آیا حضرت علی (ع ) در جنگها بر حق بود ؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حضرت علی (ع ) در جنگها بر حق بود ؟

با سلام

علماي جهان اسلام اتفاق دارند كه حكومت و خلافت امير المؤمنين امام علي (ع) بر حق بوده است و كساني كه برعليه آن حضرت به جنگ پرداختند ياغي و بر باطل بوده‌اند زيرا بسياري از بزرگان و صحابه با امام علي (ع) بيعت كردند و اين دلالت بر قانوني بودن خلافت آن حضرت دارد، طبري در تاريخ خود نقل مي‌كند كه: «وقتي عثمان كشته شد، مهاجرين و انصار كه در ميان آنها طلحه و زبير هم بودند، اطراف امام علي (ع) اجتماع كردند و با او بيعت نمودند و...[1]»

معاويه از سوي خليفه دوم به استانداري شام انتخاب و سپس به وسيله خليفه سوم در سمت خود ابقاء شد.
اين روش ادامه داشت تا اينكه قيام عليه عثمان منجر به قتل وي گرديد و پس از بيعت مسلمانان با حضرت علي(ع) ، معاويه كه منتظر فرصت بود از اين موقعيت استفاده كرد و بر عليه امام زمان خود دست به شورش زد و حاضر نشد با حكومت مركزي بيعت كند، از اين رو امام علي (ع) با او به جنگ برخواست.
امام علي (ع) در اولين نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد چنين مي‌گويد: «همانا بيعتي كه مردم مدينه با من كرده‌اند براي تو نيز كه در شام اقامت‌داري الزامي است، چون همان كسان كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند در آنجا بودند و بر همان پايه و روشي كه با ايشان بيعت شده بود با من بيعت كرده‌اند. از اين رو هيچ فرد را چاره‌اي نيست مگر اينكه بيعت كند»[2]


ابوحنيفه مي‌گويد: «هيچ كس با علي جنگ نكرد مگر اين‌كه حضرت علي در آن جنگ بر حق بود و...[3]]»
و محمدبن حسن شيباني (شاگر ابوحنيفه) در اين باره چنين مي‌گويد: «اگر معاويه از روي ظلم با علي جنگ نكرده بود در حالي كه معاويه ظالم و خروج كننده بر عليه امام بود، ما بسوي جنگ با اهل بغي، هدايت نمي‌شديم».[4]
و سفيان ثوري نيز علي(ع) را در تمام جنگهاي خود بر حق مي‌داند و دشمنان او را ياغي و ظالم مي‌شمارد.[5]

و ابوبكر رازي، كه ازگروه معاويه، به عنوان الفرقة الباغية ياد مي‌كند و مي‌گويد: «علي در جنگ با گروه ياغي بر حق است و در اين بر حق بودن، احدي مخالفت نكرده است زيرا با علي بزرگان صحابه و اهل بدر همراه بودند و...»[6]

و حاكم نيشابوري در مستدرك چنين مي‌گويد: «اخباري كه درباره بيعت بر اميرالمؤمنين علي وارد شده است همه صحيح مي‌باشد و ما گواهي مي‌دهيم كه هر كس با اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب در خلافت او نزاع و جنگ كرد ياغي بود و ابن ادريس و قاضي ابوبكر ابن العربي[7] نيز به اين قول اعتراف دارد و...»[8]

ابومنصور عبدالقاصر بغدادي نيز مي‌گويد: «اجماع اهل حق بر صحت امامت علي است، در وقت انتخاب او براي خلافت بعد از قتل عثمان و در جنگ با اهل جمل و اصحاب معاويه، علي ع بر حق بود و..»[9]

و نيز امام الحرمين جويني[10]، ابوبكر محمد البلاقلاني[11]، علاء‌الدين الكاساني[12]، يحيي بن شرف النوري شافعي[13]، ابن همام حنفي[14]، ابن تيميه[15]، ابن قيم جوزيد[16]، ابو عبدالله الحنبلي[17]، ابن حجر العسقلاني[18]، محمود عيني[19]، شهاب الخفاجي[20]، شوكاني[21]، ابن حجر الهيثمي[22] و... نقل كرده‌اند كه، علي ع در جنگ صفين و ديگر جنگهاي خود بر حق بوده است و بعضي از اين بزرگان براي اين قول خود، به روايات و آيات زيادي استدلال كرده‌اند. بعلاوه بودن صحابه و بزرگان اسلام عمارياسر، اويس قرني، هاشم مرقال، خزيمه ذوالشهادتين،‌عدي بن حاتم، ابوايوب انصاري و... بخصوص اصحاب اهل بدر در ركاب علي(ع) در اين جنگ و شهادت عده‌ي از آنها، براي كسي اين شك را باقي نمي‌گذارد كه اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) در خلافت و جنگ‌هاي خود بر حق بوده است.


