جمع بندی اختلاف طبقاتی در اسلام ؛ تایید یا رد؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاف طبقاتی در اسلام ؛ تایید یا رد؟

سلامی به زیبایی دلهای پاک

آیا اسلام اختلاف طبقاتی را تایید کرده؟ یا رد؟

موضوع این بحث روشنه!

در کل طبق آیات زکات و آیات دیگری که مذمت از ربا میکند و .... اسلام اختلاف طبقاتی را رد نموده و این چون امری واضح است بیشتر توضیح نمیدم اگه کسی شک داره به این بگه تا دلیل بیارم

خوب اینا همه یه طرف شیوه عملی مبارزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین با اختلاف طبقاتی یه طرف دیگر

اما خیلی از احکامی که امروزه بیان میشه توهم اینو بوجود آورده که اسلام ارزشی برای اختلاف طبقاتی قائل است

احکامی مثل دادن نفقه همانطور که دختر در خانه خویش است یا این که مرد باید برای خانه کنیز بیاورد ولی نباید زن را مجبور به کار کند یا این که خمس بعداز خرج مال طبق شان است و .....

اینها به نظرم اصلا توجیهی ندارند از کارشناسان میخوام که توجیه کنند.

با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام

قبل از رسیدن به پاسخ سوال، لازم است دو مطلب را روشن کنیم:

اول؛ آیا وجود طبقات مختلف در جامعه امری طبیعی و ضرروری است؟
دوم؛ دیدگاه اسلام در این زمینه چیست و چه راه هایی برای برداشتن اختلاف طبقاتی انتخاب کرده است؟

پس از بررسی این موارد، نوبت به مصادیق اختلاف طبقاتی می رسد که آیا مواردی مانند گرفتن کنیز و یا نقفه هم شان زندگی سابق همسر نیز جزو ایجاد اختلاف طبقاتی است یا نه؟

[/]


وجود طبقات گوناگون در جامعه:

وجود طبقات مختلف در جامعه امري بديهي است، زيرا از يكسو استعدادهاي همگان همسطح و مساوي نيست و از سوي ديگر، تربيت افراد به ميزان تلاش آنان است.(1) بر این اساس، انباشت سرمایه در برخی اقشار و کمتر بودن آن در برخی دیگر امری طبیعی است و البته خود این استعدادهای متفاوت باعث شکل گیری جامعه و اداره آن می شود.

این امر در قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است؛ برخی آیات بیانگر این مطلب هستند که اگر خداوند سبحان اراده مي‏ كرد اختلاف طبقات در جامعه نباشد، قطعاً همه مردم به صورت گروه واحدي مي‏ شدند: «ولَو شاءَ اللهُ لَجَعَلَكُم اُمَّةً وحِدَةً ولكِن لِيَبلُوَكُم في ما ءاتكُم فَاستَبِقُوا الخَيرت»(2) این امر در آیات دیگری نیز مطرح شده است: «ولَو شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً وحِدَةً ولايَزالونَ مُختَلِفين»؛ اگر پروردگارت مي‏ خواست همه مردم را يكسان قرار مي‏ داد؛ ولي همواره آن‏ها مختلف‏ اند.(3)

بنابراین وجود طبقات گوناگون در جامعه امری اجتناب ناپذیر است(4) اما روش برخورد اسلام با این اختلاف چیست؟ و چگونه باعث تقسیم ثروت در جامعه می شود تا ظلمی به کسی وارد نشود؟ را باید در روشهایی مانند ایجاد نظام زکات، خمس، انفاق و دیگر مسائل اقتصادی اسلام جستجو کرد.


پی نوشت:

1. جوادی آملی، عبد الله، (1387)، جامعه در قرآن، تحقیق: مصطفی خلیلی، اول، قم، اسراء، ص115.
2. سوره مائده، آيه 48.
3. سوره هود، آيه 118.
4. حتی خداوند در برخی آیات قرآن وجود اختلاف طبقاتی را سبب امتحان انسان معرفی می کند: «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَريعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ»؛ و او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان) خود در زمين ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد به يقين پروردگار تو سريع العقاب و آمرزنده مهربان است.(انعام: 165)

[="Tahoma"][="Black"]
روش اسلام برای رفع اختلاف طبقاتی:

خداوند متعال برای برداشته شدن اختلاف طبقاتی و یا نزدیک شدن طبقات جامعه به یکدیگر گاهی احکام وجوبی دارد و گاهی نیز احکام استحبابی. در این زمینه دو حکم خمس و زکات که در خمس سهم سادات به طور کامل و در زکات شش سهم از هشت سهم وارد شده در قرآن(1) به محرومان اختصاص داده شده است.

