکی وراثت و دیگري محیط. 2
از دید اسلام صفات و خصوصیات والدین در فرزندان آینده تأثیر می گذارد. به همین دلیل باید قبل از انتخاب همسر درباره ي سابقه ي خانوادگی همسر و به خصوص مراتب ایمانی و اخلاقی آن ها، تحقیق لازم صورت گیرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود

اُنْظُرْ فى أى شىء تَضَع ولدك فإنَّ العرق دساس؛ نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار مى دهى، زیرا نطفه (و ژن ها و خصوصیات ارثى)، خواه ناخواه منتقل مى شود و تأثیر مى گذارد

امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آن قدر به این مسئله اهمیت می دادند که براي ازدواج به سراغ عقیل که نسب شناس بود، رفته و فرمودند « میخواهم با زنی ازدواج کنم که از او فرزندانی شجاع متولد شود »برادرشان به ایشان توصیه میکنند که از طایفه برادرشان زن بگیر. زنان این طایفه « بنیکلاب » پسرانی زیبا و شجاع به دنیا می آورند.

اهمیت این مطلب در تمام زیارات ائمه معصومین نیز قابل مشاهده است. می گوییم و گواهی می دهیم که ائمه از اصلاب شامخه و ارحام مطهره هستند. پاکی ژنتیکی و تربیت پاك در هم آمیخته اند. در واقع نمیتوان آن ها را از هم جدا کرد مثل شیر و شکر که در هم آمیخته می شوند. جالب آن که اخلاق و تربیت میتوانند بر روي ژن تأثیر بگذارد. این امر در مورد کسانی که کافر بودند و در صدر اسلام توسط پیامبر گرامی اسلام آوردند، قابل مشاهده است.





فرهنگی

فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کند. به ما می گوید چه چیزي درست است و چه چیزي غلط. چه کاري باید انجام شود و چه کاري نباید صورت گیرد . پس فرهنگ به معناي مجموعه آداب و رسوم، سنت ها، اخلاقیات، مراسم ها و ... یک قوم و ملت است.
از آن جا که فرهنگ ها با هم متفاوتند، بایدها و نبایدهاي آن ها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذري ها متفاوت با بایدها و نبایدهاي فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگري است.
انسان به طور ناخودآگاه در فرهنگ خود احاطه شده است . از صبح که بیدار می شویم این فرهنگ ماست که می گوید چطور بیدار شویم، با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم ، چگونه غذا بخوریم و ... هیچ کاري نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله هاي فرهنگی زیاد، زندگی را تحت الشعاع قرار خواهد داد .
چرا که اگر دو نفر هم زبان و هم ملیت باشند، بسیار بهتر و راحت تر یکدیگر را درك می کنند ؛ زیرا معمولا خلق و خوي افراد با توجه به نوع آب و هوا، موقعیت جغرافیایی و هم چنین زبانی شکل می گیرد. مثلاً مردم مناطق گرمسیر داراي طبیعتی گرم هستند و بسیار خوش اخلاق و مهمان نوازند ولی مردم مناطق سردسیر،کمتر حرف می زنند و بیشتر در خودشان هستند. در واقع زندگی افرادي که در مناطق متفاوتی زندگی کرده اند سخت تر از زندگی افرادي است که در یک منطقه زندگی می کنند. زیرا فاصله هاي فرهنگی آن ها با یکدیگر، زندگی شان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. بنابراین باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ نه این که آن را مسخره کرده و بگویند کفویت در فرهنگ بی خود است ! اگر پذیرش همدیگر در زندگی باشد، هم فرهنگ می شوند