قرطبي مفسر بزرگ اهل سنت مي‌گويد:

آيه 9 سوره حجرات بر واجب بودن جنگ با گروه باغيه ومعاويه دلالت مي‌كند و از قول ابوبكر بن العربي در تفسير آيه نقل مي‌كند كه: اين آيه دلالت مي‌كند بر كساني كه عمار ياسر را به قتل رسانيدند، زيرا پيامبر(ص) فرموده بود كه عمار را گروه باغي مي‌كشند.»[23]

الزيلعي نيز مي‌گويد: «در جنگ صفين حق با علي بود و دليل بر اين مدعا، قول پيامبر(ص) است كه به عمار گفت: تو را گروه باغيه خواهد گشت» و در پايان مي‌گويد: «لاخلاف ان عمارا كان مع علي و قتله اصحاب معاويه»[24]
ابن ابي الحديد معتزلي نيز در تفسير نهج‌البلاغه خود مي‌گويد: «معاويه فرد فاسق مشهوري بود كه از نظر ديني ضعيف بوده و از اسلام منحرف بود و همين طور كساني كه او را ياري كردند مانند عمروبن عاص، و ياغياني از اهل شام كه از آنها پيروي كردند و...»[25]

پيامبر اكرم(ص) فرمودند كه: كسي كه علي ع را سب كند، مرا سب كرده است و كسي كه مرا سب كند خداوند را سب كرده است.[26]

و اين در حالي است كه معاويه به اتباع خود دستور دشنام و سب علي(ع) را داده بود و اتباع معاويه اين را يك فرضيه مي‌دانستند كه بدون آن عبادات آنها قبول نمي‌شد...[27]

امام احمد ابن حنبل در مسند خود از نبي اكرم(ص) نقل مي‌كند كه فرمودند: «يا علي دوست ندارد تو را مگر مؤمن و با تو دشمن نمي‌باشد مگر منافق»[28]

ابونعيم نقل مي‌كند كه: «رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمودند: «حربك حربي و سلمك سلمي»[29] اين در حالي است كه معاويه به نام خون‌خواهي عثمان با علي(ع) جنگ مي‌كند و در همان زمان نيز خود را طرفدار اسلام مي‌داند.

و در كنز الدقائق، مناوي نقل مي‌كند كه: «رسول خدا فرمودند هر زمان معاويه را بر روي منبر من ديديد او را به قتل برسانيد.»[30]


در خاتمه؛ قضاوت را به عهده خوانندگان مي‌گذاريم كه آيا با تصريح بزرگان اهل سنت و شيعه بر اينكه علي ابن ابيطالب (عليه السلام) بر حسب انجام وظيفه و جهت رشد و متعالي دين مبين اسلام و جلوگيري از فتنه‌ها و... قيام نمودند و همواره به دنبال پيشرفت دين بوده‌اند، آيا اين گونه مبارزات، به حق نبوده؟! و آيا حكومت خلفايي كه جانشيني پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را غصب نموده بودند، آيا حكومتشان مشروعيت داشته كه مبارزه با آنها، قيام بر عليه حاكم اسلامي محسوب شود؟!

[1] . تاريخ طبري، ابن جرير طبري، دارالكتب الاسلاميه بيروت جلد 2، ص 696، و تاريخ يعقوبي، ترجمه ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي جلد 2، ص 74 .

[2] . نصربن مزاحم منقري، وقعة صفين،‌ ترجمه اتابكي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 41.

[3] . مناقب ابي حنيفه، للخوارزمي، جلد2، ص 83و84،‌ حيدرآباد.

[4] . الجواهر المضيئه، طبقات الحنيفه، جلد2، ص 26.

[5] . حلية الاولياء، ابي نعيم، ج7، ص 31.

[6] . احكام القرآن، ج3، ص 492.

[7] . احكام القرآن، ج2، ص 224و225، مصر سنه 1331 هـ.

[8] . مستدرك، حاكم نيشابوري، ج2، ص 463، و معرقه علوم الحديث، ص 84.

[9] . اصول دين، از ص 286 تا 292.

[10] . اارشاد في اصول الاعتقاد، ص 433.

[11] . المتهيد، ص 229 الي ص 232.

