عاقبت مروان حکم و ...

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاقبت مروان حکم و ...

با سلام به اساتید گروه تاریخ
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم
1- مهلب بن ابی صفره 2- هشام بن اسماعیل 3-عبدالله بن عبدالملک مروان 4-محمدبن یوسف ثقفی 5- محمدبن مروان بن حکم.

پیشاپیش متشکرم.

گلشن;150758 نوشت:
با سلام به اساتید گروه تاریخ
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم
1- مهلب بن ابی صفره

پیشاپیش متشکرم.

با سلام و تشکر

مهلب در راه بازگشت به مرو، در محلي به نام زاغول (طبري، 2/1082) بيمار شد و پسر خود يزيد را به جانشيني برگزيد (ابن اثير، همان، 4/475) و اندکي بعد درگذشت.

از پرسش به جای شما سپاسگذارم
به عرض می رسانم که مهلب بن ابی صفره پس از انکه در خدمت مصعب بود و بعد از کشته شدن او با عبدالملک دست داد، در سال 82 هجری در حالی که فرمانروای ایالت خراسان بود، در مرو مرد. ( تاريخ خليفة بن خياط، أبو عمرو خليفة بن خياط بن أبي هبيرة الليثي العصفري الملقب بشباب (م 240)، تحقيق فواز، بيروت، دار الكتب العلمية، چ اول، 1415/1995، ص 182) او در ذی حجه این سال در حالی که سنش 76 سال بود فوت کرد. ا ز او ده فرزند به جا ماند: يزيد، زياد، مفضل، مدرك، حبيب، مغيرة، قبيصة، محمد، هند، فاطمة (البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى (م 774)، بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986. ،ج‏9،ص:43)

گلشن;150758 نوشت:
هشام بن اسماعیل

با تشکر از جناب استادان کاوه و رضا
هشام بن اسماعیل مخزومى، كه از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زین‏العابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانه ‏اى داشت و با اندك بهانه‏اى به اذیّت و آزار آن حضرت مى‏پرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش ولید به خلافت رسید. پس از چندى هشام ابن اسماعیل مورد خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه كند و حق خویش را بستاند. هشام، كه در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مى‏گفت: من از كسى واهمه‏ اى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رسانده ‏ام.
اما در همان ایام، امام زین‏ العابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارى‏هاى او را بستانیم، آیا ما را امر مى‏نمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود: حتى به یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید، وى را به خدا واگذار كنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ [=&quot](1) یعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده است كه امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى نیست كه تو را كفایت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمى‏رسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ(2).
آرى، امام زین العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشایستشان ایستادگى شود(3)

در سال 90هجري از دنيا رفت (4) ولی درباره نحوه بهلاکت رسیدن وی چیزی یافت نشد

1.انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبى‏طالب، ج‏3، ص 301


[=&quot]3.ارشاد 2 146 تذكره الخوناص 295

4.الوافي والوفيات،الصمدي ،ج27ص202)

گلشن;150758 نوشت:
با سلام به اساتید گروه تاریخ
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم
3-عبدالله بن عبدالملک مروان


پیشاپیش متشکرم.

با سلام
وی در روز شنبه 14 شوال سال 86 هـ ق، در سن 66 سالگی در دمشق از دنیا رفت.

گلشن;150758 نوشت:
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم 3-عبدالله بن عبدالملک مروان

عبدالله بن عبد الملک

وی فرزند خلیفه بود که عبد الملک وی را برای کمک به حجاج به جنگ عبدالرحمان بن اشعث فرستاددراین جنگ
‏محمد بن مروان نیز همراه آنان بود (1)
عبدالله بن عبدالملک با ریطه بنت عبيد الله بن عبد الله بن عبد المدان الحارثي ازدواج کردکه عبدالله مردو وی بعدازوی با حجاج بن عبدالملک ازدواج نمود(2)
عبد الملك، پسر خود عبد الله بن عبد الملك به ولایت را مصر منصوب کرد(3)
در سال 90،ولید وی را از امارت مصر عزل نموده و به جاى او، قرة بن شريك را امارت داد(4)
درسال 100هجری عبد الله بن عبد الملك بن مروان هم در گذشت و هشتاد دژنه زرين از او بر جاى ماند(5)
درمقاتل الطالبین آمده که وی جوانمرگ شد و بعد ازوی همسر بيوه‏اش هند با ميراث هنگفتى كه از پسر خليفه باو رسيده بود تنها ماند.که عبدالله بن حسن مثنی با وی ازدواج نمود(6). وبعداز وی عبدالله بن حسن بن حسن ازدواج نمود که برای این ازدواج ها در تاریخ داستانها نقل کرده اند.
1.آفرينش‏وتاريخ/ترجمه،ج‏2،ص:922
2.أنساب‏الأشراف،ج‏4،ص:82(چاپ‏زكار،ج‏4،ص:109)
3.تاريخ‏ابن‏خلدون/ترجمه‏متن،ج‏2،ص:218و أنساب‏الأشراف،ج‏7،ص:220
4.تاريخ‏ابن‏خلدون/ترجمه‏متن،ج‏2،ص:220و تاريخ‏الإسلام،ج‏6،ص:402
5. الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏5،ص:393. تاريخ‏الإسلام،ج‏6،ص:402
6. فرزندان‏آل‏ابى‏طالب/ترجمه،ج‏1،ص:350