امام صادق علیه السلام در مورد توضیع دقیق ثروت بر مبنای زکات می فرمیاید: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ مَا يَكْفِيهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يُؤْتَوْنَ مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ»؛ خداوند متعال در اموال اغنیا و ثروتمندان حقى براى فقرا به مقدار کفاف آنان قرار داد و اگر میدانست این مقدار کفاف فقرا را نمی دهد، فزون‌تر قرار می داد.(2) پرداخت زکات به یک خانواده فقیر(3)، هرچند کاسب باشد و قوت‌لایموت بلکه اندکى بیشتر داشته باشد، آنقدر ادامه دارد تا سطح زندگى آنان با سطح عادى زندگى مردم دیگر یکسان شود و اختلاف طبقاتی رفع شود.

نتیجه عملى زکات و خمس و تعدیل طبقاتى را که اسلام طرح‏ریزى کرده، مشاهده میکنید. از درآمد اغنیا و طبقه ثروتمند یک‌دهم خمس به طبقات خاصى از محرومین اجتماع و یک‌دهم و گاهى یک‏بیستم به‌عنوان زکات به طبقات دیگرى از این مستمندان داده میشود. این ریزش و انتقال ثروت از طبقات بالا‌تر به طرف طبقات محروم آن‏قدر ادامه خواهد یافت تا این سرازیرى پر گردد و شکاف مسدود شود و تعادل در سطح زندگى این طبقات ضعیف با سطح عادى مردم حاصل شود و به اصطلاحِ روایتِ ابیبصیر «حتّى یلحقهم بالنّاس» (تا با سطح زندگى مردم مساوى شوند) و به اصطلاح روایات دیگرى، آن‏قدر این کمک مخارج ادامه مییابد که فقیرْ غنى شود.(4)


پی نوشت ها:

1. در بین هشت گروهی که از زکات بهره می برند، تنها جمع کنندگان زکات و کسانی که جلب محبت آنها مورد نظر حاکم اسلامی است، استثناء شده است وباقی گروه ها محروم هستند: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»؛ زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى) آن زحمت مى ‏كشند، و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى ‏شود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه اين، يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است!(توبه: 60)
2. كلينى، محمد بن اسحاق،(1407)، الكافي، غفاري، علي اكبر، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج3، ص497.
3. کسى که درآمد او کفاف زندگى عادى زمان را ندهد، جزو فقرا به‌شمار می آید.
4. صدر، سید موسی، (1338)، اسلام و مشکل اختلاف طبقاتی، مجله مکتب تشیع، شماره: 13، ص181.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
بررسی مصادیق:

همانطور که در دو قسمت قبل بیان شد، روش اسلام برای برداشتن اختلاف طبقاتی، یک روش کلان است که در برخی موارد با احکام وجوبی و گاهی هم با کارهای مستحب مانند انفاق، در پی فرهنگ سازی کردن و رفع اختلاف طبقاتی است. مسلما روش اسلام با روش کمونیستی تفاوت زیادی دارد و نمی خواهد تمام مردم از حیث زندگی دقیقا مانند هم باشند(البته این روش نه موفق بود و نه قابل اجراست) بلکه در روش اسلامی قرار است طبقات اجتماعی تفاوت زیادی نداشته باشند و اقشار کم درآمد هم دارای زندگی مطلوبی باشند و نیازهای اولیه آنها برآورده شود.

بنابراین اسلام یک هدف حداقلی دارد که همان برطرف کردن نیاز اقشار ضعیف با احکام وجوبی مانند خمس و زکات است و یک هدف حداکثری که علاوه بر نیازهای ضروری فقرا، سطح زندگی آنها را با انفاق و امثال آن بهبود بخشد. هدف حداکثری صرفا از راه تشویق امکان پذیر است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ»؛ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى‏ رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى ‏داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مى ‏كنيد، خداوند از آن آگاه است.(1) و اجبار در این زمینه کارساز نیست.

بنابراین نمی توان انتظار داشت دختری که یک عمر در رفاه زندگی کرده را با ازدواج از تمام داشته های گذشته محروم کرد، به عبارت دیگر مراعات شان و طبقه افراد با ایجاد اختلاف طبقاتی تفاوت دارد. یا در مورد کار کردن زن در خانه، اسلام این را وظیفه زن نداسته و اگر این کار را بکند، لطف کرده است! این مطلب هم ربطی به ایجاد اختلاف طبقاتی یا تایید آن ندارد، چرا که خود مرد می تواند کارها را انجام دهد یا به همسر کمک کند و یا کسی را برای کمک بیاورد. بنابراین برداشتن مسئولیت از دوش زن، اصلا به معنای تایید اختلاف طبقاتی نیست بلکه مشخص کردن وظیفه همسران در زندگی مشترک است و این حکم برای همه خانم هاست و ربطی به وضعیت مالی و اجتماعی آنها ندارد.

در مورد خمس هم اگر ممکنه بیشتر توضیح دهید تا رابطه آن با اختلاف طبقاتی مشخص شود.

پی نوشت:
1. آل عمران: 92.

[/]

سلام علیکم

استاد تعریف احتلاف طبقاتی در توضیحی که نقل فرمودید چیست ؟

اختلاف طبقاتی معنای دیگری هم دارد و آن عدم تساوی حقوق قانونی و اجتماعی افراد است . شهروند درجه یک دو و سه شدن در جامعه ای بنا بر قانون یا اقتضائات قانونی .