اجتماعی

در این تناسب باید ارتباطات و رفت و آمدهاي خانوادگی، شهرت اجتماعی، رفتارهاي اجتماعی ، طبقات اجتماعی و ... خانواده ها مد نظر قرار گرفته و مورد مقایسه قرار گیرند. اگر در این زمینه ها میان دو خانواده تفاوت زیادي وجود داشته باشد، احتمال بروز اختلاف و ناپایداري در ازدواج قابل پیش بینی است .
مثلاً فرض کنید کسی که در طبقه اجتماعی پایینی زندگی کرده با فردي از طبقه بالا یا اشرافی ازدواج کند .
در این صورت فرد پس از مدتی به علت عدم تناسب طبقاتی، معاشرتی، رفتاري و ... با همسر و خانواده اش در مقابل آن ها احساس حقارت می کند. این اختلافات کم کم وارد زندگی افراد شده، زندگی را پر از مخاطره و درگیري می نماید. پس از مدتی باعث دوري قلب هاي زوجین از یکدیگر می شود. این زوج در نهایت یا از هم جدا می شوند و یا به ادامه ي یک زندگی مکانیکیِ بدون روح در کنار یکدیگر ادامه می دهند مثلاً کسی که اهل علم و تحقیق و پژوهش است و می خواهد عمر و زندگی اش را در راستاي مسائل علمی بگذراند و در کل روحیه اش یک روحیه ي کاوشگرانه است، نباید با فرد و خانواده اي وصلت کند که روحیه ي اجتماعی شان یک روحیه ي تجملاتی و اشرافی است یا با علم، تقوا، زهد و قناعت سنخیت ندارد



اقتصادي

بهتر است دو طرف ازدواج از دو طبقه ي مختلف اقتصادي نباشند . زیرا تفاوت در اقتصاد خانواده ها در نوع نگرش، رفتار و چگونگی عملکرد افراد تأثیر بسزایی می گذارد . در بسیاري موارد بین وضعیت اقتصادي و پایگاه اجتماعی افراد رابطه ي مثبتی وجود دارد. اگر پایگاه اجتماعی خانواده ي همسر آینده تان را بررسی کنید، به وضعیت اقتصادي آن ها هم پی می برید. البته گاه مشاهده می گردد خانواده اي از پایگاه اجتماعی خوبی در جامعه برخوردارند، ولی از لحاظ اقتصادي وضعیت مناسبی ندارند. به همین دلیل توصیه می شود وضعیت مالی خانواده همسر به صورت جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد.
گاه مشاهده می شود علت جدایی ها، طلاق ها و برخی اختلافات، عدم تناسب مالی دو خانواده است. براي درك بهتر موضوع، فرض کنید یک دختر جوان که در خانواده اي با درآمد بالا زندگی می کند (بدون هیچ محدودیتی پول خرج می کند. هر آن چه می بیند، می خرد و به مسافرت هاي پر هزینه می رود و...) با پسري ساده و قناعت پیشه از یک خانواده کاملاً متوسط ازدواج کند . اگر این دو بدون هیچ شناختی نسبت به شرایط مالی فرد مقابل اقدام به چنین کاري کرده باشند و خود را براي یک زندگی کاملاً متفاوت با گذشته آماده نکرده باشند، دچار برخی اختلافات، ناراحتی ها و گاه جدایی ها در زندگی می شوند . مثلاً زن، مرد را به خسیس بودن و مرد، زن را به ولخرج بودن متهم می کند. هر یک ادعا می کنند فرد مقابل قادر به درك یا تأمین نیازهاي او نیست.
افراد نباید صرفاً به خاطر شرایط اقتصادي ضعیف و نامناسب شخصی را رد و یا به لحاظ وضعیت اقتصادي خوبش با او ازدواج کنند بلکه توجه به عوامل دیگر نیز لازم است. در ازدواج باید شایستگی هاي فرد مقابل بیش از همه چیز مد نظر قرار گیرد. انسان هایی هستند که با وجود فاصله ي طبقاتی و اقتصادي زیاد ، با یکدیگر ازدواج کرده و سعادتمند شده اند. در این صورت، نحوه ي برخورد دو طرف در زندگی، گذشتشان در مسائل و بینش آن ها نسبت به شرایط خاص شان باعث شکل گیري این سعادت است.




سیاسی

مقصود از خط فکر سیاسی، طرز فکر در مورد هیأت حاکمه و نظام سیاسی کشور است. شناخت خط فکر سیاسی همسر آینده پیش از ازدواج مهم است. در صورت انتساب زن و مرد به دو حزب و گروه سیاسی متضاد، چه فعالیت سیاسی داشته باشند و چه نداشته باشند و تعصب و عدم انعطاف پذیري ، احتمال بروز مشکل و ایجاد تنش زیاد است. مثلاً معتقدین به انقلاب اسلامی و نظام جمهوري اسلامی نباید با افراد ضد انقلاب و ضد نظام هرچند در ظاهر متدین باشند ازدواج کنند زیرا در نهایت دچار مشکل می گردند؛ یا باید دست از عقاید خود بردارند و با آنان همرنگ شوند یا دائم در نزاع و کشمکش به سر برند .
این تضاد در صورتی قابل تحمل خواهد بود که اختلاف زیاد نباشد. مثلاً اگر یک نفر سیاسی باشد و دیگري وابستگی سیاسی به حزب و گروهی نداشته باشد و با عقاید همسرش نیز مخالفت نکند، مشکلی پیش نمی آید




