آشنائي با وحي الهي

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنائي با وحي الهي

با سلام

چه ميزان با حقيقت وحي آشنا هستيم؟ آيا اگر با شبهاتي كه امروزه از سوي دشمنان دين اسلام (جهان غرب) و برخي روشنفكران اسلامي متأثر از انديشه هاي فلاسفه و متكلمان غربي در جوامع اسلامي، خصوصاً در جوامع دانشجويي رواج داده شده و مي شود مواجه شويم چه رويكردي خواهيم داشت؟

شبهاتي كه قصد دارد سطح وحي را به همان سطح تجربه ديني، يا احساس شعر شاعران و خطاپذيري و زمانمند بودن تقليل دهد.

آيا رويكرد فعال خواهيم داشت يا منفعل؟؟؟ دچار شك و ترديد مي شويم يا پاسخ آماده براي اين تشكيكات داريم؟

آغاز كلام، مقدمه آشنائي با حقيقت وحي و كسب امادگي براي مواجهه با شبهات، معناشناسي وحي است. از اينرو بحث را با ...

معناشناسي وحي

شروع مي كنيم:

استوارترين و مطمئن ترين وسيله ارتباطى پيامبران الهى: با جهان غيب، ادراكى به نام (وحى ) است. پيامبران: از گذر وحى، پيام هاى الهى را بازمى گيرند و در اختيار مردم مى گذارند. ايـن راه ارتـبـاط بـا خـداونـد، از گـذر حـس و تـجـربـه يـا از طـريـق عـقـل صـورت نمى پذيرفت، بلكه از گذر ادراكى مرموز به نام (وحى) سامان مى يافت كه فهم انسان هاى عادى از درك آن عاجز است.

تعريف وحى
(وحـى) در لغـت بـه مـعناى گونه اى ارتباط پنهانى و سريع ميان متكلّم و مخاطب است؛ چونان كـه از ديـد ديـگـران نـهـان بـمـانـد. ابـن فـارس مـى نـويـسـد: (وحـى، تـعليمى است پنهانى )(1)
راغـب اصـفـهـانـى گـويـد: (وحـى، اشـاره اى سـريـع اسـت و بـه دليـل سـرعـتـى كـه در ايـن واژه نهفته است، گاهى به مطالبِ رمزى تعريض گونه ، وحى مى گويند.)(2)
و ابن منظور مى نويسد: (وحى ، اشاره ، نوشتن ، سخن پنهانى و آن چيزى است كه به ديگرى القا مى شود.)(3)

با توجه به نظريّه هاى لغت شناسان ، آشكار مى شود كه در واژه وحى، دو عنصر سرعت و خفا نـهـفـتـه است.

مصاديق وحي در قرآن
اين واژه در قرآن كريم كاربردى گسترده دارد و بر مفاهيم و معانى گوناگونى كـه بـا مـفـهـوم لغـوى آن ارتـبـاط مستقيم دارند، اطلاق شده است از جمله: هدايت تكوينى موجودات (4)، الهـام قـلبـى بـه انـسـان (5)، الهـام غـريـزى بـه حـيـوانـات (6)، تفهيم با اشاره (7)، وسوسه شيطانى (8)، القاى امر به فرشتگان (9) و سخن گفتن خداوند با پيامبران .(10)

از نـظـر كـاربـرد، شـايع ترين استعمال وحى در قرآن كريم همان معناى اصطلاحى آن است كه عبارت از وحى به پيامبر است.

اقسام وحي
قرآن مجيد به تشريح پديده وحى پرداخته و آن را سه قسم دانسته است: (وَ مـا كـانَ لِبـَشَرٍ اَنْ يُكَلِّمَهُ اللّهُ اِلاّ وَحْياً اَوْ مِنْ وَرآءِ حِجابٍ اَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِىَ بِاِذْنِهِ ما يَشاءُ اِنَّهُ عَلِىُّ حَكيمٌ)(شورى / 51)؛ و شـايـسـتـه هـيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد، وحى مى كند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است.

بـا تـوجـه بـه مـعـنـاى وحـى در ايـن آيـه، دريـافـت وحـى تـنـهـا در سـه شكل ممكن است:
1 ـ سخن گفتن خداوند با پيامبر(ص) بدون واسطه فرشته وحى . (اِلاّ وَحْياً)
2 ـ سخن گفتن خداوند با پيامبر(ص) از پس پرده و حجاب؛ همانند سخن گفتن خداوند با موسى (ع) از وراى درخت. (اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ)
3 ـ القاى وحى توسط فرشته وحى. (اَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِىَ بِاِذْنِهِ ما يَشاءُ).(11)

انشاء الله در ادامه گام به گام به طرح ديگر مباحث مرتبط با وحي خواهيم پرداخت.