این عدم برابری مساوق با اختلاف استعداد و ثروت نیست . مثلا کسی حق کاندیداتورب در انتخابات مجلس فی المثل فرانسه را دارد که توانایی پرداخت یکصد هزار دلار را به صندوق دولت را در درجه اول داشته باشد .
خب این قانون یعنی جامعه سرمایه داری است و سیاست یعنی حضور سرپایه گذاران و تسلط این افراد بر سرنوشت دیگران و تبعا تصویب قوانین بنا بر صلاحدید اینها و هم حزبیها یا دگر حزبها از این طبقه

مقصود این نیست وارد مصادیق شویم و بجای پرسش از مفاهیم مصادیق محل بحث قرار بگیرد .

اختلاف طبقاتی زائیده وجود فساد در آن جامعه است . اگر رباحواری کم فروشی احتکار و بطور کل درآمدهای نامشروع باعث اشاعه این رفتار در جامعه بشود عده ای به ثروتهای کلان میرسند و اگر این افراد نخبه های آن جامعه شوند و قوانین توسط آنها تصویب گردد جامعه شکل طبقاتی با حقوق نا برابر پیدا میکند .

منظور از برابری مساوی بودن نیست .
خب طبیعی است که استعداد افراد متفاوت است ، یکی کاسب خوبی است یکی صاحب مهارت است یکی دانشند و عالم دیگری فاقد آن ولی حتی این نباید منجر به نابرابری در حقوق شود .
یعنی دو نفر جرم مشابهی مثل قاچاق رو مرکتب شوند یکی بشود مستحق و از دیگری تمام اجناسش نه تنها گرفته شود بلکه خسارت و زندان هم برایش متعاقبا داشته باشد .
یا دو نفر صاحب فن و مهارتی باشند ولی بواسطه قرار گرفتن در طبقات مختلف اجتماعی در حقوق شهروندی نابرابر

[="Tahoma"][="Black"]سلام

فاتح;993181 نوشت:
استاد تعریف احتلاف طبقاتی در توضیحی که نقل فرمودید چیست ؟

ملاک اختلاف طبقاتی را معمولا اقتصاد قرار می دهند که البته همین قوت اقتصادی برخی باعث ایجاد قدرت سیاسی و اجتماعی هم می شود. بالاخره معمولا انباشت ثروت در این زمینه مهم است و برای درک آنهم از ضریب جینی استفاده می کنند.

زمانی که ثروت در دست یک عده انباشته شود، اعتبار اجتماعی کاذب هم ممکن است برای آنها ایجاد کند که این مساله در اسلام مورد توجه قرار گرفته است و آیاتی مانند: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم(حجرات: 13) به همین منظور و برای از بین بردن این شان کاذب اجتماعی است.

همین مثال شما:

فاتح;993181 نوشت:
این عدم برابری مساوق با اختلاف استعداد و ثروت نیست . مثلا کسی حق کاندیداتورب در انتخابات مجلس فی المثل فرانسه را دارد که توانایی پرداخت یکصد هزار دلار را به صندوق دولت را در درجه اول داشته باشد .

موید ملاک بودن ثروت برای اختلاف طبقات است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

فاتح;993182 نوشت:
اختلاف طبقاتی زائیده وجود فساد در آن جامعه است

بحث فساد را باید از اختلاف طبقاتی جدا کرد به این معنا که این دو گاهی هم پوشانی دارند و گاهی نه، به عبارت دیگر نسبت آنها عموم و خصوص من وجه است.
ممکن است در جامعه ای فساد غوغا کند اما طبقات جامعه خیلی از هم فاصله نداشته باشند. بنابراین اختلاف طبقات در جامعه خود ممکن است باعث فساد شود و گاهی نیز وجود فساد سبب ایجاد طبقات و فاصله آنها از هم باشد.
در هر حال مساله مورد بحث راهکار اسلامی برای نزدیک کردن طبقات جامعه به یکدیگر است، حالا مبنا هر چه باشد.

[/]

عامل;993224 نوشت:
سلام

ملاک اختلاف طبقاتی را معمولا اقتصاد قرار می دهند که البته همین قوت اقتصادی برخی باعث ایجاد قدرت سیاسی و اجتماعی هم می شود. بالاخره معمولا انباشت ثروت در این زمینه مهم است و برای درک آنهم از ضریب جینی استفاده می کنند.

زمانی که ثروت در دست یک عده انباشته شود، اعتبار اجتماعی کاذب هم ممکن است برای آنها ایجاد کند که این مساله در اسلام مورد توجه قرار گرفته است و آیاتی مانند: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم(حجرات: 13) به همین منظور و برای از بین بردن این شان کاذب اجتماعی است.

همین مثال شما:

موید ملاک بودن ثروت برای اختلاف طبقات است.

عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی

شاخص جینی ضریبی است برای تشخیص میزان سطح در آمد در اقشار مختلف صنفی . این ضریب بین صفر و یک است ، اگر این ضریب به عدد یک نزدیک باشد حاکی از سطح سود دهی نابرابر در اصناف است و اگر هرقدر به صفر نزدیک تر باشد سطح درآمد به تناسب شغل متناسب با هم بوده

در کشورهایی مثل ایران که سطح نابرابر درآمد بواسطه قاچاق و سیاستهای کلان اقتصادی و اعمال گزینشی قانون در مورد متخلفین وجود دارد این شاخص به یک نزدیک است

علت اینکه چنین اتفاقی در کشورهایی می افتد متفاوت است ممکن است عاملش جنگ باشد یا دولتهای ضعیف و فاسد ، ضعف قانون چه در تصویب چه در اجرا یا انقلاب و تحولات سیاسی در کشور که شاخص ها را تغییر میدهند

این کشورها بواسطه ضعف عدم حاکمیت قانون محل درآمدهای کلان از راه فساد و زد و بند هستند .

عامل;993226 نوشت:

بحث فساد را باید از اختلاف طبقاتی جدا کرد به این معنا که این دو گاهی هم پوشانی دارند و گاهی نه، به عبارت دیگر نسبت آنها عموم و خصوص من وجه است.
ممکن است در جامعه ای فساد غوغا کند اما طبقات جامعه خیلی از هم فاصله نداشته باشند. بنابراین اختلاف طبقات در جامعه خود ممکن است باعث فساد شود و گاهی نیز وجود فساد سبب ایجاد طبقات و فاصله آنها از هم باشد.
در هر حال مساله مورد بحث راهکار اسلامی برای نزدیک کردن طبقات جامعه به یکدیگر است، حالا مبنا هر چه باشد.

اگر درست متوجه شده باشم تعریف اختلاف طبقاتی در نظرتان اختلاف در میزان درآمد بتناسب استعداد است . این مساله بطور طبیعی و بحق میتواند افراد را در میزان درآمد در سطوح مختلف ثروت قرار دهد

ولی چیزی که بنده در رابطه با اختلاف طبقاتی در کتابهایی مانند طبقات اجتماعی و رژیم شاه * دیده ام غیر از این تعریف است که فرمودید . این طبقات حقوق شهروندی و قانونی نابرابر داشته اند و هرگز در برابر قانون بتساوی با آنها برخورد نمیشده و در این هم صرفا مستله استعداد و استحقاق مطرح نبوده ،

وپ نحوه بقدرت و ثروت رسیدن اینها هم غالبا صحیح نیست

حضرت علی علیه السلام اگر میفرمایند هیچ مالی و ثروتی در جایی جمع نمیشود مگر اینکه حقی از کسی ضایع شده باشد مقصودشان نه آنچیزی است که کمونیستها معتقدند یعنی برابری در آمد و حذف استعداد ، و نه آن ثروتی است که از راه حلال و تجارت بدوت تضییع حقوق بدست آمده

--------
عیوضی ، محمد رحیم / نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۰ / ص ۱۱۰ و ۱۱۱

[="Tahoma"][="Black"]سلام بر فاتح عزیز

فاتح;993228 نوشت:
در کشورهایی مثل ایران که سطح نابرابر درآمد بواسطه قاچاق و سیاستهای کلان اقتصادی و اعمال گزینشی قانون در مورد متخلفین وجود دارد این شاخص به یک نزدیک است

نزدیک به یک که نیست!
بالاترین درصدی که ثبت شده مال سال 54 است که به نیم درصد رسیده و بعد انقلاب روند رو به کاهش داشته مثلا سال 92 به 36صدم درصد رسیده و ایران تو این زمینه تقریبا در بین کشورهای دنیا وسط جدول است!
حالا بحث ما اصلا این نیست و منکر وجود فساد در سیستم هم نیستیم ولی باید منصفانه نقد کنیم@};-
بالاخره هرچقدر سوددهی شغلهای افراد به هم نزدیک تر باشد، نتیجه اش کم شدن شکاف طبقاتی(اقتصادی) است.

حالا مهم این نیست که ایران توانسته این شکاف را پر کند یا نه؟ سوال این است که اسلام چه راهکاری داده است و آیا این راهکار عملی است؛ به عبارت دیگه ممکنه جمهوری اسلامی در پیاده کردن قوانین اسلامی که منجر به کم شدن شکاف می شده، خوب عمل نکرده باشد و نتیجه حاصل شده از جمهوری اسلامی را نباید به پای اسلام گذاشت.