احساس

یکی دیگر از ملاك هاي ازدواج که می تواند از اهمیت خاصی برخوردار باشد، احساس خوشایندي و دلنشینیِ فرد مقابل است. به عبارتی، زمانی که دو نفر قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، از دیدن هم و کنار یکدیگر بودن احساس آرامش می کنند و نسبت به یکدیگر احساس احترام و دلنشینی دارند. اگر شخصی از دیدن فرد مقابلش احساس ناراحتی و اضطراب نماید و حس کند که فرد مقابل به دل او نمی نشیند، باید مراقب انتخاب خود باشد. گاهی افراد با وجود بی علاقگی و ناآرامی در کنار فرد مقابل، ازدواج می کنند و به خیال این که بعداً از او خوششان خواهد آمد، وارد زندگی مشترك می شوند. امکان دارد در زندگی نیز هرگز از او خوششان نیاید و این موضوع زندگی شان را دچار تشویش کند.
برخی افراد بر این باور هستند که باید با عشق ازدواج کنند وگرنه زندگی شان معنایی نخواهد داشت. طبق تحقیقات، برخی جوانان به ویژه در سنین 18 تا 26 سالگی عشق را ملاك ازدواج می دانند. این امر در پسران بیش از دختران است. باید توجه شود که عشق به تنهایی براي انتخاب همسر و ازدواج کافی نیست. افراد باید همسري را انتخاب کنند که با مشاهده و برخورد با او حس آرامش و آسایش داشته باشند .
یعنی از دیدن، نشستن و حرف زدن با فرد مقابل دچار اضطراب، نگرانی و احساس ناخوشایندي نشوند.
این فکر که باید اول عاشق فرد مقابل شویم و بعد با او ازدواج کنیم، تصوري قابل قبول و مناسب نیست.
عشقی قابل تقدیر است که آرام و طبیعی در زندگی مشترك رشد کند. حیاتش، انس، الفت، توافق و اخلاق و ثمره اش، ملایمت، مداومت، شیرینی و آرامش باشد. براساس چنین عشقی می توان زندگی اي پایدار بنا نهاد. این امر را فراموش نکنید که هرگز نباید به خاطر عشق کاذب، ازدواج کرد.


عوامل فرعی انتخاب همسر


- سن

یکی از مسائل مهم در سن ازدواج، تفاوت سنی زن و مرد است. سن زوج باید تناسب منطقی و قابل توجیهی داشته باشد زیرا وقتی آن دو از نظر عقلی، فیزیکی، تجربی، جنسی، هیجانات روانی و رفتارهاي اجتماعی اخلاقی به هم نزدیک و با هم هماهنگ باشند، در زندگی زناشویی شان دچار اختلافات کمتري می شوند. بنابراین این پرسش مطرح می شود که فاصله مناسب سنی بین زن ومرد چقدر است؟ با توجه به پژوهش هاي صورت گرفته می توان گفت: فاصله ي سنی مناسب میان زن و مرد 3 الی 5 سال و حداکثر 7 سال است. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن ها کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت اگر تمام زمینه ها بررسی شده و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله ي سنی را به دیده اغماض نگریست.

سؤال دیگري که در این جا به ذهن خطور می کند این است که در ازدواج باید سن چه کسی بیشتر باشد، مرد یا زن؟
در پاسخ باید گفت که بهتر است سن مرد بالاتر باشد، زیرا:

1. دختر زودتر از پسر به بلوغ جسمی جنسی می رسد. بنابراین باید به نیاز جسمی جنسی دختر زودتر پاسخ داده شود. از سوي دیگر نیازهاي جنسی در زنان زودتر از مردان فروکش می کند.

2. چون دختر به طور میانگین 2 سال زودتر از پسر به رشد عقلی، فکري، عاطفی، اجتماعی، اقتصادي و... می رسد، پختگی لازم براي زندگی را زودتر بدست می آورد.