[12] . بدائع الصنائع ج7، ص 140،‌احكام المرتدين.

[13] . شرح صحيح مسلم علي هامش ارشاد الساري، ج10، ص 336 و 338.

[14] . فتح القدير،‌ج5، ص 461.

[15] . مجموع فتاوي ابن يتميه، ج2، ص 251.

[16] . بدايع الفوائد، ابن قيم جوزيه، ج2، ص 208.

[17] . الفروع،‌ج3، ص 542 و 543.

[18] . فتح الباري شرح النجاري، ج12، ص 244.

[19] . عمده القاري، شرح صحيح بخاري، ج11، ص 346، كتاب الفتن.

[20] . شرح الشفا، ج2، ص 166، طبع سنه 1326.

[21] . نيل الاوكار ج7، ص 138.

[22] . تحفه المحتاج شرح المنهاج للنودي، ج4، ص 110 و112.

[23] . تفسير القرطبي، ج16، ص 317.

[24] . نصب الرايه، الزيلعي، ج4، ص 69.

[25] . شرح نهج‌البلاغه ، ابن ابي الحديد، ج2، ص 179.

[26] . مستدرك، حاكم نيشابوري، ج3، ص 121.

[27] . رجوع شود به شرح نهج‌البلاغه، ابن ابي الحديد در شرح خطبة 57،‌ الغدير، ج3، ص 102،‌ الصواعق، ابي حجر، ص 33، تهذيب التهذيب،‌ج7، ص 319 و...

[28] . مسند، الامام احمد حنبل، ج1، ص 95 و 138، خطيب در تاريخ خودش،‌ج4، ص 426.

[29] . حليه، ابونعيم، ج4، ص 185.

[30] . كنوز الدقائق، للمناوي، ص 10،‌ الغدير،‌ج10، ص 27.

ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل مي كند كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) خطاب به آن حضرت فرمودند:
ا نّ اللّه قد كتب عليك ج هاد المفتونين كما كتب عليّ ج هاد المشر كين قال فقلت يا رسول اللّه ما هذ ه الف تنه الّتي كت ب عليّ في ها الج هاد قال قوم يشهدون ان لا ا له ا لاّ اللّه و انّي رسول اللّه و هم مخال فون ل لسّنه فقلت يا رسول اللّه فعلام اقات لهم و هم يشهدون كما اشهد قال علي الا حداث في الدّين و مخالفه الامر .(1)
پيغمبر(صلي الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: خدا بر من جهاد با مشركان را و بر تو جهاد با فتنه زدگان را واجب كرد. همان طور كه من مأمور بودم با مشركان بجنگم، بعد از من روزگاري بيايد كه تو بايد با كساني كه فتنه زده شده اند، جهاد كني. اميرالمؤمنين(عليه السلام) سؤال كردند اين فتنه اي كه مي فرماييد كساني فتنه زده مي شوند و من بايد با آنها بجنگم، چه فتنه اي است؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: آن فتنه زدگان كساني هستند كه شهادتين را بر زبان دارند؛ يعني مي گويند ما خداي يگانه را قبول داريم، رسالت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) را قبول داريم و مسلمانيم. آنان احكام ظاهري اسلام را عمل مي كنند، اما با سنّت من مخالفند و به رفتار من اقتدا نمي كنند؛ تو بايد با آنان جنگ كني. عرض كردم، يا رسول الله وقتي آنها مسلمان هستند و شهادت به توحيد و نبوت مي دهند به چه دليل بايد با آنها بجنگم؟ چطور با مسلماني كه نماز مي خواند و روزه مي گيرد، بجنگم؟! پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: آنچه باعث مي شود كه تو با آنان بجنگي يكي اين است كه آنها در دين بدعت مي گذارند، و ديگر اين كه با تو مخالفت مي كنند؛ و مخالفت با تو، به عنوان امام و خليفه بر حقي كه حقانيت و خلافتش ثابت گرديده و پذيرفته شده است، خروج برامام حق است، كه بايد با آن مقابله كرد.
از اين رو پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) اين مسأله را كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) روزگاري مي بايد با گروه هايي از مسلمانان بدعت گذار بجنگد، از قبل به آن حضرت خبر داده بود و آمادگي روحي لازم را در حضرت علي(عليه السلام) ايجاد كرده بود تا براي چنين روزي آماده باشد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) خود در نهج البلاغه درباره ظهور بدعت ها در دين مي فرمايد:
و ا نّ المبتدعات المشبّهات هنّ المهل كات ا لاّ ما حف ظ اللّه م نها؛