بنابراین بحث را روی راهکارهای اسلامی متمرکز کنید[/]

سلام علیکم

احکام اقتصادی اسلام با تحریم برخی مکاسب نقش تعیین کننده ای در جلوگیری از شکل گیری فساد اقتصادی و انتقال آن به فرهنگ جامعه و ارزشهای آن دارد .
تحریم ربا و توصیف آن به محاربه با دا و رسولش ، در هیچ نظام اقتصادی مصلح غیر دینی که با حاکمیت عقل شکل گرفته نمیتواند با این قوت و قدرت شکل بگیرد و دلیل برای رعایت گردد .
کم فروشی و احتکار و رانت خواری به همین شکل

در نقلی آمده بود حضرت علی علیه السلام به بازار سر میزدند و بر نحوه معاملات مطلع میشدند و رفع شبهه میکردند ولی این مساله به اینجا ختم نمیشد
در مساله فساد حاکمان و مامورین برخوردشان قاطع و بدون اغماض است چون شیوع فساد از طرف حکام دین مردم را فاسد میکند حلال را حرام و حرام را حلال میکنند از طرفی ثروتهای بادآورده قانون الهی را به ریشخند میگیرد و حاکمیت دین را سلب مینماید
به راستی چه کسی ارزشش از دین بیشتر است که یک مسلمان بخاطر او دین را پس بزند

ایشان حتی اجازه نمیدادند در منزلی رو به بازار باز شود مبادا در کسب مسلمان ایجاد اشکال کند و سبب ایجاد ازدحام و رفت و آمد نابجا شود

همچنین ایشان در صورتی که جنسی در بازار مسلمانان موجود بود بدون در نظر گرفتن ضرر بازار اجازه ورود آن کالا را به بازار نمیدادند که از این مساله حکم قاچاق و واردات قابل استفاده و استناد است .

و ...

در چنین جامعه ای با این قوانین آیا فساد امکان شکل گیری دارد ؟ آیا رانت خواری ویژه خواری احتکار قاچاق میتواند ثروت بادآورده بهمراه بیاورد ؟
آیا تضعیف باورهای دینی میتواند با شکل گیری و شیوع فساد شکل بگیرد

[="Tahoma"][="Black"]

فاتح;993229 نوشت:
اگر درست متوجه شده باشم تعریف اختلاف طبقاتی در نظرتان اختلاف در میزان درآمد بتناسب استعداد است

با عرض معذرت خیر!
اختلاف طبقاتی به معنای فاصله گرفتن طبقات جامعه بر اساس میزان درآمد، منظور است که این اختلاف ممکن است از راه سالم آن مانند درآمد بالا با توجه به استعداد و تلاش فرد باشد و یا از راه ناسالم مانند ایجاد رانت و فساد در سیستم باشد.

اگر به سوال استارتر هم توجه کرده باشید منظور ایشان سوال در مورد دیدگاه اسلام برای از بین بردن این شکاف است و اصلا ناظر به سالم یا ناسالم بودن طریق ایجاد شکاف نیست و حتی فرض را بر سالم بودن این راه گذاشته است. یعنی کسی با تلاش یا استعداد خود به ثروت دست پیدا کرد، چه راهکاری داریم تا این ثروت به طور متناسب در جامعه تقسیم شود و اقشار ضعیف از بین نروند.

البته با توجه به قوانین ربا و دیگر مباحث مالی اسلام، می توان گفت نظر اسلام مسلما بستن راه ناسالم انباشت ثروت نیز هست.

معمولا برای بیان اختلاف طبقاتی، افراد جامعه را به سه طبقه بالا (افراد دارای تحصیلات بالا، ثروتمندان، رۆسا و مدیران)، طبقه متوسط (کارمندان و نیروی کار متخصص که دارای تحصیلات در سطح متوسط جامعه هستند) و طبقه پایین ( کارگران و افرادی که در مشاغل غیرحرفه ‌ای مشغول به کار بوده و تحصیلات و درآمد کمی دارند) تقسیم می ‌کنند. در این تقسیم بندی، میزان دسترسی به قدرت و ثروت ملاک است. بنابراین اگر بخواهیم شکاف طبقاتی را کم کنیم، باید به ملاک ثروت توجه داشته باشیم، چرا که نمی توان قدرت را از مثلا مدیران کشور گرفت، در این صورت نمی تواند کشور را اداره کند. اما با قوانین درست و اجرای صحیح تر می توان جلوی فساد ناشی از تمامیت طلبی را گرفت.

همین حقوق شهروندی نابرابر که شما اشاره کردید، آیا بر اساس شکاف طبقاتی است یا رعایت نشدن حق دیگر طبقات؟ در این مثال شما شکافی ایجاد نشده بلکه حق آن طبقه پایمال شده و همین باعث تضعیف اقشار پایین می شود. این بخش را می توان در توضیع نابرابر قدرت یا حقوق دانست. بنابراین عامل شکاف طبقاتی دو عنصر ثروت و قدرت است.(نظرتون رو در این مورد بفرمایید)

حالا راهکار اسلامی چیست؟

[/]

بعد از آزادی بی حصر در تجمیع مال حرام

فرضا در کشور و سرزمینی قوانینی فرض و اعتبار شود که بموجب آن صاحبان ثروت فقط بعنوان نخبه امکان حضور در عرصه سیاسی و کسب قدرت را ممکن بداند

یا با اهمال و یا بصورت عمد زمینه مداخله ثروتمندان در تصویب قوانین و اجرای آن را ممکن کند یا نظارت نداشته باشد