3. زن به علت زایمان، زودتر طراوت و شادابی خود را از دست می دهد. در نتیجه اختلاف سن مناسب باعث ایجاد توازن فیزیکی و موازنه در شکستگی صورت و اندام می شود، در غیر این صورت زن نمی تواند پاسخ گوي نیاز همسرش باشد و مشکلات فراوانی را پدید می آورد.

4. به طور معمول خانواده پسر به ویژه مادر او به چنین ازدواجی راضی نمی شود و اگر به رغم میل باطنی اش به چنین ازدواجی رضایت دهد، از عروسش حمایت نخواهد کرد که این مسئله براي دختر بسیار رنج آور خواهد بود.



- ویژگی هاي جسمی(زیبایی)و روحی

یک امتیاز است که در کنار سایر صفات و معیارها مورد توجه قرار می گیرد و به عنوان « زیبایی » یک ملاك اساسی محسوب نمی شود. مهم توازن و تناسب پسر و دختر از بعد جسمی جنسی است.
تناسب جسمی دو طرف از نظر قد، وزن، رنگ پوست، تناسب اندام و زیبایی صورت مد نظر قرار می گیرد. این ملاك شاید بیشتر براي پسران در اولویت باشد تا دختران. زیرا براي یک دختر اخلاق خوش مهم تر از قیافه ي زیباي پسر است. به هرحال توجه به ا عتد ال و دوري از افراط و تفریط در این قضیه راه گشاست. نباید زیبایی اولین و مهم ترین ملاك انتخاب طرفین باشد. اگر این چنین شد، سقوط آن بیش از پیشرفت شان خواهد بود. هم چنین نقص جسمانی منعی براي ازدواج نیست ولی طرفین باید از آن آگاه و بدان راضی باشند. تناسب در این جا بدان معناست که دختري با زیبایی متوسط، نباید دنبال یوسف مصري باشد و یا پسري که زیبایی معمولی دارد، دنبال زلیخا بگردد. 1
اصل بر این است که زن و مرد یکدیگر را با شرایط جسمی موجود بپذیرند و حتی توصیه شده است به دنبال انتخاب افرادي باشید که از لحاظ بدنی نیرومند و سالم باشند که این امر هم در جلب و جذب زن و شوهر تأثیر دارد و هم در ادامه ي نسل آ ن ها .

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است
زن را براي زیبایی اش به همسري مگیر، چرا که ممکن است جمال زیبا باعث پستی و سقوط اخلاقی اش شود.

چنان چه زیبایی اصل قرار گیرد، می تواند پیامدهاي زیر را به دنبال داشته باشد:
-1 زیبایی به مرور زمان درمعرض زوال قرار می گیرد. اگر مردي به این خاطر با زنی ازدواج کند، در طول زمان از او دلسردي خواهد شد.
-2 زیبایی امري نسبی است. هر قدر فردي زیبا باشد، افرادي زیباتر از او هم و جود دارند و ممکن است با دیدن آن ها روح سیري ناپذیر انسان به هوس بیفتد.
-3 عدم تناسب در زیبایی و جسم ممکن است به ناتوانی هاي جنسی در روابط زناشویی منجر شود.



سطح تحصیلات

تناسب تحصیلی یکی از معیارهایی است که باید در انتخاب همسر مدنظر قرار گیرد. اصولاً هدف زوجین در زندگی مشترك رسیدن به کمال روحی، پختگی روانی و خوب تر و بهترشدن است. براي رسیدن به این منظور راه هایی چون تحصیلات و مطالعه می تواند کمک کننده باشد . تناسب در میزان تحصیلات، تأثیر مهمی در ایجاد درك و فهم متقابل، تفاهم بیشتر زوجین، تناسب در جهان بینی طرفین، پرورش بهتر فرزندان و باعث ایجاد نسلی با تربیت اسلامی و فرهنگی غنی می شود.
صرف علم و دانش متحول کننده ي فرد و عامل خوشبختی و سعادت دنیوي و اخروي او نیست .
نمی توان گفت هرکه دانش آموخت همه چیز دارد و همه چیزدان است و در مقابل بقیه افراد هیچ ندارند و نمی دانند.
داشتن تحصیلات مهم است ولی اهمیت آن براي ازدواج در درجه ي دوم اولویت قرار دارد .
تحصیلات را می توان عاملی مهمی در تشکیل شخصیت و وجهه اجتماعی و خانوادگی فرد دانست.