دوستان عزيز با مشاركت و با روح پرسشگري شان بر غناي مطالب بيفزايند ...

در پناه حضرت حق ... موفق باشيد ...:Gol:

پاورقي___________________________________________
1 ـ مقاييس اللغه، ج 6، ص 93.
2 ـ المفردات فى غريب القرآن، ص 515.
3 ـ لسان العرب، ج 15، ص 375.
4 ـ فصلت (41)، آيه 12.
5 ـ قصص (28)، آيه 7.
6 ـ نحل (16)، آيه 68 .
7 ـ مريم (19)، آيه 11.
8 ـ انعام (6)، آيه 121.
9 ـ انفال (8)، آيه 12.
10 ـ نساء (4)، آيه 163.

11- مباحث تكميلي عقايد، مركز تحقيقات اسلامي، با كمي تغيير.

صدیق;152137 نوشت:
با سلام

اقسام وحي
قرآن مجيد به تشريح پديده وحى پرداخته و آن را سه قسم دانسته است: (وَ مـا كـانَ لِبـَشَرٍ اَنْ يُكَلِّمَهُ اللّهُ اِلاّ وَحْياً اَوْ مِنْ وَرآءِ حِجابٍ اَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِىَ بِاِذْنِهِ ما يَشاءُ اِنَّهُ عَلِىُّ حَكيمٌ)(شورى / 51)؛ و شـايـسـتـه هـيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد، وحى مى كند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است.

بـا تـوجـه بـه مـعـنـاى وحـى در ايـن آيـه، دريـافـت وحـى تـنـهـا در سـه شكل ممكن است:


1 ـ سخن گفتن خداوند با پيامبر(ص) بدون واسطه فرشته وحى . (اِلاّ وَحْياً)
2 ـ سخن گفتن خداوند با پيامبر(ص) از پس پرده و حجاب؛ همانند سخن گفتن خداوند با موسى (ع) از وراى درخت. (اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ)
[=royalblue]3 ـ القاى وحى توسط فرشته وحى.

به نام خدا
ضمن عرض سلام و ادب

با توجه به آیه ذکر شده شکل اول را متوجه نشدم . بدون واسطه فرشه وحی یعنی چگونه ؟
شکل دوم و سوم برایم قابل فهم بود .

وحی به اذن خداوند در ذهن پیامبران باقی میمانده ؟ مثلا چندین جمله که به صورت وحی بر پیامبر نازل میشده کاملا در ذهنشون باقی میمانده یا کلیت آن باقی می مانده و پیامبر بر اساس کلیت , جمله را به مردم می فرمودند ؟

با تشکر

vahid_barvarz;233117 نوشت:
بدون واسطه فرشه وحی یعنی چگونه ؟

با سلام
یعنی القای به قلب.

[سوره الشورى (42): آيه 51]
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيم‏

از مجموع آيه چنين بر مى‏ آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:

1- القاى به قلب- كه در مورد بسيارى از انبيا بوده است مانند نوح كه مى‏گويد فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا:" ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز" (مؤمنون- 27).

2- از پشت حجاب- آن گونه كه خداوند در كوه طور با موسى سخن مى‏گفت وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً (نساء- 164).
بعضى نيز" من وراء حجاب" را شامل رؤياى صادقه نيز مى‏دانند.

3- از طريق ارسال رسول- آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام ص آمده قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ:" بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد" (بقره- 97).

تفسیر احسن الحدیث:«الا وحيا» وحى به معنى القاء و تفهيم خفى است، كه خداوند معانى و مطالب را در قلب پيامبر ايجاد مى‏كند، در اين قسم از وحى واسطه ‏اى در ميان نيست، خداوند بدون واسطه، مطلب را به پيامبر القاء مى‏كند، در روايات هست كه دريافت اين نوع وحى بر پيامبران بسيار سخت بود، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در موقع اينگونه وحى، عرق مى‏كرد، سرخ مى‏شد، به حالتى نظير بيهوشى مى ‏افتاد.