بدعت ها و امور شبهه ناك، و چيزهايي كه جزو دين نيست ولي با توجيهاتي به نام دين به مردم ارائه مي شود، باعث هلاكت مردم مي گردد، مگر اين كه خدا منّت بگذارد و از مفاسد آن جلوگيري كند و مانع نابود شدن جامعه شود.
تفاوت جنگ هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله)
با جنگ هاي زمان حكومت علي(عليه السلام)
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نهج البلاغه در توصيف جنگ هاي زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:
فلقد كنّا مع رسول اللّه(صلي الله عليه وآله) و ا نّ القتل ليدور علي الآباء و الأبناء و ال خوان و القرابات فما نزداد علي كلّ مصيبه و ش دّه ا لاّ ايماناً و مض يّاً علي الحقّ و تسليماً ل لأمر و صبراً علي مضض الج راح ؛(2)در زمان پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) شرايطي پيش مي آمد كه ما بايد با پدران، فرزندان، برادران و ساير خويشانمان بجنگيم و راهي نمي ماند جز اين كه به كشتن آنها اقدام كنيم. آري، در جنگ هاي صدر اسلام بسيار مي شد كه كار به آن جا مي كشيد كه پدر و پسر مقابل هم قرار مي گرفتند و يكي بايد ديگري را مي كشت. حضرت مي فرمايد، اين مصيبت ها و امتحان هاي سخت موجب نمي شد كه ما دست از ايمانمان برداشته و در راه و روشمان سست شده و از جنگ فرار كنيم، بلكه اين مسايل بر ايمان، پايداري و مقاومت ما مي افزود.
ليكن با اين همه، خصوصيت جنگ هاي زمان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) اين بود كه جبهه حق و باطل كاملا روشن بود و يك طرف ايمان و طرف ديگر كفر قرار داشت. در يك طرف مسلمان ها و پيامبر(صلي الله عليه وآله) و طرف ديگر كفار و مشركان بودند. از اين رو اگر كسي اسلام را پذيرفته بود كاملا برايش روشن بود كه بايد براي جنگيدن با كفار آماده باشد و خلاصه، دغدغه، اضطراب و ابهامي در كار نبود.
اما در زمان اميرالمؤمنين(عليه السلام) كار بسيار سخت تر از زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود. روزگاري شده بود كه بايد مسلمان با مسلماني ديگر بجنگد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: و لك نّا ا نّما اصبحنا نقات ل ا خواننا ف ي الا سلام علي ما دخل فيه م ن الزّيغ و الا عو جاج و الشّبهه و التّأويل ؛(3) پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) روزگاري آمده كه بايد با هم كيشان و برادران مسلمان خود كه دچار كج روي و انحراف شده اند و احكام خدا را تأويل مي كنند، بجنگيم. اين همان چيزي بود كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) درباره آن به اميرالمؤمنين(عليه السلام) خبر داده و فرموده بود: روزگاري بيايد كه همان طور كه من بر اساس تنزيل قتال كردم تو بايد بر اساس تأويل قتال كني. پيامبر(صلي الله عليه وآله) برخي از نمونه هاي اين انحرافات را نيز به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرموده بودند. در اين باره حضرت علي(عليه السلام) در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه از قول پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه آن حضرت فرمودند، از جمله فتنه هايي كه پس از من در ميان امتم ظاهر خواهد شد اين است كه:
فيستح لّون الخمر بالنّبيذ و السّحت ب الهد يّه و الرّ با ب البيع ؛(4 )روزگاري بيايد كه شراب را به اسم آب انگور، رشوه را به اسم هديه، و ربا را با نام بيع حلال مي شمرند.

1. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 9، باب 157، ص 206.

3. همان، خطبه 121.
4. همان.