در این صورت قوانین فاسد میشوند یا در اجرا فاسدند . به این شکل شکاف در درآمدها و حقوق شهروندی شکل میگیرد و طبقات اشراف و مستضعف شکل میگیرد که نه در حقوق و نه در درآمد مساوی نیستند . لب کلام ابتلای جامعه به تفرعن بتمام معنی

عامل;993304 نوشت:

با عرض معذرت خیر!
اختلاف طبقاتی به معنای فاصله گرفتن طبقات جامعه بر اساس میزان درآمد، منظور است که این اختلاف ممکن است از راه سالم آن مانند درآمد بالا با توجه به استعداد و تلاش فرد باشد و یا از راه ناسالم مانند ایجاد رانت و فساد در سیستم باشد.

اگر به سوال استارتر هم توجه کرده باشید منظور ایشان سوال در مورد دیدگاه اسلام برای از بین بردن این شکاف است و اصلا ناظر به سالم یا ناسالم بودن طریق ایجاد شکاف نیست و حتی فرض را بر سالم بودن این راه گذاشته است. یعنی کسی با تلاش یا استعداد خود به ثروت دست پیدا کرد، چه راهکاری داریم تا این ثروت به طور متناسب در جامعه تقسیم شود و اقشار ضعیف از بین نروند.

البته با توجه به قوانین ربا و دیگر مباحث مالی اسلام، می توان گفت نظر اسلام مسلما بستن راه ناسالم انباشت ثروت نیز هست.

معمولا برای بیان اختلاف طبقاتی، افراد جامعه را به سه طبقه بالا (افراد دارای تحصیلات بالا، ثروتمندان، رۆسا و مدیران)، طبقه متوسط (کارمندان و نیروی کار متخصص که دارای تحصیلات در سطح متوسط جامعه هستند) و طبقه پایین ( کارگران و افرادی که در مشاغل غیرحرفه ‌ای مشغول به کار بوده و تحصیلات و درآمد کمی دارند) تقسیم می ‌کنند. در این تقسیم بندی، میزان دسترسی به قدرت و ثروت ملاک است. بنابراین اگر بخواهیم شکاف طبقاتی را کم کنیم، باید به ملاک ثروت توجه داشته باشیم، چرا که نمی توان قدرت را از مثلا مدیران کشور گرفت، در این صورت نمی تواند کشور را اداره کند. اما با قوانین درست و اجرای صحیح تر می توان جلوی فساد ناشی از تمامیت طلبی را گرفت.

همین حقوق شهروندی نابرابر که شما اشاره کردید، آیا بر اساس شکاف طبقاتی است یا رعایت نشدن حق دیگر طبقات؟ در این مثال شما شکافی ایجاد نشده بلکه حق آن طبقه پایمال شده و همین باعث تضعیف اقشار پایین می شود. این بخش را می توان در توضیع نابرابر قدرت یا حقوق دانست. بنابراین عامل شکاف طبقاتی دو عنصر ثروت و قدرت است.(نظرتون رو در این مورد بفرمایید)

حالا راهکار اسلامی چیست؟

سلام علیکم

اصطلاح طبقه اجتماعی غیر از آن مفهومی که شما اشاره کردید در جامعه وجود دارد .

این بدیهی است که افراد بمقتضای تلاش و استعداد دارای تمکن مالی کمتر و بیشتری گردند ولی اینکه این ثروت دلیل بر تفاخر و تکاثر رسمیت پیدا کند یعنی برای افراد بتناسب ثروت حقوق بیشتری در قانون لحاظ گردد این شاکله بدیهی است که اسلامی نیست . و این چیزی است که در جامعه اتفاق می افتد و عینیت می یابد .

در اسلام زکات و خمس بعنوان واجبات شرعی و همچنین انفاق بعنوان ارزش و فضیلت هست که میتواند محرومیت را در حد زیادی از بین ببرد

همچنین حاکم با استفاده از بیت المال میتواند در تقویت اقتصادی جامعه تاثیر بگذارد .

[="Tahoma"][="Black"]
سلام مجدد

فاتح;993308 نوشت:
این بدیهی است که افراد بمقتضای تلاش و استعداد دارای تمکن مالی کمتر و بیشتری گردند ولی اینکه این ثروت دلیل بر تفاخر رسمی گردد یعنی برای افراد بتناسب ثروت حقوق بیشتری در قانون لحاظ گردد این شاکله بدیهی است که اسلامی نیست .

حق با شماست، اسلام بالا بودن مسولیت را به معنای داشتن جایگاه ویژه و سبب تفاخر نمی داند و البته نظر اسلام در مقابل این نتیجه است. اتفاقا مسول با توجه به تاثیر کلان در جامعه باید از بقیه خودساخته تر و عالم تر باشد، همانطور که حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: قالَ اجْعَلْني‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ (يوسف: 55) بر همین اساس هرقدر مسولیت بیشتر باشد، تکلیف سخت تر و مواخذه هم شدیدتر است. به همین دلیل امیر المومنین علیه السلام به استاندار خود تذکر می دهد که در مجالس ثروتمندان شرکت نکن و خود در حد پایین ترین افراد جامعه زندگی می کند.