درباره ي میزان تحصیلات زن و شوهر احتمالات زیر را می توان در نظر گرفت:

1. مرد داراي تحصیلات عالی است ولی زن داراي تحصیلات متوسط است.
2. مرد و زن هر دو داراي میزان تحصیلات یکسانی هستند.
3. زن داراي تحصیلات عالی و مرد از تحصیلات کمتري برخوردار است.
4. مرد داراي تحصیلات عالی و زن بی سواد است یا تحصیلات اندکی دارد.

در حالت 1 و 2 مشکل چندانی ایجاد نمی شود؛ ولی در حالت 3 و 4 غالباً زندگی زناشویی با ناسازگاري مواجه و در پاره اي موارد از هم پاشیده می شود. زنی که داراي تحصیلات عالی بوده و مثلاً پزشک یا مهندس است به ندرت می تواند با مردي که حداکثر تحصیلات ابتدایی دارد تفاهم داشته باشد. مرد دنیا را به گونه اي می بیند و زن به گونه اي دیگر. زن در مجالس و محافل ازآداب معاشرت همسرش، از طرز صحبت و برخورد او و بسیاري موارد دیگر رنج می برد. همه این عوامل باعث تلخی زندگی می شود.
در حالت 4 که مرد داراي تحصیلات عالی و زن بی سواد یا کم سواد است نیز همان وضعیت این بار براي مرد وجود دارد. این حالت وقتی اتفاق می افتد که مثلاً مردي در روستاي خود در سن 18 تا 20 سالگی زمانی که در دبیرستان درس می خوانده با یکی از دختران روستا ازدواج کرده و صاحب فرزند نیز می شود. سپس با توجه به استعداد و آمادگی ذهنی اش به شهر آمده و تحصیلات خود را تا مراحل عالی ادامه می دهد ولی همسرش در همان وضعیت قبلی است ؛
مردانی هم که همسرانشان را با فاصله ي سنی زیاد از دخترانی انتخاب می کنند که تازه دیپلم گرفته اند نیز ممکن است با چنین فضایی مواجه شوند. پس از ازدواج و با توجه به مسئولیت هاي زندگی، زن از ادامه تحصیل باز می ماند . در چنین زندگی هایی فضاي شاد و مسرت بخشی حاکم نخواهد بود.
لازم به یادآوري است که نوع تحصیلات مهم نیست . آن چه در ازدواج مهم است ، سطح تحصیلات است.
در عین حال چنان چه تحصیلات زن و شوهر در یک حوزه باشد ، تفاهم زناشویی بیشتر خواهد بود. به عنوان مثال، ازدواج یک پزشک با یک پرستار احتمال موفقیت بیشتري دارد تا ازدواج یک پزشک با یک مهندس.



مشاوره ي ازدواج در رابطه با عامل تحصیل

همان گونه که اشاره شد میزان تحصیلات عامل تأثیرگذاري در زندگی زناشویی است بنابراین باید در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد. این امر را می توان در چند سطح بررسی کرد:

-1 با توجه به فرهنگ ایرانی چنان چه مرد تحصیلات بیشتري داشته باشد، در زندگی زناشویی مشکل چندانی ایجاد نمی کند. معمولاً مردانی که تحصیلات عالی دارند، میزان تحصیلات همسر خود را در سطح متوسطه در صورت هماهنگی سایر عوامل می پذیرند وگاه با تشویق، همیاري وکمک به او ، باعث رشد تحصیلی وي هم می شوند. البته در مواردي هم دیده می شود که مرد با وجود تحصیلات عالی، همسر ي با تحصیلات متوسطه انتخاب می کند و مایل نیست او تخصصی داشته باشد و خارج از خانه شاغل گردد