جنگ بر اساس تنزيل و تأويل
از امام زين العابدين(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: روزي بند كفش پيغمبر(صلي الله عليه وآله) كنده شده بود. حضرت آن را به اميرالمؤمنين(عليه السلام) دادند تا تعمير كند. سپس خودشان در حالي كه به يك پايشان كفش و پاي ديگرشان برهنه بود در جمع اصحاب حاضر شدند. آن روز در مسجد افراد زيادي، از جمله، ابوبكر و عمر و بسياري ديگر از اصحاب حضور داشتند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) رو به آنان كرده و فرمودند: ا نّ م نكم من يقات ل علي التّأويل كما قاتل معي علي التّنزيل ؛ در ميان شما كسي هست كه بعد از من «قتال علي التأويل» خواهد كرد همان گونه كه همراه من «قتال علي التنزيل» كرده است. ابوبكر سؤال كرد: انا ذاك، آيا آن كسي كه بر تأويل جنگ خواهد كرد من هستم؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: نه، تو نيستي. عمر سؤال كرد: آيا آن شخص من هستم؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) باز هم فرمودند: نه، تو نيستي. اصحاب ساكت شدند و به يكديگر نگاه كردند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: و لك نّه خاصف النّعل و اومأ ب يد ه ا لي عليّ(عليه السلام) ؛ كسي كه بر «تأويل» خواهد جنگيد هماني است كه الآن كفش مرا پينه مي زند؛ و اشاره به علي(عليه السلام) كردند، در حالي كه آن حضرت مشغول پينه زدن كفش پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود.(1)

بدين ترتيب پيامبر(صلي الله عليه وآله) از همان زمان حيات خودش زمينه سازي مي كرد كه بگويد علي(عليه السلام) بعد از من خواهد جنگيد و جنگش بر حق و بر اساس قرآن است؛ پس به او اعتراض نكنيد كه آيه قرآن را درست تطبيق نمي كند.
و عجيب اين است كه حضرت علي(عليه السلام) هنگامي كه براي جنگ با اصحاب جمل مهيا مي شد اين آيه را خواند:و ن نكثوا أيمانهم م ن بعد عهد ه م و طعنوا ف ي د ين كم فقات لوا أئ مّه الكفر نّهم لا أيمان لهم لعلّهم ينتهون.(2) مضمون آيه اين است كه مشركان با شما پيمان و قرارداد ترك مخاصمه مي بندند و متعهد مي شوند در چهار ماه حرام يا اوقات ديگر با شما نجنگند؛ مادامي كه آنها به قراردادشان عمل مي كنند شما نيز به پيمان خود وفادار باشيد، اما اگر آنان پيمان را شكستند، با پيشوايان كفر بجنگيد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن روز پس از تلاوت اين آيه فرمود، «أئ مّه الكفر» زبير، طلحه و عايشه هستند و از روزي كه اين آيه نازل شده، به آن عمل نشده بود و ما با جنگ جمل به آن عمل مي كنيم.(3)اين در واقع تأويل آيه و از همان مواردي بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرموده بود علي(عليه السلام) بر اساس تأويل جنگ خواهد كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 32، باب 7، روايت 260.

2. توبه (9)، 12.
3. بحارالانوار، ج 32، باب 3، روايت 140.

[="Tahoma"][="Wheat"]مگه میشه کسی خودش حرف حق اونم چیز هایی که پروردگار بهش میگه بعد خودش در جنگ علیه ناحق حضور نداشته باشد[/]

behnam1368;232248 نوشت:
مگه میشه کسی خودش حرف حق اونم چیز هایی که پروردگار بهش میگه بعد خودش در جنگ علیه ناحق حضور نداشته باشد

سلام علیکم
آقا بهنام می شه منظورتان را روشن تر بیان فرمایید

اولين كسي كه اين خزئبلات را باب كرد و تعميم داد بزرگ نواصب عالم ابن تيميه حرامي بوده است كه مي گفت:::::

ابن تیمیه در باره حضرت علی ع و جنگهایش می گوید :

وعلی یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالا على الدین؟

وعلي جنگيد تا مردم از او فرمان ببرند و بتواند بر جان ها و اموال مردم مسلّط شود. پس چگونه مي توان اين جنگ را جنگ براي دين قرار داد؟


اما بزرگان اهل سن پاسخ اين ياوه گو را داده اند::::::::

وكان على رضى الله عنه هو المحق المصيب فى تلك الحروب هذا مذهب أهل السنة

مذهب اهل سنت این است که در تمام آن جنگها ، علی (علیه السلام) بر حق و در راه درست بوده است.

صحيح مسلم بشرح النووي ، ج 18 ص 11 ، اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية

همچنین امام ابو منصور بغدادی در کتابشان (الفرق بین الفرق) در بیان اصولی که همه اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند می گوید :

وقالوا بامامة على في وقته وقالوا بتصويب على في حروبه بالبصرة وبصفين وبنهروان

همگی گفته اند که علی در زمان خود امام بوده وگفته اند که در تمامی جنگهایش بر حق بوده ، چه در جنگ بصره وچه در جنگ صفین وچه در جنگ نهروان

موضوع قفل شده است