گلشن;150758 نوشت:
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم 4-محمدبن یوسف ثقفی

محمدبن یوسف

محمد بن یوسف برادر حجاج بن یوسف بود که مانند برادر خود فرد سفاک وجانی بود (1)وعبدالملک بن مروان وی را به عنوان والی یمن منسوب کرد ودر همانجا درهمین منسب مرد(2)
البته وی تاآخر عمر عبدالملک همچنان والی بوده است(3)
وحتی بعد از عبدالملک،ولید وی را ابقا کرد و تا آخرولید برهمین کار مشغول بود (4)
درادامه محمد بن یوسف دریمن بود تا بیماری لاعلاجی گرفت ودرهمنجا مرد تاریخ نگاران سال فوت وی و برادر زاده اش یعنی فرزند حجاج بن یوسف دانسته اند که به همین مناسبت حجاج گفت مصیبتان عظیمان فی عام (5)
لازم به ذکر است که محمدبن یوسف همان کسی است خانه ای که محل ولادت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را خریده بود
پيغمبر خدا خانه مذكور را به عقيل بن ابو طالب بخشيد. و اين خانه همچنان در دست عقيل بود تا در گذشت.
فرزند عقيل آن را به محمد بن يوسف، برادر حجاج بن يوسف ثقفى، فروخت. محمد سراى خود را كه معروف به سراى ابن يوسف شد، ساخت و آن خانه را نيز داخل سراى خويش كرد تا هنگامى كه خيزران [همسرهارون الرشید] مجددا اين خانه را مجزا نمود و تبديل به مسجدى كرد كه در آن نماز گذارده مى‏شد.(6)

1.أنساب‏الأشراف،ج‏7،ص:223

2.أنساب‏الأشراف،ج‏13،ص:353

3.تاريخ‏خليفة،ص:186

4.أنساب‏الأشراف،ج‏8،ص:79

5.أنساب‏الأشراف،ج‏13،ص:392

6.الكامل/ترجمه،ج‏5،ص:117

گلشن;150758 نوشت:
می خواستم عاقبت و نحوه دقیق به هلاکت رسیدن افراد زیر را بدانم 1 5- محمدبن مروان بن حکم.

محمد بن مروان

محمد بن مروان‏ ابن حكم بن ابى العاص بن امية بن عبد شمس. مادرش كنيزى به نام زينب است. او پدر مروان آخرين خليفه بنى اميه است که به مروان حمار معروف بود وبنى عباس پس از پيروزى و آشكار كردن دعوت خود كشتند. مادر مروان بن محمد كنيز بوده است(1)
وی برادر عبدالملک بن مروان است عبدالملک وی را به جنگ مصعب بن زبیر وابراهیم بن اشتر فرستاد وهر دو به دست محمد کشته شدند که تاریخ انرا ذکر کرده است
محمد بن مروان بعد از کشته شدن ابراهیم کنیز وی را گرفت و مروان بن محمد بن مروان فوق الذکرکه از این کنیزمتولدشد (2)
درتاریخ فوت محمد بن مروان آمده که درسال درگذشت.(3) او امير و والى جزيره و ارمنستان و آذربايجان بود.
دراوصاف او آورده اند که او دلير و نيرومند بود. عبد الملك بر او رشك مى‏برد. چون عبد الملك كارها را سامان داد، آنچه در دل (از رشك) داشت ابراز كرد. محمد (ناگزير) ارمنستان را قصد كرد (كه از برادر حسود دور شود). چون با عبد الملك وداع كرد، عبد الملك علت مفارقت و جدائى او و سير و سفر را پرسيد. او چنين پاسخ داد:
و انك لا ترى طردا لحر كالصاق به بعض الهوان‏
فلو كنا بمنزلة جميعا جريت و انت مضطرب العنان‏
يعنى: تو براى طرد و دور كردن يك آزاده جز پيوستن خوارى باو (خوار نمودن او) طريق ديگرى پيدا نمى‏كنى. اگر من و تو هر دو در يك منزلت و مقام بوديم، معلوم مى‏شد كه من چگونه تاخت مى‏كردم و تو چگونه لگام بدست مضطرب و عقب مى‏ماندى.
عبد الملك باو گفت: بتو قسم مى‏دهم كه در جاى خود بمانى. بخدا سوگند از ما چيز بد نخواهى ديد. نسبت باو هم مهربان و نيكخواه شد.
نوبت بوليد رسيد. خواست او را عزل كند. مردى را طلب كرد كه جاى او را بگيرد كوشيد و مانند او كسى نيافت كه بتواند مرزدار باشد.(4)


1.الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏5،ص:354


2. تاريخ‏الطبري/ترجمه،ج‏11،ص:4645
3. تاريخ‏خليفة،ص:208
4. الكامل/ترجمه،ج‏13،ص:273
موضوع قفل شده است