بر این اساس نه تنها باید همه افراد از مسول تا پایین دست جامعه در برابر قانون یکسان باشند، بلکه باید بر مسولین و مدیران کلان سخت تر گرفت، تا فساد کمتر شده و به تبع آن اختلاف طبقاتی نیز کمتر شود.

[/]

سلام و عرض ادب

اسلام وجود طبقات متفاوت در جامعه را رد نمی کند. وجود طبقات متفاوت ، یکی از نیاز های جامعه است .

یک نفر باید تاجر باشد ، یک نفر رفتگر

اگر این تفاوت نباشد ، هیچ کس حاضر نخواهد شد رفتگر شود و همه می خواهند تاجر باشند ! وضعیت چنین جامعه ای از ابتدا مشخص خواهد بود !

آن چه مورد مذمت است ، ایجاد اختلاف بین طبقات و تفاخر به طبقه خود است .

تمام تلاش اسلام ، برای جلوگیری از ایجاد اختلاف طبقات است ، نه از بین بردن تفاوت طبقات !

اسلام هیچ گاه کسی را از کسب ثروت حلال ،یا کسب جایگاه اجتماعی ، نهی نکرده ( در صورت صلاحیت فرد در کسب آن ) .

اما ثروتمندان را الزام به پرداخت زکات و خمس و ... و افراد دارای قدرت را الزام به خویشتنداری نموده است .

[="Tahoma"][="Navy"]

مهدی عباس زاده;992757 نوشت:
سلامی به زیبایی دلهای پاک

آیا اسلام اختلاف طبقاتی را تایید کرده؟ یا رد؟

موضوع این بحث روشنه!

در کل طبق آیات زکات و آیات دیگری که مذمت از ربا میکند و .... اسلام اختلاف طبقاتی را رد نموده و این چون امری واضح است بیشتر توضیح نمیدم اگه کسی شک داره به این بگه تا دلیل بیارم

خوب اینا همه یه طرف شیوه عملی مبارزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین با اختلاف طبقاتی یه طرف دیگر

اما خیلی از احکامی که امروزه بیان میشه توهم اینو بوجود آورده که اسلام ارزشی برای اختلاف طبقاتی قائل است

احکامی مثل دادن نفقه همانطور که دختر در خانه خویش است یا این که مرد باید برای خانه کنیز بیاورد ولی نباید زن را مجبور به کار کند یا این که خمس بعداز خرج مال طبق شان است و .....

اینها به نظرم اصلا توجیهی ندارند از کارشناسان میخوام که توجیه کنند.

با تشکر


سلام
اختلاف طبقاتی یعنی رتبه بندی ارزشی اقشار جامعه با معیاری از معیارهای مادی یا معنوی مثل ثروت شهرت قدرت و امثال آن
در اسلام طبقات به دلیل نقش کارکردی معتبر و ارشمندند اما فی نفسه ارزشی ندارند یعنی یک صاحب منصب از آن جهت که صاحب منصب است ارزشی ندارد اما از آن جهت که در جایگاه خود خدمتی خاص به جامعه می کند ارزش دارد... مساله طبقات بیشتر به تلقی اجتماعی مربوط است هرچند در نظام تشریعی اسلام یک قشر ممکن است به جهت کارکردی اش ارزش داشته باشد مثلا مادران از آن جهت که زمینه تکون انسانها را بطور جدی تر فراهم می کنند ارزشمندی خاصی دارند و پدران از جهت دیگر
یا علیم[/]


پرسش:
آیا رعایت شأن در احکامی مانند نفقه دادن به همسر و محاسبه خمس، به معنای تایید اختلاف طبقاتی در اسلام است؟

پاسخ:
مقدمه1؛ وجود طبقات مختلف در جامعه امري بديهي است، زيرا از يكسو استعدادهاي همگان هم سطح و مساوي نيست و از سوي ديگر، تربيت افراد به ميزان تلاش آنان است.(1) بر این اساس، انباشت سرمایه در برخی اقشار و کمتر بودن آن در برخی دیگر امری طبیعی است و البته خود این استعدادهای متفاوت باعث شکل گیری جامعه و اداره آن می شود، البته این امر در قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است(2) و گاهی نیز همین اختلاف، سبب امتحان افراد معرفی شده است.(3)