2- دختر یا پسر داراي تحصیلات عالی با پسر یا دختري که داراي سواد اندك و یا تحصیلات در حدود متوسطه است، ازدواج کند. در این حالت ممکن است در زمان خواستگاري به خاطر نکات مثبتی که در فرد مقابل وجود دارد، پیوند زناشویی انجام گیرد؛ ولی احتمال دارد این تفاوت به تدریج موجب اختلاف شود.
اشتغال اجتماعی زن و احساس برتري نسبت به شوهر و برعکس، احساس حقارت زن یا مرد در برابر فرد مقابل زندگی شیرین زناشویی را مبدل به کشمکش روانی و اخلاقی می کند. والدین و مشاوران باید عواقب بعدي این حالت را به پسر و دختر گوشزد کنند و آنان را متوجه ساز ند که اختلاف سطح تحصیل بالاخره ممکن است زمینه اي براي اختلاف شود. آنان در صورت ا نتخاب این چنینی باید در این زمینه نرم خویی وگذشت بالایی به خرج دهند. مردان باید از حساسیت ویژه خود در این امور بکاهند تا دچار غرور کاذب و سپس احساس شکسته شدن این غرور نشوند.

-3 حالت دیگر آن است که زن یا شوهر پس از ازدواج درس خوانده و اختلاف سطح تحصیل در این مقطع ایجاد می شود و این امر موجب از هم گسیختن و یا به هم خوردن محیط گرم خانواده می گردد . در این موارد اگر فرد تحصیل کرده مرد باشد، باید زندگی قبل از تحصیلات و گذشت و همکاري بیش از حد همسرش در این راه را به او یادآوري کرد. زن را نیز در جهت تطبیق دادن خود با شرایط زندگی جدید شوهر ترغیب نمود و در نهایت زوجین را در جهت این واقعیت آگاهی داد که از هم گسیختگی زندگی آنان شرایط بهتري را ایجاد نمی نماید. از سوي دیگر زن را براي رسیدن به همسرش و مرد را براي حمایت همه جانبه ي او در زمینه ي پیشرفت زن ترغیب و تشویق کرد.



شغل

یکی دیگر از معیارهاي فرعی انتخاب همسر شغل است. براي نمونه برخی از دختران مایلند شغل همسرشان دولتی باشد، برخی دیگر شغل آزاد را بیشتر می پسندند. مردان نیز از این امر مستثنی نیستند، برخی از آن ها دوست دارند همسرشان خانه دار باشد یا در محیط آموزشی مشغول به کار باشند و ... بنابراین، شغل و نوع شغل در انتخاب همسر اهمیت ویژه اي دارد.
داشتن شغل براي مردان لازم و ضروري است و جزء ملاك هاي اصلی به شمار می رود؛ زیرا آن ها باید توان اداره امور مالی زندگی را داشته باشند. آن چه بعد از داشتنِ شغل اهمیت دارد و به عنوان ملاك فرعی است. توجه به موارد زیر در رابطه با شغل اهمیت دارد: « نوع شغل » ، مطرح می شود

1.سطح شغل: از نظر برخی

« سطح شغل » همسر (یعنی این که همسر شغلی با وجهه ي اجتماعی بالایی داشته باشند.) مهم تر از« سطح درآمد »اوست. براي نمونه افرادي هستند که علاقه مندند همسرانی با شغل هاي مهندسی، پزشکی و ... داشته باشند در حالی که سطح درآمد ملاك نیست.

2. امکانات رفاهی: براي گروهی از جوانان « درآمد زیاد و امکانات مالی بالا »
همسر اهمیت دارد.
این افراد معمولا به سطح شغل همسر توجهی ندارند.

3. شغل تمیز: گروهی از جوانان مایلند همسرشان شغلی تمیز داشته باشد. در واقع چون این افراد دوست دارند همسران شان همیشه خوش تیپ و تمیز باشند از مشاغلی که باعث کثیفی می شود دوري می کنند.


4. حوزه ي شغلی: گروهی از جوانان علاقمند هستند که با همسرشان در یک حوزه شغلی فعالیت نمایند.

5. مشاغل هنري: گروهی از جوانان به علت تأثیرپذیري از تلویزیون و سینما علاقمندند همسرانی هنرمند داشته باشند. آن ها از روي احساسات به دنبال این هدف میروند.

6. عوامل دیگر: برخی دیگر به

« نوع شغل » اهمیت نمی دهند بلکه به سایر عوامل مؤثر در ازدواج از
جمله: مسایل فرهنگی، اخلاقی و اقتصادي توجه بیشتري دارند.