زراره از امام صادق عليه السّلام پرسيد: از حالت بيهوشى كه به وقت وحى آن حضرت را مى‏گرفت؟ فرمود: آن در وقتى بود كه ميان آن حضرت و خدا كسى نبود و آن وقتى بود كه خدا بر آن حضرت تجلّى مى‏كرد، آن گاه فرمود: آن نبوت است اى زراره و امام به حالت تواضع در آمد( تفسير أحسن الحديث، ج‏9، ص: 511)

vahid_barvarz;233117 نوشت:
چندین جمله که به صورت وحی بر پیامبر نازل میشده کاملا در ذهنشون باقی میمانده

بله کاملا

رسا;233122 نوشت:

بله کاملا

به نام خدا

استاد رسا گرامی
در صورت امکان در مورد به یاد موندن وحی توسط پیامبر ص را بیشتر توضیح دهید .

ممنون

vahid_barvarz;233131 نوشت:
به نام خدا

استاد رسا گرامی
در صورت امکان در مورد به یاد موندن وحی توسط پیامبر ص را بیشتر توضیح دهید .

ممنون

خداوند متعال به پیامبرش(ص) وعده داده که سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏ (اعلی/6)

و در آيه 16 سوره قيامت مى‏خوانيم لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ‏:" زبان خود را به قرآن حركت مده پيش از آنكه وحى بر تو تمام شود، بر ما است كه آن را جمع ‏آورى كنيم و بر تو بخوانيم".

علامه طباطبایی در المیزان می نویسد:

جمله" سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏" وعده ‏اى است از خداى تعالى به پيامبرش، به اينكه علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختيارش بگذارد، به طورى كه قرآن را آن طور كه نازل شده همواره حافظ باشد، و هرگز دچار نسيان نگردد، و همانطور كه نازل شده قرائتش كند، و ملاك در تبليغ رسالت و وحى به همانطور كه وحى شده همين است.( ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 443)

;152137 نوشت:
با سلام

چه ميزان با حقيقت وحي آشنا هستيم؟ آيا اگر با شبهاتي كه امروزه از سوي دشمنان دين اسلام (جهان غرب) و برخي روشنفكران اسلامي متأثر از انديشه هاي فلاسفه و متكلمان غربي در جوامع اسلامي، خصوصاً در جوامع دانشجويي رواج داده شده و مي شود مواجه شويم چه رويكردي خواهيم داشت؟

شبهاتي كه قصد دارد سطح وحي را به همان سطح تجربه ديني، يا احساس شعر شاعران و خطاپذيري و زمانمند بودن تقليل دهد.

آيا رويكرد فعال خواهيم داشت يا منفعل؟؟؟ دچار شك و ترديد مي شويم يا پاسخ آماده براي اين تشكيكات داريم؟


انشاء الله در ادامه گام به گام به طرح ديگر مباحث مرتبط با وحي خواهيم پرداخت.

سلام مجدد:Gol:

بعون الله تعالي انشاءالله بحث آشنائي با حقيقت وحي را بدليل اهميت آن دنبال خواهيم كرد و در گام نخستين:

از آنجائيكه وحی، یگانه وسیله ارتباط پیامبران با جهان غیب است آیات مورد بحث را به نظاره مي نشينيم:

1 نزل به الروح الامین علی قلبک (شعراء/193 194) .

2 قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی، ان اتبع الا ما یوحی الی انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم (یونس/15) .

3 قل لو شاء الله ما تلوته علیکم و لا ادراکم به فقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلا تعقلون (یونس/16) .

4 الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة... (بقره/3) .

5 ان اتبع الا ما یوحی الی (انعام/50) .

6 و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون (حاقه/41) .

7 تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب (هود/65) .

8 الم غلبت الروم فی ادنی الأرض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین (روم/1 4) .

9 بل قالوا اضغاث احلام (انبیاء/5) .

10 ما کذب الفؤاد ما رأی* افتمارونه علی ما یری* و لقد رآه نزلة اخری* عند سدرة المنتهی* عندها جنة المأوی* اذ یغشی السدرة ما یغشی* ما زاغ البصر و ما طغی* لقد رأی من آیات ربه الکبری* (نجم/11 18) .

11 و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفی (طه/7) .

12 کذلک یوحی الیک والی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم (شوری/3) .

13 و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها... (شوری/7) .

14 و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا، ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان... (شوری/52) .

15 قد سمع الله قول التی تجادلک... (مجادله/1) .