مقدمه2؛ با توجه به وجود استعدادهای گوناگون و نتیجه طبیعی آن، یعنی اختلاف طبقاتی، خداوند متعال برای برداشته شدن این اختلاف و یا نزدیک شدن طبقات جامعه به یکدیگر گاهی احکام وجوبی و گاهی نیز احکام استحبابی تشریع کرده است. در این زمینه دو حکم خمس و زکات که در خمس، سهم سادات به طور کامل و در زکات شش سهم از هشت سهم وارد شده در قرآن(4) به محرومان اختصاص داده شده است. «شهید صدر» در این رابطه می گوید: «این ریزش و انتقال ثروت از طبقات بالا‌تر به طرف طبقات محروم آن ‏قدر ادامه خواهد یافت تا این سرازیرى پر گردد و شکاف مسدود شود و تعادل در سطح زندگى این طبقات ضعیف با سطح عادى مردم حاصل شود و به اصطلاحِ روایتِ ابی بصیر«حتّى یلحقهم بالنّاس» (تا با سطح زندگى مردم مساوى شوند) و به اصطلاح روایات دیگرى، آن‏ قدر این کمک مخارج ادامه می یابد که فقیرْ غنى شود».(5) علاوه بر این دو حکم، اسلام مبارزه با ربا، کم فروشی، احتکار و دیگر راه های ایجاد فساد و شکاف طبقاتی را نیز مورد توجه قرار داده است.

بنابراین روش اسلام با روش کمونیستی تفاوت زیادی دارد و نمی خواهد تمام مردم از حیث زندگی دقیقا مانند هم باشند(البته این روش نه موفق بود و نه قابل اجراست) بلکه در روش اسلامی قرار است طبقات اجتماعی تفاوت زیادی نداشته باشند و اقشار کم درآمد هم دارای زندگی مطلوبی باشند و نیازهای اولیه آنها برآورده شود. به عبارت دیگر، اسلام یک هدف حداقلی دارد که همان برطرف کردن نیاز اقشار ضعیف با احکام وجوبی مانند خمس و زکات است و یک هدف حداکثری که علاوه بر نیازهای ضروری فقرا، سطح زندگی آنها را با انفاق و امثال آن بهبود بخشد، هدف حداکثری صرفا از راه تشویق امکان پذیر است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ»؛ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى‏ رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى ‏داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مى ‏كنيد، خداوند از آن آگاه است.(6) و اجبار در این زمینه کارساز نیست.

از توضیحات گذشته روشن می شود که احکام اسلامی در صدد ریشه کن کردن فقر و رساندن سطح زندگی فقرا به وضعیت مطلوب است و این مطلب منافاتی با کسب ثروت و زندگی راحت ندارد، چرا که خداوند در این زمینه می فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»؛ بگو: «چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزي هاى پاكيزه را حرام كرده است؟!» بگو: «اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده ‏اند (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى ‏دهيم!(7) بنابراین اگر ثروت از راه حلال جمع آوری شود و حقوق واجب آن مانند خمس و زکات، ادا شود، منعی در مصرف آن وجود ندارد و حتی در برخی روایات به کسب ثروت برای راحتی خانواده اشاره شده است.(8) رعایت شأن نیز در همین راستا معنا می شود؛ زیرا زمانی که جواز استفاده از نعمت های حلال داده شد، باید متناسب با همان جواز، قوانینی وجود داشته باشد و نمی توان چنین شخصی را به زندگی در سطح پایین تری مجبور کرد.(9)

بنابراین اسلام همانند کمونیست ها در صدد اجبار افراد در یک زندگی کاملا مشابه و هم سطح نیست، بلکه راه را برای مالکیت شخصی با رعایت حدود شرعی واجب و مستحب باز گذاشته است، به طوری که حقوق اقشار کم درآمد نیز ضایع نشده و با کمک اقشار پر درآمد به زندگی نسبتا مطلوبی دست پیدا کنند.

پی نوشت:
1. جوادی آملی، عبد الله، (1387)، جامعه در قرآن، تحقیق: مصطفی خلیلی، اول، قم، اسراء، ص115.
2. مائده: 48؛ هود: 118.
3. انعام: 165.
4. در بین هشت گروهی که از زکات بهره می برند، تنها جمع کنندگان زکات و کسانی که جلب محبت آنها مورد نظر حاکم اسلامی است، استثناء شده است وباقی گروه ها محروم هستند: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»؛ زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى) آن زحمت مى ‏كشند، و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى ‏شود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه اين، يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است!(توبه: 60)
5. صدر، سید موسی، (1338)، اسلام و مشکل اختلاف طبقاتی، مجله مکتب تشیع، شماره: 13، ص181.
6. آل عمران: 92.
7. اعراف: 32.
8. فلاح زاده، محمد حسین، (1380)، آموزش فقه، دوازدهم، قم، الهادی، ص289.
9. اجبار افراد به داشتن زندگی هم سطح و برابر باعث از بین رفتن انگیزه برای رشد اقتصادی می شود، علاوه بر اینکه اگر شان اجتماعی افراد نادیده گرفته شود، ممکن است باعث مشکلات روحی و روانی برای ایشان شود. شاید به همین دلیل باشد که برخورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با بزرگان اسیر شده در جنگ متفاوت بود و احترام آنها را حتی در حال اسارت، رعایت می نمود.(ابن اثیر جزری، علی بن محمد، (1409)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، دار الفکر، بیروت، ج 6،‌ ص 143)

موضوع قفل شده است