بنابراین با توجه به معیارهایتان، در مورد شغل همسر آینده به موارد زیر توجه کنید:
نوع شغل
محل شغل
میزان درآمد
سطح شغل


نگرش مردان درباره اشتغال زن

1. گروهی از جوانان مایلند همسران شان خانه دار باشند. آن ها این امر را یکی از معیارهاي همسر آینده شان می دانند.
2. گروهی مایلند همسرشان شاغل باشد تا در مخارج زندگی به آن ها کمک کند.
3. گروهی نیز همسرانی را که با جامعه در ارتباط هستند و به نوعی اجتماعی ترند، می پسندند. تصور آن ها از زن خانه دار، زنی عقب افتاده و منزوي است.
4. گروهی مایلند همسرانشان در کارهاي آموزشی آن هم در ارتباط با هم جنس کار کنند. مثل آموزگاري، دبیري و ...
5. گروهی مایلند همسرانشان کار نیمه وقت داشته باشند تا به کارِ خانه هم برسند.
6. گروهی مایلند همسرشان در محل کار آن ها شاغل باشد.
7. گروهی مایلند محل کار همسرشان نزدیک به خانه باشد



مکان زندگی

زندگی در منطقه ي خاص و علاقه به آن منطقه و دیار(عامل جغرافیایی یا مکان جغرافیایی) یکی دیگر از عوامل فرعی مؤثر در گزینش همسر است. این امر گاه افراد را به سوي انتخاب همسري بومی تشویق می کند. این راه به علت امکان تحقیق، دیدار و بررسی از طریق مشاهده و راه هاي دیگر، تسهیلات ویژ اي را براي گزینش همسر فراهم میکند. البته امروزه به دلیل توسعه امکانات ارتباطی و مهاجرت هاي روزافزون افراد، تأثیرگذاري این عامل بر اراده انسان ها کاهش یافته است.



ثروت

یکی از مواردي که باید در گزینش همسر به آن باید توجه کرد « مال و ثروت » است.
این عامل نباید به عنوان هدف و انگیزه ازدواج محسوب گردد، زیرا ثروتمندي براي سازگاري
زن و شوهر، انس و محبت خانوادگی و نیل به هدف عالی ازدواج ضرورت ندارد.
براي رسیدن به این اهداف دینداري، اخلاق نیک، عقل و هوش، علم، عفت و شرافت خانوادگی ضرورت دارند.
در واقع این عوامل بر مال و ثروت برتري دارند. البته بعد از احراز شرایط ضروري، ثروتمندي و درآمد خوب نیز یک مزیت محسوب میشود.
تناسب خانواده ها در امور اقتصادي نیز مهم است زیرا باعث سازگاري بیشتر زن و مرد در
زندگی مشترك می شود. در صورتی که افراد و خانواده هایشان در این عامل تناسب نداشته باشند با مشکلات اخلاقی، ناسازگاري و توقعات غیرقابل تحمل مواجه خواهند شد که زندگی را دچار دشواري می کند. البته این موضوع یک اصل کلی نیست، یعنی هستند افرادي که با وجود تفاوت در ثروت با هم سازگاري دارند.





تعداد اعضاي خانواده

امروزه براي برخی جوانان به عنوان معیار ازدواج « تعداد اعضاي خانواده همسر آینده » گاه مطرح میشود. چنین افرادي در میان خانواده هایی به دنبال همسر میگردند که تعداد اعضایشان بیشتر از 3 الی 4 نفر نباشد یا همه فرزندان خانواده فقط پسر یا دختر باشند و بسیاري از باورهاي دیگر.
این باورها ممکن است به چند علت شکل گرفته باشد. به عنوان مثال:
1. خود فرد از خانوادهاي کم جمعیت است بنابراین ترجیح میدهد که خانواده ي همسرش هم این گونه باشد. (گاه درست عکس این مورد اتفاق میافتد یعنی فردي از خانوادة کم
جمعیت دوست دارد وارد خانوادة شلوغ شود.)
2. خود فرد از خانواده اي پرجمعیت است. او ممکن است احساس کند رفت و آمدهاي زیاد زندگی مشترك آینده اش را مختل خواهد کرد.
3. گاه این تفکر غلط وجود دارد که تعداد زیاد فرزند یعنی تربیت کمتر.
اشتباه این جاست که تربیت سببی نیست که هر چه تعداد فرزندان بیشتر باشد به هر کدام سهم کمتري برسد.
مثلاً در بعضی خانواده هاي پرجمعیت فرزندان بزرگتر هم در تربیت فرزندان کوچکتر نقش ایفا میکنند.
این باورها عمومیت ندارند و نمیتوان پیشاپیش و بدون شناخت خانواده فرد مقابل پیش داوري کرد.
گاه فرد مقابل در خانواده پرجمعیت اما با فرهنگ و تربیتی شایسته بزرگ میشود اما فرد دیگري در خانوادهاي که جمعیت با فرهنگ نادرست رشد می یابد. گاه خانواده اي پرجمعیت است اما پررفت و آمد نیست و ...