و در ادامه به بيان تفسير آيات مورد بحث و بررسي شبهات پيرامون وحي خواهيم پرداخت.

با ما بمانيد ...:Gol:

مشاركت شما موجب غناي بيشتر مباحث است.

بدرود ...:Gol:

;246206 نوشت:
و در ادامه به بيان تفسير آيات مورد بحث و بررسي شبهات پيرامون وحي خواهيم پرداخت.

سلام مجدد:Gol:

در تبيين حقيقت مسأله وحي توجه به چند نكته حائز اهميت است:

اول) مسأله وحی از مسائل مهم و حساس کلامی و قرآنی است که حق آن در کتب کلامی به طور کامل ادا نشده و مفسران نیز به صورت پراکنده از آن بحث کرده اند، در حالی که اثبات امکان وحی و واقع نمائی آن، اساس نبوت پیامبران را تشکیل می دهد و اگر اصالت وحی اثبات نگردد، رابطه انسان زمینی با جهان غیب قطع می گردد، و اخبار جهان غیب و عالم بالا به این طرف نمی رسد.این از یک طرف.و از طرف دیگر، چون وحی از ویژگیهای پیامبران است و افراد دیگر از این وسیله محروم می باشند، تبیین منطقی وحی برای انسانهای محروم از آن کاری بس دشوار است، ولی در عین حال وحی بسان دیگر مسائل غیبی است که می توان از طریق آشنایی با آثار و علائم آن به گونه ای آن را شناخت.

دوم) ابزار شناخت انسان در زندگی، از حس و عقل تجاوز نمی کند، دیدنیها را به وسیله چشم، شنیدنیها را به وسیله گوش و همچنین دیگر محسوسات را از طریق حواس ویژه آنها درک می کند. او اگر امور حسی را با حواس پنجگانه درک می کند، مسائل عقلانی و عملی را با بکار گرفتن استدلال و برهان که نتیجه کار فکر و عقل است، به دست می آورد. معمولا ادراکات انسان به دو نوع ابزار شناخت یاد شده مستند می باشد.

سوم) نوع دیگری از ادراک نیز برای انسانهای عادی فراهم می گردد که آنها را فطریات و یا وجدانیات می نامند و قلمرو آنها گاهی مربوط به امور مادی و گاهی امور معنوی است و در هر دو مورد، درک فطری ندائی است که انسان، آن را از درون می شنود، همه انسانها از درون ذات، نیکو بودن خدمت به پدر و مادر و بد بودن پیمان شکنی را می شنوند، همچنان که گرسنگی و تشنگی را احساس می کنند.

چهارم) همه این ادراکات (حسی، عقلی، وجدانی) میان تمام انسانها مشترک است ولی گاهی بعضی از انسانها واجد معرفت و ادراک خاصی می باشند که در دیگر انسانها موجود نیست و آن این است که انسانی بدون بکار گرفتن ابزار شناخت حسی و یا بکار انداختن فکر و خرد، یک رشته معانی و مفاهیم و یا تکالیف و دستورها را در خود می یابد و نسبت به آنها جزم و یقین پیدا می کند در حالی که این ادراکات محصول تلاش حسی و فکری او نیست، و وجدان و فطرت نیز در آن نقشی ندارند بلکه یک آگاهی مرموزی است که انسان آن را در خود می یابد و در آن شک نمی کند . این همان ادراک مرموزی است که بخشی از مراتب آن، پيشتر گفته شد.

اگر این دریافت ها مربوط به تبیین تکالیف الهی نسبت به انسانها باشد به آن وحی تشریعی می گویند. به دیگر سخن اگر این دریافت ها جنبه فردی و شخصی پیدا کرد در اصلاح به آن الهام و اگر جنبه اجتماعی پیدا کرد به آن وحی، یا وحی تشریعی می گویند. بنابراین وحی، آن دریافت های قطعی و حتمی است که شخص پیامبر بر همه آنها بدون اعمال و بکارگیری ابزار متداول شناخت، دست می یابد و در صحت و استواری آنها تردید نمی کند و از آنجا که هیچ پدیده ای (اگر وحی را پدیده بنامیم) بدون علت نخواهد بود، طبعا برای آن علتی است که جز جهان غیب نمی تواند باشد. (ر.ك: منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني، ج 10، بنقل از گنجينه معارف، حوزه نت با كمي تغيير).

ادامه دارد ... التماس دعا ...:Gol:


موضوع قفل شده است