رابطه ي ملاك ها و اهداف

معیارها و ملاك هاي شما تحت تأثیر اهدافتان هستند . به عنوان مثال کسی که هدفش در زندگی رسیدن به وضع مالی بهتر است، در ازدواج نیز براي ملاك هاي اقتصادي نقش پررنگ تري در نظر می گیرد.
در انتخاب شریک زندگی، معیارها بیشتر از اهداف خود را نشان می دهند چرا که قصد بررسی فرد مقابل را داریم و فرد مقابل را با معیارهای مان می سنجیم.
بهتر است کمی آگاهانه تر به معیارهای مان نگاه کنیم. معیارهاي ما نشان گر اهداف ما در زندگی هستند. آیا معیارها، اهداف و در یک کلام خودمان را به خوبی می شناسیم؟



جمع بندي ملاك ها و معیارها

مسئله ي نخست در جمع بندي، خطوط زرد و قرمز در ازدواج است . خطوط قرمز، مواردي هستند که وجود هرکدام از آن ها در فرد مقابل سبب می شود که شما از این ازدواج منصرف بشوید. مانند: فساد اخلاقی.
خطوط زرد مواردي هستند که صرف وجود آن ها موجب رد طرف مقابل نیست ولی با وجود آن ها باید احتیاط بیشتري به خرج دهید. مانند سابقه ي طلاق؛ خطوط زرد و قرمز با توجه به نوع ملاك ها و معیارهاي افراد متفاوتند. هر سه خط زرد برابر با یک خط قرمز است.
در « تعیین ملاك ها و معیارها » مسئله ي بعدي آن است که نتیجه ي فرآیند است. شما باید بر اساس ملاك ها و معیارهایتان تصمیم بگیرید که فرد « تصمیم گیري »
مقابل براي همسري شما مناسب است یا نه .

در جمع بندي ملاك ها و معیارها دو مسأله ي مهم مطرح است:
1. اولویت بندي
2. ارزیابی



در مورد ملاك ها و معیارها سه دسته به اشتباه می افتند:

1. افرا ط گراها:
این گروه دنبال کسانی می گردند که صد در صد با معیارهایشان
مطابقت داشته باشد. آن ها کمتر به کاستی هاي خودشان توجه دارند.

2. تفریط گراها: این گروه بدون توجه به مسائل و معیارهاي مهم ازدواج می نمایند. زیرا
گاه گمان شان این است که می توانند فرد مقابل را آن طور که می پسندند تغییر دهند . گاهی نیز
خود را دست کم می گیرند و از اصول شان کوتاه می آیند.

3. کسانی که در جمع بندي ملا كها و معیارهایشان اشتباه می کنند . مثلاً مسایل
اقتصادي برایشان مهم است ولی آن را در نظر نمی گیرند و بعدها در زندگی دچار مشکل می شوند.


ازدواج هاي ممنوع
با افرادي که سوءظن (بدبینی بیمارگونه) دارند، ازدواج نکنید.
با افرادي که وسواس در فکر، عمل(پاکی ونجاست) و ... دارند، ازدواج نکنید.
با افرادي که افسردگی حاد دارند، ازدواج نکنید.
با افرادي که بیماري هاي خاص دارند، ازدواج نکنید.
ازدواج هاي احساسی ممنوع! (یعنی زمانی که شما آن قدر احساسی شده اید که حاضر به تحقیق نیستید.)
ازدواج با معتادان، الکلی ها، رباخواران و... ممنوع است.
ازدواج با افرادي که ذهن و دلشان دچار درگیري مثبت (عاطفی) یا منفی (تنفر وکینه) است یا حتی یکی از این حالات را دارند، ممنوع است. به عنوان مثال فردي که طلاق گرفته یا کسی که رابطه ي دوستی با جنس مخالف داشته است.

موضوع قفل شده است